کیست که بداند اینجا کجاست؟!
به این تصویر نگاه کنید و حدس بزنید که محمّد درویش در یادداشت آینده خود می خواهد از کدامین موضوع با شما سخن بگوید؟!
افق در موج اشک و خون نشسته
درج نظر
به این تصویر نگاه کنید و حدس بزنید که محمّد درویش در یادداشت آینده خود می خواهد از کدامین موضوع با شما سخن بگوید؟!
افق در موج اشک و خون نشسته
زمستان سال گذشته، نخستین باری بود که به دیدنش رفتم، سرحالتر و خونگرمتر از آن چیزی بود که برای خویش تصویر کرده بودم. وقتی پرویز بختیاری عزیز تصاویری از پرندگان موجود در تهران را برایش نمایش داد، چنان برقی در چشمانش درخشیدن گرفت که مرا حیران کرد ... با وسواس و دقت فراوان به تک تک عکسها نگریست و حتا از دیدن برخی از پرندگان در فضای تهران حیرت کرد و میپرسید، دقیقاً در کدام سوی تهران آن پرنده خاص زندگی میکند.
فروردین امسال هم مجالی دست داد تا دوباره او را در پردیسی زیبا ببینم که
بسیار دوستش دارد و یکی از بنیانگذاران آن در بیش از 40 سال پیش بود. چند
پرسش را با او در میان نهادیم ... در مورد اصطلاح بیابانزدایی، برایم گفت که آن
را قبول ندارد و بیابان را باید در جای خود به عنوان یک اکوسیستم
(بومسازگان) حفظ کرد؛ نکتهای که متأسفانه هنوز بسیاری از مدیران و
کارشناسان و علاقهمندان و حتا خبرنگاران این حوزه آن را درنیافته و یا
بعضاً رعایت نمیکنند.
وی همچنین از برنامههای سازمان متبوع خویش
در زمان مدیریتش سخن گفت و به صراحت اعلام داشت که هرگز به سازمان به
دیدهی ادارهی شکاربانی نمینگریسته و تلاشهای گستردهای برای اعمال
نگاهی جامع به محیط زیست را آغاز کرده بوده است.
در مورد
این مرد بزرگ و دیدگاههای ارزندهاش بیشتر خواهم نوشت و این که چه
شد که حتا حکومت محمّدرضا شاه هم نتوانست او را تحمل کند و حکم برکناریاش
را در سال 1356 صادر کرد.
همچنین خوشحالم که اغلب خوانندگان مهار
بیابانزایی اسکندر فیروز را
میشناسند و نگاه عاشقانهاش به طبیعت وطن را حرمت مینهند.
خوانندگان دیرآشنای مهاربیابانزایی، لابد از محتوای پرسشی که از تاریخ 5 مرداد 1387 در وبلاگ مهار بیابانزایی مطرح کردهام، آگاهی دارند. تاکنون بیش از 1800 نفر در این نظرسنجی شرکت کرده و 113 نظر هم برای آن به ثبت رسیده است که از این میان، 53 درصد شرکت کنندگان، فقر مدیریتی را مهمترین دلیل تخریب محیط زیست در ایران معرفی کردهاند؛ در حالی که 41 درصد نیز، فقر فرهنگی را متهم شماره یک معرفی کردهاند ...
ایران را صاحب یکی از 5 طبیعت برتر جهان از منظر چشماندازهای طبیعی و تنوع بومسازگانی دانستهاند. در یادداشتی که با عنوان: " چرا طبیعت ایران زمین جذاب است؟ " در مردمک انتشار دادم، کوشیدهام تا بخشی از دلایل این جذابیت را توضیح دهم.
باشد که همهی ما نشان دهیم، سزاوار زیستن در چنین طبیعت یگانهای هستیم.
متأسفانه با خبر شدم كه مديركل اوقاف استان گيلان، براي قطع درخت كهنسال موجود در رشت، مجوز لازم را از اداره منابع طبيعي و آبخيزداري رشت اخذ كرده است. بنابراين، يگانه اقدامي كه ميتواند خشم، تأسف و حيرت طرفداران محيط زيست را اندكي تسكين دهد، مجازات آن مديراني است كه چنين فرمان ننگيني را امضا و مجوز قطع يك درخت كهنسال را در بقعه سيد رقيه رشت صادر كردهاند. اين شايد آخرين فرصت براي نهاد متولّي جنگلها و مراتع كشور باشد كه نشان دهد تا چه اندازه نسبت به آنچه مسئوليت پاسدارياش را برعهده دارد، عشق ميورزد و حاضر است هزينههاي اين پاسداري را هم بپردازد.
چنين است كه از دكتر فرود شريفي، عاليترين مقام سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور – كه ميدانم عاشقانه طبيعت وطن را دوست دارد - ميخواهم و ميخواهيم تا دركوتاه ترين زمان ممكن، فرد خاطي را معرفي و سزاوارانه تأديب سازد تا همگان بفهمند كه وزارت جهاد كشاورزي در امر پاسداري از توان بومشناختي سرزمين با احدي سر شوخي نداشته و حاضر به مماشات نيست.
در همين باره:
- قطع درختان كهنسال توهين به شعور ماست - محمد درويش
- یک پیشنهاد سازنده به همهی طبیعتستیزان عزیز!
- منابع طبيعي استان گيلان دستور قطع درخت كهنسال را صادر كرد نه اوقاف !
جهانیان امروز – 22 آوریل – برای چهل و یکمین بار، روز زمین را گرامی میدارند و با خود عهد میبندند که قدر این موهبت ناهمتا را بیشتر بدانند. بارها گفتهام که زمینی که نتواند پذیرای گیاهان و جانوران باشد، نخواهد توانست پذیرای انسان هم باشد. بنابراین، شاید بزرگترین اقدام پیشگیرانهی معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید کمک به ظرفیتسازی فرهنگی در حوزهی محیط زیست و ارتقای شاخصهای سلامتی زمین باشد. زیرا این فقط یک زمین شاد است که میتواند مردمانی شاد را در خودش بپروراند.
فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید
امروز در فرهنگسرای پورسینا، نخستین
نشست کانون
فردوسی بزرگ در سال 1389 کلید خواهد خورد و علاوه بر شاهنامهخوانی کم
نظیر استاد امیر صادقی و فرنگیس توسی، شاهد سخنرانی دکتر
امیرحسین ماحوزی، سخنور چیرهدست و تحلیلگر نامی شاهنامه خواهیم بود.
پس آنان که شاهنامه را فردوسی را و ایران را دوست دارند، خود را در ساعت
16 به شهرک غرب-خیابان ایران زمین شمالی-روبروی بیمارستان بهمن-فرهنگ سرای
پورسینا برسانند تا از نزدیک شور و شوق کمنظیر فرزندان پاکنهاد وطن را
ببینند و باور کنند.
در نشست قبلی که در 19 اسفندماه 1388 برگزار
شد، استاد صادقی قطعه شعر بلندی را در مدح حکیم نامی توس سرود که در بخشی
از آن از سیاستهای فرهنگی کشور و جفای آشکار به فردوسی انتقاد شده و
میپرسد:
چرا این همه فیلم فرمایشی
که ما را نمیبخشد آرامشی
به شه نامه هست آنقدر داستان
ز جنگ آوران و همان راستان
شما این نوشته به فیلم آورید
بکوشید و فکر سلیم آورید
چه گفت آن ابرمرد شیرین سخن
که رحمت بر آن شیر پیر کهن
شما خلق ایران، چه پیر و جوان
هر آنکس که باشد ز نیک اختران
بداند که این نیک و بد بگذرد
چونان داند آن سان که داند خرد
به فردوسی هرکس که شد ناسپاس
سر و گردنش یک به یک زیر داس
به کردار او در جهان مرد نیست
نبوده، نباشد و یا بعد نیست
فدای چنین شاعری جان ما
که جان داد و شد زنده، ایران ما
امیدوارم فردا شمار بیشتری از دوستان را در پورسینا ملاقات کنم.
فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید!
کتابک، نام یک درگاه مجازی است که
گروهی از پویندگان شوریدهی معرفت در حوزهی دنیای زیبای کودکان،
کوشیدهاند تا چرخش را در این زمین ناهموار به گردش درآورند.
کتابک را دریابید و به دوستانتان معرفی کنید. زیرا ادعایی ندارد جز آن که
میخواهد پنجرهای باشد به جهان خواندن. خوشبختانه یکی از بخشهای مهم
کتابک، بخش خبرها و تحلیلهای محیط
زیستی است که نگارنده نیز افتخار همکاری با آن را دارد.
به همین مناسبت، مصاحبهی کتابک را با نگارنده میتوانید در این نشانی
بیابید و بخوانید.
عنوان این مصاحبه چنین است : «ما بزرگتر ها مسئول رفتارهای کودکان مان با طبیعت هستیم! »
یکی از بدشانسیهای محیط زیستیهای ایران این است که، روزشان همواره عزای عمومی است! دارم از روز جهانی محیط زیست، یعنی پنجم ژوئن حرف میزنم که برابر است با 15 خرداد! روزی که در جمهوری اسلامی ایران – به احترام رخداد 15 خرداد 1342 - به عنوان یک روز عزای ملّی در تقویمها با رنگ قرمز مشخص شده و تعطیل است.
اینک امّا در نوشتار پیش رو که با عنوان: «وقتی روز طبیعت شب میشود»، در مردمک هم منتشر شده است، خواهید دید که بدشانسیها فقط به 15 خرداد محدود نمیشود و انگار ناف محیط زیستیها را در این سرزمین با بدشانسی بریدهاند! نبریدهاند؟
وقتی روز طبیعت شب میشود
«ما و مناسبتهای جهانی»
در طول نیمقرن گذشته میتوان به جرأت ادعا کرد که محیط زیست، همواره در شمار مظلومترین و بدشانسترین حوزههای حیات اجتماعی مردم ایران قرار داشته است؛ مردم ما معمولاً حتا مجال ندارند تا به محیط زیست فکر کنند، چه رسد به این که بخواهند برایش دل بسوزانند و مانند یک سلحشور جان برکف از حقوق و منافع برحقش به دفاع برخیزند؛ همان گونه که در اصل 50 قانون اساسی ایران نیز بر آن تأکید شده و حفظ محیط زیست را در شمار وظایف شهروندی یکان یکان از ایرانیان معرفی کرده است.
در بارهی این که چرا مردمان ساکن در کشوری که برخوردار از یکی از 5 طبیعت و چشمانداز ممتاز جهان است، تا این اندازه باید نسبت به ملاحظات محیط زیستی بیتفاوت و سهلانگار باشند، تاکنون سخنان و تحلیلهای فراوانی گفته شده و به رشتهی تحریر درآمده است. امّا شاید بتوان برآیند همه علتها را در فقر دانایی دانست؛ فقری که از دو نارسایی عمده در کشور، یکی در حوزهی فرهنگ و دیگری در حوزهی مدیریت سرچشمه میگیرد و هم آنها را متأثر میکند.
اینک امّا نمیخواهم به چرایی این فقر بپردازم، بلکه مایلم تا به بهانهی تعطیلات طولانی نوروزی که سرانجام به پایان رسید! به یکی دیگر از بدشانسیهای طبیعتدوستان در ایران اشاره کنم؛ رخدادی که البته ریشه در وزن پایین و ناچیز گرایههای محیط زیستی در وطن دارد و آن هم ریشه در همان آفتی که پیشتر به آن اشاره کردم.
نخستین روز نوروز، روز اعتدال بهاری، بر بنیاد یک رسم دیرین که سابقهاش به سال 1969 میلادی باز میگردد، با عنوان روز جهانی زمین گرامی داشته شده و از سوی سازمان ملل متحد، به رسمیت شناخته میشود. ابتکاری که یک آمریکایی به نام جان مک کانلی آن را بنیان نهاد و مورد استقبال دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و کارشناسان یونسکو هم قرار گرفت. امّا در ایران، هرگز این روز جدی گرفته نشد. میدانید چرا؟ زیرا در نخستین روز فروردین کسی را نمیتوانی پیداکنی که بخواهد برای برپایی و گرامیداشت یک آیین جهانی تدارک دیده و یا شرکت کند! بنابراین، این فرصت تاریخی عملاً از دست رفت و مثل خیلی فرصتهای دیگر در این بوم و بر سوخت!
پس از آن، یعنی در دومین روز بهار، مصادف با 22 مارس، در حالی که مردمان 195 کشور عضو سازمان ملل متحد روز جهانی آب را جشن میگیرند، در ایران به ندرت حتا میتوانی مدیر مسئولی در حوزهی آب یا محیط زیست یا منابع طبیعی را بیابی که بخواهد در مورد فواید آب و ضرورت پاسداشت بهینهی این عنصر حیاتی زندگی و روز جهانی 22 مارس سخن رانده و مصاحبه کند. غمانگیزتر آن که رسانههای دیداری و شنیداری ما هم اغلب در خواب نوروزی به سربرده و دریغ از اندک اشارهی مؤثری به چنین رویداد مهمی، به خصوص برای ایرانیانی که چند سال است در مرز تنش آبی به سر میبرند و از نامدیریتهای بخش آب کشور، آسیبهای فراوانی دیده و میبینند. انگار وقتی روزنامهها تعطیل هستند، صدا و سیماییها هم یه جورایی باید در بیخبری خیامی غوطهور باشند!
و امّا سوّمین رویداد جهانی که برای چهارمین سال پیاپی در ایران شهید شد، ساعت زمین بود. ابتکاری که از سال 2007 در کشور استرالیا جرقهاش زده شد و امسال مردمان حدود پنج هزار شهر در 125 کشور جهان از این ابتکار حمایت کرده و در اعتراض به روند شتابناک انتشار گازهای گلخانهای و جهانگرمایی، از ساعت 20:30 به وقت محلی، چراغهای خود را خاموش کردند. این اتفاق باید در ساعت 8:30 بعداز ظهر روز شنبه، هفتم فروردین ماه (27 مارس) میافتاد، اما دریغ از کوچکترین همراهی بخشهای دولتی و خبررسانی صدا و سیما برای پیوستن ایران به این آیین سبز ارزشمند در جهان. جالب اینجاست که وقتی به میزان صرفهجویی انرژی برق در کشورهایی نظیر چین، روسیه، فرانسه و حتا مصر و پرو و اندونزی پی میبریم و اخبار آن را تعقیب میکنیم، بیشتر افسوس میخوریم که چرا وزارت نیرو باید از چنین ابتکار سودمندی در ایران حمایت نکند؟
و بدینترتیب، حدیث تکراری تعطیلات نوروزی با شهادت سه رخداد مهم زیستمحیطی جهان در وطن به پایان رسید و تا روز جهانی محیط زیست که همه ساله با 15 خرداد (روز عزای ملّی) مصادف شده، طرفداران محیط زیست در ایران میتوانند خوش باشند و دستکم خود را برای مراسم روز دوّم اردیبهشت (22 آوریل) یا روز زمین، آماده کنند.
جامعهی امروز به دلیل شتاب حیرت انگیز پیشرفتهای فناورانه و افزایش شگفتآور دادههای تولید شده در آن، قابل قیاس حتا با جامعهی 50 سال پیش هم نیست؛ یعنی زمانی که دغدغههای محیط زیستی برای نخستین بار تبدیل به هویتهایی مدنی در قالب تشکلهای مردمنهاد شد.
چنین است که باید بکوشیم تا به تدریج ضمن درک شرایط جدید و شناسههای حاکم بر آن، نگاه خود را به محیط زیست و دلایل پاسداری از آن، پالوده کرده و تکامل بخشیم.
در همین باره و به عنوان مدخلی برای شروع این جستار، میتوانید یادداشت نگارنده را با عنوان: «نگاه به محیط زیست در عصر دنیای مجازی» در مردمک بخوانید.
Love is a word of light, written by a hand of light, upon a paper of light.
یک زوج هنرمند در تیم نشنال جیوگرافیک کار میکند به نام درک و بورلی جابرت (Dereck & Beverly Joubert). این زوج عکاس و طبیعت دوست توانستند در آوریل سال 2006 صحنهای را شکار کنند که کمتر نظیرش را توانستهایم، ملاحظه کنیم. فیلم، حکایت شکار نوعی میمون ماده به نام baboon توسط یک پلنگ ماده است. میمونی که حامله بوده و درست پس از شکار شدن، بچهاش به دنیا میآید ...
و سپس معجزه رخ میدهد.
معجزهای که بار دیگر زنهار شگفتانگیز خلیل جبران را به یادمان میاندازد که 79 سال پیش گفته بود:
«لشکر خردمندیتان به چه کار آید، آنجا که عشق، سپاه خویش را گِرد آورد؟»
و این کدام عشق است که از مهر مادری، داغتر و بیمنتتر و خالصانهتر باشد؟
این فیلم را باید دهها و صدها بار دید تا نشان دهیم که مهر مادری تا چه اندازه میتواند معادلهها را برهم زند و یک شکارگر بی رحم را به دایهای مهربان بدل سازد.
این قصه در دلتای Okavango واقع در کشور آفریقایی بوتسوانا رخ داده است و نام آن کودک را که قرار نبوده، هرگز نور آسمان را ببیند، Legadema به معنی نوری از آسمان نهادهاند.
کاش آن نور را جدی بگیریم و هرگز رفیق آسمانیمان را فراموش نکنیم.
همین.
مؤخره:
ممنون از دکتر محمّد متینیزادهی عزیز که فیلم این ماجرا را برایم به عنوان پیشکشی نوروزی و هدیه 5 سالگی وبلاگم ارسال کرد.
دلش در تمامی روزهای 1389، دریایی باد و خنده بر لبانش دوخته ...
روز گذشته، زنجان کانون خبری طرفداران محیط زیست در ایران بود. شهری که در آن برای نخستین بار با یک قطعکنندهی درخت، مانند یک بزهکار اجتماعی برخورد شد و به فرمان دادستان شهر، او را به تنهی همان درختان بی گناهی بستند که تا 20 اسفند 1388 میتوانستند مانند او نفس کشیده و فضای زنجان را پاکیزهتر کنند. اما این مرد 51 ساله برای رونق دادن به کسب و کار غیرقانونی خویش، نهتنها خود به قطع درختان پرداخت، بلکه سبب تشویق 9 نفر دیگر شد تا در مجموع 204 اصله درخت را نابود کنند.
از آنجا که چنین تنبیهی در متن قانون برای اعدامکنندگان درخت، پیشبینی نشده است، جا دارد تا مراتب سپاس عمیق خود را از حرکت سبزمدارانهی قاضی زنجانی اعلام داشته و آن را چون هدیهای نوروزی از سوی این هموطن دادگستر و طبیعتمحور بپذیرم و بپذیریم.
کاش در مورد درختان النگدره گرگان، پارک نشاط کرمان، وردآورد تهران، سیاهبیشه چهارباغ، پارک ملی گلستان و آن 200 هزار بلوط 50 تا 400 سالهی بالادست سد کارون 4 هم چنین احکامی صادر میشد.
در پنجمین روز از فروردین 1389، درختچه ی بلوطی را یافتم که در دشوارترین زمین ممکن، بر روی قطعه سنگی که از دامنه های زاگرس به پایین غلتیده شده بود، به زندگی لبخند می زد.
لبخندی که برای هر رهگذری که گذرش به تنگه سماع واقع در بخش منج لردگان می افتاد، می توانست هوش ربا باشد. اندکی پایین تر از این مکان و در همان روز سد کارون 4 رونمایی شد تا به عمر 200 هزار اصله از همزادهای این بلوط کم نظیر پایان دهد!
گروهی هم برای این غرق شدگان بی گناه جشن گرفته بودند ...
اما آن درخچه همچنان به نوشخند بی ادعایش ادامه می داد و نو شدن را در نوروز یادمان می انداخت ...
از این دیار سرسبز، اما پرزخم بیشتر خواهم نوشت.
امروز میخواهم از یک سد برایتان بگویم که شاید بزرگترین سد دنیا باشد و مهمتر این که سد خوبی هم باشد!
دوشنبهی گذشته در مراسم روز جهانی مقابله با سدسازی، یک نمایشنامهی تأثیرگذار هم به همت مردم سبزاندیش تنکابنی و در حضور مقامات و مدیران اصلی تنکابن به اجرا درآمد. نام این نمایشنامهی کوتاه، «بزرگترین سد دنیا» بود. کاری از محمّدرضا یوسفی در مقام نویسنده و حسین طوسینژاد در مقام استاد راهنما. دو خواهر دوستداشتنی و شیرین به نامهای نیلوفر و نازنین علیزاده ثابت به همراه شمس مدنی (در نقش عمو جنگلبان) این نمایشنامه را اجرا کردند و در نهایت به همهی شرکتکنندگان در همایش نهالی را برای غرس هدیه دادند.
حرف اصلی این نمایش این بود که آی مردم شریف گیلان، مازندران و گلستان: اگر میخواهید از بلای سیل برای همیشه در امان بمانید، اگر میخواهید از مواهب طبیعت استثناییتان همواره بهرهند باشید و اگر میخواهید روزگاری شیرینتر برای فرزندانتان به ارمغان آورید، قدر جنگلهای بینظرتان را بدانید و به هیچ بهانهای اجازهی قطع این درختان ارزشمند را ندهید؛ چون آنها میتوانند «بزرگترین سد دنیا» باشند در برابر همهی طبیعتستیزها و همهی عواملی که حیات را در نوار ساحلی خزر تهدید میکنند.
یادمان باشد که يک هکتار جنگل راش سالانه نزديک به 1.2 ميليارد، يک هکتار مرتع مصنوعی يا مزارع کشاورزی 30 ميليون و سرانجام يک هکتار مرتع طبيعی تا 10 ميليون کيلوکالری کارمايه (انرژی) را در خود ذخيره میکنند. از طرفی محاسبه شده که هر هکتار جنگل تا سالانه 16 ميليون متر مکعب هوا را جذب کرده، 5400 کيلوگرم کربن را به مواد آلی تبديل و 14400 کيلوگرم اکسيژن آزاد میکند؛ در حالی که اين مقدار (اکسيژن آزاد شده) در فضای سبز معمولی، تنها 2500 تا 3 هزار کيلو گرم در هکتار در سال اندازه گيری شده است.
و اینها البته نکاتی بود که آن دخترکان پاکنهاد تنکابنی نمیتوانستند در وقت محدودی که در اختیار داشتند، با مخاطبینشان مطرح کنند.
قدر این بزرگترین سد دنیا را بدانید و بدانیم ... راستی! حالا باید به کدام سد افتخار کرد؟ سدهایی که وزارت نیرو می سازد یا سدهایی که طبیعت وطن در هیرکانی و زاگرس برایمان به یادگار نهاده اند؟
اگر ایرانیان، هرجایی از طبیعت وطن را ندیده باشند، دستکم یکبار در طول عمر خویش از کنار سیاهبیشه عبور کردهاند و از عطر نسیم بیمانند و خنکش سیراب شدهاند. سیاهبیشه برای آن 20 میلیون نفری که سالانه از نوار شمالی و سبز مازندران دیدن میکنند، نامی آشنا و پرخاطره است؛ از دوغ و ماستهای چکیدهاش بگیر تا دامنهها و درههای عمیق، پرآب و پردرختش. برای همین است که منطقهی حفاظت شده و کم نظیر چهارباغ در این عرصه جای دارد؛ چهارباغی که دارای یک دریاچهی بسیار زیبا به نام دریوک بود که در ارتفاع 3 هزارمتری سر به آسمان میسایید و حیات زیستمندان و وحوش ارزشمند و تیزپای دامنههای سیاهبیشه را تأمین و تضمین میکرد. اما ...
مجله نیچر در شماره 15 مارس 2010 خویش (24 اسفند 1388) مقالهای را انتشار داده است با عنوان: "Saving forests, cultures and carbon dioxide"
در این مقاله که به قلم خانم Anjali Nayar نوشته شده، با اشاره به نتایج پژوهشهایی که در آن دانشمندان جنگلشناس از 13 دانشگاه و نهاد تحقیقاتی شرکت داشتهاند، تأکید شده که یکی از راههای پاسداری از گونهگونی زیستی، موجودیت و امنیت بومسازگانها و پایداری زندگی بومنشینان در مناطق اطراف رویشگاههای جنگلی، گسترش مناطق حفاظت شده است. راهی که برای تحقق آن، سران شرکت کننده در اجلاس کپنهاگ، 4 میلیارد دلار اعتبار هم در نظر گرفتهاند و در واقع، این یکی از معدود توافقهای نهایی و مفید این اجلاس به شمار میرود. چرا که به کاهش انتشار گازهای گلخانهای و خطر جهانمایی هم کمک میکند.
امید است همکاران عزیزم در معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، این فرصت را جدی گرفته و راهکارهای جذب این سرمایه را در ایران پیگیری کنند تا بدینترتیب، هم بر امنیت طبیعت ایران افزوده شود و هم خرج این پاسداری از طریق بودجههای بینالمللی تأمین گشته و تعارضات مردم محلی با محیطبانان به کمینه برسد. برگردان این مقاله را میتوانید به قلم بهنوش خرمروز در خبرآنلاین بخوانید.
این زنبور را که میبینید در باغ گیاهشناسی سلطنتی انگلستان، معروف به Kew روزگار میگذراند … نگاه کنید که چگونه در این بهار دلفریب دارد خودش را در گردههای این گل زیبا غرق میکند … انگار او نیز پیام سهراب را شنیده و در ضمیر ناخودآگاهش تکرار میکند:
کار ما شاید این است که
میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم
و
در افسون گل سرخ شناور باشیم.
راستی!
وقتی آن زنبور میتواند، چرا ما نتوانیم؟ چرا پیمان نبندیم که در سال ۸۹ مانند یک سلحشور جان بر کف از میراث طبیعی زمین – هر جا که باشیم – پاسداری خواهیم کرد.
شادترین لحظهها در نخستین روز فرودین ۱۳۸۹ ارزانی خوانندههای عزیز مهار بیابانزایی باد …
نه! این بار دیگر روی زیبا دوبرابر نشده است؛ شش برابر شده است! نشده است؟
چقدر بهار را دوست دارم ... نگاه کنید که این پرندههای الوان، چگونه بعد از تحمل سختترین زمستان بریتانیا در طول 30 سال گذشته، به بهار سلامی دوباره میکنند ...
نوروزتان در نخستین روز فرودین 1389 از همیشه طربناکتر باد ...
این که ایرانیان در شمار مردم 10 کشوری در جهان قرار دارند که بیشترین تخریب را بر سرزمینشان روا میدارند، البته واقعیت خوشایندی نیست؛ اما این که بتوانی این حرف را از زبان فردی بشنوی که جانشین بیخاصیتترین رییس سازمان حفاظت محیط زیست در همهی دوران 50 سالهاش شده است، میتواند امیدبخش باشد و نشان دهد که اینک سکان مدیریت محیط زیست در دستان گروهی قرار گرفته که نمیخواهند واقعیتها را انکار و صرفاً ویترین را بزک کنند. حضور محمّدباقر صدوق و علی محمّد نوریان به عنوان دوبازوی اصلی سازمان در معاونتهای طبیعی و انسانی را میتوان در این راستا ترجمه کرد و امیدوار بود که میدان برای این دو عزیز کاربلد آنقدر باز خواهد بود تا بتوانند آموزههای محیط زیستی را در قلمرو تحت اختیار خویش عینیت بخشند و در پای این عینیتبخشی، از هیاهوی طبیعتستیزان قدرقدرت و پولسالار هراسی به دل راه ندهند ...
آنها که دوست دارند پاسخ این پرسش را بدانند، میتوانند سری به صفحهی محیط زیست درگاه مجازی دویچهوله زده و در آنجا گفتگوی نگارنده را با فریبا والیات بخوانند و یا بشنوند.
منتها همانقدر میگویم که هرگز در سال 1378 گمان نمیکردم که به فاصلهی 10 سال باید شاهد مرگ پریشان، بختگان، کمجان، طشک، گاوخونی، مهارلو و هامون باشم و هرگز باور نمیکردم ممکن است روزی سخن از خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، فقط یک کابوس ترساننده نباشد، بلکه تلخترین حقیقتی باشد که ممکن است در سال 1390 همهی ما آن را درک کنیم!حقیقتی که لمس ریزگردها در آسمان تنکابن و رامسر و نوشهر آن را از همیشه رعب آورتر و نزدیک تر ساخته است!
گاه برخی دهنکجیها لذتبخش است ... گاه اصلن چارهای نیست جز آن که در برابر باد خم شد، پایدار ماند و به کار خود ادامه داد ...
دکتر صادق خلیلیان، وزیر کنونی وزارت جهاد کشاورزی، در سال 1380 و به همراه اسماعیل شمسالدینی، نتایج پژوهشی را منتشر کردند که در بخشی از آن آمده بود: دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزهي محيطزيست و منابعطبيعي ايران در طول دورههاي پنجسالهي نخست و دوم برنامههاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوختههاي طبيعي تجديدشوندهي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77- 1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايهي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابعطبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجهي مؤسسهي تحقيقات جنگلها و مراتع کشور در سال 1381) تخمين زده ميشود. درحقيقت، ارزش سرمايه گذاريهای صورت گرفته در اين دو بخش که معادل 5/31 درصد کل سرمايهگذاري انجام گرفته در بخش كشاورزي بوده (5/446 ميليارد ريال)، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوخته های طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامهي 5 ساله برابر شده است.
در حقیقت، خلیلیان در آن زمان و به عنوان یک مدرس دانشگاه هشدار داده بود که نباید یک بعدی به ماجرای افزایش محصول در بخش کشاورزی و به هر قیمتی نگاه کرد.
و این دقیقن با تابلویی که امروز در جوار کاخ وزارت جهاد کشاورزی در بلوار کشاورز نمایان است، تناقض دارد! ندارد؟
اگر میگوییم: میزان محصول تولیدی در بخش کشاورزی از 24 میلیون تن در سال 1357 به 103 میلیون تن در سال 1388 افزایش یافته است؛ باید آنقدر صداقت و شجاعت هم داشته باشیم تا اعلام کنیم: در همین مدت، نرخ فرسایش آبی و بادی چه اندازه افزایش یافته است؟ و چرا تراز آبخوانهای کشور اینک به حدود منفی 8 میلیارد متر مکعب در سال رسیده! وضعیت حاصلخیزی خاک، تزریق سموم و آفات کشاورزی در آب و خاک، شورشدن اراضی کشاورزی و ... بسیاری مؤلفههای دیگر نشان میدهد که آیا میشود به این افزایش تولید افتخار کرد یا نه؟
آیا اگر فردی، بدون پشتوانه لازم و با گرفتن رانتها و وامهای فراوان، توانسته کلبهی محقر خود را به ویلایی مجلل بدل سازد، میتوان به پایداری زندگی او امیدوار بود؟!
راست آن است که کشاورزی بر روی گردههای منابع طبیعی ایستاده و دارد همچنان بدون لحاظ توانمندیهای بومشناختی سرزمین، کارمایهها را میبلعد.
امروز، فردا و پس فردا، به بهانهي آيينهاي نكوداشت روز جهاني مقابله با سدسازي، طرفداران محيط زيست در ايران سه همايش برگزار كرده و خواهند كرد. هر چند شيرازيهاي عزيز درتالار دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه شيراز با سخنراني استاد فرزانه، دكتر آهنگ كوثر، عملن از روز پنجشنبه به استقبال اين مناسبت جهاني رفتند و شاهد يكي از مستدلترين و علميترين سخنرانيها در ملامت مديريت نابخردانهي حاكم بر منابع آبي كشور بودند؛ آنچه كه خود استاد از آن با عنوان: «نامديران صنعت آب كشور» ياد كرد. در اين باره البته در يادداشتهاي بعدي بيشتر توضيح خواهم داد.
به هر حال، همايش امروز را كه پيشتر اطلاعرساني كرده بودم و به گفتهي يكي از برگزاركنندگان همايش – آقاي خسروي – به زودي گزارشهاي مربوط به آن بر روي نت منتشرخواهد شد. اما دو همايش ديگر به قرار زير است:
یکشنبه 23 اسفند - از ساعت 9:00 تا 12:00 - دانشگاه شهید عباسپور (تهران - بزرگراه شهید بابایی - خروجی حکیمیه) - ثبت نام:09354225083
دوشنبه 24 اسفند - از ساعت 16:00 تا 18:00 - تنکابن - پارک مادر - سالن ارشاد. (براي آگاهي بيشتر به وبلاگ آقاي عباس محمدي مراجعه فرماييد).
گفتني آن كه در همايش سوم، نگارنده هم سخنراني خواهد كرد.
ساعت 4 بعدازظهر امروز – 20 اسفندماه 1388 – در دانشگاه شیراز خواهم بود تا به مناسبت هفتهی منابع طبیعی از دردهای جانکاه و نواهای دلانگیز طبیعت وطن برای دانشجویان عزیز شیرازی سخن بگویم.
استان فارس، دارای بیشترین تراکم مناطق حفاظت شده است؛ این استان به حق دارای بزرگترین و مشهورترین کهنزادبومهای تاریخی وطن هم هست و استعداد شگرفی در استحصال انرژیهای نو دارد. با این وجود، نه مزیتهای تاریخی و نه امتیازهای جذاب طبیعی، نتوانسته مدیران ارشد این قلمرو سیاسی را وادارد تا چیدمان اولویتهای راهبردی خویش را بر بنیاد توانمندیهای بومشناختی و تاریخی از نو بازمهندسی کنند.
از همین روست که یک سوم میزان تراز منفی آبخوانهای کشور در استان فارس رخ داده است؛ زنگ خطری که اگر دیربجنبیم، به ناقوسی مرگبار بدل خواهد شد.
کافی است به تصویر نابی که نشنال جیوگرافیگ برایمان به ارمغان آورده است، خیره شوید تا دریابیم که گاه شکار یک لحظهی برقآسا تا چه اندازه میتواند، به زمان دهنکجی کرده و برای همیشه ماندگار شود. مانند این عکس زیبا از تیزپایی با سرعت 85 کیلومتر در ساعت که انگار بر روی آب راه میرود!
کاش همهی ما بتوانیم – دست کم یکبار – اینگونه بهشت بیافرینیم!
همان طور که پیش تر اعلام شده بود، در شانزدهمین روز از اسفند 1388، مهمان مردمان خونگرم و مهماننواز ایران در بام وطن بودم تا به بهانهی هفتهی منابع طبیعی از دغدغهها و گرایههای طرفداران و فعالین محیط زیست با مردمان بامنشین وطن سخن بگویم؛ مردمانی که وارث سرزمینی هستند که 10 برابر وسعتش در مقیاسی ملّی آب در اختیار دارد و سهم سرانهی سبزش نیز دو برابر سرانهی هر ایرانی، یعنی حدود 4 دهم هکتار بوده و از این منظر، استانی بینظیر یا کمنظیر به شمار میآید. با این وجود، متأسفانه به نظر میرسد که شتاب جنگلزدایی همچنان در استان دست بالا را داشته و به حدود 10 متر مربع در هر دقیقه میرسد؛ افزون بر آن، میزان فرسایش خاک در اغلب حوضههای آبخیز پرآب آن، به حدود 30 تن در هکتار یا بیشتر میرسد که بسیار نگرانکننده است؛ موضوعی که به ویژه برای مسئولین وزارت نیرو که مایلند تا این استان را به نمایشگاه و موزهی سدهای بزرگ مخزنی بدل کنند، باید جالب باشد! زیرا به شدت عمر مفید سدهای متعدد استان را میکاهد.
آن چیزی که برایم شوقبرانگیز و امیدبخش بود، حضور چشمگیر و گسترده دانشجویان دانشگاه شهرکرد بود که به ویژه وقتی با اجتماعات مشابه در تهران مقایسه میکنیم، درمییابیم که انگار علاقه به طبیعت در بام ایران بیشتر از تهران است!
به هر حال، در فرصت محدودی که در اختیار داشتم، کوشیدم تا برخی از فرازها و فرودهای طبیعت چهارمحال بختیاری را تشریح کنم و به پرسشهای طرح شده پاسخ دهم. در این باره میتوانید به تارنمای دیده بان طبیعت بختیاری، خبرگزاری ایرنا، ایسنا، فارس، روزنامه رسالت ، باشگاه خبرنگاران جوان و ... مراجعه فرمایید.
بار ديگر از يكان يكان همكاران شريفم در اداره كل منابع طبيعي استان و اساتيد دانشگاه شهركرد بابت برپايي سزاوارانه اين همايش قدرداني مي كنم.
یادتان هست برایتان از دیرینهترین درخت چش (بایل) ایران در بوشهر سخن گفتم؟ یادتان هست گفتم این چش پیر (Acacia nilotica) میتوانست امروز روزگاری بهتر داشته و در کنار شش برادر دیگرش به بوشهریها طراوت عطا کند ...

حال میخواهم شما را دعوت کنم تا خاطرهی یک هموطن بوشهری و دور از وطن را – دکتر محمود دهقانی – از آن درخت چش بخوانید ...
من آن خاطره را خواندم و اشک ریختم ... شما را نمیدانم؟ امّا ایمان دارم که پس از خواندن این خاطره، از دوست آسمانیتان خواهید خواست تا خودش نگهدار این درخت و دیگر درختان کهنسال این بوم و بر مقدس باشد و هرگز نگذارد تا به هیچ بهانهای در تاروپود سبزشان، میخ سیاه جهالت و آزمندی فرو رود.
به خدا سواران سبز وطن نباید ایستاده باشند، وقتی که آیههای ناهمتای طبیعت اینگونه درد میکشند ...
بر زمینهی سربی صبح
سوار
خاموش ایستاده است
و یال بلند اسبش در باد
پریشان میشود
خدایا خدایا
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار میشود
احمد شاملو
عنوان این یادداشت، نام همایشی است که روز 22 اسفندماه در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار خواهد شد. همایشی که با همت پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی و یاری پنج سازمان و انجمن مردمنهاد (انجمن علمی کشاورزی بومشناختی ایران، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محيط زیست، مرکز توسعه پایدار محیط زیست، انجمن کوهنوردان ایران و انجمن زنان ايراني طرفدارتوسعه پايدار محيطزيست)، میکوشد تا با ارایهی سخنرانی صاحبنظران و هماندیشی علاقهمندان، مهمترین چالشهای سد راه حیاط و نشاط دوبارهی رودخانههای کشور را آشکار سازد و تأثیر احداث سدها را بر این مهم مشخص کند.
امید که چنین کوششهایی که همزمان با روز جهانی مقابله با سدسازی رخ میدهد، استمرار یافته و نور بر تاریکیهای مدیریت آب کشور تابیده شود!
تاریخ و زمان برگزاری همایش: شنبه 22 اسفند 88 از ساعت 8 بامداد تا 12:30
مکان: سالن مرکز رشد فناوری، دانشگاه شهید بهشتی، جنب بانک ملی
شماره تماس دبیرخانه همایش: 22045266