كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

پيمان كنعاني در حال ارايه مطالبش - ۲۹ ارديبهشت ۸۷


يكشنبه گذشته (29 ارديبهشت ماه 87)، پيش از حضور در همايش «سدهاي بزرگ؛ پيامدها و جايگزين‌ها»، در جلسه‌اي حاضر بودم كه در آن پيمان كنعان، مدير دفتر انرژي خورشيدي سازمان انرژي‌هاي نو وزارت نيرو (سانا) مي‌كوشيد تا به تبيين توانمندي‌هاي اداره‌ي متبوعش در مهار كارمايه‌هاي خورشيدي و بادي در ايران بپردازد. اين نشست پس از آن عينيت يافت كه نگارنده كوشيد تا در برنامه‌ي راهبردي 20 ساله بخش بيابان، سهمي از فعاليت‌هاي اجرايي و پژوهشي را به اين حوزه اختصاص دهد و از آن رو، اولويت‌هاي راهبردي زير در آن برنامه گنجانده شده و به تصويب نهايي رسيد:

ادامه نوشته

همايشي براي بررسي پيامدهاي سدهاي بزرگ

پوستر همايش


     به گمانم اين براي نخستين بار است كه در ايران، همايشي مي‌خواهد بر پا شود كه نه به تجليل و ستايش از روند سدسازي، كه به تأمل و مداقه در لزوم آن و نشانزدهاي ناميمونش بر كارايي سرزمين مادري، ايران عزيز خواهد پرداخت.
     اميد كه ستاده‌هاي حاصل از اين هم‌انديشي كم‌نظير بتواند زنهار لازم را به مديران ارشد مديريت آب و كلان‌نگران و برنامه‌ريزان نخبه كشوري بدهد و توازني منطقي در اين دو حوزه‌ي نامتقارن (بخش آب و كشاورزي) از منظر تخصيص اعتبارات بوجود آورد. موضوعي كه نگارنده خواهد كوشيد به ابعاد مختلف آن در اين همايش بپردازد.
     ضمن سپاس از برگزاركنندگان اين گردهمايي، علاقه‌مندان مي‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر و چگونگي حضور از طریق تلفن 66712243 (انجمن کوه‌نوردان ایران- از ساعت 10 الي 18 (یا شماره همراه  09127045517 ( آقای خسروی) تماس بگیرند. 

   پيوست :
- براي آگاهي بيشتر از جزييات همايش
- براي آگاهي بيشتر از فاطمه ظفرنژاد
- براي آگاهي بيشتر از عباس محمّدي
- براي آگاهي بيشتر از مهدي فريور
- براي آگاهي بيشتر از رضا مرادي غياث‌آبادي
- براي آگاهي بيشتر از محمّد سعيد كديور

درج نظر

امروز ، روز اسماعيل رهبر بود ...

خداوند از نژاد تو نمي‌پرسد
از زادگاه من نيز نمي‌پرسد
امّا مي‌پرسد با زميني كه به تو دادم، چه كردي؟

    ... اين ها را گفتم ... اما نگفتم چرا همه آمده بودند؟! مگر اسماعيل رهبر كيست كه در جشن بازنشستگي‌اش اينگونه همه مي‌كوشند تا حضور يابند و مشاركت كنند؟!

ادامه نوشته

پيشنهادي سازنده و عملي براي پاسداشت هويت ايراني سرزمين مادري

    آرمين منتظري عزيز، در تازه‌ترين يادداشت خانه‌ي مجازي‌اش، پيشنهاد سازنده‌اي را مطرح كرده و از همه‌ي نويسندگان وبلاگ‌نويس درخواست كرده تا از اين پيشنهاد حمايت كنند.
    به باور من، پيشنهاد آرمين، مي‌تواند كاملاً عملي و مؤثر باشد؛ به ويژه در شرايطي كه هر روز با هجمه‌اي جديد و شگردي نوين براي «ايران‌زدايي» از مواهب و ميراث‌هاي ملّي اين بوم و بر مقدس مواجه هستيم ...

 


 

ادامه نوشته

وقتي كه در سكوت ما، زيباترين درختان وطن ذغال مي‌شوند!

تصاويري از جلوه ها و چشم اندازهاي ناب مله گاله - كليك كنيد


       محمّد طيبي عزيز، بار ديگر مهار بيابان‌زايي را مخاطب قرار داده و در ادامه‌ي گزارش پيشينش - كه بازخورد نسبتاً  شايسته‌اي هم داشت - تصاويري تأثربرانگيز از روند مرگ تدريجي يكي از زيباترين جنگل‌هاي استان فارس به نام «مُلِه‌گاله» را در اثر تبديل غيرقانوني درختان به ذغال برايم ارسال كرده است ...

ادامه نوشته

آيا مشكل خوزستان را مي‌توان صرفاً با درختكاري حل كرد؟!

     روز گذشته، ايميلي از سوي مدير عزيز تارنماي «گناهكار» به دستم رسيد با اين عبارات:
    «من نویسنده‌ی وبلاگ گناهکار هستم٬ مطلبی در مورد وضعیت اخیر خوزستان نوشتم … الان می‌خواستم از شما راهنمایی بگیرم که اگه ما بخواهیم وضعیت این کمربند سبز و درخت‌کاری رو پیگیری کنیم٬ به‌نظر شما بهتره از کجا شروع به فشار آوردن کنیم؟ شورای شهر؟ نماینده‌های مجلس؟ یا بریم ...؟ نامه بنویسیم به آقای خامنه‌ای یا آقای احمدی‌نژاد؟ رییس سازمان محیط زیست؟ چیکار کنیم؟ واقعن زنده‌گیمون مختل شده٬ تنفس سخت شده.

هل من ناصر ینصرنی

منتظر پاسخ شما هستم
بدرود.
»

    من هم به مانند ميليون‌ها ايراني ديگر، با اين هموطن دردمند خوزستاني همراه و همدل هستم و به سهم خود مي‌كوشم تا به انعكاس مجموعه مؤلفه‌هايي بپردازم كه شرايط امروز خوزستان را رقم زده است.
    امّا پيش از آن ناچارم كه حقيقتي را دوباره بازگو كنم؛ حقيقتي كه از ابتداي تولد اين خانه‌ي مجازي كوشيده‌ام تا آن را به بهانه‌هاي مختلف زنهار دهم، امّا ظاهراً هنوز آن گونه كه بايسته بوده، مورد عنايت قرار نگرفته است.

     دوستان من!
    نزديك به نيم قرن از آغاز نخستين تلاش‌هاي دولت براي آنچه كه از آن با عنوان «عمليات بيابان‌زدايي» ياد مي‌شود، گذشته است، هنوز آثار اين حركت را مي‌توان در بيابان‌هاي حارث‌آباد سبزوار مشاهده كرد، جايي كه برخي از تاغ‌هاي دست كاشت به مرز 50 سالگي رسيده‌اند. در اين مدّت، حقيقتاً تلاش‌هاي جانفرسايي از سوي گروهي از فرزندان عاشق و كم‌توقع اين خاك عزيز، به انجام رسيد و در شرايطي سخت كوشيدند تا به جنگ بيابان رفته و او را مقهور خود سازند.
    با اين وجود و به رغم عمليات گسترده‌ي نهال‌كاري، بذرپاشي، استفاده از انواع خاكپوش‌هاي (مالچ) نفتي و غير نفتي و بادشكن‌هاي زنده و غيرزنده، حقيقت اين است كه نرخ بيابان‌زايي و شتاب پس‌رفت اراضي در اين بوم و بر مقدس، نه‌تنها كاهش نيافت كه به شهادت اغلب مطالعات و پژوهش‌هاي به انجام رسيده، روند بيابان‌زايي همچنان با شيبي نگران‌كننده، كارمايه‌ها را در سرزمين مادري به نيستي مي‌راند. و اينك نه فقط در حاشيه‌ي شهرهاي بياباني و كويري كشور چون يزد، كرمان، زاهدان، زابل، كاشان و ... شاهد تشديد شناسه‌هاي بيابان‌زايي هستيم، بلكه در علي‌آباد گرگان، قهاوند همدان، حسين‌آباد شكري خنداب، مسيله قم، نايبند عسلويه، شهريار كرج، بورالان آذربايجان غربي، مقان اردبيل، ورامين تهران، سرزمين زرخيز خوزستان و ... شاهد مؤلفه‌هاي انكارناپذير شتاب بيابان‌زايي در كشور هستيم.
    چرا؟!
    بهتر است نخست مثالي آشنا را از وين دراير، روانشناس بزرگ معاصر در اينجا با هم مرور كنيم:
    تصور كنيد كه فردي در ساحلي آرام مشغول قدم زدن بوده و از مناظر زيبا و صداي امواج به خلسه‌اي شيرين فرو رفته ‌است. ناگهان، صداي «كمك» هم‌نوعي او را به خود مي‌آورد و با اندكي دقت درمي‌يابد كه انساني در ميان امواج گرفتار آمده و از بيم غرق شدن او را مي‌طلبد. چه خواهد كرد؟! مسلم است كه بسياري از ما، اگر به اصول شنا آشنايي داشته باشيم، كمك خواهيم كرد تا او را نجات دهيم. فرض كنيد، اين كار را انجام داده و بعد از آنكه فرد در معرض خطر را از غرق شدن نجات داد، قبل از آنكه نفسي تازه كند، دوباره صداي كمكي ديگر شنيد، باز هم فرض كنيد كه براي بار دوّم هم با هر زحمتي كه هست، چنين كرد و ... اين موضوع براي بار سوّم و چهارم و ... هم تكرار شد! چه خواهد شد؟ مسلم است كه اگر شخصيت فرضي داستان ما همچنان بخواهد به نداي وجدان خود عمل كرده و به كمك همنوعان خويش بشتابد، ديري نخواهد پاييد كه او نيز در اين دست و پا زدن‌ها، نفس تمام كرده و به همراه فرد غرق شده، به زير آب خواهد رفت. درصورتي كه اگر در همان واكنش اوّل، احساساتي عمل نمي‌كرد و خردمندانه‌تر و منطقي‌تر رفتار مي‌نمود، با اندكي دقت درمي‌يافت كه چند ده متر جلوتر، ديوانه‌اي دارد مردم را يكي يكي از روي اسكله به داخل دريا پرتاب مي‌كند و كسي هم به فريادهاي آن بي‌نوايان توجهي ندارد! بنابراين، راهكار منطقي و درمان قطعي اين معضل، مقابله و برخورد با آن ديوانه بود، هر چند اين امكان هم وجود داشت كه در اين بين، چند نفر نخست غرق شوند!
    اين داستان را گفتم تا به ياد آورم و تأكيد كنم كه در صحنه‌ي مديريتي كشور، بارها پيش آمده كه ما به جاي كشف علت واقعي درد يا بحران و سپس كمك به حل آن، به معلول‌ها پرداخته و نه‌تنها سرمايه‌‌ها را به هدر داده‌ايم، بلكه كماكان شاهد حضور پررنگ‌تر آن مسأله و بحران در محيط زيست‌مان بوده‌ايم.
    مثلاً مي‌خواهيم خيابان‌ها خلوت شود و ترافيك كاهش يابد، بنزين را كوپني مي‌كنيم! مي‌خواهيم مردم را صاحب خانه كنيم، وام مسكن را افزايش مي‌دهيم! مي‌خواهيم كشور را به خودكفايي برسانيم، قيمت خريد گندم را بالا مي‌بريم! مي‌خواهيم مشكل تأمين آب را حل كنيم، پي در پي و به هر قيمتي سدهاي بزرگ مخزني احداث مي‌كنيم! مي‌خواهيم به ارتقاي امنيت اجتماعي كمك كنيم، براي بدحجاب‌ها هم پرونده‌ي قضايي گشوده، از ابزار آفتابه استفاده كرده و با افزايش حضور آشكار پليس در سطح شهر، بر فضاي امنيتي و پرتنش زيست‌بوم‌ خويش مي‌افزاييم؛ مي‌خواهيم مناطق حفاظت شده و بكر خود را حفظ كنيم، آنها را قرق كرده و به دورشان سيم خاردار كشيده و گارد نظامي تشكيل مي‌دهيم! مي‌خواهيم به دنيا نشان دهيم كه از سياستي مستقل برخورداريم، از هولوكاست ياد مي‌كنيم و به حوزه‌هايي وارد مي‌شويم كه منافع ملّي ما را آشكارا به خطر مي‌اندازد و سرانجام، مي‌خواهيم بيابان‌زايي را ريشه كن ساخته و فرسايش بادي را مهار سازيم، آنگاه قرارگاه‌هاي بيابان‌زدايي در دل كوير به راه انداخته، كمربند سبز احداث كرده و بر طبل طرح‌هايي چون حرم تا حرم يا از فلاحت تا فراغت و طوبي و بوستان خانوادگي و نظاير آن مي‌كوبيم و فراموش كرده‌ايم كه آنچه كه خطرناك است، بوم‌سازگان (اكوسيستم) بيابان نيست. بيابان، خود بهترين پاسخ طبيعي به شرايط زيست‌بوم است؛ بل بايد از متأثر شدن مناطق غير بياباني و كاهش توان توليد در آنها جلوگيري كرد؛ بايد توسعه را بر بنياد توان بوم‌شناختي سرزمين هدايت نمود، بايد از حفر چاه‌هاي عميق و نيمه‌عميق در دشت‌هاي ممنوعه‌ي كشور خودداري كرد، بايد به كشاوري ناپايدار‌كننده و سنتي پايان داد، بايد وابستگي معيشتي به سرزمين را افسار زد؛ و بايد تكنيك‌هايي را ترويج داد كه راندمان آبياري را افزايش دهد و نه اينكه به بهانه‌ي احداث سد و كانال، بهترين زيستگاه‌ها و تالاب‌هاي خود را در هورالعظيم، اروميه، بختگان، طشك، ارژن، مسيله، طرق، باهوكلات، گاوخوني و ... به مخاطره اندازيم و تجربه‌ي تلخ امپراطوري شوروي سابق را در مرگ درياچه‌ي آرال تكرار كنيم.

     هموطن عزيز خوزستاني من!
    به فرض كه تمام اطراف اهواز و آبادان و خرمشهر و دزفول و ديگر آباد‌بوم‌هاي ديار دردمند و سرخ‌گون خوزستان را هم با كمربند سبز مسلح كرديد، آيا منشأ شن‌ها و گرد و غباري كه مدتي است بر سر و روي شهر و ديارتان مي‌بارد، تماماً در استان خوزستان يا حتا در داخل خاك ايران قرار دارد؟! چرا راه دور برويم؟ مگر تجربه زابل و هامون و 40 سال درختكاري و احداث بادشكن و مالچ‌پاشي را نمي‌بينيم؟ آيا مشكل اهالي مظلوم سيستان حل شد يا هنوز اين ماسه‌هاي بادي است كه ريشخندزنان آبادي‌ها و خانه‌ها را با خود مدفون مي‌كنند؟!

     فرازناي كلام آنكه
    براي مهار فرسايش بادي و كاهش رخداد گرد و غبار در خوزستان، بايد كوشيد تا قوانين طبيعي حاكم بر سرزمين را در جلگه‌ي دجله و فرات، بيابان عربستان، سواحل درياي سرخ، حاشيه‌هاي خليج فارس و تالاب هورالعظيم شناخته و بكوشيم تا شرايط طبيعي اين سرزمين را به كمك تمامي دولت‌هاي درگير به حالت كليماكس (مطلوب) پيشين بازگردانيم.
    آرزويي كه مي‌دانم – دست كم – در شرايط كنوني اجابتش به محال و رؤيا نزديك‌تر است تا به واقعيت. چرا كه كشورهاي منطقه، همه درگير موضوعات بسيار مهمتري براي خريد جنگ‌افزارهاي فرامدرن‌تر، كشف روش‌هاي جديد عمليات انتحاري، تقويت اختلافات فرقه‌اي و قومي و مذهبي، فروش و رونق تجارت و بيزينس خود، تكرار زنده باد و مرده باد‌ها و البته دوام و پايداري خط لوله‌هاي نفت به اروپا و آمريكا هستند و ديگر وقت ندارند تا به موضوعات كم‌اهميتي چون كيفيت زندگي و جان شهروندان مظلوم‌شان بپردازند!

درج نظر

براي ساماندهي به مديريت بيابان ، همه خود را به يزد رسانده بودند!

دكتر زهتابيان، احمدي و رضايي

     در سيزدهمين روز ارديبهشت‌ماه ۱۳۸۷، سرانجام انتظاري سه‌ساله به پايان رسيد و تلاش‌هاي مستمر و دلسوزانه‌ي مرد ساده زيست و بي‌ادعاي كوير، محمّدرضا اختصاصي و همراهانش به بار نشست و انجمن علمي مديريت و كنترل مناطق بياباني كشور (با نشان اختصاري: IDMCSA ) با برگزاري انتخابات و شناخت اعضاي هيأت مديره و بازرسان خود در محل دانشكده منابع طبيعي دانشگاه يزد، رسماً موجوديت خويش را اعلام كرد ...

ادامه نوشته

غبار خوزستان تا آسمان يزد و انارك هم رسيده بود!

     تصاويري را كه ملاحظه مي‌كنيد، به خوبي نشان مي‌دهد: آثار توفان و گرد و غبار فلج‌كننده پنج‌شنبه – 12 ارديبهشت ماه 1387- در خوزستان و ديگر نواحي جنوب غربي كشور، چنان گسترده بوده كه مي‌توان آن را در آسمان نواحي مركزي (حدفاصل يزد، انارك، تهران) كشور هم مشاهده كرد.
    اين تصاوير بين ساعات 12:15 تا 12:20 دقيقه‌ي امروز (13 ارديبهشت)، به فاصله‌اي اندك پس از پرواز و اوج گرفتن هواپيما از باند فرودگاه يزد به سوي تهران گرفته شده است ...

ادامه نوشته

اعلام موجوديت رسمي انجمن علمي مديريت مناطق بياباني ايران

    فردا، دانشگاه يزد، به همت دكتر محمّدرضا اختصاصي و جمعي از علاقه‌مندان به حفظ پايداري خاك ايران در زيست‌بوم‌هاي بياباني و قلمرو متأثر از بيابان‌زايي، ميزبان اعضاي هيأت مؤسس انجمن ملّي مديريت مناطق بياباني كشور و ديگر اعضاي اين نهاد تازه تأسيس است؛ نهادي كه خواهد كوشيد به مانند يك حلقه‌ي حدواسط، تمهيداتي شايسته براي مقابله با بيابان‌زايي را در بين مردم و مسئولين معرفي كرده و رواج دهد.
     در عين حال، اين نهاد نوپاي علمي بايد بتواند به هم‌افزايي و تعامل بيشتر آرا و انديشگان موجود در حوزه دانش مديريت بيابان (بيابان‌داري) كمك كرده و نسبت به ارزش‌هاي ناهمتاي اين بوم‌سازگان پهناور وطن، روشن‌گري نمايد.
    از همين رو، نگارنده نيز فردا در دانشگاه يزد خواهد بود تا در اين نخستين نشست رسمي انجمن شركت كند؛ نشستي كه همزمان با خشكسالي كم‌سابقه و موج گرد و غبار حاكم بر اغلب نقاط كشور، به ويژه ديار خوزستان، از اهميتي بيشتر هم برخوردار شده است.
    گزارش اين نشست را در اوّلين فرصت ارايه خواهم داد.

چهلمين حمله‌ي توفان‌هاي شن به خاكريز دليران خوزستاني!

توفان در مرز عراق

     فقط در طول چند ماه اخير، بيش از 40 بار رخداد توفان و گرد و غبار فرود آمده بر سر ديار شيرزنان و مردان خونگرم خوزستاني، به چنان حدي رسيده كه مسئولان استان چاره‌اي نداشتند جز آنكه فرمان به تعطيلي كامل ثروتمندترين محدوده‌‌ي سياسي كشور دهند. تازه‌ترين اخبار رسيده حكايت از آن دارد كه متأسفانه  به دليل افزايش غلظت گرد و غبار هوای خوزستان، تمامی ادارات، سازمان‌ها، نهادهای دولتی، بانک‌ها، مراكز آموزشی در تمام مقاطع تحصيلی و دانشگاه‌ های دولتی، امروز - پنج شنبه، 12 ارديبهشت ماه 87 - هم تعطيل شده است.

عكس از هادي آبيار - خرمشهر - 11 ارديبهشت 87


     خبري كه شاهدي است بر پست پيشين و يكبار ديگر زنهارمان مي‌دهد: بيابان‌زايي، فرآيندي نيست كه يك سازمان، يك وزارتخانه و يا حتا يك دولت به تنهايي بتواند به مقابله‌اش رفته و مهارش سازد؛ تجربه‌ي هورالعظيم نشان داد كه براي مواجهه‌ي مؤثر با اين رخداد كاهنده‌ي كارايي سرزمين، به عزم و اراده‌اي فرادولتي و جهاني نياز است.

طوفان در عراق

     نگاه كنيد كه چگونه مردمان سلحشور و مقاومي كه 8 سال تجاوز دشمن بعثي و شدايد جنگ را سزاوارانه و شجاعانه تحمل كردند، اينك به چه شكل در برابر ضربات شلاق‌گونه‌ي شن‌هاي ريز هورالعظيم و بيابان‌هاي مجاور كم‌آورده و طاقت بريده‌اند.

خرمشهر - ديروز


    خطر بيابان‌زايي و فرسايش بادي را جدي بگيريم و در رويكرد بلند مدت توسعه‌ي خويش، كاري نكنيم و سازه‌اي را برپا نداريم كه به اين فرآيند ويرانگر – كه قدرت تخريبي‌اش مي‌تواند از آتش مستقيم دشمن، مرگبارتر و گسترده‌تر باشد - شتاب بخشد.

خرمشهر - ديروز

    در همين ارتباط
   -  خوزستان پنجشنبه تعطيل شد!

  - آخرين خبرها از وضعيت بحراني خوزستان را اينجا پيگيري كنيد.

درج نظر

آقاي دكتر احمدي‌نژاد ؛ ما هوا نداريم ... پول نفت نخواستيم!

     در زمستان سال ۸۵، زماني كه پروفسور حسين قديري، براي مدّتي در ايران بود و مجموعه سخنراني‌هايي را به هدف هم‌افزايي بيشتر ايرانيان علاقه‌مند به جديدترين دريافت‌هاي دانش محيط زيست در برخي نهادهاي علمي پژوهشي و دانشگاهي ايراد كرد، نوشتم كه بزرگترين جنايت صدام، آن چيزي نيست كه گمان مي‌بريم رخ داده و حاصل آن ده‌ها هزار انسان آرميده در زير خاك است. بلكه مرگبارترين و خطرناك‌ترين كاري كه آن خونخوار نادان و خودخواه عراقي انجام داد، فرمان احداث كانال صدام و درنتيجه مرگ تدريجي يكي از بزرگترين و ارزشمندترين تالاب‌هاي جهان به نام هورالعظيم بود. تالابي كه اكنون، اگر آب رودخانه كرخه نبود، حتا همان 10 درصد باقيمانده‌اش نيز خشك شده بود و ابعاد فاجعه‌اي كه هم‌اينك بيش از چهارميليون هموطن عزيزم در خوزستان و ميليون‌ها انسان ديگر در كشورهاي همسايه را با خود درگير كرده است، به مراتب وخيم‌تر مي‌ساخت ...

ادامه نوشته

روز ملّي «خليج فارس» را چگونه بايد پاس داشت؟!


    در واپسين روزهاي حضور سيد محمّد خاتمي بر صدر شوراي عالي انقلاب فرهنگي، يعني در 22 تيرماه 1384، رييس جمهور وقت ايران، بر پاي مصوبه‌اي مهر تأييد زد كه به موجب آن، دهم ارديبهشت ماه هر سال، آيين‌هاي نكوداشت «روز ملّي خليج فارس» برگزار خواهد شد؛ روزي كه يادآور فرار اشغال‌گران پرتقالي بعد از 117 سال تسلط جابرانه‌ي سواحل جنوبي كشور (21 آوريل 1622 ميلادي) و در پي رشادت‌هاي سپاه ايران به رهبري اميرالامراي فارس (امام قلي‌خان) بود.
     و فردا، سوّمين سالي است كه اين مناسبت را بزرگ داشته و گرامي مي‌داريم ...

ادامه نوشته

آقاي سرلشگر فيروزآبادي ؛ خطاب اين يادداشت با شماست!

       بعدازظهر امروز – هفتم ارديبهشت‌ماه ۸۷- حاصل ۲۰ ماه تلاش خود و همكارانم را در قالب «برنامه راهبردي بيابان، چشم‌انداز ۱۴۰۴» در جمع رييس و شوراي معاونين سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور ارايه دادم؛ گزارشي كه البته در فرصتي مناسب به مهمترين فرازها و دستاوردهاي آن اشاره خواهد شد.
     امّا اينك فقط به يك دليل اين يادداشت را مي‌نويسم: گزارش تكان‌دهنده و باورنكردني سرهنگ تقي ايرواني - فرمانده يگان حفاظت جنگل - از ماجراي آتش‌سوزي در جنگل‌هاي نوشهر و آستارا در سه روز گذشته. گزارشي كه شنيدن آن و ديدن فيلمي كه همزمان از جنگل‌هاي مشتعل منطقه كجور در نوشهر مازندران پخش مي‌شد، نه‌تنها نگارنده، كه اغلب حاضران را به شدّت متأثر، عصبي و حيران كرد ...

ادامه نوشته

چرا بايد در همايش وبلاگ‌نويسان سبز شركت كنيم؟

آلبر كامو - ويكي پديا


     آلبر كامو (۱۹۶۰-۱۹۱۳)، نويسنده‌ي مشهور فرانسوي، نمايشنامه‌اي دارد به نام «سؤ تفاهم»، بن‌انديشه‌ي او در اين نمايش، يادآوري يك حقيقت ساده است؛ حقيقتي كه معمولاً فراموش‌شده يا جدي گرفته نمي‌شود؛ حقيقتي كه مي‌گويد: «اگر خود را معرفي نكنيد، انتظار نداشته باشيد، كسي هم شما را بشناسد، بدانيد هم كه اغلب اين غريبه‌ها هستند كه كشته مي‌شوند، نه آشناها.» 
    ضمن احترام به ...

ادامه نوشته