برخي از مهمترين مزيتهای طبيعی ايران
با وجود تنگناهاي آشكاري که در بهرهمندي از پارهاي از مواهب طبيعي کشور وجود دارد و به برخي از آنها در سه پست پيشين اشاره شد، ايران از امتيازات و ...
با وجود تنگناهاي آشكاري که در بهرهمندي از پارهاي از مواهب طبيعي کشور وجود دارد و به برخي از آنها در سه پست پيشين اشاره شد، ايران از امتيازات و ...
متوسط حجم آبي كه به صورت ريزشهاي آسماني، همه ساله بر خشكيهاي زمين ميبارد به 110 هزار ميلياردمتر مكعب (م م م) ميرسد؛ 8/63 درصد از اين ...
اهميت شرايط شكنندهي كشور و آسيبپذيري قابل توجّه آن، هنگامي آشكارتر ميشود كه بدانيم مطابق تعريفي كه از بيابانزايي ارايه شده و در 26 دسامبر 1996، از ...
هر چند که پرداختن به محدوديتهای طبيعی سرزمين، ميتواند از ابعاد گوناگونی قابل طرح باشد، ليکن شايد مهمترينِ آنها را بتوان در محدوديتهای اقليمی و منابع آب قابل ...
بروبچههاي روزنامهي اعتماد، به بهانهي پايان سال 1385، سالنامهي وزيني را تدارك ديدهاند كه بسياري از مطالبش سخت خواندني است. از آن جمله احمد شيرزاد، استاد دانشگاه صنعتي شريف ...
زمين تشنه بود؛ غبار خاك به اندك نسيمي، ديدگان را ميآزرد و گرد تيرگي فضا را پر ميكرد. آب نبود، اما سراب ِ صداي آب، زمينيها را شكنجه ميداد. چرا كه ...
ناصر كرمي، شايد صاحب بزرگترين و پرخوانندهترين تريبون نوشتاري كشور باشد! او بيش از يك دهه است كه با فراز و نشيبهايي جزيي در «همشهري» قلم زده و ...
غلامرضا شمس، مصطفي عبدالله پور، مهرداد خزايي، علي شورمج، اسماعيل جعفري و جمعي ديگر از هموطنان طبيعتدوست، متخصص و هنرمند ايراني، در شمار گروه سازندگان ...
يكي ديگر از سخنرانان همايش راهبردها – كه پيشتر گزارشش را آورده بودم – پژوهشگري جوان امّا پرتوان و با اراده بود به نام دكتر محسن مردي، كه ...
گزارشهاي رسيده حكايت از آن دارد كه شب گذشته، محيطبانان ادارهي كل محيط زيست استان تهران، اقدام به جمعآوري نهالهاي سوزنيبرگ و زیتون كاشته ...
هنگامي كه ماه گذشته در مناظرهاي راديويي، رودررو با نمايندگان سازمان ميراث فرهنگي نشسته بودم، آقاي دكتر فاضلي، رئيس پژوهشكدهي باستانشناسي به صراحت ...
روز گذشته (22 اسفندماه 85)، تالار اجتماعات مؤسسه تحقيقات علوم دامي كشور در حيدرآباد كرج، ميزبان مجريان تدوين برنامههاي راهبردي تحقيقات در حوزهي علوم كشاورزي و منابع طبيعي ...
همان ابتدا بگويم كه چهارشنبهسوري را دوست دارم، همان گونه كه هر چيز ديگر اين آب و خاك و فرهنگ كهن را ميستايم و همواره از ايرانيبودن خويش ...
روز گذشته، بيل گيتس در سخناني كه اغلب رسانههاي گروهي ايالات متحدهي آمريكا به انعكاس آن پرداختند، با شديدترين شكل ممكن سياستهاي انقباضي ...

من حقيقتاً در حيرتم كه با چنين موانع ديوانسالارانهاي، چه نياز است كه خود را به صرافت نوشتن برنامههاي ميانمدت و درازمدت انداخته و سند چشمانداز 20 ساله تدوين كنيم؟! اسناد و برنامههايي كه به مجرد گام نهادن در مسير اجرايي آنها، تنها و تنها اسباب شرمندگي بيشتر كارگزاران و برنامهريزان آن را فراهم ميآورد!!

يكي از سخنرانان مراسم روز پژوهش و منابع طبيعي كه صبح روز يكشنبه، بيستم اسفندماه 85 در تالار اجتماعات مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع برگزار شد، آقاي دكتر جعفر خلقاني، عاليترين مقام پژوهشي وزارت جهاد كشاورزي و رئيس بزرگترين نهاد تحقيقاتي كشور بود. ايشان در سخنان كوتاه، امّا بسيار مهم خود، به درستي اشاره كردند: «نبايد به بهانهي تأمين خودكفايي كشاورزي، بر ناپايداري اكولوژيك سرزمين بيافزاييم؛ چرا كه خطرات ناپايداري اكولوژيك به مراتب بيشتر از نداشتن امنيت غذايي است.» ايشان اين نكته را نيز متذكر شدند كه اصولاً ما بر حسب وظايف اسلامي خويش مجاز نيستيم كه شرايط زيستن نسل آينده را به دليل زيادهخواهي نسل كنوني به مخاطره اندازيم.
دكتر خلقاني حتا اين مفهوم را هم مورد تأكيد قرار داد كه «در شرايط امروز ما، اهميت پرداختن به حفظ پايداري اكولوژيك سرزمين، به مراتب بيشتر از مسألهي هستهاي است كه تا اين حد در رسانهها بازتاب يافته است.»
اميد است كه اين هشدار جدي رئيس سازمان تحقيقات كشاورزي كشور، مورد توجه عميق دولتمردان و برنامهريزان امروز ايران قرار گيرد؛ دولتمرداني كه ميپندارند نيل به خودكفايي كشاورزي به هر قيمتي ميتواند رخدادي غرورآفرين باشد.
پيوست:
- اهم اخبار منابع طبيعي در سالي كه گذشت؛ در خبرنامه شماره 10 انجمن جنگلباني ايران – وبلاگ مجيد حسني.
بيست و دومين شماره از خبرنامهي انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع، همزمان با هفتهي منابع طبيعي منتشر شد كه در سخن آغازين آن، آشكارا به برخي از واقعيتهاي تلخ حاكم بر حوزهي منابع طبيعي كشور اشاره شده است. از جمله در اين خبرنامه ميخوانيم: «در سالي كه اينك رو به اتمام است، علاوه بر آنكه مرهمي بر جراحت تن رنجور منابع طبيعي گذاشته نشده، تخريبهاي كمسابقهاي آن هم به بهانه توسعه، جاده ، ويلا و امثال آن در بسياري از رويشگاههاي كشور از جمله گيلانغرب، ارسنجان، بختگان، هامون، كلاردشت، گلستان، جنگل لويزان خجير، بمو و..... به وقوع پيوست كه واكنشي بخردانه و بهنگام از سوي مسئولين يا صورت نگرفت و يا به آن توجهي نشد.»
اعضاي انجمن در انتها اين پرسش را طرح كردهاند كه «آيا زمان آن نرسيده است كه اين تظاهرات ديداري رسانهاي را به بيان آنچه بر اين طبيعت رنجور وطن ميگذرد، تبديل كنيم؟»

جديدترين نقشههاي جهاني بيابانزايي، قلمرو ايران را تماماً با رنگ قرمز نشان داده است كه نشاندهندهي وخامت شرايط پسرفت در كشور است. اين در حالي است كه به دليل غلبهي نسبتاً سراسری اقليمي خشك، شرايطي به مراتب حساستر و شكنندهتر از متوسط جهاني بر فلات ايران حكمفرماست. بنا به اعلام مراجع رسمي، هماكنون حدود يكصد ميليون هكتار از اراضي كشور (بيش از 60 درصد) در شرايط ناپايدار (در حال كاهش توان توليد) به سر برده، كه 95 ميليون هكتار آن در معرض انواع فرسايشهاي آبي و بادي قرار دارد. نگاهي به آخرين يافتههاي موجود، به خوبي تمايل عرصههاي طبيعي كشور را به سير قهقرايي و دور شدن از شرايط مطلوب يا اوج نشان ميدهد؛ وضعيتي كه رشد 5/1 الي 2 درصدي جمعيت آن را تشديد ميكند ...
«بزرگترين گناهِ ما در قبالِ همآفريدهها، بیتفاوت بودن نسبت به آنهاست نه متنفر بودن از آنها؛ که اين، چکيدهي رفتارِ غير انسانی است.»
از ساخت سد سفيدرود بيش از 30 سال ميگذرد، ولي هنوز شبكههاي زهكشي آن كامل نشده و علاوه بر تلفات آب، موجب زهدارشدن اراضي زير سد شده است (همشهري، ش 2835، مورخ 18/6/1381، ص 9). صاحب اين سخن (دكتر بهرام امينيپور)، در زمان ارايهي آن، معاون وزارت جهاد كشاورزي بود. اينك امّا بيش از 4 سال از زمان اين سخن ميگذرد و بسيار مايلم بدانم پس از ۳۵ سال، سرانجام آن شبكههاي زهكشي موصوف كامل شدند يا خير؟!
آيا از بين خوانندگان عزيز «مهار بيابانزايي» كسي پاسخ اين پرسش را ميداند؟
يك انديشمند هندي، به نام «رامشور پراساد ميسرا» ميگويد: «از ديدگاه اخلاق زيستمحيطی و الگوی توسعهي بنيان نهاده شده بر آن، هيچ اسرافی بالاتر از بهرهبرداری از منابع محيطزيست برای توليد ابزار کشتار انسان نيست. به همين دليل کشورهايي که چنين میکنند را بايد سؤ توسعه يافته به حساب آورد!»
رامشور راست ميگويد؛ امّا به گمانم به جز كاستاريكا، تمامي كشورهاي جهان به نوعي در قلمرو تعريف رامشور قرار گرفته و بايستي در صف ممالك «سؤ توسعه يافته» قرار گيرند!
ياد روايتي از زندهياد، دكتر علي شريعتي افتادم؛ وي ميگفت: در هنگام ورود به يك آبادي، يكي از اهالي جلو آمده و به سرعت از من پرسيده: آيا شما مريضيد؟ و وقتي پاسخ منفي و حيرت مرا ديد، گفت: ولي شما واقعاً مريض هستيد! چرا كه گردنتان را نميخاريد!! او راست ميگفت. در آن آبادي، همهي مردم شهر مشغول خاراندن گردنشان بودند و معلومه اين من هستم كه وضعيتي غيرعادي و مريضگونه دارم! نه آنها.
حالا هم همان داستان است ... در جهاني زندگي ميكنيم كه مردمش در هر دقيقه، دو ميليون دلار صرف تسليحات و ديگر برنامههای نظامی میکنند؛ در حالي كه به زحمت حاضرند يك هزارم آن را صرف آموزش و پرورش و ريشهكني بيماريهاي كهنهاي چون مالاريا كنند.
انگار كار زيادي از دست هيچ كسي ساخته نيست!
بي جهت نيست كه برخي از فرزانگان دوران، «آدم» را متهم شمارهي يك معرفي ميكنند!
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد به اين دير خرابآبادم!

پوشش گياهي در شمارِ مهمترين مؤلفههای زندهي تأثيرپذير و تأثيرگذار بر زيستبوم است که چون آينهاي شفاف، اثرِ عوامل محيطي در حال و گذشتهي سرزمينی را که در آن استقرار يافته است، بازمینمايد. نوع گونهي گياهي، تراكم آن در واحد سطح، وضعيت اندامهاي هوايي و سامانهي ريشهاي، هرم سني هر يك از گونهها و … در شمارِ اختصاصاتی است که آگاهی از آنها به درک درستتری از شرايط بومشناختی حاکم بر زيستگاه کمک میکند. به سخنی ديگر، يك بومشناس گياهي ميتواند با شناخت از سرشت گياهان موجود در منطقه، به برآورد نسبتاً دقيقي از شرايط اقليمي، خاكي، نوري، سنگ مادر و عوامل زيستشناختی حاکم بر محدودهي مورد مطالعه دست يافته و توان بومسازگان را برای پذيرش طرحها و پروژههاي جديد معين کند. اگر اغراق نباشد ميتوان ادعا کرد هرچند شناسايي دقيق و كامل عوامل محيطي از جمله آب و هوا، خاك، فيزيوگرافي، زمينشناسي، مسايل اجتماعي و اقتصادي و … از اهم شاخصهای برنامهريزي مديريتي يك سرزمين محسوب میشوند، امّا بدون شناخت پوشش گياهي، از ارزش و کارايي چنداني برخوردار نيستند. گواهِ اين مدعا، اثراتي است كه پوشش گياهي به طور مستقيم و غير مستقيم بر تعديل دما، ميزان رطوبت نسبي، كاهش شدّت باد و در مواردي حتا روي بارندگي مؤثر از طريق اينترسپشن افقي - Horizontal Interception - ، اسيديتهي خاک، حاصلخيزي و خصوصيات فيزيكي آن، سطح ايستابي آب زيرزميني و سرانجام نوع و تراكم ماكروفونها و ميكروفونها دارد. اين موضوع در مورد حضور تعدادي از گونهها كه دامنهي بردباري آنها باريك بوده و به اصطلاح سقف خواهشهای بومشناختی آنها بالاست و اغلب به عنوان گونههاي معرف از آنها ياد میشود، بيشتر صادق است. به طور مثال حضور گونههايي نظير قيچ معرف گچي بودن محيط يا وجود هالكنموم نشان از شور بودن خاك و رويش ني و لويي (در اطراف تالاب باهو) از شناسههای هيدرمورف بودن خاك است.
چنين است که جايگاه و نقش پوشش گياهی در طرح جامع مديريت جامع زيستمحيطی گاندو آشکار میشود؛ زيستگاهی که تماماً در منطقهي رويشی خليج عمانی (Persian Gulf and Omanian region) واقع شده و به دليل شرايط رويشگاهي دشوار و اهميت گونهاي فراوان، در رديف نواحي حفاظت شدهي خاص طبقهبندی شده است.
گفتني آن كه استعداد ناحيهي رويشی خليج عمانی از منظر ترسيب کربن به 3/3 تن در هر هکتار میرسد. به سخنی ديگر، با توجه به مساحت 1/2 ميليون هکتاری آن، ناحيهي رويشی مزبور از رهاسازی53/25 ميليون تن دی اکسيد کربن به نيوار جلوگيری کرده است. اين در حالی است که تعداد درخت در هکتار جنگلهای مانگرو، به طور متوسط حدود 95 اصله گزارش شده است که چندين برابرِ رقم نظيرِ آن برای منطقهي رويشی خليج عمانی است؛ واقعيتی که بر ارزشهای باهوكلات که صاحب دستکم 200 هکتار از جنگلهای مانگرو است، میافزايد
به هر حال عرصهي مورد نظر از نظر سيماي عمومي، يك شبه ساوان متشكل از گونههاي گندميان و لگومها بوده و در بخش وسيعي نيز با توجه به نوع خاك رسي ـ نمكي آن زير سيطرهي گياهان تيرهي سلمك يا چغندر قرار دارد. به طور کلی، بايد اذعان داشت که محدودهي مورد مطالعه فاقد ارزش مرتعي است، چرا که گونههاي گياهي موجود در آن، نه از ارزش علوفهايِ درخوری برخوردارند و نه از تراكم رويشي قابل اعتنايي. به طوري كه تيپهاي موجود در اغلب نقاط به واقع اراضي عرياني هستند كه به صورت بسيار بسيار تُنك و پراكنده گياهاني را در خود پرورش ميدهند و يا تپه ماهورهاي بخش شمالي منطقه اغلب هزاردرّههاي عاري از پوشش با لايههاي سنگريزهي ورنيشدهي بياباني بوده كه تنها چند گونهي خاص گياهي در آن توان رشد و نمو دارند. اگر چه محيط مطالعه شده به نظر جنگلي است، وليكن در اغلب نقاط تنها گونهي درختي آن - Capparis deciduas - است كه اين پوشش را ايجاد کرده است.
با اين وجود، از نظر اهميت ذخاير ژنتيكي و گونههاي گياهی در معرض خطر و آسيبپذير، زيستگاه مورد مطالعه واجد اهميت و ارزشی انکارناپذير بوده که میتوان از مهمترينِ آن گونهها به موارد زير اشاره کرد:
Lasiurus scindicus ؛ Avicennia marina ؛ Nannorhops ritchieana؛ Cadaba farinosa؛Crotalaria burhia ؛ Maerua arenaria ؛ Indigofera argentea؛ Maerua crassifolia ؛Indigofera articulate ؛ Pluchea arguta؛Rhyncosia minimo ؛Rhanterium epapposum
همچنين گياهان ديگری نيز در منطقه مشاهده میشوند که از جنبههای ديگری نظير حفاظت خاک، تلطيف هوای محيط و ترسيب کربن واجد اهميت هستند که میتوان به 25 گونهي شاخص اشاره کرد.
در مجموع، از حدود بيش از 1200 گونهي گياهی شناسايي شده در استان سيستان و بلوچستان، دستکم 150 گونهي گياهي (5/12 درصد) متعلق به 49 تيره (در قالب 15 تيپ) در منطقهي حفاظت شدهي گاندو زيست میکنند (به اين تعداد بايد دستکم 36 گونه از جلبلکهای ساکن در خور و تالاب باهو را هم اضافه کرد) كه حدود 21 گونه از آنها از نظر در معرض خطر بودن يا انحصاري و كمياببودن اهميت دارند. جالب آن که منطقهي مورد مطالعه در حالی رويشگاه 5/12 درصد از کل گونههای شناختهشده در استان است که خود کمتر از 5/2 درصد از مساحت استان سيستان و بلوچستان را اشغال کرده است؛ به سخنی ديگر، از منظر واحد سطح، تنّوع گياهی موجود در گاندو، 5 برابرِ استان مادری است.
نکتهای که بسيار حايز اهميت مینمايد، تأکيد بر اين واقعيت است که حتا اگر گونههای گياهی منطقهي مورد مطالعه از چنين برتری کمّی نيز نسبت به سطح استان برخوردار نبودند، باز نيز دليل نمیشد که از ارزش و موقعيت خاص منطقه چيزی کاسته شود. به سخنی ديگر، به رغمِ پذيرش اين حقيقت كه تنوّع و شمارِ گونههاي گياهي و جانوري موجود در سرزمينهای خشک (که منطقهي حفاظتشدهي گاندو نيز در قلمرو آن محسوب میشود)، عموماً اندك و محدود است، ليكن، بر بنيادِ ستادههاي حاصل از پژوهشهاي بهعمل آمده، آشكار شده «شمارِ گونهها در ناحيهاي معين، ضرورتاً معيار مطلوبي براي نشاندادن اهميت زيستمحيطي و كاركردي (اقتصادي) منطقهي مورد نظر، نخواهد بود ( Belalو Springuel، 1996).» افزون بر آن، حتا در خشكترين و گرمترين بيابانهاي جهان نيز، شمار قابلتوجهي از موجودات زنده، ميتوانند زيست كنند؛ چنانچه تنها شمارِ خرداندامگانِ (ميكرو ارگانيسمها) موجود در يك گرم از خاك «اينگزّام» (دشت ريگي لخت در مركز صحراي آفريقا)، به متجاوز از دههزار باكتري و 3300 قارچ ميرسد.
پيوست :
- دكتر حسین آخاني: زيستشناسان شايد زبانشان تند باشد، اما قلبشان رئوف است. مطمئن باشيد اگر از توان تخصصی فرزندان اين مرز و بوم استفاده نکنيد، نمیتوانيد در مقابل متعديان محيط زيست مقاومت کنيد!

تالاب باهو و خليج گواتر به دليل برخورداری از 5 ويژگی ارزشمند، يکی از 105 منطقهي مهم زيست پرندگان در کشور محسوب میشود. اين ويژگيها عبارتند از:
1- به طور منظم تعداد قابل توجهی از گونههای در خطر تهديد جهانی را نگهداری میکند؛
2- به طور منظم يک درصد از گونههای منطقهي جغرافيای زيستی يا مسير مهاجرت يا جمعيت خاورميانه (تنها پرندگان آبزی و دريايي) را نگه میدارد؛
3- به طور منظم تعداد قابل توجهی از يک گونهي در خطر تهديد يا در حال کاهش خاورميانه را نگه میدارد؛
4- به طور منظم تعداد قابل توجهی از جمعيت جهانی يک گونه را که انتشارِ آن تماماً و يا عمدتاً به خاور ميانه محدود شده است، نگه میدارد؛
5- نمونهي معرف زيستگاهی است که دارای گروهی از گونههای بارز ويژهي خود هستند.
گفتني آن كه بنابر پارهای از شواهد و مدارک برجای مانده، يکی از نخستين سکونتگاههای بشری که قدمتش را بين 65 تا 200 هزار سال برآورد کردهاند، در جوار اين ناحيه (حاشيهي رودخانهي سديچ در چابهار) مستقر بوده است.
به هر حال آشکار است که نخستين شرط بنيانی برای ورود بايسته به هر موضوع يا مواجهه با هر مسألهای، شناخت آن موضوع و طرح دقيق و شفاف صورت مسأله است. به سخنی ديگر، فراخنا، ابعاد و ژرفنای حقيقی منظری که در برابرِ ديدگانمان گشوده شده است، بر ما آشکار نخواهد شد، مگر آنکه پيشتر خود را به ابزار و ادوات لازم برای مسلح کردنِ چشم و منزلگاهِ ديداری خويش مجهز کرده و هر نوع تدارک لازمی را پيشبينی کرده باشيم. چرا که به نظر میرسد، اين فقط طرح درست، کامل و جامعِ يک مسأله و روشنکردنِ ابعاد آن از منظرهای گوناگون است که میتواند بيشترين کمک را به حلِ آن مسأله بنمايد. بنابراين، چنانچه تعادل و تأثيرات متقابل عوامل محيطي حاكم بر زيستگاه گاندو را به عنوان بخشي از کُنشها و رفتارهای طبيعی بومسازگان فرض کنيم، به اين نكته واقف خواهيم شد كه شناخت بخشهاي مختلف تشكيلدهندهي اين بومسازگان (طبيعي و انساني) امري ضروري در برآوردِ ظرفيت تحمّل زيستي منطقه است. معنای ديگر اين کلام آن است که با دريافت و درك مفهوم «توسعهي پايدار» به عنوان محورِ هر نوع برنامهي توسعهي منطقهای در حال و آينده، میتوان بر اين باور که پايداري هر بومسازگان در ايجاد شرايطی متعادل و تعامل زيرسامانههای آن است که معنا میيابد، راسختر شد و اهميت مفهوم ظرفيت تحمّل زيستمحيطي را بيش از پيش درک کرد. در واقع، اگر هدفِ توسعه، گسترش حق انتخاب مردم باشد، بايد نه تنها نسل حاضر، بلكه نسلهاي آينده هم داراي چنين حقي باشند. به عبارت ديگر، توسعه براي آنها هم پايدار باشد. درحالی که به گفتهي كلاوس توپفر، مدير اجرايي برنامهي محيط زيست سازمان ملل متحد: «در حال حاضر ما انسانها بيش از 40 درصد از سودمنديهاي زمين را با روشهاي ناپايدار و مخرب به نفع خود بهرهبرداري كردهايم.» روندي كه شوربختانه بايد اعتراف كرد، در سرزمين مادري، به مراتب بيش از اين نمود دارد.
چنين است که برای اعمال مناسبترين شيوهي مديريت زيستمحيطی بر هر محدودهاي، پيش از هر چيز سزاوارتر و ضروریتر آن است که در گام نخست بيشينهي تلاش ممکن برای دستيابی به سيمايي حقيقی و ناب از آن منطقه، صورت گرفته و اطلاعاتی کامل و حتّیالامکان بروز در هر دو حوزهي طبيعی و انسانی، اعم از چهرهي پيکری، اقليمی و زمينشناختی منطقه تا حيات جانوری و پوشش گياهی آن و سرانجام نوع کاربری فعلی و تبيين دقيق فعاليتها و فشارهای انسانی وارد بر آن فراهم شود؛ آرمانی که در تهيهي طرح مديريت زيستمحيطي مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محيط زيست هم مد نظر بوده و اميدوارم سرانجام روزي مردم و طبيعت وطن از ثمرات اجرايي اين طرح بهرهمند شوند.
ادامه دارد ...
از آن سوی بلنداي 950 متري کوه غضب (جنوب فيروزآباد) تا نقطهي صفر ارتفاعی واقع در سواحل دريای عمان (پسابندر) در نواري به پهناي يک ...

مقارن ساعت 11 صبح امروز (شانزدهم اسفندماه 85)، دكتر مجيد مخدوم، مهندس هومن روانبخش و نگارنده در دفتر آقاي عليرضا جعفري، شهردار جوان منطقهي 13 پايتخت واقع در طبقهي پنجم ساختمان امام (ع) حاضر بوديم تا در پي توافقي كه از پيش صورت گرفته بود، در محيطي آرام به بيان ديدگاههاي خويش پرداخته و طرفين بتوانند تا آنجا كه امكان دارد از نظرات يكديگر آگاه شوند.
خوشبختانه در اين نشست سه ساعته كه آقاي مهندس نويد، يكي از همكاران ارشد شهردار نيز حضور داشتند، اين مجال به خوبي فراهم آمد تا طرفين در محيطي آرام و بدون تنش، شنوندهي نظرات و ديدگاههاي بعضاً انتقادي يكديگر باشند.
حرف ما اين بود: وقتي كه خود مسئولين شهرداري اذعان دارند كه سرانهي فضاي سبز شهر تهران بسيار كمتر از حد استاندارد است (حدود 7/6 متر مربع)؛ رخدادي كه به گفتهي آقاي جعفري در منطقهي 13(و به رغم وجود پاركهاي جنگلي سرخهحصار و خجير)، حتا به 5 متر مربع هم نميرسد! بنابراين، در چنين شرايطي بايد حق دهيد كه شهروندان از شنيدن خبر قطع بخش ديگري از همين فضاي سبز اندك شهر، حيرتزده شده و نگران شوند. به ويژه آن كه خود مسئولين شهرداري از بحران آلودگي هوا در تهران با تعبير «خودكشي دستهجمعي» ياد ميكنند.
با چنين پيشينهاي و به خصوص با يادآوري اقدام عجولانه و مشابه سال قبل شهرداري تهران در جنگل لويزان، آيا سزاوارتر نبود كه پيش از شروع عمليات قطع و جابجايي درختان در پارك جنگلي سرخهحصار، مراتب را با مردم و متخصصان، از طريق رسانهي ملي طرح ميكرديد؟ به ويژه آن كه شخص دكتر مخدوم، خود عضو كميسيون محيط زيست و توسعهي پايدار شهرداري تهران است و هر ماهه نيز جلسات آن برقرار ميشود، امّا به رغم تأكيد آقاي قاليباف، مبني بر اخذ مجوز "EIA" (ارزيابي اثرات توسعه بر محيط زيست)، براي شروع به كار هر طرح جديد عمراني، متأسفانه اين طرح براي بررسي به كميسيون ذيربط كه آقاي مختاري و حيدرزاده هم عضو آن هستند، ارجاع داده نشد؛ همان گونه كه در مورد لويزان نيز اينگونه رفتار شد!
موضوعي كه در مجموع آقايان پذيرفتند كه در اين مورد و بخصوص اطلاعرساني مناسب به مردم، شهرداري ميتوانسته خيلي بهتر عمل كند.
به هر حال، به گمان من نفس برگزاري اين نشستهاي رودررو و بيواسطه ميتواند بسيار مثبت باشد، چرا كه هم مقامات شهرداري متوجه شدند: هر كسي كه با سياستهاي زيستمحيطي ايشان مشكلي داشته باشد، لاجرم نبايد آدم سياسي باشد و از اردوگاه رقيب هدايت شود!! همچنين، بايد اين را نيز اعتراف كنم كه به عقيدهي من دوستاني كه در شهرداري منطقهي 13 ديدم، حقيقتاً به دنبال خدمت به مردم هستند و بسيار مايلند كه محيط زيست مطلوبي هم داشته باشند، هر چند شايد برخي ملاحظات و لكنتها كه از پيشينيان تا امروز ادامه داشته و به ارث رسيده، اين روند را با سكته روبرو كند يا در برخي موارد از شتاب تعامل درخور با مردم بكاهد (به عنوان مثال، در همين نشست، آقايان از نوشتن و امضاي صورتجلسه گفتگوها – كه به پيشنهاد دكتر مخدوم مطرح شد – به دليل برخي ملاحظات بالاسري! پرهيز كردند).
در حاشيه :
- حضور دكتر مجيد مخدوم و علاقهمندي وي به پيگيري مسألهاي كه مسلماً هيچ نفع مادي برايش ندارد، آن هم در شرايطي كه ميدانم گرفتاريهاي كاري فراواني دارد، حقيقتاً براي جامعهي محيط زيست ايران بايد مغتنم و ارزشمند شمرده شود.
- هر چند دقيقاً مشخص نشد كه سرانجام چند اصله درخت قطع شده است، اما مسئولين منطقه اين قول را دادند كه در ادامهي پروژه، درخت ديگري قطع نخواهد شد. همچنين آنها قول دادند تا از اين به بعد چنين طرحهايي به كميسيون محيط زيست و توسعه پايدار هدايت شده و با اخذ مجوزهاي فني و علمي و قانوني مربوطه به اجرا درآيد.
به اميد پايبندي عملي مسئولان به ملاحظات بنياني زيست پايدار در مديريت شهري
پيوست :
- حميد اميرنژاد و صادق خليليان (1385) در مطالعهاي، ارزش وجودي جنگلهاي شمال ايران و ميزان تمايل افراد جامعه به پرداخت براي حفظ موجوديت اين جنگلها را با استفاده از روش ارزشگذاري مشروط و پرسشنامه انتخاب دوگانه برآورد كردهاند؛ عليرضا موسوي هم تحليلي كوتاه بر ستادههاي آن نوشته است.
اعداد و تخمينهای بعضاً متفاوتی در خصوص توان اکسيژنسازی درختان وجود دارد، مثلاً برآورد شده که هر هکتار از يک جنگل پهنبرگ میتواند تا 12800 کيلوگرم در سال اکسيژن توليد کند؛ مقداری که برای جنگلهای سوزنی برگ تا 14400 کيلوگرم اکسيژن در هکتار در سال افزايش میيابد (بيژننژاد، 1369). در برآوردی ديگر، گزارش شده که هر 1000 متر مربع جنگل، میتواند نياز سالانهي يک انسان به اکسيژن (250 تا 300 کيلوگرم) را تأمين سازد (نوری کرهرودی، 1371). صدرنوری (1371) هم به شکلی ديگر همين مفهوم را تکرار کرده و اعلام داشته که هر هکتار جنگل میتوان بين 5/2 تا 3 تن اکسيژن در سال توليد کند. امّا گوئلکهن (1371) اين مقدار را 5/3 تا 5 تن گزارش کرده است. سبقتی (1371) هم اشاره میکند که سطح برگهای يک درخت توس (غان) در هر ساعت از روز، برابر نياز يک ساعت انسان، يعنی 27 گرم اکسيژن توليد میکند.
به هر حال از آنجا که رقمهای مزبور برای جنگلهايي است که در شرايطی مطلوب به سر میبرند، برای شرايط ايران از برآوردی استفاده شده که برای نخستين بار يخکشی در سال 1356 به آن اشاره کرده است. مطابق اين برآورد، جنگلها به ازای جذب هر 264 گرم CO2، 191 گرم اکسيژن آزاد میکنند (یخکشی، 1356).
چنين است که میتوان به برآوردی اوّليه از توليد اکسيژن به تفکيک هر يک از نواحی رويشگاهی جنگلی کشور به شرح زير دست يافت.
نخست: جنگلهای هيرکانی
با توجه به اينکه جذب هر تن CO2 معادل آزادسازی 5/723 کيلوگرم گرم اکسيژن خواهد بود. بدينترتيب، هر هکتار از جنگلهای شمال که سالانه 3/7 تن CO2 را جذب میکند، میتواند 28/5 تن اکسيژن توليد کند. در نتيجه کل عرصههای جنگلی شمال قادرند سالی 2/10 ميليون تن اکسيژن نيز آزاد سازند.
دوّم: جنگلهای زاگرس
در جنگلهای زاگرس هر هکتار از رويشگاه توانايي جذب 5/1 تن CO2 را در سال دارد؛ بنابراين، میتواند 1/1 تن اکسيژن را سالانه در هر هکتار توليد کند. در نتيجه کل عرصههای جنگلی زاگرس قادرند سالی 6/5 ميليون تن اکسيژن نيز آزاد سازند.
سوّم: جنگلهای ايران - تورانی
در جنگلهای ايران - تورانی هر هکتار از رويشگاه توانايي جذب 12/1 تن CO2 را در سال دارد؛ بنابراين، میتواند 81/0 تن اکسيژن را سالانه در هر هکتار توليد کند. در نتيجه کل عرصههای جنگلی ايران - تورانی قادرند سالی 6/2 ميليون تن اکسيژن نيز آزاد سازند.
چهارم: جنگلهای خليج عمانی
در جنگلهای خليج عمانی هر هکتار از رويشگاه توانايي جذب 66/0 تن CO2 را در سال دارد؛ بنابراين، میتواند 48/0 تن اکسيژن را سالانه در هر هکتار توليد کند. در نتيجه کل عرصههای جنگلی خليج عمانی قادرند سالی يک ميليون تن اکسيژن نيز آزاد سازند.
پنجم: جنگلهای ارسباران
در جنگلهای ارسباران هر هکتار از رويشگاه توانايي جذب 3/3 تن CO2 را در سال دارد؛ بنابراين، میتواند 4/2 تن اکسيژن را سالانه در هر هکتار توليد کند. در نتيجه کل عرصههای جنگلی ارسباران قادرند سالی 360 هزار تن اکسيژن نيز آزاد سازند.
ششم: درختکاريها
به فرض آنکه هر هکتار از درختکاريها، توانايي جذب 8/1 تن CO2 را در سال داشته باشد؛ بنابراين، میتواند 3/1 تن اکسيژن را سالانه در هر هکتار توليد کند. در نتيجه کل عرصههای مورد بحث(به مساحت دستكم 2 ميليون هكتار)، قادرند سالی 6/2 ميليون تن اکسيژن نيز آزاد سازند که اين مقدار، معادل کارايي جنگلهای ايران – تورانی از همين منظر است.
- برآيند عملکرد جنگلهای کشور در توليد اکسيژن
در مجموع، هر هکتار از رويشگاههای جنگلی کشور به طور متوسط توان توليد سالانهي 54/1 تن اکسيژن را در سال دارد که با اين حساب، جنگلهای ايران قادرند سالی 22360000 (بيست و دو ميليون و سيصد و شصتهزار) تن اکسيژن توليد کنند. حال با توجه به اينکه 5/2 تن اکسيژن، میتواند نياز سالانهي 10 نفر را تأمين کند (صدرنوری، 1371 و Zamolodchikov و همکاران، 2000)، به اين نتيجه میرسيم که پوششهای جنگلی کشور، هماکنون میتوانند با جوابگویی به نياز اکسيژن 2/6 نفر در هکتار، سالانهي اکسيژن 89440000 (هشتاد و نه ميليون و چهار صد و چهل هزار) نفر را تأمين کنند که تقريباً نيمی از اين مقدار را مديون جنگلهای شمال هستيم. بنابراين، در حالی که توان جذب CO2 جنگلهای کشور، تنها معادل 10 درصد از توليد سالانهي اين ماده توسط شهروندان ايرانی است؛ توليد اکسيژن از اين عرصهها بالغ بر 5/33 درصد بيش از نياز کنونی جمعيت کشور است. به سخنی ديگر، کشوری که از منظر شمار جمعيت، تنها 15 کشور را بالای سر خود میبيند (فيندلي و راثني، 2000)، میتواند با منابع محدود جنگلی خويش که رتبهای بهتر از 44 در ميان کشورهای جهان ندارد، پاسخگوی نياز جمعيتی مردمش حتا تا اُفق 1400 باشد.
دريافت فوق نشان میدهد که ايران کماکان در بسياری از جنبهها، از مواهب طبيعی درخوری برخوردار است که ارزش آنها از ميانگين جهانی آن در مقايسه با ديگر کشورهای جهان و به نسبت سهمی که از مساحت کرهي زمين در اشغال خود دارد، بيشتر است . در تأييد اين مدعا، همان طور که پيشتر نيز در اين تارنما مورد اشاره قرار گرفته، ارزش تجاري طبيعت برابر با 33 تريليون دلار برآورد شده است (Alonso، 2001)؛ برآوردی که موقعيت ممتاز ايران را با اين توصيف، آشكارتر ميسازد؛ چرا كه ايران به رغمِ دارابودنِ تنها 32/0 درصد از مساحت كرهي زمين، بر مبناي گزارش سال 1993 بانك جهاني، حدود 7 درصد از كل ذخاير طبيعي جهان را دارد. به بياني ديگر، ايرانيان وارثِ سرزميني هستند كه ارزش متوسط هر هكتارِ آن، حدود 22 برابر ميانگين جهاني است؛ سرزميني كه مواهب كمنظير آن، نه فقط به نسل امروز و نه حتا به آيندگانِ اين بوم و بر، كه متعلق به نوع بشر و ميراثي جهاني است.
پيوست :
- در حاشيهي قطع شبانهي بيش از هزار درخت در پارك ملّي سرخهحصار – مقالهاي از مهندس عباس محمّدي.
- براي مقابله با خطرات آلودگي هوا، تردد اتومبيل در چندشهر ايتاليا ممنوع شد!
- آيا گردشگري بلاي جان محيط زيست شده است!
- اهداي دو جايزه اسكار به فيلم الگور، كارشناسان و فعالان محيطزيست را به تسريع و گسترش اقدامات زيست محيطي اميدوار كرده است!
- با توجه به آنكه هنوز منابع طبيعي و محيطزيست در كشور ما منزلت و جايگاه خاص خود را بازنيافته، نگاه مسئولان به منابع طبيعي، بهرهبرداري و بهرهكشي از عرصههاي طبيعي است و متأسفانه مديران منابع طبيعي هم در اغلب موارد خواسته يا ناخواسته تن به اين بهرهكشي ميدهند. توسعه پارس جنوبي و تخريب خليج زيباي نايبند و در نتيجه نابودي بخشي از جنگلهاي حرا در اين منطقه، تخريب جنگلهاي منحصر به فرد حرا در خور آذيني در هرمزگان به دليل احداث اسكله در قلب اين منطقه جنگلي، تخريب و نابودي 5 تا 8 هزار اصله درخت 500 ساله به خاطر احداث سد سيوند، زمزمه احداث مجتمع پتروشيمي قلب جنگلهاي گلستان، احداث جاده در پارك ملي لار و گلستان، همه ناشي از همين طرز نگاه است – اسدالله افلاكي (در همشهري امروز حتماً بخوانيد).
- ارزش ۱۰درصد منابع طبيعي ايران، معادل ارزش مجموع ذخاير نفت و گاز است - مهندس جلالي
ايران در شمارِ سه كشوري است كه بيشترين ضايعات مواد غذايي را در جهان دارند (همشهري، ش 849، ص 4)، ضايعاتي كه افزون بر70 درصد آن به زباله تبديل شده و براي هميشه از چرخهي توليد خارج ميشود، ليكن به جاي آنكه اولويت را به سرمايهگذاري در صنايع نگهدارنده، بستهبندي، بازاريابي، بازيافت و فرآوري بهينهي محصولات براساس مزيّت نسبي سرزمين دهيم، به دنبال تأمين آب بيشتر، افزايش سطح زير كشت و توليد بيشتر هستيم. چگونه بايد در انديشهي توليد بيشتر بود، وقتی که حجم غذايی را که سالانه دور میريزيم، میتواند شکم بیش از 15 ميلیون ايرانی را برای يک سال سير کند؟ آيا سزاوارتر نيست به جای سرمايه گذاری و برنامه ريزی برای توليد يا خريد غذای بيشتر، در انديشهي کشف شيوه های حراست و مصرف بهينهي توليد موجود باشيم؟ و آيا رويکرد مبتنی بر توسعهي پايدار، اجازهي استمرارِ روشی که تاکنون به اجرا درآمده را میدهد؟

برنامهي اين هفتهي زير ذرهبين شبكهي سراسري راديو ايران (دوشنبه، 14 اسفندماه 85)، اين بار و در آستانهي هفتهي منابعطبيعي كه اينك در آغازين روزش قرار داريم، كوشيده بود تا به بهانهي اين رخداد، ديدگاه متولّيان دولتي حوزهي منابع طبيعي كشور را در برابر پندار غالب مردم و تشكلهاي غير دولتي قرار دهد و دلايل توفيق يا عدم توفيق احتمالي در اين مهم را به تحليل كشد. از همين رو، آقايان دكتر پيمان يوسفي آذر (مديركل امور جنگل)، مهندس حسيني و مهندس سليماني (از دفتر آبخيزداري و مشاركتهاي مردمي سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور) در جبههي موافق قرار گرفته بودند و مهندس محمدّي (از ديدهبان كوهستان) و نگارنده ظاهراً در جبههي منتقد دولت قرار گرفته بوديم!
پرسشي را كه درصدد طرح آن برآمدم، اين بود كه «چرا به رغم همهي كوششهاي پرشماري كه در طول چند دههي اخير توسط متوليان بخش منابع طبيعي و محيط زيست كشور صورت گرفته، كماكان از منظر شاخصهاي پايداري زيست محيطي، كشور ما با شيبي كاهنده مواجهه است؟ پاكتراشي چنگلها ادامه دارد، رخداد سيلهاي حادثهخيز با افزايشي بيش از 900 درصد در طول 4 دههي گذشته روبرو بوده است؛ نرخ فرسايش خاك در كشور به رقم 5/4 ميليارد تن در سال رسيده، تالابهاي كشور در معرض نيستي قرار گرفته و ميزان برداشت غير مجاز از منابع چوبي ايران به 10 ميليون متر مكعب رسيده است؟!
پرسشي كه نخستين دليلش را در رويكرد سنتي حاكم بر مديريت كشور ميدانم كه هنوز بر اين گمان است كه ميتوان با تكيه صرف بر كشاورزي، توليد ناخالص ملّي را افزايش داد؛ رويكردي كه نتيجهي آن افزايش بيشتر وابستگي معيشتي به سرزمين است، آن هم سرزميني كه به دليل ضريب بالاي تغييرات حجم آبهاي سطحي آن و آسيبپذيري آشكارش در برابر خشكسالي و سيل، كاملاً در اين حوزه شكننده و منفعل بوده است.
آقاي مهندس محمدي نيز صراحتاً اشاره كرد كه دولت نتوانسته وظيفهي حاكميتي خود را در پاسداري از منابع جنگلي به انجام رسانده و از اين منظر ضربهي جبرانناپذيري به كشور وارد آمده است.
دكتر يوسفي آذر، امّا با اشاره به سفرهاي متعددي كه به كشورهاي مختلف جهان و خاورميانه داشتند، يادمان انداختند كه نگراني ما چندان نبايد جدي پنداشته شود! چرا كه وضعيت حفاظت از منابع طبيعي ايران در مقايسه با ديگر كشورهاي خاورميانه بسيار مطلوبتر بوده و حتا در قارهي اروپا كه مشهور به قارهي سبز است، هماينك تنها 23 درصد از وسعت قاره را جنگل به خود اختصاص داده است و ديگر رويشگاههاي جنگلي خويش را اروپاييان به دليل نيازهاي معيشتي و توسعهاي خويش از بين بردهاند!
آقاي مهندس سليماني نيز با اشاره به نقش مؤلفههاي اقتصادي اجتماعي تأكيد كردند كه سهم اين عوامل در موفقيت يا شكست طرحهاي منابع طبيعي بسيار چشمگير است. آقاي مهندس حسيني نيز يادآوري كردند هماكنون بيش از 22 ميليارد مترمكعب هرزآب داريم كه اين رقم عامل اصلي سيلهاي ويرانگر و افزايش حجم فرسايش خاك در كشور بوده، در حالي كه با اعمال مديريت درست بر سرزمين و رعايت هنجارهاي دانش آبخيزداري، اين رقم را ميتوان به آب قابل استحصال كشور افزوده و بحران كمابي را مرتفع ساخت.
در حاشيه :
- در ابتداي مناظره، تهيهكننده و مجري برنامه با يادآوري مناظرهي دو هفته پيش كه در بارهي سد سيوند بود، جديدترين خبرها را از نگارنده جويا شدند كه گفتم: گويا سرانجام وزارت نيرو با برگزاري يك مناظره در طي هفتهي آينده موافقت كرده است و ايشان هم قول دادند تا متن آن مناظره را بر روي آنتن بياورند.
- آقاي دكتر شريعتنژاد، مديركل جنگلهاي شمال، مهمان تلفني برنامه بود كه متأسفانه با موضعي انفعالي اعلام كرد: ما مجبوريم تن به اجراي طرحهايي چون احداث آزادراه تهران- شمال بدهيم! چرا كه جمعيت در منطقه به طرز سرسامآوري افزايش يافته است و اين جمعيت هم جاده ميخواهد. كاش ايشان يادشان بود كه در همين سفر اخير رئيسجمهور به مازندران غربي، آقاي رئيس جمهور يكي از دلايل عدم موافقت دولت را با استان شدن اين منطقه به مركزيت شهرستان نوشهر، جمعيت كم منطقه اعلام كرده و قول دادند اگر نوشهريها، شمار خود را تا پايان برنامهي چهارم به حد نصاب لازم افزايش دهند، آنجا را استان كنند!
- دكتر يوسفي آذر، وقتي كه نگارنده رقم «برداشت بيش از 10 ميليون متر مكعب از منابع گياهي و چوبي را يادآوري كردم كه به مصرف نياز گرمايشي مردم محلي ميرسد» به شدت موضعگيري كرده و اعلام داشتند كه حتماً يك صفر به آن اضافه شده است!! در حالي كه اين رقم در ارگان رسمي سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور، يعني فصلنامهي علمي ترويجي جنگل و مرتع (شماره 51، صفحه شش) و به نقل از آقاي مهندس بهرامي، معاونت وقت سازمان و رئيس فعلي شوراي عالي جنگل، مرتع و خاك انتشار يافته بود!
- يك نكتهي حايز اهميت ديگر نظرات اغلب شنوندگاني بود كه به برنامه زنگ زده بودند كه حاوي دو نكته بود: نخست آنكه بر خلاف تصور مجري برنامه كه گمان ميكرد، موضوع منابع طبيعي، دغدغهي مردم نيست و در نتيجه ممكن است از اين برنامه استقبال نكنند، اتفاقاً شمار قابل توجهي با اين برنامه تماس گرفته و نظرات صريح و اغلب درست و قابل تأملي را نيز مطرح كردند؛ از جمله به شدت به اقدام شهرداري تهران در قطع درختان سرخه حصار حمله كرده و از مواضع انفعالي سازمان جنگلها و محيط زيست انتقاد كردند.
- دومّين نكته آن بود كه كاملاً از گفتههاي مردم مشخص بود كه ايشان از عملكرد دستگاه متولّي منابع طبيعي كشور راضي نيستند؛ واقعيتي كه به خودي خود بايد براي مسئولين ذيربط زنهاردهنده باشد!
- مجري محترم برنامه پرسش جالب ديگري را نيز طرح كرد و آن اين بود كه اگر در كشور ديگري هم مسألهاي نظير تجاوز به پارك ملّي سرخهحصار پيش ميآمد، آيا چنين واكنشي در جامعه و بين مسئولين ديده ميشد؟! پرسشي كه مانند بسياري ديگر از پرسشهاي طرح شده در اين برنامه، به دليل كمبود وقت، بدون پاسخ ماند!
بيش از 4 سال پيش، روزنامهي همشهري در صفحهي 4 از شمارهي 2879 خود به بهانهي روز ملّي صادرات نوشت: «11 سال از فرمان خصوصيسازي توسط حسن حبيبي معاون اول وقت رئيس جمهور ميگذرد، اما آمارها نشان ميدهد كه در طول اين مدّت، سهم بخش خصوصي از صادرات غيرنفتي كاهش يافته و از 3/92 درصد در سال 71 به 8/62 درصد در سال 1380 كاهش يافته است در حالي كه سهم دولت از 7/7 درصد به 2/37 درصد افزايش يافته است.»
ليكن به رغمِ تمامي تأكيدها و موافقت همهي اركان نظام، كماكان 500 شركت دولتي موجود، بيش از 66 درصد از كل بودجهي مملكت در سال 1381 را به خود اختصاص دادند كه اين ميزان، حتا از سال 1380 نيز، 11/4 درصد بيشتر بود. همان طور كه ملاحظه ميشود، نزديك به دو سوم بودجهي سالانهي كشور، صرف شركتهايي ميشود كه بررسيهاي اخير نشان داده، بدون كمكها، رانتها و يارانههاي دولتي، متجاوز از 60 درصد از اين غولهاي نامنضبط و ناكارآمد، ورشكسته خواهند شد (همشهري اقتصادي، ش 2796، مورخ 9/5/81، ص 8).
و امروز باز در همان نقطه قرار داريم و شايد حتا عقبتر! به نحوي كه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در مذاكرات ديروز خود، آشكارا نسبت به افزايش 20 درصدي بودجه شركتهاي دولتي در سال 86، آن هم با وجود تأكيد مقام معظم رهبري براي اجراي كامل اصل 44 قانون اساسي و مصوبات موجود در سند برنامه چهارم و چشمانداز 20 ساله، اعتراض كردند و البته - با این وجود - كليات بودجه هم به تصويب رسيد!
پيوست :
- گزارش نرگس روحاني از «چهارمين همايش ملي ارزيابي اثرات محيط زيستي ايران» ؛ مهندس لعبت زبردست: «بسياري از سدهاي بزرگ كشور با دارا بودن گزارش ارزيابي محيطزيستي هماكنون معضلات بزرگي را براي محيطزيست خود ايجاد نمودهاند. كشور ايران در زمينه محيطزيست تا به حال 3بحران را پشت سر گذاشته است و ما اكنون در بحران سوم هستيم.»
- مهندس عبدينژاد: با اعتبارات كنوني، 60 سال زمان نياز داريم تا كانونهاي بحراني بيابانزايي را در كشور مهار كنيم! بيابانزايي سالي يك تريليون ريال به ايران ضربه ميزند!
- خبري خوش: زندهگیری موفقیتآمیز یوزپلنگهای ایرانی در منطقه حفاظت شده بافق ؛
- مديركل منابع طبيعي استان تهران: قطع درختان سرخه حصار اقدامي كاملاً غير قانوني است!
- ساعت 15:30 امروز (14 اسفندماه 85)، برنامه زير ذرهبين، شبكه سراسري راديو ايران؛ مناظرهاي زنده به مناسبت هفته منابع طبيعي با حضور دكتر پيمان يوسفي آذر، مهندس محمدي و محمّد درويش.