تعیین ضرب الاجل 20 روزه یک استاندار!

 علی اصغر عنابستانی؛ استاندار چهارمحال و بختیاری

    چهارشنبه هفته‌ی گذشته – ششم دی ماه 1391 - در شبکه‌ی تلویزیونی بام ایران، بخشی از سخنان استاندار چهارمحال و بختیاری – علی اصغر عنابستانی – پخش شد که در آن دو هشدار جدی به بخش منابع طبیعی داده شده بود؛ هشدارهایی از جنس سخنان رییس دولت دهم، زمانی که البته رییس دولت نهم بود و ...

ادامه نوشته

شرق می‌آید، سبزپرس می‌رود و تنب کوچک، کوچک‌تر می‌شود!

یادداشت محمد درویش در شرق

    از آخرین یادداشتی که برای ستون نگاه سبز شرق نوشتم، دقیقاً 98 روز می‌گذرد . در آن یادداشت که در سومین روز مهر به چاپ رسید، پرسیده بودم: از لس آنجلس تا اشتوتگارت چقدر راه است؟ و در انتهای آن با خوش‌بینی کودکانه‌ای نتیجه گرفته بودم: انگار این فاصله از مسافت بین تهران تا اشتوتگارت هم گاه بیشتر می‌نماید! اما به فاصله‌ی فقط 48 ساعت دانستم که این خوش‌بینی افراطی برای یک مرد 48 ساله تا چه اندازه سخره‌برانگیز است! چرا که خبر رسید: آفتاب مطبوعات ایران دیگر از شرق طلوع نمی‌کند و در نتیجه مستمر‌ترین ستون ثابت محیط زیستی روزنامه‌های ایران که با عنوان نگاه سبز در 53 قسمت تاکنون منتشر شده بود هم بی هیچ گناهی محکوم به خاموشی شد! ستونی که کوشیده بود با زبانی ساده و در عین حال اثرگذار برای مردم، مدیران و تصمیم‌گیران حکومتی یادآوری کند که چرا هامون مهم است؟ چرا هورالعظیم در آن سوی مرز سیاسی که از دست برود، سیاستمداران در این سوی مرز سیاسی، در قلب پایتخت مجبورند تا فرمان تعطیلی تهران را صادر کنند؟ چرا نباید و نمی‌توان به آن نوع از خودکفایی در کشاورزی دلخوش داشت که به بهای اُفت سالانه‌ی 2 متر در سفره‌های آب زیرزمینی و نشست زمین از آبی‌بیگلو در اردبیل تا خانمیرزا در لردگان تمام می‌شود؟ ... و چرا تبدیل ارومیه از نگینی فیروزه‌‌ای به پلاتینی نمکی، می‌تواند کابوس بزرگترین مهاجرت قرن را برای ایرانیان رقم زند ...

ادامه نوشته

داستان یک سفر علمی ناب به قلب بکر لوت در طلوع 75

ماجرای سفر به لوت

    فردا از ساعت 8 صبح در شبکه چهارم سیما، در طلوع هفتاد و پنجم به لوت سلام می‌دهیم؛ زیباترین، اسرارآمیزترین، بکرترین، گودترین و سوزان‌ترین دشت خاموش ایران که البته انگار زیاد هم خاموش نیست! در برنامه فردا، بهمن ایزدی،  رئیس هیات مدیره کانون سبز فارس به همراه دکتر ناصر مشهدی، معاون مرکز تحقیقات بین المللی بیابان دانشگاه تهران و مهندس جعفر صبوری، کارشناس سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور، مهمان ما هستند تا از دستاوردهای یکی از مهیج‌ترین و بیادماندنی‌ترین سفرهای علمی‌// تحقیقاتی خویش به ژرفای لوت سخن بگویند.  شماره پیامک 3000044 همچنان پل ارتباطی برنامه با شما خوبان است ...

ادامه نوشته

نرخ واقعی فرسایش خاک در ایران چقدر است؟

آیا انجمن علمی خاک ایران راست می گوید؟

    دوشنبه هفته گذشته – 27 آذرماه 1391 - نشستی تخصصی در پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری کشور برگزار شد که هدفش، بررسی نقاط قوت و ضعف تازه‌ترین پیش نویس طرح جنجالی قانون جامع منابع طبیعی کشور بود؛ طرحی که پس از هشت سال از شروع تدوینش، هنوز نهایی نشده و بین مجلس و دولت همچنان در رفت و آمد است. در این نشست که آقایان دکتر شعاعی، دکتر فرود شریفی، دکتر نادر جلالی، دکتر بازرگان، دکتر بلالی، مهندس هومان خاکپور، مهندس مهرداد مسیبی، مهندس امیر سررشته داری و نگارنده حضور داشتند، بیش از 40 مورد از خطاها و لکنت‌های فاحش فنی، حقوقی و محیط زیستی موجود در این طرح مورد نقد و بررسی قرار گرفت و مقرر گردید تا پیش از ارایه نهایی در صحن بهارستان، در کمیسیون کشاورزی مجلس مجدداً مورد بازنگری قرار گیرد ...

ادامه نوشته

جاده که به باغ جوزا برسد؛ نفس‌های استهبان به شماره می افتد!

باغ جوزا

     همه چیز شاید با برهم خوردن سامانه‌ی چندصدهزارساله‌ی آب‌شناختی در حوضه‌ی آبخیز رودخانه‌های کُر و سیوند شروع شد؛ حوضه‌ای به وسعت 31511 کیلومتر مربع که مهم‌ترین دلیل ماندگاری حیات در شمال و خاور استان فارس محسوب می‌شود. زیرا هر زمان که میزان استحصال از منابع آب شیرینش متناسب با توان بوم‌شناختی‌اش بوده است، روزگار مردم و دیگر زیستمندان گیاهی و جانوری انبوهش آن گونه خوب بوده که همه‌ی کبک‌ها، خروس می‌خواندند؛ امّا هرگاه که میزان بارگذاری‌ها، بدون لحاظ خواهش‌های اکولوژیکی زیست‌بوم گسترش یافت، خروس‌ها هم چاره‌ای جز قدقد کردن، نداشتند!

ادامه نوشته

سندی که نشان می‌دهد چه نوع از خشکسالی، دریاچه ارومیه را به خاک نشاند؟!

این است خشکسالی علمی/ فنی در ارومیه!

    چندی پیش، به مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان غربی مراجعه کردم و در فرصتی که یافتم، سری به کتابخانه و مرکز اسناد این نهاد پژوهشی زدم. یافته‌های جالبی پیدا کردم که یکی از آنها، مجموعه چکیده مقالاتی بود با عنوان: اولین همایش دریاچه ارومیه که در سالهای نخستین دهه‌ی هفتاد شمسی در تبریز برگزار شد ...

ادامه نوشته

هشت سدی که ساخته نشد؛ اما کشاورزی را سیراب کرد!

     در چهارم مرداد ماه سال گذشته، دکتر علی سلاجقه، رییس وقت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در واپسین سخنرانی رسمی‌اش که در جریان برگزاری سمینار مدیریت حریق در عرصه‌های منابع طبیعی کشور ایراد شد، خبر از بایگانی شدن سالانه یک سد به بزرگی سد کرج در اثر نرخ بالای فرسایش خاک در ایران داد. او از مسئولان وزارت نیرو خواست تا به جای اصرار بر ساخت سدهای بزرگ و ادامه سیاست‌های کنونی سدسازی، در اندیشه استحصال آب از مناطق کارستی (آهکی) زاگرس برآیند که می‌تواند حدود چهار برابر کل آبی را در اختیار نهد که هم اکنون توسط تمام 590 سد بزرگ مخزنی ساخته شده در کشور تنظیم و استحصال می‌شود ...

ادامه نوشته

هر زیبایی ، زیبا نیست! همان طور که هر زشتی هم زشت نیست! هست؟

    نامش Thierry Bornier است؛ عکاس نشریه نشنال جیوگرافیک. تصاویری شکار کرده است از مزارع رنگی و تراس‌بندی شده در Yunnan، جایی در کشور چین. تصاویری که بی‌شک از منظر افزایش جذابیت‌ها در حوزه توریسم کشاورزی و روستایی می‌تواند بسیار حایز توجه باشد ...

ادامه نوشته

زنبورها که می‌روند ؛ یعنی بیابان زایی می‌آید!

    بیش از 2400 سال‌ها پیش، افلاطون در رساله مشهورش به نام “Eroded Attica” یا آتن فرسوده ، از مرگ زمین ابراز نگرانی کرده و آن را نشانه‌ی آزمندی نوع بشر در آن روزگار قلمداد کرده بود. او از روی بررسی بقایای کهن‌زادبوم‌ها و معابدی که صدها سال از قدمت بنایشان می‌گذشت و عظمت تنه‌های چوبی به کار رفته در سقف آن پرستشکده‌های باستانی (با توجه به اینکه در زمان افلاطون دیگر از آن نوع تنه‌های چوبی بلند، در ساختمان ابنیه‌ها و تالارها خبری نبود)، حدس می‌زند که لابد زمانی این منطقه، پوشیده از درختان جنگلی بزرگ پیکر بوده، امّا در اثر بهره‌برداری بی‌رویه و تغییر کاربری زمین، به دشت‌ها و کوهستان‌هایی برهنه و لم‌یزرع بدل شده ‌است. وی بدین‌ترتیب، به روایت تاریخ ۹ هزار ساله‌ی گذشته آتن می‌پردازد و به مسایلی همچون انتقال خاک در اثر سیل‌های عظیم و در نتیجه کاهش حاصلخیزی اراضی کشاورزی اشاره می‌کند. وی حتا می‌گوید: «این مسأله بر روی پوشش گیاهی تأثیر منفی گذاشته، زمین لخت شده و آب باران از روی چنین زمینی به سوی دریا روان می‌شود، در حالی که درگذشته، خاک رسی در بالادست، آب را در خود نگه می‌داشت و از آن طریق به صورت چشمه به مجاری نهرها در دشت هدایت می‌کرد.»

ادامه نوشته

آرمان‌های نقشه جامع علمی کشاورزی و یک پرسش!

 

    اخیراً کار تهیه نقشه‌ی جامع علمی بخش کشاورزی به مراحل نهایی آن رسیده و به گفته دکتر محمدرضا نوتاش – مدیر طرح تدوین نقشه جامع علمی کشاورزی - قرار است به زودی، پس از جمع‌بندی آخرین نظرات کارشناسی پیرامون محتوای بندهای هفت‌گانه آن، برای تصویب نهایی در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گیرد ...

ادامه نوشته

مرگ خانمیرزا؛ رخداد تلخی که می‌تواند زنهاری شیرین بیافریند!

    شاید شمار اندکی از اهالی لردگان در جنوب استان چهارمحال و بختیاری باشند که هنوز خاطره‌ی روزهای طلایی خانمیرزا را در مرکز ارتفاعات سبزکوه و شمس‌آباد به یاد داشته باشند؛ روزهایی که در آن، بلوط‌های سر سبز و پرنشاط زاگرس در سرشاخه‌های رودخانه خروشان و گوارای خرسان، پیش از آن که کارون را بسازد و آبزیان خلیج فارس را دمی تازه بخشد، از برکت چشمه‌هایی جوشان و تالابی زیباتر و بزرگ‌تر از شیمبار، مجنون‌وار به زندگی لبخند می‌زدند و از بازیگوشی‌های تمام نشدنی سنجاب‌ها بر روی شاخ و برگ‌شان و پرواز بی‌پایان حواصیل‌های سفید و خاکستری، لذت و وقار و رضایتمندی را به خون مردم غیور دیار بختیاری می‌دمیدند تا آنها با اطمینان بدانند که این از "بخت" یاری آنها بوده است که بختیاری شده‌اند ...


ادامه نوشته

آیا می‌شود از یک دریاچه خشک، ماهی صید کرد؟

    عنوانی که بر پیشانی این نوشتار برگزیده‌ام، جمله‌ای است که سه روز پیش، وزیر محیط زیست چین، آقای ژو شنگ سیان Zhou Shengxian خطاب به مدیران بزرگ‌ترین شرکت‌های چینی بر زبان آورد. وی، ضمن ابراز ناخشنودی از روند توسعه کشور متبوعش در طول دو دهه‌ی اخیر، هشدار داد که اگر همچنان بدون توجه به ملاحظات محیط زیستی در صدد رشد اقتصادی به هر قیمتی برآییم، کشور را با یک ورشکستی جبران‌ناپذیر و آینده‌ای خطرناک هم‌آغوش کرده و درست مانند آن فرد نادانی عمل می‌کنیم که نخست فرمان خشک شدن یک دریاچه را می‌دهد و آنگاه به ماهیگیرها می‌گوید: تورها را در آب بیاندازید و هر چقدر می‌خواهید، ماهی صید کنید! نوش جان ...

ادامه نوشته

لطفاً به مصیبت‌های زاگرس نیافزایید ؛ اگر هنر کاهش آن را ندارید!

     چند سالی است که حال جنگل‌های زاگرس خوب نیست؛ موج خشکسالی‌های اخیر و کاهش سطح آب‌های زیرزمینی، افزایش شمار و تراکم دام در عرصه، هجوم ریزگردها، طغیان سوسک چوبخوار، افزایش معنی‌دار رخداد آتش سوزی، شتاب زمین‌خواری و تغییر کاربری اراضی به بهانه توسعه کشاورزی یا گسترش حاشیه‌نشینی در اطراف شهرها، افزایش ذغال‌گیری، ویلاسازی و مسکن مهر، شکار بی‌رویه، گردشگری بی ضابطه و بدون ‌تناسب با آموزه بوم‌گردی (اکوتوریسم)، تشدید فعالیت‌های عمرانی مانند انتقال خطوط انرژی، سدسازی، انتقال آب بین حوضه‌ای و احداث پل و تونل و جاده‌های جدید به همراه کشت در زیراشکوب بلوطستان‌ها و بنه‌های زخم خورده از تیغ سقزگیری، جهان گرمایی و تغییر اقلیم و ... همه و همه دست به دست هم داده‌اند تا سیمای عمومی شش میلیون هکتار از بزرگترین رویشگاه جنگلی وطن واقع در باختر ایران‌زمین در بدترین شرایط بوم‌شناختی (اکولوژیکی) خود قرار گیرد؛ رویشگاهی که در آغاز دهه‌ی 40 هجری شمسی، پذیرای بیش از 12 میلیون بال از 140 گونه پرنده در تالاب‌های زیبایش از ارژن و شیمبار تا گندمان و چغاخور و از زریوار تا هشیلان بود؛ اما اینک حتا توانایی پذیرایی از یک سوم آن رقم را هم ندارد ؛ شناسه‌ای که آشکارا نشان می‌دهد حال زاگرس خوب نیست، آنقدر که ظاهراً حتا سنجاب‌های کوچولو و بازیگوشش هم با آن قهر کرده‌اند و رفته‌اند ...

ادامه نوشته

چرا تالاب ها در ایران در حال عقب نشینی هستند؟

     در باره شتاب حیرت انگیز مرگ تالاب ها در شمال، باختر، خاور، مرکز و جنوب ایران، گفتگویی با خبرنگار بخش محیط زیست روزنامه خورشید انجام داده‌ام که در این نشانی می‌توانید آن را مطالعه فرمایید.


درج نظر

آیا یوزپلنگ‌ها دارند از ایران می‌روند یا نیامده بودند که بخواهند بروند؟!


     تازه ترین یادداشتم در خبرآن لاین به موضوعی اختصاص دارد که می‌توانست یکی از قله‌های افتخار سازمان حفاظت محیط زیست باشد، اما ظاهراً خیلی‌ها دوست ندارند که چنین شود! چرا؟ یادمان باشد که روزگاری، شمار یوزپلنگ‌های موجود در جهان به بیش از یکصدهزار قلاده در متجاوز از 44 کشور جهان می‌رسید؛ آنگاه این تعداد به حدود 15 هزار قلاده در 27 کشور جهان تقلیل یافت و در آغاز قرن بیست و یکم، شوربختانه و به جرأت می‌توان گفت: در خارج از قاره آفریقا، فقط یک کشور دیگر در جهان باقیمانده که هنوز شاهد خرامیدن یوز در سرزمینش است: ایران! آیا قدر این موهبت را می‌دانیم؟   

  

ادامه نوشته

تازه‌ترین هنرنمایی پرویز کردوانی در دانشگاه هنر!

    دکتر پرویز کردوانی، در تازه‌ترین موج از پیشنهادهای حیرت‌انگیزش برای بهبود وضعیت ایران، توصیه کرده تا برای نجات مردم آذربایجان و پایان دادن به غم و درد و رنج آنها، مرگ دریاچه ارومیه را پذیرفته و این بیمار بستری در اتاق اغما را بیش از این زجر نداده، سرم‌ها و آمپول‌های مسکن را رها کنید و محترمانه به خاکش سپارید و پس از ریختن 10 سانتی‌متر خاک بیابان‌های ایران بر مزارش، گل برویانید و سبزه درو کنید. ساده‌تر آن که این استاد بازنشسته دانشگاه تهران بر این باور است که برای نجات مردم منطقه و صرفه‌جویی در هزینه‌ها، چاره‌ای جز پایان‌دادن به زندگی دریاچه ارومیه نداریم؛ راهکاری که آشکارا بر این باورم که خطایی فاحش است؛ چرا که از قضا نگارنده و بسیاری از فعالان و متخصصان حوزه محیط زیست، منابع طبیعی و امور آب بر این باورند که نجات پایدار کیفیت زندگی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در گرو نجات دریاچه ارومیه است. در این میان البته یک نکته غم انگیز دیگر، واکنش منفعلانه و سکوت سنگین حاکم بر همه‌ی آن سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها، استانداری‌ها، دانشگاه‌ها و نمایندگان مجلسی است که ظاهراً بارها نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه ابراز تأسف کرده و خواهان احیای مجدد آن شده‌اند و حتا در عهدنامه یا توافق‌نامه "باری"، وظایفی هم برای خویش تعیین کرده‌اند و اینک همه گوشه‌ای نشسته و واکنشی نشان نمی‌دهند! چرا؟

    در این باره امروز، یادداشتی را در روزنامه اعتماد به چاپ رسانده‌ام که به همراه دو یادداشت دیگر از استاد اسماعیل کهرم و دکتر ناصر کرمی، در صفحات نخست و ششم این روزنامه انعکاس یافته است ...

ادامه نوشته

هشدار: تولید بیشتر گوشت، مرگ زمین را شتاب بخشیده است!

    در ماه گذشته میلادی، یعنی اکتبر 2012، سرویس جهانی هشدار محیط زیست – وابسته به UNEP (برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد)- گزارشی منتشر کرد که بازتاب گسترده‌ای، به ویژه در نزد شهروندان کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا و برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا داشت؛ یعنی همان کشورهایی که با مصرف سرانه 75 الی 120 کیلوگرم گوشت قرمز در سال، در صدر مصرف‌کنندگان گوشت در جهان ایستاده‌اند (در این گزارش، مصرف سرانه گوشت ایرانیان بین 25 الی 50 کیلوگرم در سال درج شده است که از همسایگان شرقی و غربی‌اش بیشتر، اما از ترکمنستان در شمال و عربستان صعودی در جنوب کمتر است) ...


ادامه نوشته

درنگی بر طرح انتقال آب به سمنان

    طرح‌های انتقال بین حوضه‌ای آب در بین 14 روش موجود برای استحصال آب شیرین (کاریز، رودخانه، چاه، بهره‌گیری از سطوح آبگیر، سدسازی، تصفیه فاضلاب و پساب، بازچرخانی، باروری ابرها، استفاده از یخچال‌های طبیعی، تجهیز و نوسازی شبکه آبیاری، شیرین کردن آب شور باروش تقطیر یا فیلتراسیون و استفاده از یخ‌های قطبی)، یکی از گران‌ترین و خسارت‌بارترین روش‌ها - به محیط زیست - به شمار می‌آیند و اگر با روش شیرین کردن آب هم تلفیق شوند، آنگاه گران‌ترین روش به صورت مطلق برای استحصال آب در دنیا هستند که هزینه انتقال هر متر مکعب آن، به شرط برخورداری از دانش روز و تیم کارشناسی ماهر بین 0.7 تا 2.4 دلار برآورد شده است. شاید از همین رو است که وقتی به پیشینه‌ی مهم‌ترین طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای در کشور نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که اگر یک اراده قدرتمند سیاسی حامی این طرح‌ها نبود، امکان اجرایی‌شدنش بسیار بعید می‌نمود. به عنوان مثال، نگاه کنید به طرح‌های انتقال آب به استان کرمان همزمان با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، طرح‌های انتقال آب به یزد در دوران ریاست جمهوری محمّد خاتمی و اینک، طرح انتقال آب از دریای مازندران به استان سمنان در دوران محمود احمدی‌نژاد. این در حالی است که اگر ما بر مبنای ملاحظات اخذ شده از سند مظلوم آمایش سرزمین حرکت می‌کردیم، نباید به رابطه‌ی معنی‌داری با زادگاه هر رییس‌جمهور و انتقال آب به همان مقصد روبرو می‌شدیم!

    و شوربختانه در این میان، آنچه که زمین مانده، همانا اعتبار قضاوت‌ها و نظر کارشناسان تصمیم‌ساز و مستقل در دستگاه متولی آب، منابع طبیعی و محیط زیست کشور است که یا اغلب سکوت کرده‌اند و یا نقش محلل علمی برای توجیه کردن این دستورات را ایفا کردند! نکردند؟

    به عنوان شاهد و در این یادداشت، به آخرین نمونه از لکنت‌های جدی طرح انتقال آب به سمنان می‌پردازم، باشد که ثبت شود برای آیندگان که بدانند: بودند افرادی که سکوت نکردند ...


ادامه نوشته

شادمانی ایرانیان از منظر سرانه مصرف گل، غمبار است!

     هفته‌ی گذشته یکی از دوستانم را دیدم که به تازگی از  کره جنوبی بازگشته بود. گفتم: عکس‌العمل آنها در مواجهه با خبر شکست تیم فوتبال‌شان از ما چه بود؟ گفت: من اصلاً خبر نداشتم که تیم ما با کره‌ جنوبی بازی دارد و سرگرم تهیه متن سخنرانی‌ام بودم؛ اما صبح روز بعد از بازی، وقتی که وارد سالن کنفرانس شدم، دیدم همه به افتخار من دست می‌زنند و گل می‌دهند و تبریک می‌گویند! و تازه آن زمان بود که دریافتم: ایران برده است ...
    و من دریافتم که در حقیقت آنها برده‌اند؛ آنهایی که در ورزشگاه آزادی هم آن حرکت شریف و مسئولیت‌شناسانه را انجام دادند و در پایتخت خود - سئول - نیز، پس از شکست تیم محبوب‌شان، با یک ایرانی آن‌گونه مؤدبانه و مهربانانه برخورد کرده و به او تبریک گفتند.
    داشتم فکر می‌کردم که اگر وضعیت برعکس بود، ما چه پژواکی نشان می‌دادیم که یاد تیتر نخست برخی از روزنامه‌های ورزشی خودمان در فردای روز پیروزی افتادم که چگونه نوشته بودند: "تیر کاپیتان جواد در قلب یاران جومونگ!"

    راستی چرا اینگونه شدیم؟ و چرا آن گونه که شایسته است، رهبران و سیاستگزاران جامعه متوجه این خشم و کینه و تحریم لبخند جامعه نیستند؟ خشمی که می‌تواند بنیان‌ها و شالوده‌ی نظام اجتماعی را بلرزاند و خود بارزترین شاخص تشدید فرآیندی ویران‌گر باشد که من آن را "بیابان‌زایی انسانی" می‌نامم و پیش‌تر هم در همین تارنما بارها در موردش نوشته‌ام.

    اینک می‌خواهم از همان گل‌هایی شروع کنم که شهروندان سئول، به هموطن ما دادند تا شهد شیرین گلی که تیم فوتبال ما توسط جواد نکونام به آنها زد را کامل کنند؛ اما در حقیقت، گل واقعی را ما خوردیم! نخوردیم؟

ادامه نوشته

در طلوع از شبکه 4: درس هایی از چین برای مهار بیابان زایی در ایران!

    فردا - هفتم آبان ماه 1391 - در شصت و هفتمین برنامه محیط زیستی طلوع که روزهای یکشنبه هر هفته از ساعت 8:15 صبح در شبکه چهارم سیما به صورت زنده بر روی آنتن می‌رود، به بررسی تجربیات چین در مهار بیابان‌زایی خواهیم پرداخت؛ کشوری که نه فقط در حوزه‌ی مقابله با بیابان‌زایی که در حوزه‌ اقتصادی هم شتابان دارد همه‌ی رقبای خود را پشت سرمی‌نهد و می‌رود تا به جدی‌ترین رقیب آمریکا و اتحادیه اروپا در جهان بدل شود ...

ادامه نوشته

سیمای منابع طبیعی و آبخیزهای ایران

    عنوان این یادداشت، نام کتابی است که اخیراً به همت سیّد عطا رضایی و توسط انتشارات سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور منتشر شده است. این کتاب در هفت فصل کوشیده است تا چهره‌ای مجمل از دارایی‌های موجود در حوزه منابع طبیعی کشور را به نمایش نهد. نویسندگان این مجموعه به ترتیب فصول ارایه شده عبارتند از: سیّد عطا رضایی، خسروثاقب طالبی، مرتضی ابراهیمی رستاقی، نگهدار اسکندری، فاطمه مهدوی، محمّد خسروشاهی، محمّد درویش، روزبه اجلالی، محمّدرضا شجاعی و سیّد محمّد حسین لباسچی.

    همان طور که اشاره شد، نگارنده نیز در نگارش فصل چهارم (بیابان‌های ایران) و فصل ششم (امکانات اقتصادی سرزمین‌های خشک ایران) از این کتاب مشارکت داشته است.

    کتاب حاضر به قیمت 150 هزار ریال و توسط نشر پونه به شماره تلفن: 77605798 قابل تهیه است. همچنین، برای اطلاعات بیشتر، می‌توانید مستقیماً با آقای دکتر سیّد عطا رضایی با شماره همراه: 09122979706 در تماس باشید.

    خوشحال می‌شوم تا دیدگاه‌های شما خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی را در باره محتوای این کتاب 304 صفحه‌ای، به ویژه فصول چهارم و ششم آن بدانم.


درج نظر

امروز اتفاق افتاد: دریاچه ارومیه صفحه نخست روزنامه همشهری را اشغال کرد!

 

    همان طور که پیش‌تر هم اشاره کردم، تجربه سفر اخیرم به دیار آذربایجان غربی نشان داد: ظاهراً در ارومیه موضوعات مهم‌تری از مرگ تدریجی دریاچه، برای قرار گرفتن در سبد اولویت‌های مردم و مسئولین قرار دارد و هنوز آنگونه که سزاوار است، مرگ نگین فیروزه‌ای شمال باختری وطن جدی گرفته نشده است؛ واقعیت تلخی که دیروز در گفتگو با اسدالله افلاکی، دبیر صفحه محیط زیست پرشمارگان‌ترین روزنامه کشور - همشهری - در میان نهادم و از چنین بی‌تفاوتی و فضای وندالیسمی  حاکم بر حوضه آبخیز دریاچه ارومیه گله کردم.

    امّا امروز، با مشاهده صفحه نخست همشهری، اندکی امیدوارتر شدم؛ چرا که دیدم مرگ تدریجی بزرگترین آبگیر داخلی کشور، هنوز آنقدر مهم است که بتواند سهم عمده‌ای از فضای آن را به تصرف درآورد.

    مشروح این گزارش به همراه گفتگوی نگارنده با اسدالله افلاکی را می‌توانید در این نشانی بخوانید؛ گفتگویی که تا همین لحظه هم، بازتاب‌های رسانه‌ای گسترده‌ای در فضای مجازی کشور به همراه  داشته است. 
    امید که این حساسیت‌ها سبب شود تا مرگ دریاچه ارومیه اینگونه غریبانه تداوم نیابد.


درج نظر

ارومیه ؛ از دریاچه ای که داشتیم تا دریاچه ای که داریم!

 

    سطح تراز دریاچه ارومیه در اردیبهشت 1375 رقمی در حدود 1278.5 متر را نشان می‌داد. شانزده سال و پنج ماه پس از آن تاریخ، آن رقم به 1270.65 متر کاهش یافته است؛ یعنی نزدیک 8 متر از ژرفای آب در دریاچه ارومیه کاسته شده و اینک تا نقطه صفر، یعنی ارتفاع 1267 متر، کمتر از 3.65 متر فاصله مانده است ...

ادامه نوشته

آیا بارورسازی ابرها ارومیه را خشک‌تر کرد؟

    چند روز اخیر را به دیار آذربایجان غربی رفته بودم تا با بازدید از سد زرینه‌رود در منطقه بوکان (موسوم به سد شهید کاظمی)، اطلاعات لازم را برای یک پژوهش با عنوان "بررسی نشان‌زدهای ساخت سد زرینه رود بر روی مؤلفه‌های پایداری بوم شناختی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه با تأکید بر بخش کشاورزی" جمع‌آوری کنم. جا دارد در همین جا از مساعدت آقایان دکتر هدایت فهمی، علیرضا دایمی، غلامرضا کشتیبان (مدیر سد شهید کاظمی)، مسعود باقرزاده کریمی، اصغر محمدی فاضل و عباس نژاد (مدیر کل محیط زیست استان آذربایجان غربی) فرهاد خاکساریان و عهدیه کالیراد که نگارنده را در طول این سفر و برای بازدید و دستیابی به اهداف و اطلاعات مورد نظر یاری دادند، قدردانی کنم ...

ادامه نوشته

پارک‌هایی که از روی کاغذ، خوب حفاظت می‌شوند! نمی‌شوند؟

 

    ظاهراً عالی‌ترین نهاد حکومتی در حفظ و حراست از مناطق چهارگانه تحت حفاظت کشور، از برخی از ضعیف‌ترین ارگان‌های اجرایی همان حکومت ضعیف‌تر می‌نماید؛ به ویژه اگر هدف، مقاومت در برابر تغییر کاربری اراضی باشد. در تأیید این مدعا می‌توان به ماجرای تلخی اشاره کرد که هفته‌ی گذشته در پارک ملّی گلستان رخداد؛ ماجرایی که بی‌شک تا مدت‌ها از خاطره طرفداران محیط زیست در ایران پاک نخواهد شد. چرا که در طی آن سازمان حفاظت محیط زیست، رسماً با تغییر کاربری دو هزار هکتار از اراضی قرار گرفته در قلمرو ارزشمندترین پارک ملّی کشور – به درخواست نماینده شاهرود و میامی – موافقت کرد تا متصرفان بتوانند مراحل قانونی واگذاری قطعی این اراضی را از طریق اداره کل منابع طبیعی سمنان پیگیری کنند. آن هم دو هزار هکتار از ارزشمندترین بخش پارک! درحقیقت این رخداد ناگوار و این عقب‌نشینی دوباره سازمان حفاظت محیط زیست، بار دیگر نشان داد و ثابت کرد که اگر اینک بیش از 10 درصد از خاک کشور در قلمرو مناطق چهارگانه تحت حفاظت این سازمان قرار دارد، بیشتر از آن که نشانه‌ی اهمیت این مناطق از منظر زیگونگی (تنوع زیستی) حیات و برخورداری از چشم‌اندازهای منحصر به فرد باشد، نشان از آن دارد که تا این لحظه، هیچ ارگان دیگری، کاربری بهتر و سودمندتری برای آنها تعریف نکرده است! به دیگر سخن، به نظر می‌رسد فلسفه‌ی اصلی نامگذاری برخی از مناطق با عنوان: پارک ملّی، حفاظت شده، شکار ممنوع و نظایر آن، ریشه در خواباندن این اراضی در آب نمک دارد تا در بزنگاه‌های لازم، کلنگ یک توسعه جدید در آنها بر زمین بخورد ...

ادامه نوشته

تخریب شتابان پردیس‌های تهران نشانه چیست؟!

    هفته گذشته پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس)، اقدام به انتشار گزارشی مصور از روند خاموش اما شتابان قطع درختان در یکی از باغ‌های قدیمی منطقه شمیران واقع در جنب اردوگاه شهید باهنر (منظریه سابق) و پارک جمشیدیه کرد  که متأسفانه تا این لحظه هیچ واکنشی را از سوی مسئولین شهرداری و معاونت فضای سبز این نهاد شاهد نبوده‌ایم. این در حالی است که برخی از درختان قطع شده در این باغ 2.5 هکتاری، بین 50 الی 100 سال عمر داشته و به وسیله‌ی کاریزی پرآب و قدیمی، سالهاست که مشروب می‌شده‌اند. حتا برخی از شهروندان تهرانی و ساکن در محل - از جمله دکتر کاظم اکبری - به نگارنده گفتند: تاکنون چندین بار مراتب اعتراض خود را به مسئولین شهرداری و واحد پیگیری شکایات مردمی گزارش کرده‌اند، اما عملاً روند خشک کردن درختان (با ریختن مخفیانه و شبانه مواد سمی در پای آنها) و قطع پایه‌های خشک شده بیش از یک سال است که ادامه دارد؛ چرا که انگار برج‌های چند میلیاردی در نوبت استقرار در محل قرار گرفته‌اند! چرا؟

ادامه نوشته

همبستگی جهانی در برابر سد ایلی سو در ترکیه ؛ لطفاً امضاء کنید!

    سد غول‌پیکر ایلی سو، یکی از 22 سد بزرگی است که ساخت آن در قالب پروژه بلندپروازانه ترکیه، موسوم به آناتولی از سال 2006 بر روی یکی از سرشاخه‌های اصلی رودخانه دجله کلید خورده است. حجم مخزن این سد 10.4 میلیارد متر مکعب است که بیش از دو برابر بزرگ‌تر از بزرگ‌ترین سد کشور – کرخه – است. این سد، قرار بوده با هزینه‌ای بالغ بر دو میلیارد یورو و مشارکت مهندسین مشاور سه کشور آلمان، سوئیس و اتریش تا سال 2015 به بهره‌برداری برسد. اما از سال 2009 و به دنبال اعتراض‌های گسترده رهبران جوامع محلی منطقه حسن کیف و طرفداران محیط زیست در سه کشور آلمان، سوئیس و اتریش، با لکنت‌های جدی در ادامه فعالیت خود روبرو شده است، چرا که به رغم سود سرشاری که از این پروژه به کشورهای یاد شده می‌رسید، آنها سرانجام به دلیل عدم التزام دولت ترکیه در رعایت ملاحظات محیط زیستی و میراث فرهنگی/ تاریخی منطقه، از این پروژه سودآور خارج شدند. دولت آلمان صراحتاً گفت: به این دلیل که ترکیه در پروژه سد ایلی سو تدابیر کافی برای حفظ حقوق محیط زیست و میراث فرهنگی مردم این کشور نیاندیشیده است، از این پروژه کناره‌گیری می‌کند. در حقیقت به نوشته روزنامه فرانکفورت روند شاو، این نخستین باری است که آلمان به دلیل نقض قوانین مورد توافق بین‌المللی در حوزه محیط زیست از یک پروژه عمرانی کنار می‌رود؛ تصمیمی که سبزها و تشکل‌های مردم‌نهاد سه کشور آلمان، اتریش و سوییس از آن  استقبال کردند. در این باره، وزیر کمک‌های عمرانی آلمان نیز از توقف ساخت این سد که امکان به زیر آب رفتن 200 روستا و منطقه را فراهم می‌کند، استقبال کرد. اما وزیر محیط زیست ترکیه گفت: ترکیه از دانش فنی و پول کافی برای ساخت این سد برخوردار است و آن را خواهد ساخت. او با لحنی که حاکی از احساسات ناسیونالیستی بود، گفت: جمهوری ترکیه کشوری نیرومند است و می‌تواند حتی صدها سد مشابه این سد بسازد! به نظر شما این لحن آشنا نیست؟

ادامه نوشته

حرکت به سمت گیاهخواری ، یک ضرورت است نه یک انتخاب!

    اخیراً و همزمان با کاهش محسوس اندوخته‌های آب شیرین در دسترس کره زمین، ستاده‌های حاصل از پژوهشی منتشر شده که توسط دانشمندان شاغل در یک پژوهشکده‌ی بین‌المللی منابع آب در شهر استکهلم (SIWI) سامان گرفته است ؛ پژوهشی که هشدار می‌دهد: اگر روند مصرف مواد غذايی به شکلی که اینک در اغلب کشورهای موسوم به شمال شاهد آن هستيم، ادامه پيدا کند، دورنمای هراس‌آوری برای تأمین آب کافی به منظور تولید مواد غذایی انتظارمان را می‌کشد. کافی است بدانیم که برای تولید یک کیلو گوشت گاو، پانزده هزار و پانصد لیتر آب مورد نیاز است؛ گوشتی که مصرف کننده اصلی آن در شمال زندگی می‌کند؛ در حالی که هر شهروند کشور هندوستان، تمامی نیازهای روزانه‌اش به آب را با 20 لیتر به سرمی‌آورد! به دیگر سخن، آبی که برای تولید یک کیلو گوشت قرمز در دامداری‌های صنعتی به مصرف می‌رسد، معادل نیاز روزانه‌ی بیش از 760 هندی است؛ از همین رو، تهدیدی که اندوخته‌های آب شیرین جهان از سوی 300 میلیون آمریکایی با آن روبرو هستند، بیش از دو برابر خطرناک‌تر از تهدیدی است که یک میلیارد و دویست میلیون هندی ممکن است بوجود آورند!

ادامه نوشته

از کدام گاوخونی سخن می‌گوییم؟!

 

     هفته‌ی گذشته در خبرها آمده بود که معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست کشور - اصغر محمّدی فاضل – هشدار داده‌اند که در صورت ادامه روند کنونی، نابودی تالاب گاوخونی حتمی است. خبری که شگفتی بسیاری از فعالان و کارشناسان این حوزه را برانگیخت! نه به این دلیل که تالاب گاوخونی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های حفظ پایداری بوم‌شناختی در ایران مرکزی است؛ و نه به آن دلیل که متراکم‌ترین و متنوع‌ترین غلظت زیگونگی حیات در مناطق بیابانی کشور مدیون حضور گاوخونی بوده است؛ و نیز نه به آن دلیل که علت تداوم معیشت مردم در خاور استان اصفهان و سکونتگاه باستانی و مهم ورزنه، وجود گاوخونی بوده است و حتا نه به آن دلیل که چگونه است، تالابی به این مهمی که در کنوانسیون بین‌المللی رامسر هم به عنوان یکی از 24 تالاب اصلی کشور ثبت جهانی شده است، بدون آن که به سیاهه‌ی مونترو (فهرست تالاب‌های در معرض خطر) وارد شود، به یکباره خبر از نابودی کاملش منتشر می‌شود!! پس مراجع نظارتی در آن کنوانسیون معتبر بین‌المللی کجا هستند؟

    بله، هر چند که تمامی 4 مورد یادشده فوق، دریافت‌هایی بسیار مهم هستند، اما نگارنده بر این باور است که خبر دکتر فاضل، از جنبه‌ی دیگری حایز شگفتی بیشتر در محافل تخصصی این حوزه را فراهم آورد و آن جنبه این است که اینک همه در مواجهه با این خبر می‌پرسند: مگر تالاب گاوخونی‌ای هم هنوز در کشور وجود داشته که اینک نگران نابودی کامل آن باشیم؟

    مگر یادمان رفت، در بیست و پنجمین روز از اردیبهشت سال 1390، مسعود باقرزاده کریمی، مشهورترین کارشناس حوزه تالاب که از قضا مشاور عالی معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست کشور هم هست، در گفتگو با رسانه‌ها صراحتاً اعتراف کرد که "گاوخونی خشک شد و برنامه‌ای هم برای نجات آن وجود ندارد !"

    و مگر در سال‌های 1387 تا 90 هم همین خبر هر ساله توسط مراجع رسمی و رسانه‌ها و دوستداران رسمی به اشکال مختلف اعلام نمی‌شد؟

    حقیقت این است که این میت، مدت‌هاست که مرده است و دیگر لازم نیست هر سال دوباره برایش مجلس ختم و شب سوم و هفتم و چهلم بگیریم. همان برپاداشتن سالگردی آبرومندانه کافی است! نیست؟

     و در این مراسم سوگواری سالانه بیاییم از دلیل یا دلایل مرگ این نگین فیروزه‌ای بی‌بدیل مرکز ایران سخن بگوییم. این که چرا سال‌ها در برابر دزدی آشکار حق آبه‌ی گاوخونی سکوت کردیم؟ چرا آن هنگام که مجوز احداث تونل‌های شماره یک و دو و سه کوهرنگ را صادر کرده و عملاً حجم سالانه‌ی ‌آورد زاینده رود را به حدود دوبرابر افزایش دادیم، کسی نگفت که باید بخشی از این آب بادآورده! به گاوخونی اختصاص یابد؟ اصلاً چرا آن زمان که آورد زاینده‌رود فقط 800 میلیون متر مکعب در سال بود، روزگار گاوخونی بهتر از امروزی است که آوردش به حدود یک و نیم میلیارد مترمکعب رسیده است؟ چرا با افتخار سخن از افزایش تولید کشاورزی و اشتغال‌زایی در بخش صنعت کرده و اعلام داشتیم که اصفهان آبروداری کرده و یکی از مهاجرپذیرترین استان‌های کشور در طول چند دهه‌ی اخیر بوده است؛ امّا نگفتیم که این همه افتخار و آبرو به بهای چه بی‌آبرویی‌ بزرگتری بدست آمده است؟

    حال اگر شرق اصفهان شاهد پیدایش یک کانون جدید فرسایش بادی به مساحتی حدود تهران بزرگ شده است؛ اگر ظرفیت گرمایی ویژه منطقه کاهش یافته و تفاوت دمای شب و روز آشکارا چنان افزایش یافته که نیازهای آبی بسیاری از گونه‌های گیاهی و جانوری بومی منطقه هم افزایش یافته است و اگر موجی بزرگ از مهاجرت‌های انسانی از خاور به سمت مرکز اصفهان رخداده است؛ این باید درس عبرتی بزرگ برای همه‌ی ما باشد تا اجازه ندهیم به بهانه‌ی تأمین نیازهای کوتاه مدت اقتصادی، یک سرزمین دچار ورشکستگی بوم‌شناختی (اکولوژیکی) شود. زیرا اگر هر نوع ورشکستگی را بتوان جبران کرد، بی‌شک ترمیم ورشکستگی بوم‌شناختی در انتهای آن سیاهه‌ی قابل ترمیم‌ها قرار دارد.

    آری ... گاوخونی رفت و مرد از بس که ندیدیمش و یادمان رفت که وقتی رفت، مرگ به دیار زنده رود سلام داد! نداد؟

 

انعکاس در:

خبر آنلاین

پارسیس پرس

آخرین اخبار روز

مرکز خبر و اطلاعات ایرانیان

تبییان نیوز


درج نظر

پیام بحران خشکسالی در آمریکا برای ما در ایران!

 

 

     تازه‌ترین نقشه‌های وضعیت خشکسالی در ایالات متحده آمریکا که توسط مرکز پایش خشکسالی آن کشور – US Drought Monitor - در بیست و یکم اوت (31 مرداد) 2012 منتشر شده است، نشان می‌دهد که ممکن است شدت رخداد خشکسالی، چنان شتاب گرفته و کارمایه‌های تولیدی آن کشور در بخش کشاورزی را به نحوی متأثر کند که ابعاد فاجعه و خسارت به مراتب بزرگ‌تر از خشکسالی مشهور و 4 ساله آمریکا در آغازین سال‌های شروع هزاره‌ی سوم – بین سال‌های 2000 تا 2004 - شود. وضعیت به گونه‌ای است که فقط چیزی در حدود 10 درصد از خاک ایالات متحده آمریکا در سال 2012 از ریزش‌های آسمانی نسبتاً مطلوبی برخوردار بوده و از اثرات خشکسالی متأثر نشده ‌است. حتا در ایالت همواره پرآب شمالی، یعنی آلاسکا هم، آثار خشکسالی بر منابع آب و خاک یک سوم از این سرزمین پهناور اثر گذاشته است. بدترین وضعیت را البته در این میان، ایالت‌های مرکزی و شرقی آمریکا، به ویژه ایلینویز، آیووا، میسوری، ایندیانا، آرکانزاس، کانزاس و نبراسکا دارند که حدود 50 تا 90 درصد از وسعت‌شان، دچار شدیدترین نوع خشکسالی شده و میزان ریزش‌های آسمانی‌شان به نسبت میانگین دراز مدت منطقه، تا 80 درصد کاهش یافته است؛ رخدادی که کاهش معنی‌دار محصولات زراعی و متعاقب آن، افزایش قیمت جهانی این اقلام زراعی، به ویژه ذرت و گندم را در پی داشته است.

    حتا به منظور صرفه‌جویی بیشتر و مقابله با کمبود شدید منابع آب، بسیاری از برنامه‌ها و پروژه‌های بلندپروازانه آمریکا در گردشکده مشهور این کشور – لاس وگاس - متوقف شده؛ واقعیتی که کاهش رونق ساخت و ساز و قیمت مسکن و زمین در آن نواحی را در پی داشته است. به ویژه آن که یکی از بالاترین نرخ‌های اُفت سطح آب زیرزمینی و نشست زمین، اینک از آن منطقه و نواحی مجاورش در کالیفرنیا گزارش می‌شود.
    پرسش اصلی این است که چرا آمریکا با استناد به قدرت فناوری خیره‌کننده خود و با استفاده از تکنیکی به نام بارورسازی ابرها، نتوانسته است این بحران را مهار کند؟ همچنین، چرا دولت مقتدر و مغرور مرکزی در ایالات متحده آمریکا قادر نیست از روش‌های تغییردهنده‌ی اقلیم چون هارپ به نفع خود سود جوید؟ در عوض با برگزاری و تقویت چندین نوع از اتاق‌های فکر و جلب نظر تصمیم‌سازان داخلی و مردم محلی، می‌کوشد تا با تبیین روش‌های غیرسازه‌ای و اعمال مدیریت بر مصرف درست و اصولی آب، ابعاد نگران‌کننده‌ی این بحران را به کمینه برساند.
    شگفت‌آور آن که به رغم آشکار شدن چنین ناتوانی مهمی در ساختار اجرایی بدنه دولت آمریکا برای مهار غول خشکسالی و کاهش اثرات سؤ جریان بیابان‌زایی، همچنان پیام‌ها و مصاحبه‌هایی از مقامات تصمیم‌گیر کشورمان منتشر می‌شود که صراحتاً وضعیت خشکسالی چندساله در جنوب خوزستان و دیگر نواحی جنوبی کشور را دسیسه غرب به رهبری آمریکا برای ربایش ابرهای باران‌زا عنوان می‌کنند. و از سوی دیگر، می‌خواهند تا مجدداً با استفاده از بارورسازی ابرها، مشکل دریاچه ارومیه را حل کنند! درصورتی که به رغم ادعاهای وزارت نیرو مبنی بر ورود 2 میلیارد مترمکعب آب به محوطه دریاچه در سال جاری و افزایش 15 درصدی میانگین ریزش‌های آسمانی در اثر بارورسازی ابرها، تازه‌ترین بررسی‌ها نشان می‌دهد که ابعاد خشکسالی در دریاچه ارومیه در 25 مرداد 1391 به مراتب فاجعه‌بارتر از سال‌های پیش از آن در چنین روزی بوده است، به نحوی که برای نخستین بار، ماهیت جزیره‌های دریاچه ارومیه کاملاً از میان رفته و به یکدیگر متصل شده‌اند .
    امید که پیام و زنهار بحران خشکسالی در آمریکا را به درستی درک کرده و باور کنیم، برای مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی، بهترین کار مدیریت تقاضا بر بنیاد آموزه مدیریت به هم پیوسته منابع آب به تفکیک حوضه‌های آبخیز کلان کشور است و بدترین کار، متهم کردن آسمان به کم کاری! یا کشورهای غربی به دزدی ابر و عوض کردن مسیر باد غالب است.

 بازتاب این یادداشت در:
روزنامه اعتماد
تابناک 

 

درج نظر