دستور رئيس جمهور و اميدهاي ما!


 كاري از كيارش زندي   

     هنگامي كه در شماره‌ي دهم اسفندماه سال گذشته‌ي روزنامه‌ي همشهري، افشاگري شجاعانه‌ي  انجمن جنگلباني ايران را در مورد دستور غير قانوني واگذاري 6250 هكتار از اراضي ملّي جنگلي شمال توسط هيأت دولت وقت (دوم مرداد ماه 1375) به بنياد مستضعفان و جانبازان در ازاي احداث آزادراه تهران – شمال خواندم؛ گزارشي كه در آن به صراحت دهه‌ي هفتاد را سياه‌ترين دوره براي منابع طبيعي ايران اعلام كرده بود؛ هم خوشحال شدم كه هنوز كساني هستند كه فارغ از ملاحظات مرسوم به طبيعت و حراست از آن عشق مي‌ورزند و از طرفي گويا دوباره روزنامه‌ي همشهري نيز منش نيكوي سابق خود را در پيشگامي نهضت فرهنگ‌سازي در حوزه‌ي محيط زيست از سر گرفته است و هم مغموم، چرا كه مي‌پنداشتم اين گزارش نيز مي‌رود همان جايي كه ديگر گزارش‌ها رفته و بازخورد بايسته‌اي از آن نخواهيم ديد. امّا وقتي در شماره‌ي سيزدهم ارديبهشت ماه سال جاري و در نخستين صفحه‌ي روزنامه‌ي همشهري خواندم كه:

ادامه نوشته

مصری که من دیدم! - 5

 

سرزميني بكر كه براي ورود به آن به ويزا نياز نداريد!

     مي‌خواستم در ادامه‌ي سفرنامه‌ي كويري خويش از مصر براي شما بگويم و از قصر بهرام، از آفريقاي ايران بنويسم و از جاده‌ي سنگفرش شاه‌عباس، از زيتون 1000 ساله‌ي جندق و از قلعه‌ي اسرارآميز بياضيه ، از عظمت اهورايي ريگ بلند و سرانجام از همت والاي مردمان رضاآباد سبزوار و بيارجمند و از اهالي مرنجاب ... امّا فاجعه‌ي دارزين، حس و حالي برايم نگذارد ... گذرگاهي كه به تازگي از آن عبور كرده بودم ... درست مانند تاسوكي ...

ادامه نوشته

ملاقات با نگین فیروزه ای کویر! - چهارمين بخش سفرنامه

 

 

      در مورد گاوخوني بسيار شنيده بودم و از همان كودكي تصويري مخوف از باتلاق گاوخوني در ذهنم جاي گرفته بود! باتلاقي كه آنقدر آدم هاي بد يا بچه‌هاي شيطون را در خودش خفه كرده و خونشان را ريخته كه رنگش قرمز شده است!! بعدها كه به جرگه‌ي به اصطلاح آدم‌بزرگا (متأسفانه!) پيوستم، آرام آرام اين ندانستن نيز رفت كنار ندانستن‌هاي فسيل شده‌ي ديگر كه به هزار و يك دليل ظاهراً منطقي (مثل كمبود وقت!) تلاشي براي ابهام‌زدايي از آن نشان ندادم ... تا اينكه سرانجام روزگار به من لبخندي زد و مرا به انتهاي رودي رساند كه اغلب سال‌هاي كودكي‌ و نوجواني‌ام (از 1350 تا 1362) را در كنارش زندگي كرده بودم و از نزديكي‌هاي سراب (دامنه‌هاي چادگان) تا درچه پياز و اصفهانش را از نزديك ديده بودم.
     و هنگامي كه در انتهای سفر فراموش نشدنی ام به لوت، یعنی در غروب روز سه‌شنبه (22/1/1385) در كنار آبشار شاخ کنار متوقف شدم، تازه فهميدم كه گاوخوني، چه سرزمين گرانسنگ و چه تالاب زيبا و چه سكوت اسرارآميز و آرام بخشي داشته و دارد ...

آبشار شاخ كنار در ابتداي تالاب گاوخوني

ادامه نوشته

سفر به دیار فقیرترین هموطنان شاد! - بخش سوم از سفرنامه لوت

 

«كوير، كسي را كه يك بار گرفتار افسونش شده باشد، هرگز رها نخواهد كرد.»
آلفونس گابريل


      در سومين بخش از سفرنامه لوت، مي‌خواهم اداي ديني كنم به مردمان بي نام و نشان ده رضا كه حتا آب براي انجام مراسم كفن و دفن يكي از هم ولايتي‌هاي مرحوم خود نيز نداشتند ... به روح‌الله ابراهيمي، بخشدار دلسوز محمّدآباد ريگان، به سرجنگلبان عزيز فهرج كه 12 تن از بستگان درجه‌ي يك خويش را در زلزله‌ي بم از دست داده است و به دانش‌آموزان يك كلاس عشايري در سواحل چاله‌ي جازموريان ...

ارگ بم؛ پيش و بعد از زلزله!

ارگ بم - پیش و بعد از زلزله!
 

ادامه نوشته

سفر به شهر كاروانسراها (راور) - بخش دوم

 

      در دوّمين بخش سفر به لوت، عازم مناطق شمالي استان كرمان (محور كرمان، زرند به راوند تا نايبند) شديم؛ روزي كه در آن هم طوفان كوير را ديديم، هم نسيمش را، هم باران و هم آفتاب زرينش را ... و روزي كه هم مهرباني كوير هويدا بود و هم قهرش.
      و همين خوب است! اينكه همه چيز را همان طوري كه هست، مي‌تواني ببيني و دانه‌هاي دلش را بشماري ...

دانه هاي دل كوير هويداست ...

همه‌ي روي زمين پيدا بود ...
مردمان را ديدم.
شهرها را ديدم.
دشت‌‌ها را، كوه‌ها را ديدم.
آب را ديدم، خاك را ديدم.
نور و ظلمت را ديدم.
و گياهان را در نور، و گياهان را در ظلمت ديدم.
جانور را در نور ، جانور را در ظلمت ديدم.
و بشر را در نور ، و بشر را در ظلمت ديدم.
                                                       سهراب

ادامه نوشته

گزارش سفر به كوير لوت - گرم‌ترين نقطه كره زمين! - بخش نخست

 

كلوتهاي افسانه اي شهداد - 18/1/1385 - ساعت 11 صبح

     در اين پست و چند پست آينده مي‌خواهم خوانندگان عزيز اين تارنما را در تجربه‌اي سهيم كنم كه يكبار ديگر نشانم داد: كوير به جز آفتاب و باد و نمك و شن، حرف‌هاي بسياري براي گفتن، مناظر حيرت‌انگيزي براي ديدن، نواهاي غريبي براي شنيدن، رايحه‌ي ناهمتايي براي بوييدن و احساس بي‌مانندي براي درك كردن دارد ...
      پيشاپيش از اينكه نمي‌توانم حضور شما را در اين تارنما ارج نهم، عذر خواسته و اعلام مي‌كنم كه از فردا مجدداً عازم سفري به دشت كوير (از كوير حاج علي قلي دامغان گرفته تا مرنجاب و از پارك ملي كوير گرفته تا طبس) هستم.

منطقه مورد بازديد در كرانه غربي لوت

موقعيت شهداد، كرمان و محل بازديد گروه در اين تصوير ماهواره اي به خوبي آشكار است.

ادامه نوشته