حكم زيتون صادر شد!

    جنگل‌هاي حاشيه‌ي شهرها ظاهراً عاقبت بهتري را انتظار نمي‌كشند، يا عبور لوله گاز، يا بزرگراه و يا خانه‌هاي مسكوني كارمندان وزارتخانه‌اي كه بايد متولّي حراست و حفاظت از رويشگاه‌هاي طبيعي و دست‌كاشت كشور باشد ... واقعيت تلخ و شرم‌آوري است، مي‌دانم!

ادامه نوشته

در حمايت از تاريكي شب!

     چندي پيش نشريه "Green peace magazine"، خبري را منتشر كرده بود كه حكايت از آن داشت: «فرماندار ايالت كاتالونياي اسپانيا در حمايت از تاريكي شب، قانوني ...

ادامه نوشته

برگي زنهاردهنده از تاريخ كشاورزي جهان!

   دكتر شهريار خالدي در صفحه‌ي 31 از كتاب ارزشمند خويش با عنوان: «بلاياي طبيعي»، قطعه‌اي از تاريخ كشاورزي معاصر جهان را برايمان بازخواني ...

ادامه نوشته

ارسنجان ؛ آخرين قرباني توسعه‌ي ناپايدار (البته تا امروز)!

     يكي از هموطنان عزيز و دلسوز ارسنجاني‌ام (آقاي محمّدحسين شيرازي)، اخيراً نامه‌ها و گزارش‌هايي را در اختيار نگارنده قرار داده كه نشان مي‌دهد، به رغم نگراني‌هاي گسترده و فراگيري كه به دليل جانمايي و مكان‌يابي اشتباه شهرك صنعتي ارسنجان در بين مردم و كارشناسان محلي به وجود آمده و تاكنون چندين و چند نامه به مقامات مسئول از جمله، خانم دكتر جوادي، رئيس سازمان حفاظت محيط‌زيست ارسال شده است؛ ولي گوش شنوايي ظاهراً مشاهده نشده و توسعه‌سازان بي‌ترمز دولت‌سالار! بدون كمترين توجهي به دغدغه‌هاي به حق مردم محل، با سرعت و شتابي فراوان مشغول ساماندهي و راه‌اندازي شهرك صنعتي مزبور هستند.
    اين بي‌توجهي آشكار به خواست مردم و كارشناسان محلي در حالي نمود مي‌يابد كه مشاهده مي‌كنيم وزارت نيرو براي نمايش مردمي بودن خود از گردهمايي كشاورزان و خواست مردم محل در آبگيري سد سيوند خبر مي‌دهد! چگونه است كه مردم را در ماجراي شهرك صنعتي ارسنجان نمي‌بينيم، امّا از همان مردم زحمت‌كش و بيگناه و در رنج به عنوان اهرم و چماقي بر سر مخالفان آبگيري سد سيوند بهره مي‌بريم؟! آيا اين نوع عملكرد، مصداق بارز استفاده‌ي ابزاري از مردم نيست؟!
     بگذريم ...
     به عنوان مثال، در همين ماجراي ارسنجان مي‌توان به بخش‌هايي از نامه‌ي دكتر سيد محمّدجعفر ناظم‌السادات، رئيس مركز مطالعات اقليمي دانشگاه شيراز خطاب به رئيس سازمان حفاظت محيط زيست استناد كرد كه مي‌نويسند: «امروز مردم ارسنجان فارس كه در فاصله‌ي حدود 120 كيلومتري شمال شرق شيراز قرار دارد، در يك دو راهي سخت و مشكل قرار گرفته‌‌اند. يك شهرك صنعتي در دامنه‌هاي شمال غربي اين شهر (مثلاً در مقايسه با تهران در منطقه شميرانات) در حال احداث است. بسياري از مردم و كارشناسان فن در مورد پيامدهاي زيست محيطي و تأسيس چنين شهركي و توانايي آن در كاهش نرخ بيكاري سؤالاتي دارند كه متأسفانه هيچ گزارش توجيهي كه جوابگوي اين پرسش‌ها باشد، تاكنون ارايه نشده است. منابع آب زيرزميني ارسنجان به شدت در حال تحليل است به طوري كه سازمان آب منطقه‌اي فارس، منطقه را از نظر حفر چاه ممنوعه اعلام كرده است. مكان در نظر گرفته شده براي شهرك صنعتي در مجاورت بزرگترين قنات منطقه است كه آب كشاورزي منطقه را تأمين مي‌كند. افزون بر آن، موقعيت جغرافيايي شهرك طوري است كه جهت شيب زمين و نيز باد غالب تمام آلودگي‌هاي آب و هوا را به سمت شهر و باغات اطراف هدايت خواهد كرد. مشخص نيست كه اين شهرك براي چه نوع صنايع‌اي در نظر گرفته شده و آب مورد نياز آن از كجا و چگونه تأمين مي‌شود؟ فاضلاب شهرك كه مشرف به شهر است، چگونه دفع  مي‌شود؟ آلودگي هوا به چه ميزان خواهد بود و تأثير آن بر نامطلوب شدن كيفيت محصول باغات چقدر است؟ تأثير شهرك بر آب قنات كه محل درآمد بسياري از مردم است، به چه ميزان بوده و چند نفر در اين شهرك مشغول به كار خواهند شد؟ در پاسخ به اين سؤالات برخي از مسئولين اعلام مي‌دارند كه ايجاد مانع در ساخت شهرك، مردم را از ميلياردها ريال سرمايه‌گذاري دولت براي توسعه‌ي شهر و حل مشكل بيكاري بي‌نصيب مي‌سازد. موضوع طوري مطرح مي‌شود كه گويا طرح اين پرسش‌ها به مفهوم مخالفت با توسعه‌ي صنعتي و اشتغال‌زايي است. سركار عالي واقفيد كه در طول چند دهه گذشته بسياري از اقداماتي كه به منظور رفع مشكل بيكاري بوده، درنهايت به علت عدم مطالعه‌ي اوليه كافي، تبديل به معضلات جديدي شده است. واگذاري اراضي به افراد و گروه‌ها در بسياري از موارد موجب نابودي منابع آب و خاك شده و افراد بيكار به بانك‌ها و دولت هم بدهكار شده‌اند. دريافت‌كننده‌هاي وام‌هاي سه ميليون توماني اشتغال‌زايي نيز در موارد متعددي نتوانسته‌اند شغلي براي خود دست و پا كنند و بازپرداخت وام‌ها موجب تورم اقتصادي شده است. امروز در بسياري از دشت‌هاي فارس به علت بهره‌برداري بيش از حد از آب، تأمين آب مشروب شهرها با مشكلات اساسي روبه رو است. به نظر مي‌رسد كه اين موج صنعت‌گرايي نيز در صورتي كه به طور كامل سنجيده نشود، پس از صرف هزينه‌هاي فراوان و نابودي بيشتر اراضي و منابع آب و خاك شهرها فروكش خواهد كرد. محصول نهايي اين اقدامات نسنجيده چيزي جز خسران و نوميدي و گسترش بيكاري در بخش كشاورزي به علت خشكيده شدن قنوات و تحليل رفتن منابع آب نخواهد بود. چرا آنان كه ميليارد‌ها ريال از سرمايه را صرف ساخت و توسعه شهرك‌هاي صنعتي مي‌كنند، يك مطالعه‌ي تحقيقاتي و علمي را به منظور توجيه فني آن به انجام نمي‌رسانند و يا در صورت انجام، نتيجه را در اختيار نمي‌گذارند؟!»
     امّا ظاهراً اين انتقادهاي مستدل و منطقي به جايي نرسيده و اينك آقاي شيرازي عزيز، دست كمك به سوي «مهار بيابان‌زايي» دراز كرده‌اند؛ دستي كه حرمتش بر نگارنده و اين فضاي مجازي واجب است و اينك با انتشار مجدد اين درخواست، از مسئولين امر بار ديگر تقاضا مي‌كنم تا ملاحظات راهبردي زيست‌پايدار را فداي نيازهاي كوتاه‌مدّت و آني دوره‌ي مديريت خويش نكنند و اندكي همه‌سونگرتر بيانديشند.
     نگاه كنيد كه رئيس جمهور محترم، مجدداً در همين سفر اخير خود به استان گيلان، بهترين و مهمترين خبري را كه به آگاهي مردم استان زيباي گيلان رسانده‌اند، همانا آزادسازي راه‌اندازي صنايع بزرگ بوده است!  و بدين ترتيب بر معدود سياست‌هاي اصولي و علمي دولت‌هاي پیشين هم مهر باطل شد، زدند!
     كاش اين واقعيت را درك مي‌كرديم كه رمز رفاه بيشتر و قدرت پايدار كشورهاي شمال در افزايش روزافزون توليد ثروت از بخش خدمات به نسبت بخش كشاورزي و صنعت بوده است. يعني درك اين پيام، آنقدر دشوار است؟!

   در همین ارتباط :
متن كامل نامه‌ي آقاي شيرازي خطاب به خانم دكتر جوادي؛
- متن كامل نامه‌ي آقاي دكتر ناظم‌السادات خطاب به خانم دكتر جوادي؛
- متن كامل نامه‌ي آقاي مهندس ابراهيمي (كارشناس رسمي دادگستري در امور منابع طبيعي) و ذكر چهار دليل عمده براي جانمايي اشتباه شهرك صنعتي ارسنجان.
- و متن ديدگاه‌هاي آقاي دكتر عباس عادلي رانكوهي (مدرس دانشگاه و عضو هيأت علمي وزارت جهاد كشاورزي) آمده است.

ادامه نوشته

خاتمي در مركز صلح و محيط زيست!

      پنج‌شنبه‌ي گذشته (10 اسفندماه 85)، در مركز صلح و محيط زيست، مراسم اهداي دوّمين دوره جايزه‌ي زيست‌محيطي شادروان دكتر تقي ابتكار با حضور ...

ادامه نوشته

زندگي سالم!

     «زندگي سالم» نام نشريه‌اي است كه افزون بر شش ماه از تولدش مي‌گذرد؛ نشريه‌اي كه بر خلاف رسم غالب، نه در تهران، كه در اصفهان سامان يافته و ...

ادامه نوشته

پيامي كه يك قورباغه‌ي اكوادوري به جهانيان داد!

   يك نكته‌ي حيرت‌انگيز كه از مرور تاريخ اختراعات و اكتشافات علمي جهان آشكار مي‌شود، اين است كه بخش مربوط به محيط زيست، همواره از كمترين ...

ادامه نوشته

سرانجام مردم ، قوه‌ي قضائيه و گارد محيط زيست ترمز شهردار تهران را كشيدند!

    مقارن ظهر ديروز جمعي از دلسوزان طبيعت، به نشانه‌ي ابراز انزجار از تفكري كه درخت را سد راه توسعه در تهران مي‌داند، در پارك ملي سرخه حصار تجمع كردند و ...

ادامه نوشته

خبر خوشي ديگر ؛ اين بار در چشم‌انداز مديريت آب!

     بر بنياد برآوردي كه سازمان خواروبار كشاورزي (FAO) ارايه داده و بخشي از نتايج آن در شماره‌ي 22484 از ضميمه‌ي اطلاعات اقتصادي (صفحه 7) نيز انتشار يافته است، در طول 23 سال آينده (تا 2030 ميلادي)، مساحت زمين‌هاي فارياب (اراضي كشت آبي)، 27 درصد اضافه خواهد شد؛ امّا نكته‌ي اميدبخش آن است كه به مدد بكارگيري فناوري‌هاي نوين بهينه‌سازي مهار، توزيع و مصرف آب، ميزان استحصال از اندوخته‌هاي آبي فقط 12 درصد افزوده خواهد شد. خبري كه نه‌تنها اميدبخش است، بلكه نشان مي‌دهد آدمي مي‌تواند چنانچه خردمندانه از كارمايه‌ي فكري و خلاقيت خويش بهره برد، با اعمال كمترين فشار ممكن بر طبيعت، بيشترين پايداري، امنيت و رفاه را براي خود و همه‌ي زيستمندان عالم بيافريند.
    اميد كه اين آموزه و نگاه در بخش مديريت آب و خاك كشور نيز نمودي آشكارتر بيابد.

انشاالله

از «ايراني» كه داريم تا «ايراني» كه بايد داشته باشيم!

     در آغاز هزاره‌ي سوّم ميلادي، مجموع سرمايه‌ي در گردش ايرانيان خارج از كشور حدود 600 ميليارد دلار تخمين زده مي‌شد؛ سرمايه‌اي كه مي‌توانست تا 2 هزار ميليارد دلار بازدهي اقتصادي داشته باشد! رخدادي حيرت‌انگيز كه نويسنده‌ي همشهري اقتصادي (شماره 2676، صفحه‌ 16، مورخ 23 اسفندماه 1380) را واداشت تا دولت را مورد خطاب قرار داده و بپرسد: در حالي كه چنين سرمايه‌ي بي‌نظيري وجود دارد، چرا مجلس به دولت در بودجه‌ي سال 1381، اجازه داد تا 2 ميليارد دلار وام خارجي – آن هم با بهره‌هايي فلج‌كننده - دريافت كند؟!
     اينك 5 سال از آن تاريخ و پرسش مي‌گذرد و رقم 600 ميليارد دلار به بيش از 1300 ميليارد دلار رسيده است! يعني: دست‌كم قدرتي معادل چهارهزار ميليارد دلار بازدهي اقتصادي (بيش از 5 برابر مجموع هزينه‌اي كه سالانه تمامي دولت‌هاي جهان در بخش دفاعي و نظامي خويش مصروف مي‌دارند)!
     پرسش اصلي اين است: ما چه كرده‌ايم؟ و چند درصد ار اين سرمايه‌ي ملّي را توانستيم به سوي داخل مرزها هدايت كنيم و چرا؟!

درس‌هاي تلخي كه مجالي براي تكرار دوباره‌ي آن نداريم!

    در گذشته وقتي دامنه‌هاي هيماليا پوشيده از جنگل بود، در بنگلادش هر 50 سال يكبار سيل بنيان‌كن جاري مي‌شد، امروز امّا هر 5 سال يكبار اين اتفاق مي‌افتد.   
    سوئدي‌ها نسبت به آلودگي آب كه از فرسنگ‌ها دورتر از لهستان گريبان آنها را گرفته است، معترض هستند. در مالزي 40 رودخانه‌ي كشور از نظر زيست‌شناختي (بيولوژيكي) مرده به شمار مي‌آيند.
     رودخانه‌ي ويستولا در لهستان چنان آلوده شده كه وقتي به درياي بالتيك مي‌ريزد، 300 كيلومتر را در اين دريا به رنگ قرمز در‌مي‌آورد.
     اين رخدادها كه جملگي در همين دهه‌ي اخير به وقوع پيوسته است، آشكارا يك پيام را به مديران برنامه‌ريز كشور مي‌دهد: بيابان‌زايي يا همان جريان اُفت كارايي سرزمين نبايد تنها در هيبت هجوم ماسه‌هاي روان به شهرها و آبادي‌ها پنداشته شود؛ بيابان‌زايي فرآيندي بسيار گسترده‌تر، پيچيده‌تر و چندبعدي‌ است كه هر زمان و هر مكان كه مجال ظهور يابد، نخستين و آشكارترين نشانه‌ي نابخردي يا آزمندي حاكم بر مديريت سرزمين است ...
    غروب غم‌انگيز بختگان و ارژن و پريشان در فارس، خشكيدگي هامون در سيستان، برهنگي مسيله در قم، فروچاله‌هايي وهم‌آور در قهاوند همدان، مرگ مورد سبز و ناودار در كرمانشاه، رنجوري كارون در خوزستان، زخم‌هاي لار و گلستان و خجير و دنا و نايبند، طعم فاضلاب در آب اراك و خودكشي دسته‌جمعي شهروندان پايتخت ... همه و همه نشان مي‌دهد كه در اين سرزمين مقدس – كه اينك ما وارث آن هستيم – هر چيزي بيشتر از طبيعت و زيستمندان آن اهميت داشته‌ است.

خبري خوش از تأثير مثبت فناوري بر محيط زيست!

    براي همه‌ي آنها كه مدتها با كابوس آفت‌كش‌هاي خطرناكي چون «د د ت» روزگار گذرانده و از شنيدن خبر به مخاطره افتادن نسل پنگوئن‌ها ...

ادامه نوشته

كميته‌ي ملّي «مقابله با بيابان‌زايي» و يك آه بلند ...

     يادم هست، وقتي متجاوز از 12 سال عالي‌‌ترين مقام اجرايي كشور فرمان آغاز به كار كميته‌ي ملي بيابان‌زدايي ايران را صادر كرد و اعضاي عالي‌رتبه‌ي 9 سازمان و وزارتخانه را در آن جاي داد؛ بسياري گمان ‌كردند – يا دست‌كم اميد داشتند – كه اين اقدام بتواند ضمن جلب نگاه و عنايت بيشتر مسئولين، هماهنگي‌هاي لازم را براي مواجهه‌ي هوشمندانه با اين پديده‌ي كاهنده‌ي كارايي سرزمين مهيا سازد. امّا شوربختانه بايد اعتراف كرد كه اغلب روند‌ها و شناسه‌هاي موجود، گواه آن است كه نه‌تنها چنين اتفاقي رخ نداد؛ بلكه شتاب بيابان‌زايي كماكان افزوده شد. چرا؟!
    كاش دست كم دفتر امور بيابان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور بيلاني از شمار جلسات اين كميته در طول 12 سال گذشته انتشار مي‌داد و مصوبات آن را مرور مي‌كرد تا معلوم شود كه مشكل در كجا بوده است.

چرا بايد با قطع درختان جنگل سرخه‌حصار مخالفت كرد؟

  در طي ۱۰ سال گذشته، سرانه‌ي فضاي سبز پاريس از پنج متر به ۱۰ متر افزايش و سرانه‌ي فضاي سبز تهران از ۳/۵ متر به کمتر از يک متر کاهش يافته است. بنابراين ...

ادامه نوشته

قصه‌ي پرغصه‌ي «يك هزار ميليارد توماني» كه سالانه دور مي‌ريزيم!

     چهره‌ي ماندگار سدسازي ايران، آقاي مهندس پرويز فتاح، دیشب (10 اسفندماه 85) هم مهمان بخش خبري ۳0:۲0 سيما بود؛ اما بر خلاف دفعه‌ي قبلي با چهره و صدايي آرام ...

ادامه نوشته

شناسه‌اي بر وجود دموكراسي در تشكيلات مديريت آب كشور!

    يكي از نشريه‌هاي تخصصي كه وزارت نيرو منتشر كرده است، فصلنامه‌ي پيام آب نام دارد كه در صفحه‌ي 38 از  نخستين شماره‌ي آن، يعني در زمستان سال 1379، به نتايج پژوهش گروهي از دانشمندان مشهور انگليسي اشاره كرده كه هنوز هم خواندن آن سخت شنيدني و عبرت‌آموز است! چرا كه آن پژوهشگران بريتانيايي، پس از مطالعات مفصل و پردامنه بر روي يكصد سد مخزني شاخص در مناطق مختلف جهان، اينگونه نتيجه گرفتند: : «عوارض زيست‌محيطي و اجتماعي 45‌هزار سد موجود در جهان چنان است كه ضرر عدم استفاده از آنها به مراتب كمتر از استفاده‌ي كنوني است
    به اين مي‌گويند: دموكراسي كامل در تشكيلات مديريت آب كشور! تشكيلاتي كه خود صداي مخالفينش را اينگونه نشر مي‌دهد و البته توجهي هم به آن نمي‌كند! نظر شما چيست؟
    البته در اين مورد مي‌توان به روند گسترده‌ي تخريب يا اعمال محدوديت در ساخت بسياري از سدهاي بزرگ در ايالات متحده‌ي آمريكا، چين و استراليا اشاره كرد و يا از مطالعات تقي عبادي و زهرا جباري هم سود جست كه صراحتاً اعلام داشتند: «صنعت سدسازي،  بين 20 تا 25 درصد از گونه‌هاي ماهيان آب شيرينِ جهان را در معرض نابودي كامل قرار داده است (شماره‌ي 4 از ماهنامه‌ي پيام سبز). امّا بعداً متوجه شدم كه نيازي نيست! و همين مقدار كافي است تا آن مديران و برنامه‌ريزاني كه خواب هستند – و نه خود را به خواب زده‌اند – بيدار شوند!

هشداري كه به حقيقت پيوست!

     حدود 5 سال پيش، در صفحه‌ي 11 از شماره‌ي 2653 روزنامه‌ي همشهري اقتصادي، آمده است: مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي در بررسي بودجه‌ي سال 1381 كل كشور، پيشنهاد حذف بند الف تبصره‌ي 18 را با اين استدلال مطرح كرد كه « اختصاص 500 ميليارد ريال به توسعه‌ي منابع آب، اگر چه به ظاهر مطلوب است، اما تأمين هزينه‌ي آن توسط وزارتخانه‌هاي ذي‌ربط، منجر به شروع صدها طرح سدسازي جديد در كشور خواهد شد كه اتمام آنها سال‌ها طول مي‌كشد و هزينه‌هاي زيادي را به كشور تحميل مي‌كند
     آن پيشنهاد البته به مدد نفوذ سدسازان قدرت‌سالار، هيچگاه اجرايي نشد و رأي نياورد، امّا اينك شاهديم كه پيش‌بيني كارشناسان آن زمان مركز پژوهش‌ها، تا چه اندازه به حقيقت نزديك بوده است! چرا كه نه‌تنها هنوز سدهاي بسياري وجود دارند كه دست‌كم بين يك تا 5 سال از برنامه‌ي زمان‌بندي راه‌اندازي خويش عقب هستند، بلكه چندين برابر سدهاي نيمه تمام نيز، پروژه‌هاي در نوبت احداث داريم.
    و باز اين در حالي است كه شمار قابل توجهي از سدهاي تكميل شده، كماكان به دليل عدم وجود اعتبار براي ساخت شبكه‌هاي آبياري پايين دست آنها، عملاً بلااستفاده مانده‌اند. حيرت‌انگيز‌تر آن كه يكي از معدود مناطقي كه تقريباً احداث اين شبكه‌ها در آن به پايان رسيده، دشت سيستان (اراضي شيب‌آب و پشت‌آب پايين) است؛ سرزميني كه 8 سال است آب چنداني نداشته تا در اين شبكه‌ها جاري كند!! 
    كف مرتب براي مديريت آب كشور فراموش نشود، لطفاً!

اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

دكتر آهنگ كوثر، پدر علم آبخوانداري

     در شماره 26 از فصلنامه‌ي علمی پژوهشی «محیط‌شناسی» بخشی از ستاده‌های پژوهشی منتشر شده است که هدفش، «قیمت‌گذاری مواهب زیست‌محیطی جنگل دست‌کاشت گربایگان فسا» بوده و به همت سه تن از برجسته‌ترین دانشمندان این حوزه، آقایان دکتر حسن کریم‌زادگان (اقتصاددان و مدرس دانشگاه)، دکتر مرتضی رحمتیان (مدیر مرکز آموزش علوم اقتصادی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا) و دکتر محمود محمودی (دانشیار دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران) سامان یافته است.
     در این تحقیق که با روش ارزشگذاری مشروط (CVM) و از طریق مدل بسط نظام هزینه خطی انجام گرفته است، ارزش تنظیم شرایط اقلیمی، ارزش مهار فرسایش خاک و تثبیت شن‌های روان و ارزش ایجاد زیستگاه و پناهگاه حیات وحش مجموعاً حدود 9 میلیارد تومان برآورد شده است (به قيمت سال ۱۳۷۹).
     بي‌گمان اين دستاورد برای همه‌ي کسانی که در طول بیش از دو دهه‌ي گذشته در گربایگان فسا زحمت کشیده‌اند، به ویژه برای استاد عزیزم، دکتر آهنگ کوثر – که تقریباً از همه‌ي مواهب زندگی مرفه شهری برای اجرای این طرح در بیابان‌های بیشه‌زرد گذشت – می‌تواند خبری خوش و رخدادي غرورانگیز و اميدبخش باشد.
     یادمان باشد، طرح آبخوانداری گربایگان فسا در استانی به اجرا درآمده که اخیراً در مسابقه‌ي برداشت بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی، گوی سبقت را حتا از استان کرمان هم درربوده و با 2 میلیارد متر مکعب تراز منفی آبخوان در سال مواجه شده است! به دیگر سخن، میزان برداشت از آبهای زیرزمینی استان فارس به بهانه‌ی کشاورزی! حدود 2 میلیارد متر مکعب بیشتر از میزان تغذیه سفره‌های آب زیرزمینی استان است و این یعنی یک فاجعه‌ي تمام عیار و بزرگترین تهدید حیات در سرزمینی که می‌توانست و می‌تواند بدون اتکا به کشاورزی هم، نه تنها نیازهای فارس‌نشینان که نیازهای اغلب ايرانيان را فراهم سازد. ابعاد فاجعه هنگامي آشكارتر مي‌شود كه بدانيم، سازمان مديريت منابع آب كشور (تماب) مجموع تراز منفي آبخوان‌هاي كشور در سال آبي گذشته را، شش ميليارد متر مكعب گزارش كرده است؛ يعني استان فارس به تنهايي مسبب حدود يك‌سوّم از مجموع اُفت تراز منفي آبخوان‌هاي كشور است! حتا به گمان نگارنده، واقعيت تلخ ديگري نيز در استان وجود دارد كه به مراتب تلخي آن و نگراني از عقوبت‌هاي ناميمونش به مراتب بزرگتر و خطرناك‌تر از حقيقت پيش‌گفته است! آن واقعيت، آگاهي از اين دريافت است كه بدانيم به رغم چنين فشار مرك‌آوري بر اندوخته‌هاي آبي استان، اغلب مسئولين و بلندپايگان محلي كماكان بر طبل كشاورزي مي‌كوبند و چاره‌ي گريز استان از بيكاري، فقر، فساد، بي‌عدالتي، قاچاق و رواج بي‌بند و باري را در تأمين آب بيشتر، كف‌شكني چاه‌هاي موجود و احداث سدهاي بزرگ مخزني افزون‌تري مي‌دانند! آن هم در شرايطي كه هم اكنون نيز بيش از دو برابر آبي كه براي توليد محصولات فعلي كشاورزي در 450 هزار هكتار از اراضي زراعي استان مورد نياز بوده، در اختيار كشاورزان قرار گرفته است. شتاب خشكيدگي سراسري باغ‌هاي مركبات گران‌قيمت و مشهور جهرم – كه سال‌هاست با نوين‌ترين شيوه‌هاي آبياري تحت فشار نيز آبياري مي‌شوند - و حتا ظهور نشانه‌هاي خشكي تك‌پايه‌هاي مقاوم نخل گواه آن است كه سرزمين فارس، بسيار بيش از تحمل ظرفيتش تحت فشار قرار گرفته است.

محمد درويش و حميدرضا عباسي - ارديبهشت 1380 - روستان هكان جهرم

نگارنده و حميدرضا عباسي در چشم‌اندازي از روستاي زيباي هكان در پاياب رودخانه شور جهرم (ارديبهشت 1380) - روستايي كه در اثر خشكساليهاي اخير بسيار آسيب ديد.

    براي همين است كه بسياري از كارشناسان و صاحب‌نظران كشور با رواج طرح‌هايي چون «فلاحت در فراغت» كه منجر به تغيير كاربري اراضي مرتعي به باغي مي‌شود، مخالف بوده و اين پرسش جدي را مطرح مي‌كنند: «آيا خردمندانه و سزاوارانه است كه بر وابستگي معيشتي بر سرزمين در استاني بيافزاييم كه داراي بيشترين نرخ برداشت غيرمجاز از آب‌هاي زيرزميني بوده و بسياري از رودخانه‌ها، تالاب‌ها، چشمه‌ها، كاريزها و درياچه‌هاي آن خشك شده يا در معرض خشكي كامل قرار گرفته است؟»
     به راستي چرا مديريت حاكم بر سرزمين كشور مزاياي پرشمار اقتصادي طرح‌هايي چون آبخوانداري را كه هزينه‌ي اجراي آنها حتا به يك هزارم هزينه‌ي اجراي سازه‌هاي آبي غول‌پيكري چون سد سيوند و ملاصدرا هم نمي‌رسد، نمي‌بينند و عنايت درخوري به آن نمي‌كنند؟ آن هم طرح‌هايي كه تقريباً هيچ مشكل زيست‌محيطي نداشته و نه‌تنها بر پايداري سرزمين و افزايش كارايي آن مي‌افزايند، كه تهديدي براي هيچيك از كهن‌زادبوم‌هاي ارزشمند كشور هم محسوب نمي‌شوند!

   در همين ارتباط :
  - پژوهشگر ايرانى جايزه جهانى يونسكو را دريافت كرد ؛
  - يك پژوهشگر شيرازي برنده جايزه «رودخانه بزرگ ساخته بشر» يونسكو شد!
  - گفت و گو با دكتر «آهنگ كوثر» محقق طرح‌هاي جهاني آبخيزداري، آبخوانداري و مهار سيلاب‌ها؛
  - گزارشی خبری، تحلیلی از کسب یک افتخار ملی!
  - به بهانه ی سخنرانی روشنگرانه‌ی دکتر آهنگ کوثر در همایش جهانی بوداپست!

به آبگيري سد سيوند اعتراض كنيد!

ادامه نوشته

در ستايش يك زوج عاشق ؛ نسيم و جعفر!

نسيم و جعفر

      بعد از محمّد تاجران و سعيد سعيدي عزيز، اينك خبر مي‌رسد كه نسيم يوسفي و جعفر ادريسي، دو هموطن عزيز ديگر ما نيز از فروردين 1386 و با شعار ...

ادامه نوشته

بعد از سيستان ، «ال‌گور» را هم چشم زديم!

    ال گور را كه يادتان هست؟ همين چند پست پايين‌تر او را به دليل حمايت‌هاي عملي‌اش از دغدغه‌هاي زيست‌محيطي تحسين كرده و ...

ادامه نوشته

شوخي تلخي به نام «هفته‌ي منابع طبيعي»!

   شايد به جرأت بتوان سال 1385 را تلخ‌ترين سالي معرفي كرد كه بر منابع طبيعي سرزمين ما گذشته است؛ سالي كه با جراحت التيام‌نيافته‌ي مأمورين زحمت‌كش پارك جنگلي لويزان آغاز شد كه يكه و تنها در برابر بولدوزرهاي شهرداري تهران ايستادند؛ با تخريب بي‌سابقه‌ي پارك‌هاي ملي گلستان، خجير، بمو، لار، نايبند، اروميه و ... ادامه يافت و سرانجام با تخريب شبانه‌ي پارك جنگلي سرخه حصار مي‌رود كه پايان گيرد ... افزون بر آن، بسياري از مرغوب‌ترين تالاب‌ها و رويشگاه‌هاي كشور در گيلانغرب، سيوند، ارسنجان، بختگان، هامون، ماشلك، كلاردشت و مسيله بيش از پيش به بهانه‌ي سد‌سازي يا احداث كارخانه و جاده و ويلا تخريب شدند و اين همه در حالي است كه براي نخستين‌بار از زبان برخي از مسئولان بلندپايه‌ي كشوري و استاني نيز شنيده شد كه «منابع طبيعي سد راه توسعه شده است»! و باز اينها در حالي است كه اشاره اي به تخريب اندوخته ژني كشور و نابودي قريب الوقوع بيش از دو هزارگونه زنده از صحنه طبيعت وطن و همچنين آلودگي شديد هوا و منابع آب و كشتار بي امان حيوانات نكرده ايم!
    چنين است كه به نظر نمي‌رسد، برگزاري جشن‌ها و نكوداشت‌هاي معمول در اين ايام بتواند حتا مرهمي بر جراحت عظيم وارد بر تن رنجور طبيعت وطن و دوستداران صادق آن باشد.

     غم‌انگيزتر از همه اين كه متأسفانه بسياري از كساني كه در بخش منابع طبيعي خدمت مي‌كنند، نه از سر عشق كه به ناچار و از روي جبر زمانه به اين حوزه غلتيده‌اند و طبيعي است كه نه‌تنها نمي‌توانند از منافع اين بخش حمايت عملي و مؤثر كنند كه حتا اغلب از بسياري از خبرهاي اين حوزه نيز غافل مي‌مانند! به عنوان نمونه به راستي چند درصد از ما از چند و چون تغييرات بنيادي در مديريت منابع طبيعي استان‌ها و تبعات اجتناب‌ناپذير آن در كم‌رنگ شدن نفوذ محلي ادارات كل منابع طبيعي خبر داريم؟ چه رسد به اين كه درصدد واكنشي بخردانه و بهنگام برآييم.
    آيا زمان آن نرسيده كه اين تظاهرات ديداري رسانه‌‌اي را به پايان رسانده و اعلام كنيم: به جاي نكوداشت روز منابع طبيعي و درختكاري، بهتر است در سوگ تخريب شتابناك مواهب طبيعي سرزمين ارزشمندمان اشك بريزيم؟ آيا هنوز هم در پي انكار رد پاي هيولاي مرگ هستيم؟! 

   در همين ارتباط :
  - آنچه كه سد سيوند با خود مي‌برد!
  - عاشوراي لويزان!
  - چرا پارك ملي لار اهميت دارد؟
  - دو هزار گونه‌ي گياهي و جانوري ايران در آستانه‌ي نابودي كامل!
  - سياستمداران طبيعت‌ستيزي كه هرگز نمي‌بخشم!

ريشه‌كن مي‌كنيم درختان را ... پس هستيم!

     با خواندن گزارش سلاخي شبانه‌ي جنگل سرخه‌حصار، همه‌ي آن درد و رنج‌ها و تحمل سرماي طاقت‌فرساي سيستان، جاي خود را به ...

ادامه نوشته

چرا در دیار باد ، کسی به فکر مهار این سرمایه ارزشمند نیست؟!

    قرار بود ساعت 12 ظهر امروز با ماهان ایر از فرودگاه زابل به سمت تهران پرواز کنیم، اما تا حالا (حدود ساعت 16) هنوز هواپیما از تهران هم به راه نیافتاده است، چه رسد به ...

ادامه نوشته

بحران گورستان در سیستان!

    می دانم، اندکی غریب به نظر می رسد، اما باور کنید که "گورستان" هم می تواند یک بحران باشد؛ آن هم در پهنه ای که بیش از ...

ادامه نوشته

سیستان را چشم زدیم ... باد گاوکش می وزد!

    آن چنان طوفان و آن چنان سرمایی بر در و دیوار زابل می بارد که توصیف نشدنی است! به نحوی که حتا تردد در شهر با پای پیاده هم امکان پذیر نیست! محلی ها به این باد لقب "گاوکش" داده اند ...

ادامه نوشته

در دیار نیمروز خبری نیست!

    دیروز صبح (ششم اسفندماه 85) وقتی در فرودگاه زاهدان از پله های هواپیمای فوکر شرکت ایران ایرتور پایین آمده و از خیابان های شهر گذر می کردم، نخستین دریافتی که آشکار می نمود؛ وضعیت کاملاً معمولی زاهدان و نگاه عادی مردم بود که ظاهراً چون روزهای گذشته، بیشتر در اندیشه معاش خویش بودند تا دغدغه شنیدن صدای انفجاری دوباره! این در حالی بود که عمار رفیعی امام – همکار جوانم - مجبور شده بود مأموریت کاری خویش به زاهدان را از خانواده پنهان کند و به دروغ بگوید: عازم شیراز هستم، تا سبب ایجاد نگرانی در پدر و مادر عزیزش نشود!
    شاید برای همین است که نخستین احساس گردشگران غربی، پس از حضور در ایران معمولاً با گفتن این جمله بیان می شود که «فکر نمی کردیم، کشور شما تا این حد زیبا و ایمن باشد!»
    آسیب شناسی این رخداد را می سپارم به اهل فن آن و فقط اشاره می کنم به مدد بارندگی های اخیر، هوای بسیار متبوع و کاملاً بهاری و البته عاری از گرد و غبار، دستکم بر سراسر بلوچستان شمالی و سیستان حاکم است و ظاهراً تنها نگرانی کسبه شهر، تشدید تمهیدات امنیتی و دشواری ترانزیت کالای قاچاق در دو سوی مرز ایران با پاکستان و افغانستان، پس از حفر خندق و احداث دیوار حایل مرزی است؛ رخدادی که آشکارا اثر خویش را بر قیمت اجناس مراکز فروش شهر نشان می داد، هرچند که به گفته یکی از اهالی: «آن دیوار نیز، دیر یا زود سوراخ می شود!».

   پیوست:
  - از بروبچه های روزنامه اعتماد ملی که نگارنده و تارنمایش را مورد مرحمت قرار داده اند، سپاسگزارم.

در ستايش يك عاشق محيط زيست!

    نامش سعيد سعيدي است و به تازگي خدمت وظيفه‌ي خويش را در سپاه پاسداران ناحيه‌ي خراسان رضوي به پايان برده است. امّا او پيش از آن كه يك نظامي باشد يك عكاس ...

ادامه نوشته

نگاهي متفاوت به حضور ماهي قرمز در پاي سفره‌ي هفت سين ايراني!

    سپهر سليمي، جوان دوست‌داشتني و عاشق طبيعت و حيات وحش وطن، دستنوشته‌اي را به محيط پوياي وبلاگستان هديه داده كه خواندنش را به خوانندگان عزيز اين سطور نيز توصيه مي‌كنم. او با لحني صميمي و در پاسخ به توهم آلوده بودن ماهي قرمز، مي‌گويد: دوستان عزیز! اگر ماهی قرمز که در بین عوام مظهر پاکی و زیبایی است، به بهانه‌ي آلوده بودن از خانه‌های ما برود، دیگر هیچ حیوانی را نمی‌توان در خانه‌ها یافت و دوری ما از این مظاهر خلقت خداوندی، آغاز خواهد شد؛ رخداد نگران‌كننده و ناميموني كه می‌تواند زمینه‌ي حیوان‌آزاری و عدم رعایت حقوق آنها را فراهم آورده و تشديد كند.
     براي همين است كه او راه ديگري را براي زنده ماندن اين موجودات زيبا و با رعايت همه‌ي ملاحظات مرسوم ارايه مي‌دهد.
    به اميد آنكه ايرانيان سرانجام بتوانند به تعاملي بايسته بين حفظ سنت‌ها و آيين ملّي و كهن خويش با آموزه‌هاي بنيادين زيست‌محيطي دست يابند.

فرگشت!

    

    «فرگشت»، نام تارنمايي است تخصصي كه به همت آقاي مهندس نورمحمّد آبيار، عضو هیأت علمی و پژوهشگر اقتصاد کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان گلستان  از آغاز زمستان سال 85 در دنياي مجازي آفريده شده و اداره مي‌شود؛ تارنمايي كه تحليل موضوعات مرتبط با اقتصاد كشاورزي ايران و جهان را در دستور كار خود دارد. آقاي آبيار خود در معرفي پايگاه مجازي خويش مي‌نويسد: « ارايه‌ي مقالات تحلیلی و تبادل آرا و نظرات دانش آموختگان اقتصاد کشاورزی و سایر علاقمندان مسايل توسعه‌ي کشاورزی ایران و جهان، به همراه انعکاس اخبار و رویدادهای اقتصادی، معرفی همایش‌ها و سایت‌های مرتبط، گفتگو با صاحبنظران اقتصادی، نقد و بررسی مقالات و کتب تخصصی از اهداف این سایت خواهد بود.»
     براي اين همكار پژوهشگر خويش آرزوي موفقيت دارم. به ويژه آنكه او در استاني قلم مي‌زند كه شاهد بيشترين فشار ممكن بر سرزمين به بهانه‌ي توسعه است.

    پيوست:
  - گزارش سال 2007 بانك جهاني: منابع آب شيرين در ايران بيش از شش برابر زودتر از ميانگين جهاني آن در حال كاهش و نابودي هستند (كف مرتب براي مديريت آب كشور فراموش نشود، لطفاً)!
  - كاهش توان نظامي به نفع آموزش و بهداشت؛ طرحي كه از سوي تنها برنده‌ي ايراني جايزه‌ي صلح نوبل ارايه شده است!
  - تهران حدود 520 گشت پايش زيست محيطي كم دارد!
  - بالاي 20 درصد مصرف انرژي کل کشور در تهران صورت مي‌پذيرد، فراتر از دو ميليون و پانصدهزار خودرو در آن تردد مي‌کند و حمل و نقل در تهران به تنهايي معادل دو برابر کربن سرانه‌ي توليد شده در کشورهاي جهان سوم را ايجاد مي‌کند!

چرا نه راه گذشت داريم و نه راه بازگشت؟!

شادروان دكتر حسين عظيمي

      به فاصله‌اي اندك از شكست فاحش اصلاح‌طلبان در دوّمين دوره‌ي انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا؛ شكستي كه تحوّل و چرخشي عظيم و انكارناپذير را در آرايش سياسي دهه‌ي هشتاد نيروهاي فعال در ميدان مديريت و برنامه‌ريزي ايران به همراه داشت، يعني در اسفندماه 1381، همايشي برپا شد با عنوان: «چالش‌ها و چشم‌اندازهاي توسعه‌ي ايران» ؛ هم‌انديشي ارزشمندي كه از آن به عنوان آخرين يادگار ماندگار شادروان دكتر حسين عظيمي آراني، رئيس وقت مؤسسه‌ي عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه‌ريزي كشور ياد مي‌شود. يكي از مقالات كليدي ارايه شده در آن همايش – كه به گمان نگارنده – از توجه و عنايتي درخور بهره‌مند نشد، نوشتاري بود به قلم دكتر محسن رناني، استاد دانشگاه اصفهان، با عنوان: «تناسب اقتدار»؛ نوشتاري تأمل‌برانگيز و هوشمندانه كه مي‌توانست - و هنوز هم مي‌تواند - منظر نويني براي گره‌گشايي از بحران‌هاي پيش آمده، به روي‌مان بگشايد. رناني در فرازي از آن نوشتار ارزشمند مي‌نويسد: «حكومت ما سالهاست كه براي افزايش رشد اقتصادي و رفاه جامعه برنامه‌ريزي و سياستگذاري مي‌كند. در سال‌هاي پس از جنگ سه برنامه‌ي توسعه‌ي پنج‌ساله تدوين و به اجرا گذاشته شده است؛ ميلياردها بشكه نفت صادر و چه سرمايه‌گذاري‌هاي عظيمي در حوزه‌هاي مختلف شده است. اما چرا هيچ كس از نتيجه‌ي كار راضي نيست نه مردم و نه دولت؟ تورم و ركود همچنان پيشتازند، بيكاري رشد مي‌كند، صادرات افزايش نمي‌يابد، روز به روز بازارهاي خارجي را از دست مي‌دهيم، استاندارهاي ما بالا نمي‌رود، ريسك سرمايه‌گذاري همچنان بالاست، وابستگي فن‌شناختي ما به خارج افزايش يافته است، تعداد پرونده‌هاي دعاوي در دادگستري همچنان رشد مي‌كند، بروكراسي ناكارآمد‌تر شده و فشارهاي زندگي و كار همه را كلافه كرده است. ملتي شده‌ايم كه در چهار‌راه‌هاي مختلف زندگي به هم گره خورده‌ايم، نه راه گذشت داريم و نه راه بازگشت. پليس هم فرسوده در گوشه‌اي نظاره‌گر ما است و چراغ راهنما سرگشته رنگ به رنگ مي‌شود. اشكال كار كجاست؟ ما محيط همكاري‌مان را مخدوش كرده‌ايم و سرمايه‌ي اجتماعي‌مان را فرسوده‌ايم و تا اين را بازسازي نكنيم، آن برنامه‌ها و سياست‌ها به نتيجه نخواهد رسيد ... و اين مهم نيز تحقق نخواهد يافت مگر اينكه بين جامعه و حكومت تناسب اقتدار برقرار شود».
    دقيقاً 4 سال از سخنان محسن رناني مي‌گذرد، امّا حيرت‌آور آن كه سيمايي كه وي از مؤلفه‌ها و شناسه‌هاي مشهود جامعه به تصوير كشيده كماكان با كوچكترين تغييري پابرجا و نمايان است! چرا؟
    ما در اين چهار سال چه كرده‌ايم و چرا كماكان نه مردم و نه دولتمردان از نتيجه‌ي كار راضي نبوده و مسابقه‌ي پرت كردن توپ به زمين حريف با بيشترين شتاب ممكن در جريان است؟! حتا هنگامي كه مردم و كارشناسان در برابر تصميمي غلط موضع مي‌گيرند (مانند مصوبه‌ي احداث جاده از گرمابدر لواسان به بلده نور يا تعريض جاده‌ در قلب پارك ملّي گلستان يا آبگيري سد سيوند، يا قطع درختان پارك جنگلي لويزان و يا ...)؛ نخستين پژواك مديران دولتي مسئول اين است كه اولاً ما اجرا‌كننده‌ي مصوبات دولت‌هاي قبلي هستيم و درثاني: شما مخالفان تا حالا كجا بوديد؟!!
     عزيزان مسئول دولت!
     بياييد عملاً نشان دهيد كه به «تناسب اقتدار» اعتقاد داريد و در راه اطلاع‌رساني بي‌فيلتر در جامعه، پذيراي هيچ سنگ‌اندازي ظاهراً مقبولي نيستيد، آنگاه خواهيد ديد كه پرت‌ترين و نابخردانه‌ترين واكنش به حركت‌هاي خودجوش مردمي و مخالفت‌هاي اخير كارشناسي، همانا گفتن اين پاسخ است كه «شما تا حالا كجا بوديد»!