کپنهاگ و انتظارهایی که برآورده نشد!

آب دارد همچنان بالا می آید و هنوز برخی خطر جهان گرمایی را جدی نمی گیرند! چرا؟

     برای بسیاری از طرفداران دوآتشه‌ی محیط زیست، نتیجه‌ی اجلاس کپنهاگ شاید چیزی جز یک سرخوردگی بی‌پایان و یأس‌آلود نبود؛ کیفیتی که می‌توان آن را به خوبی در کار هنرمند مشهور انگلیسی – Banksy - دید! یا از روی آمار و ارقامی که پیمان عزیز در تارنمایش بازانتشار داده است، درک کرد.
 با این وجود، از منظر اثری که بر روی بسیاری از مخالفان قسم خورده‌ی جهان گرمایی و یا خیلی از مردم بیگانه با مقوله‌ی محیط زیست گذاشت، برگزاری کپ 15 یک گام بزرگ به جلو بود؛ زیرا نه‌تنها سبب شد تا کشورهایی چون چین و هندوستان و آمریکا بخشی از مسئولیت‌های جهانی‌شان را بپذیرند، بلکه مردم هم بیش از پیش با خطرات تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی آشنا شدند و درک کردند که چه کسی شعار می‌دهد و چه کسی اهل عمل است.
آنچه مسلم است و خشم و ناامیدی مردم نیز می‌تواند نشانه‌ای از آن باشد، این است که امروز بیشتر از هر زمان دیگری جهانیان واقف به خطرات دست کم گرفتن تهدید جهان‌گرمایی در کره زمین هستند. دیگر کمتر می‌توان متفکر یا عوامی را در کشورهای جنوب دید که بگوید: هر کسی زمین را گرم کرده یا لایه ازن را سوراخ کرده، خودش هم برود درستش کند!
حالا بیشتر از هر زمان دیگری باور کرده‌ایم که جملگی سوار بر یک قایق هستیم و نباید به کسی اجازه دهیم تا بی مهابای فرداها به سوراخ کردن کف این قایق ادامه دهد.
زیرا که همه غرق خواهیم شد! نخواهیم شد؟
 
روایت مرگ مانگروها را در گاردین پی بگیرید.

گزارش تاسف بار گاردین از عقب نشینی و مرگ رویشگاه های مانگرو یکی از آخرین و تازه ترین روشنگری های زنهاردهنده در این حوزه به شمار می رود.


    پیوست:
    برای آشنایی بیشتر با Banksy و نبوغش سری به اینجا بزنید!


آيا سخنان سبز احمدي‌نژاد در كپنهاگ نويد يك دوره جديد در مديريت محيط زيست ايران است؟

    هفته‌ي گذشته در آخرين روزهاي برپايي بزرگترين همايش محيط زيستي جهان در كپنهاگ، اين محمود احمدي‌نژاد بود كه طلسم را شكست و براي نخستين بار در قامت فرد نخست قوه‌ي مجريه در كنفرانسي شركت كرد كه از زمان شكل‌گيري‌اش در ريو – سال 1992 – هيچ يك از رؤساي جمهور پيشين ايران حاضر نشده بودند تا خود شخصاً رهبري هيأت اعزامي را برعهده داشته باشند؛ واقعيتي كه در نوع خود تأمل‌برانگيز بوده و نام رييس دولت دهم را براي هميشه در كتاب‌هاي تاريخ محيط زيست ايران ثبت خواهد كرد.
    علاوه بر اين، فرازهايي از سخنان دكتر احمدي‌نژاد در پايتخت يكي از سردترين كشورهاي اروپايي در باره‌ي خطرات روزافزون و شتابناك جهان‌گرمايي بسيار اميدبخش بود؛ به نحوي كه شنيدن اين سخنان از رييس دولتي كه تاكنون كمترين توجه را به ملاحظات محيط زيستي نشان داده است، هم شوكه‌كننده و ناباورانه بود و هم اميدبخش و پيش‌برنده. به ويژه آنجايي كه ایشان صراحتاً از همه دوستداران طبيعت و حيات انساني و گروه‌هاي مردمي كه با سخنراني‌ها و تجمعات و روشنگري‌هاي خود، موجب تحريك حساسيت مثبت نسبت به ضرورت صيانت از محيط زيست شده‌اند، تشکر کردند.
    به نظر مي‌رسد بين دولت نهم و دولت دهم فاصله‌اي ژرف در حوزه‌ي جايگاه اختصاص‌يافته به محيط زيست وجود دارد! زيرا در دولت نهم تقريباً همه‌ي دولتمردان به شكلي تظاهرات و فعاليت‌هاي گروه‌هاي حامي محيط زيست را با ديده‌ي ترديد و شك مي‌نگريستند؛ از وزير ارشاد بگير تا وزير كشور و معاون اول رييس جمهور و حتا خود رييس دولت نهم كه آشكارا منابع طبيعي را سد راه توسعه ناميد!
    امروز اما، رييس سازمان حفاظت محيط زيست مي‌گويد: هر آنچه دارد براي حفظ طبيعت ايران هزينه خواهد كرد؛ اجازه عبور جاده در جنگل ابر را نخواهد داد؛ صنايع آلوده‌كننده را وامي‌دارد تا استانداردهاي محيط زيستي را رعايت كنند و از همه مهم‌تر آن كه براي نخستين بار، يك متخصص عاشق طبيعت – دكتر محمدباقر صدوق - را به عنوان معاونت محيط طبيعي خود برگزيده است. رييس دولت دهم هم بر خلاف رييس دولت نهم ديگر حرف‌هايي نمي‌زند كه طرفداران محيط زيست را برنجاند؛ ديگر مردم را تشويق به زاد و ولد بيشتر نكرده و نمي‌گويد راه استان شدن از انفجار بمب جمعيتي مي‌گذرد! ايشان حتا اعتراضي به معاون خود نمي‌كند كه چرا ايران را دهمين كشور تخريب‌كننده‌ي محيط زيست مي‌نامد و در كپنهاگ نشان مي‌دهد كه به درستي خطر جهان‌گرمايي را دريافته و نويد مطالعات گسترده دولت متبوعش را در زمينه استحصال انرژي‌هاي نو – به ويژه خورشيد و باد – مي‌دهد.
    حالا بايد به انتظار بنشينيم و ببينيم: آيا حضور احمدي‌نژاد و سخنان سبز او نويدبخش آغاز دوراني جديد در مديريت محيط زيست ايران و هم راستا با آموزه‌هاي مندرج در اصل 50 قانون اساسي هست؟
    شما چه فكر مي‌كنيد؟!

درج نظر

10 نشانه‌ی پس‌رفت محیط زیست در سال 2009


   

مرگ گاوها در کنیا؛ شناسه ای آشکار از خشکسالی شدید در بسیاری از مناطق آفریقا

      نشنال جیوگرافیک اقدام به انتشار 10 رخداد نامیمون سال 2009 در حوزه‌ی محیط زیست کرده است؛ رخدادهایی که بسیاری از آنها به طور مستقیم یا غیر مستقیم با جهان گرمایی و تغییرات اقلیمی مرتبط هستند.
    از جمله‌ی این رخدادها می‌توان به ناپدیدشدن کلاهک یخ در قطب شمال و گشوده‌شدن یک راه دریایی بی‌سابقه اشاره کرد؛ افزون بر آن خشکسالی سخت و جان‌فرسا در کنیا، کور شدن اشتهای اقیانوس‌ها در جذب کربن و افت کم‌سابقه‌ی منابع آب زیرزمینی در کشور هند از دیگر مواردی است که نشنال جیوگرافیک آنها را مهم ارزیابی کرده است.
     دیگر موارد را می‌توانید اینجا ببینید.

                                                                  درج نظر

پارک‌های خورشیدی ؛ منظری برای نگاه به آینده!

یک پارک خورشیدی در سویل اسپانیا ؛ چشم اندازی از آینده نزدیک!

     این پارک خورشیدی که Sanlucar La Mayor نام دارد در نزدیک سویل در جنوب اسپانیا در باختری‌ترین ساحل مدیترانه واقع شده و یکی از شناسه‌های طرحی است که کمیسیون اروپا برای این قاره‌ی سبز درسردارد و می‌خواهد تا 10 سال آینده بیش از 16 میلیارد یورو (معادل 23.5 میلیارد دلار) برای ساخت و گسترش چنین پارک‌هایی هزینه کند؛ سرمایه‌گذاری هنگفتی که در هیچ بخش دیگری تکرار نخواهد شد.

     چنین دورنمایی از آینده است که همچنان می‌تواند بشر را امیدوارانه به بهره‌مندی از کیفیتی بهتر از زندگی امیدوار سازد.
    اصل گزارش را در درگاه مجازی نیویورک تایمز بخوانید.

   موخره:

   راستی! ۱۰ سال دیگر چشم انداز نفت در خاورمیانه چگونه خواهد بود؟

درج نظر

گامی دیگر به سوی پایان خاورمیانه؛ نتیجه تازه‌ترین ابداع دانشمندان آمریکای جهانخوار!

این کودکان مو بور و چشم آبی در فکر چه توطئه ای هستند؟ آیا سیب زمینی اسم رمز است؟!

     خبرهای رسیده از ینگه دنیا حکایت از آن دارد که پس از شکست توطئه‌های غرب به رهبری آمریکا در اجلاس کپنهاگ، اینک شیطان بزرگ به کمک تنی چند از شیمی‌دان‌های محیط زیستی خود، برگی جدید از آستین بیرون آورده و می‌کوشد با تولید محصولاتی جدید به نام بیوپلاستیک؛ ضربه‌ای دیگر به اقتصاد نفت‌محور شیخ‌نشین‌های بن‌لادن‌ساز وارد کند. این دانشمندان از خدا بی‌خبر که ظاهراً طرفدار شیاطین سرخ (تیم رقیب آرسنال) بوده و ورزشگاه امارات در قلب لندن را هم تحریم کرده‌اند! می‌گویند: می‌توان در تولید پلاستيك به جاي نفت و مشتقات آن، از سيب‌زميني و جلبك‌ها استفاده كرد.
    به گزارش سرويس «علمي» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) - که این اواخر کمی تا قسمتی مشکوک می زند!- فردريك شيير، مدير شركتی که این توطئه را هدایت و راهبری می‌کند! پيش‌بيني كرده است كه تا سال 2013 بهاي نفت آن قدر افزايش خواهد يافت كه بيوپلاستيك‌هاي وي كه از سبزيجات و گياهان تهيه مي‌شوند، بازار بسيار چشمگير و مطلوبي پيدا خواهد كرد.
   شيير، مالك شركت «سرپلاست» است كه طراحي و توليد لاستيك‌هاي پايدار از نشاسته موجود در ذرت، گندم و سيب‌زميني را هم در دستور کار دارد.
   وي كه 55 سال دارد از 20 سال پيش معتقد بوده است كه بهاي نفت در نهايت پلاستيك‌هايي را كه از تركيبات نفتي توليد مي‌شوند، به انزوا خواهد كشاند و راه براي روشي جايگزين كه وي ارایه كرده، هموار مي‌شود.
   وي مي‌گويد: از آنجا كه بهاي نفت دایماً رو به افزايش است، شركت‌هاي بزرگ شيميايي چاره‌اي نخواهند داشت، جز اين كه به روش وي در توليد بيو پلاستيك‌ها بپيوندند.
شيير همچنين در اين ايده از جلبك‌ها هم استفاده مي‌كند.
   وي مي‌گويد: جلبك‌ها همان نوع خاصيت فيزيكي و حرارتي كه ما در نشاسته‌ها مي‌بينيم، دارا هستند و ما مي‌توانيم آنها را با سرعتي بي‌نهايت بالا در مقادير خيلي زياد و با بهاي بسيار اندك پرورش دهيم.
   برای اطلاعات بیشتر می‌توانید این ویدئو را هم ببینید و یا سری به اینجا یا آنجا بزنید.



   مؤخره:
   هرگونه شباهت بین تیتر این یادداشت با تیتر یادداشت‌های دیگر کاملاً اتفاقی است و توطئه‌ای در کار نیست! هست؟


امروز نخستين پروژه سبز در دولت دهم افتتاح مي‌شود


     پبش‌تر نوشته بودم كه ديگر دوران تبليغات كليشه‌اي سازندگي گذشته و حالا براي آن كه دولت و حكومتي توانمندي‌هاي خويش را نشان دهد، نياز نيست تا عالي‌ترين رهبرانش را در هنگام بريدن روبان قرمز در كنار يك سد بزرگ مخزني و نظاير آن نشان دهد.
      در همان راستا، خوشبختانه خبر مي‌رسد كه تا ساعتي ديگر نخستين نيروگاه بيوگاز ايران توسط رييس دولت دهم در شيراز رسماً افتتاح مي‌شود. اين نيروگاه منحصر به فرد كه با استفاده از گاز متصاعد شده از محل دفن زباله‌هاي شهروندان شيرازي كار خواهد كرد؛ مي‌تواند در هر ساعت تا يك مگاوات برق توليد و به شبكه‌ي شهري شيراز تزريق كند. همان گازهايي كه هم هوا را آلوده مي‌كردند و هم به گرمايش جهاني مي‌افزودند؛ اما حالا در حقيقت نه‌تنها آن گازهاي خطرناك هم دفن مي‌شود؛ بلكه به توليد انرژي هم كمك مي‌كنند.
     به نظر مي‌رسد شيراز مي‌رود تا نام سبزترين استان كشور را به القاب ديگرش بيافزايد؛ استاني كه داراي نخستين نيروگاه حرارتي خورشيدي هم هست و علاوه بر آن، داراي بيشترين مناطق حفاظت شده در ايران نيز هست.

      گفتني آن كه اين طرح دو سال پيش كلنگ زده شد و ابتدا قرار بود شش ماهه به بهره برداري برسد كه نرسيد! باز قرار شد در جشن سي امين سالگرد پيروزي انقلاب رسماً افتتاح شود كه نشد! و سرانجام نوبت به امروز رسيد. طرحی که به عنوان طرح نمونه کشوری هم شناخته شده است.

     به هر حال، اين كه محمود احمدي نژاد حاضر شده است تا يك پرژه سبز را در شيراز كليد بزند؛ اقدام مثبتي است. به خصوص اگر يادمان باشد كه سر افتتاح نيروگاه حرارتي خورشيدي شيراز، پيمان كنعان عزيز چه خون دلي خورد و حتا سرانجام وزير نيرو هم حاضر نشد تا براي افتتاحش به شيراز بيايد!

     بنابراين، ما به همين تغيير رويكرد هم دلخوش هستيم! نيستيم؟
     در ضمن لطفاً از زاويه بدبيني به موضوع نگاه نكرده و نگوييد: لابد طرحي براي افتتاح در سومين سفر استاني در دور جديد وجود نداشته كه نوبت به نيروگاه بيوگاز رسيده است!
     به قول شاهرخ جباري عزيز: خوش‌بيني، ويژگي نژاد برتر است! پس چرا ما برتر نباشيم يا نشان ندهيم كه مي‌توانيم برتر باشيم.
 
                                                                  درج نظر

به ايستگاه آخر رسيديم!

آخرين روز از موج سبز چهارم

     امروز آخرين روز از فراخوان چهارمين موج سبز وبلاگستان است. در يادداشت بعدي‌ام سعي مي‌كنم به بازخوردهاي اين موج در جماعت وبلاگنويس و اثرات بيروني آن بپردازم. موجي كه بسياري از حقايق را براي محمد درويش آشكار كرد و مرز بين آنهايي كه با چتر به دامنه‌ها مي‌روند براي دعاي باران، با آنهايي كه با كفش‌هاي پاشنه بلند يا موهاي ژل زده و فوكول كراوات اين مسير را طي مي‌كنند – يا مي‌خواهند نشان دهند كه طي مي‌كنند! – روشن كرد.
     در يك كلام بايد بگويم: وقتي ميزان عشق به محيط زيست و دغدغه‌هاي فراگيرش در بين علاقه‌مندان جدي اين حوزه در چنين حدي باشد، باور كنيد همين قدر هم كه از طبيعت ايران باقيمانده برايمان زياد است، زياد نيست؟
     به هر حال، در طول اين موج از آدم‌هايي ظاهراً دورتر به موضوع با چنان پژواك‌هاي شورآفريني روبرو شدم كه به همان اندازه برايم حيرت‌انگيز و نويدبخش و اميدآفرين بود كه وقتي سكوت و خموشي و بي‌تفاوتي و دلسردي برخي ديگر از دوستان ديروز طبيعت وطن را ديدم! البته نكته‌ي اميدبخش داستان آن است كه آن شور و شوق را اين غم و نااميدي نتوانست ناپديد سازد!
    درود بر ايرانياني كه عاشقانه براي دعاي باران همچنان به سوي دامنه‌ها روانند و با خود چتر مي‌برند البته!

درج نظر

در پاسخ به ناصر كرمي – 2 (شاهدي كه از غيب رسيد! نرسيد؟)


دكتر بهمن آرمان

     آخرين رخداد تلخ و هجمه‌ي آشكار بهمن آرمان - فردي كه به قول ناصر كرمي:  به طور معمول پاي ثابت مباحث اقتصادي روزنامه کيهان، خبرگزاري فارس و صداوسيما است – مانند شاهدي از غيب رسيد تا نگراني‌هاي نگارنده از سؤ تعبير يادداشت بحث‌برانگيز ناصر كرمي را فاش‌تر سازد.
    در نوشتار پيشينم تأكيد كردم كه  وقتی ما برخی از بزرگترین و شناخته‌ترین دانشمندان حوزه‌ی محیط زیست جهان را در حد یک ژنرال چهار ستاره و بازیچه‌ی دست سیاستمداران دموکرات در کاخ سفید، پایین می‌آوریم، باید هم حق دهیم که اینگونه گستاخانه و جاهلانه همه‌ی تلاش‌های صورت گرفته توسط همه‌ی علاقه‌مندان به محیط زیست ایران را با برچسب «پز روشنفکری و جیره‌خوار آمریکا بودن» به تمسخر بگیرند.
    حالا هم خبرگزاري نزديك به دولت - همان دولتی که رییسش سه روز پیش از همه طرفداران محیط زیست بابت روشنگری هاشان در ایران و جهان رسماْ قدردانی کرد! - با انتشار گفتگويي تأمل‌برانگيز و سراسر اتهام، همان ادعا را تكرار كرده و آشكارا از قول اين اقتصاددان شهير! مي‌گويد: مخالفان سدسازي، فريب خوردگان استکبار جهاني هستند!

     اين دكتراي اقتصاد كه حالا در نقش يك متخصص محيط زيست و يك سياستمدار كاركشته و يك كارشناس ژئوپلتيك و يك مشاور روانشناسي دلسوز براي طرفداران افسرده و گول‌خورده محيط زيست! ظاهر شده است، در باره ماجراي سد مالزي مي‌گويد: آمريكايي‌ها همانند آنچه در چين كردند در مورد اين سد نيز انجام دادند و با بهانه قرار دادن اينكه ساخت اين سد هزاران هكتار از جنگل‌هاي استوايي را به زير آب مي‌برد، مانع از انجام آن شدند. زيرا در هر دو مورد آمريكايي‌ها كه عملاً چه به صورت مستقيم و چه غيرمستقيم منابع توليد انرژي را در اختيار دارند، خودكفايي ديگر كشورها را در زمينه انرژي برنمي‌تابند. زيرا از اين ابزار براي اعمال فشارهاي سياسي بر ديگر كشورها سود مي‌برند.

    مي‌بيني ناصر جان!
    اينجاست كه به قول تو بايد گفت: جل‌الخالق! نه؟
    آيا اين شيوه‌ي نگريستن به ملاحظات محيط زيستي برايت آشنا نيست؟
    وقتي بگوييم: كنفرانس كپنهاگ و قصه‌ي! كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي از سوي غرب بال و پر داده مي‌شود تا خاورميانه نتواند تروريست توليد و صادر كند و بدين‌ترتيب همه‌ي تلاش‌هاي افرادي را كه نگران خطر جهان‌گرمايي هستند به سخره بگيريم؛ ديگر نبايد از گفته‌هاي بهمن آرمان‌ها تعجب كنيم!
    راستي چرا خبرنگار فرهيخته‌ي خبرگزاري فارس به ياد اين اقتصاددان بزرگ نياورد كه پس چرا اينك همان آمريكا هم دارد سدهاي خود را تخريب مي‌كند؟ و چرا دانشمندان جهان پس از بررسي دقيق بر روي ۴۵ هزار سد ساخته شده در جهان، به اين نتيجه رسيدند كه تمامي اين سدها (تأكيد شده است كه تمامي اين سدها)، عوارض و عقوبت‌هاشان بيشتر از عوايد مورد ادعايشان بوده است و اگر ساخته نمي‌شدند، سود بيشتري براي منطقه و مردم داشتند!
    آن خبرنگار عزيز چرا روزگار غم‌زده‌ي دشت مسيله را به ياد پروفسور اقتصاددان ما نمي‌آورد تا يادش بيافتد كه زدن سد پانزده خرداد نه تنها آبي براي مردم قم به همراه نياورد؛ بلكه دشت حاصلخيز و زيستگاه ارزشمند مسيله را عملاً به يك كانون جديد فرسايش بادي و چشمه‌ي توليد گرد و خاك بدل ساخت؟
    چرا فاجعه‌ي بختگان را، فاجعه‌ي درياچه‌ي اروميه را، فاجعه‌ي هورالعظيم را، فاجعه‌ي هامون را، فاجعه‌ي .... كسي به ياد ايشان نمي‌آورد كه جملگي در اثر سياست‌هاي غلط و جانمايي اشتباه در ساخت سازه‌هاي غول‌پيكري به نام سد، كارمايه‌هاي ناب وطن را به ويراني و ناپايداري كشانده و مي‌كشانند؟! 

    و آن خبرنگار چرا یادآور نشد که این چه سرنوشتی بود که باید برای طرح ملی و ایرانی آبخوانداری بدست می آمد؟ آیا عدم توجه به آبخوانداری هم توطئه غرب و آمریکا بود یا نفوذ مافیای سدسازی؟!

                   واي برما!

    ناصر جان!
    آيا اين همان شاهدي نبود كه از غيب بايد مي‌رسيد؟
    حقا كه عدو شود سبب خير، اگر من و تو و ما خواهيم!
     نكته‌ي خوشمزه‌ي تحليل كليشه‌اي و نخ‌نماي بهمن آرمان، همزماني و در عين حال تضاد ديدگاه‌هاي مطرح در آن با سخنان سبز دكتر محمود احمدي‌نژاد در كپنهاگ است!
     ناسازه‌ي برهنه‌اي كه آدم را وامي‌دارد تا دوباره به ياد آن مثل ديرينه‌ي پارسي بيافتد:
      اين كه دم خروس را بايد باور كرد يا قسم ...
      هر چند همه جوابش را مي‌دانيم! نمي‌دانيم؟

     بیشتر بدانیم (از همین وبلاگ):

    - پز روشنفکری ، سدسازی و رابطه با آمریکا!

    - حمله‌ي شديد معاون وزير جهاد كشاورزي به مافياي سدسازي در كشور!

    - كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري!

    - تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!

    - آيا سدسازي، نخستين اولويت راهبردي مديريت آب كشور است؟

    - برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن

    - جابه جایی در تبلیغات سازندگی (پانل‌های خورشیدی به جای سدسازی)!

    - گزارش برپایی نخستين همايش «ضد سد» در ايران - بخش دوم

    - آخرین لطیفه سال: سدها مانع تخریب محیط زیست می‌شوند!

    - همايشي براي بررسي پيامدهاي سدهاي بزرگ

    - سدها، عامل افزايش ميزان تبخير در ايران و جهان

    - تقدیر از مهار بیابان‌زایی برای مقابله با مافیای سد

    - اگر تالاب‌ها را از دست دهيم ...

    - خدمتي كه خس و خاشاك به استاد كردواني كرد!

    - كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

    - هشدار دكتر محمدرضا مقدم به سدسازان!

    - سدها و توسعه

    - اکباتان ؛ سدی که ۵۰ میلیارد تومان اعتبار اضافی هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت کند!

    - شیراز و سیوند و گندم و بیابان زایی!

    - سياستمداران «طبيعت ستيزي» كه هرگز نمي‌بخشم! – بخش دوّم

    - به بهانه ی سخنرانی روشنگرانه ی دکتر آهنگ کوثر در همایش جهانی بوداپست

    - آهنگ كوثر: سدها محيط زيست را خراب، بيماري‌ها را تشديد و مردم را بي‌خانمان مي‌سازند!

    - اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

    - رودخانه کلرادو، می‌تواند همان کارون، کرخه و قره‌چای باشد!

    - 20 كهن‌زادبوم دوره‌ي ساساني به زير آب رفت!

    - «لفور» ؛ سرزميني كه براي ديدنش بايد عجله كرد!

     - چرا با آبگيري سد سيوند مخالفم؟!

    - سد سازی هم می‌تواند رحمت باشد و هم می‌تواند لعنت!

    - سندي انكارناپذير در تأييد تشديد بيابان‌زايي در دشت مسيله‌ي قم

    - شناسه‌اي بر وجود دموكراسي در تشكيلات مديريت آب كشور!

    - هشداري كه به حقيقت پيوست!

درج نظر

ماجرای ورود ذغال سنگ به چرخه‌ی سوخت کشور!

    

عکس العمل توتوک در اندونزی بعد از شنیدن خبر استفاده ایران از ذغال سنگ!

    همزمان با بی‌سابقه‌ترین تظاهرات محیط زیستی در اروپا و شنیدن سبزترین حرف‌های محمود احمدی‌نژاد در حمایت از طرفداران محیط زیست در ایران و جهان، خبر می‌رسد که سبد انرژِی کشور به زودی با یک مهمان ناخوانده و پردود و گداز جدید اما قدیمی! به نام ذغال سنگ مواجه خواهد شد که می‌خواهد بخشی از سوخت نیروگاه‌های حرارتی کشور را تأمین کند!
    آیا این یک گام به عقب نیست؟!
    در این باره گفتگوی مونا قاسمیان با دکتر اسماعیل کهرم و نگارنده را در روزنامه اعتماد بخوانید.

درج نظر

در پاسخ به ناصر کرمی: آیا کپنهاگ آغازی بر پایان خاورمیانه است؟


     «بعضی آدم‌ها مثل خورشیدند. گرمای وجودشان را حس می‌کنی. در روشنایی پرمهرشان غرق می‌شوی. و اگر اشتباه کنی و چشم در چشم‌شان بدوزی، به جادویی دچار می‌شوی که هرگز از آن رهایی نخواهی یافت. جادوی همه‌ی خواب‌زده‌ها. نور تندشان چنان چشم‌هایت را پر می‌کند که بعد از آن، هرگز هیچ چهره‌ی دیگری را درست نمی‌بینی. و عمرت را به جستجوی چهره‌ای می‌گذرانی که دیگر حتا خودش را هم درست در ذهنت نداری .چهره‌ای که فقط روشنایی بی حد، گرمای دلپذیر و جذابیت بی مانندش را به خاطر سپرده‌ای. با این نشانی، به هیچ مقصدی نمی رسی. در جاده‌ای تاریک، سرگردان خورشیدی می‌مانی که بی اعتنا به تو، برای همیشه در زندگی‌ات غروب کرده. رفته تا شاید جایی دیگر، برای مسافر در راه مانده‌ی دیگری طلوع کند و روزی او را هم بی خبر ترک کند و در تاریکی بگذارد. این خاصیت خورشید است. قصد آزارت را ندارد. فقط ماندنی نیست. مسافر عاقل در راه کورمال کورمال پیش می‌رود. به روشنایی کم فروغ فانوسی که در دست دارد، اتکا می‌کند. همان سنگفرش محقر پیش پایش را می‌بیند. در چاله‌ها نمی‌افتد. رؤیایی ندارد. دردی هم نمی‌کشد. آنکه در روشنایی خورشید غرق شده، یک لحظه، فقط یک لحظه، چشم‌انداز وسیع‌تر را می‌بیند. همه‌ی گل‌ها و درخت‌ها و پرنده‌ها و کوه‌ها. همه‌ی راه‌ها و مسیر‌های در هم جهان. راه‌هایی که به تمامی رؤیاها ختم می‌شوند. و وقتی خورشیدش غروب کرد، بقیه‌ی راه را با حسرت تمامی آنچه می‌توانست داشته باشد و ندارد، طی می‌کند. این قصه‌ی مکرر عشق است. با این همه، هر کس خورشیدش را پیدا کند، بی اختیار چشم در چشم آن می‌دوزد و برای ابد در نا‌امیدی غرق می‌شود ...»

قسمتی از کتاب فصل آخر اثر گیتا گرگانی

دکتر ناصر کرمی

    ناصر کرمی را همه می‌شناسیم؛ دانش‌آموخته‌ی مکتب آب و هواشناسی که در پیش‌بینی وضعیت نیواری جامعه رو دست ندارد! دارد؟ او هر جا که لازم باشد، برخلاف جهت رود نشان می‌دهد که دارد شنا می‌کند! در حالی که او زیر و بم‌ها و پیچان‌رودها را به درستی و دقت می‌شناسد و از جریان‌های زیرسطحی که گاه در خلاف مسیر اصلی در حرکت هستند، مانند بختگان مرحوم! آگاه است. برای همین است که آب هرگز ناصر کرمی را نبرده است (و امیدوارم که نبرد)؛ چه آن هنگام که در امپراطوری کرباسچی ترکتازی می‌کرد؛ چه بعد‌تر که وارد ماجرای الویری شد؛ چه حتا دیرزمانی که خود را در محاصره‌ی آّبادگران تشنه قدرت در تیم محمود احمدی‌نژاد دید و چه اینک که با قالیباف بند‌بازی خود را ادامه می‌دهد! در تمام طول این سال‌ها، ناصر کرمی آن بالاها ماند و با یادداشت‌های اغلب شیرین و جذابش، خوانندگان پرشمارش را به رغم خشمگین‌کردن یا دلگیر ساختن گاه و بی‌گاه، به تحسین واداشت و البته وامی‌دارد! نمی‌دارد؟
   آخرین دست‌پخت سرآشپز طناز و هوشمند ما که همزمان با چهارمین موج سبز وبلاگستان به مرحله‌ی طبخ و بهره‌برداری رسید؛ «آغازی بر پایان خاورمیانه» بود که به رغم ظاهر بسیار لذیذ و طعم و عطر وسوسه‌برانگیزش، این احتمال را می‌شد داد که سبب سؤهاضمه‌ی برخی از مخاطبان و آدم‌های فرصت‌طلبی را فراهم آورد که یا راه و رسم بازی را نمی‌دانند و یا خوب بلدند مردم را به بازی بگیرند!
   اما به راستی ناصر کرمی چه می‌گوید که درویش را واداشت تا اینگونه واکنش نشان داده و وبلاگنویسان را به عکس‌العمل فراخواند؟ او در انتهایی‌ترین بند از قصه‌ی جذابی که هوش از سر خوانندگانش ربوده و کاملاً تسلیم این نورافشانی خورشیدوارش ساخته، به نرمی می‌نویسد: «تردیدی نیست که اجلاس کپنهاگ فقط برای کاهش دردسر خرس‌های قطبی به واسطه ذوب شماری از کوه‌های یخی بر پا نشده است. غرب می‌خواهد مطمئن شود کسی جای دوردستی - حتا هنگامي كه با آرامش خاطر لم داده است توي صندلی و فوتبال تماشا مي‌كند – نقشه‌ی قتل عام کفار آن سوی آب‌ها را نمي‌كشد
   اندکی قبل‌تر از آن هم نوشته بود: «پیرامون جورج بوش را ژنرال‌های جنگ سالار پرکرده بودند و ابزار او تانک‌هایی بودند که دره به دره در افغانستان و صحرا به صحرا در عراق دنبال تروریست‌ها می‌گشتند. اما در کابینه‌ی اوباما سبزگراها و فیزیک‌دانان متخصص انرژی‌های نو جای ژنرال‌ها را گرفته‌اند و ابزارهای او پره‌های توربین‌های بادی و صفحات آفتاب‌گیر نیروگاه‌های خورشیدی هستند که قرار است راه رهایی از نفت، تروریست‌های نفت فروش و البته ... و البته دلنگرانی‌های مربوط به افزایش اثر گلخانه‌ای زمین را به همگان نشان دهند
   و درست اینجاست که ضربه‌ی نهایی را بر سر خواننده‌ی مسحور‌شده‌ی خویش وارد ساخته و فتوای تاریخی‌اش را صادر می‌کند؛ فتوایی که تقریباً همه در نگاه نخست چاره‌ای ندارند جز آن که زبان به تحسین و تمجیدش بردارند و این حکم مطلقه را دربست بپذیرند!
   او قصه‌ی خود را اینگونه به پایان می‌برد: «کپنهاگ، آغاز پایان خاورمیانه است. همین و تمام
   توجه کنید که او حتا نمی‌گوید که کپنهاگ ممکن است آغازی بر پایان خاورمیانه باشد! بلکه با صلابتی کرمی‌وار حجت را تمام کرده و پرچم خویش را در سرزمین کفر و جهل و حماقت و ... فرو نموده و زنهار می‌دهد: همین و تمام!

کاری تامل برانگیز از فرهاد بهرامی - جام جم

   ناصر در بخش دوم از سریال جذابش که 3 دقیقه گذشته از بامداد امروز – جمعه 27 آذرماه 1388 – منتشر کرده است؛ با ابراز حیرت فراوان می‌نویسد: «تصور شده جانمايه موضوع، دستاويزي فني يا سياسي خواهد بود قابل استفاده براي دولت‌هاي منطقه. جل‌الخالق! از كجاي مطلب چنان موضوعي مستفاد مي شود؟»
   البته موضوع واقعاً در حد دولت‌های منطقه نیست! هست؟ چون من فکر نکنم آن شیوخ نازنین و ثروتمند و اغلب فارس‌ستیز، حوصله‌ی خواندن یک داستان فارسی – ولو جذاب – را داشته باشند!
   آنچه که ناصر عزیز باید به آن توجه کند – و البته هیچ ربطی هم به انکار یا پذیرش نظریه‌ی جهان‌گرمایی با ریشه‌ی انسانی ندارد – آن است که سالهاست در این دیار طرفداران محیط زیست را با عنوان عناصری معلوم‌الحال با شیفتگی نسبی به جبروت غرب توصیف کرده و آنها را یا به قول وزیر کشور وقت: گروه‌هایی مشکوک لقب داده‌اند؛ یا مانند وزیر ارشاد وقت: به تمسخرشان همت کرده‌اند؛ یا مانند وزیر راه و ترابری وقت: آنها را مشتی رمانتیک هیاهو‌گر برای هیچ پنداشته‌اند؛ یا مانند امام جمعه وقت سمنان، آنها را مانع اجرای احکام الهی معرفی کرده‌اند؛ یا مانند امام جمعه رضوان‌شهر و مدیرکل اوقاف گیلان؛ آنها را نمونه‌ای بارز از خرافه‌پرستان مدرن قلمداد کرده‌اند؛ یا مانند معاون اول رییس‌جمهور که صراحتاً سیاست‌های محیط زیستی و به ویژه کنترل جمعیت را در شمار دسایس و توطئه‌های غرب علیه جهان اسلام دانسته‌اند و یا ...
   حال تصور می‌کنید انتشار چنین فرضیه‌هایی که می‌گوید: «يكي از دلايل تغيير رويكرد دولت آمريكا نسبت به موضوع تغيير اقليم عمدتاً با هدف بهره‌گيري از اين پديده (جهان گرمایی) در جهت مقابله با بنيادگرايي است. اين نكته براي دولت ايران تهديد تلقي ميشود يا فرصت؟ غرب مي‌گويد محدود كردن تجارت نفت راهي است براي مقابله با موج فزاينده بنيادگرايي در خاور ميانه. يك جور راه ميان‌بر و كم هزينه‌تر از حمله به برخي از اين كشورها.» چه بازتابی در محافل سنتی نزدیک به حاکمیت دارد که از اساس با تظاهرات محیط زیستی شهروندان به دیده‌ی تردید و شک می‌نگرند؟

   ناصر جان!
   آیا داستان مشهور آن در راه مانده را یادت هست؟ مرد از اسبش پیاده می‌شود تا به مسافری در راه مانده کمک کرده و با دادن آب و غذا، او را از مرگ در بیابان نجات دهد. اما صبح که از خواب برمی‌خیزد، درمی‌یابد که نه آن مسافر مانده و نه اثری از اسب و آذوقه‌اش هست! بسیار ناراحت می‌شود و آنقدر می‌گردد تا سرانجام آن مسافر نمک‌نشناس را می‌یابد ... مسافر به التماس می‌افتد و از مرد می‌خواهد که از گناهش درگذرد ... اما مرد به آرامی می‌گوید: من نیامده‌ام اینجا تا تو را تنبیه کنم! من فقط کوشیدم تا تو را پیدا کنم و از تو خواهش کنم تا هرگز این داستان را برای هیچ انسانی تعریف نکنی؛ چون در غیر اینصورت دیگر هیچکس به هیچ در راه مانده‌ای کمک نخواهد کرد!
   حالا همه‌ی خواهش من و برخی دیگر از دوستان هم همین است ناصر جان! کاری نکنیم که به قانون گیاه بربخورد و ناخواسته سبب شویم تا دیگر هیچکس فریاد هیچ علاقه‌مند به محیط زیستی را جدی نگیرد و او را یا بازیچه‌ی غرب بداند و یا اجیرشده‌ی او!
   یادت هست وقتی خبرنگار روزنامه خراسان از یک مدیر سدساز در وزارت نیرو پرسید: »آیا قبول دارید كه سدسازی نوعی فعالیت بیابان‌زاست؟» او به صراحت پاسخ ‌داد: «این یك بحث روشنفكرانه است كه منشاء آن هم آمریكاست"!

   ناصر جان!
   وقتی ما برخی از بزرگترین و شناخته‌ترین دانشمندان حوزه‌ی محیط زیست جهان را در حد یک ژنرال چهار ستاره و بازیچه‌ی دست سیاستمداران دموکرات در کاخ سفید، پایین می‌آوریم، باید هم حق دهی که اینگونه گستاخانه همه‌ی تلاش‌های صورت گرفته توسط همه‌ی علاقه‌مندان به محیط زیست ایران را با برچسب «پز روشنفکری و جیره‌خوار آمریکا بودن» به تمسخر بگیرند!
   برادر من!
   از ماست که بر ماست.

   این، همه‌ی آن چیزی بود که به نظرم در دیدگاه ناصر کرمی عزیز خطرناک می‌نمود. وگرنه چه خورشیدی از تو بهتر برای نگاه کردن و کورشدن؟ ناصر جان!
                                                                همین و تمام!

   در همین ارتباط:
   - کنفرانس کپنهاگ، ‌آغاز پایان دوران نفت؟ گفتگوی ناصر کرمی با بخش فارسی صدای آلمان (به ویژه این بخش از گفتگویش حرف حساب است: « ... هیأت اعزامی از سوی جمهوری اسلامی تلاش خواهد کرد در این کنفرانس انرژی اتمی را در فهرست انرژی‌های پاک قرار دهد و چالش کنونی بر سر برنامه اتمی ایران را ناقض روح کنفرانس کپنهاگ معرفی کند. کرمی به دیدگاه هواداران محیط زیست استناد می‌کند که انرژی اتمی را از جمله به خاطر لاینحل ماندن مسأله دفع زباله‌های خطرناک آن، در زمره‌ی انرژی‌های پاک به حساب نمی‌آورند. او علاوه بر این، بر سطح پایین فرهنگ تکنیک و ایمنی در خاورمیانه نیز تاکید می‌کند و آن را نیز از دغدغه‌ها و نگرانی‌های مربوط به فعالیت نیروگاه‌های اتمی در کشورهایی مانند ایران می‌داند.» می‌بینید چقدر این مرد مخاطب‌شناس است؟
   - طرح اهداف قرمز برای کپنهاگ سبز
   - کپنهاک و بانگ مرغ
   - چگونه موج چهارم را ايجاد كنيم؟
   - پس لرزه هاي نوشته هاي ناصر خان عزيز و محمد خان گرامي
   - گرم شدن زمین و انجماد ...
   - مصلحت اندیشی و نگرانی

درج نظر

روزنامه قدس: هر سال یک پله سقوط می‌کنیم!

    

وبلاگ مهار بیابان زایی و تنور داغ کپنهاگ!

     تیتری که ملاحظه می‌کنید، عنوانی است که روزنامه‌ی قدس برای گفتگو با نویسنده‌ی وبلاگ مهار بیابان‌زایی برگزیده است.
     تکتم  بهاردوست، نخست از من پرسید: «آقاي درويش! وبلاگ‌ها تا چه اندازه توانسته‌اند در ميان مخاطبان اينترنتي، دغدغه‌هاي زيست محيطي ايجاد کنند؟»
     این پرسشی جذاب بود که می‌توانست در راستای برهم زدن خواب زمستانی برخی از دوستان وبلاگ‌نویس و یا ممانعت از عملیات انتحاری ایشان و یا سرنوشت غم‌انگیز وبلاگ خالی‌شده‌ی گرگ خاکستری و یا سرنوشت نامعلوم سایت موج سبز (که چند ساعتی ناپدید شد!)، تأمل‌برانگیز باشد! نه؟
     پاسخ‌های محمّد درویش را می‌توانید اینجا بخوانید.

درج نظر

آیا انرژی خورشیدی از محاق وطنی به در خواهد آمد!؟

    

نظیر چنین صحنه ای را شیرازی ها خوب می شناسند! نمی شناسند؟

    در حالی که ناصر کرمی تماماْ ماجرای پرداختن به استحصال انرزی های نو در ایران را در حد یک شوخی می داند! باید دید که با توجه به سخنرانی دیروز در کپنهاگ، پرداختن به انرژی خورشیدی و سرمایه‌گذاری برای استحصال سزاوارانه‌ی آن در کدامین مرتبه از اولویت های دولت دهم قرار می گیرد؟   در این باره و اهمیت این مزیت ناهمتای خاورمیانه، گفتگوی مرا با خبرگزاری مهر می‌توانید در اینجا بخوانید.

   در همین باره:

   - سرانجام انرژی خورشیدی از آبریزگاه ملت وارد شد!

   - انرژي خورشيدي ؛ بحث داغ فردا در شبكه دوّم سيما – برنامه روز از نو

   - كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

   - شتاب حيرت‌انگيز پيشرفت دانش خورشيدي در جهان

   - اين حق ما نيست!

   - پیشرفت‌های تازه جهان در افزایش ظرفیت تولید انرژی‌‌های تجدید شونده

   - بهترين خبر قرن براي محيط زيست!

   - اوباما وعده‌هایش را کلید می‌زند: شهری که فقط از انرژی خورشیدی استفاده خواهد کرد!

   - ميانگين تابش خورشيد بر خاك ايران چقدر است؟

درج نظر

احمدی‌نژاد در کپنهاگ خبر از مطالعات گسترده ایران برای استفاده از انرژی خورشیدی و بادی داد!


احمدی نژاد در کپنهاگ - عکس از خبرگزاری فرانسه

    سرانجام انتظار به سر رسید و پس از چند دوره غیبت رؤسای جمهور ایران در دولت‌های پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم، این رییس دولت دهم بود که تابو را شکست و حاضر شد برای شرکت در یک اجلاس محیط زیستی به همراه رهبران 119 کشور دیگر جهان، خود را به یکی از یخ‌ترین پاره‌های زمین در شمال اروپا برساند تا مراتب نگرانی دولت متبوع خویش را از روند جهان‌گرمایی اعلام دارد.    نگارنده از امروز و با مطالعه‌ی چندباره‌ی سخنان عصر دیروز دکتر محمود احمدی‌نژاد در اجلاس کپنهاگ تصمیم گرفته است که برای دفاع از آرمان‌های بلند اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و پاسداری از حیات اجتماعی روبه رشد هموطنانم که در گرو پایداری محیط زیست ایران است؛ از آموزه‌های مطرح شده در همین سخنرانی بهره برده و به جدال با طبیعت‌ستیزانی برخیزد که اغلب آنها، رییس و فرمانده خود را همین دولتی می‌دانند که عالی‌ترین مقامش دیروز گفت:
   - غلظت گازهاي گلخانه‌اي در نیوار (اتمسفر)، طي دهه‌هاي اخير 35 درصد و دماي زمين حدود یک درجه سانتي‌گراد افزايش يافته است.
   - تعادل آب و هوا در بيشتر مناطق جهان مختل شده است.
   - طوفان‌هاي بزرگ، سيل‌ها و خشكسالي‌هاي گسترده و بحران غذا در راه و سطح بيابان‌ها رو به گسترش است. تغيير بوم‌سازگان‌ها (اكو‌سيستم‌ها) موجب اخلال جدي در چرخه‌هاي حيات جانوران و حيوانات در خشكي و دريا شده است.
   - سالانه ميليون‌ها نفر بر اثر آسيب‌هاي ناشي از هواي آلوده، جان خود را از دست مي‌دهند و بيماري‌هاي پوستي و تنفسي رو به افزايش است.
   - اگر انتشار گازهاي گلخانه‌اي با همين سرعت افزايش يابد به زودي سطح اين گازها به دو برابر پيش از دوران صنعتي شدن مي‌رسد، يعني به جاي كاهش 50 درصدي، 50 درصد افزايش مي‌يابد و حيات طبيعي را با چالش جدي مواجه مي‌نمايد.

    توجه داشته باشید که این سخنان را فردی می‌زند و در جامعه‌ای بیان می‌شود که تاکنون هرگز هیچ شعار محیط زیستی، زمینه‌ساز ورود هیچ کاندیدایی به ساختمان پاستور، صحن بهارستان و نظایر آن نبوده است. حتا نمایندگان تمامی تشکل‌های سیاسی کشور در آستانه‌ی آخرین دور رقابت در مجلس شورای اسلامی با تعجب و حیرت می‌گفتند: اصلاً چه ربطی بین جهان‌گرمایی و تغییر اقلیم با انتخابات و آرای شهروندان می‌تواند وجود داشته باشد؟!

    برای همین است که خوشحالم! چون:

    دیگر وزیر ارشاد این دولت نمی‌تواند طرفداران محیط زیست را به سخره بگیرد!

   دیگر وزیر کشور اجازه ندارد تا از گروه‌های حامی محیط زیست در ایران با عنوان تشکل‌های مشکوک نام ببرد!

   دیگر وزیر راه نخواهد توانست تا نگرانی‌های طرفداران محیط زیست را در ایران با هیبت کاذب برژنف مقایسه کند!

   دیگر رییس اوقاف فلان استان به خود حق نخواهد داد تا فرمان قتل درختان کهنسال را به بهانه مقابله با خرافه پرستی صادر کند!

   دیگر هیچ فرمانده نظامی دستور برپایی رزمایش در ارزشمندترین پاره های طبیعت وطن را صادر نخواهد کرد!   

   دیگر معاون اوّل رییس جمهور در این کشور جرأت نخواهد کرد تا آموزه‌های محیط زیستی را در راستای سیاست‌های امپریالیستی معنا کند!

   و دیگر خود رییس‌جمهور نخواهد توانست به دستگاه منابع طبیعی هشدار دهد که مبادا مانع توسعه شوید و یا مردم را به افزایش زاد و ولد تشویق کند و یا به افتتاح سازه‌هایی رأی دهد که آنها آشکارا نیوار را آلوده‌تر ساخته و از ضریب پایداری سرزمین مادری می‌کاهند.
   حالا طرفداران محیط زیست در ایران کلی حرف‌های قشنگ و سبزرنگ از عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در صندوقچه‌ی ذهن و خاطرات خود دارند که در همه‌گیرترین تریبون جهانی بر زبان رانده شده و نمی‌توان فراموش یا انکارش کرد.
   محمد درویش از امروز شمارش معکوس برای اجرایی شدن این فرامین و آموزه‌ها را در زیست‌محیط وطن آغاز می‌کند و با خوش‌بینی سبز‌رنگی که همه‌ی عاشقان طبیعت در وجودشان موج می‌زند، در انتظار عملی شدن آن وعده‌ها می‌ماند.
   دکتر احمدی‌نژاد در بخشی از سخنان خود می‌گوید: آمريكا با كمتر از 5% جمعيت جهان، 25% از نفت و انرژي و بيش از 18% از چوب و حدود 14% آب دنيا را مصرف مي‌كند و حدود 40% خودروهاي جهان در آن كشور در حركتند. اين دولت معادل اكثريت كشورهاي جهان بودجه نظامي و در تمام نقاط درگيري و جنگ، حضور فعال دارد. كشورهاي مشهور به پيشرفته صنعتي با حدود 20% از جمعيت جهان 85% انرژي را مصرف و به تبع آن بيشترين آلودگي را منتشر مي‌نمايند.

   این حرف بسیار درستی است که نشان از عدالت‌گریزی جامعه‌ی جهانی می‌دهد. اما ایران چه کرده است؟ مگر نه این است که خود بارها اعلام کرده‌ایم که همین ایرانیانی که فقط یک درصد جمعیت جهان را به خود اختصاص داده‌اند، هشت تا ۱۰ برابر میانگین سرانه‌ی جهانی انرژی مصرف می‌کنند؟ مگر عالی‌ترین مقام محیط زیست ایران اعلام نکرده است که فقط 9 کشور در جهان وجود دارند که بیشتر از ما محیط زیست خود را تخریب می‌کنند؟ و مگر همین رییس مرکز پژوهش‌های علمی صنعتی ایران اعلام نکرد که سهم اختراعات ایرانیان به ازای هر یک میلیون نفر، کمتر از یک اختراع است! آیا کسی می‌داند که پیشروترین کشور در این حوزه کدام است؟ آیا جز این است که بیش از 95 درصد  از مجموع اخترا‌ع‌های جهان در همان کشورهایی رخ می‌دهد که به گفته‌ی رییس جمهور، 85 درصد انرژی را مصرف می‌کنند؟
آنچه که حرف حق ما را در جهان پذیراتر می‌سازد، اعتراف به چنین نکاتی است که سبب می‌شود تا طرفین دریابند که اگر نقاط ضعف را می‌بینیم و انتقاد می‌کنیم، حاضر به کتمان نقاط قوت هم نیستیم! هستیم؟
   و اما شاه بیت سخنان دکتر احمدی‌نژاد آنجایی بود که گفت: «نقل است كه بيش از 250 ميليارد دلار در لشگركشي به افغانستان و حدود 1000 ميليارد دلار در جنگ عراق هزينه شده است.  آيا با هزينه 50 ميليارد دلار در زيرساخت‌‌ها و توسعه اقتصادي، افغانستان به يك كشور آباد تبديل نمي‌گرديد و با هزينه 200 ميليارد دلار در توسعه فن‌آوري‌هاي جديد و استفاده مناسب از انرژي فسيلي، سطح آلاينده‌ها به قبل از دوره صنعتي برنمي‌گشت. در حالي كه انتشار گازهاي گلخانه‌اي، هزاران برابر بيش از تروريست‌ها كه منفورترين موجوداتند، موجب كشتار بي‌سروصداي انسان‌ها مي‌شود، آيا همه اهداف كنوانسيون با مصرف كمتر از نيمي از بودجه نظامي دولت آمريكا محقق نمي‌شود. آيا بهتر نيست بخشي از اعتبارات نظامي كشورهاي اصلي پيوست يك به ارتقاء رفاه مردم و كاهش آلودگي‌ها اختصاص يابد؟»

     این پرسش بسیار سزاوارانه ای است. اگر ملت‌ها یاد بگیرند که به جای خرج کردن پول برای نابود کردن خود و زیرساخت‌هاشان، در راه حل معضلات محیط زیستی گام بردارند، بی‌شک در این جهان نه گرسنه و نه بیکاری نخواهد ماند و زمین نیز اینگونه از کابوس آلودگی‌های شیمیایی و رادیواکتیو و انفجارهای مهیب و بنیان‌کن آسیب نخواهد دید و در رنج نخواهد ماند.

    آقای احمدی نژاد!

    بیا و خودت پیش قدم شو و اعلام کن که حاضری 20 درصد از بودجه نظامی دولت خویش را از همین سال آینده - که پیشنهاد دادید تا به عنوان سال اصلاح الگوی مصرف در جهان معرفی شود - کاهش داده و آن را برای استحصال انرژی‌های نو هزینه کنی و آنگاه از همه‌ی دولت‌های جهان هم بخواه تا چنین کنند و در یک روند معنی‌دار، دنیا برود به سوی خلع سلاحی که بیش از سه هزار سال است نخبگان جهان از زمان افلاطون بزرگ آرزویش را در اتوپیای خویش در سر داشته و همچنان آن مدینه‌ی فاضله یا آرمان‌شهر، پاره‌ای تفکیک‌ناپذیر از رؤیاهای بشر مانده است.

    و در پایان سخنرانی، آقای احمدی‌نژاد – پس از آن که نوید دادند مطالعات گسترده‌ای را برای استحصال انرژی‌های نو از جمله خورشید و باد در دستور کار داشته و دارند- می‌دانید از چه کسانی تقدیر کردند؟ ایشان از همه دوستداران طبيعت و حيات انساني و گروه‌هاي مردمي كه با سخنراني‌ها و تجمعات و روشنگري‌هاي خود، موجب تحريك حساسيت مثبت نسبت به ضرورت صيانت از محيط زيست شده‌اند، تشکر کردند! یعنی همه‌ی آنهایی که حرف‌های‌شان و تظاهرات‌شان – نه تنها – تاکنون هرگز بازتابی شایسته در تریبون‌های متعدد درون حکومتی ایران نداشته است، بلکه همیشه با تردید و سؤظن به آنها نگریسته شده و می‌شود!
    بیاییم همه دعا کنیم که توجه به محیط زیست در ایران حالا از مرحله‌ی شعار، وارد عمل شود! یادمان باشد که تا همین چندی پیش، شنیدن این حرف‌ها از زبان آقای احمدی‌نژاد هم  آرزو بود! نبود؟

درج نظر

تبریک! سازمان حفاظت محیط زیست کشور هم برگزاری اجلاس کپنهاگ را پس از 10 روز تأیید کرد!!

    سرانجام پس از جنب و جوش‌های ناهمتایی که نهاد متولی طبیعت وطن برای اطلاع‌رسانی و حضور فعال و هدفمند در اجلاس کپنهاگ در طول 10 روز سپری شده از آغاز اجلاس انجام دادند؛ موضوعی که مفصلاً در همین تارنما به آن پرداخته و ابراز ژرف‌ترین تأسفی که می‌توان کرد را کردیم!
    اینک می‌توان با ورود به درگاه مجازی سازمان حفاظت محیط زیست کشور خبردار شد که می‌توان گزارش سند هيأت ايراني در پانزدهمين نشست تغيير آب و هوا در دانمارک را ملاحظه کرد. هرچند اگر اصل خبر را بخوانید، هر چیزی را می‌توانید ملاحظه کنید، جز همان اصل گزارش سند را! ولی به هرحال آقایان پس از پرس و جوهای فراوان دریافته‌اند که رییس، دو روز است که خودش هم در کپنهاگ است!   

صفحه نخست تارنمای طرح ملی تغییر آب و هوا که از خواب زمستانی بیدار شده است!

    شوق‌برانگیز‌تر آن که، تارنمای دفتر طرح ملی تغییر آب و هوا هم بعد از نزدیک به دو سال از خواب زمستانی قطبی خود بیدار شده و با گذاشتن لوگوی اجلاس، اعلام کرده است که: "پانزدهمين كنفرانس اعضاء‌ كنوانسيون تغييرات آب و هوا و پنجمين نشست متعهدين پروتكل كيوتو - ۷ الي ۱۸ دسامبر ۲۰۰۹ - كپنهاگ ، ‌دانمارك " در حال برگزاری است! و البته چند تا عکس هم گذاشته‌اند که حقیقتاً دستشون درد نکنه! بکنه؟

    مؤخره:
    نمی‌خواهم زیاد بدبین یا سخت‌گیر باشم. همین دیروز بود که یکی از خوانندگان تازه‌ی مهاربیابان‌زایی - آقای رگبار - از نگارنده پرسیده بود: آیا این همه تلاش، اثری یا فایده ای هم برای محیط زیست داشته است؟ خواستم بگویم: این هم آخرین اثر مفید وبلاگ مهار بیابان زایی! همین که بتوان چرت این آقایان را پاره کرد، خوب است! نیست؟

درج نظر

ناصر کرمی از نگاه نیک آهنگ کوثر و محمد رضا نوروزی!


    تازه‌ترین پژواک‌های دیدگاه بحث‌برانگیز ناصر کرمی را می‌توانید در روایت نیک آهنگ کوثر و دکتر محمدرضا نوروزی پیگیری کنید.
    ممنون از ناصر خان که مانند قضیه شغال دوباره در وبلاگستان رو به انجماد سبز، نفسی دمید و هیزمی افروخت. فقط امیدوارم که شعله‌های این هیزم از هر کران پدیدار نشود و دامن خودش را نگیرد!

نیک آهنگ کوثر

- گرم شدن زمین و انجماد ...نیک آهنگ کوثر

دکتر نوروزی در کنار فرهاد ورهرام

- مصلحت اندیشی و نگرانی ... دکتر محمدرضا نوروزی

درج نظر

Kari Norgaard؛ زنی که محیط زیست را از منظر روانشناسی تحلیل می‌کند و یا بر عکس!

   

از موج چهارم سبز حمایت کنیم

    خیلی دشوار است که خانم کری نورگارد را یک متخصص در حوزه محیط زیست نامید که جذب دانش روانشناسی شده است و یا برعکس، او را روانشناسی دانست که بوم‌شناسی در خونش جریان دارد. او خودش نیز قایل به این مرزبندی نبوده و خود را عضو هر دو گروه در دانشگاه Whitman ایالت واشنگتن آمریکا می‌داند - دانشگاهی که سال تأسیس آن به ۱۸۸۲ میلادی باز می گردد - که در پی کشف راز و رمز کیفیتی است که از آن با عنوان «عدالت محیط زیستی» یا Environmental Justice می‌شود یاد کرد.
    از همین رو برای من، او یه جورایی شبیه به استیون هاوکینگ؛ جسور، باهوش و هنجارشکن است که به قول خودش نمی‌توان او را در چهاردیواری حبس کرد!

دکتر کری نورگارد

    اخیراً این بانوی سبزاندیش آمریکایی پژوهشی را به سامان رسانده که به ویژه برای اهالی وبلاگستان سبز در ایران - و از جمله ناصر کرمی عزیز - هم می‌تواند جالب باشد.
    گزارشی از تلاش وی را با عنوان «روانشناسی انکار تغییرات اقلیمی» یا The Psychology of Climate Change Denial می‌توانید در قالب یک تحلیل گزارش‌گونه و مصاحبه در  wiredscience یا در بی بی سی بین‌الملل بخوانید که البته بخش‌هایی از آن را نیز بهنوش خرم روز در خبرآن لاین با عنوان:«روانشناسی انکار گرمایش زمین» ترجمه و منتشر کرده است.
    توصیه می‌کنم این گزارش و پاسخ‌های کاری نورگارد را بخوانید؛ شاید دلیل انکار خطر گرمایش زمین را از طرف برخی آشنایان و ناآشنایان دریافتیم!

درج نظر

جنب و جوش حیرت انگیز سازمان حفاظت محیط زیست در ماجرای کپنهاگ!

از موج چهارم سبز حمایت کنیم

      واقعاً آدم حیرت می‌کند از این همه جنب و جوش و فعالیت مستمر و شبانه‌روزی متولیان طبیعت کشور در اجلاس کپنهاگ!
      مدام در حال اطلاع‌رسانی هستند؛ پیوسته آخرین برنامه‌ها و دیدگاه‌های دولت متبوع خویش را به جهانیان اعلام داشته و می‌دارند؛ اصلاً خواب ندارند طفلکی‌ها ... یک پای‌شان در کپنهاگ است تا مقدمات سفر رییس دولت دهم را فراهم کنند و یک پای‌شان در کنفرانس‌های خبری متعدد با نمایندگان رکن چهارم دموکراسی! تا با بهترین کیفیت و کمترین زمان ممکن به مردم خود و دیگر کشورهای جهان بنمایانند که دارند در این مهم چه می‌کنند!
     باور نمی‌کنید؟ کافی است سری به درگاه مجازی و البته رسمی سازمان حفاظت محیط زیست کشور بزنید تا ببینید که در آنجا هر خبری را می‌توان یافت، مثل این خبر یا آن یکی! اما دریغ که به موضوع کپنهاگ اشاره‌ای حتا در حد یک خط شده باشد!

تصویر صفحه نخست تارنمای دفتر طرح ملی تغییر آب و هوا - آخرین بروزرسانی: زمستان 1386!

     تأسف‌آورتر و حیرت‌انگیزتر آن که، وقتی به تارنمای دفتر طرح ملی تغییر آب و هوا مراجعه می‌کنیم که علل‌القاعده باید همه‌ی هم و غمش همین اجلاس کپنهاگ باشد، درمی‌یابیم که آخرین مطلبش مربوط به زمستان سال 1386 است!
    انگار خواب زمستانی این دفتر به مراتب از خواب زمستانی برخی از وبلاگ‌نویسان محترم به اصطلاح سبزنویس هم سنگین‌تر است که در بزنگاه‌های حیاتی ناگهان خوابشان می‌برد و یا در بیداری هم خواب هستند و یا خودکشی می کنند و اصلاً متوجه رخدادهای خطرناکی که در همین حوالی در حال وقوع است، نیستند! هستند؟
     وای بر ما ...
     نتايج حاصل از سناريوهاي مختلف تغيير اقليم در ایران نشان مي‌دهد كه با بالا رفتن دما، تبخير در اغلب حوضه‌هاي آبخیز و در تمام طول سال، افزايش مي‌يابد. افزايش دما در حدود تقريبا 2 تا 6 درجه سانتي‌گراد موجب 6 تا 12 درصد افزايش در تبخير سي حوضه و بارش 71- 78 درصد تغيير دارد. كاهش رواناب سالانه از 88- تا 50+ درصد تغييرات نشان مي‌دهد و بدین ترتیب امنیت غذایی ما هم مورد تهدید جدی قرار خواهد گرفت ... اما ما همچنان خواب هستیم! آن هم در حالی که اعلام می‌شود روند گرم شدن کره زمین می‌رود تا در سال آینده – 2010 به مرزی باورنکردنی افزایش یابد و به بالاترین حد خود برسد!

     آقای محمدی‌زاده عزیز!
     پس کجا رفت آن حرف‌های زیبا؟
     دست کم گوش مسئول سایت سازمان را بتابانید که اینقدر آشکارا ویترین‌تان را لو ندهد! به خدا پر از گرد و خاک است! نیست؟

     مؤخره:
     راستی چرا کسی همچنان پیام خطرناک ناصر کرمی را درنمی‌یابد یا جدی نمی گیرد؟! ۷:۳۰ امروز در برنامه روز از نو شبکه دوم سیما سعی می کنم تا به این موضوع جدی تر بپردازم.

                                                                   درج نظر

در دومين روز از چهارمين موج سبز؛ هنوز كسي منظور ناصر كرمي را درنيافته است!

لطفاً از چهارمین موج وبلاگستان حمایت کنید ...

در نوشتار پيشينم اشاره كردم كه ناصر كرمي يادداشتي زيركانه، هوشمندانه و عالمانه بر ماجراي كپنهاگ نوشته و همانگونه كه استيون هاوكينگ با سخنراني جنجالي‌اش، پايان فيزيك نظري را اعلام كرد، او نيز در حقيقت خط پاياني را بر قصه‌ي انتشار گازهاي گلخانه‌اي كشيد يا دست كم كوشيد تا بكشد!
    امّا حيرت‌انگيز است كه هنوز اين يادداشت سحرانگيز آن گونه كه سزاوار است از سوي اهالي وبلاگستان سبز مورد عنايت قرار نگرفته و درك نشده است.
    هشدار مي‌دهم كه يادداشت ناصر كرمي، سرفصل بسيار مهم و تعيين‌كننده‌اي در تمامي تلاش‌هايي كه تاكنون سبزهاي وطني و غير وطني براي روشن‌گري در حوزه‌ي جهان‌گرمايي انجام داده‌اند، مي‌گشايد. مباد كه آن را دست كم بگيريد.
    فارغ از همه‌ي هياهوهاي كپنهاگ، انتظار مي‌رود تا وبلاگ‌نويساني چون سام خسروي فرد، حميدرضا عباسي، پيمان سپهري، هومان خاك‌پور، مژگان جمشيدي، الهه موسوي، سعيد مقيسه، روشنك شهبازي، عباس محمدي، مريم نظري، پژمان - محمدرضا - نوروزي، شهريار صيامي، محمد خسروشاهي، عليرضا آيينه‌چيان، سيد محمد مجابي، معصومه ابتكار، هومن روانبخش، شهريار عيوض زاده، محسن تيزهوش، صفورا زواران حسيني، پروانه اسماعيل زاده، مرد خاكي، حميدرضا ميرزاده، شاهين سپنتا، سلول، عبداللطيف عبادي، مرتضي ميرزايي، كيومرث سفيدي، سپهر سليمي، مريم خزايلي، نيك آهنگ كوثر، حسين نوروزي، مهدي اشراقي، شاهرخ جباري، فرزان اسدي، شيوا شفاهي، سهيل نوروزي، وحيد نوروزي، صدرالدين علي پور، دلاور نجفي، حسام‌الدين نراقي، مريم مؤمني، غلامرضا گودرزي، محمد افراسيابي، كيارش بشايايي، پيام احتسابيان، فرشيد فاريابي، حميدرضا وجداني، مهتا، كتايون ربيعي، حميدرضا بي‌تقصير، رسول خورازمي، امير سررشته داري، پوريا ناظمي، حامد رحيمي، سيامك معطري و ... به اين مهم بيش از پيش توجه كنند و نگذارند ناصر خان عزيز ما تك نفره و اينگونه فارغ‌البال بتازد!

درج نظر

اجلاس کپنهاگ: آغازی بر پایان خواب زمستانی وبلاگستان سبز در ایران!؟

به موج چهارم سبز بپیوندید ...

     و سرانجام 20 آذر 1388 از راه رسید تا دوستداران محیط زیست در ایران به بهانه‌ی برپایی اجلاس زمین در کپنهاگ؛ موتور موج چهارم را روشن کرده و نشان دهند که تا چه اندازه به این مقوله جدی نگریسته و چه دورنمایی برای آن متصور هستند.
    تا اینجای کار، البته فقط ناصر خان کرمی دورنمای خود را از کپنهاگ ارایه داده که الحق و والانصاف دورنمایی خواندنی است!
    عباس محمدی عزیز هم سرانجام، سری به آرشیو ارزشمند 35 ساله‌اش زده تا حاصل دیداری آن همه کوه‌پیمایی را  از منظر جهان‌گرمایی به نمایش نهد.
   هر دو یادداشت را توصیه می‌کنم که بخوانید و در پای آن درنگ کنید. هرچند نمی‌توان از موقعیت‌سنجی دولت‌مردان عزیزمان هم بگذریم که انحلال مصوبه‌ی 120 کیلومتر را دقیقاً در بدترین زمان ممکن اعلام کردند تا همه دریابند که بین آن حرف‌های زیبا با عمل تا چه اندازه تفاوت وجود دارد!
    من که یاد مراسم روز خبرنگار در ایران افتادم که اغلب با تعطیلی و توقیف و بی‌کاری چند روزنامه و روزنامه‌نگار همراه می‌شود! نمی‌شود؟
     پس حالا که این همه سوژه‌ی ناب در اختیارتان هست، لطفاً لاک‌تان را بشکنید و از خواب بیدار شوید و به بهانه‌ی کپنهاگ هم که شده از طبیعت وطن بنویسید و این که آیا ناصر واقعاً راست می‌گوید یا بیشتر با هوشمندی خارق‌العاده‌اش دارد چراغ سبزی را با قرمز تعویض می‌کند!

   به همین بهانه و از همین نویسنده:

   - چالش جهان‌گرمایی را در کپنهاگ به فرصت بدل کنیم

   - در فاصله‌ی 3 روز تا سبزترین اجلاس جهان؛ خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند کپنهاگ را باید خورد یا پوشید یا ...?!

   - آیا بشر در جهان‌گرمایی مؤثر است!؟

   - از دامنه‌هاي هيماليا تا اعماق اقيانوس هند؛ چشم‌ها به سوي كپنهاگ!

   - رونمایی از نقشه‌ای عجیب در موزه علم لندن!

   - تصویری که جهان‌گرمایی را تعریف می‌کند!

   - خبری که نمایندگان عربستان را در کپنهاگ خشمگین می‌کند!

درج نظر


و سرانجام چهارمين موج سبز وبلاگستان از راه مي‌رسد!


     بعد از يك دوره خواب زمستاني – آن هم از نوع قطبي و كمبو‌اش! – دوباره گويا قرار است چرخ‌هاي سبز وبلاگستان به چرخش درآمده و همه به بهانه‌ي كپنهاگ، برگي از دفاتر مجازي‌شان را سبز كنند.
    اميد كه اين دعوت و موج‌آفريني، سبب شود تا برخي از دوستان را كه مدت‌هاست حتا خاك وبلاگ‌شان را هم جارو نكرده‌اند، دوباره در اين محيط دوست‌داشتني و بالنده ببينيم و از ديدگاه‌هاشان بهره‌مند شويم.
    ممنون از محسن تيزهوش عزيز و دكتر مهدي اشراقي گرامي كه مانند هميشه، همه‌ي زحمت‌ها را داوطلبانه به جان مي‌خرند و سبزينگي وبلاگستان را پاس مي‌دارند. و البته ممنون از نمایندگان عالی مقام ۱۹۳ کشوران جهان که با حضورشان در کپنهاگ سبب زایش دوباره موج سبز را در وبلاگستان فارسی مهیا کردند.
     پس وعده‌ي ما : چهارمین موج سبز در آخرين دهه از آخرين ماه پاييز دوست‌داشتني 88 ... و به بهانه‌ي كپنهاگ.

موج سبز

     می ماند يك حسرت:
    چند روز پیش با اروند مشغول جستجوی یک کارتون مناسب بودم که ناگهان این کار را دیدم و دلم گرفت ... هرچند نتوانستم دلیل گرفتن دلم را برای اروند توضیح دهم! درست مثل زمانی که اشکهای طبیعت هم آنقدر درآمد تا خشک شد و رفت ...
     خواستم بگویم: نکنید این کار را بچه‌ها! وبلاگ‌های شما، فرزندان شما هستند؛ آیا کسی مجاز است که فرزندش را نیست کند و یا به فراموشی بسپارد؟! فرزند را باید تا هستی، تا نفست گرم است و تا رطوبت چشمانت باقی است، عاشقانه و بی‌منت دوست داشت و نوازش کرد. همین!
    يادي بايد كنم از سپهر سليمي عزيز كه در راه‌اندازي سه موج گذشته وبلاگستان، بسيار زحمت كشيد و با زيستايش خوش درخشيد؛ امّا همچنان در حيرت و افسوسم كه چرا عمر آن زيستا مثل پروانه بود و حالا مدت‌هاست كه نه زیستای سپهر – یا به قول خودش: آخرین دسته گل سبزش! - را می‌بینیم و نه خود سپهر  را! مي‌بينيم؟ حتا شماره تلفنش را هم عوض كرده است؛ چه رسد به پسورد تارنماي محبوبش!
    لطفاً جواب دهيد آقا سپهر نازنين. موج چهارم برای پرشی بلندتر و پروازی در اوج‌تر به یاری همه‌ی ما نیاز دارد.

درج نظر

سرانجام انرژی خورشیدی از آبریزگاه ملت وارد شد!

آبگرمکن های خورشیدی بر بام آبریزگاه عمومی پارک ملت - 15 آذر 1388

      مهم نیست چگونه وارد می‌شود و از چه طریقی گام نخست برداشته می‌شود؛ مهم این است که سرانجام تابو شکسته شده و همه – از مدیران گرفته تا مردم – دریابند که می‌شود به انرژی خورشیدی اطمینان کرد و نیازهای گرمایشی و سرمایشی و روشنایی خویش را از او به پایدارترین و ارزان‌ترین و پاک‌ترین و بی‌سر و صدا‌ترین شکل ممکن طلب نمود ...

ادامه نوشته

خبری که نمایندگان عربستان را در کپنهاگ خشمگین می‌کند!

     

راجاندرا پاچوری - رییس IPCC

     در آستانه آغاز به کار اجلاس کپنهاگ و تنها به فاصله‌ی اندکی از انتشار خبری که تردیدهایی در نقش انسان در فرآیند جهان‌گرمایی آفریده بود، اینک خبر می‌رسد که آن تردیدها دارد کم رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شود! و به همین نسبت، نمایندگان دولت‌هایی نظیر عربستان سعودی, خشمگین و خشمگین‌تر!
     چرا که اینک رییس IPCC – راجاندرا پاچوری – می‌گوید: مطالعات دانشمندان بریتانیایی در دانشگاه East Anglia با یافته‌های دانشمندان در سایر نقاط جهان همخوانی دارد.
     به دیگر سخن آرزوی آن که کاهش گازهای گلخانه‌ای از دستور کار اجلاس کپنهاگ حذف شود – درخواستی که عربستان سعودی مصرانه بر آن پای می‌فشرد – آرزویی است که صاحبانش باید آن را به گور ببرند!

                                                           درج نظر

نه! اشتباه نکنید؛ اینها طرفداران تیم استقلال یا چلسی نیستند!

Stop Climate Chaos Coalition call for a massive wave on the Houses of Parliament on the eve of the climate change conference, COP15, in Copenhagen. Photograph: Courtesy of Amelia Collins

    آدم دردش می‌گیره وقتی می‌بینه در یک روزنامه – فقط یک روزنامه – چنین تیم پر و پیمونی می‌خواهد از اجلاس کپنهاگ فیلم و عکس و خبر و تحلیل تهیه کند و آنگاه چنین جمعیتی هم وجود دارد که مقابله‌ی جدی‌تر با تغییرات اقلیمی را از سوی دولت متبوع‌شان خواهانند.
    آیا فکر می‌کنید تعداد ...

ادامه نوشته

تصاویری از ابعاد فاجعه‌آمیز جهان‌گرمایی در آلاسکا که دولت بوش آنها را سانسور کرده بود!


    این تصاویر که توسط ماهواره‌های جاسوسی ایالات متحده آمریکا برداشت شده است، برای نخستین بار و به دستور باراک اوباما منتشر شد تا همه‌ی جهانیان از عظمت رخداد ویرانگر جهان‌گرمایی آگاه شوند. 
   

لطفاً کلیک کنید تا بزرگتر دیده شوند.

    سوزان گلدنبرگ و دامیان کارینگتون نویسندگان این گزارش در روزنامه گاردین اعتقاد دارند که دولت بوش انتشار این اخبار و تصاویر را به عمد در دوران حکومت جمهوری‌خواهان بر کاخ سفید مخفی نگاه داشته بود؛ امّا اوباما این فرصت را در اختیار پژوهشگران قرار داده است تا با دسترسی به این جزییات محرمانه، تصویر دقیق‌تری از فاجعه‌ی جهان‌گرمایی بدست آورند. 

    همان طور که مشاهده می‌کنید این تصویر ماهواره‌ای که به فاصله‌ی یک سال از بندر بارو در آلاسکا گرفته شده است، روند باورنکردنی آب شدن یخ‌ها را در دو مقطع جولای 2006 و جولای 2007 نشان می‌دهد. و نگران‌کننده‌تر آن که در سال 2008 هم هیچ نشانه‌ای مبنی بر بهبود اوضاع دیده نشده است. مساحت منطقه‌ای که یخ خود را به طور کامل از دست داده است به یک میلیون کیلومتر مربع (بیش از مجموع مساحت استان‌های اصفهان، یزد، تهران، قم، قزوین، همدان، مرکزی، لرستان، چهار محال و بختیاری و زنجان) می‌رسد!
    متن کامل این گزارش گاردین را با عنوان:

Revealed: the secret evidence of global warming Bush tried to hide

 در اینجا بخوانید.

درج نظر

آیا بشر در جهان‌گرمایی مؤثر است!؟


    این پرسشی است که به فاصله‌ی تنها 34 ساعت تا شروع اجلاس کپنهاگ ذهن بسیاری از طرفداران محیط زیست را به خود مشغول کرده است ...

ادامه نوشته

رونمایی از نقشه‌ای عجیب در موزه علم لندن!

   این نقشه که همزمان با هیاهوی سبز جهانیان به مناسبت اجلاس کپنهاگ در موزه علم لندن رونمایی شده است، تصویر جهان را در پایان قرن حاضر، زمانی که 4 درجه بر میانگین دمای زمین افزوده شده است، نشان می‌دهد.

لطفاً کلیک کنید:

     توصیه می‌کنم حتماً سری به درگاه دیجیتال آن زده و از امکانات جالبش بهره برید. مطابق این نقشه هیچ جای جهان به اندازه شمالگان، نواحی مرکزی برزیل و جنوب آفریقا از جهان‌گرمایی متأثر نخواهد شد.

درج نظر

دو تصویر گویا از گاردین: در نکوهش جنگل‌زدایی


     جنگل‌زدایی – deforestation - یکی از فرآیند‌های نام‌آشنا در طول یک قرن اخیر بوده که نگرانی بسیاری از علاقه‌مندان به محیط زیست را برانگیخته است. اما امروز، افزون بر نگرانی‌های معمول، خطرات روزافزون جهان‌گرمایی –Global Warming – نیز سبب شده تا اثرات نامیمون جنگل‌زدایی بر کیفیت و دوام زیست در کره‌ی زمین به شدت مورد توجه نخبگان جهانی در اجلاس کپنهاگ قرار گیرد ...

ادامه نوشته

در فاصله‌ی 3 روز تا سبزترین اجلاس جهان؛ خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند کپنهاگ را باید خورد یا پوشید یا ...?!


فقط سه روز مانده تا بزرگترین اجلاس سبز در روی کره زمین

     چهارشنبه شب گذشته، خبرنگار محیط زیستی یکی از روزنامه‌های پایتخت با من تماس گرفت تا از موضع و برنامه‌های دولت در آستانه‌ی اجلاس کپنهاگ آگاه شود. با تعجب به ایشان گفتم: نشانی را اشتباه آمده‌اید! باید از مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست سؤال کنید. اما او پاسخی داد که حیرتم را افزون‌تر کرد!   

ادامه نوشته

قصه‌ی من و فرهنگ و فرود از جدالی بین مرگ و زندگی!

آیا ایران به برهوتی عاری از درخت بدل می‌شود؟

کاری از محسن ظریفیان 

     پرسشی که فرهنگ قصریانی، فرود شریفی و محمّد درویش در گفتگو با ندا گنجی در روزنامه حیات نو کوشیده‌اند تا به آن پاسخ دهند:

جدال مرگ و زندگى در جنگل‌هاى ايران

درج نظر

از دامنه‌هاي هيماليا تا اعماق اقيانوس هند؛ چشم‌ها به سوي كپنهاگ!


تلاش دولتمردان نپال براي جلب توجه جهانيان نسبت به خطر آب شدن يخچالهاي هيماليا    

      جمعه، 4 دسامبر 2009 بيست و شش وزير دولت نپال در اقدامي بي‌سابقه مي‌خواهند تا جلسه كابينه دولت متبوع خويش را در دامنه‌هاي اورست جايي به نام Gorakshep برگزار كنند تا جهانيان را متوجه خطر عظيم نابودي مهم‌ترين و بزرگترين منابع آب شيرين جهان در هيماليا ناشي از جهان‌گرمايي –Global Warming - كرده و نسبت به خطر آب‌شدن شتابناك يخچال‌ها هشدار دهند.

تشكيل جلسه كابينه مالديو در زير آب!

      اقدامي كه چندي پيش كابينه‌ي مالديو هم به شكل ديگري انجام داد و جلسه خود را در زير آب برگزار كرد، جايي كه تا چند سال ديگر همه‌ي آن جزيره‌ي كوچ و زيبا ممكن است به آن نقل مكان كند!

تلاش دانشمندان استراليايي براي كاهش دفعات آروغ در گوسفندان

      در اين ميان، تحقيق دانشمندان استراليايي براي پرورش نسلي از گوسفندان كه آروغ كمتري زده و بدين‌ترتيب گاز متان اندك‌تري را به نيوار انتشار دهند، در صدر خبرهاي اين روزهاي اغالي محافل رسانه‌اي جهان قرار گرفته است. يادمان باشد كه استراليا يكي از بزرگترين كشورهاي پرورش دهنده‌ي گوسفند بوده و اگر بتواند راندمان گوسفندان را از منظر كاهش انتشار گاز متان افزايش دهد، كمكي شايان تقدير و خدمتي بي‌بديل به همه‌ي مردم و ديگر زيستمندان ساكن در كره‌ي زمين – ناشي از كاهش فرآيند جهان گرمايي - خواهد كرد.
     همان طور كه ملاحظه مي‌شود، همه در تكاپوي مهار جهان‌گرمايي و تدارك برگزاري اجلاس سران در كپنهاگ هستند و مي‌كوشند تا بيشترين توشه را از آن اجلاس سبز براي مردم خود و همه‌ي زيستمندان عالم به ارمغان آورند.
امّا دريغ ... دريغ از يك موضع‌گيري رسمي، يك بيانيه، يك مصاحبه مطبوعاتي از سوي لشكرياني كه قرار است به عنوان نمايندگان ايران در كپنهاگ حاضر شوند!
      به خدا ما هم حق داريم بدانيم كه موضع رسمي متوليان حوزه محيط زيست و منابع طبيعي كشور در باره اين بزرگترين و مهم‌ترين رخداد پاياني سال 2009 جهان چيست؟ حق نداريم؟
     ما هم حق داريم كه بدانيم دولت متبوع ما چه برنامه‌هايي را براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي دارد؟ دوست داريم بدانيم كه در يك افق 10 ساله قرار است كه رتبه‌ي شرم‌آور كنوني ما در آلودگي نيوار، چند پله كاهش خواهد يافت؟ دوست داريم بدانيم كه رهبران ما ما را دوست دارند و به ما عميقاً حرمت مي‌نهند و از برنامه‌هاشان بي‌پرانتز و مصلحت‌سنجي و ... سخن مي‌گوين

    در همین باره:

    - چالش جهان‌گرمایی را در کپنهاگ به فرصت بدل کنیم.

درج نظر