آنچه که این هفته در عصر پرتقالی طرح خواهد شد!
در برنامه این هفتهی حال زمین
خوب نیست که در عصر پرتقالی رادیو جوان پخش خواهد شد، با مهران دوستی در
بارهی ماجرای ورود شیر ایرانی به دشت ارژن و ببر روسی به میانکاله، بحران
کمآبی در جیرفت و کهنوج، فاجعهی هورالعظیم و نقش آبخوانداری و آبخیزداری
در پایداری سرزمین ایران گپ زدهایم.
گفتنی آن که عصر پرتقالی از
ساعت 15 الی 17 روزهای شنبه تا چهارشنبه از رادیو جوان و در سراسر کشور پخش
میگردد.
در همین باره:
رد پای رادیو جوان در مهار بیابان زایی!
فرهنگسازی سبز را باید از کودکان شروع کرد!
بارها تأکید شده است که محیط زیست، برای برخورداری از وزنی بایسته در صحنهی معادلات اجتماعی و سیاسی جامعه، راهی ندارد جز آن که از کودکان شروع کرده و فرهنگسازی را به کودکستانها و دبستانها بکشاند ...
از تپههای ماسهای منجیل تا چهارمحال بختیاری ، راهی نیست! هست؟
این
تصویر را به دقت بنگرید؛ اینجا منجیل است! اگر باور ندارید، به دکلهای
سفیدرنگ و آشنای توربینهای بادی دقت کنید تا دریابید که آدمی آنقدر توان
دارد که حتا در منطقهای همچون منجیل در قلب البرز مرکزی و با اقلیمی
نیمهمرطوب هم تپههای ماسهای بیافریند! همان گونه که پیشتر در بورالان
آذربایجان غربی آفریده بود!!
برای آنها که در آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه
شریف جمع شده بودند، گفتم که آن تپههای ماسهای حاصل جانمایی اشتباه
در ساخت سد سفیدرود است؛ سدی که 38 سال از افتتاحش میگذرد؛ اما هنوز بیش
از 15 درصد ساخت شبکههای آبیاریاش پیشرفت نکرده، اما درعوض تا دلتان
بخواهد رسوب تولید کرده است ...
15 هزار درخت 200 ساله بلوط در جنگلهای دنا در نوبت اعدام قرار گرفتند!
یک قانون طلایی که امروز از بهروز آموختم!
« باید برای نسل بعد کاری را بکنی که آرزو داشتی نسل قبل برای تو انجام بدهند!»
200 هکتار از بیشههای مارون در آتش سوخت!
آهنگ کوثر: چه کسی سیاستگزار آبِ ایران است؟!
تخریب 430 سد در طول 13 سال گذشته در آمریکا!
امشب در برنامه کارآگاهان علم - رادیو جوان
سخنرانی امروز در دانشگاه صنعتی شریف
همان طور که آگاه هستید، تا ساعتی دیگر در دانشگاه صنعتی شریف، سخنرانی خواهم کرد. عنوان سخنرانی من:
برای درمان بیماری محیط زیست ایران، چه باید کرد؟
و چه نباید کرد؟
آيا راهي براي درمان بيماري محيط زيست ايران وجود دارد؟
و كيست كه نداند، حال بخشي از زمين به نام ايران، اصلاً خوب نيست؟
چه بايد كرد؟
تا كي بگوييم: نبريد؛ نكنيد؛ نكشيد؛ نزنيد؛ نخوريد ...
به جاي نبريدن درخت، حفر نكردن چاه، نكشيدن جاده، نزدن سد و خيلي نكردنهاي ديگر، چه بايد كرد؟
فردا - در پنجمين روز از خرداد 1389 - ساعت 14 در آمفي تئاتر مركزي دانشگاه شريف حاضر خواهم بود تا به اين بهانه با دانشجويان دانشگاه شريف و ديگر علاقهمندان به اين حوزه درد دل كنيم ...
پايان سخن – از نمایش دست برداریم؛ به حفظ واقعی طبیعت بیاندیشیم!
و سرانجام، در دوازدهمین پله، به پایان نوشتار بلند و ژرف استاد
کامبیز بهرامسلطانی رسیدیم. به جرأت میگویم که بررسی و مداقه دقیق در
همین 12 قسمت میتواند بسیاری از مشکلات فراروی مدیریت در سازمان حفاظت
محیط زیست ایران را مهار کرده و یا از سر راه بردارد.
امید که توصیههای خردمندانهی این طبیعتمرد بزرگ ایرانی را همه آویزهی
گوش خود کرده و کاری نکنیم که بیش از این به قانون طبیعت بربخورد.
به ویژه تأکید میکنم که نگاه استاد را به ماجرای سایپا و آهو با دقت
بنگرید ...
به کنوانسیون رامسر هم امیدی نیست!
منشا 30 درصد از گیاهان مهم جهان، در سرزمینهای خشک قرار دارند
آخرین دسته گل وزارت راه در جنگل های سه هزار تنکابن!
هدیه تولد سدسازان به آهنگ کوثر!
امروز 4 خرداد 1389، هفتاد و چهارمین سالگرد نخستین روز ورود دکتر آهنگ کوثر به زمین است ... این روز را بسیار دوست دارم و ایمان دارم که روزی تندیس های این مرد بزرگ را در معابر عمومی شهرهای بیابانی ایران خواهیم دید ... او تقریباً همه ی زندگیش را پای این آرمان نهاده تا بگوید: با یکصدم هزینه ای که برای سدسازی تخصیص داده می شود، می توان آب را در زیر زمین ذخیره کرد. اما به خاطر همین حرف، بسیار از آب سالاران طبیعت ستیز می خواهند سر به تن این مرد فرزانه نباشد ...
خبری از آینده : پارک ملّی خَبر در کرمان گُم شده!
آنجا تا سال 1341 گورخر داشت؛
تا سال 1345 آهو هم داشت
تا سال 1353 دستههای 50 تایی کرکس در آسمان خبر (khabr) مشاهده میشد؛
تا سال 1356 بیش از 25 هزار رأس کل و بز داشت؛
و تا سال 1369 خرس سیاه آسیایی هم داشت؛
اینک اما هیچکدام از آنها را – به جز کل و بز و آن هم در شمارگانی ناچیز – ندارد!
شما فکر میکنید چه زمانی خبر مفقود شدن پارک ملّی خبر اعلام خواهد شد و از آن زمان چند سال باید بگذرد تا اعلام گردد که نسل انسان هم در کرمان یافت می نشود! گشتهایم ما ...
در ستایش پدری که حالا کلیه ندارد ؛ اما همچنان صبا را دارد ...
نمیدانم چند نفر از شما قصهی پرغصهی صبا کوچولو را خواندهاید؛ کودکی که تاکنون بارها به تیغ جراحی سپرده شده و به گفته تیم پزشکی معالجش قرار نبوده که تابستان 1387 را هم درک کند، اما به همت پدر و مادر فداکارش هنوز به زندگی خود – به صورت نباتی - ادامه میدهد ...
فقط يازده سوار سرنوشت در گرين بلاگ!
حدود يك ماه است كه دكتر مهدي اشراقي عزيز، پس از نظرخواهي و استمداد فكري از اهالي گرينبلاگ، سرانجام پذيرفت كه براي سامان بايسته و حرفهاي گرينبلاگ چارهاي ندارد جز آن كه رودربايستي را كنار گذاشته و چشم از كمكهاي داوطلبانه بربسته و به جاي استمداد فكري و مالي، حق عضويتي اندك را – 10 هزار تومان – براي يك سال از دوستان سبزانديش مطالبه كند تا بتواند بدينترتيب هم گرينبلاگ را سرپا نگه داشته، آب و جارو كرده و آن را تدريجاً به يك بالاترين سبز مبدل سازد و هم آن يكي سايت مظلوم را دوباره احياء كرد و موج سبز و طرح سبزهايي جانانهتر راه انداخت ...
پهنههای شش گانه تحت حفاظت واجد کدام ویژگیها باید باشند؟ - 10
ریزگردها تا چه زمانی مهمان تهرانیها هستند؟!
از آن دهنکجی تا این دهنکجی!
اما در این عکس، ماجرا فرق میکند ... اینجا قرار است که به زمین استراحت داده شود تا بتواند خود را مجدداً ترمیم کرده و احیاء کند. امّا ظاهراً در رودباران استان مرکزی، قرق را جور دیگری معنا میکنند! شاید هم روزگار آیش 5 ساله ناصر کرمی را دیدهاند و حالا انقلابی شده و قوانین را به سخره گرفتهاند! نگرفتهاند؟
ممنون از سپهر عزیز که شکارش را به خوانندگان سرای مجازی درویش پیشکش کرد!
عقاب ها را جان دادیم تا روباه خاکستری را جان گیریم؟!
ماجرای
عقابها را که یادتان هست؟ اشاره
کردم که اخیراً دانشمندان متوجه شدهاند که آمریکاییها شاید لازم باشد
تا بهای گزافی برای پایداری دوبارهی عقاب سرسپید به عنوان نماد ایالات
متحدهی آمریکا بپردازند.
در همین باره، مقالهی ارزشمندی در مجلهی اشپیگل منتشر شده است که
اینک یکی از هموطنان فرزانه و طبیعتدوست، زحمت برگردان فارسی آن مقاله را
متحمل شده و حاصل کار را برایم ارسال داشتهاند. ضمن سپاس مجدد از این دوست
نادیده و فرهمند که پایگاه اطلاعرسانی فرهنگی –
تاریخی و صنعتی را هم مدیریت میکنند، توجه شما را به اصل آن یادداشت
جلب میکنم؛ یادداشتی که میتواند برای ما که اینک درگیر تجربهی مشابهی
برای بازگرداندن ببر مازندران یا شیر ارژن به موطن اصلیشان هستیم، بسیار
درخورتوجه و مفید باشد. به ویژه که امروز، نخستین روز خرداد برابر با 22
ماه می هم هست؛ روزی که برای دهمین سال پیاپی، مردمان زمین آیین های
نکوداشت روز جهانی گونه گونی زیستی را
- آن هم در سال جهانی این
مناسبت - گرامی می دارند ...
سدسازان حتا به حريم امن گربايگان فسا هم رحم نكردند!
اما ما با اين سرمايهي بزرگ انساني و شگرد بومي و ارزشمند خود چه كردهايم؟ جز اين كه آن پيرمرد فرزانه را هر روز سوزانديم و دلش را ريش كرديم ...
آخرين ضربه را نيز اخيراً آبسالاران طبيعتستيز با تكميل مطالعات خويش براي احداث يك سد جديد در بيخ گوش طرح آبخوانداري كوثر، ميخواهند بر پيكر اين پيرمرد وارد آورند و لابد در آستانهي هفتاد و چهارمين بهار زندگيش، اين هديهي شوم را به او اهدا كنند تا همه بدانند كه در اين مملكت؛ جايي كه به قول مجتبي پاكپرور: «نادرست بودن گزينه سد مانند سفيدبودن ماست، دليل نميخواهد.» دليل ميخواهد!
يادمان باشد:
بودجه ای که برای بهرهبرداری بهینه از آب سیلاب مازاد در این منطقه به طریقهي پخش سیلاب مورد نیاز است، چیزی حدود یک صدم هزینه احداث سد پیشنهادی است.
چیز دیگری هم باید بگویم؟!
جز اين كه باز هم تأكيد كنم:
اين حق ما نيست! هست؟
چرا باید با طبیعتزدایی مقابله کرد؟ – 9
در ادامه ی هشتمین بخش از یادداشت استاد بهرام سلطانی عزیز، تا آنجا رسیدیم که قرار شد از دلایل تلاش برای حفاظت از طبیعت – در حوزه اخلاق و علم - سخن بگوییم ...
دلايل اخلاقي ؛ از آنجا كه انسان در موقعيتي قرار گرفته است كه میتواند درباره بود و نبود ساير گونهها اخذ تصميم نمايد، از ديدگاه اخلاقي موظف است به حق زندگي ساير موجودات احترام بگذارد،
دلايل علمی؛ هر يك از گونهها، اجتماعات زيستي، اكوسيستمها و چشم اندازهاي طبيعي زمينهاي براي كسب شناخت و دانش بيشتر محسوب میشوند. بسياري از روابط و كنش و واكنشهاي طبيعي را تنها میتوان در فضاهاي طبيعي دست نخورده يا كمتر دست خورده، مورد تحقيق، بررسي و شناخت قرار داد. تنها با تكيه بر اين قبيل تحقيقات است كه میتوان درباره چگونگي بهره برداري پايدار از منابع اكولوژيك به نتيجه رسيد. ضمن اينكه حل بسياري از مسائل حال و آينده مرتبط با طبيعت سرزمين و اصولاً تداوم زندگي در اين سرزمين كهنسال وابسته بهانجام اين قبيل تحقيقات است،
دلايل برنامه ريزي ؛ از آنجا كه در هر صورت براي ادامه زندگي استفاده از توليدات طبيعت امري ضروري است، ما چارهاي جز حفاظت از بستر و زير بناي اين توليدات براي نسل حاضر و نسلهاي آينده نداريم. در طول سالهاي گذشته، در نتيجه واردات انواع بذرهاي بيگانه به كشور – از گندم و جو و برنج گرفته تا انواع سبزيها و درختان ميوه – گونههاي بومیيا از بين رفتهاند يا ناياب شدهاند. حتا گونههاي گياهي كهاندميك ايران زمين بودهاند – از سيب،گلابي، عدس، نخود تا گياهان زينتي مانند انواع لالهها، سنبل، سوسن – به تدريج فراموش شدهاند و جاي خود را به گونههاي وارداتي دادهاند. در اين ميان آرام آرام و از سرِ ناآگاهي كامل، عرصه براي ورود گونههاي گياهي دستكاري شده از نظر ژنتيك آماده میشود،
دلايل روحي – رواني ؛ در اين باره در سطور بالا صحبت شد و مقصود تكرار مكررات نيست، بلكه تنها يادآوري اين واقعيت است كه انسان بخشي از هويت خود را، از طبيعت سرزمين خود كسب میكند و نابودي و يا تغيير شكل طبيعت سرزمين میتواند به بي هويتي باز هم بيشتر ما كمك كند ؛ بيوم هيركاني، بيوم زاگرس بيومهاي خليجي و هماني سواحل جنوب ايران و غيره در طول تاريخ بلند اين سرزمين مردمان و فرهنگهايي را در درون خود پرورش دادهاند. به همين سبب طبيعتزدايي از اين بيومها، میتواند به معناي فرهنگ زدايي و از خود بيگانگي اين مردمان نيز تعبير شود. از اين رو، اگر قرار است جنگلهاي هيركاني باززنده سازي شوند، اين عمل نمیتواند با استفادهاز درختان سرو نقرهاي، كاج الدار، زربين، صورت گيرد. و اگر جنگلهاي ارسباران از بين برود، نه تنها يك ناحيه جغرافياي گياهي ايران، نه تنها سياه گوش و سياه خروس، كه بخشي از تاريخ طبيعي سرزمين ايران و به همراهان، هويت فرهنگي مردمان آن خطهاز ميان خواهد رفت.
براي آنكه بخشهايي از پهنههاي طبيعي همواره سالم بمانند، ساليان دراز است كه نهادهاي معتبر بينالمللي روشهاي مديريتي خاصي را تدوين و به كشورها عضو توصيه کردهاند. در ادامه به تقسيمات شش گانهی اتحاديه جهاني حفاظت، پهنههاي مورد نظر برنامه انسان زيستكره سازمان يونسكو و كنوانسيون رامسر اشاره میشود.
در گیلاوند رخ داد: یک مهربانی دیگر از سوی مسکن مهر به منابع طبیعی!
اصل ماجرا را از زبان مهرداد مسیبی عزیز بخوانید و اگر حس داشتید، بگریید و سبک شوید ...
نگاه کنید که ریزگردها چه بلایی بر سر گلها در تنکابن آوردهاند!
تصاویری را که ملاحظه میکنید، یکی از هموطنان عزیز و خبرنگاران افتخاری درویش پرس! از تنکابن برایم ارسال داشته است ...
بپذيريم كه روزگار بهره برداريهاي خودسرانه به سر آمده است! - 8
کامبیز بهرامسلطانی در هشتمین بخش از نوشتار ژرفاندیشانهاش به صراحت
به من و تو میگوید: باید به دوران بهرهبرداریهای خودسرانه در طبیعت
پایان داده و به بهانهی حرمت رسومی منجمد چون سامان عرفی، نباید تجاوز و
دستدرازی به اراضی ملّی را توجیه کرد. رخدادی که همین هفته گذشته و به
تلخی هر چه تمامتر، در بام ایران به وقوع
پیوست؛ آن هم در سکوت کامل آنهایی که باید پاسدار حراست و حفاظت از
قانون باشند.
با هم پی میگیریم این یادداشت وزین را در هشتمین منزلگاهش :
نيازهايی
که به طبيعت داریم:
مفهوم حفاظت از طبيعت در
برگيرندهی كليه تحقيقات و اقداماتي است كه به منظور حفاظت، مراقبت، بهسازي
و باززندهسازي كارايي و قابليتهاي طبيعت به انجام میرسد. در اين
راستا، هدف همواره حفظ تداوم بهره برداري از طبيعت، يا به بيان ديگر بهره
برداري پايدار از منابع اكولوژيك است. قابليتهاي طبيعت بايد از يك سو به
دليل برخورداري از ارزشهاي ذاتي و از سوي ديگر به دليل برخورداري از نقشي
زير بنايي در زندگي انسان مورد حفاظت قرار گيرند. در چارچوب يك چنين
برداشتي از مفهوم حفاظت از طبيعت، حفاظت از ارزشهاي ذاتي طبيعت، يعني
ارزشهايي كه فارغ از معيارهاي ارزشي انسان، طبيعت به خودي خود دارا
میباشد، با بهره برداري پايدار از طبيعت در تعارض قرار نمیگيرد. ضمن
اينكه بهره برداري از منابع سرزمين را نيز بايد با تكيه بر تحقيقات علمی
به انجام رسانيد؛ بپذيريم كه روزگار بهره برداريهاي خودسرانه به سر آمده
است و اين بدان معناست كه ديگر كسي نبايد با بستن تبري بر كمر به قطع
درختان مبادرت کرده و يا كس ديگري با داشتن بيلي در دست، اجازه تبديل
پهنههاي استپي به زمين زراعي را داشته باشد. همان گونه كه نفت و گاز
سرمايه ملي به حساب میآيند، چشماندازهاي طبيعي، منابع آبهاي سطحي و
زيرزميني و منابع خاك نيز سرمايه ملي محسوب شده و نمیتوانند با تكيه بر
معيارهايي قرون وسطايي – مانند سامان عرفي – مورد دخل و تصرف و تخريب و
تجاوز افراد قرار گيرند. بهرهبرداري از منابع اكولوژيك بايد مبتني بر دانش
روز باشند و اين دانش بدون توليد دانش حاصل نمیآيد. كسب دانش درباره
قابليتهاي اكولوژيك سرزمين ايران را نيز نمیتوان از منابع خارجي استخراج
كرد، زيرا هر سرزميني داراي قابليتهاي اكولوژيك و زيستي متفاوت است. حتا
در محدوده مرزهاي سياسي ايران زمين نيز، اين قابليتها همسان توزيع
نگرديدهاند ؛ قابليتهاي اكولوژيك و زيستي بيوم هيركاني يا زاگرس را
نمیتوان با بيومهاي بياباني و نيمه بياباني ايران مركزي يكسان دانست.
براي حفاظت از طبيعت میتوان دلايل منطقي ديگري را نيز ذكر كرد كه در يك
جامعه دانش محور حتماً مورد قبول قرار میگيرد. از آن دلایل در نهمین بخش
از این نوشتار با شما سخن خواهم گفت.
اعتراف یکی از متخصصان سدسازی: ماست ما ترش بود!
دیروز در جریان همایش ناگفتههای
سدسازی، دکتر محمّدرضا چمنی، استاد گروه عمران دانشگاه
صنعتی اصفهان سخنان کوتاهی بر زبان آورد که اثرات بلندی بر حضار گذاشت.
وی اعتراف کرد که به عنوان یک متخصص در حوزه سدسازی باید اعلام کند که
وقتی به عملکرد این بخش و همکارانش نگاه میکند، به رغم آن که هیچ ماست
فروشی نمیگوید: ماست من ترش است، امّا من باید اعلام کنم که ماست من ترش
بوده است! (تشویق شدید حضار) وی ادامه داد که مهندسان عمران و سدسازی و آب
نباید از تعطیلی بخش سدسازی نگران باشند؛ زیرا کارهای فراوان دیگر و
شرافتمندانهتری هنوز وجود دارد که میتوانیم انجام دهیم. ایشان به فاجعهی
سد آسوان در مصر اشاره کردند که پیشتر نگارنده هم به
آن پرداخته بود ... وی گفت: این سد عظیم که 140 برابر سد زاینده
رود گنجایش دارد، به بزرگترین معضل مصر بدل شده و اینک همه در صدد هستند که
چگونه با کمترین هزینه ممکن میشود از شر آن خلاص شد و آن را تخریب کرد؟








به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.