جهان‌گرمايي و سقوط يك نخست‌وزير

كوين راد، نخست وزير جديد استراليا

    تيتر بالا، عنوان يادداشتي بود كه هفته‌ي گذشته در ستون گرمايش زمين روزنامه جام جم منتشر شد. هميشه – و در طول اين‌سال‌ها بيشتر – فرياد برآورده‌ايم كه چرا وزن ملاحظات زيست‌محيطي در سبد اولويت‌هاي راهبردي كشور آنگونه كه سزاوار است، احساس نشده و اغلب اين دغدغه‌هاي زيست‌محيطي است كه در پاي منافع سياسي، اجتماعي و اقتصادي مملكت به قربانگاه رفته و ذبح مي‌شود. اينك امّا رخدادي را مي‌توان تجربه كرد و با افتخار از آن ياد نمود كه نشان مي‌دهد: در جهاني زيست مي‌كنيم كه عدم رعايت يا بي‌اعتنايي به هنجارهاي زيست‌محيطي، حتا مي‌تواند سقوط يك دولت قدرتمند و ديرپا را نيز تسهيل كند؛ دولتي كه به شدت از سوي ايالات متحده آمريكا نيز حمايت مي‌شد ... امّا امروز دوران زمامداري 11 ساله‌اش به خاطره‌هاي تلخ يك ملت در كوچكترين قاره جهان (استراليا) پيوسته است.
    با اميد به درك پيام اين تحول بزرگ براي همه‌ي مردم و دولتي‌مردان و زنان هموطن، دعوت مي‌كنم تا يادداشت نگارنده را در جام جم بخوانيد:

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

پورتال مهمترين تشكل پژوهشي كشور در حوزه منابع طبيعي

كليك كنيد

     انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور، گرانيگاه بيش از ۲۰۰ پژوهشگر عضو هيأت علمي در مقاطع دكترا و كارشناسي ارشد در سراسر كشور است كه توليت تحقيق و تصميم‌سازي در عرصه‌هاي پهناور منابع طبيعي ايران‌زمين را برعهده دارد.
     اينك انجمن در آغاز هفتمين سال حضورش، تصميم گرفته تا حضوري پررنگ‌تر و مؤثرتر در محافل علمي پژوهشي و حوزه‌هاي تصميم‌گيري مرتبط سياسي اجتماعي داشته باشد.
    از اين رو، ضمن دعوت به مطالعه اساسنامه و سياست‌هاي جديد انجمن، از يكايك مخاطبين اين سطور دعوت مي‌كنم تا ديدگاه‌هاي خويش را در مورد مسايل و مشكلات منابع طبيعي و محيط زيست ايران، با هيأت مديره انجمن مطرح كنند. بديهي است، نقطه‌نظرات ارسالي نه‌تنها به سمع و نظر مسئولين مرتبط خواهد رسيد، بلكه اغلب آنها در بخش «تريبون آزاد» و «از نگاه ديگران» در پورتال انجمن نيز انتشار خواهد يافت.

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

در ستایش از احمد آل یاسین

  استاد احمد آل ياسين، هموطن فرزانه‌ي ما، اخيراً مقاله‌اي ارزشمند را با عنوان «مهندسي دوباره سياره زمين» در شماره آگوست مجله معتبر «پاپورال ساينس» منتشر كرده است كه حاوي هشدارهايي زنهاردهنده به مردم و رهبران جهان است. آل ياسين، اين مقاله را در آستانه هفتادسالگي خويش منتشر كرده و آشكارا نشان داده: در حوزه‌ي پژوهش و علم‌اندوزي، بازنشستگي معنايي ندارد. او عاشق سرزمين مادري و طبيعت ناب يگانه سياره‌ي قابل زيستن در جهان، يعني كره‌ي زمين است. آل ياسين، سمت‌هاي گوناگون مديريتي را از پيش از انقلاب عهده‌دار بوده، كه يكي از آنها مديريت اجرايي سد دز از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۹ بوده است.
     اين دانشمند ايراني را در همايش يك‌روزه‌اي كه در تالار اجتماعات انجمن مهندسين مشاور ايران در ۲۳ آبان ماه گذشته برگزار شد، ديدم. او به بهانه‌ي معضل «جهان‌گرمايي» و ساخت فيلم «يك حقيقت ناخوشايند» در شمار ...

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

كلاغ‌هاي رابطه!

    امروز – 20 آذرماه 86 – به منظور بررسي نقشه‌ي استعداد آسيب‌پذيري بخشي از زيرحوضه‌ي خررود به بيابان‌زايي (از منظر زوال پوشش گياهي)، با حميدرضا عباسي، سعيد رشوند و علي كريمي راهي مناطق اطراف آب‌گرم شهرستان آوج (استان قزوين) شدم؛ بازديدي كه افزون بر هدف اصلي آن، دربردارنده‌ي مشاهداتي تلخ و شيرين هم بود كه شايد روايت برخي از آنها براي خوانندگان اين سطور نيز تأمل‌برانگيز باشد.
    اينكه چهره‌ي زمستاني ...

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

غار چال نخجير ؛ يكي ديگر از دلايل ناداني ما!

سردر ورودي غار - ۲۲ آبان ماه ۸۶

      براي نخستين‌بار بود كه چنين احساسي را تجربه مي‌كردم؛ اينكه در فضاي بكري گام برداري كه دست‌كم هفتاد ميليون سال از آفرينشش مي‌گذشت و در تمام طول اين سال‌هاي بي‌انتها – به جز چند سال اخير – هيچ انساني نتوانسته بود به حريمش راه يابد و سكوت اهورايي و خاموشي مطلقش را بشكند؛ اتفاقي كه سرانجام در سال 1368 رخ داد و يك گروه از كوهنوردان محلي توانستند به صورتي كاملاً اتفاقي، يكي از عجايب بزرگ زمين‌شناسي ايران – و شايد جهان – را كشف كنند. رخساره‌اي شگفت‌انگيز متعلق به دوران سوّم زمين‌شناسي كه هنوز وسعت آن به درستي بر كسي معلوم نشده و كسي نمي‌داند كه دقيقاً اين فراخناي زيرزميني تا كجا گسترده است و درياچه‌اش چه وسعت و ژرفايي دارد.
     از غار «چال نخجير» سخن مي‌گويم؛ غاري كه در ...

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

داستان يك سفر عشقي ناتمام!

     مي‌دانم، مهاربيابان‌زايي را چه به روايت سفرهاي عشقي؟ آن هم از نوع ناتمامش! امّا اگر اندكي صبر كنيد، درخواهيد يافت كه اين سفر ناتمام و به تأخيرافتاده، مي‌تواند شناسه‌اي باشد بر خطر روزافزوني كه كاربرد فناوري افسارگسيخته مي‌تواند براي پايداري زيست به بار آورد.
     ماجرا از دوّم آذرماه جاري شروع شد، وقتي كه سانكن كروز (Sunken cruise) ، یک کشتی نسبتاْ بزرگ با ۱۵۰ خدمه و مسافر كه حدود 60 هزار گالون از انواع مواد نفتي را نیز با خود حمل مي‌كرد، در سواحل جنوبي كشور شيلي دچار سانحه شده و غرق گرديد و بدين‌ترتيب، با نشت محموله‌ي خطرناكش به آبهاي اقيانوس، يك فاجعه بزرگ زيست‌محيطي را رقم زد؛ فاجعه‌اي كه به دليل ماهيتش رنگ و بويي رمانتيك هم به خود گرفت و ابعاد رسانه‌اي گسترده‌تري يافت! تا آنجا كه به صفحات روزنامه‌ا‌ي پرتيراژ، چون لس‌آنجلس‌تايمز هم راه يافت و خبر آن توسط بنگاه خبري  Associated Press به تمامي نقاط جهان مخابره شد ...

برای درج دیدگاه در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

زنهارهاي آهنگ كوثر را جدي بگيريم ، اين شايد واپسين فرصت باشد!

دكتر كوثر در حال سخنراني افتتاحيه در همايش - ۲۳ مردادماه ۸۶

     امروز، روزنامه اعتماد تازه‌ترين اثر نوشتاري استاد فرزانه، دكتر آهنگ كوثر را منتشر كرده است؛ دستنوشته‌اي مستدل و صريح در پاسخ به هياهوهاي آبسالاران توسعه‌گر و طبيعت ستيز، كه با هوشمندي و دانايي به رشته تحرير درآمده است. افزون بر آن، دو مقاله ارزشمند ديگر نيز، در پاسخ به اظهارات معاون وزير نيرو، از سوي دوستان عزيزم، عليرضا افشاري  (دبير پايگاه اطلاع رساني براي نجات يادمان هاي باستاني) و دكتر شاهين سپنتا (دبير کانون گسترش فرهنگ ايران بزرگ) منتشر شده، كه هريك از منظري خاص به آسيب‌شناسي آبگيري سد سيوند پرداخته‌اند. بنابراين، اعتماد امروز را از دست ندهيد!
     آهنگ كوثر، در فرازي از مقاله خويش مي‌نويسد:
    «ما که هستيم و به کجا مي رويم؟ ميانگين سالانه تبخير از طشت در ايستگاه هاي هواشناسي ايران افزون بر دو متر است. بنابراين، از هر مترمربع آبگيرهاي سطحي سالانه دو هزار ليتر آب بخار مي شود. بر پايه برآورد سازمان ملل متحد، کمترين نياز انسان به آب 20 ليتر در 24 ساعت است. پس، 65/3 متر مربع از سطح درياچه پشت يک سد نمادين در ايران آب مصرفي سالانه يک فرد صرفه جو را به گونه بخار به هوا مي فرستد و کمتر از يک متر مربع آن، مصرف سالانه يک فرد آفريقايي صحرانشين را. بد نيست بدانيد که به عنوان يک روستايي فارسي، که از بد حادثه شهرنشين شده است، به فاجعه بسيار نزديک پايان تمدن کشاورزي استان زرخيزم مي انديشم. به گفته دست اندرکاران، برداشت سالانه افزون بر تغذيه طبيعي آب هاي زيرزميني در ايران 6 ميليارد مترمکعب است که يک سوم آن مربوط به فارس است. چنانچه آبکشي بي رويه بر همين روند ادامه يابد، 8 سال ديگر بايستي فاتحه زراعت پررونق ما را خواند، چه، نزديک به 80 درصد آب آبياري کشتزارهاي ما از همين منابع تامين مي شود. خداي را سپاسگزارم که نعمت هاي بيکران سيلاب و آبرفت درشت دانه را به ما ارزاني داشته است، چه، هنگامي که آبگير هاي سدهاي موجود و آنها را که در آينده خواهند ساخت، از رسوب انباشته شوند، فرزندان باشعورمان به تغذيه مصنوعي آبخوان ها خواهند پرداخت.»
     زنهارهاي آهنگ كوثر را جدي بگيريم ، اين شايد واپسين فرصت باشد.

برای درج دیدگاه در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن!

جلد كتاب - ترجمه - كليك كنيد

    نام «صنوبر» هميشه برايم جاذبه داشته است، از اون نوع جاذبه‌هايي كه توصيفش سخته، ولي دركش آسون! درست مثل فاصله‌ي گل نيلوفر و قرن! كه بهتره پي آواز حقيقتش شناور باشيم تا اينكه درصدد مكاشفه‌ي موزائيك‌وار مسيرش برآييم.
    براي همينه كه وقتي شنيدم، همكار عزيز و دانشمندم، جناب آقاي دكتر منوچهر اماني، يكي از پژوهشگران و پيشكسوتان دانش جنگل، آخرين كتاب ژرارد سولرس (Gerard souleres) با عنوان: «محيط هاي كاشت صنوبر» (les milieux de la populiculture) را از زبان فرانسه به فارسي برگردانده‌اند، وظيفه‌ي خويش دانستم تا حاصل اين كار ارزشمند را براي مخاطبين فارسي‌زبان معرفي كنم. كتابي كه يافته‌هاي منتشرشده در آن، برآمده از پژوهش و پايشي ۱۷ ساله (۱۹۸۲ تا ۱۹۹۹) است.

dar-۵.jpg

برای درج دیدگاه در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید. 

ادامه نوشته

پس از گراز و راکون و تشي ، اينك نوبت به سمور آبي رسيد!

سمور آبي

     قصه‌ي غم‌انگيز انقراض سمور آبي (Lutra lutra) يا شنگ در تالاب‌هاي گيلان، تازه‌ترين نشان‌زد نگاه توسعه‌گر و تماميت‌خواه آدمي به زيست‌بوم است. سمورها شكار مي‌شوند و مي‌ميرند، زيرا همانند گرازها، گرگ‌ها، تشي‌ها، پلنگ‌ها، راكون‌ها و ... زيستگاهي براي زندگي ندارند و اين بار بهانه‌ي مرگ سمورها، استخرها و حوضچه‌هاي پرورش ماهي سردآبي در حاشيه‌ي رودخانه‌ها و تالاب‌هاي استان گيلان است؛ حوضچه‌هايي كه صاحبانش به سمور، همان نگاهي را دارند كه صاحبان مرغداري‌ها و روستائيان به روباه!
     سمورها، پستانداراني بسيار زيرك و در عين حال محافظه‌كار و محتاط به شمار مي‌روند كه ميليون‌ها سال است بر روي اين كره‌ي خاك مي‌زيند، آنها يكي از دشمنان طبيعي جوندگاني نظير موش آبي بوده و در تنظيم شمار جمعيت اين جانداران نقش به سزايي برعهده دارند. اين پستاندار معمولاً در شب به شكار مي‌پردازد و به دليل هم‌سطح بودن استخرهاي پرورش ماهي، اغلب براي صيد ماهي به درون آنها رفته و اسير مي‌شود. امّا اين مشكل چاره‌اي بسيار آسان دارد! به گفته‌ي كامران زلفي‌نژاد، مدیركل محیط زیست استان گیلان: بيشتر استخرهای سردآبی در كناره‌های رودخانه‌ها و مماس بر زیستگاه این گونه‌ي بی‌نظیر ساخته شده‌اند، درصورتي كه اگر در مهندسی سازه‌های شیلاتی ارتفاع سطح آب از لبه‌ي حوضچه‌ها افزایش یابد، حیوان به دلیل تشخیص این كه پس از پریدن در استخر، توانایی برگشتن از آن را نخواهد داشت، وارد حوضچه‌ها نمی‌شود. كما این كه در كشور آلمان هم اكنون این امر اجرا می‌شود و به توصيه‌ي پروفسور هایدمن، در ايران هم قابل اجراست.
     خوب است جناب مجابي كه ...

ادامه نوشته

آیا جهان گرمایی به گرم شدن تنور انتخاباتی کمک می کند؟!

سياره زيباي ما يك مشكل دارد: جهان گرمايي! بحراني كه ظاهراً در ايران كسي آن را جدي نمي‌گيرد. بر روي عكس كليك كنيد.

      پايگاه خبري تحليلي «فرارو» در نخستين روز آذرماه ۸۶، فرازهايي از گفته‌هاي مسئولين هشت تشكل عمده سياسي كشور را بر روي تارنماي خويش منتشر كرد كه براي نگارنده و اغلب علاقه‌مندان به محيط زيست، سخت مأيوس‌كننده بود.
     گفتگوي مزبور به بهانه‌ي طرح اين پرسش شكل گرفته بود كه «جایگاه خطرناك‌ترين بحران كره‌ي زمين در نزد تشکل‌های سیاسی ایران كجاست و چه برنامه‌هايي را براي مهار اين معضل جهاني در ايران و جلب آراي رأي‌دهندگان دارند»؟ 
     پاسخ‌ها، امّا بسيار نااميدكننده بود و بار ديگر نشان مي‌داد تا چه اندازه وزن ملاحظات زيست‌محيطي در بين راهبردهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي احزاب پرقدرت و اثرگذار كشور ناچيز است.
     غم‌انگيزتر آن كه برخي از پرسش‌شوندگان، پاسخ خود را با طرح اين سؤال مي‌دادند كه «اصولاً گرمايش جهاني چيست و چه ربطي مي‌تواند با قضيه‌ي انتخابات داشته باشد؟!»
    اين درحالي است – همان طور كه در سومين بخش از اين مجموعه گفتارها اشاره كرده‌ام (جام جم، شماره نهم آبان ماه ۸۶) – اغلب دشمنان قسم‌خورده‌ي جهان‌گرمايي و انكاركنندگان گرمايش زمين از احزاب دست راستي حاكم بر ايالات متحده آمريكا و استراليا نيز اينك دريافته‌اند كه اگر خواهان دوام و پايداري حكومت حزب متبوع خويش در انتخابات آينده هستند، بايد – دست‌كم در ظاهر – ژست زيست‌محيطي گرفته و با شور و حرارت از جهانيان بخواهند براي حل بحران شتابناك تغيير اقليم چاره‌اي عاجل بيانديشند (هر چند، اين تمهيد هم نتوانست جان هاوارد را از شكست سنگين در انتخابات اخير استراليا نجات دهد! همانگونه كه پيش‌بيني نمي‌شود، جمهوري‌خواهان نيز بتوانند مجدداً اعتماد رأي‌دهندگان آمريكايي را بدست آورند).
    روي سخنم بيشتر با اصحاب رسانه و سازمان‌هاي فرهنگي آموزشي و تبليغاتي كشور است؛ موضع‌گيري‌هاي ناشيانه و غم‌انگيز نخبگان سياسي ما و انفعال حيرت‌انگيز – ظاهراً – هوشمندترين بخش از طبقه‌ي سياسي كشور در مواجهه با رخداد «جهان‌گرمايي»  فقط و فقط بيانگر يك حقيقت تلخ است؛ اينكه هيچ تلاش شايسته و سزاوارانه‌اي براي آگاهي‌بخشي مردم نسبت به خطرات ويرانگر اين پديده‌ي شوم صورت نگرفته و هنوز، حتا اغلب مردان و زنان حوزه‌ي سياست هم آن را جدي نمي‌گيرند، چه رسد به مردم كوچه و بازار.

(اين مقاله در روزنامه جام جم امروز – صفحه ۱۲ – به عنوان ششمين بخش از مجموعه ‌گفتارهاي ستون گرمايش زمين به چاپ رسيده است.)

برای درج دیدگاه در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

آيا طبيعت‌ستيزي عين حق‌طلبي است؟ - عبرت‌هاي كام‌فيروز فارس!

براي ديدن تصاوير در ابعاد بزرگتر بر روي آن كليك كنيد - عكس از رضا خوشنويس

    در كام‌فيروز فارس، يك ايستگاه تحقيقات منابع طبيعي وجود دارد كه دقيقاً در فاصله ۱۱۰ كيلومتري شمال غرب شيراز واقع شده و در سال ۱۳۷۰ برپا شده است. در اين ايستگاه تحقيقاتي، از سال ۱۳۷۲ چندين طرح پژوهشي براي يافتن درجه‌ي سازگاري گونه‌هاي مختلف پهن‌برگ و سوزني‌برگ، از جمله بلوط، اقاقيا، سرو نقره‌اي، كاج سياه، زربين، عرعر، ون (زبان گنجشك)، كاج الداريكا (تهران)، سنجد و كاج بروسيا در شرايط مختلف اقليمي، بوم‌شناختي و خاكي مورد آزمون قرار گرفته و به صورت سالانه در معرض پايش، اندازه‌گيري و ثبت داده‌ها است. امّا اينك به بهانه‌ي احداث جاده و بدون هماهنگي با مسئولين مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي استان فارس، لودرها به جان اين عرصه‌ي ارزشمند و غيرقابل جايگزين پژوهشي افتاده و بيش از ۹۵۰ اصله درخت مورد بررسي را ريشه‌كن كرده‌اند. به سخني ديگر، نتيجه‌ي ۱۴ سال پژوهش در عرض چند ساعت به يغما رفته است.
    افزون بر آن، بين ۲۵۰۰ تا سه هزار اصله‌ي ديگر از درختان جنگلي رويشگاه منطقه در طول يك مسير ۴۰ كيلومتري (به عرض ۴۰ متر) در اثر عمليات راه‌سازي كاملاً از ميان رفته است. همكاران من (عباس قمري زارع، رضا خوشنويس، حميدرضاعباسي، افسانه اسماعيلي و …) كه اخيراً در قالب گروه ارزشيابي مؤسسه متبوع از منطقه بازديد كرده‌‌اند، به چشم خود بقاياي ۸ درخت بسيار ارزشمند و كهنسال را نيز مشاهده كرده‌اند كه تصاويرش را مي‌بينيد.
     گفتني آن كه دهستان كام‌فيروز، يكي از پنج بخش مركزي شهرستان مرودشت به شمار مي‌آيد كه به دليل قرار گرفتن در جوار آبشار استثنايي مارگون در تنگ بستانك (بهشت گمشده)، واجد ارزش‌هاي منحصر به فرد بوم‌گردي است. همچنين اين منطقه با درياچه سد درودزن همجوار بوده و واجد جاذبه‌هاي ديگري چون چشمه شش پير و تنگ براق و … نيز هست.
اين ها را گفتم تا بدانيم و بدانيد چه جنايتي به نام توسعه در جاي جاي اين بوم و بر مقدس در حال شكل‌گيري است!
     و آنگاه وقتي از زبان عالي‌ترين معاون رييس جمهور وطنم (پرويز داوودي) مي‌شنوم: «سياست‌هاي کنترل جمعيت و حفظ محيط زيست از توطئه‌هاي غرب عليه جهان اسلام است.» درمي‌يابم كه ديگر نمي‌توان به اين عمليات طبيعت‌ستيزانه، صرفاً به چشم اشتباهي سهوي نگريست؛ حكايت آن است كه مقاومت در برابر حفظ محيط زيست، به مفهوم مقاومت تمامي حق در برابر تمامي باطل پنداشته مي‌شود! و اين يعني پايان ماجراي طبيعت ايران.

     برای دیدن تصاویر بیشتر به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید

ادامه نوشته

اكوسيستم‌هاي بياباني در روند توسعه پايدار

روي جلد كتاب افخم شعرا

    عنوان اين پست، نام كتابي است از دوست دوران دانشكده‌ام، محمّدرضا سعيد افخم‌شعرا عزيز كه بيش از 16 سال است او را نديده‌ام!
     چند روز پيش وقتي وارد اتاق كارم شدم، اين كتاب را روي ميز كارم ديدم كه صفحه‌ي نخستش را امضا كرده بود ... آمده بود تا ببيندم، اما بخت با من يار نبود.
     محمّدرضا در مقدمه‌ي كتاب، يادي از دستنوشته‌ي قديمي من كرده كه بيش از 12 سال پيش در شماره 28 فصلنامه پژوهش و سازندگي به چاپ رسيده است. حالا كه دوباره آن سطور را مي‌خوانم، احساس مي‌كنم چقدر بيابان را و حرمتش از ياد برده‌ام؛ همان پهن‌دشتي كه نه قله‌ي مغرور بلندي دارد، نه ترنم شاد جويباري، نه سبزينه‌ي زوهمندي و نه بازي مستانه‌ي رودي ... با اين وجود، آرامشش را، سلوكش را و عظمتش را بسيار دوست دارم ...
    راستي بيابان همين است؟ از بيابان پيامي به گوش نمي‌رسد؟ نبض پاينده هستي در بيابان نمي‌تپد؟ نداي سبوح را نمي‌توان شنيد؟ هبوط حيات را نمي‌توان احساس كرد و شكوه پايان جهان را نمي‌توان در او باز يافت ...

ادامه نوشته

چه خوب است که نام فامیل تو ، درویش است ؛ سید!

«حقيقت آدم‌ها آن چيزي نيست كه بر شما آشكار مي‌كنند، بلكه آن است كه از آشكار كردنش بر شما عاجزند.»
جبران خليل جبران

لبخند زندگي فراوان است … نمي دانم چرا اشكش هويداتر؟!

     حسين عزيز
     سلام … نديدمت، امّا انگار سالهاست كه مي‌شناسمت. چقدر حضور داري، چقدر واقعي هستي و چقدر دوست داري كه آريا شهر ما، رنگ صادقيه نگيرد … بوي صادقيه بگيرد.
     راستش يه جاهايي فكر كردم دوباره اون بامرام پيداش شده، همون بامرامي كه دكتر شريعتي وقتي براي نخستين بار بر پرده‌ي سينما ديدش، رفت تا يه جفت از جوراب‌هاي شيشه‌اي او را بپوشد! مي‌داني از كه مي‌گويم؟
    از قيصري كه حالا حتا رو پرده‌ي سينماي ديجيتال دالبي خانوادگي هم باوركردني به نظر نمي‌رسه! اونقدر كه مسعود هم نتونست ديگه تكرارش كنه …

انديشه كاهي بود، در آخور ما كردند
تنهايي: آبشخور ما كردند 
اين آب روان، ما ساده‌تريم
اين سايه، افتاده‌تريم

    حسين جان!
                        مي‌خواهم برايت اعتراف كنم …

ادامه نوشته

روز محيط‌بان و خدايي كه در اين نزديكي است!

«شما شراب مي‌نوشيد تا مست شويد؛ من مي‌نوشم تا مستي ِ آن شراب ِ ديگر را از سر به در كنم
جبران خليل جبران

روز محيط بان را گرامي مي داريم.

     ديشب، عليرضا نظريان، مسئول محيط طبيعي استان چهار محال و بختياري – كه پيش‌تر نيز از او نوشته بودم – مرا كاملاً غافلگير كرد. او كه به بهانه‌ي واپسين دل‌نوشته‌ام، با عنوان: «پيام يك اسكناس فرسوده‌ي ۲۰۰ توماني»، ايميلي برايم ارسال كرده بود، خاطره‌اي عجيب را به رشته‌ي تحرير درآورد.
     نظريان نوشته است: «
… اكنون كه اين مطلب را مي‌نويسم، ناگهان ياد تصويري افتادم كه در كودكي ديده بودم؛ در آن تصوير شخصيتي نقاشي شده بود كه پدرم مي‌گفت اين امام رضا (ع) است كه آهويي از دست شكارچي به آن پناه برده است و نام «ضامن آهو» بر آن نهاده‌اند. اگر درك ما از اتفاقات و مشاهدات پيرامون خود از درون افراد، مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌گرفت، حتا پرداختن به دلايل نامگذاري نمادين روزها از جمله روز تولد امام رضا (ع) به عنوان روز «محيط بان» هم مي‌توانست كمكي به حيات وحش كشور و محيط زيست باشد و موجب دلگرمي اين سنگربانان خاكريز اول جبهه‌ي سبز گردد. اما دريغ …!»
    اعتراف مي‌كنم كه خواندن خاطره‌ي پرشور نظريان، آن هم در آن نيمه‌ي شب، برايم سخت دلچسب و در عين‌حال تأمل‌برانگيز بود. بخصوص كه بايد اعتراف كنم: يادم نبود كه سالروز ميلاد حضرت امام رضا (ع) را روز محيط‌بان ناميده‌اند، آن هم به حرمت ضامن آهو …
حالا كه فكر مي‌كنم، مي‌بينم اگر آن
اسكناس فرسوده‌ي ۲۰۰ توماني نبود، اين رخدادهاي شيرين هم يكي پس از ديگري پديدار نمي‌گشت و مرا بيش از گذشته به سخن سهراب عزيز مطمئن نمي‌ساخت كه:
      «
او» در همين نزديكي است …
      اينك ضمن گراميداشت نخستين روز از سومين ماه سومين فصل سال، كه مصادف شده است با نكوداشت ياد و حرمت سلحشوران بي‌ادعاي عرصه‌هاي بكر طبيعت كشور و اداي ديني ديگر به سالار‌مردان شهداي سبز ايران‌زمين، «يحيي شاه‌كومحلي و ناصر پيروي» و نيز گراميداشت آخرين شهداي محيط‌بان از استان خوزستان، از خوانندگان دستنوشته‌هاي محمد درويش مي‌خواهم تا از تجربه‌هاي خويش براي خوانندگان خود بگويند … از اينكه يه موقع‌هايي تو يه جاهايي احساس كرده‌اند: «او» همين نزديكي‌هاست.
     به ويژه مايلم از نويسندگان عزيز و فرهيخته‌ي ده وبلاگ‌ زير درخواست كنم تا از لحظاتي بنويسند كه «او» را در همين نزديكي احساس كرده‌ و مستي ِ آن شراب ِ ديگر را از سر به در ساخته‌اند.

آونگ خاطره‌هاي ما ِ

يك تبعيدي عصباني

نقطه ته خط

گاوخوني

يك پزشك

دور روزگاران

واژه نويس

باباي فردا

عمو اروند

و استاد محمّد آقازاده