یک قانون طلایی که امروز از بهروز آموختم!
« باید برای نسل بعد کاری را بکنی که آرزو داشتی نسل قبل برای تو انجام بدهند!»
200 هکتار از بیشههای مارون در آتش سوخت!
آهنگ کوثر: چه کسی سیاستگزار آبِ ایران است؟!
تخریب 430 سد در طول 13 سال گذشته در آمریکا!
امشب در برنامه کارآگاهان علم - رادیو جوان
سخنرانی امروز در دانشگاه صنعتی شریف
همان طور که آگاه هستید، تا ساعتی دیگر در دانشگاه صنعتی شریف، سخنرانی خواهم کرد. عنوان سخنرانی من:
برای درمان بیماری محیط زیست ایران، چه باید کرد؟
و چه نباید کرد؟
آيا راهي براي درمان بيماري محيط زيست ايران وجود دارد؟
و كيست كه نداند، حال بخشي از زمين به نام ايران، اصلاً خوب نيست؟
چه بايد كرد؟
تا كي بگوييم: نبريد؛ نكنيد؛ نكشيد؛ نزنيد؛ نخوريد ...
به جاي نبريدن درخت، حفر نكردن چاه، نكشيدن جاده، نزدن سد و خيلي نكردنهاي ديگر، چه بايد كرد؟
فردا - در پنجمين روز از خرداد 1389 - ساعت 14 در آمفي تئاتر مركزي دانشگاه شريف حاضر خواهم بود تا به اين بهانه با دانشجويان دانشگاه شريف و ديگر علاقهمندان به اين حوزه درد دل كنيم ...
پايان سخن – از نمایش دست برداریم؛ به حفظ واقعی طبیعت بیاندیشیم!
و سرانجام، در دوازدهمین پله، به پایان نوشتار بلند و ژرف استاد
کامبیز بهرامسلطانی رسیدیم. به جرأت میگویم که بررسی و مداقه دقیق در
همین 12 قسمت میتواند بسیاری از مشکلات فراروی مدیریت در سازمان حفاظت
محیط زیست ایران را مهار کرده و یا از سر راه بردارد.
امید که توصیههای خردمندانهی این طبیعتمرد بزرگ ایرانی را همه آویزهی
گوش خود کرده و کاری نکنیم که بیش از این به قانون طبیعت بربخورد.
به ویژه تأکید میکنم که نگاه استاد را به ماجرای سایپا و آهو با دقت
بنگرید ...
به کنوانسیون رامسر هم امیدی نیست!
منشا 30 درصد از گیاهان مهم جهان، در سرزمینهای خشک قرار دارند
آخرین دسته گل وزارت راه در جنگل های سه هزار تنکابن!
هدیه تولد سدسازان به آهنگ کوثر!
امروز 4 خرداد 1389، هفتاد و چهارمین سالگرد نخستین روز ورود دکتر آهنگ کوثر به زمین است ... این روز را بسیار دوست دارم و ایمان دارم که روزی تندیس های این مرد بزرگ را در معابر عمومی شهرهای بیابانی ایران خواهیم دید ... او تقریباً همه ی زندگیش را پای این آرمان نهاده تا بگوید: با یکصدم هزینه ای که برای سدسازی تخصیص داده می شود، می توان آب را در زیر زمین ذخیره کرد. اما به خاطر همین حرف، بسیار از آب سالاران طبیعت ستیز می خواهند سر به تن این مرد فرزانه نباشد ...
خبری از آینده : پارک ملّی خَبر در کرمان گُم شده!
آنجا تا سال 1341 گورخر داشت؛
تا سال 1345 آهو هم داشت
تا سال 1353 دستههای 50 تایی کرکس در آسمان خبر (khabr) مشاهده میشد؛
تا سال 1356 بیش از 25 هزار رأس کل و بز داشت؛
و تا سال 1369 خرس سیاه آسیایی هم داشت؛
اینک اما هیچکدام از آنها را – به جز کل و بز و آن هم در شمارگانی ناچیز – ندارد!
شما فکر میکنید چه زمانی خبر مفقود شدن پارک ملّی خبر اعلام خواهد شد و از آن زمان چند سال باید بگذرد تا اعلام گردد که نسل انسان هم در کرمان یافت می نشود! گشتهایم ما ...
در ستایش پدری که حالا کلیه ندارد ؛ اما همچنان صبا را دارد ...
نمیدانم چند نفر از شما قصهی پرغصهی صبا کوچولو را خواندهاید؛ کودکی که تاکنون بارها به تیغ جراحی سپرده شده و به گفته تیم پزشکی معالجش قرار نبوده که تابستان 1387 را هم درک کند، اما به همت پدر و مادر فداکارش هنوز به زندگی خود – به صورت نباتی - ادامه میدهد ...
فقط يازده سوار سرنوشت در گرين بلاگ!
حدود يك ماه است كه دكتر مهدي اشراقي عزيز، پس از نظرخواهي و استمداد فكري از اهالي گرينبلاگ، سرانجام پذيرفت كه براي سامان بايسته و حرفهاي گرينبلاگ چارهاي ندارد جز آن كه رودربايستي را كنار گذاشته و چشم از كمكهاي داوطلبانه بربسته و به جاي استمداد فكري و مالي، حق عضويتي اندك را – 10 هزار تومان – براي يك سال از دوستان سبزانديش مطالبه كند تا بتواند بدينترتيب هم گرينبلاگ را سرپا نگه داشته، آب و جارو كرده و آن را تدريجاً به يك بالاترين سبز مبدل سازد و هم آن يكي سايت مظلوم را دوباره احياء كرد و موج سبز و طرح سبزهايي جانانهتر راه انداخت ...
پهنههای شش گانه تحت حفاظت واجد کدام ویژگیها باید باشند؟ - 10
ریزگردها تا چه زمانی مهمان تهرانیها هستند؟!
از آن دهنکجی تا این دهنکجی!
اما در این عکس، ماجرا فرق میکند ... اینجا قرار است که به زمین استراحت داده شود تا بتواند خود را مجدداً ترمیم کرده و احیاء کند. امّا ظاهراً در رودباران استان مرکزی، قرق را جور دیگری معنا میکنند! شاید هم روزگار آیش 5 ساله ناصر کرمی را دیدهاند و حالا انقلابی شده و قوانین را به سخره گرفتهاند! نگرفتهاند؟
ممنون از سپهر عزیز که شکارش را به خوانندگان سرای مجازی درویش پیشکش کرد!
چه دستگاهی مسئول توسعهی طبیعتگردی در کشور ماست؟
چرا باید به تقویت مبانی بومگردی در کشور همت گمارد؟ آیا اصولاً بومگردی را میتوان برابر با اکوتوریسم قرار داد؟ چه نهادی در ایران متولّی اکوتوریسم است؟ سازمان حفاظت محیط زیست در کجا ایستاده است؟ آیا راه حفاظت پایدار از محیط زیست، از مجرای اکوتوریسم میگذرد؟ چرا ما خبرنگار متخصص در این حوزه نداریم؟ و چرا اخبار اکوتوریسم، آن گونه که باید در جامعهی محیط زیستیهای ایران انعکاس نمییابد؟
عقاب ها را جان دادیم تا روباه خاکستری را جان گیریم؟!
ماجرای
عقابها را که یادتان هست؟ اشاره
کردم که اخیراً دانشمندان متوجه شدهاند که آمریکاییها شاید لازم باشد
تا بهای گزافی برای پایداری دوبارهی عقاب سرسپید به عنوان نماد ایالات
متحدهی آمریکا بپردازند.
در همین باره، مقالهی ارزشمندی در مجلهی اشپیگل منتشر شده است که
اینک یکی از هموطنان فرزانه و طبیعتدوست، زحمت برگردان فارسی آن مقاله را
متحمل شده و حاصل کار را برایم ارسال داشتهاند. ضمن سپاس مجدد از این دوست
نادیده و فرهمند که پایگاه اطلاعرسانی فرهنگی –
تاریخی و صنعتی را هم مدیریت میکنند، توجه شما را به اصل آن یادداشت
جلب میکنم؛ یادداشتی که میتواند برای ما که اینک درگیر تجربهی مشابهی
برای بازگرداندن ببر مازندران یا شیر ارژن به موطن اصلیشان هستیم، بسیار
درخورتوجه و مفید باشد. به ویژه که امروز، نخستین روز خرداد برابر با 22
ماه می هم هست؛ روزی که برای دهمین سال پیاپی، مردمان زمین آیین های
نکوداشت روز جهانی گونه گونی زیستی را
- آن هم در سال جهانی این
مناسبت - گرامی می دارند ...
سدسازان حتا به حريم امن گربايگان فسا هم رحم نكردند!
اما ما با اين سرمايهي بزرگ انساني و شگرد بومي و ارزشمند خود چه كردهايم؟ جز اين كه آن پيرمرد فرزانه را هر روز سوزانديم و دلش را ريش كرديم ...
آخرين ضربه را نيز اخيراً آبسالاران طبيعتستيز با تكميل مطالعات خويش براي احداث يك سد جديد در بيخ گوش طرح آبخوانداري كوثر، ميخواهند بر پيكر اين پيرمرد وارد آورند و لابد در آستانهي هفتاد و چهارمين بهار زندگيش، اين هديهي شوم را به او اهدا كنند تا همه بدانند كه در اين مملكت؛ جايي كه به قول مجتبي پاكپرور: «نادرست بودن گزينه سد مانند سفيدبودن ماست، دليل نميخواهد.» دليل ميخواهد!
يادمان باشد:
بودجه ای که برای بهرهبرداری بهینه از آب سیلاب مازاد در این منطقه به طریقهي پخش سیلاب مورد نیاز است، چیزی حدود یک صدم هزینه احداث سد پیشنهادی است.
چیز دیگری هم باید بگویم؟!
جز اين كه باز هم تأكيد كنم:
اين حق ما نيست! هست؟




به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.