در فومن هم ؛ چنارها ايستاده مي‌ميرند!

      گمان برم همه‌ي آنهايي كه در طول دو هفته‌ي گذشته براي رسيدن به ماسوله و قلعه رودخان، مجبور به گذشتن از شهر زيباي فومن بوده‌اند، از ديدن اين مناظر رقت‌انگيز و اين بي‌ملاحظه‌گي آشكار دلشان به درد آمده است.
     اينجا ورودي شهر فومن (محور رشت به فومن) است و اين درختان معدوم شده (حدود ۲۰۰ اصله)، آن هم به اين شكل نابخردانه و در اين فصل!! هيچ گناهي نداشته‌اند، جز آن كه به باور مسئولين شهري، سد راه توسعه بوده و بايد به بهانه‌ي تعريض جاده و زدن پل هوايي!! قطع مي‌شدند!
     بي‌گمان اگر ارزش اقتصادي يك درخت، به درستي در نظام اقتصادي ما قابل محاسبه بود، هيچگاه چنين نابخردي و كج‌سليقگي غيرقابل توجيهي در فومن رخ نمي‌داد. حتا مي‌توانستند از اين درختان به عنوان مرز يك بلوار زيبا با چند مسير استفاده كنند. امّا ...
     مي‌بينيد! اين فقط در سيوند و تهران و دنا و ... نيست كه درختان ايستاده مي‌ميرند، در يكي از پرجاذبه‌ترين شهرهاي استان گيلان هم آسمان همين رنگ است.

ادامه نوشته

زشتي‌ها و زيبايي‌هاي كنسرت روز زمين زنده!

مادونا ؛ خواننده‌اي كه به نظر نمي‌رسد در عمل متعهد به آنچه كه مي‌خواند، باشد!

      سرانجام، روزي كه هر هزار سال يك بار تكرار مي‌شود هم آمد و رفت، درست مثل روزهاي ديگر؛ نه يك ثانيه كم و نه يك ثانيه زيادتر! با اين وجود، بسياري از سازمان‌هاي طرفدار محيط زيست با هدايت ال‌گور – كه اينك مي‌گويد: ديگر هيچ اشتياقي به كار سياست ندارد – كوشيدند تا ۷/۷/۷ را متفاوت كنند …
     و همان طور كه مي‌دانيد، بيش از دوميليارد نفر از مردم ۱۱۹ كشور به اين تلاش جهاني پيوسته و به همراه هزاران هزار نفري كه در محل اجراي كنسرت‌هاي هفت‌گانه در هفت قاره‌ي جهان جمع شده‌ بودند، كوشيدند تا بزرگترين همايش سبز را از ابتداي خلقت بشر تاكنون به نمايش نهند.
      بايد قبول كنيم كه اين دستاورد بزرگي براي سبزانديشان در سراسر عالم است و بايد به خود بباليم كه توانسته‌ايم براي موضوعي كه شايد نفع شخصي ملموسي براي فرديت ما نداشته باشد، چنين شعور و همراهي و هم‌افزايي را نشان داديم.
      با اين وجود و به رغم همه‌ي مزيت‌هاي برشمرده شده، نبايد چشم خويش را بر روي ...

يوزپلنگ ؛ حيوان نادر و زيبايي كه باور نداريم خجالتي و بي‌آزار هم باشد!

سر يوزپلنگ آسيايي كوچك است و چشمانش در بالاى كاسه سر قرار دارد. خطى سياه كه از گوشه چشمان يوزپلنگ تا اطراف بينى و دهانش امتداد مي يابد، چشمان او را از آفتاب مصون مي‌دارد و در شكار به او كمك مي‌كند.

     يوز پلنگ، تيزپاترين جاندار روي زمين (با 110 كيلومتر سرعت در ساعت) هنوز در حدود 10 درصد از كشورهاي جهان، يافت مي‌شود و خوشبختانه ايران عزيز ما، در شمار آن 10 درصد قرار دارد. قدر اين امتياز را بدانيم و بياييم در فراخوان برگزاري نخستين برنامه روز يوزپلنگ ايراني، اين پرسش انجمن كوشا اما بي‌ادعاي يوزپلنگ ايراني را طرح كنيم كه به راستي «چند ايراني يوزپلنگ را مي‌شناسند؟!»  و مي‌دانند كه اين حيوان تيزپا، باريك اندام، با چشماني درشت و براق و مويي زبر و كوتاه در شمار يكي از ارزشمندترين گونه‌هاي جانوري شناخته شده در جهان است؛ حيواني بلند پايي كه سزاوارانه مي‌توان به او لقب «عقاب دشت‌ها و بيشه‌ها» را داد.
     برای اطلاعات بیشتر و آگاهی از راه‌های تماس با مسئولین این برنامه به وبلاگ يكي از فعالان انجمن مراجعه كرده و به سهم خويش در اطلاع رسانی برگزاری این روز کمک کنید.

مي‌توانند 10600 دانشمند اشتباه ‌كنند؟!

    در فرازي از فيلم «يك حقيقت ناخوشايند» ، ال گور اشاره مي‌كند كه چگونه در سال 2003، مسئول امور محيط زيست در كاخ سفيد – كه زماني خود يكي از رؤساي كمپاني‌هاي بزرگ نفتي بوده است! – تصميم مي‌گيرد تا به صلاحديد خويش، بخش‌هايي از گزارش هشدارگونه‌ي سازمان حفاظت محيط زيست آمريكا (Environmental Protection Agency - EPA- ) را كه آشكارا از دولتمردان آن كشور مي‌خواهد تا تهديد «جهان‌گرمايي» را جدي گرفته و براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي به اقدامات جهاني تحت امر پيمان كيوتو بپيوندند، حذف كرده و گزارشي دروغ را به رييس‌جمهور و ديگر دولتمردان عالي‌رتبه آمريكايي و نيز ارباب جرايد ارايه مي‌دهد.
    اينك مي‌توانيد عكس‌العمل دانشمندان مستقل آمريكايي را در خصوص اين اقدام كه با انتشار يك نامه‌ي سرگشاده خطاب به جرج بوش پسر در هيجده فوريه سال 2004 آغاز شده ملاحظه كنيد؛ نامه‌اي كه تا امروز بيش از يازده هزار نفر از عالي‌ترين و مشهورترين دانشمندان آمريكا، از جمله 52 برنده‌ي نوبل، 62 دريافت‌كننده‌ي نشان ملّي علمي و 194 دريافت‌كننده‌ي عالي‌ترين نشان آكادمي علوم پاي آن را امضا كرده و صراحتاً از دولتمردان و سياست‌بازان آمريكايي خواسته‌اند كه ساحت علم را مقدس شمرده و آن را به نيرنگ ملاحظات و مصلحت‌سنجي‌هاي سياسي آلوده نسازند.
    گفتني آنكه نامه‌ي يادشده كه هم‌اكنون بر روي بسياري از وب‌سايت‌هاي علمي و معتبر جهان قرار داشته و از آن با عنوان :

Can 10,600 scientists be wrong

     نام برده مي‌شود، هم‌اينك شمار امضاهايش از مرز يازده‌هزار نفر هم گذشته است.
     يادمان باشد! جهان‌گرمايي در نهايت به نفع هيچ كشور و ملّتي تمام نخواهد شد، البته اگر منافع برخي از ما اجازه دهد كه به اين واقعيت ساده توجه كنيم!

تصویری قدیمی از شیری که دیگر نداریم!

آرامش شير و شيربانان قشقايي بسيار تآمل‌برانگيز است … براي ديدن عكس در ابعاد واقعي بر روي آن كليك كنيد.

     «شير فراوان است، ولي از قراري كه شنيدم به قرب پانزده الي بيست سال است كه ديگر به هيچ وجه شير در شيراز ديده نشده؛ يا به كلي فراري شده اند يا قطع نسل شده اند، زيرا كه در برابر تفنگ هاي مارتيني شير چه مي‌تواند بكند؟!»
     جملات بالا، بخش‌هايي از گزارش ظل السلطان (بزرگترين پسر ناصرالدين شاه) به پدرش و در پاسخ به خشم او از ناياب شدن شير براي شكار در شكارگاه سلطنتي بود!
     وقتي
اين تصوير را كه هم اكنون – به همراه ده‌ها عكس تاريخي ارزشمند ديگر از دوران ناصرالدين‌شاه قاجار - در موزه حيات طبيعي كشور هلند نگهداري مي‌شود، ديدم؛ بار ديگر به آنچه كه داشتيم و قدرش را ندانستيم، افسوس خوردم. جالب آن كه شيري كه در عكس مشاهده مي‌شود، زنده است (چشمان باز و زنجير گردن‌آويزش نيز همين را اثبات مي‌كند) و معلوم نيست رام كردن شيرهاي وحشي نيز زماني از عادات ايرانيان بوده يا نه؟! همچنين نكته‌ي ديگر آن كه نوع تن‌پوش ايرانياني كه در تصوير مشخص هستند، بيشتر به نواحي مركزي و بخصوص مناطق قشقايي نشين فارس مي‌خورد؛ سرزميني كه تا همين ۶۰ سال پيش هم در دشت ارژن و اطراف درياچه پريشانش مي‌توانستي اين گونه‌ي غرورآميز جانوري را كه روزگاري در شمار نشان ملّي ايرانيان هم قرار داشت (شير ايراني يا Panthera Leo Percica) ببيني و از مشاهده‌ي خراميدنش در پهن‌دشت‌هاي مركزي فارس و بشه‌زارهاي ارژن لذت ببري.
     با خود
جملات پاياني «يك حقيقت ناخوشايند» را تكرار مي‌كنم: «نسل‌هاي آينده ممكن است بپرسند: پدران‌مان چرا از خواب بيدار نشدند، در حالي كه هنوز فرصت داشتند؟! ما بايد اين پرسش‌ها را از آنها بشنويم، همين حالا!»
     آيا ما مجازيم كه اين پرسش را اينك از پدران خويش بكنيم و آنان را به مؤاخذه بكشيم كه چرا از خواب بيدار نشدند و اينك چرا ديگر از شير ايراني، ببر مازندران گوزن زرد خبري نيست؟
    مي‌گويم: آري! به شرط آن كه خود پاسخ اين پرسش را داشته باشيم كه برابر ممانعت از خشكيدگي درياچه بختگان، تالاب كم‌جان و … انقراض بيش از دو هزار گونه‌ي گياهي و جانوري ارزشمند ايران، چه كرديم و مي‌كنيم؟!!

    در همين ارتباط
   - شاهزاده شكارچي – مجتبي مجديان

طرفداران محيط زيست ، امروز همدلي گسترده‌ي خويش را نشان مي‌دهند!

     امروز، هفتمين روز از هفتمين ماه هفتمين سال هزاره‌ي سوّم است (هفتم جولاي 2007)؛ روزي كه بيش از دو ميليارد نفر از مردمان سراسر كره‌ي خاك، شاهد هم‌گرايي و هم‌افزايي بي‌سابقه‌ي بسياري از دانشمندان، هنرمندان، سياستمداران و رهبران مذهبي خويش خواهند بود؛ همايشي كه نه به بهانه‌ي ورزش، نه به بهانه‌ي تجارت، نه به بهانه‌ي مرگ فلان رهبر قدرتمند، نه ازدواج فلان شاهزاده‌ي ثروتمند اروپايي و نه اكران فلان فيلم پرزرق و برق هاليوودي يا باليوودي رخ مي‌دهد؛ بلكه تنها و تنها گرانيگاه مشترك همه‌ي شركت‌كنندگان در بيش از شش هزار كنسرت همزماني كه در 119 كشور جهان و به صورتي زنده و همزمان برگزار خواهد شد، «مقابله با پديده‌ي جهان‌گرمايي» است ...

استفاده‌ي ابزاري از عقاب در آمريكا!

     عقاب، يكي از پرقدرت‌ترين، زيباترين و بلندپروازترين موجودات شناخته‌شده در جهان است و دقيقاً به دليل همين ويژگي‌ها از ديرباز مورد توجه آدم‌زميني‌ها قرار داشته و دارد! امّا علاوه بر حضور پررنگ اين پرنده‌ي مغرور و دور‌پرواز در آثار ادبي و فرهنگي و تاريخي جوامع مختلف، بسياري از صاحبان قدرت از امپراطوري رايش سوم در آلمان نازي گرفته تا دولت فدرال ايالات متحده آمريكا نيز علاقه‌مندي خاصي به اين پرنده نشان داده، به نحوي كه امروزه كمتر كسي ...

به ياد مردي كه ديگر نيست ...

ياد آن سرادر بزرگ ميانكاله گرامي باد

     امروز به ياد نخستين سالگرد عروج خونين نود و پنجمين سردار سبزپوش طبيعت وطن، يحيي شاه‌كوه‌محلي عزيز، مجلس يادبودي در مسجد حضرت امام جعفر صادق (ع) گرگان برگزار است؛ محيط‌بان عاشقي كه در برابر گلوله ايستاد و رفت تا طبيعت زيباي وطن و زيستمندان ارزشمندش همچنان بماند ... باشد كه قدر اين پيام سرخ‌گون و اين خون‌هاي پاك را كه براي ماندگاري سبزينه بر اين خاك مقدس ريخته شده و مي‌شود، بيش از پيش بدانيم.
    ياد و نامش گرامي باد و به ويژه به همكاران عزيز و سختكوشش در كارگروه علمي آلماگل تسليت مي‌گويم.

    در همين ارتباط
    - در برابر گلوله مي‌ايستم، پس هستم!
    - آنها كه در تشييع پيكر پاك  شاه‌كوه محلي هم ديده نشدند!

وقتي كه «ناصر خالديان» حجت را تمام مي‌كند!

سوختن زمين را جدي بگيريم! ناصر خالديان

     و سرانجام آن نقدي را كه منتظرش بودم، رسيد ... نقد هوشمندانه، خوش‌ساخت و همه‌جانبه‌ي ناصر خالديان عزيز را در باره‌ي «يك حقيقت ناخوشايند» بخوانيد: ۲۰۱۶ ؛ آغاز قيامت!

    نقدي بر يك فيلم مستند علمي كه فقط ميزان فروش و استقبال مردمي از آن در ايالات متحده‌ي آمريكا، چهار پنج برابر، بيشتر از پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران (اخراجي‌ها) بوده است!  
   خالديان، در جايي از اين نقد شورانگيز، مي‌نويسد: «حضور ال گور در فيلم طعنه‌اي به جمهوري‌خواهان و البته بوش و دار و دسته‌ي ميليتاريستي او نيز هست كه آنها در فكر تروريسم جهاني و محور شرارت خواندن كشورهاي ديگر و ايجاد تخم كينه و جنگ‌هاي جهان‌گستر هستند اما خطري بسياري بزرگ‌تر و با ابعادي وسيع‌تر در انتظار زمين است كه آنان از آن غافلند. اين شرافتمندانه و قابل قبول است حتي اگر تبليغي سياسي باشد. چون به نفع تمام جهانيان است و نه كشور خاصي به نام ايالات متحده. البته اين در جوهره و پيام فيلم اهميتي ندارد. خانم مليسا اتريج شاعر و آهنگساز فيلم در مراسم اسكار 2007 وقتي جايزه بهترين آواز را براي اين فيلم گرفت، چنين گفت: اين فيلم درباره جمهوري‌خواه يا دمكرات نيست، يا درباره آبي و قرمز، همه‌ي ما سبز هستيم»
اميد كه اينگونه باشد و همه‌ي ما به راستي سبز باشيم.

    در همين ارتباط
  - آنونس خوب فيلم را هم از دست ندهيد: An Inconvenient Truth 
  - متن ترانه زيباي پاياني فيلم با عنوان: I Need to Wake Up را كه برنده اسكار 2007 بهترين آواز فيلم شد اينجا بخوانيد. ترانه را نيز مي‌توانيد علاوه بر شنيدن از سايت Melissa Etheridge از فايل ضميمه‌ي نقطه ته خط دانلود كنيد.
  - ببينم، باز هم دوستان محيط زيستي از نوشتن در باره‌ي فيلم و توصيه‌ي آن به ديگران براي ديدنش طفره مي‌روند! آن هم با وجود محبت آيينه‌چيان‌ها.

   مؤخره
  - وقتي بازتاب مسئوليت‌شناسانه‌ي انسان‌هاي شريفي چون ناصر خالديان را به محيط زيست مي‌بينم، هم احساس غرور و شعف مي‌كنم از داشتن و بجا آوردن چنين هموطنان فرهيخته و مسئوليت‌شناسي در پيرامون خود ... و هم افسوس خورده و دلگير مي‌شوم از بسياري دوستان محيط زيستي كه انتظار بيشتري از آنها دارم، امّا متأسفانه تا اين لحظه كلمه‌اي در باره‌ي اين فيلم در وبلاگ‌هاي سبز خويش ننوشته‌اند.

   پيوست
   جنايتي تازه؛ اين بار در ميگون!

براي درج نظر در مورد اين پست به سايت مهار بيابان‌زايي مراجعه فرماييد

براي "هم‌ميهن" كه مانند "ميهن" كسي تحملش را ندارد!

عكس از كامران بختياري عزيز


     هم‌ميهن يك روزنامه‌ي كاملاً حرفه‌اي و خوش‌ساخت بود؛ روزنامه‌اي كه در بحران «نخواندن»، دوباره و اندك اندك مي‌رفت تا اين رسم ناخوشايند را شكسته و مردم را با روزنامه‌خواني آشتي دهد. حضور «هم‌ميهن» مي‌تواند و مي‌توانست براي هر دولتي – و هر وزارت ارشادي - سبب مباهات و غرور باشد؛ چرا كه كوشيده بود تا همه‌ي مرزهاي قرمز را هم در عين پايبندي به اصول حرفه‌اي روزنامه‌نگاري، حفظ كند.
     براي همين است كه از خبر توقيف مجدد روزنامه، مانند بسياري ديگر از هموطنانم شوكه شدم؛ همان گونه كه وقتي ديشب با محمّد طاهري عزيز سخن مي‌گفتم، آثار اين بهت و ناباوري را بيشتر مي‌توانستم در تن صدايش تشخيص دهم تا غم و اندوه ناشي از اين تعطيلي نابخردانه را ...
     بسيار اميدوارم روزي برسد كه رهبران اين ملك و ملت عميقاً به اين دريافت بديهي، اما پيش‌برنده باور داشته باشند: «حضور رسانه‌هاي آزاد و مطبوعات مستقل و كمك به تداوم آنها، رمز ماندگاري، پويايي و بازپالايش هر حكومتي است كه به افق‌هاي دور مي‌انديشد.»

     مؤخره
    تازه داشتم به پرونده «يك حقيقت ناخوشايند» و نحوه‌ي چيدمان آن در هم‌ميهن مي‌انديشيدم و اينكه ديده‌بان رنجور محيط زيست ايران، چگونه به روايت اين موضوع در هم‌ميهن خواهد پرداخت كه ... كه يادم آمد: اينجا ايران است! سرزميني كه برنامه‌ريزي در آن و انديشيدن به فردا – در اغلب اوقات و به ويژه در حوزه‌ي مطبوعات – بزرگترين لطيفه‌ي دنياست.

    براي درج نظر و مشاهده لينك‌هاي مرتبط به دل‌نوشته‌ها مراجعه فرماييد.

هشدار: تلفات گرمایش جهانی در آسیا ، چهار برابر حملات تروریستی در عراق!

       ديروز همايشي جهاني در كوالالامپور، پايتخت مالزي و به همت سازمان بهداشت جهاني -  WHO- آغاز به كار كرد كه يگانه دليل برپايي آن، بررسي پديده‌ي گرمايش جهاني و اثر آن بر روي جان شهروندان تنها كره‌ي مسكون در كهكشان بي‌انتهاست. همايش با سخنان بهت‌آور دكتر شیگرو اومی «Shigeru Omi» مدیر سازمان بهداشت جهانی در امور غرب اقیانوسیه، آغاز به كار كرد؛ بهت‌آور از آن سو كه اين مقام رسمي سازمان ملل متحد براي نخستين‌بار تأييد كرد: «شمار تلفات سالانه‌ي ناشي از پديده‌ي گرمايش جهاني به بيش از ۷۷ هزار نفر در كشورهاي آسيايي بالغ شده است (نزديك به چهار برابر تلفات انساني تروريستي عراق در سال گذشته) كه اين مقدار معادل نيمي از كل مرگ و ميرهايي است كه سالانه در سراسر جهان و متأثر از تغييرات اقليمي رخ مي‌دهد!» سخناني كه بلافاصله و در مقياسي گسترده، اغلب منابع خبري و رسانه‌هاي بين‌المللي جهان – البته به جز ايران – به انعكاس آن پرداختند و اميدوارم كه – دست‌كم – امروز خبر ترجمه شده‌اش در چند سايت و روزنامه‌ي وطني هم بازتاب بيابد.
     شرح كامل اين خبر و تحليل مربوطه را مي‌توانيد در سايت مهار بيابان‌زايي بخوانيد.

مژده به دوستداران فيلم «يك حقيقت ناخوشايند»

يكي از حقايق ناخوشايند، پيدا شدن جسد غرق شده خرسهاي قطبي است! چرا؟!

    از هنگامي كه نگارنده اقدام به معرفي و تحليل فيلم ارزشمند ديويس گاگنهايم يا همان «يك حقيقت ناخوشايند» كرده ‌است، خوشبختانه شمار بيشتري از ...

ادامه نوشته

گزارش هشداردهنده‌ي نيويورك‌تايمز از شتاب بيابان‌زايي در جهان

     ديروز در بخش محيط زيست تارنماي روزنامه مشهور و پرتيراژ نيويورك‌تايمز، گزارشي را به قلم خانم اليزابت رزنتال (ELISABETH ROSENTHAL) ديدم كه متأسفانه ...

ادامه نوشته

گرمايش جهاني ؛ «بن‌لادني» كه جدي‌اش نمي‌گيريم!

    در فرازي ماندگار و اثربخش از مستند جذاب ديويس گاگنهايم (يك حقيقت ناخوشايند)؛ مستندي علمي كه براي نخستين بار توانست (در اين ژانر) توجه ...

ادامه نوشته

وجه مشترك سواحل هاوايي و سواحل خليج فارس!

    يكي از نابخردي‌هاي آشكاري كه در حوزه‌ي منابع طبيعي و محيط زيست، سبب‌ساز نابودي بسياري از گونه‌هاي گياهي يا جانوري بومي و انحصاري (اندميك) زيستگاه‌هاي ...

ادامه نوشته

اقدامي که شایسته تقدیر است

     گمان نبرم، هيچ يك از علاقه‌مندان حوزه‌ي محيط زيست، دست‌كم با نام يك نشريه‌ي معتبر به نام «نشنال جغرافي» آشنا نباشد؛ نشريه‌اي كه ...

ادامه نوشته

ايران ؛ بالاتر از ژاپن ، فرانسه ، انگلستان و ... در كنگره‌ي جهاني خاك‌شناسان!

      در تارنماي مهندسي علوم خاك، خبري اميدواركننده جلب نظر مي‌كرد كه دريغم آمد آن را بازتاب ندهم. اينكه در جريان برگزاري هيجدهمين ...

ادامه نوشته

بیاییم از کارهای خوبی که از دست دولت در می‌رود ، حمایت کنیم!

     عنوان اين پست را از عباس محمدي عزيز، كش رفتم! كه اميدوارم مرا ببخشد. امّا بايد اعتراف كنم كه هر چه فكر كردم، نتوانستم عنواني بهتر، طناز‌تر و ...

ادامه نوشته

خانه‌ي سبز اعتماد ؛ ازدواج موقت يا دايم؟!

     بهنام همايوني عزيز كه پيش از اين – دست‌كم - در آينده نو و شرق هم رد كم‌رنگي از او ديده بوديم؛ اينك خبر داده كه براي محيط زيست خانه‌اي مستقل در ...

ادامه نوشته

جنگل‌هاي كجور در مزايده!

     هنوز زخم‌ ناشي از تهاجم گسترده زمين‌خواران و ويلاسازان بر پيكره اكوسيستم‌هاي جنگلي شمال در منطقه كلاردشت مازندران و ...

ادامه نوشته

«حقيقت ناخوشايندي» كه «گونو» فرياد مي‌زند!

     گمان برم آن روز كه رئيس ستاد حوادث غيرمترقبه‌ي وزارت كشور، پس از بازديد از سواحل آسيب‌ديده  از طوفان گونو – طوفاني كه ...

ادامه نوشته

بازگشت دوباره‌ي آلماگل!

     بروبچه‌هاي يكي از زيباترين مناطق تالابي ايران و جهان كه «آلماگل» را به دنياي وبلاگستان هديه داده‌اند، پس از حدود سه ماه غيبت! دوباره ...

ادامه نوشته

داغ‌‌ترين تابستان 400 سال گذشته در تركيه!

     هم‌اكنون گرماي بي‌سابقه در تركيه چنان نفس‌گير و تهديدكننده شده كه دولت مركزي به مديران خود در شهرهاي مختلف اين كشور، اجازه داد تا ...

ادامه نوشته

كاش به اندازه‌ي چيني‌ها ، آينده‌نگر باشيم!

    حتماً گاه و بيگاه از زبان اين دولتمرد يا مسئول اقتصادي كشور شنيده‌ايد كه يكي از الگوهاي الهام‌بخش مقبول در دولت، نگاه به اقتصاد چين و ...

ادامه نوشته

آن پنج تصويري كه مي‌توانند در ايران هم تكرار شوند!

در فرازي ماندگار از اثر ارزشمند جناب Davis Guggenheim، كه بر پايه‌ي كتابي از ال گور به ...

ادامه نوشته

سد تنگاب فيروزآباد و آنچه از ما مي‌گيرد!

      دوست و همكار عزيزم، محمد طيبي خرمي، عضو هيأت علمي مركز تحقيقات  كشاورزي و منابع طبيعي استان فارس، مقاله‌اي برايم ارسال داشته با عنوان: « ارزش زيست محيطي- منابع طبيعي و آثار باستاني حوضه سد تنگاب فيروز‌آباد را دريابيم» و در آن ضمن معرفي ويژگي‌هاي ارزشمند يكي از مناطق ناهمتا و زيباي فارس، تأكيد مي‌كند كه فشارهاي نابخردانه و سازه‌هاي انسان‌ساخت مي‌رود تا پايداري حيات را در اين حوضه‌ي ارزشمند به نابودي كشاند.
     اينك ضمن تقدير از اين هموطن عزيز، توجه شما خوانندگان گرامي مهار بيابان‌زايي را به بخش نخست مقاله ايشان جلب مي‌كنم:

ادامه نوشته

آيا ما فقط 10 سال فرصت داريم؟!

     تصورش را بكنيد كه ال گور، در انتخابات مشكوك سال 2000 آمريكا مي‌توانست پيروز ميدان باشد و جايش با جرج بوش پسر عوض مي‌شد! چه اتفاقي مي‌افتاد؟! آيا ...

ادامه نوشته

آمريكا ديگر بزرگترين توليدكننده‌ي گازهاي گلخانه‌اي نيست!

     همين چند روز پيش بود كه با اشاره به وضعيت بحراني پيش‌آمده در چين، اشاره كردم بسياري از نشانزدهاي مؤيد پايداري سرزمين در اين پرجمعيت‌ترين كشور جهان، روندي نزولي گرفته و متأسفانه همه چيز با شتابي اسفبار قرباني حفظ رشد اقتصادي چين و برتري كاذب ايدئولوژيكي اين كشور كمونيستي گشته است. اينك – بر بنياد گزارش مؤسسه بررسي‌هاي زيست‌محيطي هلند - خبر مي‌رسد كه در سال ۲۰۰۶ ميزان توليد گازهای گلخانه‌ای در چين، ۹ درصد افزايش يافته و بر اين اساس، اين كشور با پشت سرگذاشتن آمريکا به بزرگترين توليدکننده‌ي گازهای گلخانه‌ای در جهان بدل شده است. در حقيقت، آمارها نشان مي‌دهد كه به طور متوسط، هفته‌اي دو نيروگاه جديد در چين ساخته مي‌شود كه هم حيرت‌انگيز است و هم نگران‌كننده.
    شايد به همين دليل باشد كه اخيراً دولت چين تصميم گرفته ماليات استفاده از زمين را – بخصوص - براي صاحبان كارخانه‌ها و شركت‌هاي چندمليتي سرمايه‌گذار در اين كشور به ميزان 3 برابر افزايش دهد.
تصميمي كه آشكارا ممكن است بر قيمت تمام شده‌ي محصولات چيني اثر گذاشته و توان رقابتي آنها را در بازار جهاني به طرز محسوسي كاهش دهد. يعني: دولتمردان چيني هم سرانجام دريافته‌اند كه حفظ رشد اقتصادي به بهاي ناپايدارتر كردن سرزمين، نمي‌تواند كاري منطقي و اقتصادي به شمار آيد.
    مي‌بينيد! محيط زيست با كسي شوخي ندارد؛ اگر ملاحظاتش را جدي نگيريد، او خود در بزنگاه‌هايي سرنوشت‌ساز، شرايطش را ديكته خواهد كرد.