آی زندگی! چهره ی رنگیت پیدا بود ...
این عکس، اون بچهها، آن دامنههای پرهیبت سنگی در کنار صنوبرهایی که هرگز با هم دشمن نیستند و البته آن بند رخت رنگی ... همه ی آن چیزی است که برای زندگی به آن نیاز داریم! نداریم؟
یکی دیگر از سخنرانان در گفتگوی رو در رو با شهردار تهران، دکتر یوسف حجت، دانشیار دانشگاه تربیت مدرس و معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست در حوزه انسانی بودند.
دنیای شگفت انگیزی دارند زنبورها و آدمها! ندارند؟ یکی را نگه میدارند و پرورش میدهند تا از شیرینیاش بهره برند و دیگری را برای این که روی شیرینی میپرد با روزنامهای لوله شده میکشند و نابود میکنند! برای یکی کندو میسازند و جلوی کندویش قندآب میگذارند تا دور نپرد، امّا آشیان دومی را که دور میپرد و بر اثر پریدن از این گل به روی گل دیگر، گرده افشانی میکند، اگر نزدیک باشد ویران میکنند و ویران کردن لانهاش را بچه ها جشن میگیرند و بزرگترها هم تماشا میکنند و میخندند! چرا؟
در ادامهی چهار یادداشت گذشته که به روایت مهمترین فرازهای گفتگوی رو در روی برخی از فعالان و نخبگان محیط زیست با شهردار تهران پرداخته شد، اینک میخواهم سخنان دکتر جلال الدین شایگان را انتشار دهم، استاد دانشگاه صنعتی شریف و رییس شاخهی محیط زیست فرهنگستان علوم ایران؛ سخنانی که بخشهایی از آن بسیار بحثبرانگیز و مهم ارزیابی شد ...
پارک ملی خبر (KHABR) را همه میشناسیم و پیشتر هم در مورد آن نوشتهام؛ اینک میخواهم توجه خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی را به روایتهای جدیدی از این پارک کاغذی! جلب کنم که حقیقتاً تأسفبار است ...
امروز از قول مدیرکل محیط زیست استان فارس خواندیم که "استان فارس در آستانه بحران زيستمحيطي قرار گرفته است".
خواستم بگویم:
برادر
عزیز، جناب آقای مهندس ابراهیمی، مدیرکل محترم اداره محیط زیست استان
فارس! به مصیبتی که استان فارس دچارش شده است، نمیگویند: آستانهی بحران؛
نام شرایط حاضر، اتاق مرگ است!
در ادامهی یادداشت پیشین، در این بخش مشروح گزارش تأملبرانگیز، دقیق و زنهاردهندهی دکتر ابراهیم عزیزخانی را به همراه پیشنهادهایی برای گریز از بحران میخوانیم؛ بحرانی که اگر طنین مرگبارش را جدی نگیریم، بدل به ناقوسی کرکننده شده که میتواند کمر طبیعت ایران را بشکند و بزرگترین ذخیرهگاه طبیعی آب در کشور را با چالشی بنیانکن مواجه سازد ...