میلکی ؛ آبادبومی دوست داشتنی که هیچ ندارد!

    چندی پیش سفری به باختری‌ترین بخش از استان هرمزگان، هم‌جوار با استان بوشهر داشتم. سرزمینی که هفت سال است آن را پارسیان می‌نامند، اما نام قدیمی و مشهورترش، همچنان گاوبندی است. یکی از روستاهای این منطقه به نام میلکی، توجهم را جلب کرد. با نگاهی به معماری نسبتا اشرافی سازه‌ها و مساجد این روستا، تن‌پوش مرتب و شیک اهالی و تمیز و منظم بودن معابر عمومی و مبلمان محیطی آن دریافتم که میلکی نمی‌تواند مانند اغلب روستاهایی باشد که در بسیاری از مناطق کشور به واسطه کارم تاکنون دیده‌ام و پس از بررسی‌های دقیق‌تر، دریافتم که حدسم درست بوده است ...

ادامه نوشته

تصاویری از زباله‌های نوروزی در زاگرس!

     تاکنون همواره از میزان رو به افزایش تراکم و انباشت زباله به عنوان یکی از مهم‌ترین آفت‌ها و تهدیدهایی که حیات رویشگاه هیرکانی در شمال کشور را به خطر انداخته، یاد می‌شده است؛ مؤلفه‌ای که ناشی از تمایل شتابان هموطنان، برای گذران اوقات فراغت و تعطیلات آخر هفته، نوروزی و تابستانی خویش در نوار باریک و سبز مناطق ساحلی گلستان، مازندران و گیلان است.قصه‌ی پرغصه‌ی بسیاری از مناظر نازیبا و متعفن امروز در کلاردشت، دامنه‌های تنکابن، علی‌آباد کتول، نور، سلمان‌شهر، ماسوله، لاهیجان، رامسر، مرزن‌آباد، بوجاق، انزلی و ... مؤید همین واقعیت بوده و حاصل آن، در شمار زشت‌ترین چشم‌اندازهایی است که روزگاری از آنها با عنوان پاره‌هایی از بهشت در شمال کشور یاد می‌شد ... 

ادامه نوشته

پافشاری رییس جمهور بر اجرای یک طرح غیرقابل اجرا نشانه چیست؟

    دکتر محمود احمدی‌نژاد در بعدازظهر بیست و سومین روز از فروردین 1392، هنگام افتتاح نیروگاه سیکل ترکیبی سنندج، مجدداً بر یک تصمیم سوخته تأکید کرد و از خواست و اراده‌ی دولت متبوعش برای واگذاری دو هزار متر مربع زمین به هر خانواده ایرانی سخن گفت تا همه‌ی ایرانیان، هم بتوانند از زیستن در منازلی فراخ و مجلل لذت برند و هم تمامی هزینه‌های خانوار را با کشت و کار در نیمی از این زمین، تأمین کرده و ثروتمند شوند ...

ادامه نوشته

تصویب نامه ای که می خواند فاتحه ای بر محیط زیست ایران! نمی‌خواند؟

    در بیست و هشمین روز از اسفندماه 1391، یعنی در واپسین لحظه‌ها از آخرین روز کاری سال، یک شوک دیگر بر پیکر نحیف طبیعت ایران وارد شد که البته به دلیل تعطیلات نوروزی، ابعاد ویرانگر این شوک تا چند روز آشکار نشد و متأسفانه هیچ بازتاب رسانه‌ای هم نیافت. ماجرا برمی‌گردد به آخرین مصوبه هیأت وزیران با عنوان: «تصویب نامه در خصوص تشکیل ستاد اجرایی استان به منظور اجرای مصوبات کارگروه توسعه بخش معدن در استان‌ها» که متن کامل آن در ویژه نامه شماره 558 روزنامه رسمی کشور منتشر شده و هم‌اکنون بر روی تارنمای روزنامه رسمی، قابل مشاهده است ...

ادامه نوشته

حال طبیعت ایران در نوروز 1392

    نگارنده در طول تعطیلات نوروزی امسال، این بخت را داشت تا به همراه خانواده‌اش بیش از 4 هزار کیلومتر از خاک وطن را در استان‌های خوزستان، بوشهر، اصفهان، کهکیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری درنوردد. چند نکته در طول این سفر قابل ذکر است ...

ادامه نوشته

دو گزارش از سخنرانی ام در حسینیه ارشاد

    همان طور که پیش تر اشاره کرده بودم، در نخستین روزهای سال جاری و به دعوت انجمن علمی وابسته به پژوهشکده زلزله شناسی ایران، فعالین و دوستداران محیط زیست و برخی از نمایندگان رسانه های گروهی در کتابخانه حسینیه ارشاد به دور هم جمع شدیم تا از روزگار محیط زیست ایران بگوییم ... از کارهایی که نباید کرد و کردیم و از کارهایی که باید کرد و هنوز نکردیم ...

15 فروردین 1392 - حسینیه ارشاد

    گزارشی از این رخداد و سخنرانی ای که ارایه کردم را می توانید در روزنامه های فرهیختگان و اعتماد مطالعه فرمایید.

درج نظر

روزی به نام زمین

    امسال، نخستین سالی بود که در مراسم روز زمین، جان مک کانلی، پیشنهاددهنده و بنیانگذار اصلی این روز حضور نداشت ... به همین بهانه، در باره روز زمین، دلایل دوگانگی‌اش، مهم‌ترین تهدیدهای کره زمین و پیش بینی‌ام از آینده با  فرانک فراهانی جم از گروه دانش روزنامه جام جم گفتگویی انجام داده‌ام که آن را در این نشانی می‌توانید مطالعه فرمایید.

John McConnell - Earth Day Founder


پانزده فروردین 1392؛ بررسی وضعیت محیط زیست ایران در حسینیه ارشاد

    موضوع نخستین نشست علمی سال 1392 که به همت دکتر مهدی زارع، رییس پژوهشکده زلزله‌شناسی ایران و همکاران‌شان در محل کتابخانه حسینیه ارشاد برگزار خواهد شد، بررسی وضعیت محیط زیست ایران است. رخداد خجسته‌ای که آن را در نخستین روزهای سال نو به فال نیک می‌گیرم. چرا که قرار است این سلسله نشست‌های علمی به طور مرتب در دیگر موضوعات هم ادامه یابد و از این که موضوع محیط زیست به عنوان آغازگر این رشته سخنرانی‌ها انتخاب شده است، مسرورم. در این برنامه، نگارنده می‌کوشد تا به مدت حدود 45 دقیقه تصویری اجمالی از فرازها و فرودهای محیط زیست ایران ارایه داده و چشم‌اندازی از آینده را به تصویر کشد ...

ادامه نوشته

وقتی که آی تی هم سبز می‌شود!

    پنج سال پیش، پروفسور اندی هوپر، مدیر آزمایشگاه رایانه در دانشگاه کمبریج، گفت: «به کارگیری رایانه، سلاحی حیاتی در زرادخانه‌ی ما برای حصول اطمینان از آینده سیاره است.» با این وجود، حتا هوپر هم نمی‌تواند انکار کند که تمامی جنبه‌های IT از نظر محیط زیستی مطلوب نیست، به ویژه اگر به مصرف رو به افزایش انرژی در دستگاه‌های رایانه‌ای و بحرانی به نام زباله الکترونیک دقت کنیم ...

ادامه نوشته

یک آرزوی سبز برای سال 1392

    نفس‌های سال 1391 هم به شماره افتاد؛ همان طور که تا چشم بر هم بزنیم، درمی‌یابیم که نفس‌های قرن چهاردم هجری شمسی هم به پایان خواهد رسید؛ قرنی که بی‌شک، یکی از پرفراز و نشیب‌ترین بزنگاه‌های تاریخی کشوری را رقم زد که بیش از هفت هزار سال تاریخ مدنیت دارد. ما صاحب سرزمینی هستیم که زرتشت را به جهان معرفی کرده است، نخستین پیامبری که بزرگترین گناه را آلوده کردن محیط زیست نامید. حتا دو تن از بزرگترین مورخان جهان، هرودت و گزنفون بارها تأکید کرده‌اند که ایرانیان هیچ چیز آلوده و کثیفی را در آب نمی‌ریزند و در پاک نگهداشتن خاک بسیار می‌کوشند . بعدها خاتم پیامبران هم تأکید کرد که در نزد او حرمت هر شاخه‌ی درخت چون بال یک فرشته است. امام جعفر صادق (ع) هم هشدار داد که زندگی گوارا نخواهد بود اگر هوای پاک و آب تمیز در آن وجود نداشته باشد. این‌ها را گفتم تا بدانید و بدانیم در چه سرزمینی و با چه پشتوانه‌ی غنی‌ای از فرهنگ، تمدن و ادبیات نزدیک به طبیعت زیست می‌کنیم؛ ادبیاتی که بارها و به زبان‌های گوناگون از زمان فردوسی تا امروز زنهار داده که نباید کاری کنیم که به قانون درخت بربخورد ...

ادامه نوشته

پانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با سدسازی گرامی باد

       امروز، 24 اسفند 1391، پانزدهمین سالی است که جهانیان روز حفاظت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ را گرامی می‌دارند. سدهای بزرگ، مهمترین شناسه‌ی تفکر سازه‌ای در مدیریت منابع آب محسوب می‌شوند؛ شناسه‌ای که نماینده‌ی بارز شکست تفکری است که پنهان کردنش در بسیاری از سرزمین‌های موجود در کره خاک، به ویژه ایران آشکارا ممکن نیست! هست؟

     تنش‌های اجتماعی پیش آمده در میان‌رودان، به دلیل نگاه آزمندانه حاکم بر دولت ترکیه، بحران‌های کهنه در هیرمند بین ایران و افغانستان و نیز ماجراهای تلخ تونل گلاب، طرح بهشت آباد، تونل های یک، دو، سه کوهرنگ، طرح انتقال آب زاینده رود به یزد، طرح انتقال آب الیگودرز به قم و ... همه و همه گواه ناکارآمدی بارز و غیرقابل چشم‌پوشی این نوع از مدیریت در منابع آب است؛ مدیریتی که فرسنگ‌ها با آنچه که از آن با عنوان مدیریت به هم پیوسته منابع آب (IWRM) یاد می‌شود فاصله دارد؛ فاصله‌ای که سبب شد تا بحران آب بین اصفهان و یزد در طول چند هفته گذشته به مراحل خطرناک‌تری وارد شود. به همین مناسبت، دو یادداشت با عنوان خطر خشکسالی در مدیریت منابع آب و سندی دیگر در تأیید خشکسالی در مدیریت منابع آب طی دو هفته گذشته نوشته‌ام که در وبلاگ نخبگان خبرآن‌لاین می‌توانید آنها را بیابید و بخوانید. همچنین امروز، در برنامه منظره علمی رادیو ایران صدا، به اتفاق احمد پازوکی و حمیدرضا میرزاده، این موضوع را با مهندس غفوری، مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای استان یزد به بحث نشستیم. استانی که به گفته غفوری، یک میلیارد و دویست و پناه میلیون متر مکعب از سفره‌های آب زیرزمینی‌اش در سال برداشت می‌کند، در حالی که میزان تغذیه سالانه سفره‌ها از 950 میلیون متر مکعب افزون‌تر نمی‌شود و اینک لنگ 55 میلیون لیتر آب سالانه‌ای است که از طریق زاینده رود به آن می‌رسید، آن هم در شرایطی که فقط 3 درصد از کل منابع آب استان یزد، اختصاص به شرب دارد!

       قسمت اول و دوم فایل صوتی این گفتگوی رادیویی را از یکشنبه آینده می‌توانید از روی تارنمای ایران صدا برداشته و گوش دهید.

درج نظر

هدیه‌ی خاطره حجازی به خوانندگان این سطور

    نویسنده و شاعره‌ی فرزانه، خاطره حجازی، نامی شناخته شده برای فرهنگ‌ دوستان و شیفتگان ادبیات ایران است. اخیراً در سفری به بیابان‌های خور در شمال شرقی اصفهان، توفیق دیدار ایشان و خانواده محترم‌شان را از نزدیک داشتم. از قضا دریافتم که چه شیفتگی شوق‌برانگیزی نسبت به طبیعت و محیط زیست ایران دارند و هم‌اکنون نیز همه‌ی همت و تلاش خود را مصروف پاسداری از سمندر امپراتور در لرستان کرده‌اند ...


ادامه نوشته

پیش نویس اساسنامه صندوق حامی طبیعت ایران

    همان طور که خوانندگان عزیز این سطور می‌دانند و پیش‌تر اطلاع رسانی کرده‌ام، به پیشنهاد برخی دوستان درصدد راه‌اندازی صندوقی با نام: «صندوق حامی طبیعت ایران» هستم. چند هفته‌ای است که به شدت درگیر راهکارهای قانونی، حقوقی و اجرایی شکل‌گیری این صندوق بوده و کوشیده‌ام تا به نحوی این صندوق پای بگیرد که هم در کمترین زمان ممکن و بدون دیوان‌سالاری‌های رایج و نفس‌گیر اداری، اجرایی گردد و هم این سرعت و تعجیل، خدای ناکرده سبب بروز لکنت‌های حقوقی و قانونی دست و پاگیر بعدی نشود ...

ادامه نوشته

ثبت کَبک‌کُشی؛ رویداد تلخی که امید می‌پراکند!

    در آخرین فصل سال، در زمانی که مجموع اندوخته‌های وحوش کشور هرگز در هیچ دوره‌ای از تاریخ حیات سازمان حفاظت محیط زیست در طول نیم قرن گذشته، چنین اندک و در معرض خطر نبوده است؛ از اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری خبر رسید که دو دسته گل جدید را به نام خود، هدیه به تاریخ غمبار و مظلوم حیات وحش و محیط زیست ایران کرده‌اند، آن هم بدون هیچ احساس گناه یا پریشان حالی مشهودی! نام این دو دسته گلِ به آب داده شده، یکی ثبت شکار به عنوان میراث معنوی در فرهنگ بختیاری بود که در اوایل زمستان عینیت یافت و همان موقع برخی از فعالان محیط زیست منطقه و کشور از جمله نگارنده به آن شدیداً واکنش نشان داده و اعتراض کردند. اما از آنجا که نهادهای دولتی اغلب یا صدای منتقدان خود را نمی‌شنوند و یا پیام اعتراض ملت را زمانی دریافت می‌کنند که دیگر کار از کار گذشته است! این بار هم به جای پاسخ‌دهی مناسب به این اعتراض‌ها، دومین دسته گل را هم به آب داده و شکار کبک در فرهنگ بختیاری را هم ثبت ملّی کردند! و هیچ از خود نپرسیدند که آیا برای پاسداشت دلاوری‌های مردان و زنان بختیاری، هیچ راه برازنده‌تری چون ثبت کبک کشی وجود نداشت؟

ادامه نوشته

مدارس سبز؛ راهی به سوی پاسداری پایدار از طبیعت ایران

    شاید یکی از بیشترین و پرتکرارترین ترجیع‌بندهایی که اغلب در سخن بسیاری از مسئولین، نخبگان، پژوهشگران و کارشناسان حوزه محیط زیست می‌شنویم، آن است که برای دستیابی به جامعه‌ای برخوردار از محیط زیستی پویا و با نشاط، باید از کودکستان‌ها و دبستان‌ها شروع کرد. باید کوشید تا کودکان و نونهالان جامعه را، همان زمان که با واژگان و فضیلت‌هایی چون خداوند، مادر، پدر، محبت، عشق، میهن و صداقت آشنا می‌شوند و نسبت به آنها دلبستگی می‌یابند، با ارزش‌هایی چون درخت، آب، خاک، هوا، تالاب، کوهستان، بیابان، جنگل، یوزپلنگ، آهو، گوزن و ... نیز آشنا ساخت و در ضمیرشان عشق به مواهب طبیعی را چون عشق به عزیزترین عزیزان‌شان، نهادینه کرد ...

ادامه نوشته

حتا شاسی بلندها هم می‌توانند دوستدار طبیعت باشند!

    شاسی‌بلندها را دوست ندارم ... منظورم البته خودروهای شاسی بلند و هیولاواری است که پیوسته دارد بر شمارشان هم افزوده می‌شود؛ به ویژه آنهایی که کاملاً اتوکشیده بوده و در خیابان‌های دودگرفته شهر ویراژ می‌دهند و حواس‌شان نیست که با نیمی از سوختی که می‌سوزانند و فضایی که اشغال می‌کنند هم می‌توانند همین کاربری را تجربه کنند ...

ادامه نوشته

همایشی برای سند ملّی محیط زیست ایران

    به فاصله‌ی نزدیک به نیم قرن از آغاز به کار سازمان متولی محیط زیست در ایران به همت اسکندر فیروز؛ 33 سال پس از حضور اصل پنجاهم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و 12 سال پس از اعلام رسمی آغاز فرآیندی که قرار بود به تولید و رونمایی از نخستین سند ملّی محیط زیست در ایران منجر ‌شود، خبرهای رسیده حکایت از آن دارد که محتوای سند ملّی محیط زیست جمهوری اسلامی ایران سرانجام در 21 صفحه و پنج فصل آماده‌ی ارایه به مراجع قانونی برای تبدیل شدن به مهم‌ترین سند بالاسری در حوزه محیط زیست کشور شده است. سندی که در پیشانی آن به درستی تأکید گردیده که محیط زیست، نه مشکل فرآیند پیشرفت؛ که فرصتی بزرگ برای پیشرفت میهن را فراهم می‌کند. جمله‌ای که آشکارا خطابش به منتقدان توسعه‌گرایی در بدنه‌ی دولت است که همواره محیط زیست را محیط «ایست» خطاب کرده و آن را سد راه توسعه پنداشته‌اند.

    و شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی که سبب شده بین حضور اصلی مترقی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (اصل پنجاهم) که ادامه‌ی حیات اجتماعی مردم را در گرو بهره‌مندی از محیط زیستی مطلوب، دانسته است با رونمایی از سند ملّی محیط زیست بیش از سه دهه فاصل بیافتد، همین مقاومت و انکار و اکراه دولت‌سالارانی در بدنه‌ی حکومت باشد که می‌پنداشتند یا می‌ترسیدند با بها دادن بیش از حد به محیط زیست، ممکن است دست و پای توسعه‌ای که مد نظر دارند، بیش از پیش بسته شود!

    اینک اما سند منتشر شده و محتوای کامل آن برای مطالعه و اظهار نظر همه‌ی فعالان، متخصصان و دوستداران محیط زیست بر روی پورتال سازمان حفاظت محیط زیست  موجود است و به جرأت می‌گویم: تصور دیدن و خواندن خوشایندتر از عباراتی که در صفحات نخستین این سند آرایش و نظم یافته‌اند، برای هیچ طرفدار محیط زیستی در ایران امکان‌پذیر نیست! به سخنی دیگر، روح حاکم بر سند و آرمان‌های نهفته در آن در طول تاریخ نه فقط جمهوری اسلامی ایران که از زمان تشکیل نخستین دولت و شکل‌گیری مدنیت در سرزمین ایران، بی‌نظیر بوده و چنانچه رسماً مورد تأیید قرار گرفته و الزامی شود، با رؤیایی که هر فعال محیط زیست و علاقه‌مندی به طبیعت ایران در ذهنش دارد، کمترین فاصله‌ی ممکن را پیدا خواهد کرد و شاید مردم هیچ کشور دیگری در جهان یافت نشوند که ادعا کنند، برای اعتلا و پاسداری از محیط زیست‌شان، سندی کامل‌تر و آرمانی‌تر از این برای ارایه دارند. ارایه‌ی 10 اصل محیط زیستی، به ویژه تأکید بر برقراری عدالت درون نسلی و بین‌نسلی در بهره‌برداری از منابع در اصل سوم و نیز اصول 5، 6 و 9؛ تأکید بر حق دسترسی عموم به اطلاعات و آگاهی‌های محیط زیستی در بند دوم از حقوق اساسی محیط زیست، همچنین بندهای سوم، پنجم، ششم، هفتم و نهم؛ تأکید بر ارج‌گذاری از ترویج دهندگان سواد، اخلاق و رفتار متناسب با هنجارهای محیط زیستی در آحاد جامعه در بند پنجم از اخلاق محیط زیستی و نیز بند ششم از اصول هفت‌گانه‌ی اخلاق محیط زیستی، نمونه‌هایی شوق‌برانگیز و شورآفرین در محتوای سند است که مشاهده‌ی آن در برنامه‌های الزام‌آور هر دولت و حکومتی، خواه ناخواه طرح لبخندی ژرف و رضایتی عمیق را در دل و جان هر کنشگر و پوینده‌ای در حوزه‌ی محیط زیست می‌آفریند. بنابراین صرف نظر از این که آموزه‌ها و آرمان‌های مندرج در فصل نخست سند تا چه اندازه مجال بروز و تبعیت در مجموعه قوانین حاکم بر جمهوری اسلامی ایران را می‌یابد یا خیر، به نظرم نفس حضورش در چنین سطحی، بسیار مثبت و غرورآفرین است. افزون بر آن و شاید شوق‌برانگیزتر، سیمایی از کشور است که در فصل سوم سند به عنوان وضع مطلوب محیط زیست جمهوری اسلامی در افق 1404 به تصویر درآمده و بسیار هیجان‌انگیز و امیدبخش می‌نماید؛ به نحوی که نگارنده چندبار آنها را خواند و چشمانش را فشرد و باز و بسته کرد تا متوجه شود در خواب نیست و رؤیا نمی‌بیند! این که می‌خواهیم تا 12 سال دیگر بکوشیم تا به رتبه‌ی نخست منطقه از منظر کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، استفاده از انرژی‌های پاک، وسعت مناطق چهارگانه، کاهش نرخ فرسایش خاک و بهترین وضعیت در حوزه حفاظت از کمیت و کیفیت منابع آب زیرزمینی و مرزی برسیم؛ مؤلفه‌هایی است که حتا تصور تحققش می‌تواند خواب را برای چند روز از چشمانم برباید. کیست که ببیند دولتمردانش تعهد داده‌اند تا افق 1404 زمین‌های تحت اثر بیابان‌زایی به نصف کاهش یابد و یا وسعت رویشگاه‌های جنگلی حدود هفت میلیون هکتار افزایش یابد و از فرط خوشحالی به آسمان نپرد و احساس سبکبالی کودکانه‌ی ارشمیدس را تجربه نکند؟!

    چنین است که شاید مهم‌ترین چالش سند پیش رو، آن باشد که چگونه می‌خواهد به چنین افق خیال‌انگیز و بلندپروازانه‌ای، آن هم در فاصله‌ی اجرای کمتر از سه برنامه پنج ساله، دست یابد؟ راست آن است که نگارنده با بررسی دقیق و بند بند فصول چهارم و پنجم سند از اطمینان لازم برای عینیت یافتن آن آرمان‌ها، برخوردار نشد. نکته‌ای که نویسندگان این سند باید در نظر بگیرند، میزان تطابق و تناسب و هماهنگی‌اش با دیگر اسناد و قوانین و برنامه‌هایی است که به ویژه توسط وزارتخانه‌ها و سازمان‌هایی چون جهاد کشاورزی، نیرو، نفت، آموزش و پرورش، ارشاد اسلامی و رسانه ملی وجود دارد. به عنوان مثال، آیا اهداف مندرج در این سند با برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان‌زایی جمهوری اسلامی ایران هماهنگ شده است؟ آیا می‌دانید که در برنامه مدیریت بیابان – ایران 1404، قول داده شده تا نرخ بیابان‌زایی - آن هم به شرط تحقق ده‌ها بند الزام‌آور - فقط 10 درصد کاهش یابد؟ آیا محتوای این سند با سند ملی توسعه منابع آب که همین ماه گذشته در مجلس مورد بررسی قرار گرفت، ناسازه‌ای ندارد (سندی که آشکارا همچنان بر راهبرد انتقال و جابجایی آب تأکید می‌کند نه افزایش بهره‌وری از آن)؟ آیا می‌دانید که بندهایی در لایحه جامع منابع طبیعی کشور وجود دارد که ممکن است پارادوکس‌هایی جدی با روح حاکم بر سند پیش رو داشته باشد؟ و آیا می‌دانید که در نقشه جامع علمی کشاورزی کشور، اهدافی مد نظر قرار گرفته که تحققش، امکان تحقق برخی از آرمان‌های این سند را به کمینه می‌رساند؟

    به نظرم برای الزام‌آور کردن و هماهنگی بیشتر تعهدات مندرج در این سند، باید سازمان حفاظت محیط زیست محتوای آن را در قالب یک لایحه تحت عنوان قانون جامع محیط زیست کشور به مجلس ارایه دهد تا امیدها برای تحقق و الزام‌آوربودن و به ویژه تأمین اعتبار بودجه لازم برای دستیابی به اهداف بلندش بیشتر شود. در عین حال برای بهره‌گرفتن از بیشترین همفکری و هم‌افزایی روشنفکران، متخصصان و نخبگان محیط زیستی ایران، شایسته است تا سازمان حفاظت محیط زیست، موضوع این سند را عنوان یک همایش ملّی ساخته و با آفرینش انگیزه‌هایی ملموس‌تر بکوشد تا بند بند این سند رؤیایی در بهترین کیفیت ممکن به بحث گذارده شده و صیقلی درخورتر یابد. افزون برآن، محتوای این بحث‌ها و جستارهای ارایه شده هم باید برای همیشه در تاریخ محیط زیست کشور بایگانی گردد و در دسترس مورخین این حوزه قرار گیرد تا نسل‌های آینده بدانند که چه پدران و مادرانی با چه گرایه‌هایی در این سرزمین می‌زیستند و چگونه نهال نوپای محیط زیست را در وطن غرس کرده و تیمار ساختند تا به درختی تناور و سایه‌ساز بدل گردد. همانگونه که اینک ما در برابر آن نخبگان و فرزانگانی که کوشیدند تا اصل پنجاهم را در محتوای میثاق‌نامه‌ی ملّی ایرانیان در بیش از سه دهه‌ی پیش بگنجانند، کلاه از سربرمی‌داریم.

درج نظر

شوک حقوق و دستمزد بر پیکر نحیف طبیعت ایران!

    خبرهای رسیده از نهاد‌های متولی طبیعت ایران، چه در حوزه‌ی وظایف وزارت جهاد کشاورزی و چه در قلمرو اختیارات سازمان حفاظت محیط زیست کشور، نشان می‌دهد که تنگناهای مالی و اعتباری، نه‌تنها دامن بسیاری از برنامه‌ها و طرح‌های پژوهشی، مطالعاتی، اجرایی و عمرانی را گرفته است، بلکه حتا حقوق و دستمزد پرسنل این نهادها، به ویژه در سازمان حفاظت محیط زیست به هیچ وجه با روند شتابان تورم، کاهش ارزش پولی ملّی و انفجار افسارگسیخته قیمت‌ها تناسب ندارد. در حقیقت به جای آن که در اندیشه‌ی تمهیداتی برای جبران این نابرابری فاحش درآمدها و هزینه‌ها باشیم، شاهد آن هستیم که از میزان پرداختی‌های ماهانه تا حدود 50 درصد هم کاسته شده است ؛ روندی که منجر به چندین نوبت اعتراض و تجمع در سازمان‌های مرتبط شده و عملاً راندمان کاری و حس مسئولیت سازمانی را آشکارا کاسته است ...

ادامه نوشته

قدر حضور سنجاب ایرانی را در ایران بدانیم!

    فکر کنم همه‌ی مخاطبان این سطور، دست کم در پویانمایی‌های ویژه‌ی کودکان با شکل و شمایل خاص و دوست‌داشتنی سنجاب، این پستاندار کوچک، اما مشهور رویشگاه درختان بلوط در زاگرس آشنا باشند؛ جونده‌ای ریزاندام که آن را سنجاب ایرانی - persian squirrel – می‌نامند و اسم علمی‌اش sciurus anomalus است ؛ هموطنی که اصل و نصبش می‌رسد به گروه خانواده سنجابیان ...


ادامه نوشته

مانی میرصادقی مهمان هشتادمین برنامه محیط زیستی طلوع

    فردا در طلوعی دیگر از طولانی‌ترین برنامه‌ی محیط زیستی تلویزیونی جام جم که تاکنون 79 قسمت آن پخش شده است، به سراغ یکی از مطرح‌ترین مستندسازان طبیعت گرای کشور می‌روم که از قضا خود، درس محیط زیست خوانده و متخصص این حوزه هم محسوب می‌شود ... 

ادامه نوشته

چرا به جنگل‌های ایران باید مجال تنفس دهیم؟

    هیچ رویشگاه جنگلی در هیچ یک از قاره‌های جهان را نمی‌توان یافت که قدمتش به حدود یک میلیون سال برسد. با این وجود، در نوار ساحلی شمال ایران، رویشگاهی وجود دارد به نام هیرکانی که بیش از یک میلیون سال از حضورش در دامنه‌ها و دشت‌های البرز شمالی می‌گذرد. این یعنی: بوم‌سازگان (اکوسیستم) پیچیده و متنوع حاضر در استان‌های گلستان، مازندران و گیلان، صدها هزار سال پیش از ظهور و ماندگاری جوامع انسانی و ابداع دانشی به نام علم مدیریت جنگل، ساز و کار ماندگاری و پایداری را آموخته بودند، حتا بهتر از هر جنگل دیگری در هر نقطه‌ای در کره‌ی خاک. چرا که همچنان این یگانه یادگار جنگل‌های زمین از دوران سوم زمین‌شناسی، توانسته بیش از 410  گونه اندمیک خاص ايران و 280 گونه اندميك هيركاني را در خود جای دهد و در مجموع پذیرای 3200 گونه‌ی گیاهی باشد. پرسش این است که جنگل‌های هیرکانی ایران، چگونه توانستند از دام سرمای مهلک زمین در عصر یخبندان به میزان منفی 45 درجه سانتیگراد رهایی یابند، اما از دام موجود دوپایی به نام انسان، نه؟! 

    و چگونه است که اینک روند شتابناک مرگ این فسیل‌های زنده‌ی گیاهی در وطن این گونه نگران‌کننده سرعت گرفته است؟

    یادمان باشد که مجموع مساحت جنگل‌های هیرکانی ایران به دو میلیون هکتار هم نمی‌رسد و حتا اگر به این رقم، مساحت دیگر رویشگاه‌های جنگلی کشور در ارسباران، زاگرس، توران و سواحل خلیج فارس و دریای عمان را هم بیافزاییم، حتا به دو درصد مساحت رویشگاه 700 میلیون هکتاری همسایه شمالی‌مان (روسیه) هم نخواهد رسید. با این وجود، همه‌ی راه‌ها و همه‌ی نگاه‌ها در هیرکانی به برداشت چوب و تأمین علوفه برای دام ختم می‌شود! چرا؟ آیا این بدترین بدسلیقگی نیست که چنین رویشگاهی را صرفاً چون یک چراگاه یا کارخانه چوب بنگریم؟

    یادمان باشد که در طول نیم قرن اخیر، به گفته‌ی رییس انجمن علمی جنگلبانی ایران، موجودی حجمی جنگل‌های باستانی شمال کشور به نصف کاهش یافته است و در همان حال، دست کم سیصد هزار هکتار از رویشگاه راهبردی‌مان در باختر وطن (زاگرس) را از دست داده‌ایم، به نحوی که اینک برای رسیدن به شرایط ماقبل تخریب، دست کم به 150 سال زمان نیاز داریم.

    در چنین شرایطی است که طرح 10 ساله تنفس جنگل در بین کارشناسان و پژوهشگران این حوزه جان می‌گیرد و بسیاری را بر این باور می‌رساند که هر چند، دانش مدیریت جنگل و علوم وابسته به آن، می‌توانند سپری حفاظتی برای دوام جنگل‌ها به شمار آیند؛ اما از آنجا که سازمان متولی و اجرا کننده این شگرد و دانش روز، از جایگاه و اختیارات و وزن درخور در مقایسه با دیگر بنگاه‌های اقتصادی قدرتمند کشور برخوردار نیست، عملاً حاصل این رؤیارویی نابرابر به سود مافیای تجارت چوب و رونق بازار دلالی در این حوزه تمام می‌شود.

    به عنوان شاهد می‌توان به برآیند ابزاری به نام "نشانه‌گذاری" در وضعیت جنگل‌های شمال اشاره کرد که به گفته‌ی دکتر هادی کیا دلیری،  به جای الگو گرفتن از طبیعت، از اقتصاد حاکم بر بازار سنتی الگو گرفته شده و نیاز دلالان چوب بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. افزون بر آن، واژه "به گزینی" به جای "تک گزینی"،  مد نظر متولیان طرح‌های جنگلداری بوده که حاصلش البته فاجعه بار شده است.

    به هر حال، در خوشبینانه‌ترین حالت، هم‌اکنون حدود یک و نیم برابر بیشتر از ظرفیت تولید سالانه چوب در جنگل‌های هیرکانی که رقم آن کمتر از 4 میلیون متر مکعب است، دارد از این رویشگاه چوب برداشت می‌شود؛ وضعیتی که در زاگرس به مراتب غم‌انگیزتر است و اگر نتوانیم جلوی آن را بگیریم، باید بپذیریم که بدهکاری بوم‌شناختی سرزمین ایران به مرحله‌ای خواهد رسید که دیگر هیچ بانکی توانایی جبران رقم تراز منفی آن را ندارد.

درج نظر

ستایش زیباترین سمفونی طبیعت در سرخرود!

    جمعه گذشته در بیست و هفتمین روز از بهمن 1391، به تماشای یک سمفونی کم‌نظیر در شمال ایران رفتم؛ هم‌سرایی شگفت‌انگیزی که برای برگزاری‌اش نه فقط صدور مجوزی از وزارت ارشاد اسلامی لازم نبود، بلکه بلیط فروشی هم نمی‌شد! با این وجود، آدم‌های جورواجوری را می‌توانستی ببینی که از راه‌های دور و نزدیک خود را از سپیده‌دم به آبادی سرخرود در فریدون کنار رسانده بودند تا از نزدیک شاهد این هم‌سرایی بی‌نظیر با حضور بیش از پنج هزار خواننده‌ی سپیدپوش، زیبا و رعنا باشند؛ خوانندگانی که آزادانه و بی هیچ محدودیتی با تن‌پوش طبیعی و چشمنواز خود به هنرمایی‌شان ادامه می‌دادند! ده‌ها عکاس و فیلمبردار و مستندساز هم مشغول ثبت و ضبط این لحظه‌های شورآفرین و این کارناوال خیره‌کننده از مهمانانی بودند که صدها و هزاران کیلومتر راه را از سرزمین‌های سرد و یخ زده در سیبری و روسیه مرکزی پیموده بودند تا خود را به نوار سبز و دوست‌داشتنی دریای شمال ایران برسانند ...

ادامه نوشته

موج جدید صدور مجوز شکار نشانه چیست؟

    اخیراً پس از حدود یکسال مقاومت از سوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور، شاهد موج جدیدی از صدور مجوز یا پروانه شکار به تفکیک برخی از استان‌های کشور هستیم. رخدادی که شگفتی بسیاری از فعالان محیط زیست را برانگیخته است. زیرا دلیل قطع صدور پروانه شکار، پیش‌تر وضعیت نگران‌کننده‌ی‌ اغلب علفخواران از جمله کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر اعلام شده بود ...

ادامه نوشته

بس کنیم این رویه‌ ی خونریزانه را ...

    چهارشنبه گذشته، پس از ماه‌ها بررسی و مطالعه، سرانجام کار انتشار مقاله‌ای را به پایان بردم که می‌دانستم مورد مخالفت جدی طرفداران فرهنگ شکار و شکارچی‌های محترم قرار خواهد گرفت. با این وجود، به نظرم، برای پایان دادن به این رسم غیر اخلاقی و این رویه‌ی خونریزانه لازم بود تا با عدد و رقم با افرادی سخن گویم که همچنان با افتخار از این که شکارچی نامیده شوند، دفاع کرده و به مرام خونریزانه خود مباهات و افتخار می‌ورزند ...

ادامه نوشته

لطفاً محیط بان‌ها را خلع سلاح کنید!

    حدود 130 محیط بان و جنگلبان در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در حین انجام وظیفه جان‌شان را از دست داده و به شهادت رسیده‌اند؛ اغلب آنها در درگیری مستقیم با متخلفان و عامداً کشته شده‌اند و سهم قابل توجهی از آنها، بدن پاک و مطهرشان را پذیرای گلوله‌ای کردند که قرار بوده سینه‌ی یک مرال، قوچ، میش و نظایر آن را بدراند و غرق خون سازد یا در برابر تبری ایستادند که می‌خواسته جنگلی را از اهالی بی آزار و سبزش تهی سازد. اما آن عزیزان جان برکف و آن سلحشوران طبیعت ایران، ترجیح دادند تا کل و بزها، گورخرها و یوزها و مرال‌ها و گوزن‌ها همچنان در این سرزمین بخرامند و بلندمازوها و افراها و راش‌ها و سرخدارها و ... سر به آسمان بسایند تا این که خود باشند، اما آنها نباشند و فرزندان آنها فقط در کتاب‌های درسی، مجال آن را بیابند تا رد پای عکس ارزشمندترین زیستمندان وطن را رهگیری کنند ...

    در این میان، رخداد غمبار دیگری که چند سالی است بر آلام طرفداران محیط زیست در ایران افزوده است، صدور حکم اعدام و زندان برای آن محیط‌بان‌هایی است که در درگیری با متخلفان، بدشانسی آورده! و به جای آن که شهید شوند، متخلف را زخمی یا کشته‌اند و در نتیجه به پرداخت دیه، تحمل زندان و کابوس آویختن از طناب دار محکوم شده‌اند. ماجرای اسعد تقی زاده، مهدی زارع و غلامحسین خالدی در شمار همین رویدادهای تلخ و شگفت‌انگیز است که البته پیوسته دارد بر شمارشان به طرز نگران‌کننده‌ای هم افزوده می‌شود.

    رخدادی که به هر دلیلی؛ تأکید می‌کنم: به هر دلیلی که اتفاق افتاده و منجر به صدور چنین احکامی شده باشد، آشکارا موجودیت طبیعت ایران را بیش از پیش تهدید خواهد کرد و بر جو ناامیدی و بی‌انگیزگی پاسداران طبیعت ایران، خواهد افزود. چه، تصور کنید در چنین شرایط ناگوار معیشتی که اغلب محیط بان‌ها، جنگل‌بان‌ها و قرق‌بان‌ها با آن دست به گریبان هستند، این پیام هم برای آنها مخابره شود که اگر در درگیری با متخلفان و متجاوزان به منابع طبیعی و محیط زیست، متوسل به قوه‌ی قهریه به عنوان ضابط قضایی شده و خونی از دشمنان طبیعت بر زمین ریخته شد؛ باید هم پول جراحت و نقص عضو متخلف را بپردازند، هم سال‌ها درگیر رفت و آمد در محاکم قضایی و زندان باشند و هم کابوس لمس طناب را در نزدیک‌ترین فاصله با گردن، تحمل کنند.

    شما به من بگویید: به راستی در چنین شرایطی چند درصد از این پاسداران طبیعت، حاضرند در مسئولیت‌های خود بمانند و همچنان سلحشورانه و جان بر کف به انجام وظایف خود ادامه دهند؟

    آیا آنها در خوشبینانه‌ترین حالت، حق ندارند تا با متجاوز و شکارچی و درخت افکن ساخته و یا دست‌کم چشم بر روی تخلفات بربندند و بدین ترتیب، جان‌شان را بیمه کنند؟

    این، آن پیام خطرناکی است که رویه‌های قضایی اخیر، لکنت‌های آموزشی، ضعف فرهنگی، کم‌کاری واحدهای حقوقی و آموزشی سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و یا هر عامل دیگری که سبب پیدایش آن شده، دارد به بدترین شکل ممکن منتشرش کرده و گسترش می‌دهد.

    به نظرم، در چنین شرایطی بهترین، مؤثرترین و سریع‌ترین راهکار، گرفتن حق استفاده از سلاح از مأمورین منابع طبیعی و محیط زیست است؛ زیرا در آن صورت، گمان نکنم حاصل رؤیارویی ایشان و متخلفان از جهنم خونین کنونی که منجر به مرگ بیش از 500 نفر از دو طرف و مجروح و معلول شدن هزاران نفر دیگر شده، فاجعه‌بارتر شود! چه بسا شکارچیان هم، وقتی دریابند که بازدارندگان‌شان سلاح ندارند، از کشتن آنها صرف‌نظر کنند. همچنین، محیط بان‌ها و جنگل‌بان‌ها هم با گزارش ماوقع به مأمورین نیروی انتظامی، پیگیری مسلحانه‌ی ماجرا و درگیری‌های احتمالی را به ایشان می‌سپارند و خلاص.

    همین و تمام!

درج نظر

لذت هوای پاک و آسمان آبی!

    چهارشنبه‌ای که گذشت، به این آسانی‌ها برای تهرانی‌ها نخواهد گذشت! زیرامردم ساکن در پایتخت ایران یکی از آبی‌ترین و تمیزترین آسمان‌های زندگی‌شان را در یکی از دودآلودترین شهرهای جهان تجربه کردند. در این باره، دیروز یادداشتی نوشتم که به عنوان سرمقاله در روزنامه شرق منتشر شد. با هم بخوانیم تا دریابیم که پرتقال فروش این داستان کش دار کیست؟ هرچند که همه می‌دانیم! نمی‌دانیم؟

ادامه نوشته

کیفیت سوخت؛ متهم ردیف اول است یا دوم؟

    چند روز پیش دکتر یوسف رشیدی، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران برای خاتمه دادن به بحث داغ این روزها، یعنی تعیین سهم کیفیت سوخت خودروها در تشدید آلودگی هوای کلان‌شهرهای ایران گفت : «بنزین‌های تولید داخل، از سوی شرکت کنترل کیفیت هوا، برای بررسی به یک مرکز پژوهشی مستقر در آلمان فرستاده شد. نکته نخستی که در این بررسی‌ها مورد توجه قرار گرفت عدد اکتان بنزین‌های تولیدی بود. این آنالیز نشان داد که عدد اکتان بنزین‌های معمولی و سوپر ساخت داخل به ترتیب ۸۳ و ۹۵ است.» معنی سخن این مقام مسئول آن است که بنزین سوپر ایران، از کمینه استاندارد قابل قبول (یعنی عدد اکتان 95) برخوردار است؛ اما بنزین معمولی که بیش از 98 درصد مصرف داخلی از آن نوع است ، با اکتان استاندارد جهانی، دست کم 12 واحد فاصله دارد. واقعیتی که آشکارا نشان می‌دهد نگرانی از سهم بنزین‌های بی‌کیفیت در تشدید آلودگی هوا، بی مورد نیست. به ویژه اگر بخش دیگری از اطلاع رسانی دکتر رشیدی را دقت کنیم که گفت: در این بررسی میزان ترکیبات آروماتیک موجود در بنزین ( شامل بنزن، تولوئن و زایلین) که همان مواد سرطان‌زای خطرناک محسوب می‌شوند، بین دو تا سه برابر آن چیزی بود که باید در یک سوخت با استاندارد یورو 4 وجود می‌داشت!

ادامه نوشته

لطفاً محیط بان‌ها را خلع سلاح کنید!

    حدود 130 محیط بان و جنگلبان در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در حین انجام وظیفه جان‌شان را از دست داده و به شهادت رسیده‌اند؛ اغلب آنها در درگیری مستقیم با متخلفان و عامداً کشته شده‌اند و سهم قابل توجهی از آنها، بدن پاک و مطهرشان را پذیرای گلوله‌ای کردند که قرار بوده سینه‌ی یک مرال، قوچ، میش و نظایر آن را بدراند و غرق خون سازد یا در برابر تبری ایستادند که می‌خواسته جنگلی را از اهالی بی آزار و سبزش تهی سازد. اما آن عزیزان جان برکف و آن سلحشوران طبیعت ایران، ترجیح دادند تا کل و بزها، گورخرها و یوزها و مرال‌ها و گوزن‌ها همچنان در این سرزمین بخرامند و بلندمازوها و افراها و راش‌ها و سرخدارها و ... سر به آسمان بسایند تا این که خود باشند، اما آنها نباشند و فرزندان آنها فقط در کتاب‌های درسی، مجال آن را بیابند تا رد پای عکس ارزشمندترین زیستمندان وطن را رهگیری کنند ...

ادامه نوشته

پیام نگران کننده‌ی قتل وحشیانه یک جنگلبان!

    یک روز پس از سخنان جنجالی رییس دولت دهم در صحن بهارستان مبنی بر آن که نه فقط دامداران و گله‌های آنها را نباید از جنگل اخراج کرد، بلکه باید اجازه داد تا دوباره دام‌ها وارد جنگل شده و جنگل‌ها توسط دامداران اداره شوند تا بدین‌ترتیب 400 هزار شغل جدید هم ایجاد گردد؛ یک جنگلبان جوان به نام رضا ارغوان مطابق معمول با موتورسیکلت خود راهی منطقه جنگلی گوئنک واقع در ناحیه تنگه راز بجنورد در استان خراسان شمالی بود تا وظیفه‌ی گشت زنی خود را در مورد اطمینان از قرق منطقه‌ی تحت امرش انجام دهد؛ مأموریتی که برای این جوان 26 ساله هرگز به پایان نرسید و او دیگر به نزد خانواده‌اش برنگشت! زیرا شوربختانه، جسد دست و پا بسته‌ی وی که به شکل دلخراشی با ضربات چاقو آسیب دیده بود ، فردای آن روز در منطقه یافت شد ...

ادامه نوشته

کهورها و کُنارها که بروند، مرگ به پارسیان سلام خواهد کرد!

 هفته‌ی گذشته برای شرکت و سخنرانی در همایشی با عنوان: «ضرورت‌های حفظ محیط زیست» به دعوت برخی از تشکل‌های مردم‌نهاد، شهرداری و شورای شهر پارسیان، از این منطقه در منتهاالیه باختری استان هرمزگان دیدن کردم. نکته‌ی حایز اهمیت در سفر به پارسیان (که از سال 1385 از گاوبندی به پارسیان تغییر نام داده است)، مشاهده‌ی علاقه‌ی چشمگیر مردم، مسئولین و مقامات مذهبی شهر به حفظ ملاحظات محیط زیستی زیست‌بوم‌شان بود؛ علاقه‌ای که در صورت تداوم و بالندگی بیشتر، می‌تواند این منطقه‌ی راهبردی را از گزند فجایع محیط زیستی که هم‌اکنون گریبان همسایه غربی‌اش (عسلویه) را گرفته، نجات دهد ... 

ادامه نوشته