چرا سال عزای ملّی تنوّع زیستی را جدی نمی‌گیریم!؟


    در یادداشت پیشینم از دوستان سبزاندیش خواستم تا تلنگر ناصر کرمی را جدی بگیرند و در این بحث مشارکت کنند. ناصر با زبان بی زبانی دارد می‌گوید: کدام تنوع زیستی و کدام طبیعت و محیط زیستی؟ که حالا بخواهیم به نکوداشتش در سال 2010 اقدام کنیم. بهتر است امسال را سیاه بپوشیم و نوحه سردهیم و گوشه‌ای از درگاه مجازی خود را با روبانی تیره بیاراییم ...
    آیا سخنی از این زنهاردهنده‌تر هم سراغ دارید؟
    می‌دانید؟ راست این است که حقیقت را همان عبداللطیف عبادی عزیز دو سال پیش گفت و ما باور نکردیم و به خیلی‌ها – از جمله خودم برخورد – او گفت: کدام سکوت؟ شما حرفی برای گفتن ندارید!
    و من امروز باید به تلخی اعتراف کنم که او راست می‌گفت. ما جماعت اندک محیط زیستی مثلاً فعال در وبلاگستان واقعاً حرفی برای گفتن نداریم؛ ما حوصله مطالعه نداریم؛ ما حتا گاه حوصله‌ی خودمان را هم نداریم! برای همین است که بهانه می‌آوریم شرایط زمان و مکان را و نمی‌نویسیم یا قهر می‌کنیم یا خودکشی وبلاگی می‌کنیم!
    هیچ از خود پرسیده‌اید که اگر رمقی برای‌مان باقی نمانده و روزگار با سبزباوران سر ناسازگاری گذاشته، پس چرا در همین ایام رستوران‌ها و کافی‌شاپ‌های شهر را فراموش نکرده‌ایم؟ کرده‌ایم؟ چرا به ورزشگاه و سینما و تئاتر می‌رویم؟ چرا کنسرت‌ها با بلیط‌های نجومی پر می‌شوند؟ چرا همچنان در روزهای آخر هفته جاده چالوس قیامت است؟ چرا تن‌پوش‌های‌مان را نو می‌کنیم؟ چرا مهمانی‌های شبانه برقرار است؟ چرا ...
    نه دوستان من! بیایید با خود دست‌کم روراست باشید و کم‌کاری خویش را در حوزه محیط زیست به حساب هر چیزی جز خودتان نگذارید. عشق شما به محیط زیست در حد یک ژست است؛ ژستی که حاضر نیستید برایش هیچ هزینه‌ای بپردازید و من واقعاً دلم برای این طبیعت ناهمتا می‌سوزد که عاشق‌ترین هوادارانش اینگونه سهل‌انگارانه به آن می‌نگرند و به راحتی در پای بهانه‌هایی آبکی فراموشش می‌کنند.
    لطفاً اگر حوصله‌اش را ندارید تا از محیط زیست بنویسید، ادعای محیط زیستی بودن را هم پس بگیرید و شجاعانه از گرین بلاگ خارج شوید ... آن سیاهی لشکر چه دردی از طبیعت وطن دوا می‌کند؟
    دیگر چگونه می‌توانیم از دلاور نجفی انتظار داشته باشیم که در ادعاهای خود صادق باشد و عشقش به محیط زیست در گرو صندلی ریاستش در سازمان حفاظت محیط زیست نباشد؟ دیگر چگونه می‌توانیم به صفار هرندی بتازیم که تو به چه حقی طرفداران محیط زیست را به سخره می‌گیری؟ دیگر چگونه باید گله کنیم از مهندس حجتی که چرا مسئولیت سازه‌ای طبیعت‌ستیز را برعهده می‌گیری؟ و دیگر چگونه می‌توانیم به پایش محمدی‌زاده و خلیلیان و ... بپردازیم؟
    نه ما حق نداریم از بیگانگان بنالیم. حق داریم؟

درج نظر

سه رخداد مهم در وبلاگستان سبز فارسی!


   این روزها – بزنم به تخته – وبلاگستان سبز فارسی در زمستان از خواب زمستانی می رود که بیدار شود. تکاپوهای سپهر سلیمی عزیز، پیشنهاد خوب محسن تیزهوش و آخرین تلنگر هوشمندانه‌ی ناصر در شمار شناسه‌هایی است که تأیید می‌کند این مدعا را. نمی‌کند؟
   در باره‌ی هر یک از آنها جداگانه خواهم نوشت. امّا تا آن زمان دوست دارم هومان خاکپور، مژگان جمشیدی، صفورا زواران حسینی، امیر سررشته داری و عبداللطیف عبادی هم در این باره بنویسند و دوستانشان را هم ترغیب کنند تا سبزینگی پرحرارت دیروز را دوباره به وبلاگستان سبز ایران‌زمین بازگردانند.

درج نظر

این پارادوکس را چگونه باید تعبیر کرد؟!

     شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که متناسب با ارتقای توان مالی و بهره‌مندی از مزایای زندگی باکیفیت‌تر، عموماً علاقه و حساسیت مردمان نسبت به گرایه‌های محیط زیستی افزایش می‌یابد؛ امّا اینک چند روزی است که هومان خاکپور عزیز در تارنمای بختیاری‌محورش می‌کوشد تا نشان‌مان دهد که عشق به طبیعت در دل و جان محروم‌ترین مردمان استان سرسبز و پرآبش تا چه اندازه بیشتر از جانبداری سزاوارانه‌ی من شهرنشین در پایتخت ایران است و بدین سان پرده از پارادوکس یا ناسازه ای ای حیرت انگیز برمی دارد!
     او در ادامه‌ی خبرهای تأمل‌برانگیزش، اینک از تومار جدیدی سخن می‌گوید و از این که روستاییان افزون‌تری به حمایت از مردمان محروم دهکده‌ی چین برخواسته و آنها هم یکصدا خواهان پایان روند تخریب درختان زاگرس به بهانه‌ی جاده‌کشی هستند؛ رخدادی که اگر نگویم بی‌نظیر، دست‌کم بسیار کم‌نظیر است! نیست؟
     درود بر هموطنان عزیز کوهرنگی خود در چین و تلو و ... که اینگونه مردانه به دفاع از طبیعت برخواسته‌اند و حاضر نشده‌اند تا منافع درازمدت خویش را اینبار در پای مصلحت‌های مقطعی و کوتاه‌مدت ذبح کنند.
    جا دارد تا میکروفن‌ها و دوربین‌های صدا و سیما این بار به دامنه‌های کوهرنگ رفته تا این پایداری سبز را به تصویر کشند و برای همیشه در حافظه‌ی تاریخی این استان و کشور به عنوان یک الگوی افتخارآفرین ثبت سازند.

درج نظر

مهدي نبودي ببيني ... گرين بلاگ آزاد شد!

    از همين لحظه، شايد هم يه خورده قبل‌تر گرين بلاگ رفع فيلتر شد و من بايد در اينجا از آقاي احمدي‌نژاد تشكر كنم كه گوش مسئول مربوطه را تاباند و اجازه نداد تا حرف‌هاي سبزرنگش در كپنهاگ به همين زودي شهيد شود.
    مهدي جان! جايت خالي ... اگر اينجا بودي حتماً به مناسبت آزادي وبلاگ‌شهر سبزرنگت جشن مي‌گرفتيم! نمي‌گرفتيم؟
    درود بر همه‌ي دوستاني كه سزاوارانه به اين موضوع واكنش نشان دادند و ممنون از دكتر مهدي اشراقي عزيز كه مسأله را تا اندش پيگيري كرد و شجره‌نامه‌اش را هم گرو گذاشت! نگذاشت؟

درج نظر

درسی که این بانوی ایرانی به من و تو می‌دهد!

    یک بانوی ایرانی در این شهر وجود دارد که هر روز ساعت 10 صبح به پارک ملّت می‌رود تا به گربه‌ها و پرندگان پارک غذا دهد. او 9 سال است که دارد این کار را انجام می‌دهد و برایش فرقی نمی‌کند که هوا گرم است یا سرد و برف می‌بارد یا باران ...

ادامه نوشته

نگاهی سبز به 2010 ؛ سال جهانی تنوّع زیستی!

     نخستین یادداشت نگارنده در ستون «نگاه سبز» که در صفحه 9 از شماره 1573 روزنامه پول (چهارشنبه، 16 دی ماه) منتشر شد؛ اختصاص داشت به موضوع سال جهانی تنوع زیستی که اینک در مهار بیابان‌زایی بازانتشار می‌دهم. امید که تارنمای روزنامه نیز هر چه زودتر آماده شود ...

ادامه نوشته

وقتی که پول و محیط زیست به هم می رسند! نمی‌رسند؟

    سرانجام پول درآمد؛ آن هم با شکل و شمایل و تیمی حرفه‌ای. مهم‌تر آن که در همان گام نخست، سه روز از شش روز هفته را اختصاص داده است به محیط زیست تا مژگان جمشیدی یک تنه یا دو تنه و یا چند تنه هر چه می‌خواهد رنگ بپاشد بر این صفحه‌ی سبزرنگ! افزون بر آن، به کشاورزی هم صفحه‌ای مستقل داده و او را از محیط زیست و منابع طبیعی جدا کرده؛ پیش از آن که رسماً و در دنیای حقیقی هم این اتفاق بیافته!
    به هر حال، باید اعتراف کرد که رابطه‌ی پول و محیط زیست، هرگز رابطه‌ی ساده‌ای نبوده است! بوده است؟ هر زمان که پول از در برود، تخریب محیط زیست از پنجره وارد می‌شود. و هر زمان هم که پول ناغافلکی وارد شود، باز هم تخریب شدیدتر می‌شود و مردم خوششان می‌آید که تا قله دماوند هم با بی ام دبل یوشان گازی بدهند و عکسی به یادگار بگیرند و یا جنگل ابر را از نزدیک دوداندود کنند!

    با این وجود، تجربه ثابت کرده که اگر پول با منطق و تدریجاً به سرزمینی وارد شود که مردمانش قدرش را دانسته و استحقاق دریافتش را هم داشته باشند، آنگاه می‌توان امیدوار بود که صحنه‌های زشت پرتاب زباله از گران‌ترین خودروهای عالم را در محور مرزن‌آباد به چالوس کمتر ببینیم!
    و من امیدوارم روزنامه‌ی پول بتواند همینگونه به ارتقای فرهنگ محیط زیستی ایرانیان کمک کند و البته خودش هم از این بده بستان فرهنگی متضرر نشود!
    به همین بهانه، قرار شده است تا روزهای چهارشنبه‌ی هر هفته ستونی ثابت را با عنوان: «نگاه سبز» در صفحه 9 روزنامه دراختیار داشته و در آن به طرح گرایه‌های سبز سرزمین مادری یا زیست‌بوم فراوطنی بپردازم.
    باشد که «پول» دست‌مان را بگیرد! نه؟

درج نظر

به نظر شما آرامش مارمولک زیباتر است یا ترس فروخفته‌ی یوزپلنگ در میان دشت!


بفرمودشان تا نوازند گرم

نخوانندشان جز به آواز نرم

                                     فردوسی

     می‌خواهم شما را به درون پناهگاه حیات وحش میاندشت واقع در استان خراسان شمالی پرتاب کنم؛ آماده هستید؟
     خراسان شمالی به مرکزیت بجنورد، در شمار استان‌هایی است که به نسبت سهمی که از ایران زمین برده‌اند، از غنای گیاهی و جانوری درخورتری برخوردار است. افزون بر آن، 8.6 درصد از مساحت استان در شمار مناطق چهارگانه قرار دارد که بیشتر از میانگین کشوری آن است که هنوز به 8 درصد نرسیده.
     پارك ملي سالوك و ساريگل در اسفراين، مناطق حفاظت شده گليل و سراني در شيروان، پناهگاه حيات وحش مياندشت در جاجرم و همچنين منطقه قورخود در مانه‌سملقان از مهم‌ترين مناطق چهارگانه‌ی تحت حفاظت اين استان به شمار می‌روند.

     افزون بر آن زيستگاه خالص‌ترين نوع قوچ اوريال در جهان و كمياب‌ترين نوع كبك دري در ايران، همین استان است؛ استانی که دارای نادرترين و كهن‌‌سال‌ترين درختان با قدمت بالای هزارسال از جمله صنوبر و اُرس هم هست.

    اینک حسین آبسالان - که معرف حضور خوانندگان عزیز این تارنما هست – تصاویری ناب را از میاندشت برایم ارسال کرده تا در لذت دیداری‌اش، مهمانان گرانقدر کلبه‌ی مجازی درویش هم شریک شوند.
    میان‌دشت قرار است که به امن‌ترین زیستگاه یوزپلنگ ایرانی بدل شود؛ زیستگاهی که سالهاست با معضل وجود دام و دامداران در منطقه دست و پنجه نرم می‌کند؛ رخدادی که سبب شده پوشش گیاهی و جمعیت آهو در منطقه به شدت آسیب ببیند. حضور سگ‌های گله و توسعه‌ی واحدهای دامداری نیز از دیگر تهدیدات پیش روی یوزها در این منطقه به شمار می‌رود که امیدوارم با خروج دام از این منطقه‌ی یگانه و خرید مستثنیات دامداران؛ بتوان نام میاندشت را در صنعت اکوتوریسم جهان هم بلندآوازه کرد. اگر هر شیر کنیایی می‌تواند هزاران دلار درآمد برای سرزمین و مردمش به ارمغان آورد؛ چرا هر یوز ایرانی چنین نکند؟
    لطفاً یکبار دیگر به آن شعر حکیم فرزانه توس و این دو تصویر دقت کنید و ببینید که چه چیزی را می‌توانید در آنها کشف کنید!؟ ببینید فردوسی حکیم در باره رفتار با حیوانات در هزار سال پیش چه گفته است و ما امروز چگونه با این آیه های مام طبیعت رفتار می کنیم!

    بیاییم پیمان بندیم که ما هم از این پس نخوانیم شان جز به آواز نرم ... این راز زندگی پرتقالی و پرنشاطی است که فراموشش کرده ایم! نکرده ایم؟

                                                           درج نظر

چرا محیط زیست نویس ها دارند ریزش می کنند؟!

   

    آیا کسی خبری از مرکز صلح و محیط زیست دارد؟ آیا کسی می‌داند چرا روزگار درگاه مجازی این مرکز باید اینگونه غم‌انگیز باشد؟ خانم ابتکار عزیز! چرا هیچ توضیحی در مورد تعطیلی بدون اعلام مرکز داده نمی‌شود؟ 
    راستی چرا محیط زیست ما باید اینقدر مظلوم باشد؟
    آن از دلاورخان نجفی که پس از پایان مأموریتش در مقام معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، دیگر وبلاگش را هم به روز نکرده است! انگار دیگر برایش مهم نیست که چه بلایی بر سر محیط زیست بیاید یا نیاید؟
    آن از وب سایت رسمی سازمان حفاظت محیط زیست که همچنان از مهم‌ترین رویدادهای این حوزه چندگام عقب‌تر است و ترجیح می‌دهد از محفل اُنس با قرآن ویژه بانوان خبر دهد تا برنامه‌های سازمان در سال جهانی تنوع زیستی!
    آن هم از وبلاگ شخصی معصومه ابتکار که هر چند همیشه به روز است، امّا موضوعات محض محیط زیستی هرگز در وبلاگش دست بالا را نداشته، به ویژه در طول یک سال گذشته که تعداد یادداشت‌های زیست‌محیطی‌اش از شمار انگشتان یک دست هم کمتر بوده است!
    یکبار دیگر و در زمان جابجایی مهندس حجتی – وزیر کشاورزی دولت خاتمی - این نکته را تذکر داده بودم که محیط زیست ما نیاز به مدیرانی سلحشور دارد که چه با میز و چه بدون میز، طبیعت را دوست داشته باشند و نشان دهند که حاضرند برایش هزینه بپردازند.
    اما شمار مطالب محیط زیستی مدیران صاحب وبلاگ این حوزه به شدت در حال اُفت است. حتا سید محمّد مجابی عزیز هم مانند سابق به محیط زیست نمی‌پردازد. می پردازد؟
    خود مهدی اشراقی که اصلاً مدتها یادش رفته بود بلاگش را به روز کند! پرشین ژئو و زیستا هم که به تاریخ پیوست! گرین بلاگ را هم که به تاریخ پیوستند! نپیوستند؟
    واقعاً روزگار غریبی است ... آن از اندک خبرنگاران محیط زیستی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها که یا وبلاگشان را تعطیل کرده‌اند یا اصلاً خودکشی وبلاگی کرده‌اند و یا ... و آن هم از دیگرانی که سنگ محیط زیست بر سینه زده و می‌زنند؛ اما از محیط زیست نمی‌نویسند!
    خواستم بگویم: یکبار دیگر سخن چخوف را مزه مزه کنید!

همین.

درج نظر                                                               

اقدام حیرت‌انگیز شهرداری تهران در سبزکردن دیواره‌های عمودی شهر!

     این تصاویر را که می‌بینید، دست کم صدها هزار نفر از سرنشینان خودروهای عبوری در یکی از پرازدحام‌ترین آزادراه‌های تهران - نیایش – در طول یک هفته‌ی گذشته دیده‌اند؛ امّا تقریباً هیچ کس از کارگران زحمتکشی که در این هنگامه‌ی سرما مشغول نصب این شبکه‌های سبزینه بر دیواره‌ی شمالی بزرگراه نیایش بودند، نپرسید که چگونه می‌شود به بقای این سبزینه‌ها، همزمان با آغاز زمستان امید بست؟ پرسشی که البته نگارنده در روز 15 دی ماه از یکی از آنها پرسید و یک لبخند بزرگ و معنی‌دار هم تحویل گرفت ...

ادامه نوشته

نمونه‌ای از خطرات قانون واگذاری اراضی شیب‌دار در خراسان شمالی

     قانون واگذاری اراضی شیب‌دار که در تاریخ پنجم تیرماه 1387 توسط پرویز داودی، معاون اول وقت رییس جمهور به نهادهای ذیربط ابلاغ شد؛ یکی دیگر از قوانین خوش منظری است که متأسفانه در برخی موارد بر بدترکیبی و جراحت رخساره‌های دامنه‌ای افزوده است و بیم آن می‌رود که عقوبت‌های اجرای این قانون بیش از پیش بر نرخ فرسایش خاک در دامنه‌های کم‌بازده بیافزاید.
    این سه تصویر را که می‌بینید، حسین آبسالان عزیز، معاون اداره کل محیط زیست استان خراسان شمالی برایم ارسال داشته و برخی از دامنه‌های مشرف به بجنورد را نشان می‌دهد که چگونه بر اثر اجرای این طرح آشکارا بر دامنه‌ی آسیب‌پذیری‌شان افزوده شده است.

     امید آن که ناظرین اجرای این طرح شایسته‌تر به وظایف خویش عمل کنند و با متقاضیانی که اینگونه با شخم در جهت شیب، کارمایه‌های برگشت‌ناپذیر آبی خاکی ایران‌زمین را به یغما می‌برند، برخورد کنند.
     باور کنید دیگر مجال تکرار اشتباه را نداریم و دیگر چیز زیادی برایمان نمانده است که بخواهیم باز با آزمون و خطایی غم‌بار، آن را نیز از دست بدهیم.    

     درود بر آبسالان‌ها که بالاتر از مسئولیت‌های اداری‌شان می‌اندیشند و سلحشورانه به پایداری طبیعت وطن اعتقاد و ابرام می‌ورزند.

                                                         درج نظر

باورتان می‌شود؟ گرین‌بلاگ هم فیلتر شد!

    از صبح امروز گرین‌بلاگ برای من در تهران فیلتر شد، برای شما در اصفهان، شیراز، مشهد و ... علی‌آباد کتول را نمی‌دانم! ولی این را می‌دانم دولتی که انتشار یک وبلاگ‌خوان محیط زیستی را برای موجودیت خود خطرناک می‌داند، نباید توسط رییسش و در یک جمع بین‌المللی، یعنی در اجلاس کپنهاگ از همه دوستداران طبيعت و حيات انساني و گروه‌هاي مردمي كه با سخنراني‌ها و تجمعات و روشنگري‌هاي خود، موجب تحريك حساسيت مثبت نسبت به ضرورت صيانت از محيط زيست را فراهم آورده‌اند، تشکر کند!
    آقای احمدی‌نژاد! اگر دروغ می‌گویم، بگو دروغ می‌گویی؛ امّا اگر دارم حرف حق می‌زنم، لطفاً گوش مسئول مربوطه در اداره‌ی فیلترینگ را اندکی نوازش دهید و به او یادآوری فرمایید که اینگونه شتابان حرف‌ها و شعارهای سبزرنگ ‌شما را به سخره نگیرد.

همین.

    مؤخره:
    ضمن خسته نباشید خدمت مهدی اشراقی عزیز، این پیشامد تلخ را به او تسلیت گفته و امیدوارم حالا با فراغت بیشتری دانشنامه‌ی دکترای خویش را تکمیل و دفاع کند! به هر حال، هر چه باشد، ما محیط زیستی هستیم و باید از منظری مثبت به رخدادهای شرم‌آور و غم‌انگیز اطراف‌مان بنگریم! نه؟

   یه چیزی

   فقط از لینک نظرسنجی اش دلم می سوزه! چون هم برخی از دوستان و اعضای گرین بلاگ نسبت به آن بی توجهی کردند - هم پیج رنک خود گرین بلاگ از ۴ به ۳ نزول کرد و هم کلاْ شهید شد! نشد؟

   راستی!

   البته همچنان جای شکرش باقی است که مثل مدیر اداره محیط زیست آستارا با کامیون زیرش نگرفتند این آقا مهدی عزیز ما را! نه؟

   یادم افتاد!

   مهدی جان دروغ سیزده امسالت را یادت هست؟ باورت می شد که آن دروغ زیاد هم دروغ نباشد؟!

درج نظر

ترور یک مدیر سبز به فرمان یک مدیر شهر که باید سبز می‌بود نه سبزستیز!


    حتماً خبر را شنیده‌اید ... این که مدیر اداره حفاظت محيط زيست شهرستان آستارا – آقای ساسان اکبری‌پور – در روز روشن و در حضور مردم توسط راننده‌ی شهردار لوندويل آستارا اقدام به زیرگیری می‌شود! در حالی که به گزارش ایسنا: «شهردار صراحتاً فرياد مي‌زد که رييس اداره محيط زيست را زير بگيريد، خودم ديه آن را پرداخت مي‌کنم
    امّا جرم آن سلحشور سبز چه بود که از سوی شهرداری که باید خود حافظ سبزینه باشد، اینگونه به مرگ نزدیک شد (هرچند خوشبختانه فعلاً جاخالی داده است!)؟
   آیا این شرم‌آور نیست که به جرم پاسداری از کیان سبز سرزمین و جلوگیری از تخریب بستر رودخانه و نابودی تالاب ارزشمند «آق»، مأموری را این گونه تهدید و تحدید کنند؟ یادمان باشد که ساسان اکبری‌پور همان سلحشور سبزپوشی است که پیش‌تر از طرح ضربتی خود برای جلوگیری از برداشت غیرمجاز شن و ماسه خبر داده بود؛ همان مدیری که شجاعانه یک باند صید و فروش پرندگان کم‌یاب را کشف و نابود کرد؛ همان مدیری که از حرکت شیرابه‌ها به سمت دریا خبر داد و برای نجات چکاوک آسمانی خون دل‌ها خورد ...
    به باورم چنین رخدادهایی مظلومیت مضاعف محیط زیست و طرفداران بی‌پناهش را به خوبی نمایان می‌سازد! نمی‌سازد؟
    روایت دیده‌بان عزیز محیط زیست ایران  و  سبزپرس را از این ماجرای غم‌انگیز بخوانید و اگر دوست داشتید، هر گونه که می‌توانید، انزجار خود را از عمل زشت شهردار لوندویل آستارا اعلام دارید و اگر بیشتر دوست داشتید، از ساسان اکبری‌پور عزیز حمایت کنید.

    مؤخره:
    این ماجرای زیرگرفتن انگار خیلی بدآموزی داره! نداره؟ لطفاً دیگه چنین فیلم‌هایی را نه دانلود کنید، نه انتشار بدید و نه اصلاً فیلمبرداری کنید! چون ممکنه بعضی‌ها رو به هوس بندازه! نه؟

درج نظر

چشم‌اندازها و چالش‌های ایران برای رسیدن به پایداری سرزمین

    به دعوت گروه مهندسی نقشه‌برداری و ژئوماتیک دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران، روز چهارشنبه، 16 دی ماه 1388 به ارایه‌ی دیدگاه‌هایم در حوزه‌ی افق دستیابی ایران به پایداری سرزمین می‌پردازم.
    این برنامه که با نمایش فیلم علمی THE DYNAMIC EARTH همراه خواهد بود، رأس ساعت 10 صبح در تالار اجتماعات پردیس دانشکده های فنی دانشگاه تهران واقع در امیرآباد شمالی برگزار می شود.
    ورود علاقه‌مندان آزاد است.

درج نظر

آقای سازمان محیط زیست! متولی تنوع زیستی مگر شما نیستید؟

     مدتهاست که از سوی سازمان ملل متحد اعلام شده بود که سال 2010، سال جهانی تنوع زیستی خواهد بود، اینک نیز چند روزی است که وارد سال 2010 شده و عملاً سال جهانی تنوع زیستی آغاز شده است. امّا باز هم مانند ماجرای کپنهاگ، دریغ از کوچکترین خبری در این حوزه که بر روی درگاه مجازی سازمان حفاظت محیط زیست نقش بندد!
    یادمان باشد: هر چه پایداری، نشاط و شادابی جوامع گونه‌گون گیاهی و جانوری در سرزمینی بیشتر باشد، گواه روشن و بی‌بدیلی است که نشان می‌دهد، مردمان ساکن در آن سرزمین از چه درجه از توسعه‌یافتگی برخوردار بوده و در کجای جدول توسعه‌ی انسانی سازمان ملل متحد قرار دارند.
    به همین مناسبت، کوشیده‌ام تا در طول سه برنامه، در رادیو فرهنگ به موضوع این روز جهانی و دلایل اهمیتش بپردازم. این سلسله برنامه‌ها در قالب بخش «با طبیعت» - که پیش تر صدای طبیعت خوانده می شد -  از برنامه قلمرو، روزهای سه شنبه‌ی هر هفته – حدود ساعت ۱۹:۲۰ – پخش می‌شود.
    برای آگاهی از طول موج پخش برنامه با توجه به استان محل سکونت خویش، می‌توانید از این جدول بهره بگیرید.

     بیشتر بدانید:  

    روایت سام خسروی فرد از سال جهانی تنوع زیستی: سالي براي تنوع زيستي

درج نظر

جاده‌ای که هیچ کس آن را دوست ندارد، جز پیمان‌کار مربوطه!


    در این روزها، اقدام یک قاضی دادگاه در آمریکا، خشم بسیاری از عدالت‌مداران را در سراسر جهان برانگیخته است و حتا وزارت دادگستری آمریکا نیز، نسبت به رأی عجیب قاضی این دادگاه، ابراز تأسف کرده است! آن قاضی برای نخستین بار در طول دوران برپایی عدلیه در جهان، گفته است: از آنجا که متهمان بلک واتر، برای اقرارهای خود تحت فشار نبوده‌اند، سخنان و اعتراف‌های ایشان قابل پذیرش نیست و حکم برائت قاتلین شهروندان عراقی را صادر کرده است! شنبه‌ی گذشته هم برنامه پیک بامدادی رادیو، از این اقدام قاضی دادگاه با عنوان رویکردی شگفت‌انگیز و بی سابقه در جهان یاد کرده و آن را نمونه کامل عدالت مضحک آمریکایی معرفی کرده است.
    خواستم به گردانندگان این برنامه که ظاهراً به دنبال کشف و معرفی و تحلیل چیزهای عجیب و غریب هستند، اطلاع دهم تا سری به خانه‌ی مجازی دیده‌بان طبیعت بختیاری بزنند تا ببینند و بخوانند که چگونه می‌خواهند جاده‌ای را برای مردمی بزنند که آن مردم با نوشتن و امضای تومار، صراحتاً مخالفت خود را با احداث چنین جاده‌ی درخت‌کُشاننده‌ای اعلام داشته‌اند!
    می‌دانم، باور کردنی نیست، امّا حقیقت دارد! می‌گویید نه؟ خبرگزاری مهر را بخوانید!

درج نظر

پاسخ کامبیز بهرام‌سلطانی به بهمن آرمان!


    کامبیز بهرام سلطانی را همه‌ی آنهایی که دستی در محیط زیست ایران دارند و حتا آنهایی که از دور به ماجرای تکاپوی علمی ایرانیان در حوزه‌ی محیط زیست می‌نگرند، می‌شناسند ... و اگر هستند کسانی که او را نمی‌شناسند، باید در عزم و آرمان خویش به عنوان سلحشور طبیعت ایران، شک کنند.
    بهرام‌سلطانی، انسان نازنینی است که عاشقانه مواهب طبیعی سرزمین مادری را دوست می‌دارد، او هرگز شرافت علمی خود را در پای حجره‌دوزان سبزنما در دکان‌های دونبش پول‌محور، از دست نداده و همچنان از واقعیت دفاع کرده است. هر چند اگر ذکر واقعیت، بیشتر از همه خشم دولت‌سالاران طبیعت‌ستیز یا مشاوران دلار‌محور  و یا محلل‌های تحصیل‌کرده را  برانگیخته باشد و او بیش از همه از آن خشم زیان دیده باشد.
    در همه حال، بهرام‌سلطانی مانند صخره‌های سنگی چکاد بیژن در دنا ایستاده است و مردانه از موجودیت محیط زیست ایران دفاع کرده و می‌کند. او وجب به وجب خاک وطن را پیمایش کرده و یک دایره‌المعارف گویا از توانمندی‌های طبیعی ایران زمین است.
    باشد که قدرش را بیش از این بدانیم و حرمتش را پاس داریم.

   آنچه که خواهید خواند، پاسخ مفصل، دقیق و سزاوارانه‌ای است که او در خطاب به یاوه‌گویانی که اخیراً منتقدان سدسازی و طرفداران محیط زیست در ایران را، فریب‌خوردگان استکبار جهانی معرفی کرده‌اند، به رشته‌ی تحریر درآورده و برای انتشار در مهار بیابان زایی به نگارنده سپرده  است ...

ادامه نوشته

اقدام جالب محیط زیست‌چی‌های عراقی در منع شکار!

    انگار خانم نرمین عثمان، به رغم مشکلات فراوان در کشور دوست و برادر – عراق – دارد نشان می‌دهد که اهل کم‌آوردن نیست! هست؟
    او یک بسیج عمومی را برای هشیاری مردمش در برابر روند شتابناک تخریب میان رودان (بین‌النهرین) آغاز کرده و در حقیقت روزی نیست که به میان خبرنگاران نرود و یا خود خبرساز این حوزه نباشد. به نحوی که بسیاری از مردم منطقه، او را به عنوان مشهورترین وزیر نوری مالکی می‌شناسند!

    پوستری را که ملاحظه می‌کنید، در کشوری منتشر و تکثیر گردیده که بیش از دو دهه است، مثل آب خوردن در آن انسان‌ها را می‌کشند و اجزاء بدن‌شان را از هر سو به آسمان پرتاب می‌کنند.
    حال در چنین کشور ناامنی، این پوستر چه می‌گوید؟ و چگونه می‌خواهد تا مردمی را که هر یک چند سلاح با خود دارند یا برای روز مبادا در جایی امن دفن کرده‌اند! وادارد تا بر روند شکارکُشی مهر پایان زنند؟
    شما را نمی‌دانم؟ امّا من ترجیح می‌دهم تا آفرینندگان این پوستر را تحسین کنم و از آنها الهام بگیرم که بله ... یک شاخه در سیاهی جنگل هم می‌تواند همچنان به سوی نور فریاد ‌کشد! نمی‌تواند؟

    مؤخره:
    ممنون از یار همراه مهار بیابان‌زایی – کوشان مهران عزیز – که مرا از انتشار این پوستر سبز آگاه کرد.

                                                        درج نظر

لطفاً چشمه زیرراه را با کهریزک اشتباه نگیرید!

    چشمه زیرراه، بی‌شک هم به دلیل موقعیت استقرارش در 15 کیلومتری برازجان (استان بوشهر)، هم به دلیل ساختار سنگ‌شناسی و معماری ناب طبیعی‌اش و هم به دلیل وجود دره‌های عمیق و پر از درختان تناور و کهنسال پده؛ یکی از واحه‌های کم‌تکرار موجود در آن خطه‌ی سوزان است ...

ادامه نوشته

آخرین خدمت یاقوت جنگل‌های شمال ایران به دانش پزشکی!


    یادش نه به خیر! زمانی نه چندان دور را می‌گویم که دامداران محلی در برخی از مناطق هیرکانی همچون علی آباد کتول و جنگل ابر، سرخدارها را می‌بریدند تا مبادا دام‌هایشان با خوردن برگ این درخت، تلف شوند. آن چنان که اینک این درخت ارزشمند - Taxus baccata - که از آن با عنوان یاقوت رویشگاه هیرکانی یاد می شود، در شمار گونه‌های در معرض خطر و انحطاط قرار گرفته و ترتیبات حفاظتی خاص برای پاسداری از زیستگاهش اعمال می‌شود ...

ادامه نوشته

گمان نبریم که آن شکاف‌های وارد بر سرزمین مادری را می‌شود جبران کرد!

    طبیعت نیز مانند انسان می‌ماند، زیرا بر هر دو یک نظام آفرینش حاکم است، قصه‌ی میخ‌ها و آدم‌ها را که یادتان هست؟ دیوار اندیشه و روح آنهایی که در اثر نابخردی‌ها و آزمندی‌ها و نیش‌تر‌ها آسیب می‌بیند، دیگر هرگز التیام نمی‌یاید و با آن زخم تا انتها زندگی خواهند کرد ... جراحتی را هم که اینک در اثر برداشت بی‌رویه‌ی آب بر 209 دشت کشور وارد کرده‌ایم، گمان مبرید که با آغاز یک دوره‌ی ترسالی یا چند بارندگی جانانه بتوان کاملاً ترمیم کرد. سخنان سروش مدبری، مدیرکل دفتر بررسی آلودگی آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست کشور، تأییدی است بر این مدعا. او در گفتگو با سبزپرس می‌گوید: «با بهره‌برداري بي‌رويه از آب‌هاي زيرزميني، منافذي كه در زمين وجود دارد، بسته مي‌شود. از اين رو علاوه بر آنكه به صورت غيرقابل بازگشت، سفره‌هاي آب زيرزميني را از دست مي‌دهيم، با فرونشست زمين، ترك‌هاي غير قابل ترميمي نیز در آن ايجاد مي‌شود
    و این همان قصه‌ی تلخ  زلزله‌ی خاموش در اغلب دشت‌های مرکزی، شمال شرق، شرق و جنوب کشور است که حالا برای نخستین‌بار به سوی غرب هم ریشه می‌دواند.

    در همین باره:

    - بررسي نشست زمين در استان خراسان رضوي ( دشت مشهد )

    - مهيب‌ترين بلاي ناپيداي آباد‌بوم‌ها

    - تصاويري از بزرگترين فروچاله شناخته شده در ايران

    - فاجعه ابعادی بین المللی می یابد!

    - رقم‌های حیرت‌انگیز کاهش سطح آب زیرزمینی در شهر شال

    - تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!

درج نظر

پریشان دیگر پریشان نیست! ما چطور؟

   

    خبرهای خیسی که دیده‌بان عزیز پریشان - محمدرضا پولادی – برایمان به تصویر کشیده، حکایت از آن دارد که روزگار پریشان‌حالی بزرگترین اندوخته‌گاه آب شیرین وطن می‌رود تا به پایان رسد و با گیرش طراوتی دوباره، مردمان سخت‌کوش و خونگرم دیار بیشابور و کازرون را نیز نشاط و شادابی دوباره بخشد. بارش بیش از 200 میلی‌متر بارندگی در کمتر از یک‌ماه می‌تواند نوید‌بخش آغازی بر پایان خشکسالی کم‌سابقه‌ی دریاچه‌ی پریشان باشد؛ دریاچه‌ای که عملاً بیش از 90 درصد از توان انباشت آب خود را در سال گذشته از دست داد ...

ادامه نوشته

در ستایش خیار ؛ منتها از نوع دریایی‌اش!

 

    روزنامه‌ی گاردین در آخرین روز سال 2009 میلادی اقدام به انتشار 10 تصویر برگزیده کرده است که هر یک به نحوی به زندگی اسرارآمیز موجوداتی اشاره دارد که بشر به تازگی با بخشی از ویژگی‌ها و سودمندی‌های ایشان آشنا شده است.
    یکی از آن 10 تصویر، عکس یک موجود آبزی زیبا به نام خیار دریایی شفاف است که در رده‌ی خارپوستان طبقه‌بندی می‌شود و درست همان کاری را می‌کند که کفتار در خشکی‌ها انجام می‌دهد! یعنی اگر کفتار را به درستی «رفتگر طبیعت» می‌نامیم؛ خیار‌های دریایی را نیز باید رفتگر کف اقیانوس‌ها و دریاها بنامیم.

    اما این همه‌ی ماجرا نیست! امروزه ثابت شده که این موجودات آب‌زی، می‌توانند بسیار بیشتر از هر داروی ضد سرطان دیگری که تاکنون به بازار عرضه شده است، رشد سلول‌های سرطانی را مهار کنند؛ به ویژه آن که عوارض داروهای مشابه را هم ندارند. به نحوی که پژوهشگران اميدوارند با استفاده از عصاره‌ی خيار دريايي، دارويي براي مهار سرطان لوزالمعده ابداع كنند؛ سرطانی که از آن با عنوان دهشتناک كشنده‏ترين نوع سرطان در جهان یاد می‌شود.   

     امّا باز هم این تمام ماجرا نیست! هست؟

    خیار دریایی می‌تواند به عنوان فیلتر در مزارع پرورش میگو عمل کند و تازه از این مدل فیلترکردن، کسی را هم ناراحت نمی‌کند! می‌کند؟
    افزون بر آن، از آنجا که خيار دريايي براي دفاع از خود در برابر شکارچيان، پوست خویش را سخت و محکم مي‌کند. به‌تازگي محققان دانشگاه کاليفرنيا، با الهام از اين خصوصيت خيار دريايي، نانوکامپوزيت جديدي را طراحي کرده‌اند. دانشمندان دانشگاه کيس وسترن، اظهار داشتند که اين کشف مي‌تواند در کاربرد‌هاي زيست‌پزشكي ازجمله درمان بيماری‌هاي مغزي سودمند باشد.
    همچنین با استفاده از خیار دریایی می‌توان به جنگ مالاریا هم رفت! باورتان می‌شود؟
    بنابراین، بی‌دلیل نیست که چینی‌های چشم‌بادامی مشرق‌زمین، اینگونه به آینده‌ی درخشان صنعت تولید خیار دریایی خود می‌نازند!
    این‌ها را گفتم تا دوباره یادتان اندازم و یادم بماند که طبیعت و مجموعه زیستمندان آن، بسیار ارزشمند‌تر از آن چیزی هستند که حتا می‌توانید و می‌توانیم در پندار خویش به تصویر کشیم.
    با این وجود، شوربختانه همچنان شاهدیم که عزیزترین پاره‌های بوم‌سازگان (اکوسیستم) وطن همچنان به بهانه‌ی جاده‌کشی، سدسازی، ویلا‌سازی، اشتغال‌زایی، رزمایش، پتروشیمی و توسعه‌ی میدان‌های نفتی در جنگل ابر، مسیله، شهداد، میان‌کاله، دنا، عسلویه، هورالهویزه، پریشان، بختگان، کم‌جان، خجیر، نایبند و ... نابود می‌شوند و ما به این دلخوشیم که با ماتریس‌های بی‌آبرو و بی‌استفاده‌ی ارزیابی‌های EIA سر خودمان را شیره بمالیم! نمی‌مالیم؟

درج نظر

 می‌دانید  این سخن سبز از کیست؟ باورتان نمی‌شود ؛  می‌دانم!


     امروز با دیدن این سخن سبزرنگ هم مبهوت شدم، هم خوشحال و هم نگران!
    به این جمله خوب دقت کنید: «اگر سازمان محيط زيست طي چند سال گذشته با بهره‌گيري از متخصصان و نخبگان زيست‌محيطي، برنامه‌اي براي کاهش آلاينده‌ها و در جهت مبارزه با اين امر تدوين کرده بود، اکنون وضعيت بهتري داشتيم
    خوب شاید تصور کنید که این جمله را منتقد ثابت سیاست‌های محیط زیستی دولت‌های نهم و دهم، یعنی معصومه ابتکار بر زبان رانده است؛ کسی که خود 8 سال سکاندار این کشتی به گل نشسته بود و تازه داشت تکانی به کشتی می‌داد که دوران ناخدایی‌اش به سر رسید!
    یا شاید تصور کنید که صاحب این سخن می‌تواند یکی از همان متخصصان و نخبگانی باشد که در دوران ریاست فاطمه جوادی از دستگاه طرد شده بودند، اساتیدی چون مجید مخدوم و اسماعیل کهرم.
    امّا باز هم در اشتباهید؛ این سخنان را همان فردی زده است که 4 سال رییس دولت نهم بود و حالا هم رییس دولت پس از نهم است! بله دکتر محمود احمدی‌نژاد صاحب این سخن سبزرنگ است ...
    حالا به نگارنده حق می‌دهید که از شنیدن این سخنان، مبهوت و حیرت زده شود؟ آخر چگونه ممکن است رییس دولتی اینگونه بیاندیشد و آنگاه معاون خود را در این حوزه 4 سال تمام نگه دارد، در حالی که بیش از نیمی از کابینه‌ی خویش را به دلیل عدم همخوانی آرای ایشان با شخص وی یا لکنت‌های مدیریتی‌شان و یا ... تغییر دهد؟
    دکتر محمود احمدی‌نژاد به این هم اکتفا نکرده است و به گفته‌ی محمدرضا تابش، رییس فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس شورای اسلامی: «ايشان در عين حال از وضعيت زيست محيطي کشور و توليد گازهاي گلخانه‌اي در ايران که ما را در زمره‌ی 15 کشور اول دنيا قرار داده، ابراز نگراني کرد

   

 

    می‌ماند یک نکته!
    دلیل حیرتم را که گفتم؛ دلیل خوشحالیم را هم از شنیدن این سخنان شاید بتوانید حدس بزنید! امّا آیا می‌دانید چرا این سخنان مرا نگران هم می‌کند؟!

                                                                درج نظر

قدر موزه‌های سنگی در مزاین و تیمره را بدانیم!

کوشان مهران؛ یک فعال محیط زیست و البته مخالف حضور دختران در جنبش های سبز!

     چندی پیش، یکی از جدی‌ترین خوانندگان مهار بیابان‌زایی در محل کارم به دیدنم آمد. کوشان مهران (یا همان اشکار خودمان) مطابق معمول با کلی کتاب و سی دی و فلاش و عکس و خبر آمده بود و آنقدر نگارنده را بمباران (از نوع خبری البته) کرد که نفهمیدم به کدامیک از مطالبش بپردازم!

ادامه نوشته

بلایی که طبیعت‌ستیزان بر سر رشته‌کوه‌های راکی در بهشت زمین می‌آورند!

091222-01-rave-mountain-top-mining-flathead-canada_big

    انگار همه جا آسمان همین رنگ است و طبیعت ستیزان، حتا در ایالتی همچون بریتیش کلمبیا که معروف به بهشت کشور کانادا است، نیز دست از تخریب برنمی‌دارند. ایالتی که پیش‌تر از وجود زیباترین باغ جهان در آن خبر دادم و افزون بر آن، 6 پارک ملّی مشهور و زیبا را نیز در خود جا داده است ...   

ادامه نوشته

ماجرای زهر مار، شاهین سپنتا، هوشنگ طالع و نماد دارو و درمان!

     دکتر شاهین سپنتا - دامپزشکی که بیشتر از بسیاری از متخصصان حوزه‌ی فرهنگ و تاریخ، نشان داده که به این کهن بوم و بر دیرینه و مقدس عشق می‌ورزد - اخیراً در تارنمای ارزشمندش از تلاش‌های نگران‌کننده و تأسف‌باری خبر داده که به رهبری دکتر هوشنگ طالع در جریان است؛ تلاش‌هایی که می‌کوشد نماد مار را از نشان جهانی دارو و درمان به پایین کشد!
    بن‌مایه‌ی حرف هوشنگ طالع این است که مار اصلاً حیوان خوبی که نیست، هیچ؛ نماد شیطان هم هست.
البته شاهین سپنتا در نهایت ادب و تردامنی خدمت هوشنگ طالع رسیده است! اما شاید ذکر این نکته هم ضروری باشد که کمتر خزنده‌ای را بتوان یافت که خدماتی چنین ارزشمند هم به بوم‌سازگان و هم به دانش پزشکی به ویژه در بخش دارو کرده باشد.

دکتر هوشنگ طالع

    کافی است بدانیم: در سطح دنيا بيش از 2 هزار و 700 مار شناسايي شده است كه از اين تعداد فقط 50 گونه براي انسان خطرساز است. هر چند همان 50 گونه هم فواید پرشماری دارند! چرا که سموم حاصل از مارها بيشتر براي تهيه دارو در صنعت داروسازي استفاده مي‌شود و براي مداواي بيماري‌هايي چون سكته‌هاي قلبي، مغزي، خون‌ريزي‌هاي داخلي، دردهاي شكمي، دردهاي وضع حمل و بارداري مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. در حقیقت با  30 گرم زهر مار می‌توان یک تن دارو و سرم تهیه کرد!
    به هر حال، کسی با سیمرغ مشکلی ندارد، مقام علمی دکتر هوشنگ طالع هم کاملاً محترم و قابل تقدیر است. اما نمی‌دانم این چه رسمی است که برای بزرگ‌برشمردن چیزی یا فردی، به جای آن که در مورد نقاط قوت وی متمرکز شده و او را به عرش برسانیم؛ می‌کوشیم تا رقیبش را به زانو درآورده، تحقیر کرده و به فرش بکشانیم.

    راستی بچه‌ها! قدر حضور شاهین سپنتا را در وبلاگستان فارسی بدانید. می‌دانید؟


درج نظر

قصه‌ی تکراری مالچ‌های لیوانی را به پایان بریم!


     پیش‌تر و در یادداشتی جداگانه به معضل انباشت زباله‌های یک‌بار مصرف در آیین‌های مذهبی اشاره کردم؛ نمی‌خواهم آن حرف‌ها را تکرار کنم. خوشبختانه خبردار شدم که دوست عزیز و فعال کوشا و بی‌ادعای طبیعت، جناب حسین عبیری گلپایگانی دست به ابتکاری سزاوارانه زده و برای نجات شهر از بلای مالچ لیوانی، طرحی را به شهرداری تهران معرفی کرده که امروز و فردا – تاسوعا و عاشورا - برای نخستین‌بار در منطقه 15 شهر تهران به اجرا درخواهد آمد ... 
ادامه نوشته

کپنهاگ و انتظارهایی که برآورده نشد!

آب دارد همچنان بالا می آید و هنوز برخی خطر جهان گرمایی را جدی نمی گیرند! چرا؟

     برای بسیاری از طرفداران دوآتشه‌ی محیط زیست، نتیجه‌ی اجلاس کپنهاگ شاید چیزی جز یک سرخوردگی بی‌پایان و یأس‌آلود نبود؛ کیفیتی که می‌توان آن را به خوبی در کار هنرمند مشهور انگلیسی – Banksy - دید! یا از روی آمار و ارقامی که پیمان عزیز در تارنمایش بازانتشار داده است، درک کرد.
 با این وجود، از منظر اثری که بر روی بسیاری از مخالفان قسم خورده‌ی جهان گرمایی و یا خیلی از مردم بیگانه با مقوله‌ی محیط زیست گذاشت، برگزاری کپ 15 یک گام بزرگ به جلو بود؛ زیرا نه‌تنها سبب شد تا کشورهایی چون چین و هندوستان و آمریکا بخشی از مسئولیت‌های جهانی‌شان را بپذیرند، بلکه مردم هم بیش از پیش با خطرات تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی آشنا شدند و درک کردند که چه کسی شعار می‌دهد و چه کسی اهل عمل است.
آنچه مسلم است و خشم و ناامیدی مردم نیز می‌تواند نشانه‌ای از آن باشد، این است که امروز بیشتر از هر زمان دیگری جهانیان واقف به خطرات دست کم گرفتن تهدید جهان‌گرمایی در کره زمین هستند. دیگر کمتر می‌توان متفکر یا عوامی را در کشورهای جنوب دید که بگوید: هر کسی زمین را گرم کرده یا لایه ازن را سوراخ کرده، خودش هم برود درستش کند!
حالا بیشتر از هر زمان دیگری باور کرده‌ایم که جملگی سوار بر یک قایق هستیم و نباید به کسی اجازه دهیم تا بی مهابای فرداها به سوراخ کردن کف این قایق ادامه دهد.
زیرا که همه غرق خواهیم شد! نخواهیم شد؟
 
روایت مرگ مانگروها را در گاردین پی بگیرید.

گزارش تاسف بار گاردین از عقب نشینی و مرگ رویشگاه های مانگرو یکی از آخرین و تازه ترین روشنگری های زنهاردهنده در این حوزه به شمار می رود.


    پیوست:
    برای آشنایی بیشتر با Banksy و نبوغش سری به اینجا بزنید!


در سواحل چابهار اتفاق افتاد: نجات دو لاک‌پشت سبز!


  

لاک پشت سبز نجات یافته در سواحل چابهار - پاییز 1388


    این شاید یکی از موارد نادر نجات سبزها از سوی یک ارگان دولتی بود! نبود؟

    اصل خبر را در وب سایت شخصی جناب منصور حیدری عزیز – مسئول روابط عمومی اداره کل محیط زیست استان سیستان و بلوچستان - بخوانید.
    گفتنی آن که لاك پشت سبز كه طول لاک آن تا 110 سانتی متر هم می رسد، از جمله پنج گونه لاك پشتی است که در آب‌های جنوبی ایران گزارش شده است، در شمار دوزیستانی رده‌بندی می‌شود که از نظر طبقه‌بندي  IUCN در سیاهه‌ی گونه‌هاي در معرض خطر انقراض قرار دارد.

     باز هم ممنون از محیط‌بان‌های زحمتکش در اداره حفاظت محیط زیست چابهار.


درج نظر