دستور رئيس جمهور و اميدهاي ما!
هنگامي كه در شمارهي دهم اسفندماه سال گذشتهي روزنامهي همشهري، افشاگري شجاعانهي انجمن جنگلباني ايران را در مورد دستور غير قانوني واگذاري 6250 هكتار از اراضي ملّي جنگلي شمال توسط هيأت دولت وقت (دوم مرداد ماه 1375) به بنياد مستضعفان و جانبازان در ازاي احداث آزادراه تهران – شمال خواندم؛ گزارشي كه در آن به صراحت دههي هفتاد را سياهترين دوره براي منابع طبيعي ايران اعلام كرده بود؛ هم خوشحال شدم كه هنوز كساني هستند كه فارغ از ملاحظات مرسوم به طبيعت و حراست از آن عشق ميورزند و از طرفي گويا دوباره روزنامهي همشهري نيز منش نيكوي سابق خود را در پيشگامي نهضت فرهنگسازي در حوزهي محيط زيست از سر گرفته است و هم مغموم، چرا كه ميپنداشتم اين گزارش نيز ميرود همان جايي كه ديگر گزارشها رفته و بازخورد بايستهاي از آن نخواهيم ديد. امّا وقتي در شمارهي سيزدهم ارديبهشت ماه سال جاري و در نخستين صفحهي روزنامهي همشهري خواندم كه:






به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.