ریزگردها منشأ تالابی دارند نه بیابانی!


    دکتر حسین آخانی را همه می‌شناسیم، پژوهشگری ارزنده و سخت دوستدار طبیعت ایران که هرگز در کنار کار آموزشی ارزشمندش در دانشگاه تهران، رسالت اصلی، یعنی پژوهش را فراموش نکرده و نمی‌کند.
    وی در تازه‌ترین یافته‌های پژوهشی خویش، پرده از یک ابهام بزرگ در بین اقلیم‌شناسان و بوم‌شناسان در باره‌ی ریشه‌ی اصلی ریزگردها - که این روزها دوباره آسمان پایتخت را نشانه رفته است -  برداشته و به صراحت می‌گوید: آزمايش‌هاي متعددي كه با ميكروسكوپ الكترونيكي صورت گرفت نشان داد داخل ريزگردها، دياتوم ‌ (Diatom)، نوعي جلبك كه در آب‌هاي شور و شيرين ديده مي‌شود، وجود دارد. علاوه براين، ريزگردها حاوي نوعي زئوپلانكتون به نام استراكد (Ostracod) است.
    اين يافته‌ها ثابت مي‌كند ريزگردها منشأ تالابي دارند نه بياباني.
    به عبارت ساده‌تر، آزمایش‌های آخانی که همچنان ادامه دارد، تا همینجا ثابت می‌کند که عقوبت خشک کردن تالاب‌های ارزشمند واقع در مرز ایران و عراق، تا چه اندازه می‌تواند عواقبی دهشتناک و مانا در عرصه‌ای چند ده میلیون هکتاری باقی گذارد.
    باشد که از این تجربه تلخ عبرت گرفته و نگذاریم تا دریاچه ارومیه به سرنوشت هورالعظیم و هورالحمار و هورالهویزه بدل شود.

عكس تلخي كه ممكن است به سرانجام خوشي برسد!

    ابوطالب عزيز، چند روز پيش و از همان بالاي كوه باباموسي بجنورد كه همچنان در حال كوچك شدن است و شما مي دانيد كه چرا؟! با من تلفني صحبت كرد و از سوژه‌ي جديدش گفت ...
    به نظر شما، تكليف گوشت دامي كه از بقاياي زباله‌هاي آلوده و خطرناك بيمارستاني تغذيه مي‌كند چيست؟! آيا نبايد مصرف گوشت قرمز خون‌مان را كاهش دهيم و بدين‌ترتيب هم بر سلامتي شخصي مان بيافزاييم؛ هم تخريب مراتع و افزايش فرسايش خاك را كاهش دهيم و هم به كاهش خطر جهان‌گرمايي كمك كنيم؟
مي‌بينيد؟ هر تهديدي را مي‌توان به يك فرصت بدل ساخت! نمي‌توان؟

    اصلاً از كجا معلوم كه مسئولين بهداشتي و سلامت كشور هم از روي نيت خير، چشم بر روي اين فاجعه در بجنورد بسته اند؟!

شقایق‌هایی که زیبا نیستند!

    شقایق، یکی از زیباترین گل‌های وحشی در طبیعت ایران است، اما حضور متراکم این گل در عرصه‌های مرتعی کشور، نشان از کاهش گونه‌های خوش‌خوراک دارد! به عبارتی دیگر، شقایق را اغلب در شمار گونه‌های مهاجم طبقه‌بندی می‌کنند که نشان‌دهنده‌ی فقر غذایی مراتعی است که در آن به وفور یافت می‌شوند.

    حال به این شقایق‌ها نگاه کنید ... تصور می‌کنید اینجا کجاست؟
    اینجا کناره‌های رودخانه‌ی شهرچای است که در بالادست آن، سد 7 میلیون متر مکعبی شهر چای از سال 1383 احداث شده است و با عبور از مرکز شهر ارومیه در نهایت به دریاچه می‌ریزد.

    و البته همان طور که مشاهده می‌کنید مانند مثال‌های پیشین در لردگان، کرج، شادگان، کارون، زاینده رود و خراسان رضوی، روزگار پرزباله‌ای را تجربه می‌کند! چرا؟

    به نظر می‌رسد، اغلب رودخانه‌های کشور به محلی برای هدایت زباله‌های شهری و بین شهری بدل شده‌اند و معلوم نیست که متولی پاکسازی این شریان‌های حیاتی کشور کدام نهاد یا ارگان ذی نفوذ است؟

فکر می‌کنید دلیل تلف شدن این گوسفند در سواحل زاینده رود چیست؟

    به این لاشه گوسفند دقت کنید و آنگاه لطفآً گزارش تصویری خبرگزاری فارس را ملاحظه نمایید تادریابید که وقتی در زرین شهر اصفهان، اینگونه بی‌مبالات و بی مهابای فرداها همه چیز را به یغما می‌بریم و فاضلاب را به زنده رود می ریزیم  تا مرده رود درو کنیم، دیگر چه انتظاری از نقاط محروم‌تری چون پل قربت و دغاغله و شادگان و ... داریم؟
    مگر این آب، چند کیلومتر پایین‌تر، قرار نیست از زیر سه و سه پل و پل خواجو عبور کند و طراوت بیافشاند؟!
    و مگر این آب قرار نیست تا مردمان محروم و دردمند ورزنه را در پایاب زاینده رود، دوباره به زندگی امیدوار سازد؟
    مهار بیابان‌زایی، می‌تواند کوشش برای مهار ذهن های نادان و اندیشه های آزمندی باشد که محدوده‌ی محیط زیست و حرم امن آن را تا پای سکونتگاه‌شان فرض می‌کنند!

غم بی‌آبی مگر کم دردی است که زباله هم نثار ارومیه می‌کنیم؟!

    اینجا سواحل دریاچه‌ی تشنه‌ی ارومیه در محل پل آزادراه شهید کلانتری است که کمتر از یک ماه پیش، به صورت رسمی توسط رییس دولت دهم افتتاح شد، اما زباله‌های خودروهای عبوری، اینگونه چشم‌اندازها را آزار می‌دهد! چرا؟

ادامه نوشته

این همه لاستیک به گل نشسته در ساحل خشک ارومیه! چرا؟

    به راستی این همه حلقه های لاستیک مستعمل در ساحل تشنه آب دریاچه ارومیه دیروز و تالاب ارومیه امروز نشانه چیست؟

بزرگتر ببینید

    من که جوابی پیدا نکردم! شما چطور؟


درج نظر

آیا نیاسر هم به سرنوشت تلخ سرعین بدل خواهد شد؟

    آنها که 10 سال پیش به سرعین رفته بودند، می‌دانند که چه می‌گویم. امروز دیگر سرعینی باقی نمانده تا بتوانی در آن آرام گیری و از طبیعت نابش لذت ببری. ماجرای تلخ سرعین و هجوم بی‌ضابطه و افسارگسیخته‌ی گردش‌پذیران و گردشگران به این منطقه، سبب شده تا امروز کمتر طبیعت‌گردی مشتاق دیدن سرعین باشد؛ زیرا ظرفیت پذیرش در طراحی 150 مجتمع رفاهی سرعین دیده نشده است ...

ادامه نوشته

چرا کسی به ناصر کرمی تبریک نمی‌گوید؟

    مگر پیشنهاد آیش 5 ساله‌ی ناصر کرمی را فراموش کرده‌ایم؟ مگر یادمان رفته آن همه هیاهوها را در آغازین روزهای سال جهانی گونه‌گونی زیستی؟ اینک دو خبر خوش و دو پژواک شایسته در عرصه‌ی محیط زیست و منابع طبیعی وطن رخ داده که می‌تواند در شمار نخستین بازخوردهای جدی و امیدبخش متولیان امر به پیشنهاد آیش باشد. چرا کسی این خبرها را جدی نمی‌گیرد؟ حتا خود ناصر کرمی!!
    در این باره یادداشتی را با عنوان: « ملاحظات زیست محیطی به پای مصالح ذبح می‌شوند»، در مردمک منتشر کرده‌ام که امیدوارم آخرین یادداشت در این حوزه نباشد و این حرکت استمرار یابد.

تحول در سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی؟!

    یاسر انصاری، یکی از پیگیرترین و کوشاترین مدیرانی است که در حوزه‌ی تشکل‌های مردم‌نهاد مرتبط با محیط زیست فعالیت می‌کند. او را چند سال است که زیر نظر دارم. افکار و آرمان‌های بلندی در سر دارد و برای عملی کردن آرمان‌هایش علاوه بر دبیرکلی کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست، سبزپرس را هم راه انداخته است که اینک با  متجاوز از 20 هزار بازدیدکننده روزانه (به طور متوسط)، نشان داده است که می‌توان در حوزه‌ی محیط زیست هم تولید محتوا کرد و خریدار هم داشت.
    حال او می‌خواهد گام سوّم را بردارد و با برنامه‌ها و ایده‌هایی نو بکوشد تا تحولی ساختاری در سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی کشور ایجاد کرده و روح و جانی تازه در کالبد این نهاد مهم بدمد.
    بخش کشاورزی از عدم اعتنای جدی به سرمایه‌گذاری اصولی دولت در طول نیم قرن گذشته، به شدت آسیب دیده است، نتیجه آن که تولید کشاورزی به بهای مصرف و تاراج اندوخته‌های طبیعی بدست آمده است و نه بهره‌برداری از منابع طبیعی. سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی باید بتواند جسورانه وارد میدان شده و مطالبات خود را در حوزه‌ی ارتقای نرم‌افزاری این بخش پیگیری کند.
    باورم این است که یاسر انصاری، می‌تواند یکی از آن اعضای جسوری باشد که سازمان را از تحرکات لاک‌پشتی نجات خواهد داد.
    صمیمانه برایش آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.

    در همین باره:

    -    محمد درویش: نظام مهندسی خود را در مقابل دولت پاسخگو می داند نه اعضا


درج نظر

در بهشت تجاري/ صنعتي/ نفتي/گازي ... ايران - عسلويه - نفس كشيدن دشوار شده است!


    گزارش‌هاي رسيده از عسلويه حكايت از وخامت بي‌سابقه‌ي آلودگي هوا دارد، به نحوي كه در لحظاتي از روز حتا نفس كشيدن براي انسان هم دشوار مي‌شود، چه رسد به زيستمندان بي‌گناهش در پارك ملي و خدابيامرز: نايبند!
    از طرفي به نظر مي‌رسد ميزان آلاينده‌هاي گوگردي نيز در همان حوالي در حال افزايشي نگران كننده است، به نحوي كه براي پوشاندن صورت مسأله، روزانه مقداري گاز شيرين به همراه گازهاي حاوي گوگرد در مشعل سوزانده مي‌شود.


    يادمان باشد: ظهور بيماري‌هاي خطرناكي چون اوتيسم (درخودماندگي)، همواره از كانون بزرگترين شهرك‌هاي صنعتي جهان آغاز شده و بسياري بر اين باورند كه اوتيسم يكي از ناهنجاري‌ها و عقوبت‌هاي عدم توجه به هنجارهاي محيط زيستي در جهان است. ما بايد از خطاهاي غرب در اين حوزه عبرت گيريم و به دست خود نسلي را پرورش ندهيم كه هزينه‌هاي نگهداري و سلامتش بيشتر از منفعت‌هاي ناشي از كارآفريني‌هايش باشد.
    معاونت محيط انساني سازمان حفاظت محيط زيست بايد به طور جدي‌تر وارد ماجرا شده و با بررسي همه جانبه‌ي ابعاد خطر و آزمايش بر روي كاركنان زحمتكش اين واحدهاي توليدي، درصدي از حجم عظيم سرمايه‌گذاري‌هاي ميلياردي صورت گرفته را به مصرف رعايت هنجارهاي محيط زيستي و سلامت كاركنان و ديگر زيستمندان منطقه رساند.
    به عسلويه هنگامي مي‌توان افتخار كرد كه همراه با افزايش درآمد سرانه‌ي ملّي، نشاط و شادابي را هم به مردم منطقه و جوامع گياهي و جانوري‌اش در خشكي و آب هديه كند.

                                                                 درج نظر

فقر فرهنگی یا فقر مدیریتی؟ مسأله این است!

     خوانندگان دیرآشنای مهاربیابان‌زایی، لابد از محتوای پرسشی که از تاریخ 5 مرداد 1387 در وبلاگ مهار بیابان‌زایی مطرح کرده‌ام، آگاهی دارند. تاکنون بیش از 1800 نفر در این نظرسنجی شرکت کرده و 113 نظر هم برای آن به ثبت رسیده است که از این میان، 53 درصد شرکت کنندگان، فقر مدیریتی را مهم‌ترین دلیل تخریب محیط زیست در ایران معرفی کرده‌اند؛ در حالی که 41 درصد نیز، فقر فرهنگی را متهم شماره یک معرفی کرده‌اند ...

ادامه نوشته

جزایر مرگ بر روی دریاچه سد کرج!

    دیروز در جریان فراخوان بزرگ حمایت از البرز، صحنه‌های شورآفرین و امیدبخش فراوانی را دیدم که آشکارا نشان می‌داد، شمار آدم‌هایی که حاضرند – بدون هیچ چشمداشتی - برای حفظ محیط زیست سرزمین‌شان هزینه کنند، در حال افزایش است. رخدادی که اندکی بعدتر به جلوه‌هایی از آن خواهم پرداخت.

    امّا اینک در راستای طرح پرسش در یادداشت پیشین، قصد دارم تا هشداری جدی به هموطنانی دهم که بی‌مهابای فرداها در کار آلوده‌ساختن یکی از راهبردی‌ترین منابع آب شیرین کشور، فرصت را از دست نمی‌دهند!

    به این تصاویر دقت کنید تا دریابید که چگونه برخی از ما، به بهانه‌ی گذراندن یک روز تعطیل در کنار رودخانه‌ی کرج، حاضریم در آفرینش چنین صحنه‌های تأسف‌باری نقش داشته باشیم! و متوجه خطر این جزایر مرگبار بر روی دریاچه سد کرج نباشیم!!

    و البته نمی‌دانم چرا مسئولین مدیریت آب سد کرج، تمهیدات جدی‌تری برای جلوگیری از این آلودگی و یا پاکسازی سریع‌تر آنها اعمال نمی‌کنند؟
    شما چه فکر می‌کنید؟
    مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!

    البته این را هم بگویم که طرح جلوگيري از آلودگي آب شرب تهران با 4 ميليارد تومان اعتبار از  سال 86 اجرا مي شود یا قرار است که اجرا شود و یا به امید خدا بالاخره می شود! نمی شود؟

کیست که بداند اینجا کجاست؟!


این تصویر را امروز شکار کرده ام، در جایی که فکرش را هم نمی کنید! می کنید؟

آیا کسی می تواند حدس بزند که اینجا کجاست؟!

البته یک ساعت بیشتر فرصت ندارید ها!


درج نظر

حال زمین در روز زمین خوب نیست!

    جهانیان امروز – 22 آوریل – برای چهل و یکمین بار، روز زمین را گرامی می‌دارند و با خود عهد می‌بندند که قدر این موهبت ناهمتا را بیشتر بدانند. بارها گفته‌ام که زمینی که نتواند پذیرای گیاهان و جانوران باشد، نخواهد توانست پذیرای انسان هم باشد. بنابراین، شاید بزرگترین اقدام پیشگیرانه‌ی معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید کمک به ظرفیت‌سازی فرهنگی در حوزه‌ی محیط زیست و ارتقای شاخص‌های سلامتی زمین باشد. زیرا این فقط یک زمین شاد است که می‌تواند مردمانی شاد را در خودش بپروراند.

     چند روز پیش داشتم برای فرزندم – اروند – قصه‌های شاهنامه را می‌خواندم ... ناگهان به اینجا که رسیدم نفسم بند آمد و با خود گفتم: آهای محمّد درویش! آیا تو واقعاً فرزند آن فردوسی بزرگ هستی که بیش از یک هزار سال پیش اینگونه مخاطبان خویش را از شکار پرندگان بی‌گناه بازمی‌داشت؟!
    نگاه کنید به این جملات: «فرود (پسر سیاوش) از لابه لای شاخه‌ها، شاهینی را می‌بیند که چون تیر از دل آسمان می‌گذرد، پس فرود، در چشم بر هم زدنی، کمان می‌کشد و شاهین را با تیری سرخ در دلش به زمین می‌دوزد. پیش می‌رود و بر پرهای نرم پرنده دست می‌کشد و می‌گوید: پرهایش هنوز گرمای زندگی را در خود دارد. چرا تیر انداختم؟ شاهین را برای چه می‌خواستم؟ آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود تا لاشه‌اش این چنین پست بر زمین؟»
    و من – محمّد درویش – امروز به همه‌ی آن طبیعت‌ستیزان و شکارکُش‌هایی که یک هزار سال پس از فردوسی بزرگ، همچنان زنهارش را جدی نگرفته‌اند، می‌گویم: این شاید آخرین فرصت برای شما و ما باشد تا نگذاریم حال زمین از اینی که الآن هست، بدتر شود ...
    به راستی آیا شنیدن زمزمه‌ی آشنای جویبارها، نوای دل‌انگیز قناری‌ها و تماشای جبروت اهورایی تالاب‌ها و کلوت‌ها و پرواز بلند شاهین‌ها و ... زیباتر و آرامش‌بخش‌تر نیست از آنچه که امروز به بهانه‌ی توسعه‌ی ناپایدار بر سر سرزمین مادری‌مان آورده و می‌آوریم؟

عزم فراکسیون محیط زیست مجلس برای پاسخگو کردن مدیران کشور در حوزه محیط زیست!

    دوشنبه‌ی گذشته – 30 فروردین 1389- به دعوت محمّدرضا تابش، رییس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی که یکی از بزرگترین فراکسیون‌های مجلس هم در طول 8 دوره‌ی قانون‌گذاری‌اش به شمار می‌رود،  در صحن بهارستان حاضر شدم تا مهم‌ترین دلایل شتاب پس‌رفت در زیست‌محیط وطن را برای حاضرین در آن نشست تبیین کنم. از جمله‌ی شرکت‌کنندگان در این نشست باید به دکتر علی محمّد نوریان (معاون محیط انسانی سازمان حفاظت محیط زیست کشور)، دکتر کامرانی (معاون سلامت وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی)، مهندس صفایی (معاون مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی)، دکتر سعید متصدی (دانشیار دانشگاه شهید بهشتی)، مهندس رشیدی (رییس شرکت کنترل کیفیت هوای شهرداری تهران)، دکتر کوروش خالدی، دکتر ثابت رفتار(مدیرکل دفتر محیط زیست وزارت نیرو)، دکتر شاهسون و زرین احمدزاده (اعضای هیأت مدیره جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست)، محمد مجابی (معاون مرکز مطالعات شهرداری تهران)، سعید مقیسه (مركز پژوهش هاي مجلس)، الهه سلیمانی (دبیر فراکسیون)، دکتر اصیلیان (معاون سابق محیط زیست انسانی)، مهندس زندی (دفتر بررسی آلودگی هوای سازمان حفاظت محیط زیست) و چند تن دیگر از مدیران و متخصصین مخابراتی کشور مانند دکتر احسان میوه‌چی و مهندس مجدمنش اشاره کنم.

    در ابتدای جلسه، آقای تابش خبر از عزم جدی فراکسیون برای فعال کردن 5 کمیته‌ی محیط زیستی این نهاد طبیعت‌محور داد که از آن جمله باید به کمیته‌ی یاوران سبز اشاره کرد؛ کمیته‌ای که قرار است موانع فعال شدن تشکل‌های مردم‌نهاد را بررسی، شناسایی و از میان بردارد. همچنین ایشان از صدور نامه‌ای خطاب به دکتر عزیزی، معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری در تاریخ 9 اسفند 1388 خبر داد که در طی آن، با عنایت به ماده 71 قانون برنامه چهارم و لایحه‌ی برنامه پنجم، نسبت به عدم توجه جدی ملاحظات محیط زیستی در طرح‌های ارایه شده به کمیسیون ماده 32 هشدار داده شده و خواهان بازنگری در این طرح‌ها شده است. افزون بر آن، تابش اضافه کرد که باید با محوریت مرکز پژوهش‌های مجلس، موضوع خطرات حضور و انتشار پارازیت‌ها برای جان شهروندان به صورت جدی مورد بررسی قرار گیرد.

    از نکات جالب مطرح شده در این نشست باید به موارد زیر اشاره کنم:
    مهندس صفایی: در تأیید اظهارات نگارنده در باره‌ی بخشی‌نگری افراطی در حوزه‌ی سدسازی، متذکر شدند که فشار مشاورین قدرتمند سدسازی، یکی از دلایل راضی شدن نمایندگان مجلس به تصویب پروژه‌های جدید سدسازی در کشور است؛ در حالی که هنوز پروژه‌های نیمه‌کاره در این بخش فراوان است!
    دکتر اصیلیان: چه فایده دارد که بکوشیم تا استاندارد یورو 5 را برای خودروها اعمال کنیم، وقتی که استاندارد سوخت مصرفی در کشور حتا یورو یک هم نیست!
    دکتر نوریان: از مشاورین خواسته‌ام تا نسبت به ارزیابی زیست‌محیطی سدهای ساخته شده اقدام کنند. همچنین در صدد هستیم تا شبکه تلویزیونی محیط زیستی راه بیاندازیم. همچنین می‌خواهیم نظام مهندسی محیط زیست را هم با 10 هزار عضو راه بیاندازیم.
    دکتر احسان میوه‌چی: تاکنون 23 میلیون لامپ کم‌مصرف تولید کرده‌ایم که یک و نیم‌میلیارد دلار صرفه‌جویی در مصرف انرژی برای کشور به ارمغان آورده است.
    مهندس مجدمنش: در کشور ما حتا تست سلامت آنتن موبایل (emr) هم صورت نمی‌گیرد، چه رسد به پارازیت‌های ماهواره‌ای! در حالی که این تست در همین کشور ترکیه در حال انجام است. ایشان همچنین به شهرداری تهران انتقاد کرده و گفتند: درخت کاشتن کافی نیست، مثلاً آبیاری فضاهای سبز شهرک غرب کاملاً مورد بی توجهی قرار گرفته و درختان بسیاری خشک شده‌اند.
    مهندس رشیدی: باید فکری به حال دیده‌بانی از قوانین محیط زیستی کشور کرد.
    دکتر خالدی: 60 تا 70 درصد موضوعات مطرح شده در کتاب‌های درسی نوجوانان و جوانان ژاپنی، مربوط به محیط زیست است. در سال گذشته 70 هزار سرطان در کشور ثبت شده است که بسیار زیاد و نگران‌کننده است.
    در ضمن محمد مجابی و جناب تابش نیز موفقیت اخیر تارنمای مهار بیابان‌زایی را در کسب رتبه‌ی سوم در بین برترین وبلاگ‌های محیط زیستی جهان تبریک گفتند. همچنین قرار شد تا همزمان با روز جهانی محیط زیست از سایت فراکسیون محیط زیست مجلس در حضور وبلاگنویسان فعال محیط زیستی کشور رونمایی شود.

    مؤخره:
    پس از پایان سخنانم – که ظاهراً مورد توجه قرار گرفته بود - آقای تابش گفتند: بی جهت نیست که وبلاگت این همه طرفدار دارد و قول دادند تا موضوعات مطرح شده را با جدیت پیگیری کنند، به ویژه مشکلاتی که اخیراً برای سد کارون 4 پیش آمده و منجر به کشته شدن و قطع نخاع چند نفر از پرسنل سد در اثر تعجیل در افتتاح این پروژه شده است.


درج نظر

تصاویری تازه از جنایت بی‌سابقه در محمّدآباد ریگان!


    چند تن از دوستان عزیز و سبزاندیشم در منطقه، صبح امروز تصاویری از جنگل کهوری که بی‌رحمانه مورد تجاوز یک طبیعت‌ستیز از خدا بی‌خبر و پول‌پرست قرار گرفته است، برایم ارسال داشتند به همراه آن لودر جنایتکار مشهور که سرانجام در نیمه‌شب سه‌شنبه – 31 فروردین 1389 – از حرکت بازایستاد.

    خوشبختانه آخرین خبرها حکایت از توقف کامل عملیات جنگل‌کُشی در دُم‌بویان ریگان دارد. همچنین، لودر مزبور توقیف شده و به سرعت مراحل قضایی این پرونده در حال طی شدن است.
    متأسفانه دوستان من از ترس جان‌شان حاضر به افشای نام خویش نیستند که این خود نشاندهنده‌ی مظلومیت بیش از حد طرفداران محیط زیست در استان کرمان است.
    به هر حال، ضمن سپاس فراوان از ایشان و نیز از مدیران سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور – به ویژه سرهنگ ایروانی  و مهندس چنانه عزیز – امیدوارم هر چه سریع‌تر این پرونده به سرانجام رسیده و شاهد مجازات سزاوارانه‌ی قاتل شش هزار درخت کهور در منطقه باشیم.

    باورم این است که اگر با هم باشیم و از طبیعت‌ستیزان نترسیم، روزی خواهیم توانست جشن احیای مجدد طبیعت وطن را با چشمان خود ببینیم.

   و البته باورم این است که سکوت مطلق دو خبرگزاری محیط زیستی ایران و دیگر خبرنگاران این حوزه در روزنامه ها و سایت های خبری شان در باره این جنایت بی سابقه، ربطی به این ترس ندارد! و این همان درد بزرگ محیط زیست ایران است!!

یک خبر بد و یک خبر خوب از خبرگزاری بختیاری پرس!

     دیده‌بان سخت‌کوش طبیعت بختیاری، دادش از برخی نمایندگان مردم در صحن بهارستان درآمده و به شدت نسبت به تبصره‌های 4 و پنج الحاقی به ماده 2 قانون جامع منابع طبیعی و آبخیزداری معترض است؛ تبصره‌هایی که ظاهراً به پیشنهاد مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی قرار است به متن لایحه‌ی پیشنهادی مورد اشاره افزوده شود. البته او حق دارد که نگران بازخوردهای نامیمون چنین پیشنهاد‌های ناپخته‌ای باشد؛ به خصوص که تجربه‌ی تلخ ماده‌ی 3 و واگذاری‌های اجاره‌ای منتج از آن، هنوز ترو تازه بوده و بر روی میز اغلب واحدهای حقوقی ادارات منابع طبیعی کشور، برق می‌زند!

     با این وجود، همه‌ی خبرها در بختیاری پرس دوست‌داشتنی وبلاگستان سبز، بد نیست! مثلاً به زودی در باره‌ی این درخت زیبارو و مقاوم بلوط، خبرهای خوشی را خواهید شنید! نخواهید شنید؟

     درود بر هومان خاکپور عزیز ...


درج نظر

فكر نكنم تو را ديگه پيدات كنم!

  نامش آيناز بود ... و نشانش «هم‌خيال» ... و من هنوز هم در خيال‌ِ خويش، او را مي‌بينم كه مانند آن پنج‌شنبه‌ي رؤيايي و در كنار آن اتوبوس مشهور و آن دعاي مشهورتر دارد آخرين انشايش را برايمان مي‌خواند ... مي‌دانيد موضوع انشايش چه بود؟

«در مدرسه جديد خود چه احساسي داريد؟»

    و آن دختر ترکمن به ساده‌ترين و دلنشين‌ترين شكل ممكن برايمان نوشته است كه بعد از رفتن آن اتوبوس‌هاي فرسوده و آمدن كانكس‌هاي جديد، چگونه لبخند زندگي را در دشت چالگرد داشلي برون باور كرده است. اين كه حالا ديگه از باد و توفان و باران درامان هستند و وقتي كه گرم‌شان مي‌شود، پنكه‌ها خواهند چرخيد تا هواي كلاس را خنك كنند.

    و شما نمي‌دانيد كه آيناز، تا چه اندازه آي ناز بود ... ناز بود ... ناز بود ...

ادامه نوشته

وقتي مي‌توانيم كيك زرد بپزيم، چرا نتوانيم كيك سبز بپزيم؟


در نخستین روز کاری مجلس شورای اسلامی در سال 1389، 150 نفر از نمایندگان مردم در صحن بهارستان بر پای طرحی، مهر تأیید زدند که به موجب آن، تمام چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیقی که پیش از سال 1384 و به صورتی غیرقانونی در کشور حفر شده‌‌اند، مجاز شمرده شده و صاحبان قانون‌شکن آن چاه‌ها نه تنها می‌توانند به فعالیت خود ادامه دهند، بلکه صاحب سند و مجوز قانونی هم برای چاه غیرقانونی‌شان می‌شوند! و این شاید یکی از نادرترین و شگفت‌انگیز‌ترین قوانین مصوب نمایندگان ملت در صحن بهارستان در طول همه‌ سال‌های پاگرفتن مدنیت و نهاد پارلمان در ایران بوده است. مردم ایران، هرگز نام آن 150 نماینده‌ای که این طرح طبیعت‌ستیزانه را پیشنهاد و به تصویب رساندند، فراموش نخواهند کرد؛ مردم ایران هرگز از خاطر نخواهند برد که این قانون در همان مجلسی به تصویب رسید که عالی‌ترین مقامش – دکتر علی لاریجانی – گفته بود: محیط زیست شاخصی مهم در توسعه کشور است.
و ایرانیان در خاطرشان خواهد ماند که رییس فراکسیون محیط زیست همین مجلس گفته است: برای سنجش عملکرد یک حکمران، می‌توان به ارزیابی محیط‌زیستی اقدام کرد که آن حکمران در آن حکم‌رانی کرده و می‌کند! به راستی بازوی مشورتی نمایندگان مجلس و کمیسیون آب و کشاورزی آن چیست و یا کیست؟ کدام استاد دانشگاه، کدام پژوهشگر، کدام کارشناس و کدام سازمان تخصصی دولتی یا مردم‌نهادی در حوزه‌ آب و محیط زیست را می‌توان سراغ گرفت که اقدام اخیر نمایندگان مجلس هشتم را تأیید کرده و بر این مصوبه‌ حیرت‌انگیز و بی‌نظیر! مهر تأیید بزند؟ این یک خودکشی بزرگ است و من – محمّد درویش – به عنوان پژوهشگری که بیش از دو دهه از عمرم را در این حوزه خدمت کرده‌ام، به صراحت می‌گویم: تصویب این قانون، به منزله‌ تشدید اُفت سطح آب‌های زیرزمینی، فرونشست پیش‌برنده دشت‌ها و مرگ شتابناک رویش‌گاه‌های طبیعی در دشت‌های پهن‌پیکر کشور خواهد بود؛ فاجعه‌ای که به دنبال خویش، افزایش برهنگی سرزمین و تقویت فرسایش بادی را به همراه داشته و معضل ریزگردها را دامن خواهد زد. امّا آنچه گفته شد، تنها سهم کوچکی از عمق فاجعه و عقوبت‌های هولناک تصویب چنین طرحی را نشان می‌دهد! فاجعه بزرگ‌تر، پیام گمراه‌کننده و بسیار خطرناکی است که تصویب چنین طرح‌هایی برای طبیعت‌ستیزان و عوام دارد؛ این که بتازید و تصرف کنید و غارت نمایید! زیرا دولتمردان و قانون‌گذاران سرانجام چاره‌ای نخواهند داشت، جز آنکه کوتاه آمده و به خواست شما گردن نهند و برای تصرف‌های غیرقانونی‌تان در عرصه‌های منابع طبیعی یا حفاری‌های مرگ‌آفرین‌تان در پهنه دشت‌های رنجور و تشنه وطن، مجوز صادر کرده و کام‌تان را شاد و جیب‌تان را پرپول‌تر کنند! هنوز یادمان نرفته ماجرای تبصره الحاقی بند ۲ لایحه بودجه سال ۱۳۸۹ را که اگر هوشیاری مسئولان سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور و برخورد به موقع کارشناسان مستقل این حوزه در انتهایی‌ترین روزهای اسفند 1388 نبود، معلوم نبود چه فاجعه دیگری رخ می‌داد و چند صد هزار هکتار دیگر از اراضی ملّی ما به تاراج می‌رفت که خوشبختانه به کمک برخی از نخبگان و دلسوزان نظام در مجلس شورای اسلامی و خارج از آن، تبصره مورد نظر به کلی از قانون بودجه سال 1389 حذف شد.

برادران بزرگوار در مجلس شورای اسلامی! که می‌دانم دلتان برای مردم حوزه‌ انتخابیه‌تان می‌سوزد که چنین طرحی را ارایه و به تصویب رسانده‌اید؛ باور کنید راه‌های بهتر و خردمندانه‌تری هم برای کمک به این مردم محروم و کشاورزان بی‌پناه وجود دارد. چرا نباید پیگیری کنید و ببینید دلیل متوقف ماندن طرح‌های گسترش آبیاری تحت فشار در ایران چه بوده است؟ مگر قرار نبود که دولت تا پایان برنامه پنج‌ ساله سوم ، سه میلیون هکتار از اراضی کشاورزی را به این سامانه‌ها تجهیز کند؟ چرا در پایان برنامه پنج ساله سوم که هیچ، تا امروز هم این رقم به یک میلیون هکتار نرسیده است؟ چرا عزم جدی برای افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی مشاهده نمی‌شود و چرا سرمایه‌گذاری‌ها به این سو هدایت نمی‌شود؟ مگر 90 درصد آب کشور در این بخش مصرف نمی‌شود؟ آیا این کار سزاوارانه‌تر از تصویب چنین طرح‌ها یا اجازه احداث سدهای جدید در کشور نیست؟ اندکی بیندیشید و آنگاه به این پرسش ساده پاسخ گویید که اگر بتوانیم راندمان آبیاری را در کشور دوبرابر کنیم، آنگاه با نیمی از همین آب موجود هم می‌توانیم همین‌قدر محصول کشاورزی تولید کنیم! یعنی نه به زدن سد دیگری نیاز هست و نه حفر چاه مجاز یا غیر‌مجاز دیگری! آیا فناوری دست‌یابی به چنین آرمانی، دشوارتر از فناوری دست‌یابی به کیک زرد است؟ اگر ما توانستیم به رغم همه تحریم‌ها و تهدیدها، کیک زرد بپزیم و کام ایرانیان را شیرین کنیم، حتما خواهیم توانست تا کیک سبز هم پخته و نگذاریم تا موجودیت پوشش‌های گیاهی کشور بیش از این آسیب ببیند. پس بیاییم شجاعت به خرج داده و اجازه ندهیم تا آن 90 هزار حلقه چاه غیر‌مجاز در کشور (حدود یک چهارم مجموع چاه‌های آب کشور)، بتوانند از این پس با خیال راحت به تاراج اندوخته‌های آبی وطن پرداخته و حیات کودکان پاک‌نهاد ایرانی را به مخاطره اندازند! یادمان باشد در طول 30 سال گذشته، بیش از 15‌متر از عمق سفره‌های آب زیرزمینی‌مان را از دست داده‌ایم! یعنی ایرانیان ذخیره‌ هزارساله آب خود را در طول 30 سال – دانسته یا نادانسته - به تاراج برده‌اند! به خدا ما دیگر اندوخته و مجالی برای یک اشتباه مرگ‌بارتر نداریم.همین!

اين يادداشت، امروز با عنوان : "قانون بي قانوني" ، در صفحه نخست روزنامه پول منتشر شده است.

چرا کودکان ما به درختان و جانوران احترام نمی‌گذارند؟

فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید!


     کتابک، نام یک درگاه مجازی است که گروهی از پویندگان شوریده‌ی معرفت در حوزه‌ی دنیای زیبای کودکان، کوشیده‌اند تا چرخش را در این زمین ناهموار به گردش درآورند.
کتابک را دریابید و به دوستان‌تان معرفی کنید. زیرا ادعایی ندارد جز آن که می‌خواهد پنجره‌ای باشد به جهان خواندن. خوشبختانه یکی از بخش‌های مهم کتابک، بخش خبرها و تحلیل‌های محیط زیستی است که نگارنده نیز افتخار همکاری با آن را دارد.
    به همین مناسبت، مصاحبه‌ی کتابک را با نگارنده می‌توانید در این نشانی بیابید و بخوانید.

    عنوان این مصاحبه چنین است : «ما بزرگتر ها مسئول رفتارهای کودکان مان با طبیعت هستیم! »


درج نظر

شبکه پنج سیما هم به استقبال محیط زیست می‌رود!

فقط تا شامگاه فردا فرصت دارید


   فردا در برنامه سلام تهران که از سیمای استان تهران (شبکه 5) پخش می‌شود، موضوع محیط زیست هم قرار است مورد عنایت جدی قرار بگیرد. بدین ترتیب، پس از شبکه‌های یک و دو و آموزش، اینک ردپای پررنگ ملاحظات محیط زیستی را می‌توان در سلام تهران هم ردیابی کرد.

   به همین مناسبت از ساعت 8 صبح و به اتفاق دکتر محمّدرضا نوروزی در استودیو صبا می‌کوشیم تا منظری برای نگریستن به مهم‌ترین مشکلات محیط زیستی کلان شهر تهران بگشاییم. شهری که می‌توانست به واسطه‌ی برخورداری از بهترین اقلیم البرز مرکزی، یک بهشت روح‌افزا باشد؛ اما تبدیل به یک دوزخ جان‌فرسا و دودآلود و پرازدحام شد! شهری که آرام آرام و بی سروصدا دارد نشست می‌کند و کابوس زلزله یک دم رهایش نمی‌سازد.
   امید که این نگاه تداوم یافته و محیط زیست وزن درخور خویش را در فرآیند برنامه‌سازی‌های سیما بیش از پیش بیابد.
   برای آگاهی از فرکانس‌های ماهواره‌ای پخش سلام تهران، اینجا را نگاه کنید.


درج نظر

وقتی که در برزیل نعمت به نقمت بدل می‌شود!

    گزارش‌ها حکایت از آن دارد که در طول 24 ساعت از آسمان ریودوژانیرو به حدی باران باریده (288 میلی متر) که در طول یک سال هم در ایران نمی‌بارد! و البته باران همچنان ادامه دارد ...
    آری ریزش 288 میلی‌متر باران در یک سال می‌تواند برای مردم زابل که از میانگین بارندگی 50 میلی‌متر در سال بهره‌مند هستند و سالهاست به جای بلم‌رانی در هامون به تثبیت شن‌زارهایش می‌پردازند، شیرین‌ترین رؤیا باشد، امّا برای اهالی سبزترین کشور جهان، هرگز چنین نیست و حتا می‌تواند علاوه بر مرگ دست کم 200 انسان بی گناه، به افزایش جابه جایی خاک و تشدید فرآیند تخریب سرزمین (Land degradation)  و بیابان‌زایی منجر شود!

    امّا به راستی چرا اینگونه شده است؟ کافی است نگاهی بیاندازیم به رخدادهای حادثه‌بار در طول نیم قرن اخیر تا دریابیم که چگونه با افزایش دانایی بشر و تسلطش بر ابزارهای فناورانه‌ی فرامدرن و پیشرفت حیرت‌انگیز و شتابناک مهندسی سازه‌ای، خسارت‌های رخداده بر جان و مال آدمی ناشی از حوادث طبیعی نظیر سیل و طغیان رودخانه‌ها، ریزش کوه و لغزش زمین، زلزله، توفان، آتشفشان و خشکسالی و ... به طرز شگفت‌آور و نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است.

    تصویر نیمه مغروق امروز ریودوژانیرو و مردمان دردمندش که در تمامی درگاه‌های مجازی معتبر جهان قابل مشاهده است، می‌تواند تداعی‌کننده‌ی فردای نیویورک در این کابوس مشهور ناشی از تغییر اقلیم (Climate Change) و جهان گرمایی (Global warming) باشد.

     و غم‌انگیز‌تر آن که، بشر مغرور امروز، خود با عدم توجه به اصل پروانه، با غره شدن به توان مهندسی خویش و با تجاوز به حریم‌های طبیعی در کوهستان‌ها و رودخانه‌ها – مانند سیل قم -  عملن سبب می‌شود تا به طرز ناعادلانه‌ای رخدادهای طبیعی را با عنوان بلایای طبیعیNatural disaster - بنامیم و نعمت‌ها را نقمت بخوانیم.
    و بعد هم بگوییم: خدا خواست و تمام!
    امّا به قول دکتر کوثر عزیز در سخنرانی اخیرشان در دانشگاه شیراز: خداوند کی می‌خواهد تا من و تو خانه و کاشانه‌ی خود را از دست دهیم؟ چرا چنین بی‌رحمانه در حق آن دوست آسمانی تهمت روا می‌داریم؟


     مؤخره
:
     ممنون از مدیران عزیز تارنماهای زمستان/ یل قوان، پالاس ایرانی و سبزامین که مخاطبان خویش را به حمایت از مهار بیابان‌زایی در مسابقه‌ی جهانی برترین وبلاگ محیط زیستی ایران فراخوانده‌اند. همچنین از دیده‌بان عزیز محیط زیست ایران بابت تجهیز آن لشکر 600 نفره‌ و تشویق‌شان به پارو زدن، قدردانم.
     آخرین وضعیت رتبه‌بندی 11 وبلاگ برتر محیط زیستی جهان را می‌توانید در این نشانی رصد کنید. فعلن که دوباره جای بنگلادش و اسپانیا تغییر کرد (هر دو 31 درصد آرا را دارند و مهار بیابان زایی با 14 درصد در مقام سوم است).

بحران برداشت شن و ماسه به بام ایران رسید!

    آنگونه که دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری گزارش می‌دهد، بحران برداشت بی‌رویه‌ی شن و ماسه از بستر آبرفتی مخروط افکنه ها و رودخانه‌های استان چهارمحال بختیاری، به مرزهای نگران‌کننده‌ای رسیده و سبب جنگل‌کُشی بی‌سابقه در اغلب مناطق استان، به ویژه نواحی جنوبی آن در لردگان شده است.
    پیش‌تر اشاره به بحرانی مشابه در تنکابن و مارون (یهبهان) کرده بودم؛ وضعیت اسف‌بار پایین دست رودخانه‌ی کرج را هم که اغلب مشاهده کرده‌ایم ...
    چنین رخدادهایی به نظر می‌رسد چشم‌انداز پایداری بستر رودخانه‌ها را به شدت به مخاطره انداخته و سبب ساز افزایش محسوس فرسایش کنار رودخانه‌ای  و تأخیری (lateral erosion) می‌گردد. این در حالی است که هم‌اکنون هم نرخ جابه جایی خاک در ایران، شش برابر استاندارهای جهانی آن است.
    ناگفته پیداست یکی از عوامل تشدید‌کننده‌ی این بحران، به موازات افزایش ساخت و ساز‌ها، رشد چشمگیر صنعت سدسازی است که سبب شده میزان آورد طبیعی رودخانه‌ها در پایین دست سدها به شدت کاهش یابد.
    این در حالی است که محاسبه‌ی ظرفیت برداشت شن و ماسه با توجه به میزان آورد رودخانه‌ها، کار چندان دشوار و وقت‌گیری نیست؛ کاری که امیدوارم با یک برنامه‌ریزی مدون جامه‌ی عمل به خود بپوشاند.

    مؤخره:

    ضمن سپاس مجدد از هموطنان عزیزی که به شکلی بی‌سابقه از مهار بیابان‌زایی در مسابقه دویچه‌وله حمایت کرده‌اند؛ سیاهه‌ی دیگر سایت‌ها و وبلاگ‌هایی که مخاطبین خویش را به حمایت از مهار بیابان‌زایی تشویق و ترغیب کرده‌اند، اعلام می‌کنم. در ضمن تا این لحظه، مهار بیابان‌زایی با اخذ 12 درصد آرا در ردیف سوّم از مجموع 11 وبلاگ راه یافته به مرحله نهایی قرار گرفته است. البته هنوز شش روز فرصت هست و هر معجزه ای می تواند در این شش روز رخ دهد!

    -  برای ایران و حمایت از وبلاگستان محیط زیستی به وبلاگ مهار بیابان زایی رای دهیم - سپهر سلیمی

    - دوستان گل بیایید مهار بیابان‌زایی را حمایت کنیم! - نازخاتون

    - سه لینک جدید دیگر در بالاترین در اینجا ، آنجا و همچنین در این نشانی

    - حمایت از تنها وبلاگ ایرانی حاضر در بزرگترین رقابت بین‌المللی بین وبلاگ‌های جهان - عباس رسول زاده بیدگلی

    - لطفاً از مهار بيابان‌زايي حمايت كنيد - دکتر سیامک معطری

    - به مهاربیابان زایی رای می دهیم. - چشمان همیشه بیدار زمین (محیط زیست دماوند)

    - لطفا به ایران رای بدهید ... - سروی

    - به مهار بیابان زایی رأی دهید - مونترا

    - يک وبلاگ ايراني در جمع وبلاگ هاي برتر جهان - خبرگزاری ایرن

    - حمایت از مهار بیابان زایی در فیس بوک فرشید فاریابی و تالار ایرانیان گیاه خوار

    - پارو بزنید - عبداللطیف عبادی

    - این درخواست کمک را جدی بگیرید! - سایت مرجع متخصصین ایران (سروش رازی)

 

                                                                 درج نظر

در عصر تسلط مجازی‌ها، محیط زیست را باید چگونه نگریست؟

    جامعه‌ی امروز به دلیل شتاب حیرت انگیز پیشرفت‌های فناورانه و افزایش شگفت‌آور داده‌های تولید شده در آن، قابل قیاس حتا با جامعه‌ی 50 سال پیش هم نیست؛ یعنی زمانی که دغدغه‌های محیط زیستی برای نخستین بار تبدیل به هویت‌هایی مدنی در قالب تشکل‌های مردم‌نهاد شد.
    چنین است که باید بکوشیم تا به تدریج ضمن درک شرایط جدید و شناسه‌های حاکم بر آن، نگاه خود را به محیط زیست و دلایل پاسداری از آن، پالوده کرده و تکامل بخشیم.
    در همین باره و به عنوان مدخلی برای شروع این جستار، می‌توانید یادداشت نگارنده را با عنوان: «نگاه به محیط زیست در عصر دنیای مجازی» در مردمک بخوانید.

                                                             درج نظر

یعنی  می‌شود در گلستان هیچ شاپرکی احساس تنهایی نکند!

    دست‌نوشته‌ی زیر را صاحب پایگاه اطلاع‌رسانی سروی و به مناسبت 5 سالگی مهار بیابان‌زایی ارسال کرده است. آنچه که در جای جای این یادبرگ متفاوت موج می‌زند، دقت نظر و مطالعه‌ی کامل محتوای کلبه‌ی مجازی درویش در طول یک سال گذشته بوده است که برایم بسیار شوق‌آفرین است.
    خوشحالم که چنین خوانندگان جدی و مسئولیت‌شناسی، یادداشت‌های سرای مجازی درویش را پی می‌گیرند و بذر امید را برای آینده‌ی سبز وطن در دلم روشن نگه می‌دارند. با هم این یادداشت نرم و لغزان را می‌خوانیم:

به نام خدای طبیعت

    هر جور که حساب کنی، این تاریخ است که دارد ورق می‌خورد ...
...
    جای کلاغ زاغی‌ها خالی، امسال خبر تولدت را نیاوردند، آخر غصه‌دار برادران مقتولشان بودند، همان‌ها که می‌گویند مسموم شده‌اند .
    باد خبرش را برایم آورد ... تولدت را می‌گویم،
    باد خبرش را برایم آورد ... که 5 ساله شدی ... که داری بزرگ می‌شوی ... که قد می‌کشی ... که داری قد می‌کشی ...
باد خبرش را برایم آورد ...
خبرهای دیگری هم آورد ... از زنده رود ... زنده رود ... زنده رود ...
باد، سر راهش به زنده رود هم سر زده بود، باد می‌گفت: زنده رود راه نفسش بسته شده، می‌گفت: می‌ترسد از روزی که زنده رود، دیگر زنده نباشد ...
می‌گفت: خشکسالی دامن طبیعت را گرفته، می‌گفت: خشکسالی می‌توانست یک فرصت باشد، نه تهدید ... می‌گفت: دیگر حتی "صدای طبیعت " هم درآمده ...
باد خبرش را برایم آورد ...
عزیز 5 ساله‌ام ،
باد می‌گفت: الوند و هلن، عزادار فرزندان رشیدشان هستند که بی گناه به خاک افتادند و در خون سبزشان غلتیدند ...
می‌گفت: تازگی‌ها به جای درخت، ویلا می‌کارند،
می‌گفت: تازگی ها ، برای درخت های باغ فین ، قفس سیمانی ساخته اند ،
می‌گفت: درخت‌ها به اسارت " انسان " و "سیمان" درآمده‌اند ...
وای که این روزها ... این باد ناموافق ... چقدر بدخبر شده ...

می‌گفت ...
ناله می‌کرد و می‌گفت:
به خودش می‌پیچید و می‌گفت ...
می‌گفت: این روزها ، گندمان خیلی پریشان است.
می‌گفت: با چشم خودش تابوت‌های کوچک سوخته‌ای دیده، بی جسد ...
به باد سپردم که خبرش را به گوش بیژن فرهنگ دره شوری نرساند ...
می‌گفت این روزها، شازده کوچولو را دیده که در به در به دنبال یک مار می‌گردد،
شازده کوچولو به باد گفته بود: " انگار مارها غیبشان زده، انگار کسی نمی‌داند که بدون یک مار، قصه‌ی من بی پایان می‌ماند... "
باد می‌گفت: این روزها، شازده کوچولو را دیده که در به در به دنبال یک مار می گردد تا قصه‌اش را تمام کند.
خیلی چیزهای دیگر هم گفت ... از حرف آخرش، فقط یک کلمه را شنیدم ... "سیوند " ...
مطمئنم که گفت:  "سیوند" ...
گفت و رفت ...
باد رفت با همه‌ی خبرهای تلخش ...
اما ،
تو بمان ،
استوار بمان .
بمان و بگو می‌شود در گلستان، آنقدر گل‌های رنگارنگ باشد که هیچ شاپرکی احساس تنهایی نکند، بگو که می‌شود در گلستان تنها نبود.
بمان و بگو که می‌شود .
بمان و از قامت بلند یک اُرس بگو.
بمان و بگو که فرزندان سرزمین مظلوم‌مان، وارثان رودهای همیشه روان، بلدند از درخت زندگی، " سیب طلایی " بچینند.
بمان و بگو هنوز هستند آدم‌هایی که از سرخی لاله‌ها، دلشان می‌لرزد، خم می‌شوند و با عشق آن را می‌بوسند.
بگو که میراث داران کوروش، می‌دانند که " هرکی درخت قطع کنه، آدم بدیه "
بگو ... بگو از زنی که امروز بوی مادرم را می‌دهد ...
بگو از پدر که به سفر رفته است ... سفر زندگی ... مثل پرنده‌ها ...
بگو که پنگوئن‌ها هم بلدند، سرخوشانه و زنجیروار، زندگی را برقصند .
بگو که عباث، یک رودخانه بود که "حتما" به دریا رسیده است .
بمان،
بمان و از مردان خوش آهنگ روزگارمان بگو، همان‌ها که می‌دانند " اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت ... "
نازنین 5 ساله‌ام ،
داری قد می‌کشی، بزرگ می‌شوی، داری برای خودت وبلاگ با کمالاتی می‌شوی،
اما ،
یادت نرود که :
" زندگی ، ضرب زمین در ضربان دل ماست ... "
این، یادت نرود ...
حالا ،
تو بگو 5 سال ، 50 سال یا 500 سال ...
الهی 1000 ساله شوی ،
اما ... هر جور که حساب کنی ، این تاریخ است که دارد ورق می‌خورد ...

راستی ،

من این دو حرف نوشتم ، چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت ، چنان بخوان که تو دانی

شناسنامه ی عکس :
نام عکس : گنجشکی نشسته بر آرامگاه کوروش بزرگ
نام عکاس : محمد درویش  لینک به http://darvish.info
منبع : http://photoblog.darvish.info  لینک به  http://photoblog.darvish.info/archives/258

                                                        درج نظر

قدر چشمه برم را در لردگان بیشتر بدانیم - قسمت دوم


    لردگان، یکی از شهرهای جنوبی و گرمسیر استان چهارمحال بختیاری است که در آن حتا برنج هم کاشته می‌شود. این شهر از دير‌باز گرانیگاهی برای مبادلات عشايری بوده و کماکان این صفت خویش را حفظ کرده و ارزان‌ترین و تازه‌ترین گوشت قرمز را می‌توان از لردگان تهیه کرد. در متون کهن تاريخی، البته از لردگان با نام لردجان نام برده شده است. این شهر دارای قلعه‌ای باستانی هم بوده که در نزديكی چشمه برم، در دوران لر بزرگ ساخته شده بود و هنوز هم خرابه‌های آن قابل مشاهده است. در حقیقت شاید بتوان لردگان را دارای دیرینه‌ترین تمدن در قلمرو بختیاری‌نشین‌ها دانست، چرا که قدمتش به دوره ایلامیان می‌رسد. افزون بر آن، تمدن‌های بسیار دیگری در این شهر به عرصه ظهور رسیده و جملگی مانند کاخ‌هاشان نابود شدند. در اینجا چندین تپه وجود دارد که گویا از بقایای همان کاخ‌ها باقیمانده و البته جملگی به کوخ رسیده‌اند.


    این شهر اما یک چشمه‌ی بسیار پرآب و زیبا و مشهور به نام "برم" دارد که ریشه‌ی ماندگاری این سکونتگاه در دل تاریخ بوده است. چشمه‌ای که درحقیقت، آبش در صدها کیلومتر آن سوتر به اروندرود و کرانه‌های شاخاب پارس می‌رسد. یعنی، چشمه برم یکی از سرشاخه‌های گوارای کارون به شمار می‌‌رود؛ هرچند از آن گوارایی چیزی دیگر نصیب مردمان شریف خوزستان نمی‌شود. دبی آب این چشمه به طور متوسط به 2400 لیتر در ثانیه می‌رسد که بسیار قابل توجه است، حتا در بحران خشکسالی چند سال اخیر هم هرگز دبی این چشمه از 1670 لیتر بر ثانیه کمتر نشد. به همین دلیل، بیش از دو هزار هکتار از اراضی کشاورزی و پردیس‌های لردگان، حیات خود را مدیون تداوم آبهای جاری و زلال برم می‌دانند.


    افزون بر آن، چشمه برم، به دلیل چشم‌انداز جذابی که ایجاد کرده و برکه‌ی پرآبی که آفریده، همواره به عنوان یکی از مقاصد اصلی گردشگری در استان چهارمحال بختیاری مورد اشاره بوده است. اما روز گار این قطب گردشگری، نه‌تنها روزگار مناسبی نیست، بلکه به شدت در آستانی ویرانی و تخریب هم قرار دارد. این در حالی است که ما در ششمین روز فروردین از این محل بازدید کردیم و قاعدتاً در ایان نوروز، شهرداری‌ها دستی به سر و گوش شهر و نقاط دیدنی‌اش می‌کشند!
    اما همان طور که در این تصاویر مشاهده می‌کنید، روزگار برم، روزگار غم‌باری است و می‌رود که به عنوان یک مخزن انباشت زباله، تمامی جذابیت‌های خود را از دست بدهد.
    امیدوارم مسئولین مرکزنشین در شهرکرد که فقط 150 کیلومتر با برم فاصله دارند، هرچه زودتر، نسبت به ساماندهی این مکان زیبا و کم‌نظیر در طبیعت بختیاری اقدام کنند.

                                                                                    ادامه دارد ...

                                                              درج نظر

سفر به سرزمین چکادهای رنگی در نوروز 1389 – بخش نخست

    در هفته‌ی میانی نوروز به اتفاق کودکان و نوجوانانی که بسیار دوستشان دارم – شقایق، نیلوفر، امیر، علی و اروند – به سرزمین چکادهای رنگی رفتم؛ جایی که زردکوه، سبزکوه و سفید کوه دارد و البته سیاه کوه هم ندارد! چهارمحال بختیاری، فقط یک درصد خاک ایران را دربرگرفته، اما مرکزش – شهرکرد – بر بام 30 مرکز استان در ایران نشسته و از بروجن با عنوان سایه آسمان یاد می‌شود. در این بام رؤیایی و آبی، 10 درصد از آب‌های سطحی کشور جریان دارد (حدود 10 برابر آبی که در استان اصفهان و زنده‌رودش جاری است) و بیش از 250 جاذبه‌ی طبیعی، تاریخی و مذهبی ثبت شده دارد. افزون بر آن، در کنار چغاخور، گندمان، سولگان و شلمزارش می‌توانی بوی بهشت را به ریه‌هایت نزدیک کنی و بر بالای بردبلندش، عظمت کبریایی طبیعت وطن را با تمام وجودت درک کنی. و اگر گذرت به آبشار عشق و تنگ زندان و تنگه سماع و آتشگاه افتاد، یادت بیافتد که بخت با مردمان بختیاری، یار بوده که آنها را در چنین بهشت مستانه‌ای مأوا داده است ...

    برای همین می‌خواهم سفرنامه‌ی تلخ و شیرین خود را برای خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی بگشایم تا یادم بماند که نسل امروز، شاید آخرین نسلی بود که می‌توانست طبیعت ایران‌زمین را زیبا ببیند و در زیبایی‌اش شناور ماند ...

    هر چند ممکن است مانند این گل زرد یا آن درختچه بلوط، همچنان درس های فراوان و حرف های نگفته ی بسیاری برای زدن باقی مانده باشد که معادله ها را برهم زند! نه؟

                                                               درج نظر

ادامه دارد ...

در ستایش یک حکم قضایی نوروزی!

    روز گذشته، زنجان کانون خبری طرفداران محیط زیست در ایران بود. شهری که در آن برای نخستین بار با یک قطع‌کننده‌ی درخت، مانند یک بزه‌کار اجتماعی برخورد شد و به فرمان دادستان شهر، او را به تنه‌ی همان درختان بی گناهی بستند که تا 20 اسفند 1388 می‌توانستند مانند او نفس کشیده و فضای زنجان را پاکیزه‌تر کنند. اما این مرد 51 ساله برای رونق دادن به کسب و کار غیرقانونی خویش، نه‌تنها خود به قطع درختان پرداخت، بلکه سبب تشویق 9 نفر دیگر شد تا در مجموع 204 اصله درخت را نابود کنند.

    از آنجا که چنین تنبیهی در متن قانون برای اعدام‌کنندگان درخت، پیش‌بینی نشده است، جا دارد تا مراتب سپاس عمیق خود را از حرکت سبزمدارانه‌ی قاضی زنجانی اعلام داشته و آن را چون هدیه‌ای نوروزی از سوی این هموطن دادگستر و طبیعت‌محور بپذیرم و بپذیریم.
    کاش در مورد درختان النگ‌دره گرگان، پارک نشاط کرمان، وردآورد تهران، سیاه‌بیشه چهارباغ، پارک ملی گلستان و آن 200 هزار بلوط 50 تا 400 ساله‌ی بالادست سد کارون 4 هم چنین احکامی صادر می‌شد.

درج نظر

یادگاری کم مانند از تنگه سماع در لردگان

    در پنجمین روز از فروردین 1389، درختچه ی بلوطی را یافتم که در دشوارترین زمین ممکن، بر روی قطعه سنگی که از دامنه های زاگرس به پایین غلتیده شده بود، به زندگی لبخند می زد. 
     لبخندی که برای هر رهگذری که گذرش به تنگه سماع واقع در بخش منج لردگان می افتاد، می توانست هوش ربا باشد. اندکی پایین تر از این مکان و در همان روز سد کارون 4 رونمایی شد تا به عمر 200 هزار اصله از همزادهای این بلوط کم نظیر پایان دهد!

    گروهی هم برای این غرق شدگان بی گناه جشن گرفته بودند ...
    اما آن درخچه همچنان به نوشخند بی ادعایش ادامه می داد و نو شدن را در نوروز یادمان می انداخت ...
از این دیار سرسبز، اما پرزخم بیشتر خواهم نوشت.

                                                                    درج نظر

ساعت 20:30 روز 7 فروردین 1389 را فراموش نکنید!

    این برای چهارمین سال پیاپی است که جهانیان در اعتراض به روند شتابناک جهان‌گرمایی و انتشار روزافزون گازهای گلخانه‌ای در نیوار با ریشه‌ی انسانی، می‌کوشند تا با یک حرکت نمادین و به مدت یک ساعت، در ساعت 20:30 روز  27 مارس (شنبه - هفتم فروردین) چراغ‌ها را خاموش کنند. ابتکاری که از شرق و نیم‌کره‌ی جنوبی، یعنی سیدنی شروع شد و آرام آرام تمامی کره‌ی زمین را درنوردید.
    در سال نخست، 2.2 میلیون نفر از مردم سیدنی با این ابتکار همراهی کرده و منازل خویش را خاموش نگه داشتند. در سال دوم (2008)، 50 میلیون نفر از مردمان 35 کشور دنیا به این اعتراض خاموش پیوستند و در سال 2009، بیش از 4 هزار شهر از 88 کشور جهان در این همایش سبزرنگ شرکت کردند.

    و اینک در 27 مارس 2010 همه منتظرند تا ببینند، میزان استقبال از این ابتکار سبز تا چه اندازه گسترش خواهد یافت؛ هر چند که ممکن است مخالفت ناصر کرمی و لطیف با جهان گرمایی، اندکی از شتاب این استقبال را بکاهد، اما به هر حال باید منتظر بود و دید که چند پنجره از ساختمان اسکان در ساعت 20:30 روز هفتم فروردین ماه خاموش خواهد شد؟
    شما چه فکر می‌کنید؟ لطفاً اگر موافق این ابتکار هستید، لوگوی آن را از اینجا برداشته و در وبلاگتان قرار دهید و اگر مخالف هستید، دلایلش را بیان کنید. فقط خواهشن بی‌تفاوت نباشید!

    در همین باره:
    ساعت زمين ؛ فرصتي براي يگانگي ساكنان زمين - فارغ از مرزهاي سياسي و مذهبي و نژادي

                                                             درج نظر