وزارت نيرو عقب مي‌نشيند!

   

   صفحه‌ي آخر روزنامه‌ي قدس ديروز – 27 آبان ماه 1385 – خبر خوشي داشت؛ خبري كه به مخاطبان خويش اعلام مي‌كرد:
  عالي‌ترين مقام وزارت نيرو قول داده دكل‌هاي برق را به زودي از حريم آرامگاه حماسه‌سراي بزرگ وطن، فردوسي عزيز بر خواهد چيد و با هماهنگي سازمان ميراث فرهنگي به مكان مناسب ديگري انتقال خواهد داد تا مشكلي در خصوص ثبت شهر تاريخي توس در سياهه‌ي آثار ثبت‌شده‌ي يونسكو رخ ندهد.
    اميدوارم كه اين خبر هر چه زودتر عينيت يابد و در همين صفحه تصوير سرنگوني آن دكل نفرت‌انگيز را به شما خوانندگان عزيز «مهار بيابان‌زايي» تقديم دارم.
    درود بر همه‌ي آن ...

ادامه نوشته

احساسي كه در آبشار پوتك تجربه كردم ...

     

    برخي اوقات و در مواجهه با پاره‌اي از اسناد نوشتاري پيشينياني كه دست‌كم صدها سال قبل از  نگارنده بر روي اين كره‌ي خاك زيست مي‌كرده‌اند، احساس ناسازه‌واري (پارادوكس‌گونه‌اي) را تجربه مي‌كنم ؛ احساسي كه يك سويش غرور است و رضايت و سبكبالي و شوق و سوي ديگرش «شرم» و سرافكندگي و خشم و حيرت!
    و واپسين باري كه اين تجربه را كردم، همين ديشب بود ... از آبشار پوتك برمي‌گشتم، از آبشاري كه ميليون‌ها سال است قلب كوهستان سرافراز دنا را در مختصات جغرافيايي 30 درجه و 59 دقيقه و 4/0 ثانيه‌ي عرض شمالي و 51 درجه 22 دقيقه 18 ثانيه‌ي طول شرقي و در بلنداي 2424 متري از سطح دريا مي‌شكافد و گواراترين و پرترنم‌ترين آب حيات را به مردمان سخت‌كوش آبادي‌هاي آب‌سپاه و دشت رَز هديه مي‌دهد و هنوز هم ...

ادامه نوشته

گزارشي از سوّمين نشست تعيين چالش‌هاي زيست‌محيطي صنعت برق

     

    روز گذشته – يكشنبه 21 آبان ماه – سوّمين هم‌انديشي صنعت برق كشور با موضوع تدوين راهكارهاي اجرايي برون‌رفت از چهار چالش عمده‌ي زيست‌محيطي فراراه اين حوزه در محل پژوهشگاه نيرو برگزار شد؛ همايشي كه به همت خانم مهندس داوري، در مقام دبير همايش و تيم همكاران‌ تلاش‌گرشان از شهريورماه شروع شده و در راستاي اجراي پروژه «برنامه‌ريزي راهبردي تحقيقات در صنعت برق» و بر اساس متدولوژي طراحي‌شده برای انجام این پروژه، اينك به نقطه‌ي انتهايي‌اش نزديك مي‌شود.
      نكته‌ي جالب اين همايش، شايد نگاه ناباورانه‌ي كارمندان و مديران مياني وزارت نيرو به اقدام حيرت‌انگيزي بود كه سازمان متبوع‌شان در حق آرامگاه فردوسي ...

ادامه نوشته

روايتي از يك همايش بي‌نظير در ايران!


    اين گزارش را بايد زودتر از اين انتشار مي‌دادم، اما فردوسي‌ستيزان نابخرد، مجالش را فراهم نكردند. به هر حال، خوشحالم كه پست قبلي اينگونه سزاوارانه مورد حمايت هموطنان عزيزم قرار گرفت و در بيش از ده‌ها تارنما و روزنامه و خبرگزاري منتشر گرديد. باشد كه مسئولين مرتبط درسي را كه بايد، بگيرند و پيامي را كه بايد، بشنوند. البته خواهم كوشيد تا به زودي «اعتراض‌نامه‌اي مجازي» در اين خصوص انتشار دهم.
    و اما همايش وبلاگ‌نويسان حوزه‌ي كشاورزي و منابع طبيعي:

 

بيانيه‌ي نخستین همایش وبلاگ‌نویسان کشاورزی و منابع‌طبیعی

ادامه نوشته

لینک حمایت از فردوسی را امضا کنید!

 

    جناب آقاي مهندس سيد پرويز فتاح
    وزير محترم نيرو

    «فردوسي»، عزيز ماست. او شاعر پارسي زبان وطن است كه بسياري از حماسه‌هايي كه آفريده پس از گذر حدود يك هزار سال هنوز طراوت و حرمت خويش را نه‌تنها در بين فارسي‌زبانان و ايرانيان سراسر گيتي كه در ميان جامعه‌ي ادب‌شناس و فرهنگ دوست جهاني حفظ كرده است. آنچنان كه همه ساله هزارن نفر از سراسر كشور و جهان به نيت اداي احترام به اين پارسي‌گو‌ترين شاعر ايران، بر مزارش جمع مي‌شوند و اشعار بلندش را مي‌خوانند.

    آقاي وزير
    باور كنيد كه حضور فردوسي‌ و فردوسي‌ها در اين آب و خاك مقدس، بخشي از بهانه‌هاي دلپذيري است كه شهروندان هموطن‌تان را به ايراني بودن مفتخر ساخته و دلخوش مي‌دارد. لطفاً اين بهانه‌ها را از ما مگيريد.
    لطفاً حرمت آرامگاه حماسه‌سراي ايران را حفظ كنيد و به تمام مردم جهان نشان دهيد كه دولتمردان ايراني نيز مانند تك تك شهروندانش عميقاً به اين سالاران يگانه‌ي فرهنگ و ادب علاقه داشته و هيچگاه به خود اجازه نخواهند داد تا به بهانه‌ي توسعه! ارزش‌هاي ملّي و جهاني اين آرامگاه‌هاي ناهمتا را خدشه‌دار سازند.
   براي همين است كه ما امضاء‌كنندگان زير مصرانه از شما و مجموعه‌ي تحت امرتان مي‌خواهيم تا نسبت به تغيير محل نصب دكل برق در حريم آرامگاه فردوسي – توس – دستور مساعد صادر فرماييد.  

جمعي از دوستداران فردوسي
۱۹ آبان ماه 1385

لطفاْ لینک حمایت از فردوسی را امضا کنید

 

 مرتبط:
  جمله‌اي سخت شنيدني!

  احمد جلالي، نماينده دايم ايران در يونسكو:
  «بعضي از كساني كه مجري پروژه‌هاي عمراني هستند، ميراث فرهنگي را مزاحم قلمداد مي‌كنند. درصورتي كه ميراث فرهنگي نعمت و شناسنامه يك ملت است و سازمان متولي آن بايد از سرمايه‌هاي علمي براي آموزش حفاظت از آثار تاريخي استفاده كند تا جايي كه مردم ميراث تاريخي و  طبيعي را همچون ناموسشان تلقي كرده و از آن دفاع كنند.»


 

آنها که تاکنون همراهی کرده‌اند

نیک آهنگ کوثر ؛ تبریز ؛ انتخاب نیوز ؛ قطار ؛ شرقی غمگین ؛ تلاطم

ابراهیم اقبالی ؛ فرداد دولتشاهی ؛  ارمغان مقدس ؛  راوي

پروانه اسماعيل‌زاده ؛ محمدرضا نوروزي ؛ شهروند ؛  هومن روانبخش

ایدا ادینه ؛  عمار رفیعی امام ؛  کوچه بی دار و درخت ؛  رزا بداغی

عالیه اشتری ؛ فرزانگان ۷۳ ؛ مهندسی علوم خاک ؛ حميد بي تقصير ؛

لنیوم ؛ وحیدرضا مصوری ؛ خبرخوان دو در دو ؛ کام . پخمه ؛

خاطراتچی ؛ بلاگ نیوز ؛ سعید سعیدی ؛ دکتر یوسف قریب ؛

 کامیار مقدسی ؛ روزنامه قدس ؛ مهدی میرزایی ؛ یک خبرنگار ؛

همشهری آنلاین ؛ اخبار ایران ؛ خبرگزاری حیات ؛ علی میرزابیگی ؛

حمید لواسانی ؛ ایسنا ؛ جواد حاتمی ؛ تلاطم ؛ صبحانه ؛ محمد افراسیابی

دماسنج ؛ آژانس خبری کوروش؛ مجید فنایی ؛ ستاره و سیاره ؛ مادر سپید

لینک روزانه ؛ دکتر محمد خسروشاهی؛ جلال عباسیان ؛ حمیدرضا عباسی ؛

دکتر سید حسن کابلی؛ دکتر سید علیرضا موسوی؛ 

کمیته بین المللی نجات دشت پاسارگاد؛  صالح کامیابی ؛

مجله پزشکی اجتماعی زندگی سالم؛ سیما زندی؛ دکتر حسنعلی پیشاهنگ ؛

سرزمین آفتاب؛ بابک ؛  احسان؛ ایران هات لینک ؛ بالاترین


تارنمای معماری و شهرسازی


 

اقدام شرم‌آور وزارت نيرو در حریم آرامگاه شاعر حماسه‌سراي وطن!

 

به نقل از خبرگزاري ميراث فرهنگي


     تعجب نكنيد؛ اين خبر كاملاً در راستاي بيابان‌زايي است! مگر نه اين است كه بيابان‌زايي را كاهش كارايي سرزمين ترجمه مي‌كنيم؟ پس وزير محترم نيرو، آقاي سيد پرويز فتاح! بدان و آگاه باش كه مجموعه‌ي تحت امرت با احداث دكل برق در حريم شهر توس، دقيقاً در همين راستا اقدام كرد و عملاً شانس جهاني شدن شهر تاريخي فرهنگي توس را از ايرانيان گرفت و استعداد توس را در جلب گردشگر به شدت به مخاطره انداخت.
    اين در حالي است كه مي‌بينيم، همسايه‌ي ترك ما، چگونه در شهر قونيه به شهرت مولانا مي‌افزايد و از هر تمهيد و ترفندي (از چاپ بروشور گرفته تا تي‌شرت و ليوان و ساخت مجسمه و انتشار تمبر و ...) براي افزايش درآمد صنعت گردشگري خود استفاده مي‌كند. به نحوي كه درآمد شهر قونيه مي‌رود تا از مجموع درآمد صنعت گردشگري كشور فزوني گيرد! حتا ترك‌ها كوشيدند تا مقامات يونسكو را قانع كنند، نه‌تنها سال 2007 را به نام مولانا بنامند «year of rumi»، بلكه مركزيت مراسم بزرگداشت اين شاعر ايراني را نيز به قونيه منتقل سازند! جالب آنكه در تارنماي يونسكو هم از كشورهاي افغانستان، مصر و تركيه در اين خصوص ياد شده، اما اشاره‌اي به نام ايران نشده است!!
    و اصلاً چرا بشود؟ وقتي كه ما آن بلا را بر سر مجموعه‌ي تاريخي و يگانه‌ي پاسارگاد و تنگه‌ي بلاغي يا تپه‌هاي تاريخي بوكان و ... مي‌آوريم، آن هم به بهانه‌ي احداث سد‌هايي كه از اساس داراي جانمايي اشتباه بوده‌اند؛ وقتي مشهور‌ترين ميدان جهان را (نقش جهان) به بهانه‌ي ساخت برج جهان‌نما در معرض خروج از سياهه‌ي آثار ثبت شده‌ي يونسكو قرار مي‌دهيم؛ وقتي به راحتي از ضرورت احداث خط آهن در مجاورت نقش رستم و تخت جمشيد سخن مي‌گوييم؛ وقتي به سادگي مجوز تخريب بخش‌هايي از ارزشمندترين زيستگاه‌هاي حفاظت‌شده‌ي كشور را (پارك ملّي خجير، پارك ملّي گلستان، منطقه‌ي حفاظت شده‌ي دنا، جنگل ابر شاهرود، پارك ملّي كوير، اندوختگاه زيست سپهر درياچه‌ي ارژن و ...) به بهانه‌ي تعريض جاده، رزمايش‌هاي دوره‌اي ، عبور لوله‌ي گاز و ... صادر مي‌كنيم  و وقتي ... نبايد از چنين اقداماتي تعجب كرد.
    با اين وجود، باور كنيد اين حركت‌ها واقعاً خجالت‌بار و شرم‌آور است ... حتا اگر ادعاي صدور فرهنگ هم داريم، بايد قدر شعراي بزرگي چون فردوسي را بيشتر بدانيم و اين چنين مغول‌وار با اين ميراث‌هاي ادبي و فرهنگي بوم و بر ارزشمند‌مان برخورد نكنيم.
     راستي! به قول آن حكيم فرزانه‌ي توس، چرا از گردش روزگار نمي‌ترسيم؟!

بپرسيدم از هر کسي بيشمار          بترسيم از گردش روزگار
مگر خود درنگم نباشد بسي          ببايد سپردن به ديگر کسي
و ديگر که گنجم وفادار نيست       همان رنج را کس خريدار نيست
زمانه سراي پر از جنگ بود         بجويندگان بر جهان تنگ بود

 این هم نشانی وبلاگی که اختصاصاْ به همین منظور ساخته شده است. با تشکر از ایدا گرامی

 لطفاْ با ایدا تماس بگیرید.

  آنها که تاکنون همراهی کرده‌اند:

ابراهیم اقبالی ؛ فرداد دولتشاهی ؛  ارمغان مقدس ؛  راوي

پروانه اسماعيل‌زاده ؛ محمدرضا نوروزي ؛ شهروند ؛  هومن روانبخش

ایدا ادینه ؛  عمار رفیعی امام ؛  کوچه بی دار و درخت ؛  رزا بداغی

عالیه اشتری ؛ فرزانگان ۷۳ ؛ مهندسی علوم خاک ؛ حميد بي تقصير ؛

لنیوم ؛ وحیدرضا مصوری ؛ خبرخوان دو در دو ؛ کام . پخمه ؛

خاطراتچی ؛ بلاگ نیوز ؛ سعید سعیدی ؛ دکتر یوسف قریب ؛

 کامیار مقدسی ؛ روزنامه قدس ؛ مهدی میرزایی ؛ یک خبرنگار ؛

همشهری آنلاین ؛ اخبار ایران ؛ خبرگزاری حیات ؛ علی میرزابیگی ؛

حمید لواسانی ؛ ایسنا ؛ جواد حاتمی ؛ تلاطم ؛ صبحانه ؛

دماسنج ؛ آژانس خبری کوروش؛ مجید فنایی ؛ ستاره و سیاره ؛ 




 

آن بالا‌ها ... بر فراز «بردبلند» ؛ جايي كه هيچ ابري نيست!

 


      اگر روزي گذرت به روستاي «برجويي» در دامنه‌ي جنوبي هزار دره، يعني بلندترين قله‌ي سبزكوه بختياري افتاد، حتماً چند ساعتي را به سمت باختر حركت كن و از ميان تك‌پايه‌هاي هنوز ايستاده‌ي بلوط بگذر، رنج دامنه‌هاي پرشيب و اندكي لغزنده را هم به جان بخر، از كنار گودال‌هايي كه گرازها كنده‌اند هم، بي‌توقف عبور كن ... حتا اسير تك‌پايه‌هاي بنه و اُرس هم نشو ... تا خود را در اوج احساس كني (در مختصات جغرافيايي 50 درجه و 59 دقيقه و 59 ثانيه‌ي طول شرقي و 31 درجه و 38 دقيقه و 7 ثانيه عرض شمالي) ... بر فراز تخته‌سنگي مغرور كه سر به آسمان ساييده و زيباترين چشم‌انداز حيات را به تو هديه داده ... آن بالاها، درست در مقابل آبشار تنگ زندان، مي‌تواني دره‌ي ژرف رودخانه‌ي كره‌بس را پيش از پيوست به كارون ببيني كه چگونه قلب سخت‌ترين سنگ‌هاي عالم را در طول ميليون‌ها سال خراشيده و چون سنگتراشي زبردست، افسون‌انگيز‌ترين منظر هستي را در مقابلت آفريده است ... در آن هنگام ... در آن اوج ممكن است ناگهان احساس كني كه كسي دارد صدايت مي‌زند ... كسي كه هميشه به دنبال شنيدن صدايش و لمس گرماي وجودش بوده‌اي ...

ادامه نوشته

به بهانه‌ي نخستين سالگرد حضور بهترين باباي دنيا در وبلاگستان!

 

     از همون نخستين كامنتي كه در وبلاگ اروند، برايم نوشت؛ فهميدم كه با مخاطبي سر و كار دارم كه هر وبلاگ‌نويسي آرزوي داشتنش را دارد! مخاطبي كه نمي‌آيد كه بيايم و نمي‌خواند كه بخوانم ...

و اين خيلي مهمه ...
 

       به هر حال، آنقدر به او گفتم و گفتند تا سرانجام باور كرد كه مي‌تواند خود صاحب وبلاگ شود ؛ وبلاگي كه اينك پس از گذشت يك سال در بين شمار ۵۵ ميليوني وبلاگ‌هاي ثبت شده در technorati، در رتبه‌ي حدود سي هزار قرار گرفته است. آن هم وبلاگي كه نه از سياست در آن خبري هست، نه از خبرهاي داغ و نه از خط قرمزهاي مشهور جامعه! با اين وجود، باباي فردا چنان ساده و نرم و پراحساس و واقعي و دلنشين از يلدايش مي‌نويسد كه خواه ناخواه خوانندگان وبلاگش چاره‌اي ندارند تا در برابر اين انسان شريف، اين پدر واقعي و اين همسر عاشق كلاه از سر بردارند.
       براي همين است كه به همه‌ي پدران امروز و فردا توصيه مي‌كنم تا به ملاقات كلبه‌ي مجازي اما گرم باباي فردا برويد تا دريابيد كه خوشبختي مي‌تواند چقدر نزديك به ما باشد.

بادی که می توانست مساعد باشد!

 

      در شماره‌ي 23 از مجله‌ي بخارا، جمله‌اي را خواندم كه برايم سخت شنيدني و تأمل‌برانگيز بود؛ جمله‌اي از فرزانه‌ي مشهور قرن بيستم، لئوپلد سدار سنگور - Léopold Sédar Senghor - معروف به وجدان آفريقا، نخستين رئيس جمهور سنگال پس از رهايي اين كشور از دامن استعمار فرانسه كه در 31 دسامبر 1980، داوطلبانه از قدرت كناره‌گيري كرد و از آن زمان تا هنگام مرگ در 95 سالگي، اغلب اوقات خود را همچون گذشته به مطالعه و انتشار نظريات و اشعار خود پرداخت تا اينكه در ژانويه 2002، جان به جان‌آفرين تقديم كرد.
     به گمانم  آن  جمله - كه شايد بسياري از شما نيز آن را خوانده يا شنيده باشيد – بايسته‌ترين حسن ختام سفرنامه‌ي بياباني محمّد درويش ...

ادامه نوشته

اثبات حقانيت كوير ، در گرو كشف راه‌هاي سبز كردنش نيست! - 4

     هر چند نبايد فراموش كرد كه در بعضي از مناطق كويري و بياباني مرطوب، امكان رويش گياهان غير زراعي و مقاوم در برابر شوري مثل گز، خارشتر و اشنان هم وجود دارد و اين مراتع مكان مناسبي براي پرورش و چراي شتر مي‌توانند محسوب شوند. همچنين مبحث سازگاري، شناخت و معرفي گونه‌هاي مقاوم‌‌تر با خواهش‌هاي بوم‌شناختي كمتر در اين مناطق همچنان مي‌تواند يكي از موضوعات اصلي پژوهشي در اين حوضه محسوب شود. امّا گرانيگاه سخن نگارنده اين است كه براي اثبات حقانيت كوير نيازي به كشف راه‌هاي سبز كردنش ، آن هم به هر قيمتي نيست. به عنوان مثال ...

 

پيوست
1- مهيب‌ترين فاجعه‌ي زيست‌محيطي در راه است! گزارش ۷۰۰ صفحه‌ای سر نیکولاس استرن، اقتصاددان ارشد سابق بانک جهانی به گوردون براون، وزیر خزانه‌داری انگلیس را حتماً بخوانيد.
2- توصیه های مجله‌ي نیچر برای دانشجویان دکتری.

ادامه نوشته

پايان راه و نهايت چشمداشت ما از كوير چيست ؟ - 3



     نه! اين پايان راه و نهايت انتظار ما از كوير نيست! چه، اگر بتوانيم وابستگي معيشتي به سرزمين را كاهش داده و سهم بخش خدمات و صنعت را در توليد ناخالص ملّي بيافزاييم، آنگاه درخواهيم يافت كه چگونه بيابان‌ها و كويرهاي ما از سرزميني نفرين شده به پهنه‌اي جذاب و درآمدزا بدل خواهند شد. گفتني آنكه مدیریت صحیح بر منابع آب به معنای ...

ادامه نوشته

آيا هر سرزميني كه توان روياندن ندارد ؛ بي‌ارزش است؟ - 2


     به نظر مي‌رسد اين پندار غالب در اذهان كه كوير را مترادف با دشنام پست آفرينش مي‌شمرد، ريشه در حاكميت تاريخي ارزش‌ها و فرهنگ زراعي و كشاورزي بر ايران‌زمين داشته است. چه، در گذشته اصلي‌ترين راه تأمين معيشت مردم كشاورزي بود و به همين دليل طبيعي است كه انتظار داشته باشيم از كوير به عنوان مايه‌ي بدبختي و سرزميني شوم و نفرين شده ياد ‌شود. امّا راست آن است كه هر كوششي براي تغيير شرايط طبيعي كويرها و بيابان‌هاي واقعي ايران ناممكن و بي حاصل است و نبايد چشم اميد داشته باشيم كه روزي اين خشكستان‌ها به كار كشت و زرع بيايند. به عبارت ديگر و در شرايط كنوني، دست‌كم در يك پنجم از مساحت ايران مطلقاً امكان فعاليت انساني وجود ندارد و به كوير نيز همچون جنوبگان، يا ستيغ‌هاي مرتفع‌تر از ۴ هزار متر، بايد به منزله‌ي سرزميني خالي از سكنه نگاه كرد. در عين حال نبايد بر اين باور غلط و ديرينه‌ي خويش اصرار ورزيم كه هر سرزميني كه توان روياندن ندارد، بي‌ارزش است.
    كافي است نگاهي به گزارش سال 2006 برنامه‌ي محيط زيست سازمان ملل متحد با عنوان: «وضع جهاني بيابان‌ها»، بيندازيم: «در صورت احداث نيروگاهي خورشيدي در صحراي آفريقا - منطقه‌اي كه 800 در 800 كيلومتر وسعت دارد – مي‌توان نه‌تنها برق همه‌ي آفريقا كه نياز همه‌ي مردم جهان را تأمين كرد.»
    دم دست‌ترين شاهد كه تأييدي است بر ريشه‌دار بودن اين پندار نادرست، حتا تا عالي‌ترين سطوح برنامه‌ريزي كشور، رخداد غم‌انگيز و شرم‌آوري است كه در سد سيوند شاهد آن هستيم. سدي كه به بهانه‌ي فراهم آوردن تسهيلات براي روياندن بيشتر سرزمين، به راحتي اين مجوز را دريافت مي‌دارد كه نه تنها بيش از 200 برابر بودجه‌ي بزرگترين نهاد متولّي پژوهش منابع طبيعي در كشور، اعتبار جذب كند؛ بلكه شوربختانه‌تر بتواند با آبگيري خود، يكي از ديرينه‌ترين كهن‌زادبوم‌هاي شناخته شده‌ي بشري را در تنگه‌ي بداغي براي هميشه نابود سازد. مورد ديگر هم پيشنهاد ساخت كارخانه‌ي سيمان بيارجمند در مجاورت زيستگاه منحصربه فرد خارتوران است  كه در صورت احداث، بي گمان حيات آن اندك گونه‌هاي نادر جانوري را نيز با مخاطراتي بيشتر مواجه خواهد ساخت.

 

«هزينه‌ي فرصت» چشم‌اندازهاي كويري و بياباني ايران چقدر است؟ - 1


     در سالي كه نام «بيابان و بيابان‌زايي» بر پيشاني‌اش داشت، توانستم در معيت برخي از همكاران عزيزم، حدود 14 هزار كيلومتر از عرصه‌هاي كويري و بياباني ايران را درنوردم. حاصل آن سفر را هم – پيش از اين - در 21 بخش، تقديم شما خوانندگان علاقه‌مند «مهار بيابان‌زايي» كردم. اينك مي‌كوشم تا در چند بخش آينده برخي از نتايج آن سفر را در حد بضاعت اين قلم، با دوستان گرامي‌ام در محيط وبلاگستان مطرح سازم.

ادامه نوشته

خبرها و دست‌نوشته‌هايي تأمل‌برانگيز در حوزه‌ي محيط زيست وطن!


1- تصميم‌هاي پرسش‌برانگيز ؛ انسان ، طبيعت و توسعه / مهر تأييد بر تئوري سد راه بودن منابع طبيعي در برابر چرخ‌هاي توسعه !

2- در اثر باد‌هاي 120 روزه سيستان و باران‌هاي شديد ؛ بزرگ‌ترين بناي خشتي پيش از اسلام در حال نابودي است.

3- فاجعه بدتر از اين نيست!


4- تا پذيرش كامل شرايط، عمليات متوقف است!

آنچه درو كرده‌ايم، كمتر از سرمايه‌اي است كه مصروف داشته‌ايم!


    مي‌خواهم به ياد آناني كه خود را به فراموشي زده‌اند، بياندازم: ارزش سرمايه‌گذاري‌های صورت گرفته در دو بخش محيط زيست و منابع طبيعي، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوخته‌های طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامه‌ي 5 ساله‌ي كشور برابر شده است!
   در نظام اقتصاد بازاری، شاخص‌های اقتصادی که معمولاً برای اندازه‌گيری رفاه يا خوشبختی به کار می‌روند،  GDP و GNP  هستند. منظور از GDP، ارزش کالاها و خدمات توليد شده در اقتصاد داخلی است؛ در حالی که در GNP درآمدهای برون‌مرزی به جز درآمدهای حاصل از صادرات هم به ارزش کالاها و خدمات توليد شده در اقتصاد داخلی افزوده می‌شود. نکته‌ي درخور توجه که به نقطه‌ي ضعفی آشکار در اين نظام ارزش‌گذاری بدل می‌شود آن است که در محاسبه‌ي دو شاخص ياد شده، استهلاک ذخيره‌ي سرمايه‌ي طبيعی - که از بهره‌برداری اقتصادی و تخريب محيط‌زيست ناشی می‌شود - منظور نمی‌گردد. بحراني كه در زمانه‌ي كنوني و به دنبال كم‌عنايتي آشكار برخي از دولتمردان و زنان ايران، ابعادي نگران‌كننده‌تر يافته، به نحوي كه عالي‌ترين مقام جمهور كشور در جمع مردم خراسان رضوي به منابع طبيعي هشدار مي‌دهد كه نبايد سد راه توسعه قرار گيرد! به عنوان مثال، بر پايه‌ي پژوهشي كه با هدايت گروه اقتصاد كشاورزي دانشگاه تربيت مدرس و به هدف بررسي وضعيت پايداري منابع طبيعي كشور به انجام رسيده است، دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزه‌ي محيط‌زيست و منابع‌طبيعي ايران در طول دوره‌هاي پنج‌ساله‌ي نخست و دوم برنامه‌هاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوخته‌هاي طبيعي تجديد‌شونده‌ي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77- 1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايه‌ي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابع‌طبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است ؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجه‌ي مؤسسه‌ي تحقيقات جنگل‌ها و مراتع در سال 1381) تخمين زده مي‌شود . درحقيقت، ارزش سرمايه‌گذاري‌های صورت گرفته در اين دو بخش که معادل 5/31 درصد کل سرمايه‌گذاري انجام گرفته در بخش كشاورزي بوده (5/446 ميليارد ريال)، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوخته های طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامه‌ي 5 ساله برابر شده است . اين ارقام نشان مي‌دهد كه رشد اقتصادي 5/3 درصدي كشور در دوره‌ي مزبور ، نمي‌توانسته رشدي واقعي باشد، چرا كه بدون لحاظ ملاحظات زيست‌محيطي و محاسبه‌ي ميزان تخريب سرمايه‌هاي طبيعي، بدست آمده است. 
    وزير محترم جهاد كشاورزي، آقاي اسكندري عزيز؛ رئيس محترم سازمان حفاظت محيط زيست، خانم دكتر واعظ جوادي گرامي و رؤساي محترم فراكسيون محيط زيست و كميسيون كشاورزي، آب و منابع طبيعي مجلس شوراي اسلامي، آقايان محمد جعفر سادات موسوي و سيد جاسم ساعدي!
    باور كنيد اگر عالي‌ترين مقام اجرايي كشور اينگونه بي‌مهابا از سد راه بودن منابع طبيعي در برابر چرخ توسعه شكايت مي‌كند و رسانه‌ها آزادانه – بدون هيچ جرح و تعديلي -  آن را منتشر مي‌كنند، بزرگترين انتقاد نه به ايشان كه به شما دستياران و مشاوران عالي‌رتبه در تيم دولت مهرورزي و نمايندگان مسئول اين حوزه در مجلس شوراي اسلامي بر‌مي‌گردد؛ به شمايي كه بايد يادشان مي‌انداختيد، نخستين گام براي اثبات مهرورزي به مردم، حفظ حرمت طبيعت و مهرورزي با همه‌ي زيست‌مندان عالم است. به قول زنده ياد سهراب سپهري: اگر ما بتوانيم مردم (و مسئوليني) را در ايران بجا آوريم كه دلشان براي آب خوردن يك كبوتر يا سيراب شدن يك سپيدار بسوزد، بي‌گمان آن مردم (و آن مسئولين) اجازه‌ي رواداشتن هيچ ظلم و بي‌عدالتي را به هموطنان خود نيز نخواهند داد؛ چه رسد به تحمّل ناهنجاري‌هاي شتابناكي كه پيوسته بر شمار و غلظت آنها در زيست محيط وطن افزوده هم مي‌شود.

 

شتاب نابودي گياهان و جانوران در ايران،  166 درصد بيشتر از جهان است!

 

     آيا ما امانتداران خوبی برای پاسداری از مواهب استثنايي سرزمين مادری بوده‌ايم؟ آيا بررسی‌های موجود و سامانه‌های پايش‌گونه‌ای که پيوسته در سراسرِ گيتی سرگرمِ ارزيابی کمّي و کيفي اين اندوخته‌هاي ارزشمند هستند، گواهی می‌دهند که بايد به احترام مسئوليت‌پذيری و احساس تکليف ايرانيان در برابر ساير شهروندان دهکده‌ي جهانی و هم فرزاندانِ فردای خويش کلاه از سر برداشت و يا اينکه ما را سزاوارِ ... خواهند ديد؟!
    پاسخ روشن است؛ آنقدر روشن که برق آن بی‌ترديد چشم وجدان‌های آگاه و حتا نيمه‌آگاه را هم آزار خواهد داد!
    كافي است بدانيم: بر پايه‌ي جديدترين آمارهاي رسمي، دو هزار و 604 گونه‌ي گياهي و جانوري كشور در معرض نابودي قرار دارند. به سخني ديگر، بيش از 1/25 درصد از مجموع حدود ۱۰‬هزار و ‪ ۳۶۳‬ گونه‌ي گياهي و جانوري شناخته شده در كشور، هم‌اكنون در وضعيت بحراني و شيب مرگ قرار دارند. در حالي كه نسبت نظير آن در سطح جهان، هيچگاه از حدود 1/15 درصد فزوني نيافته است (در جهان حدود ‪۳۷۵‬ هزار و ‪ ۲۵۸‬ گونه‌ي گياهي و جانوري وجود دارد كه از اين تعداد حدود ‪ ۵۶‬هزار و ‪ ۶۲۸‬گونه در معرض نابودي است).

      همان طور كه ملاحظه مي‌كنيد، شتاب نابودي تنوّع زيستي در وطن عزيز ما، دست‌كم 166 درصد بيشتر از متوسط جهاني است! آيا مسئولي هست كه صداي مظلوميت زيستمندان گياهي و جانوري ايراني را بشنود و براي نجاتشان اندكي از آن زاويه‌اي كه هميشه مي‌ايستد و مي‌نگرد، تغيير منظر دهد؟! آيا اين نشانه‌ي گويايي از عدم نظارت دقيق بر اجراي اصل پنجاهم قانون اساسي كشور نيست؟! و آيا غم‌انگيز و حيرت‌آور نيست، در شرايطي كه توان مديريتي ما، حتا قادر به پاسداري از مواهب گياهي و جانوري ارزشمند وطن نيست، در انديشه‌ي شتاب بخشيدن به نرخ زاد و ولد ايرانيان، آن هم از زبان عالي‌ترين مقام اجرايي و پاسدار قانون اساسي كشور باشيم؟
 

 

در ستايش عاشقانه‌ترين آبشار ايران ؛ دره‌ي عشق!

 
      در اين پست دلم مي‌خواهد خواننده‌ي مشتاق طبيعت وطن را با خود همسفر كرده و به اتفاق يكديگر راهي جنوب استان چهارمحال بختياري شده تا از منحصربه‌فردترين آبشار ايران ديدن كنيم ... آبشاري كه بسياري لقب بلندترين آبشار ايران را نيز به او داده‌اند ... امّا من ترجيح مي‌دهم كه همان حكايت عاشقانه را در مورد آن بپذيرم كه مردم محلي سالهاست دهان به دهان براي فرزندانشان نقل مي‌كنند ...

 

پيوست:
1. به گزارش سازمان بين‌المللي شفاف‌سازي، مفاسد مالي و اقتصادي دولتي در ايران سالي 34 ميليارد دلار به اقتصاد ملّي ضربه مي‌زند ؛
2. يك خبر خوش! هيچ يك از نقاط ايران در شمار آلوده‌ترين مناطق جهان در سال 2006 قرار نگرفتند ؛
3. واكنش نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به تازه‌ترين توصيه‌ي رئيس‌جمهور در مورد اينكه هر خانواده‌ي ايراني بايد شش بچه داشته باشد!

ادامه نوشته

خاطره‌‌اي از آرادان ؛ سكونتگاهي كه از تير ماه 1384 ناگهان شهرت يافت!

  

    آرادان، روستا شهري كوچك در چندكيلومتري شرق گرمسار است، محلي كه بي‌گمان اغلب مسافران محور گرمسار به سمنان تاكنون بارها از كنارش عبور كرده‌اند، آبادبومي با هفت‌هزار جمعيت كه مثل خيلي از سكونتگاه‌هاي حاشيه‌ي كوير ايران ظاهراً در خاموشي و آرامشي پرغلظت روزگار مي‌گذراند. تا اينكه فرزند بقال شهر – كه بعدها به پيشه‌ي آهنگري روي آورد - ، «محمود احمدي‌نژاد» بر مسند عالي‌ترين مقام اجرايي كشوري قرار گرفت كه آرادان، يكي از بخش‌هاي محروم و فراموش‌شده‌ي آن بود!
    تابلويي كه بهار امسال در ورودي آرادان نصب شده بود، به خوبي آشكار مي‌سازد كه اندك اهالي اغلب فقير آراداني تا چه اندازه از اين رخداد ...

 

پيوست:
- هوا آن بالاها در البرز مركزي، هنوز آفتابي است ...

ادامه نوشته

دوزخ دانته!


  « اجازه مي‌دهيد معناي دانايي را به شما بياموزم؟ هنگامي كه مي‌دانيد و مي‌دانيد كه مي‌دانيد، و هنگامي كه نمي‌دانيد و مي‌دانيد كه نمي‌دانيد؛ اين است دانايي.»

كنفسيوس 

     دكتر علي‌محمّد ايزدي كتابي دارد با عنوان: «چرا عقب مانده‌ايم؟»، كتابي كه در پيشاني‌اش چنين آمده: «ای هموطن! اگر از کسانی هستی که از شنيدن خبر بيماری صعب‌العلاج فرزند، مادر، پدر، همسر و يا هر عزيزِ ديگري از خود بی‌خود می‌شوی و ترجيح می‌دهی که مصيبت‌ها و گرفتاری‌هايت را از تو پنهان کنند و در بی‌خبری باشی، از خواندنِ اين کتاب صرف‌نظر کن ...».

 

دانته


     عبارتي كه ناخودآگاه آدمي را به فضاي «دوزخي» مي‌برد كه دانته آليگيري، شاعر مشهور ايتاليايي (1325- 1265) در مشهورترين اثرش «كمدي الهي» به استادي به تصوير كشيد؛ آن هم در هنگامه‌اي از تاريخ (قرون وسطي) كه به سياه‌ترين عصر تمدن مشهور است. با اين وجود، دوزخي كه دانته سرود، به رغم گذشت بيش از هفت قرن از آفرينشش، هنوز در جهان پسامدرن هزاره‌ي سوّم، تازه و پرمصداق مي‌نمايد و ممكن است پس از خواندن اين پست حتا تازه‌تر هم به نظر آيد!

پيوست:
رتبه‌بندی کشورها بر حسب میزان جهانی‌شدن (Globalization Index) برگرفته از نشريه‌ي Foreign Policy
ايران در بين 62 كشور مورد بررسي، براي دوّمين سال پياپي از آخر، اوّل شد!

ادامه نوشته

وهن‌آميزترين سنگ‌نبشته‌ي خلقت ، چگونه آفريده شد؟!

 

مارشال مك لوهان

      سال‌ها پيش، هربرت مارشال مك لوهان (1980-1911) - Herbert Marshall McLuhan – انديشمند ارتباط‌شناس كانادايي و معروف به پدر رسانه گفته بود: «روی زمين، اين سفينه‌ي فضايي، مسافری وجود ندارد؛ همه‌ي ما خدمه‌ي آن هستيم.»
      بياييم اندكي در باره‌ي اين جمله‌ي ساده، امّا هوشمندانه و زنهاردهنده بيشتر بيانديشيم:
     مسافر، پولي مي‌پردازد تا متناسب با آن، بهترين تسهيلات ممكن براي سفرش فراهم شود. او هيچگاه در انديشه‌ي تأمين سوخت وسيله‌ي نقليه‌اي كه انتخاب كرده نيست، همچنين براي او اهميتي ندارد كه بهترين لوازم يدكي آن وسيله‌ از كجا بايد خريداري شود و چگونه بايد از آن مراقبت كرد تا زمان استهلاك آن به بيشينه‌ي ممكن افزايش يابد. علاوه بر اين، ضرورتي هم نمي‌بيند تا به رموز و شگردهاي تعميراتي موتور محركه‌ي آن وسيله آشنايي و تسلط داشته باشد. چرا كه مسافر، مسافر است و آن وسيله‌ي نقليه را پس از رسيدن به مقصد ترك خواهد كرد. امّا براي خدمه‌ي آن وسيله‌ي نقليه، موضوع فرق مي‌كند. آنها بايد كه احساس مسئوليت بيشتري براي حفظ كيفيت مطلوب وسيله‌ي مزبور از خود نشان دهند و همواره مواظب باشند تا كمترين آسيبي به آن وارد نشود و در صورت بروز نقص فني هم بتوانند در جهت رفع عيوب آن مؤثر باشند. چرا كه اگر آن وسيله‌ي نقليه از كار بيافتد، آنها نيز دست‌كم بيكار خواهند شد! البته اگر نام آن وسيله‌ي نقليه هواپيما يا فضا‌پيما باشد و آن خدمه نيز در حين خدمت باشند، ممكن است علاوه بر از دست دادن كار، جان خويش را نيز از دست بدهند!!

     خوانندگان عزيز «مهار بيابان‌زايي»
     مك‌لوهان، در آخرين روز دسامبر 1980 در تورنتو كانادا - و همان طور كه خواب بود - از دنيا رفت، امّا بسيار كوشيد تا در زمان بيداري‌اش به همنوعان غافل خويش در دهكده‌ي جهاني (1) – اصطلاحي كه خود بابش كرد - با زباني بسيار ساده يادآوري كند: ما آدم‌زميني‌‌ها هم نبايد بپنداريم كه صرفاً مسافران اين – فعلاً – يگانه كره‌ي مسكون و قابل زيست هستيم! ما نبايد گمان بريم كه خدمه‌ي ديگري وجود دارد كه وظيفه‌ي سرويس‌دهي به ما و حفظ پايداري اين سفينه را برعهده دارد ...
     مي‌بينيد! مسأله خيلي ساده است؛ امّا ظاهراً اغلب ما آدم‌زميني‌هاي پرمشغله! اين مسأله‌ي ساده را فراموش كرده‌ايم و بر سفينه‌ي خويش چنان بلايي آورده و مي‌آوريم كه نه‌تنها از يك خدمه، كه از يك مسافر و حتا يك ناظر بي‌طرف هم انتظار نمي‌رود! به نحوي كه به قول سارا پاراكين:
    «سستي ما، سكوت ما و عدم جسارت ما مي‌تواند به اين معنا باشد كه در نهايت ما تنها گونه‌اي خواهيم بود كه نابودي خودمان را مو به مو تحت نظارت داشته‌ايم. و گورِ ما چه سنگ نبشته‌ي وهن‌آميزي خواهد داشت: آنان آنچه را فرا مي‌رسيد، مي‌ديدند، اما چندان خرد نداشتند كه راه را بر آن ببندند
     و اينك كه به اينجا مي‌رسم، با شنيدن سخنان عالي‌ترين مقام جمهور كشورم، خشكم مي‌زند ...

ادامه نوشته

يك‌هزار درخت 5 هزارساله در ايران شناسايي شده است!


     دكتر سودابه‌ي علي‌احمد كروري، همكار بازنشسته‌ي عزيزم در مؤسسه اخيراً در نشستي كه به همت رايزني فرهنگي ايران در وين برگزار شد، اعلام داشت: شمار درختان كهنسالي كه در ايران زيست مي‌كنند و بيش از 5 هزار سال دارند، به يك هزار پايه مي‌رسد!
    درختاني كه يكي از پرجاذبه‌ترين مؤلفه‌هاي طبيعي براي توسعه‌ي بوم‌گردي به شمار مي‌روند و اغلب آنها در حاشيه‌ي مناطق كويري و بياباني ايران مي‌رويند كه نگارنده تا كنون به چند مورد آن در جندق و ايراج و الموت و سبزكوه اشاره كرده ‌است.

 

پيوست:
آقاي رئيس‌جمهور! به كجا چنين شتابان؟

ادامه نوشته

كاروانسراي مرنجاب ؛ از آنچه كه بود تا آنچه كه هست!

 

       در دوّمين نشست كميته‌ي راهبردي گردشگري در بيابان كه در محل كميته‌ي ملّي طبيعت‌گردي برگزار شد، آقاي رنجي، كارشناس مسئول طرح پرديسان، گزارش جالبي از روند بازسازي كاروانسراي زيبا و تاريخي مرنجاب ارايه دادند كه دريغم آمد بخشي از تلاش وي و تيم خبره‌ي همكارش را به تصوير نكشم؛ تلاشي كه به همت مرد فرزانه‌ي عرصه‌ي هنر و فرهنگ ايران، آقاي بهشتي پايه‌ريزي شد و علاوه بر كاروانسراي مرنجاب، مرمت ده‌ها آثار تاريخي ديگر را نيز شامل شده است. دست همه‌ي انديشه‌مردان و زنان پاك‌نهاد و هنردوست وطن كه در اين حركت ارزشمند فرهنگي، تاريخي مشاركت داشته‌اند، درد نكند ...

پيوست:
- آزادراه تهران شمال، رودخانه‌ي چالوس را نابود كرد!

ادامه نوشته

درآمدي بر اهميت پايش و ارزشيابي طرح‌هاي منابع‌طبيعي

 

     پایش و ارزشیابی، ابزاری مدیریتی محسوب می‌شوند که در جهان به شدّت فناورانه‌ی امروز برای تعيين ميزان كارآيي طرح‌های توسعه - يعنی درجه‌ی پایبندی آنها به اهداف و شیوه‌نامه‌ی پيش‌بینی شده و نيز ميزان حصول نتايج مورد انتظار – به کار می‌روند. در حقيقت، يكي از مهمترين دريافت‌هايي كه ضرورت نگاهي نو به سامانه‌ي پايش و ارزشيابي طرح‌هاي توسعه را به اثبات رسانده و تعيين ضوابط طراحي نظام پايش را در اولويت‌هاي راهبردي برنامه‌هاي پنج ساله‌ي كشور قرار مي‌دهد، لحاظ اين واقعيت است كه صرف هزينه‌كردن منابع مالي و دستيابي به نتايج پيش‌بيني شده در شناسنامه‌ يا پيشنهاديه‌ي (پروپوزال) طرح، كفايت نكرده و در اغلب موارد به مفهوم برآورده‌شدن انتظارات حاصل از اجراي طرح‌هاي توسعه نيست. به سخني ديگر، آنچه كه بيش از پيش در نزد برنامه‌ريزان و نخبگان آينده‌ساز اهميت دارد، دريافت اين آگاهي است كه با اجراي هر طرحي تا چه اندازه قدرمطلق شاخص‌هاي توسعه‌ي كشور رشد داشته يا خواهد داشت. امّا شايد يك پرسش بنيادي آن باشد كه چگونه مي‌توان از سامانه‌ي منسجمي به نام  «نظام پايش و ارزشيابي» در تضمين و سنجش پايداري طرح‌هاي توسعه، به ويژه در حوزه‌ي مديريت منابع طبيعي بهره برد؟ پرسشي كه گمان مي‌رود بر بنياد تجربيات مشابه جهاني در اغلب كشورهاي شمال و برخي از كشورهاي جنوب، بتوان پاسخي روشن و مستدل به آن داد. چه، اگر موفق شويم معيارها و شاخص‌هايي مشخص و دقيق براي سنجش پايداري زيست‌بومِ متأثر از طرح مديريت منابع طبيعي تعيين و معرفي كنيم، آنگاه سنجش پايداري، كمينه‌ي انتظاري است كه از نظام پايش و ارزشيابي طرح‌ها مي‌توان درنظر داشت.
    و اين مهم، با تعيين و معرفي مطلوب‌ترين معيارها و شاخص‌هاي نشان‌دهنده‌ي پايداري سرزمين در زيست‌بوم‌هاي جنگلي، مرتعي، بياباني و محيط‌هاي آبي كاملاً دست‌يافتني مي‌نمايد.

 

سفر به ديار گود عروس! - 21

  

       به بيست و يكمين بخش از بيابان‌نامه‌ي خود رسيدم؛ بيابان‌نامه‌اي كه به بهانه‌ي «سال جهاني بيابان و بيابان‌زايي» آغاز شد و امروز، روايت آن در واپسين روزهاي سال 2006 مي‌رود تا به نقطه‌ي پايان نزديك شود ...
      

ادامه نوشته