دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (برگردان انگلیسی-2)

 

1.                       History of drought and desertification control

   in Ancient Iran:

 

   Reviewing the history of Iran, one comes across with recognitions and experiences of Iranians regarding drought and desertification that will be explained briefly:

 

1.1.                 Examples of doctrines

 

   Based on archeological studies and evidences, Iranians seemed to be familiar with soil degrading factors and attempted to control them. For example, approximately 3000 years ago, the ancient Iranians (Aryans) introduced aqueducts, a proper, sustainable and low cost technique for exploitation of invisible underground water, to the world which boosted their resistance to water shortage during dry seasons and droughts. Even earlier, the North Eastern habitats of Iran had probably found that building dams not only improved their agricultural practices but also recharged the underground waters by irrigation of alluvial fans, as a result of which the signs of desertification was postponed. Therefore, these two coordinated irrigation methods were complementary to each other; while a flooded land in Sarab was recharging the water table of aqueducts, the water current of the same aqueduct irrigated a field in downstream; the drainage water of this aqueduct provided some parts of the discharge of the aqueduct at the downstream (Kowsar, 1993). Although there is not much information on the traditional methods of flood water collection and other irrigation systems, but wise exploitation of soil and water resources by traditional irrigation methods was found in Sistan & Balouchestan, Khorasan, Hormozgan, Boushehr, Fars and Azerbaijan provinces, which is an evidence to the Iranians profound understanding of rules of nature (Farhadi, 2001).

 

   More than 2500 years ago, the Achaemenian Government created a complex network of irrigation installation to prevent the flooding of rivers and recharge the water resources for the time of drought. According to Herodotus, in that time, the water resources belonged to the Government and by controlling the 20 billion cubic metres of water resources, the Government had succeeded in irrigation of 1.5 million hectares of agricultural lands (Rahmanian, 1999). There is a famous inscription in Persepolis now, on which a sentence from the establisher of Achaemenian dynasty, Cyrus is written as follows: “God protect this country against enemies, drought and mendacities”. This sentence shows how our ancestors were aware of the outcomes of drought and put it at the same level as the unknown enemies; they had experienced its penalties. Even the architecture (overarches and vents, water reservoirs, natural refrigerators, and taking advantage of the heat and light properties of geographic directions) together with the building materials show that our ancestors tried hard to conform with the warm and arid environment of Central and Eastern Iran.

 

   More than 700 years ago, the people of Tabas, Khorasan province, built a 56 metere high dam in Karit village to control runoff water and floods, and used the reserved water for irrigation of their lands and orchards. This arch dam, uniqe in its kind until 600 years after its construction, still exists 17 kilometeres from Tabas (Fadaiee, 1997). Finally, based on a 600 years old evidence, habitats of Central and Southern Iran, covered the soil with clay, gravel and ceramic mulches to control wind erosion of soil and prevent sand dune movements, and also by building hedges of reed and date palm tree leaves and low earthen walls around the fields, they practically invented and used a kind of vent (Yekom Consulting Engineers Co., 1998).

 

 

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (برگردان انگلیسی-1)

 

 

Drought & Desertification Control:

 

 

Achievements and Experiences

of Islamic Republic of Iran

 

Mohammad Darvish

 

  

1.                 Introduction:

 

The desertification of Central Iran had most probably been due to the unstable periods of the earth which minimized the plant growth and biomass production (Motamed, 1992). Evidently, the climate of Iran used to be warm and humid when still located in lower than 10° Northern altitude, 180-200 million years ago (Lias Period) (Ahmadi, 1998), but as a result of continental movements during the past 1-2 million years (Neogen and Quaternery), most geographical boundaries of Iran was disposed between 25°-35° Northern altitudes (world deserts belt) which together with other environmental factors created a climatic condition leading to the formation of deserts in most parts of Iran (Motamed, 1992 and Ahmadi, 1998).

Although a long time has passed since the formation of deserts in Iran, but it seems insignificant in comparison with the appearance of the first deserts in the world 400-570 million years ago[1] (Asadian, 1986); Deserts of Iran are considered as young natural phenomena of 4600 million year old Earth (Moore et al, 1996), a planet that knows nothing of the 8 billion years of galaxy’s history[2].

 Even if we consider that the desertification process started 5000 years ago (Grimburg, 1941), yest in comparison with the above mentioned figures it would be considered as a fraction of a second. However, by affecting the life on earth within a short time, this germinal phenomenon has been able to compensate its time lag.

 Here is an attempt to review the first reactions of Iranians towards desertification and drought in Ancient Iran and recognize their latest achievements and experiences in this regard during the past 5 decades.



[1] Lower Paleozoic, the first geologic era (Cambrian to Silorian)

[2] The age of galaxy is estimated 12-14 billion years (Baslough, 1989).

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (واپسین بخش)

5- فرجام:

راست اين است كه به نسبت شمارِ اندك نيروها و امكانات درگير در حوزة پهناورِ سرزمينهاي متأثر از بيابان‌زايي، كميت و كيفيت قابل توجه اقدامات انجام شده در هر دو بخش پژوهش و اجرا، دلالت بر سخت‌كوشي و هم‌كوشي كارشناسان و پژوهشگرانِ دو بخش ياد‌شده دارد. بيش از نيمي از عرصه‌هاي شن­زار كشور (دو برابر مساحت كشور آلمان)، گسترة عمل بخش اجرا در طول چهار دهة گذشته بوده و بخش پژوهشي نيز به رغمِ بضاعت بسيار محدودِ خويش با به اجرا درآوردنِ نزديك به يكصد طرح پژوهشي، تقريباً در تمامي عرصه‌هاي كاري واحد اجرا، به انجام تحقيقاتي چند با هدف كاهش درصد ناكارامدي اقدامات اجرايي مبادرت ورزيده است. با اين وجود، به نظر مي­رسد كه روند صعودي فرايندهاي كاهندة كارايي سرزمين در كشور كماكان با شتابي قابل تأمل ادامه داشته و اقدامات انجام شده، از توانايي لازم براي بازدارندگي جريان بيابان­زايي بي‌بهره بوده است. پاره‌اي از مهمترين مؤلفه‌هايي كه در بروز شرايط پيش‌آمده مؤثر بوده‌اند، عبارتند از:

 

1.            وجود تفكري غلط مبني بر تمركز اقدامات بازدارنده در درون محدوده‌هاي طبيعي بيابان[1]؛

2.                      غلبة ديد بخشي‌ و جزيره‌نگري در مقابله با بيابان‌زايي؛

3.                      تأكيد بيش از حد بر مديريت سازه‌اي و باورِ غلو‌آميزِ توان مهندسي در عمليات بيابان‌زدايي؛

4.                      جايگاه نازل گرايه‌هاي زيست‌محيطي در ميان ملاحظات راهبردي كشور؛      

5.                      نبود رهبري واحد و ناهماهنگي سازمانها و نهادهاي اجرايي كشور در امر مقابله با بيابان‌زايي؛

6.                      غلبة نگرش مبتني بر مديريت بحران در مواجهه با بلاياي طبيعي، بويژه، خشكسالي و سيل.



[1] تلاش براي جنگلكاري يك ميليون هكتار از بيابانهاي يزد يا ايجاد كمربند سز به دور كوير مركزي (دفتر تثبيت شن و بيابان‌زدايي، 1375)، از جملة خطاهاي يادشده محسوب مي‌شود.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (20)

 بازخورد ديگر، كمك به ايجاد تحوّلي است كه در نگرش تصميم‌سازان و تصميم‌گيرانِ اجرايي مملكت در حوزة منابع‌طبيعي بوجود آمده است؛ چه، امروز ديگر كسي از وجود 35 ميليون هكتار ناهمواريهاي ماسه‌اي و چالابهاي كويري به عنوان مهمترين عامل و نشانة بيابان‌زايي در كشور ياد نمي‌كند و آن را تهديدي بالقوه كه مي‌بايست به هر ترتيب ريشه‌كن شود، نمي‌داند. در ايرانِ دهة هشتاد، قلمرو فعاليتهاي مهارِ بيابان‌زايي به 50 ميليون هكتار اراضي بياباني يا حتي 148 ميليون هكتار (7/89 درصد از مساحت كشور) از سرزمينهاي خشك نيز محدود نمي‌شود. چرا كه اینک مشخص شده است محدودة عمل فرایند بيابان‌زايي، در هر زيست‌بومي كه استعدادِ سكونتگاهي دارد، با هر فاصله‌اي از دريا، هر ارتفاعي از سطح آبهاي آزاد، هر عرض جغرافيايي و هر ميزان بارش سالانه، مجال بروز دارد.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (19)

 

1-4- مهمترين آموزه­ها و بازخوردها:

بی­گمان، يکی از کاربردی­ترين دستاوردهای بخش پژوهش که هم­اينک توسط بخش اجرا پي­گرفته شده و می­شود، تلاشی بود که متجاوز از دو دهة پيش آغاز گشت؛ تلاشی موسوم به آبخوانداری که بازخوردهای مثبت آن را، می­توان در جای جایِ زيست­بومهای بيابانی کشور لمس کرد. آبخوان‌داري، شگردِ مناسب، بومي‌شده و كم‌هزينه‌اي است كه مي‌تواند نقمت سيلهاي خروشانِ اين مملكت را، دست‌كم در 14 ميليون هكتار از اراضي آن، به نعمت تبديل كند (كوثر، 1374 و 1380)؛ شگردي كه مصداق بارزي از فرايند كشف و بومي‌كردن توانايي به منظور استفاده از ظرفيتهاي تاريخي (يعني ابزاري براي تحقق توسعة واقعي) تلقي شده و مقبوليت علمي و اجرايي آن نيز، از سوي سازمان خواربار كشاورزي ملل متحد (فائو)، به عنوان راهي براي نجات 800 ميليون انسان گرسنة جهان از سوء تغذيه مورد تأييد قرار گرفته است (ملكوتي، 1381)؛ شگردي كه مي‌تواند با جذبِ تنها 700 ميليارد تومان اعتبار، بحرانِ خسارتهاي ناشي از سيل و خشكسالي در كشور را با مهار 4 ميليارد متر مكعب هرزآب، به كمينه برساند.

معرفی کتاب

«موانع توسعه در ايران» را حتماً بخوانيد!

مجید فرج پور کتاب به درد بخوری ارایه داده و از فقر، فساد و تبعیض به عنوان سه عامل اصلی بازدارنده توسعه در ایران سخن گفته است. از آنجا که بیابان زایی خود محصول توسعه نیافتگی در تمامی ابعاد آن و استیلای فقر از ابعاد گوناگون پنج گانه است؛ مطالعه این کتاب را که توسط انتشارات رسا در 491 صفحه به چاپ رسیده است؛ به تمامی علاقه مندان و پیگیرانِ دلایل افت پیوسته کارایی سرزمین مادری توصیه می کنم.

موفق باشید

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (18)

مهمترين دستاوردِ گروه ششم (طرحهای سازگاری) را بايد:

·         کشف درجة سازگاری گونه­های بومی و غيربومی مناسب در زيست­بومهای گوناگونِ سرزمينهای خشک کشور؛

·         معرفی مناسب­ترين گونه­ها برای استفاده در اهداف تثبيت شن.

گمان می­رود يکی از اصلی­ترين دلايل وجودی و ترويج اين دسته از طرحها، بررسی راههايي بود که بتوانند آرمانِ سبز کردن بيابانها را عملی سازند؛ آرمانی که امروزه در مسير تکاملی آموزه­های بخش از اولويت افتاده و اصولاً نيازی به حصول چنين هدفی احساس نمی­شود. هرچند که به هرحال، در مناطقی خاص و نيز به دليل بهره­برداری از بيشينه توان پايدارِ سرزمين، می­توان ادامة چنين طرحهايی را در مقياسی محدود، توصيه کرد.

 

سرانجام آنکه بيشترين حجمِ پژوهشهای به اجرا درآمده، متعلق به گروه هفتم (احيای سرزمينهای خشک و آسيب­پذير) است و پاره­ای از مهمترين دستاوردها و بازخوردهای پژوهشی بخش نيز، مديون همين بخش است؛ از جمله:

·    معرفی شگردی بومی، کم­هزينه و ساده برای مهار سيلابها و بازگرداندن حيات به زيست­بومهای در معرض خطر بيابان زايي به نام گسترش سيلاب يا آبخوانداری؛

·         کشف چگونگی گسترش و جهت حرکت تپه­های ماسه­ای يزد - اردکان؛

·    توصيه به تلفيق و هماهنگ کردن عمليات آبخيزداری و تثبيت شن در حوضة مسيله به هدف تثبيت زيست­شناختی محلهای ترسيب؛

·         توصيه به استفاده از خاکپوش نايلونی در جنگلکاری و زراعت به دليل اُفت چشمگير در ميزان آب مصرفی

·         اقتصادی نبودن مصرف پليمرهای جاذب­الرطوبه.

 

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (17)

مهمترين ستاده­های برآمده از گروه چهارم (بهره­وری و بهره­برداری از شن­زارها)، عبارتند از:

·         آگاهی از مزیتها و مشکلات ناشی از کاشت محصولات جالیزی در تپه­های شنی؛

·         استفاده از روش آبیاری کوزه­ای در استقرار نهال و بادشکن؛

·         هرس انتهایی درختان تاغ و توصیه در بهره گیری از بذر آن در جیره غذایی دام.

 در واقع، به دنبال عملیات وسیع اجرایی که در گسترة پهناورِ بیابانی کشور در طول نزدیک به نیم قرن اخیر به انجام رسیده است، مشکلاتی سربرآورده که این گروه از پژوهشها درصدد چاره­جویی مشکلات مزبور برآمده­اند و اغلب، به سفارش دستگاه اجرایی ذيربط آفریده شده­اند.

 

در گروه پنجم (حفاظت و نگهداری از جنگل­کاريهای تاغ و گز) نيز يافته­های زير قابل اعتنا می نمايد:

·         کشف نحوة کشت موفقیت آمیزِ گونة استبرق در زيست­بومهای بيابانی مرکزی کشور؛

·         آگاهی از دلایلپژمردگی تاغزارها و گزهای شاهی دست­کاشت و ارایه راهکارهای عملی بازگرداندن شادابی آنها؛

·         فراهم­شدنِ امکان مقایسه اثر روشهای مختلف هرس؛

·         تعیین حد بحرانی ارتفاع تپه­های شنی از نظر استقرار پوششهای گياهی.

به نظر می­رسد که فلسفة وجودی اکثر طرحهای اخیر نیز، همانند گروه چهارم، نیاز دستگاه­های اجرایی وابسته بوده است.

 

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (16)

طرح­های گروه سوم (تثبیت فیزیکی ناهمواري­های ماسه­ای) نیز که اغلب در شمارِ پژوهش­های کاربردی- اجرایی محسوب می­شوند، ار منظری دیگر تلاش داشتند تا از افزايش هزينة اجرايی طرح­های مهار بیابان­زایی کاسته و درصد موفقیت آنها را افزایش دهند. دستاوردهایی نظیر مواردی که در پی خواهند آمد، در شمارِ اصلی­ترین ستاده­ها و یافته­های حاصل از اجرای طرح­های ذکر شده در این بخش به حساب می­آیند:

·    انتخاب مناسبترین نوع بادشکن، ارتفاع و فواصل به کاررفته در استان خوزستان و فراهم­شدنِ امکان مقایسة بادشکنهای احداث شده در خوزستان و شمال خراسان (سبزوار)؛

·         عدم احداث سازه­های مکانیکی در اراضی مارنی و آسیب پذیر؛

·         تعیین میزان دقیق هرزآب جاری شده در اراضی با و بدون خاکپوش؛

·         مقایسه دوام خاکپوش­های گوناگون رسی، سیمانی، آهکی و مخلوط با یکدیگر؛

·    فراهم­شدن امکان بررسی هزینه­های به کار رفته در روش­های بوم­شناختی با روش­های مکانیکی و استفاده از خاکپوش­های نفتی.

 

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (15)

مهمترين هدف گروه دوم (تثبيت زيست­شناختی ناهمواريهای ماسه­ای)، ارایه راهکارهایی عملی و حتی­الامکان ساده برای مهارِ قدرت پویایی ناهمواريهای ماسه­ای فعال کشور در مناطق خطر­خیز و آسیب­پذیر با استفاده از ویژگیهای مطلوب آن دسته از گونه­های گیاهی مناطق خشک بود که از طبیعتی سازگار با کمترین خواهشهای بوم­شناختی ممکن برخوردار بودند. مهمترین دستاوردهای پژوهشهای مزبور عبارتند از:

·         تعيين مناسب­ترین زمان و مکان کاشت گونة کُنار در ناهمواريهای ماسه­ای استان خوزستان؛

·    معرفی درخورترین زمان، فواصل کاشت، اندازه و سن نهالها و قلمه­های اسکنبیل، گز شاهی و تاغ در ناهمواريهای ماسه­ای سبزوار و خوزستان؛

·          کشف بهترین روش کاشت نهال و بذر تاغ؛

·     تعیین عمق 80 سانتیمتری گودبرداری، به عنوان بهترین ارتفاع چاله برای کاشت نهالهای تاغ، گز، آتريپلکس و درخت پده؛

·         مقایسه جنس گلدان درکیفیت رویش نهالهای مورد استفاده در سبزوار و خوزستان و توصیه گلدانهای نایلونی.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (14)

مهمترين گراية گروه نخست (شناسايی منابع پاية آب و اراضی)، فراهم کردنِ بستری مناسب برای شناختِ اصلی­ترين مناطق بحرانی کشور و مهمترين عوامل کاهندة کارايی سرزمين بوده و به همين دليل، اغلب، طرحهايی بنيادی- کاربردی محسوب می­شدند که ستاده­های حاصل از آنها می­توانست به کمک برنامه­ريزان کشوری شتافته  و درجة موفقيت برنامه­های توسعه را افزايش دهد. بدين­ترتيب، نه­تنها از هدررفت سرمايه­های ملی ممانعت می­شد، بلکه از پس­روی و زوال زيست­بومهای آسيب­پذير و شکنندة کشور نيز کاسته می­شد. در اين راستا، می­توان به موارد زير، به عنوان مهمترين دستاورهای گروه موصوف اشاره کرد:

·         آشنايي با خواهشهای بوم­شناختی برخی از گياهان بومی مناطق خشک کشور؛

·      كشف بيشينة كارايي مطالعات كشور در تهية نقشة بيابان­زايی به روش فائو و يونپ و تعيين كارايي توان اطلاعاتي كشور به تفكيك 9 فرايند معرف بيابان‌زايي؛

·      آگاهی از اين حقيقت که افزايش و كاهش شوري خاك در حوضة مرکزی، اغلب به دليل تبديل اراضي با شوري متوسط به سطوح نمكدار رخ داده است؛

·          معرفی 32 پيراسنجة پيكري (مرفومتريك)، آبخيز گرگان‌رود و تعيين كارايي روشهاي مكانيكي سنجش شيب حوضه نسبت به يكديگر؛

·      کشف اين واقعيت که حوضة مركزي ايران طي 17 سال از يك دورة چهل ساله از وضع اقليمي نسبتاً مطلوب برخوردار بوده و 23 سال از سالهاي همين دوره به سمت بياباني‌شدن ضعيف و متوسط تمايل خود را نشان داده است؛

·         آگاهی از مهمترين عامل اُفت کيفيت منابع آب حوضة آبخيز درياچة نمک؛

·          معرفی عوامل مؤثر در پايداری خاکدانه­ها؛

·          کشف اين حقيقت که در دورة 30 سالة مورد بررسی، در بيشتر موارد رژيم آبدهي رودخانه‌هاي حوضة آبخيز مركزي ملايم‌تر شده است؛

·     آگاهی از اين واقعيت که 5/86 درصد از كل مساحت شمال استان خراسان تحت اثر فرايندهای بيابان­زايی با شدتهاي مختلف قرار دارد که در اين ميان، تخريب پوشش گياهي با 46 درصد، عمده‌ترين و فرسايش بادي با 5/0 درصد گستردگي، ضعيف­ترين نقش را  در بروز اين بحران برعهده دارند.

 

جابجايي در مديريت موسسه تحقيقات جنگل ها و مراتع

باورها را زندگي كنيد تا انگيزه­ها شعله­ور بمانند

 

اين محتواي كلامي بود كه ساعاتی پيش در مراسم توديع آقاي دكتر جليلي رئيس سابق مؤسسه تحقيقات جنگل­ها و مراتع از سوي همكاران به ايشان تقديم شد تا بدرقة راهشان در مسئوليت جديد (سفير ايران در فائو – رم) باشد.

 ضمن تبريك به ايشان، براي آقای دکتر عصاره نيز در سمت جديدشان (رياست مؤسسه) آرزوي توفيق مي­كنيم. باشد كه آرمان و برنامة ايشان كه همانا حركت از «محيط زيستي اقتصادي» به «اقتصادي زيست محيطي» است، جامة عمل پوشـيده و آموزه­هاي مبتني بر اقتصاد بوم شناختي (اكولوژيك) جايگزين اقتصاد بازاري كنوني در اين بوم و بر شود.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (13)

4- اقدامات پژوهشی و دستاوردهای آن: 

هرچند که در اين حوزه، نهادهايی چند مانند مرکز تحقيقات کويری و بيابانی ايران وابسته به دانشگاه تهران، مؤسسه جغرافيای دانشگاه تهران، پژوهشکدة نفت، سازمان مديريت و برنامه­ريزی و بسياری از مراکز آموزش عالی مرتبط در سراسر کشور هم فعال بوده و طرحهايی پراکنده را به اجرا درآورده يا میآورند؛ با اين وجود، از آنجا که مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع رسماً توليت پژوهش در اين حوزه را برعهده داشته و مسئوليت هدايت طرحها و سياستگذاری برنامه­های آينده متوجة اين نهاد است، به شرح مختصری از دستاوردهای پژوهشی آن پرداخته می­شود.

به طور کلی پژوهشهای به انجام رسيده را که عملاً با طرح « اصلاح مراتع فرسوده از طريق بررسي فصل كشت، عمق، روش و ميزان كشت بذر نباتات مرتعي مقاوم به خشكي» در سال 1345 آغاز شد[1]، می­توان در هفت بخشِ شناسايی منابع پاية آب و اراضی، تثبيت زيست­شناختی ناهمواريهای ماسه­ای، تثبيت فیزیکی ناهمواريهای ماسه­ای، بهره­وری و بهره­برداری از شن­زارها، حفاظت و نگهداری از جنگل­کاريهای تاغ و گز، طرحهای سازگاری و احیای سرزمینهای خشک و آسیب­پذیر خلاصه کرد.  



[1] نشرية شمارة 5 مؤسسة تحقيقات جنگلها و مراتع (پيماني‌فرد و طريقي، 1351).

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (12)

چنين است که اقدامات موصوف توانست با بيش از 330 درصد رشد، در طول نزديک به دو دهة گذشته (تا پايان سال 1380) به مرز 5/6 ميليون هکتار از شن­زارهای کشور گسترش يابد. در اين ميان، عمليات بذر­پاشی و بذرکاری با نزديک به 450 درصد رشد، بيشترين و استفاده از خاکپوش نفتی با تنها 48 درصد رشد، کمترين افزايش سطح را نشان می­دهند.

عامل بازدارنده­ای که ارزيابی طرحهای به اجرا درآمدة موصوف را بسيار دشوار می­سازد، آن است که تقريباً تمامی طرحها و برنامه­های تثبيت شن، از دارابودنِ طرحی مدون و جامع با لحاظ توان بوم­شناختی منطقه بی­بهره بودند؛ آنچه را هم که برای توجيه اجرای عمليات و نحوة انجام آن در يک منطقه عنوان می­شد، مواردی اغلب کلی و کليشه­ای، مانند تأکيد بر شنی بودن منطقه، چرای بی­رويه و بوته­کنی بود که حرکت ماسه­های روان را تسريع می­کرد. مثلاً در اراضی کفه­ای يزد با درصد بالای رس و متوسط بارندگی 40 ميليمتر در سال، همان کاری در زمينة بذرپاشی ممکن بود صورت گيرد که در منطقة دولت­آباد سبزوار با خاک مستعد و 200 ميليمتر بارندگی سالانه صورت می­گرفت (خلدبرين، 1375). با اين وجود و به رغم تنگناها و نقصانهای فنی ذکر شده، امکان­پذيری اجتماعی سياسی اين طرحها قابل دفاع بوده و عموماً با استقبال مردم محلی مواجه می­شدند.     

در پايانِ اين بخش، نکته­ای که حايز اهميت می­نمايد، اشاره به اين واقعيت است که مهار بيابان­زايي را نبايد معطوف به سرزمينهای خشک و بيابانی کرد، کاری که در نيم­قرن اخير تقريباً اتفاق افتاد و به همين دليل، با وجود کاميابيهای فراوان در تثبيت شن­زارها، بسياری از نشانه­های بيابان­زايي در خارج از زيست­اقليمهای خشکِ کشور به شدت افزايش يافت که سرآمد همة آنان، افزايش 900 درصدی رخداد سيلهای ويرانگر در طول نيم قرن اخير (خسروشاهی، 1380 به نقل از دفتر مطالعات و ارزيابی آبخيزها) و کاهش کارايی سرزمين در مناطق مرطوب­تر بود. گرايش به عملياتی نظير آبخوانداری که مناطق اطراف بيابان و نقاط با توان بالقوة توليدی بيشتر را مد نظر قرار داده، از همين رويکرد نوين حاصل آمده است که در بخش بازخوردهای پژوهشی با شرحی مفصل­تر به آن خواهيم پرداخت.   

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (11)

تا سال 1363، متجاوز از 5/1 ميليون هکتار از مساحت 12 ميليون هکتاری شن­زارِ کشور، تحت اجرای برنامه­های درختکاری و بذر­پاشی قرار گرفت که 500 هزار هکتار از آن با متوسط توليد زيست­شناختی (بيولوژيک) 200 کيلوگرم در هکتار (100 هزارتن در سال) مجدداً احياء شده و به مرحلة بهره­برداری رسيد، در حالي که متوسط توليد در  5/10 ميليون هکتار ديگر، حتی با وجود بارندگی مناسب، به 10 کيلوگرم در هکتار هم نمی­رسيد. يعنی توان توليد حدود 4 درصد از عرصه­های شن­زارِ کشور که مجدداً احياء شده بودند، تقريباً برابر بود با توان توليد 96 درصد ديگر بود. چنين دستاورد شايان توجهی آن هم در زيست­اقليمهای اغلب فراخشکی که سازمانهای جهانی مسئول، آنها را رسماً عاری از توان توليد ارزيابی ­کرده و محدودة اثر جريان بيابا­زايي را خارج از آن تصور می­کنند (UNEP، 1997)، سبب شد به رغم کاستيهای موجود، عمليات مزبور با حرکتی شتابناک­تر گسترش يابد. آنچه که در اين ميان توجه بيشتری را می­طلبد، تأکيد بر اين حقيقت است که ثمرات اجتماعی و فرهنگی طرحهای يادشده در اغلب مناطق به اجرا درآمده از جمله در خراسان، بسيار بيشتر از ارزشهای اقتصادی ذکر شده ناشی از افزايش توليد در منطقه است. چرا که اين طرحها توانستند ضريب مقاومت بوم­نشينانِ مناطق بيابانی را در برابر بی­آبی و خشکسالی افزايش داده و از درصد مهاجرت و نابودی روستاهای اطراف طرح بکاهند. همچنين از منظری ديگر، نفسِ انجام چنين اقداماتی در گسترة پهناوری از بيابانهای کشور که به نيروی انسانی قابل توجهی نياز داشته و عموماً نيز در فصل زمستان، يعنی اوقات بيکاری کشاورزان و دامداران محلی صورت می­گرفت، می­توانست ضمن کاهش بيکاری، بر درآمد سرانة آنان هم بيافزايد. از ديگر بازخوردهای مثبت اجرای طرحهای يادشده بايد به محافظت از اراضی کشاورزی، خطوط ارتباطی، کاهش گرد و غبار، تلطيف هوا، بهسازی محيط­زيست و نزول امراض ريوی اشاره کرد. مهمترين نواحی شاهد در اين مورد، بهبود چشمگير اقتصادی اجتماعی و پوشش طبيعی روستاهای ابوزيدآباد و علی­آباد در کاشان، امام­زاده آقا علی عباس در نطنز، اردستان در مرز اصفهان و يزد، خور و بيابانک، جندق و انارک در منطقة نائين و سرانجام، روستاهاي بردخون و شهنيا تا بادوله و لاور ساحلي (استان بوشهر) است (خلدبرين و همکاران، 1364، علوی­نژاد و همکاران، 1366 و عباسی و همکاران، 1381).  

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (10)

     

هر چند که به دليل شتاب بيش از حد اقداماتِ اجرايي، ممکن بود مشکلاتی نيز در برخی از مناطق بروز کند؛ نظير جنگل­کاری با گونة گز در چاه افضل يزد (کوير سياه­کوه) که با موفقيت کامل همراه نبود (در نظر نگرفتن عامل شوری، توان بوم­شناختی و سرمای شديد منطقه)؛ استفاده از خاکپوش (مالچ)های نفتی[1][1]، سبب بروز برخی مشکلات از قبيل افزايش آلودگی زيست­محيطی و کاهش حيات جانوری، افزايش ضريب هرزآب و کاهش بهره­مندی منطقه از ريزشهای اندک موجود را فراهم آورد (در ريگ­بلند کاشان و چند منطقة ديگر)؛ انبوهي بيش از حد جنگلکاريها و بوته­کاريها، به پژمردگی و زردی برخی از تاغکاريها بويژه در جنوب خراسان، يزد، کرمان و سمنان و يا کاهش منابع آبی منطقه انجاميد؛ برخی ديگر از مناطق جنگلکاری­شده به دليل ضعف کارهای ترويجی، مورد قلع و قمع روستانشينان (تأمين نياز گرمايشی) قرار گرفت و سرانجام آنکه کاشت بعضی از گونه­های گياهی وارداتی و غيربومی (مانند آتريپلکس در نواحی مرکزی و کهور پاکستانی در نواحی ساحلی جنوبی، بويژه در بلوچستان)، سبب کاهش يا از بين­رفتن گونه­های مرغوب منطقه را فراهم کرده و خود در نقش گياه مهاجم ظاهر شده يا احتمالاً شيوع امراض و آفتهای ناشناخته­ای را تسريع کرد. با اين وجود، در بسياری از نقاط ديگر نيز، آثار مثبت فراوانی برجای گذاشته و اغلب شناسه­های بيابان­زايی را (برهنگی خاک، مهاجرت، زوال تنوع زيستی، کاهش توليد سرزمين، هجوم ماسه­های روان، نابودی سازه­های زيربنايی و مراکز جمعيتی، فرسايش بادی و ...) با روندی کاهنده يا بازدارنده مواجه ساخت. به نحوی که اين اقدامات توانست نام ايران را در شمارِ يکی از 5 کشور ممتازِ جهان در امر تثبيت شن­های روان مطرح ساخته و حتی سبب دعوت از ايران برای دراختيارگذاردن تجربياتِ مفيد خويش به برخی از کشورهای منطقه مانند اردن، امارات متحدة عربی - ابوظبی (خلدبرين و همکاران، 1364) و پاره­ای از کشورهای آفريقايی نظير مصر شد (دفتر تثبيت شن و بيابان­زدايی، 1375).



 



[1] پيشينة نخستين عمليات مالچ­پاشی به سال 1347 در 900 هکتار از مناطق ماسه­ای مرادتپه و فتح­آباد بوئين زهرا می­رسد (دفتر تثبيت شن و بيابان­زدايي، 1375).

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (9)

   3- اقدامات اجرايی و دستاوردهای حاصل از آن:

   1-3- نخستين گامها:

   هرچند می­توان گفت: نخستين گام عملی برای اعمال مديريتی سازمان­يافته بر منابع­طبيعی کشور با تأسيس ادارة جنگلها در سازمان كشاورزي (غلة سابق) در متجاوز از 64 سال پيش (1939 ميلادی)، برداشته شده است (مشاور يكم، 1377)؛ گامی که زمينه­سازِ تأسيس واحد حفاظت از منابع طبيعی در چند سال پس از خود شد؛ ليکن شايد مهمترين اقدام جدی در اين خصوص، پس از تشکيل کميتة حفاظت آب و خاک به دستور وزير وقت کشاورزی در سال 1337 هجری شمسی (1958 ميلادی) در دل واحد مزبور (واحد حفاظت منابع­طبيعی سازمان جنگلبانی) به انجام رسيد. بويژه آنکه هدف از تشکيل کميتة يادشده، بررسی شيوه­های مبارزه و مهار فرسايش آبی و بادی اعلام شده بود (خلدبرين و همکاران، 1364). متعاقب آن، يعنی از مهرماه سال 1338 و در قالب پيمان سنتو (دفتر تثبيت شن و بيابان­زدايي، 1375)، نخستين هستة بررسی تثبيت شن­های روان در بخشهايي از ناهمواريهای ماسه­ایِ حميديه، البروايه و الباجی استان خوزستان (گزارش داداش­زاده، 1344) به وسعت حدود 40 هکتار، شکل گرفت که می­توان شروع اين برنامة مطالعاتی را به منزلة آغاز رسمی سلسله اقدامات سازمان­يافته و پيوسته­ای تلقی کرد که اصطلاحاً از آن با عنوان عمليات بيابان­زدايي ياد می­کنند. چرا که پس از آشکارشدنِ نتايج ملموسِ آن (کاهش رسوبات حمل­شده و توقف نسبی حرکت تپه­های ماسه­ای)، عمليات اجرايی با شتاب و گستردگی بيشتری، تحت عنوان کلی: طرح عمران مراتع کويری از اوايل دهة 1340 ادامه يافت (دفتر تثبيت شن و بيابان­زدايي، 1375). بی­گمان، طرح احياءِ مراتع کويری حارث­آباد سبزوار يکی از مشهورترين اقدامات آغازين در اين خصوص بود که با موفقيت در سطح يکصد هکتار از شن­زارهای شمال خراسان در سال 1344 به اجرا درآمد. گفتنی است که اجرای موفقيت­آميزِ اين برنامه در ابتدا، نه­تنها با ترديد و بدگمانی بسياری از بوم­نشينان منطقه همراه بود، بلکه آثار دودلی در سيمای دست­اندرکاران نيز هويدا می­نمود؛ ولی بازگشت مجدد حيات گياهی و جانوری به منطقه، تثبيت ناهمواريهای ماسه­ای، کاهش محسوس ذرات گرد و غبار و امکان ادامة زندگی روستايی و توليد کشاورزی سبب شد تا پس از چند سال، همگان از آن با عنوان «معجزه» ياد کنند؛ به نحوی که سبب گسترش شتابان اقداماتی مشابه در سطح 13 استان کشور و متجاوز از 120 ايستگاه عملياتی شد(خلدبرين و همکاران، 1364).

 

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (8)

در سندي ديگر، از وجود باغي در حوالي شهر بابك (استان كرمان) خبر داده شده که در عهد حكومت تركان خاتون (650 تا 690 هجري)، به مساحت نهصد هزار مترمربع با صدها هزار درخت و كاريزي پرآب بنا شده بود، اما امروز چيزي از آن باقي نمانده است (باستاني پاريزي، 1374). حتي سفرنامه‌هاي مأمورين ناصرالدين شاه قاجار از جمله فيروز ميرزا (1880 ميلادي) به بلوچستان، نشان از پوشش گياهي مطلوب منطقه دارد (باستاني پاريزي، 1374)، هرچند كه در گذشتة متأخرتر از آن، وضعيت منطقه به مراتب مطلوب‌تر نيز، بوده است.

           همان طور که ملاحظه می­شود، جملگی موارد فوق، استيلای روندی کاهنده و در عين حال پيوسته را بر اندوخته­های ­طبيعی کشور تأييد می­کند؛ روندی که بی­گمان، احتمال دخالت عوامل طبيعی در بروز يا تشديدِ آن، با توجه به محدودة زمانی کوتاهش در مقياس زمين­شناسی، بسيار ضعيف است.

به هرحال با ورود به قرن بيستم و به ويژه نيمة دوم آن بود که نخستين حرکتهای سازمان­يافته با پشتيبانی دولت مرکزی به هدف اعمال مديريت مطلوب­تر بر زيست­بومهای کشور به وقوع پيوست.

 

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (7)

ناصر خسرو قبادياني (قرن چهارم هجري) در سفرنامة خويش آورده است: «از شوشتر تا اهواز در ساية درختان تناور راه سپرديم و قطرة عرقي بر پيشاني ما ننشست.» اما امروز در محلي به نام ((عبدالخان)) در جادة اصلي انديمشك  اهواز، سطح جاده‌‌ها به هنگام وزش باد در معرض هجوم ماسه‌هاي روان قرار مي‌گيرد و بسياري از نقاط آن ديار چون حميديه، البرايه، كمبويه، سوسنگرد و دشت آزادگان سرنوشتي مشابه را تجربه مي‌كنند (ملكي، 1367).

            و چنين است، فرجام دشتهاي وسيعي در مناطق كرمان، بلوچستان، فارس، سمنان و كه در آثار شرق‌شناسان و جهانگردان سرشناس اروپايي و عهد باستان، مانند هردوت، لردكرزن، هولديج و ماركوپولو، به وجود عرصه‌هاي آباد با پوشش گياهي متراكم در آنها اشاره شده است. به عنوان مثال؛ ماركوپولو، جهانگرد ونيزي، در سفرنامة خويش كه 731 سال پيش (1272 ميلادي) نگاشته است، از شهري به نام كامادي[1] نام مي‌برد كه در واقع پايتخت قشلاقي كرمان محسوب مي‌شده، شهري آباد با كاخها و باغهاي وسيع و اقتصادي شكوفا، كه افضل كرمان، هشتصد سال پيش در كتابش از آن شهر با نام ((قمادين)) ياد كرده است و اينك به قول استاد باستاني پاريزي: «در كفن ريگ و لاي خفته است (باستاني پاريزي،1374).» سون هدين، دانشمند سوئدي كه 618 سال پس از ماركوپولو از سبزوار به مشهد سفر كرده است نيز، نمي‌تواند مناظر سرسبزي را كه ماركوپولو توصيف مي‌كند، باور نمايد. وي در كتابش مي‌گويد: «ماركوپولو از شش روز سفر در دره‌هاي زيبا و كوههاي خندان، با مراتع عالي و باغهاي پرميوه و كشتزارهاي غني صحبت مي كند، در حالي كه هم اكنون اين منطقه، يعني شرق سبزوار، بيابان است(هدين، 1910).» البته آن قسمت از گفته‌هاي ماركوپولو كه به توصيف دشواريهاي عبور از كوير مركزي ايران اختصاص دارد و از طبيعت خشن منطقه توأم با آبهاي غيرقابل مصرف آن صحبت مي‌كند، به تمامی، مورد تأييد هدين بوده و او از اين شواهد به درستی نتيجه مي‌گيرد كه وضعيت فيزيكي كوير ايران از گذشته‌هاي دور چنين بوده و منشأ اقليمي دارد (هدين، 1910). اسكولند (1927) و سايكس (1930) نيز، مطالعات هدين را دنبال كرده و در بارة منشأ وجودي كوير بزرگ ايران، نتايج تقريباً مشابهي گرفتند. همچنين براساس اطلاعاتي كه از نقشة بطلميوس در قرن دوم ميلادي، استخراج شده است، نام بيابان كرمان (CARMANIA DESERTA ) در موقعيت كنوني آن (دشت كوير)، درج شده است، حتي موقعيت شهر يزد نيز با نام ايزه‌تيش[2] در جنوب شرق بيابان كرمان، قيد شده است (پوركمال، 1349).



[1] Camadi

[2] Izatiche

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (6)

 

 

2-2- شواهد عبرت­انگيز:

  به رغمِ وجود بارقه­هايی از خردمندی و کاردانی در شيوة برخورد پيشينيان با زيست­بوم شکنندة خويش، شواهد و شناسه­های قابل توجهی نيز وجود دارند كه ثابت مي‌كنند، در طول قرون گذشته تا به امروز، نابخرديها و جهل پاره­ای از حکومتهای محلی و مرکزی در استفاده از سرزمين و مواجهه با بيابان­زايي به همراه فشار ناشی از افزايش جمعيت، تخريب اراضی را تشديد كرده و دامنة محدوده­هاي طبيعي بياباني را از آنچه كه بايد باشد، فراتر برده است.

   هانتينگتون به سال 1903 در كتابش با عنوان ((نبض آسيا[1])) مي نويسد: «امروز گذراندن يك سپاه از حاشية بلوچستان، غيرممكن است و اشاره به گفتة سنت جان مي‌كند، كه در عصر ما براي كراتروس واقعاً مشكل مي‌بود، كه فيلها و بار سنگينش را از هيرمند، از طريق سرزميني كاملاً ناآبادان، به نرماشير برساند (هدين، 1910).» پژوهشهاي باستان‌شناسي كه اخيراً در شهر سوخته واقع در منطقة سيستان به انجام رسيده است، نشان مي‌دهد كه بقاياي نوعي موريانه و سوسك چوبخوار بر روي اشياي چوبي كه قدمت آنها حدود 5 هزار سال تخمين زده مي‌شود، يافت شده است. با توجه به اينكه چنين حشراتي معمولاً در محيطهاي جنگلي گرم و مرطوب زندگي مي‌كنند، كارشناسان به اين نتيجه رسيده‌اند كه در آن زمان، منطقة هيرمند و سيستان به احتمال قوي سرسبز و پوشيده از درختان جنگلي بوده است. گفتني است، حتي بررسيهای اخير نشان داده كه تراز زمينهاي زير كشت و پوشش گياهي امروز، ناشي از فرايندهاي فرسايشي، حدود 3 متر از زمينهاي زير كشت هزارة سوم پيش از ميلاد پايين‌تر است (لشكري‌پور، 1377 به نقل از سجادي، 1374). نكتة حايز اهميت در مورد شهر سوخته آنكه مطابق قراين موجود، اين شهر حدود 1000 سال به حيات خود ادامه داده و شايد يكي از دلايلي كه سبب متروكه شدن آن (افزون بر آشوبهاي سياسي و اجتماعي) در 2200 سال پيش از ميلاد شده است، كاهش منابع آب و اُفت بارآوري زمينهاي منطقه باشد (لشكري‌پور، 1377 و سازمان ميراث فرهنگی، 1378[2]).



[1] The pulse of Asia

[2]  به نقل از: نشاط، مورخ 30/3/1378، ش 85، ص9.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (5)

بيش از هفتصد سال پيش، مردمان طبس، براي مهار هرزآبها و جلوگيري از رخداد سيل، اقدام به احداث سدي كردند به ارتفاع 56 متر در محل روستاي ((كريت)) و از آب ذخيره شدة آن، به منظور آبياري مزارع و پرديسان خويش تا مدتها بهره مي‌بردند. اين سد قوسي كه تا حدود ششصد سال پس از خود نيز همتايي نداشت، هنوز هم در 17 كيلومتري شهرستان طبس استوار باقيمانده است (فدايي،1376). سرانجام آنكه مطابق يافته‌هايي كه قدمت برخي از آنها به 500 تا 600 سال پيش مي‌رسد، در بخشهاي مركزي و جنوبي ايران براي مهار فرسايش بادي و جلوگيري از هجوم ماسه‌هاي روان، مردم محلي از خاکپوش (مالچ) هاي رسي، سنگريزه‌اي و بعضاً خرده­هاي سفال استفاده مي‌كردند و نيز با ساختن چپرهايي از ني، برگهاي خرما و حتي ديوارهاي گلي در اطراف مزارع، عملاً نوعي بادشكن را ابداع و مورد استفاده قرار مي‌دادند (مشاوريكم،1377).

پدر ژئومرفولوژی ایران در میان ما ...

 

ملاقاتي غير منتظره (2 ساعت در حضور استاد)

 

امروز، نشست بخش تحقيقات بـيابان يك مهمان ويژه و سرشناس داشت؛ كسي كه با بيش از 200 اثر پژوهشي ماندگار و ارزشمند، به پدر ژئومرفولوژي ايران مشهور است و دست كم 60 سال از عمر پربركت خويش را به شناسايي پديده­هاي استثنايي موجود در بيابان­ها و كويرهاي پهناور و ناهمتاي اين بوم و بر اختصاص داده و شايد به جرأت بتوان گفت: شناخته­شده­ترين چهرة جهاني ايران در حوزة علم پيكر شناسي زمين و بيابان باشند... وي دكتر فرج­الّله محمودي، استاد ممتاز دانشكدة جغرافياي دانشگاه تهران است كه متأسفانه چندين سال است كه به آمريكا مهاجرت كرده­اند و اينك براي بازديدي محدود در ايران به سر مي­برند.

چنين است كه حضور ايشان را در خاك عزيز وطن مغتنم شمرده و به آگاهي تمامي علاقه­مندان و دانشجوياني كه خواهان ارتباط با استاد هستند، مي­رساند كه مي­توانند درخواستها و پرسش­هاي خويش را در اين تارنما مطرح كرده تا در كوتاه­ترين زمان ممكن به نظر ايشان رسانيده شود.

بار ديگر حضور استاد را در جمع همكاران سابق خويش در مؤسسه تحقيقات جنگل­ها و مراتع ارج مي­نهيم و اميدواريم كه نسل امروز و فرداي ما بيش از پيش از وجود انديشه­هاي ناب اين فرزانه گرانسنگ و انديشه­سالار بهره­مند شود.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (4)

متجاوز از 2500 سال پيش، دولت هخامنشي، شبكة پيچيده‌اي از تأسيسات آبياري ايجاد كرده بود كه جلوي طغيان آب رودخانه­ها را گرفته و در خشكساليها ذخاير مورد نياز آب را تأمين مي‌كرد. از نوشته‌هاي هردوت چنين برمي‌آيد كه در آن زمان، منابع آب، دولتي بوده و حكومت توانسته بود با مهار 20 ميليارد مترمكعبِ آن، حدود 5/1 ميليون هكتار زمين را آبياري كند (رحمانيان، 1378). هم­اکنون در تخت‌جمشيد، كتيبه‌اي معروف وجود دارد كه بر روي آن جمله‌اي بدين مضمون از كوروش، بنيانگذار سلسلة هخامنشي، درج شده است: «خداوند اين كشور را از دشمن، از خشكسالي و از دروغ حفظ كند.» دريافتی که نشان می­دهد نياکانِ ما تا چه اندازه از خطرات خشکسالی آگاه بوده و با هم­رديف قرار­دادنِ آن با دشمن بيگانه، عقوبتهای آن را از نزديک لمس کرده بودند. حتی مهندسی سازه­های ساختمانی (طاقهای ضربی، بادگيرها، آب­انبارها، يخچالهای طبيعی و بهره­گيری از ويژگيهای گرمايشی و روشنايي جهات جغرافيايی) و مواد به کار رفته در آنها جملگی حکايت از آن دارند که پدران ما، بيشترين تلاش خويش را برای همسازی با طبيعت گرم و خشکِ زيست­بومهای مرکزی و شرقی کشور به کار بسته بودند.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (3)

 

1-2- آموزه­های الگوبخش:

   بر پاية مطالعات باستان­شناسان و شواهد برجای مانده، به نظر می­رسد که ايرانيان از ديرباز، با پاره‌اي از فرايندهاي مؤثر در تخريب سرزمين آشنا بوده و به هدف مهارِ آنها، كوششهايي را به سامان رسانده‌اند. به عنوان مثال نزديك به 3000 سال پيش، ايرانيان باستان (آرياييها) با اختراع كاريز و گسترش سامانة آن تا آستانة هفت هزار کيلومتر (احمدی، 1381)، شگردی مناسب، پايدار و کم­هزينه را برای بهره­برداری از آبهای ناپيدا به جهانيان عرضه داشتند که می­توانست آستانة مقاومت ايشان را در روزها و فصول بی­آبی و خشکسالی افزايش دهد. احتمالاً حتی پيش­تر از آن، مردمان ساکن در شمال شرق ايران، دريافته بودند که چگونه با استفاده از بندسارها، نه­تنها به کشاورزی خويش رونق بخشند، بلکه آبهاي زير­زميني را نيز از طريق آبياري مخروط افكنه­ها تغذيه کنند و بدين­ترتيب، بروز يکی از نشانه­های بيابان­زايي را به تأخير اندازند. بدين‌ترتيب، اين دو نظام آبياري به گونه‌اي هماهنگ يكديگر را تكميل مي‌كرده‌اند؛ در حالي كه كشتزاري سيلابي در سراب، آبخوانِ كاريزي را تغذيه مي‌كرد، جريان همان كاريز، مزرعه‌اي را در پاياب آبياري مي‌نمود؛ زه‌آبِ اين كاريز نيز به نوبة خود بخشي از بدة كاريزِ پاياب را فراهم مي‌آورد (كوثر، 1372). اگر چه اطلاعات زيادي از شيوه­هاي سنتي جمع­آوري سيلاب و سامانه­های گوناگون آبياری موجود نيست، اما استفاده از آنها در جای جای کشور، بويژه استانهاي سيستان و بلوچستان، خراسان، هرمزگان، بوشهر، فارس و آذربايجان با نامهای بندسار، هوشاب (خوشاب)، هوتك، چاه­نيمه، کشت آدوری، کشت سبويی (کوزه­ای)، کشت سنگچالی، آرنگ­سازی يا خاک­ستانی (شيوه­ای برای بدام انداختن آب سيلابها در مناطق کوهستانی به منظور گرفتن خاک و لاشبرگ)، گيرماسه، گوراب­سازی، تيلون­دادن و چوم­سوزان (فرهادی، 1380) شاهدانی استوار بر بهره­مندی كامل و هوشمندانه از منابع آب و خاك، با لحاظِ درک عميق از قوانين طبيعی توسط ايرانيان است.

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (2)

چنين است که حتی اگر سرآغازِ بيابان­زايي در جهان را تا 5 هزار سالِ پيش هم امتداد دهيم (گريمبرگ، 1941)، باز هم در قياس با ارقام فوق، کسری از ثانيه را هم دربر نخواهد گرفت. با اين وجود، اين پديدة جنينی توانسته با متأثر­کردنِ عرض حيات در زمانی کوتاه و شتابی حيرت­انگيز، عقب­ماندگی خويش را در طول آن جبران کند.

می­کوشيم تا در اين مجال، با مروری بر نخستين پژواک­های ايرانيان در مواجهه با بيابان­زايي و خشکسالی در ايران باستان، نوين­ترين دستاوردها و تجربياتِ تلخ و شيرينِ خويش را، به ويژه در نيم­قرن اخير بازشناسيم.

 

2- پيشينة مقابله با بيابان­زايي و خشکسالی در ايران باستان:

در مرور تاريخ ايران­زمين از منظرِ خاص اين مطالعه، به شناسه­هايی شيرين و عبرتهايی تلخ از مواجهة ايرانيان با بيابا­زايي و خشکسالی بر­می­خوريم که به اختصار هر يک از آنها بازگو می­شوند:

دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (1)

1- ديباچه:

قابليت بياباني­شدنِ ايران مركزي به احتمال زياد با دوره‌هاي ناپايدار (رگسيستازي) زمين، كه امكان رويش گياهي و توليد زيست­توده[1] را به كمينه مي‌رساند، منطبق بوده است (معتمد، 1371). برپاية شواهد بدست آمده، آب و هواي ايران­زمين، بين 180 تا 200 ميليون سال پيش (دورة لياس)، يعني زماني كه در عرضهاي شمالي كمتر از 10 درجه قرار داشت، گرم و مرطوب بوده است (احمدي، 1377)، ليكن به موازات حركتهاي قاره‌اي، بيشترِ قلمرو جغرافيايي ايران در عرضهاي 25 تا 35 درجه (كمربند بياباني جهان) استقرار يافت كه اين رخداد به همراه پاره‌اي ديگر از عوامل محيطي، زمينه­سازِ حاکميتِ شرايط بياباني بر اغلب نواحی ايران در متجاوز از يک تا دو ميليون سالِ پيش (دوران نئوژن و كواترنر) شد (معتمد، 1371 و احمدي، 1377).

بنابراين، هر چند زمان زيادی از پيدايش بيابان در ايران می­گذرد، اما اين زمانِ طولانی، در مقايسه با هنگامة شکل­گيری نخستين بيابانها در جهان در 400 الی 570 ميليون سال پيش[2] (اسديان، 1365)، بسيار ناچيز می­نمايد؛ بيابانهايی که خود در شمارِ يکی از جوان­ترين پديده­های طبيعی سيارة  4600 ميليون سالة زمين (et al Moore، 1996) جای می­گيرند؛ آنهم سياره­ای که دست­کم از 8 ميليارد سال تاريخ کهکشانِ هستی بی­خبر است[3].



[1] .Biomass

1 مربوط به دوران نخست زمين­شناسی (کامبرين تا سيلورين)، موسوم به کهن­زيست (پالئوزوئيک) تحتانی.

[3] عمر جهان را بين 12 تا 14 ميليارد سال برآورد کرده­اند (بازلو، 1989).

فشرده ای از آنچه که گذشت به زبان انگلیسی:

 

چکيدة انگليسی از آنچه که در اين تارنما تاکنون در مورد شاخص­ها و معيارهای بيابان­زايي اراية شده است:

 

An Introduction to Introduce of  The Investigation Desertification in Iran; With Emphasis Criteria and Indicators of Desertification  

 

M. Darvish

 

Abstract:

 

The hypothesis or main issue of the present study is to review the possibility of achieving the minimum, expressive, simple and regional criteria and factors that can provide us with the actual review of the desertification process in Iran. In other words, this study attempts to introduce a list of the most efficient assessment criteria for the land degradation in the regions affected by the process of desertification and to provide measurable, accessible and simple factors for the assessment of exact condition of the said criteria. Therefore, by strengthening and updating the watch and observation systems of the country, the more accurate forecast of desertification risk according to the affected climatic conditions or natural environments and increase in percentage of success of the national action programmes are more expected.

In the process of this important achievement, the complete definition of desertification and its scope, and also its difference with other scientific terms such as desert and land degradation, together with strict and adducible norms for identification of criteria and indicators will be necessary. This paper has also tried to respond properly to the following question of: Why the climatic factors can not only be referred in the assessment of desertification process?

 

Keywords: Desertification, Critrion, Indicator, Aspect, Investigation, Land degradation

 

شاخصهای بیابان زایی (واپسین بخش)

            ذكر اين نكته ضروري به نظر مي‌رسد كه تقسيم­بندی ارايه شده قابليت آن را دارد كه همچنان به رده­های خردتری نيز منتهی شود. همچنين دريافت مهم ديگر آن است كه در طراحي و اجراي روش مطالعه، براي آگاهي دقيق از خطر بيابان‌زايي[1] مي‌بايست تمامي ابعاد يا جنبه‌هاي بيابان‌زايي[2] (وضع موجود[3]، سرعت[4] و گرايش[5] بيابان‌زايي) مورد ارزيابي قرار گيرند. آرماني كه هم‌اكنون به نخستين گراية كميتة علمي كنوانسيون مبارزه با بيابان­زايي (CST) بدل شده است.

            در پايان اين مجموعه نوشتار 17 قسمتی به آگاهی عموم علاقه مندان می رساند که اين مقاله به طور کامل در شمارة 3-10 فصلنامة علمی پژوهشی تحقيقات مرتع و بيابان ايران از انتشارات موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع به چاپ رسيده است.



[1] Hazard of Desertification

[2] Aspects of Desertification

[3] Status

[4] Rate

[5] Inherent risk

ادامه جدول - شاخصهای بیابان زایی (16)

معيار

 شمارة4 (زوال پوشش گياهی)

درصد تاج پوشش

گياهان دايمی (پوشش سايه­انداز)

وزن تودة زنده

کيلوگرم مادة خشک بر هکتار در سال

توليد علوفه

واحد دامی بر هکتار -  سال

چرای مازاد بر ظرفيت

 

نسبت گياهان مهاجم

ترکيب گونه­های گياهی خوشخوراک

 

 

 

معيار

شمارة

5

(فرسايش)

تراکم شيارها و خندقها

در هر کيلومتر

فرسايندگی باران

شدت و قطر قطرة باران

حجم رسوبات

عمق رسوبات نهشته­شده بر سطح (سانتيمتر) و در پشت سدها

ويژگيهای پيکری

شيب، شکل حوضه و ...

ويژگيهای زمين­شناختی

 

سرعت و وضعيت باد

تداوم و جهت باد

وضعيت پوشش غير زندة سطح خاک

درصد از بين­رفتن خاک سطحی

رطوبت خاک

 

نوع کاربری

 

 

معيار شمارة 6

 

(اُفت توليد خاك)

 

بيشينة هدايت الکتريکی

EC  خاک (ميلی­موس بر سانتيمتر)

 سديم قابل تبادل

درصد

تعداد ماه­های خشک

 

غلظت املاح آب آبياری

 

کاهش مادة آلی

در لاية سطحی

تجمع مواد سمی در خاک

روی، مس و ...

اسيديتة خاک

 

شاخصهای بیابان زایی (15)

-3- معرفی شاخصها:

        جدول شمارة 2، مجموعة شاخه (35 عدد) و پاره‌اي از زير شاخه‌هاي شاخصهای لازم برای ارزيابی جريان بيابان­زايي در ايران را معرفی کرده و در معرض ديد و قضاوت اهل فن قرار داده است.

معرفی شاخص های بيابان­زايی در ايران

  جدول 2

شمارة معيار

شاخص

ملاحظات

 

معيار

شمارة 1

 

(اُفت کيفيت زندگی)

جمعيت

گروه‌هاي قومي، اقليتها، دسته‌بنديهاي مربوط به سن، جنسيت و طبقات اجتماعی.

مهاجرت

درون و برون کشوری به تفکيک انگيزه­های اقتصادی، اجتماعی، زيست­محيطی و تحصيلی.

 

شاخصهای توسعة انسانی و رفاه اجتماعی

اميد به زندگی، سواد، امنيت، اشتغال، فقر، استقلال فردي و جمعي، احساس تعلق به جمع، مشاركت در فعاليتهاي فرهنگي، جنبه‌هاي مثبت و منفي در آزادي‌هاي سياسي، مدني و حقوقي بشر، کيفيت دانش بومی و قابليت به روز شدنِ آن، ساختار قدرت، تشکيلات محلی، جلوه‌هاي خشونت، نژادپرستي و تبعيض، قاچاق اجناس عتيقه، شمارگان کتاب و نشريات، پايبندی به ضوابط تنظيم خانواده، تعداد تختهاي بيمارستاني، پزشكان، پرستاران، آموزگاران، سربازان و هنرمندان به نسبت هر هزارنفر و ...

هنجارهای روانی

افسردگی، بهداشت محيط، طلاق، روابط فاميلی، بزهکاری، کشمکشها، عصيانگريها و نزاعهای فردی، مشارکت­پذيری، گرايشهای مذهبی و ...

امنيت غذايی

مصرف سرانه، توليد در واحد سطح، کيفيت سبد غذايی و ...

معيار

شمارة2 (زوال تنوّع زيستی)

 

شمار و پراکنش گونه­های گياهی و جانوری

 

آسيب­پذيری زيستگاه

از بين رفتن، تجزيه يا فروپاشي زيستگاه و جايگزيني آن با مناطق تخريب شده به همراه اثرات حاشيه‌اي، جمعيتي و ژنتيكي نسبتاً پايدار، پراكنش گونه‌هاي غيربومي، شيوع بيماريها، نوع نظام غالب معيشتی، مصرف سموم و آفت­کشها، وضعيت تالابها، تنوع گونه­های گياهی و جانوری در حال انقراض، چرای مازاد و آلودگی سرزمين.

 

 

معيار

شمارة3

(اُفت اندوخته­های آبی)

اُفت سطح آبخوانها

نشست زمين

تبخير و تعرق

درجة حرارت

ضريب هرزآب و نفوذ

 

فواصل بين دوره­های خشکسالی

 

ضرايب کيفی آب

EC, pH, SAR و ...

ميزان پسابها

پسابهای شهری، روستايی، کشاورزی و صنعتی.