این عاقبت برای کارون، عقوبت کدامین نابخردی است؟!



    تصویری را که ملاحظه می‏کنید، رودخانه کارون را در اسفندماه 1388 نشان می‏دهد؛ رودخانه‏ای که هنوز هم در کتاب‏های جغرافیا به عنوان یگانه رودخانه‏ی قابل کشتیرانی کشور از آن یاد می‏شود و در شمار پرسش‏های امتحانی مقاطع متوسطه قرار دارد. امّا حقیقت این است که دیگر کارون نه استعداد کشتیرانی دارد و نه حتا می‏تواند، خودش را از منجلاب زباله و پساب و تعفن حاصل از آن نجات دهد! چرا؟

    این عاقبت غم‏انگیز، عقوبت کدام خطا، کدام گناه یا کدام نابخردی مدیریتی است که امروز گریبان بزرگترین، طولانی‏ترین و زیباترین رود ایران را گرفته است؟
    آیا کسی هست تا امروز کارون را یاری دهد و دوباره «لب کارون را گل بارون» گرداند؟

    پی‏نوشت:
    از رسول کریمی عزیز که شماره‏ی دیروز روزنامه کارون را برایم ارسال داشت، سپاسگزارم.

    در همین باره:
    -تصاویری از مرگ حیات در کارون، خارک و نایبند!
    -نه! این ماسه‌های روان، بیابان نیست؛ کارون است، پرآب‌ترین رود ایران!
    -در باره این دو تصویر از قدیمی‌ترین پل معلق ایران بر روی کارون!
    - آیا پرآب‌ترین رود کشور هم خشک خواهد شد؟!

بياييم همه براي اهالي سرخ‌چشمه در خراسان شمالي درود بفرستيم ...

    نوشتاري كه ملاحظه خواهيد كرد، حاصل نزديك به 3 سال تلاش مطالعاتي و پژوهشي دوست عزيزم، مهندس حسين آبسالان است كه از مورخه 1/12/1381  لغایت 1/7/1384 و به صورت مداوم در پناهگاه حیات وحش میاندشت جاجرم، به عنوان مسئول اداره محيط زيست شهرستان در منطقه حضور مستقيم داشته است ...

ادامه نوشته

ماجرای گلستان، سرمقاله ی امروز پول!

    این که چرا استاندار گلستان – جواد قناعت - و معاونینش در ماجرای 29 بهمن 1388، حاضر نشدند تا با نمایندگان تشکل‏های مردم‏نهاد به مذاکره بنشینند و سخن ایشان را گوش دهند؛ یکبار دیگر این پرسش جدی را در محافل محیط زیستی کشور به چالش می‏کشاند که چرا آنچه که طرفداران و متخصصان محیط زیست را نگران می‏کند؛ سبب نگرانی دولتمردان را بوجود نمی‏آورد که هیچ؛ برعکس این خود فعالین محیط زیستی هستند که مواجهه‏ی با آنها به یک نگرانی جدی دولتیان بدل می‏شود!؟
    سرمقاله‏ی امروز روزنامه‏ی پول، در صفحه‏ی نخست خویش صفحه 9) همین موضوع را به چالش کشیده است و نگارنده کوشیده تا در حد بضاعت خود، پاسخی برایش بیابد.

    پی نوشت:
    از معاون وزیر کشور، یاد گرفته‏ام تا در هر رخداد تلخی، شناسه‏هایی مثبت را بجویم و به آنها بیاویزم! ماجرای گلستان و استقبال سرد مسئولین محلی از آنهایی که عشق به مواهب طبیعی وطن برایشان در اولویت ارزش‏های زندگی‏شان قرار دارد؛ آنقدر برای مدیریت یک روزنامه‏ی سراسری کشور مهم بود که حاضر شدند، سرمقاله‏ی خود را به آن اختصاص دهند؛ آیا همین یک نکته نمی‏تواند برای ما دلگرم‏کننده باشد؟
    سپاس از همه‏ی آنهایی که هنوز محیط زیست برایشان یک مقوله‏ی جدی است.

                                                            درج نظر

درختكاري صنعتي؛ راهي به سوي پاسداشت رويشگاه‌هاي جنگلي ايران‌زمين

درختكاري صنعتي ؛ راهي به سوي روشنايي ...

بخش دوّم و پاياني از گفتگوي نگارنده با روزنامه اطلاعات را در باره‌ي بايدها و نبايدهاي زراعت چوب در ايران مي‌توانيد در صفحه 5 از شماره 24697 آن روزنامه، با عنوان: « درختكاري صنعتي؛ پاسداشت طبيعت و جنگل» پي بگيريد؛ گفتگويي كه دوست فرزانه‌ام، محمّد حسين شيرازي – ديده‌بان شجاع ارسنجان - هم به آن پيوسته است.

درج نظر

يك نظرسنجي طنازانه كه بايد جدي‌اش بگيريم!

    امير سررشته‌داري عزيز، به خواهش صاحب تارنماي مهار بيابان‌زايي كه من باشم! نظرسنجي جيغي را در تارنمايش كليد زده است تا بلكه با چراغ خاموش هم ديده شود و البته پسنديده شود!
    مي‌دانم ... تاريخ طنز و طنزپردازي و طنزنويسي در اين مملكت، برخلاف ماهيت خوشمزه‌‌اي كه براي اغلب مخاطبان و خوانندگانش دارد؛ سبب‌ساز ِ فرجام‌هايي دردناك و غم‌انگيز هم براي آفرينندگان طنزها شده است!
    از همين رو، وقتي كه عبداللطيف عبادي، بعد از كمتر از يك‌ماه تصميم به تعطيلي شبانه‌هاي طنازانه‌اش گرفت، او را درك كردم؛ هر چند گمان نمي‌بردم بازتاب‌هاي آن شيانه‌ها اين گونه ممكن است برايش سخت و جانفرسا باشد! به خصوص كه ما در محيطي به نام وبلاگستان سبز قلم مي‌زنيم! نمي‌زنيم؟
    از اين رو، براي روشن شدن ذهن خود و لطيف و ديگر دوستان فكر مي‌كنم بد نباشد تا همه در اين نظرسنجي شركت كرده و امير عزيز هم نتايج آن را آن لاين در اختيار همه‌ي بينندگان قرار دهد تا هم دوستان، بيشتر تشويق به شركت شوند و هم دوستان ِ بيشتري، شركت كنند!

                                                              درج نظر

در عصر پرتقالي، حال زمين همچنان خوب نيست!

    گروه جوان و فرهنگ در راديو جوان، مدتي است كه بعدازطهرها ( از ساعت 15 الي 17)، برنامه‌اي را بر روي آنتن مي‌فرستد به نام عصر پرتقالي. برنامه‌اي كه بيش از همه، حاصل تلاش پروين شريف‌زاده در مقام تهيه‌كننده، مهدي شاه‌رضايي در مقام سردبير و مهران دوستي در مقام گوينده است. يكي از بخش‌هاي هميشگي عصر پرتقالي، كه پيش‌تر هم در برنامه‌ي «نشاني» پخش مي‌شد، موضوعي محيط زيستي دارد با عنوان: «حال زمين خوب نيست»، آيتمي كه چند سال است از راديو پخش مي‌شود و نگارنده هم با آن همكاري دارد.
    اين هفته نيز تازه‌ترين و بحث‌برانگيزترين رخدادهاي محيط زيستي ايران و جهان را مي‌توانيد در «حال زمين خوب نيست» پي بگيريد، از ماجراي تجاوز و تصرف به عرصه‌هاي منابع طبيعي كه سالانه شتاب مي‌گيرد تا قاچاق چوب و ...
    اميدوارم كه اين كوشش‌ها و فرهنگ‌سازي‌ها به كاهش وخامت حال زمين كمك كند. هرچند مي‌دانم و مي‌دانيم كه حال زمين به اين آساني‌ها خوب نخواهد شد!

درج نظر

رابطه‌ا‌ي حيرت‌انگيز بين ريزگردها و كِشند قرمز در خوزستان!


    اگر با چشمان خودم نمي‌ديدم و فايل پي دي اف روزنامه كارون را نمي‌خواندم، هرگز باور نمي‌كردم كه ممكن است بين ريزش مداوم و فلج‌كننده‌ي ريزگردها بر آسمان هموطنان عزيز خوزستاني‌ام با مهار پديده‌ي ناخوشايند و خطرناك كِشند قرمز در آب‌هاي خليج فارس، رابطه‌اي مثبت وجود داشته باشد! رخدادي كه ثابت كرد به قول جناب حسين باقري (معاون وزير كشور و رييس سازمان مديريت بحران كشور)، چرا بايد همواره نق بزنيم و نيمه‌ي خالي ليوان را ببينيم؟

    حتا اين مقام ارشد دولت دهم در گفتگو با خبرنگاران و در حاشيه‌ي كارگاه آموزشي و تمرين ستادي مديريت بحران در اهواز فرمودند: ريزش مداوم گرد و غبار بر سر انسان‌ها مي‌تواند آنها را مقاوم‌تر سازد و بايد فرقي قايل شد بين مردمي كه 50 بار اين رخداد را تجربه كرده‌اند با ديگراني كه فقط يك بار مزه‌ي ريزگردها را چشيده‌اند.
    امروز با مهندس باقرزاده‌ي كريمي كارشناس ارشد بخش تالاب‌ها در سازمان حفاظت محيط زيست كشور گفتگو كردم تا بدانم آيا واقعاً بين كِشند قرمز و گرد و غبار مي‌توان رابطه‌اي مثبت و مهاركننده يافت؟ ايشان ضمن ابراز حيرت از اين موضوع مرا به آقاي مهندس آرش نكوئيان – مديركل دفتر تالاب‌هاي ساحلي – ارجاع دادند. آقاي نكوييان هم نه‌تنها اين پديده را منتفي اعلام كرده، بلكه اعلام داشتند: تشديد رخداد گرد و خاك و توفان‌هاي بياباني، يكي از دلايل تشديد غلظت ذرات آهن در آب خليج فارس و درياي عمان بوده و موجب افزايش خطر و گسترش كِشند قرمز شده است! نكوييان اين را هم اضافه كرد كه تنها نتيجه‌ي مثبتي كه مي‌توان از فاجعه‌ي طغيان ريزگردها گرفت، آن است كه مردم و مسئولين را بيشتر متوجه ضرورت حفظ و پاسداري از حيات محيط‌هاي تالابي در كشور و مناطق همجوار ساخت.

    پي نوشت:
    گاه با خود مي‌انديشم كه اگر قرار باشد از منظر نگاه آقاي حسين باقري به معضلات شهري نگاه كنيم، شايد بتوان ترافيك تهران را هم مثبت ارزيابي كرد! زيرا سبب مي‌شود كه عده‌اي از خير خيابان‌گردي و شلوغ‌كردن بي جهت معابر عمومي در سطح شهر بگذرند و در خانه‌هايشان بمانند! نه؟

    ممنون از رسول كريمي عزيز كه لينك خبر نشريه كارون را براي نگارنده ارسال داشت.

درج نظر

یک خبر غرورآفرین برای ایرانیان در نیوساینتیست!

    در سال 2010، هیچ کشوری را در جهان نمی‌توان سراغ گرفت که رشد علمی‌اش برابر ایران باشد. این خبری است که هم‌اکنون می‌توانید در درگاه مجازی نشریه معتبر نیوساینتیست ملاحظه کنید و از این که ایرانی هستید، به خود ببالید.
    به گزارش مقاله‌ای که Debora MacKenzie در 18 فوریه 2010 منتشر کرده است، رشد علمی ایران، 11 برابر متوسط علمی رشد در جهان است. رشدی که بیش از هر چیز مدیون توجه ویژه دولت به دانش هسته‌ای است، به نحوی که در این حوزه (شیمی هسته‌ای، علوم هسته‌ای، فیزیک ذرات بنیادی و مهندسی هسته‌ای)، رشد علمی کشور 250 برابر متوسط جهانی است! در حقیقت، ایران در منطقه خاورمیانه به همراه ترکیه تنها کشورهایی هستند که دارای رشد علمی قابل توجه بوده که نشان از نزدیک شدن ایران به آرمان سند چشم‌انداز 20 ساله کشور دارد؛ آرمانی که می‌گوید: ایران باید در افق 1404 به کشوری سرآمد در منطقه بدل شود.
    البته در این گزارش افزوده شده که پژوهش‌ها در حوزه‌ی کشاورزی، پزشکی و شیمی معدنی هم در ایران از رشدی پیش‌برنده برخوردار است.
    نکته‌ی جالب دیگر این گزارش، آماری است که از نظر کمی در مورد مقالات منتشر شده در جهان از سال 1980 تاکنون وجود دارد؛ آماری که می‌گوید: تعداد این مقالات معتبر علمی از 450 هزار به یک میلیون و پانصدهزار تا پایان سال 2009 افزایش یافته است که رشدی بیش از 300 درصد را نشان می‌دهد.
    یک نکته را که نباید فراموش کنیم و در خواب این دستاورد بزرگ، غفلت ورزیم؛ آن است که توسعه‌ی پایدار در کشوری رخ می‌دهد که به صورتی متوازن به همه‌ی بخش‌های آن توجهی درخور شده باشد. نمی‌شود یکی از پایه‌های صندلی توسعه را بیشتر از پایه‌های دیگر بلند کرد و ارتقا داد؛ زیرا نتیجه‌ی آن، چیزی جز عدم تعادل و سقوط صندلی و صاحبش نخواهد بود.
    امید که دولت ایران به این دانستگی دست یافته و عملاً امکان پیشرفت در همه‌ی حوزه‌های معرفت‌شناسی – به ویژه محیط زیست و منابع طبیعی – را بوجود آورد. این بسیار زشت است که رشد علمی در کشوری 11 برابر میانگین جهانی باشد و در همان حال، نرخ فرسایش آبی و بادی هم شش برابر متوسط جهانی باشد! و از نظر ناپایداری محیط زیستی، 134 کشور جهان وضعیتی بهتر از ما داشته باشند!

    پی‌نوشت:
    تحلیلی در همین باره را می‌توانید در مردمک بخوانید.

درج نظر

ترسالی در خاور و خشکسالی در باختر مازندران!

    به دنبال انتشار نقشه‌های خشکسالی کشور مربوط به 5 ماهه‌ی نخست سال آبی جاری، یکی از هموطنان عزیز مازنی‌ام به نام محمّد عرفان، پرسش تأمل‌برانگیزی را مطرح کرده و نسبت به قرارگرفتن مناطق زادگاهی‌اش (بابل، قائم‌شهر و ساری) در شرایط خشکسالی خفیف ابراز تردید کرده بود. موضوع را با دکتر خداقلی، رییس پایگاه خشکسالی اصفهان، تلفنی مطرح کردم و خواستار پاسخ تکمیلی ایشان شدم.
    اینک ضمن سپاس مجدد از مرتضی خداقلی عزیز و همکارانش که در روز تعطیل پاسخ محمّد عرفان گرامی را تهیه و ارسال کردند، متن توضیحات ایشان را درج می‌کنم.

    عرفان عزیز باسلام و تشکر از اظهار نظر جنابعالی
    به منظور رفع ابهاماتی که در مورد نقشه‌ها و اطلاعات داشتید، مطالبی اجمالی برای اطلاع جنابعالی ارایه می‌شود :
    به طورکلی برای ترسیم نقشه‌های خشکسالی از آمار ایستگاه‌های هواشناسی سینوپتیک که از آمار بسیار دقیق و قابل اعتمادی برخوردارند، استفاده می‌شود. آمار نقطه‌ای ایستگاه‌ها (آمار بارش) با یکی از روش‌های زمین‌آمار ((Geostatistics به داده‌های پهنه‌ای تبدیل می‌شوند. با تولید داده‌های پهنه‌ای، امکان ترسیم خطوط هم باران و یا کلاس‌های خشکسالی مقدور می‌گردد. نقشه‌های ترسیم شده با این روش و در این مقیاس از دقت بسیار بالایی برخوردار است. اگرچه دقت نقشه‌ها کاملن متأثر از تراکم نقاط داده مند(ایستگاه‌ها) است.
    عرفان عزیز در استان زیبای مازندران تعداد 13 ایستگاه سینوپتیک به نام‌های بابلسر، رامسر، نوشهر، قراخیل، ساری، آمل، سیاه بیشه، دشت ناز، کیاسر، آلاشت، پل سینه، گلوگاه و بندر امیر وجود دارد و از نظر تراکم ایستگاه احتمالن استان مازندران از بیشترین تراکم در سطح کشور برخوردار است. از این تعداد ایستگاه، برخی در سال‌های اخیر احداث شده و فاقد آمار طولانی است. بنابراین در این گزارش از ایستگاه‌های رامسر، نوشهر، بابلسر، قراخیل، ساری و آمل استفاده شد. آمار بارش این ایستگاه‌ها در جدول زیر درج شده است:

    همان‌طور که ملاحظه می‌شود، تغییرات بارش طی 5 ماه گذشته نسبت به دراز مدت آن در مناظق مختلف استان تفاوت چشم‌گیر دارد. بارش سال آبی جاری ایستگاه ساری 517 میلی‌متر و حدود 32 درصد از بارش دراز مدت آن که معادل 392 میلی‌متر است، بیشتر می‌باشد. در مقابل منطقه رامسر با کاهش 42 درصد نزدیک به شرایط خشکسالی شدید قرار دارد.
     به طورکلی مناطق شرق استان شرایط تر‌سالی و مناطق غرب با خشکسالی مواجه‌اند. شهرهای ساری و بابلسر به ترتیب در شرایط ترسالی متوسط و خفیف قرار دارند (کاملن نظر شما را تأیید می‌کند) در حالی که در مناطق مرکزی (آمل) بارش در حد متوسط دراز مدت و به سمت غرب خشکسالی ظاهر می‌شود؛ به طوری که مناطق نوشهر و رامسر به ترتیب با خشکسالی خفیف و متوسط مواجه‌اند.
    در نهایت عرفان عزیز متوسط حسابی آمار بارش ایستگاه‌های استان مازندران با حدود 8.3 درصد کاهش نسبت به دراز مدت آن در طبقه خشکسالی خفیف قرار می‌گیرد. البته برخی منابع این میزان کاهش را معادل وضعیت نرمال منظور کرده‌اند. امیدوارم در گزارش‌های آینده با کمک کارشناسان محترم پایگاه و خانم مهندس یغمایی از میانگین وزنی داده‌ها (داده‌های پهنه‌ای شده) به جای میانگین حسابی که از دقت بالاتری برخوردار است، استفاده شود. اگرچه با این تراکم و پراکنش نسبتن مطلوب ایستگاه‌ها در استان شما، احتمالن تفاوت محسوسی به چشم نخواهد آمد.

مرتضی خداقلی

درج نظر

 

باید‌ها و نباید‌های زراعت چوب ایران در گزارش مفصل روزنامه اطلاعات

    خبرنگار سختکوش و با سابقه‌ی روزنامه‌ی 84 ساله‌ی اطلاعات، آقای علی درویشی، گزارش مفصلی در باره‌ی زراعت چوب در ایران تهیه کرده است که بخش نخست آن دیروز در صفحه 5 از شماره 24696 روزنامه اطلاعات منتشر شد.
    عنوان این گزارش: «کشاورزی درخت، حافظ باروری جنگل» است که در طی آن با آقای دکتر مجید فراغی قله، مدرس دانشگاه و نگارنده به گفتگو پرداخته است.
    امیدوارم بخش‌ بعدی این گزارش هم به زودی منتشر شود و به سرنوشت قسمت دوم مصاحبه‌ی نگارنده با خبرگزاری مهر دچار نشود!
    واقعاً چه شانسی آوردیم که لطیف تصمیم گرفت تا شبانه‌هایش را تعطیل کند! نه؟

درج نظر

هرچند دیر، امّا سرانجام محمّدرضا تابش آژیر را کشید!

    محمّد رضا تابش از ابتدای عمر مجلس هشتم، در مقام رییس فراکسیون محیط زیست در صحن بهارستان فعالیت می‌کند؛ هر چند او نیز "محیط زیستی" به مفهوم واقعی کلمه نیست، اما وقتی سخنان و عملکردش را با دو رییس قبلی این فراکسیون، یعنی دکتر وحیده‌ی علایی طالقانی و حجت‌الاسلام سادات موسوی مقایسه می‌کنیم، چاره‌ای نداریم جز آن که زبان به تحسین سوّمین رییس فراکسیون مجلس شورای اسلامی باز کنیم.
    ایشان در تازه‌ترین سخنان خود به ارایه‌ی تصویری تلخ، زنهاردهنده امّا امیدبخش از سامانه‌ی حاکم بر طبیعت ایران پرداخته و با کشیدن آژیر خطر، قاطعانه خواستار بازمهندسی اولویت‌های کشور در حوزه محیط زیست شده‌اند.
    تابش در مراسم افتتاحيه همايش ملّي ارزيابي زيست محيطي در روز گذشته گفت: برای سنجش عملکرد یک حکم‌ران، می‌توان به ارزیابی محیط زیستی اقدام کرد که آن حکمران در آن حکم‌رانی کرده و می‌کند!
    شما فکر می‌کنید از منظر توصیه‌ی تابش، حکمرانان ایران چه نمره‌ای را در کارنامه‌ی خود ثبت خواهند کرد؟!
    تابش به این هم بسنده نکرد و در ادامه هفت دلیل برای نمره‌ی تجدیدی حکم‌رانان ایران ارایه داد:
    1- در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، 7 میلیون هکتار از وسعت رویشگاه‌های جنگلی کشور کاسته شده است!
    2- در طول 50 سال گذشته، سرانه‌ی آب  در اختیار ایرانیان، حدود 300 درصد کاهش یافته است!
    3- پیش بینی حجم پساب‌های اصلی (صنعتی، شهری و کشاورزی) در سال 1400 به میزان 40 میلیارد متر مکعب است که نسبت به 29 میلیارد متر مکعب در سال 1380 ، از رشدی معادل 38 درصد برخوردار است و به حدود یک سوم منابع آبی تجدیدپذیر کشور می‌رسد.
    4- نشت نفت سالانه به حدود 1.2 میلیون بشکه در منطقه خلیج فارس و دریای عمان رسیده که میزان آلودگی نفتی این منطقه را 47 بار بیشتر از حد متوسط جهانی اقیانوس‌ها قرار داده است.
    5- ضرر و زیان سالانه ناشی از آلودگی هوا بالغ بر 7 میلیارد دلار  و 16میلیارد دلار تا سال 2016 بنا به اعلام بانک جهانی خواهد بود.
    6- رسوب سالانه 2 میلیارد متر مکعب خاک (سه برابر متوسط آسیا) در سدهای کشور بر اثر فرسایش سبب از بین رفتن 36 درصد از حجم مخازن سدهای تازه تأسیس شده و معادل تخریب یک میلیون هکتار زمین کشاورزی است.
    7- رتبه 13 تولید گازهای گلخانه‌ای در بین کشورهای دنیا و رتبه 67 ایران از منظر شاخص جهانی عملکرد زیست محیطی (EPI) از بین 149 کشور جهان.
    نظر شما چیست؟ آیا قبول دارید که تابش، معلم باوجدانی است؟ آیا شما هم حکم بر تجدیدی می‌دادید یا یکسره مردود می‌کردید؟!
    هرچند که باید دید در نهایت ناظم و مدیر مدرسه با این گزارش زنهاردهنده و تلخ چگونه برخورد می‌کنند! نه؟

    پی‌نوشت:
    بد نیست تا نگاهی به این لینک انداخته و گفتگوی مورخ 30 بهمن 1385 نگارنده را با حجت‌الاسلام سادات موسوی مجدداً مرور کنید تا دریابید چرا می‌گویم: باید سخنان تابش و عملکرد او را طلا گرفت! حیف که لطیف شبانه‌هایش را تعطیل کرد، وگرنه می‌توانست خوراک خوبی باشد! نمی‌توانست؟

درج نظر

روزگار سبز بام ایران در برابر روزگار سرخ دشت‌های وطن!

    در بهمن‌ ماهی که گذشت، در حالی که سبزها در شهرکرد کولاک کرده‌اند؛ سرخ‌ها تقریباً همه‌ی مواضع خود را در رفسنجان بازپس‌گرفتند ... و این البته همه‌ی ماجرا نیست! چه، بر بنیاد آخرین ستاده‌های به دست آمده از پایگاه مدیریت خشکسالی استان اصفهان مربوط به مهر تا پایان بهمن 1388 ریزش‌های آسمانی کشور کاهشی قابل توجه را نشان می‌دهد. به نحوی که مجموع بارندگی در 78 درصد از مساحت کشور کمتر از میانگین دراز مدت بوده و خشکسالي خفيف تا بسيار شديد در این مناطق حاکم شده است (نمودار شماره 1). این نواحی در بیشتر قسمت‌های کشور به استثنای بخش‌هایی از شمال غرب و غرب کشور دیده می‌شود. در حقیقت اگر از بام ایران –  شهرکرد و بروجن و مناطق همجوارش در استان چهارمحال بختیاری – که همچنان روزگاری رؤیایی را سر کرده و میزان دریافت ریزش‌های آسمانی‌اش بیش از 60 درصد میانگین درازمدت است، بگذریم؛ در دیگر نقاط کشور، رؤیای سبزی را نمی‌توان دید! هرچند همچنان استان‌هایی چون همدان، آذربایجان شرقی، کرمانشاه، اردبیل و زنجان از لذت ترسالی خفیف (افزایش کمتر از 20 درصد نرمال) بهره‌مند هستند، اما چنین بهره‌مندی لرزانی نمی‌تواند پشتوانه‌ی مناسبی تا انتهای سال آبی محسوب شود. به خصوص اگر یادمان باشد که مثلاً در استانی همچون خوزستان که تا پایان دی‌ماه همچنان با ترسالی هم‌آغوشی می‌کرد، چگونه دوباره کابوس خشکسالی را نزدیک‌تر از هر زمان دیگری به خود احساس می‌کند؛ کابوسی که می‌دانم برای مردم محروم دغاغله، گطیش و حموله می‌تواند تحمل‌ناپذیر باشد. نکته‌ی نگران‌کننده‌ی دیگر کاهش ریزش‌های آسمانی به صورت برف است که حتا میزان آن در بام ایران و یا در ارتفاعات کندوان نیز بسیار ناامید‌کننده می‌نماید، رخدادی که آشکارا توان ذخیره‌سازی اندوخته‌های آبی قابل شرب و کشاورزی کشور را در سال 1389 به چالش خواهد کشید ...

ادامه نوشته

قصه‌ی غم‌انگیز نارون تاج‌آباد سفلی که اشک شوق در چشمانم جاری کرد ...

 

     تاج‌آباد سفلي در 32 كيلومتري  شمال باختری دیار پورسینای بزرگ – همدان – قرار گرفته است. در سرزمینی که بلندای آن از سطح دریا به 2 هزار متر می‌رسد و مابين دو رشته كوه آلمابلاغ و گيجي‌قران محصور مانده است. موقعیتی که سبب شده بر سوزش زمستان‌های این آبادبوم افزوده شده و در عوض، بر لطافت تابستان‌هایش نیز همچنین. جالب اینجاست که اهالی این روستای 2300 نفری به زبان کردی سخن می‌گویند ...

ادامه نوشته

از قورباغه‌های عاشق در ناهارخوران تا قورباغه‌های نادر در آلمان!

    یادتان هست چندی پیش ( دقیقن 5 اردیبهشت 1388) از ماجرای جریمه‌ی سنگین راننده‌ی یک اتوبوس در آلمان نوشتم که به دلیل زیرگرفتن یک قورباغه‌ی نادر به شش سال حبس محکوم شد؟ یادتان هست بعدها دریافتیم که در اینجا برای زیر گرفتن آدم در روز روشن هم ممکن است چنین جریمه‌ای را در نظر نگیرند، چه رسد به قورباغه‌ها!
   

ادامه نوشته

کشف یک مصوبه‌ی طبیعت‌ستیزانه‌ی دیگر توسط دیده‌بان طبیعت بختیاری!

    هنوز از شوک شش شرط  حیرت انگیز و غم بار و شرم آور شورای عالی محیط زیست برای موافقت با حفاظت شده اعلام کردن 7 منطقه جدید کشور خارج نشده‌ام و نشده‌ایم که دیده‌بان سختکوش طبیعت بختیاری پرده از یک اصلاحیه‌ی طبیعت‌ستیزانه‌ی دیگر برمی‌دارد که دقیقاً در آخرین روزهای دولت نهم – 2 روز بعد از انتخابات 22 خرداد 1388 – بی سر و صدا به تصویب رسانده و به موجب آن، بندهایی از برنامه سوم و چهارم توسعه را مثل آب خوردن تغییر داده‌اند تا دیگر طبیعت‌ستیزان محترم لازم نباشد برای پروژه‌های راه‌سازی و سدسازی و انتقال لوله و کارخانه و ... در مناطقی که عنوان «حفاظت شده» ندارند، پولی بابت هزینه‌های ارزیابی زیست‌محیطی بپردازند!
    طنز تلخ ماجرا این است که اصولاً در مناطق چهارگانه نباید توسعه‌ی طبیعت‌ستیزانه‌ای رخ دهد که بخواهد ارزیابی شود! توسعه باید در آن 93 درصد دیگر خاک وطن رخ دهد، آن هم با ارزیابی زیست‌محیطی.
    اما حالا ... حالا ... حالا ...
    خودتان اصل ماجرا را در تارنمای هومان خاکپور بخوانید تادریابید چه اندازه بین آن حرف‌های قشنگ و این عملکردهای زشت فاصله وجود دارد! ندارد؟

     گاه با خود می اندیشم: نکند ناصر راست می گوید! و اصلن چه فایده ای دارد شعور یک کرم کدو؟!

    راستی!

    کسی می داند چرا هیاهوی قناری ها - این روزها بیشتر از دیروزها - خواب جت ها را آشفته است؟!

روزگاری است که پرواز کبوترها
در فضا ممنوع است.
که چرا
به حریمِ حرمِ جت ها خصمانه تجاوز شده است!

روزگاری است که خوبی خفته ست
و بدی بیدار است.
و هیاهوی قناری ها،
خواب جت ها را آشفته است!

                                      فریدون مشیری

درج نظر

وقتي كه آخوندهاي سبز مي‌آيند! اين بار از باغ شوكت‌آباد بيرجند ...

    يادتان هست كه از موج سبزها در بين روحانيون بلندپايه و نيمه بلندپايه سخن گفتم؟ يادتان هست كه گفتم كه برخي از روحانيون مي‌گويند: پايداري اكولوژيك سرزمين برتر از دستاوردهاي هسته‌اي است؟ يادتان هست از شيراز و كاشمر و قم و شهرکرد برايتان نقل قول كردم و پيش‌تر ها از پاپ سبز نوشتم و آرزويي كه دارم ... و يادتان هست كه از رابطه توسعه پايدار و روحانيت نوشتم؟

    حالا مي‌خواهم  يك هموطن بوشهري - حجت الاسلام حمزه جمالی - را معرفي كنم كه در كسوت لباس روحانيت، مي‌كوشد تا پاسدار سبزينه در ديار بيرجند باشد و شوكت پرديس مشهور و ديرينه‌ي شوكت‌آباد را محفوظ دارد.
    گزارش اين ماجرا را در تارنماي ابوحنانه‌ي عزيز پي بگيريد.

                                                                درج نظر

آقای محمدی‌زاده: برای این مصوبه باید گریست نه این که پایکوبی کرد!

    چندی پیش خبری با بوق و کرنا از سوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور منتشر شد که بیایید و ببینید که ما چه کرده‌ایم؟ فیل را هوا کرده و توانستیم در دولت فخیمه‌ی دهم، مجوز 7 منطقه‌ی حفاظت شده‌ی جدید را در 6 استان سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی، گیلان، خراسان جنوبی، خراسان جنوبی و قم بگیریم.
    متعاقب این خبر خوش! که در ماه گذشته انتشار یافت، بسیاری از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها نیز به انعکاس آن پرداخته و حتا سبزپرس هم آن را پیش‌تر از همه پوشش داد. اما هیچکس اشاره نکرد که شش شرط  شورای عالی حفاظت محیط زیست کشور برای اجرایی کردن این اقدام چه بوده است؟
    واقعاً چرا؟ چرا هیچ خبرنگاری به خود زحمت نداد تا متن کامل مصوبه‌ی هشتم آذر ماه 1388 این شورای عالی را بخواند و آنگاه به انعکاس خبر اقدام کند؟
    به باور من، این درد کمتر از درد طبیعت‌ستیزی مدیران کشور نیست! هست؟

    لطفاً به متن کامل این موافقت‌نامه که به امضای محمدرضا رحیمی، معاون نخست رییس جمهور هم رسیده است، توجه کنید و آن شش شرط را مرور نمایید تا دریابید که معاهده‌ی ترکمنچای در برابر این ذلت تاریخی سازمان حفاظت محیط زیست، همچون سندی افتخارآمیز و میهن‌پرستانه است!
    آیا به نظر شما معنی مناطق چهارگانه تحت حفاظت این است؟ مناطقی که وزارت راه بتواند همچنان در آن جولان دهد؛ هر نوع رزمایش نظامی در آن برگزار گردد؛ نیازهای روستاها و شهرهای اطراف را برآورده سازد؛ طرح‌های گردشگری در آن ادامه یابد و از همه بامزه‌تر این که وزارت مسکن هم بتواند در آن نه فقط خانه‌سازی که شهرسازی کند!
    آیا این است معنی مناطق حفاظت شده؟ چگونه آقای محمدی‌زاده حاضر شدید تا چنین شروط ترکمنچای‌گونه‌ای را پذیرا شوید؟ آقای دکتر صدوق عزیز! شما کجا بودید؟
    اگر می‌گوییم که باید زنگ ایست را به صدا درآورد و آیش طبیعت ایران را اجرایی کرد، برای همین است. انگار هیچ نیروی منطقی و استدلال کارشناسی قادر به کند کردن ارابه‌ی طبیعت‌ستیزان نیست. پس دست‌کم به قول ناصر کرمی بیایید بازی را خراب کنیم.

درج نظر

ماجرای گلستان را چگونه باید نگریست؟

دست‌هایی که کمک می‌کنند؛ مقدس‌ترند از لب‌هایی که دعا می‌کنند.
کوروش بزرگ

    اگر می‌خواهیم ماجرای گلستان به سرانجامی بایسته بیانجامد، نباید به آنچه که انجام داده‌ایم، دلخوش کنیم؛ باید همچنان پیش‌برنده و مطالبه‌محور قول‌ها و پیمان‌های آقایان را پیگیری کرده و به گفتگو‌ها و تجمعات آرام خود در اعتراض به روند طبیعت‌ستیزی در منطقه به بهانه‌ی توسعه ادامه دهیم.
    در این باره می‌توانید گفتگوی نگارنده را با سبزپرس بخوانید.

    همچنین روایت دیگری را در اینجا می‌توانید پی بگیرید.

درج نظر

حامیان محیط زیست حافظان امنیت سرزمین هستند نه تهدیدکننده آن!

    باورم این است که تلاش برای حفظ پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) کشور، گامی بزرگ در مسیر حفظ امنیت پایدار ایران و ایرانیان است. بنابراین، کوشش طرفداران محیط زیست برای تثبیت پایداری سرزمین، می‌تواند بیشترین کمک را به امنیت کشور کند؛ در صورتی که در ماجرای گلستان، بیشتر با ما امنیتی برخورد کردند تا قدر امنیتی که می‌خواستیم برای گلستان به صورتی مانا پدید آوریم را بدانند!
    در این باره گفتگوی نگارنده را با مینو صابری در رادیو زمانه با عنوان: «با حامیان محیط زیست امنیتی برخورد نکنید» اینجا بخوانید و یا آنجا بشنوید.

درج نظر

همایشی که متولیش پیدا نبود؟!

    آنهایی که دیروز و امروز به بنای مجلل برج میلاد رفتند تا در یکی از ده‌ها – و شاید صدها ... و بلکه هزاران – همایشی شرکت کنند که به صورتی همزمان در تالارهای تودرتوی میلاد برگزار می‌شد، حتماً با نگارنده هم‌نظر هستند که عجب غلطی کردند که عمرشان را اینگونه هدر دادند!
    ماجراهای دیروز را می‌توانید از زبان امیرسررشته‌داری عزیز بخوانید؛ ماجراهای امروز را هم شاید حسین عبیری گلپایگانی یا یاسر انصاری به زودی روایت کنند!
    اما همین قدر برایتان بگویم که تقریباً از 4 ماه پیش از سوی دبیرخانه‌ی «همایش ملّی نقش پارک‌های فناوری مجازی در توسعه پایدار با رویکرد حفاظت محیط زیست»، با نگارنده مکاتبه و گفتگو شد تا در این همایش، به عنوان مهمانی ویژه!! شرکتی فعال داشته باشم. بارها هم تأکید شد که حتماً شرکت کنم! چون ممکن است برنامه‌های‌شان به هم بخورد! سپس اعلام شد که به دلیل مسافرت جناب شهردار در آذرماه، همایش سه ماه به عقب افتاد!! هرچند که سفر جناب شهردار به کپنهاگ یک هفته هم طول نکشید! کشید؟ (جل الخالق!) ...
    خلاصه باز تماس گرفتند که تاریخ قطعی همایش 4 اسفند ماه است و لطفاً اگر حتماً می‌آیید، اطلاع دهید تا برایتان دعوت نامه ارسال شود و برنامه‌های ما به هم نخورد! چون در این همایش باید فعالانه شرکت کرد و در پایان هم از سوی یونسکو و دانشگاه شهید بهشتی تهران گواهی‌نامه‌ی رسمی به شرکت‌کنندگان اهدا خواهد شد!
    خلاصه این که از شما چه پنهان تحریک شده بودیم ببینیم آقای دکتر متصدی (رییس کمیته علمی همایش) و دوستان‌شان در مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران چه برنامه‌ی شگفت‌انگیزی را تدارک دیده‌اند!
    اما امروز صبح به اتقاق یاسر و علی و حسین هر چه بیشتر گشتیم، دریغ از یک نفر که در آن بلبشوی برج میلاد پاسخگوی ما باشد که این همایش کجا برگزار می‌شود، چگونه باید در آن ثبت نام کرد؟ مسئولش کیست؟ دبیرخانه‌اش کجاست؟ برنامه‌هایش چیست؟ آیا بروشوری دارد؟ ندارد؟
    جالب این که اصلاً از شهردار قالیباف هم در این همایش خبری نبود! بود؟
    باید اعتراف کنم در طول 45 سالی که تاکنون از خداوند رخصت زندگی کردن گرفته‌ام، همچین برنامه‌ی هردم بیلی با عنوان همایش!  کسی نتوانسته بود به خوردم دهد که البته امروز دادند! جالب این که در تدارک این همایش کم‌نظیر، نهادهایی چون یونسکو، مرکز صلح و محیط زیست، کمیسیون ملی یونسکو، مؤسسه عصر دانش، پارک فناوری مجازی اکسیژن، وزارت صنایع و معادن، وزارت علوم تحقیقات و فناوری، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، اتاق بازرگانی صنایع و معادن ایران، ستاد محیط زیست شهری، کمیته محیط زیست شورای اسلامی شهر تهران، دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، شرکت فناوری اطلاعات سرمایه گذاری ایران و چند نهاد دیگر به مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران (وابسته به شهرداری تهران) کمک کرده بودند!

    پی نوشت:
    این یادداشت را 14 ساعت بعد از حضور در همایش و کاهش خشم خود نوشتم تا کمتر معلوم شود که چقدر از هدر رفتن وقت امروزم، عصبانی هستم! امیدوارم شما هم متوجه عمق فاجعه نشده باشید!

درج نظر

ریزگردها همچنان می‌آیند! چرا؟

ابعاد ویرانی خاک در عراق حیرت انگیز است!

    امروز هموطنان عزیزما در بسیاری از مناطق غرب و جنوب کشور، از نفس تنگی آسمان‌شان، در عذاب بودند؛ به ویژه مردمان کرمانشاه، چاره‌ای نداشتند جز آن که در خانه بنشینند و چشم انتظار آبی مجدد آسمان شوند! چرا؟
    در این باره گفتگوی نگارنده را با نگار حسینی در سبزپرس بخوانید.

درج نظر

بررسی روند گرم شدن زیست‌اقلیم ها در ایران

    علاقه‌مندان به موضوع تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی می‌توانند تازه‌ترین یادداشت نگارنده را در این باره در صفحه‌ی 8 از شماره امروز – 4 اسفند 1388 – روزنامه بهار بخوانند.

درج نظر

چرا بايد از پيشنهاد «آيش طبيعت ايران» حمايت كرد؟

   «ما بايد خود را در برابر فرزندان و نوه‌های خود مسئول بدانيم، زيرا با تخريب محيط‌زيست و منابع‌طبيعی، زندگی را برای آنان غيرممکن کرده‌ايم

بخشی از بيانيه‌ي پايانی اجلاس هزاره‌ي سازمان ملل

    اگر بپذيريم كه بر بنياد دانستگي امروز در حوزه‌ي دانش اقتصاد بوم‌شناختي (اكولوژيك)، هر منبع طبيعی يا دارايي زيست‌محيطی را نوعی «سرمايه‌ي طبيعی» محسوب كرد که ارزش آن برای جامعه، معادل با ارزش استهلاک منافع آتی است که می‌توان از مصرف آن دارايي بدست آورد؛ آنگاه با اين نگراني جدي مجبوريم روبرو شويم كه چگونه مي‌شود روند شتابناك تاراج اندوخته‌هاي گياهي و جانوري را در زيست‌بوم وطن ديد و دم برنياورد؟ مگر نه اين است كه ارزش سرمايه های طبيعی را بايد مترادف با بقاء و ادامه‌ي حيات نسل انسان در نظر گرفت؟ مگر چنين آموزه‌اي در اصل 50 قانون اساسي ما مورد تأكيد قرار نگرفته است؟ و مگر از همين رو نبوده كه طراحان برنامه 5 ساله چهارم توسعه‌ي كشور، ماده‌ي 59 را به اين برنامه افزودند و دولت را مؤظف به ارزشگذاري اقتصادي مواهب طبيعي بر مبناي ملاحظات حسابداري سبز كردند؟ پس چرا به رغم گذشت 30 سال از تصويب آن ميثاق‌نامه‌ي ملّي و 5 سال از عمر برنامه چهارم؛ همچنان شاهديم كه ملاحظات محيط زيستي در پاي مصلحت‌هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي ذبح مي‌شوند و آن چه كه دارد از دست مي‌رود، طبيعت وطن است! طبيعتي كه اگر از دست برود، ديگر امكان جايگزيني و بازسازي با ضرب و زور هيچ تمهيد نرم‌افزاري و سخت‌افزاري را نخواهيم داشت.
    براي همين است كه اينك جمعي از فعالان و متخصصان حوزه‌ي محيط زيست و منابع طبيعي كشور در گرايش‌هاي گوناگون مصرانه از دكتر محمّدباقر صدوق، معاون محبوب محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست كشور مي‌خواهند تا براي نجات طبيعت رنجور و زخم‌خورده‌ي وطن، «زنگ ايست» براي هر نوع فعاليت عمراني و شكار در مناطق چهارگانه‌ي خود را صادر كرده و به طبيعت مجال خودترميمي دوباره دهد. هرچند كه مي‌دانيم اين سرمايه‌ي طبيعي ناهمتا در برخي از مناطق چنان دچار اضمحلال و فرسودگي شده كه حتا با آيش 10 ساله هم توان زيست‌پالايي‌اش را بدست نخواهد آورد.
    پرسش اساسی اين است: «ميزان فضای زيست‌محيطی در دسترس برای هر يک از شهروندان ايران‌زمين با توجه به بيشينه‌ي سرعت ممکن در استخراج منابع بدون اينکه محيط زيست به عنوان يک عنصر حياتی مورد تخريب واقع شود، چقدر می‌تواند باشد؟» در حقيقت آنچه که کارشناسان حوزه‌ي محيط‌زيست را نگران می‌کند، حفظ چيزی است که اقتصاددانان آن را «سرمايه‌ي طبيعی» و آنان «خدمات زمين‌زيست‌سپهر» یا Geo Biosphere می‌نامند؛ سرمايه‌ای که هم در معرض کاهش قرار دارد (در نتيجه‌ي برداشت منابع توسط انسان) و هم در معرض اُفت کيفيت (با افزايش ميزان آلودگی). بی‌گمان يکی از پژواک‌های ناگزير کاهش سرمايه‌ي طبيعي، علاوه بر نقصان ذخيره‌ي ژنتيكي و گونه‌گوني (تنوّع) زيستي كشور، کاستن از توان تعديل و تنظيم اقليمیِ نيوار (اتمسفر) و يکی از بازخوردهای تخريب کيفيت سرمايه‌ي طبيعی، وارد آمدن آسيب به چرخه‌ي ترسيب کربن و توليد اکسيژن خواهد بود.  

     هر چند نبايد از خاطر برد که ارزيابی و اندازه‌گيری سرمايه‌ي طبيعی، حتا اگر بخش‌هايي از آن را (مانند قيمت زمين) بتوان به صورت کمّی بيان کرد، موضوعی بسيار پيچيده و بغرنج است؛ واقعيتی که در دوّمين گزارش پايش پيشرفت زيست‌محيطی بانک جهانی نيز بر آن تأکيد شده است. در واقع، محيط‌زيست به آسانی کميّت‌پذير نيست و اغلب اقتصاددانان معتقدند که ارزش سرمايه‌ي طبيعی را نمی‌توان به راحتی با صرفه‌های اقتصادی بشر مقايسه و تعيين کرد؛ بن‌بستی که تاکنون رهيافت‌های متعددی برای خروج از آن پيشنهاد شده است. از جمله آنکه بتوان ارزش پولی منابع طبيعی را به صورت غير مستقيم برآورد کرد (توجه به هزينه‌های اجتناب از مخاطرات يا - AEM Averting Expenditure Method-  نيز در شمار يکی ديگر از روش‌های غير مستقيم برای تعيين ارزش اقتصادی خدمات بوم سازگان‌ها به حساب می‌آيد)؛ مانند برآورد سود حاصل از حفاظت منابع آب يا جنگل‌ها، تعيين مزايا و منافع طبيعی که تاکنون مورد استفاده قرار نگرفته‌اند و شناسايي ارزش حقيقی منابع طبيعی و کالاهای غير بازاری زيست‌محيطی.
    اميد است در فاصله‌ي زماني كه آيش طبيعت در اختيار برنامه‌ريزان و نخبگان اين حوزه قرار مي‌دهد، بتوان با انجام مطالعاتي ژرف و در عين حال ضربتي و هدفمند، پاسخ پرسش‌هاي پيش‌گفته را درآورد و نقشه‌ي راهي منسجم و مبتني بر اصول آمايشي حاكم بر سرزمين ارايه داد تا مسير توسعه در كشور بر مبناي آموزه‌هاي زيست پايدار به صورتي پيش‌برنده ادامه يابد.

    پی نوشت:
    این یادداشت  در صفحه 9 از شماره 1605 روزنامه پول – 28 بهمن 1388 – منتشر شده است.

درج نظر