دریاچه ارومیه؛ کابوسی که روزی رؤیا بود!
امید که هرگز رؤیای دوستداشتنی و خیس و آبی ارومیه، به کابوس مردمان سختکوش شمال باختری ایران بدل نشود.
درست حدس زدید دوستان عزیز من! تصویری که در یادداشت پیشین نمایش دادم، بقایای درخت آزادی (نارون) بود که به نظر میرسد قطرش به یک متر میرسید و اینک شاید آزاد نباشد؛ امّا آزادگی را معنا میکند ...
ممنون از همکار عزیزم، علی کریمی که هفتهی گذشته ضمن سفر به منطقه،
این تصاویر را برایم ثبت کرد ...
این درخت البته هنوز ماجراها دارد که شاید روزی آنها را انتشار دادم.
تا آن زمان، امیدوارم یادداشت روز 8 اردیبهشت 1389 روزنامه گیلان امروز را
بخوانید ...
به این تصویر نگاه کنید و حدس بزنید که محمّد درویش در یادداشت آینده خود می خواهد از کدامین موضوع با شما سخن بگوید؟!
افق در موج اشک و خون نشسته
آنها که 10 سال پیش به سرعین رفته بودند، میدانند که چه میگویم. امروز دیگر سرعینی باقی نمانده تا بتوانی در آن آرام گیری و از طبیعت نابش لذت ببری. ماجرای تلخ سرعین و هجوم بیضابطه و افسارگسیختهی گردشپذیران و گردشگران به این منطقه، سبب شده تا امروز کمتر طبیعتگردی مشتاق دیدن سرعین باشد؛ زیرا ظرفیت پذیرش در طراحی 150 مجتمع رفاهی سرعین دیده نشده است ...
ما طرفداران محیط زیست باید نشان دهیم که شهد شیرین حقیقت و عدالت را بر هر شهد کاذب دیگری ترجیح میدهیم.
یاسر انصاری، یکی از پیگیرترین و
کوشاترین مدیرانی است که در حوزهی تشکلهای مردمنهاد مرتبط با محیط زیست
فعالیت میکند. او را چند سال است که زیر نظر دارم. افکار و آرمانهای
بلندی در سر دارد و برای عملی کردن آرمانهایش علاوه بر دبیرکلی کانون عالی
گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست، سبزپرس را هم راه
انداخته است که اینک با متجاوز از 20 هزار بازدیدکننده روزانه (به طور
متوسط)، نشان داده است که میتوان در حوزهی محیط زیست هم تولید محتوا کرد و
خریدار هم داشت.
حال او میخواهد گام سوّم را بردارد و با
برنامهها و ایدههایی نو بکوشد تا تحولی ساختاری در سازمان نظام مهندسی
کشاورزی و منابع طبیعی کشور ایجاد کرده و روح و جانی تازه در کالبد این
نهاد مهم بدمد.
بخش کشاورزی از عدم اعتنای جدی به سرمایهگذاری
اصولی دولت در طول نیم قرن گذشته، به شدت آسیب دیده است، نتیجه آن که تولید
کشاورزی به بهای مصرف و تاراج اندوختههای طبیعی بدست آمده است و نه
بهرهبرداری از منابع طبیعی. سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
باید بتواند جسورانه وارد میدان شده و مطالبات خود را در حوزهی ارتقای
نرمافزاری این بخش پیگیری کند.
باورم این است که یاسر انصاری،
میتواند یکی
از آن اعضای جسوری باشد که سازمان را از تحرکات لاکپشتی نجات خواهد
داد.
صمیمانه برایش آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.
- محمد درویش: نظام مهندسی خود را در مقابل دولت پاسخگو می داند نه اعضا
زمستان سال گذشته، نخستین باری بود که به دیدنش رفتم، سرحالتر و خونگرمتر از آن چیزی بود که برای خویش تصویر کرده بودم. وقتی پرویز بختیاری عزیز تصاویری از پرندگان موجود در تهران را برایش نمایش داد، چنان برقی در چشمانش درخشیدن گرفت که مرا حیران کرد ... با وسواس و دقت فراوان به تک تک عکسها نگریست و حتا از دیدن برخی از پرندگان در فضای تهران حیرت کرد و میپرسید، دقیقاً در کدام سوی تهران آن پرنده خاص زندگی میکند.
فروردین امسال هم مجالی دست داد تا دوباره او را در پردیسی زیبا ببینم که
بسیار دوستش دارد و یکی از بنیانگذاران آن در بیش از 40 سال پیش بود. چند
پرسش را با او در میان نهادیم ... در مورد اصطلاح بیابانزدایی، برایم گفت که آن
را قبول ندارد و بیابان را باید در جای خود به عنوان یک اکوسیستم
(بومسازگان) حفظ کرد؛ نکتهای که متأسفانه هنوز بسیاری از مدیران و
کارشناسان و علاقهمندان و حتا خبرنگاران این حوزه آن را درنیافته و یا
بعضاً رعایت نمیکنند.
وی همچنین از برنامههای سازمان متبوع خویش
در زمان مدیریتش سخن گفت و به صراحت اعلام داشت که هرگز به سازمان به
دیدهی ادارهی شکاربانی نمینگریسته و تلاشهای گستردهای برای اعمال
نگاهی جامع به محیط زیست را آغاز کرده بوده است.
در مورد
این مرد بزرگ و دیدگاههای ارزندهاش بیشتر خواهم نوشت و این که چه
شد که حتا حکومت محمّدرضا شاه هم نتوانست او را تحمل کند و حکم برکناریاش
را در سال 1356 صادر کرد.
همچنین خوشحالم که اغلب خوانندگان مهار
بیابانزایی اسکندر فیروز را
میشناسند و نگاه عاشقانهاش به طبیعت وطن را حرمت مینهند.
گزارشهاي رسيده از عسلويه حكايت از وخامت بيسابقهي آلودگي هوا دارد، به نحوي كه در لحظاتي از روز حتا نفس كشيدن براي انسان هم دشوار ميشود، چه رسد به زيستمندان بيگناهش در پارك ملي و خدابيامرز: نايبند!
از طرفي به نظر ميرسد ميزان آلايندههاي گوگردي نيز در همان حوالي در حال افزايشي نگران كننده است، به نحوي كه براي پوشاندن صورت مسأله، روزانه مقداري گاز شيرين به همراه گازهاي حاوي گوگرد در مشعل سوزانده ميشود.
يادمان باشد: ظهور بيماريهاي خطرناكي چون اوتيسم (درخودماندگي)، همواره از كانون بزرگترين شهركهاي صنعتي جهان آغاز شده و بسياري بر اين باورند كه اوتيسم يكي از ناهنجاريها و عقوبتهاي عدم توجه به هنجارهاي محيط زيستي در جهان است. ما بايد از خطاهاي غرب در اين حوزه عبرت گيريم و به دست خود نسلي را پرورش ندهيم كه هزينههاي نگهداري و سلامتش بيشتر از منفعتهاي ناشي از كارآفرينيهايش باشد.
معاونت محيط انساني سازمان حفاظت محيط زيست بايد به طور جديتر وارد ماجرا شده و با بررسي همه جانبهي ابعاد خطر و آزمايش بر روي كاركنان زحمتكش اين واحدهاي توليدي، درصدي از حجم عظيم سرمايهگذاريهاي ميلياردي صورت گرفته را به مصرف رعايت هنجارهاي محيط زيستي و سلامت كاركنان و ديگر زيستمندان منطقه رساند.
به عسلويه هنگامي ميتوان افتخار كرد كه همراه با افزايش درآمد سرانهي ملّي، نشاط و شادابي را هم به مردم منطقه و جوامع گياهي و جانورياش در خشكي و آب هديه كند.
خوانندگان دیرآشنای مهاربیابانزایی، لابد از محتوای پرسشی که از تاریخ 5 مرداد 1387 در وبلاگ مهار بیابانزایی مطرح کردهام، آگاهی دارند. تاکنون بیش از 1800 نفر در این نظرسنجی شرکت کرده و 113 نظر هم برای آن به ثبت رسیده است که از این میان، 53 درصد شرکت کنندگان، فقر مدیریتی را مهمترین دلیل تخریب محیط زیست در ایران معرفی کردهاند؛ در حالی که 41 درصد نیز، فقر فرهنگی را متهم شماره یک معرفی کردهاند ...
خوانندگان گرامي مهار بيابانزايي هنوز ماجراي غمبار هموطنان عزيزمان را در گطيش، حموله و دغاغله فراموش نكردهاند ...
قحطي آب و مشكلات بهداشتي در خوزستان – درست يا نادرست و به حق يا ناحق – سالهاست كه دامن اين استان آفتابسوختهي ايران و مردمان خونگرمش را فراگرفته است؛ مشكلي كه البته ميتوانست و ميتواند هرگز وجود نداشته باشد، امّا فقر مديريت و نگاه بخشي و تمركزگرايانه و امنيتي به سرزمين سبب شده تا آن شود كه سزاوار نبوده است.
اينك امّا ابوطالب عزيز از روستايي به نام کندس کوه از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت (در نزديكي آبشار بسيار زيباي لوه در غرب تنگراه) برايمان تصاويري را به ارمغان آورده كه نشان ميدهد آسمان مردمان محرومش، همان رنگي را دارد كه هزار و پانصد كيلومتر آن سوتر در آسمان دغاغله ديده ميشود! نميشود؟
تأملبرانگيزتر آن كه چندين سال است اغلب مردم روستا – به ويژه زنان - تمايل خود را براي جابه جايي سكونتگاه خويش اعلام كردهاند تا درچارچوب طرح خروج دام از جنگل و كاهش فشارهاي معيشتي به نوار جنگلي خزر، سپر شرقي هيركاني نفسي تازه كند و هم مردم محروم روستا از مصيبت نداشتن راهي ايمن براي عبور و مرور و قطع پي در پي آب و برق نجات يابند و شاهد چنين تلفات و جراحاتي ناشي از نبود امكانات پزشكي و بهداشتي كمتر باشند.
اميد كه انتشار اين تصاوير عزم مسئولين را در شتاب دادن به جابه جايي اين روستا و پايان دادن به آلام مردم محرومش بيشتر كند.
نگاهي به لكههاي برهنه شده در دل جنگلهاي هيركاني، نشان ميدهد كه چگونه به دست خود داريم استعداد سيلخيزي منطقه را در يكي از پربارانترين نواحي ايرانزمين افزايش داده و بالانس ظرفيت گرمايي ويژه منطقه را با افزايش برهنگي زمين، برهم ميزنيم.
متأسفانه با خبر شدم كه مديركل اوقاف استان گيلان، براي قطع درخت كهنسال موجود در رشت، مجوز لازم را از اداره منابع طبيعي و آبخيزداري رشت اخذ كرده است. بنابراين، يگانه اقدامي كه ميتواند خشم، تأسف و حيرت طرفداران محيط زيست را اندكي تسكين دهد، مجازات آن مديراني است كه چنين فرمان ننگيني را امضا و مجوز قطع يك درخت كهنسال را در بقعه سيد رقيه رشت صادر كردهاند. اين شايد آخرين فرصت براي نهاد متولّي جنگلها و مراتع كشور باشد كه نشان دهد تا چه اندازه نسبت به آنچه مسئوليت پاسدارياش را برعهده دارد، عشق ميورزد و حاضر است هزينههاي اين پاسداري را هم بپردازد.
چنين است كه از دكتر فرود شريفي، عاليترين مقام سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور – كه ميدانم عاشقانه طبيعت وطن را دوست دارد - ميخواهم و ميخواهيم تا دركوتاه ترين زمان ممكن، فرد خاطي را معرفي و سزاوارانه تأديب سازد تا همگان بفهمند كه وزارت جهاد كشاورزي در امر پاسداري از توان بومشناختي سرزمين با احدي سر شوخي نداشته و حاضر به مماشات نيست.
در همين باره:
- قطع درختان كهنسال توهين به شعور ماست - محمد درويش
- یک پیشنهاد سازنده به همهی طبیعتستیزان عزیز!
- منابع طبيعي استان گيلان دستور قطع درخت كهنسال را صادر كرد نه اوقاف !
دیروز در جریان فراخوان بزرگ حمایت از البرز، صحنههای شورآفرین و امیدبخش فراوانی را دیدم که آشکارا نشان میداد، شمار آدمهایی که حاضرند – بدون هیچ چشمداشتی - برای حفظ محیط زیست سرزمینشان هزینه کنند، در حال افزایش است. رخدادی که اندکی بعدتر به جلوههایی از آن خواهم پرداخت.
امّا اینک در راستای طرح پرسش در یادداشت پیشین، قصد دارم تا هشداری جدی به هموطنانی دهم که بیمهابای فرداها در کار آلودهساختن یکی از راهبردیترین منابع آب شیرین کشور، فرصت را از دست نمیدهند!
به
این تصاویر دقت کنید تا دریابید که چگونه برخی از ما، به بهانهی گذراندن
یک روز تعطیل در کنار رودخانهی کرج، حاضریم در آفرینش چنین صحنههای
تأسفباری نقش داشته باشیم! و متوجه خطر این جزایر مرگبار بر روی
دریاچه سد کرج نباشیم!!
و البته
نمیدانم چرا مسئولین مدیریت آب سد کرج، تمهیدات جدیتری برای جلوگیری از
این آلودگی و یا پاکسازی سریعتر آنها اعمال نمیکنند؟
شما چه فکر
میکنید؟
مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا
نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!
البته
این را هم بگویم که
طرح جلوگيري از آلودگي آب شرب تهران با 4 ميليارد تومان اعتبار از
سال 86 اجرا مي شود یا قرار است که اجرا شود و یا به امید خدا بالاخره می
شود! نمی شود؟
جهانیان امروز – 22 آوریل – برای چهل و یکمین بار، روز زمین را گرامی میدارند و با خود عهد میبندند که قدر این موهبت ناهمتا را بیشتر بدانند. بارها گفتهام که زمینی که نتواند پذیرای گیاهان و جانوران باشد، نخواهد توانست پذیرای انسان هم باشد. بنابراین، شاید بزرگترین اقدام پیشگیرانهی معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید کمک به ظرفیتسازی فرهنگی در حوزهی محیط زیست و ارتقای شاخصهای سلامتی زمین باشد. زیرا این فقط یک زمین شاد است که میتواند مردمانی شاد را در خودش بپروراند.
دوشنبهی گذشته – 30 فروردین 1389- به دعوت محمّدرضا تابش، رییس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی که یکی از بزرگترین فراکسیونهای مجلس هم در طول 8 دورهی قانونگذاریاش به شمار میرود، در صحن بهارستان حاضر شدم تا مهمترین دلایل شتاب پسرفت در زیستمحیط وطن را برای حاضرین در آن نشست تبیین کنم. از جملهی شرکتکنندگان در این نشست باید به دکتر علی محمّد نوریان (معاون محیط انسانی سازمان حفاظت محیط زیست کشور)، دکتر کامرانی (معاون سلامت وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی)، مهندس صفایی (معاون مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی)، دکتر سعید متصدی (دانشیار دانشگاه شهید بهشتی)، مهندس رشیدی (رییس شرکت کنترل کیفیت هوای شهرداری تهران)، دکتر کوروش خالدی، دکتر ثابت رفتار(مدیرکل دفتر محیط زیست وزارت نیرو)، دکتر شاهسون و زرین احمدزاده (اعضای هیأت مدیره جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست)، محمد مجابی (معاون مرکز مطالعات شهرداری تهران)، سعید مقیسه (مركز پژوهش هاي مجلس)، الهه سلیمانی (دبیر فراکسیون)، دکتر اصیلیان (معاون سابق محیط زیست انسانی)، مهندس زندی (دفتر بررسی آلودگی هوای سازمان حفاظت محیط زیست) و چند تن دیگر از مدیران و متخصصین مخابراتی کشور مانند دکتر احسان میوهچی و مهندس مجدمنش اشاره کنم.
در ابتدای جلسه، آقای تابش خبر از عزم جدی فراکسیون برای فعال کردن 5 کمیتهی محیط زیستی این نهاد طبیعتمحور داد که از آن جمله باید به کمیتهی یاوران سبز اشاره کرد؛ کمیتهای که قرار است موانع فعال شدن تشکلهای مردمنهاد را بررسی، شناسایی و از میان بردارد. همچنین ایشان از صدور نامهای خطاب به دکتر عزیزی، معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری در تاریخ 9 اسفند 1388 خبر داد که در طی آن، با عنایت به ماده 71 قانون برنامه چهارم و لایحهی برنامه پنجم، نسبت به عدم توجه جدی ملاحظات محیط زیستی در طرحهای ارایه شده به کمیسیون ماده 32 هشدار داده شده و خواهان بازنگری در این طرحها شده است. افزون بر آن، تابش اضافه کرد که باید با محوریت مرکز پژوهشهای مجلس، موضوع خطرات حضور و انتشار پارازیتها برای جان شهروندان به صورت جدی مورد بررسی قرار گیرد.
از نکات
جالب مطرح شده در این نشست باید به موارد زیر اشاره کنم:
مهندس صفایی: در تأیید اظهارات نگارنده در بارهی بخشینگری افراطی در
حوزهی سدسازی، متذکر شدند که فشار مشاورین قدرتمند سدسازی، یکی از دلایل
راضی شدن نمایندگان مجلس به تصویب پروژههای جدید سدسازی در کشور است؛ در
حالی که هنوز پروژههای نیمهکاره در این بخش فراوان است!
دکتر اصیلیان: چه فایده دارد که بکوشیم تا استاندارد یورو 5 را برای
خودروها اعمال کنیم، وقتی که استاندارد سوخت مصرفی در کشور حتا یورو یک هم
نیست!
دکتر نوریان: از مشاورین خواستهام تا نسبت به ارزیابی زیستمحیطی سدهای
ساخته شده اقدام کنند. همچنین در صدد هستیم تا شبکه تلویزیونی محیط زیستی
راه بیاندازیم. همچنین میخواهیم نظام مهندسی محیط زیست را هم با 10 هزار
عضو راه بیاندازیم.
دکتر احسان میوهچی: تاکنون 23 میلیون لامپ کممصرف تولید کردهایم که یک و
نیممیلیارد دلار صرفهجویی در مصرف انرژی برای کشور به ارمغان آورده است.
مهندس مجدمنش: در کشور ما حتا تست سلامت آنتن موبایل (emr) هم صورت
نمیگیرد، چه رسد به پارازیتهای ماهوارهای! در حالی که این تست در همین
کشور ترکیه در حال انجام است. ایشان همچنین به شهرداری تهران انتقاد کرده و
گفتند: درخت کاشتن کافی نیست، مثلاً آبیاری فضاهای سبز شهرک غرب کاملاً
مورد بی توجهی قرار گرفته و درختان بسیاری خشک شدهاند.
مهندس رشیدی: باید فکری به حال دیدهبانی از قوانین محیط زیستی کشور کرد.
دکتر خالدی: 60 تا 70 درصد موضوعات مطرح شده در کتابهای درسی نوجوانان و
جوانان ژاپنی، مربوط به محیط زیست است. در سال گذشته 70 هزار سرطان در کشور
ثبت شده است که بسیار زیاد و نگرانکننده است.
در ضمن محمد مجابی و جناب تابش نیز موفقیت
اخیر تارنمای مهار بیابانزایی را در کسب رتبهی سوم در بین برترین
وبلاگهای محیط زیستی جهان تبریک گفتند. همچنین قرار شد تا همزمان با روز
جهانی محیط زیست از سایت فراکسیون محیط زیست مجلس در حضور وبلاگنویسان فعال
محیط زیستی کشور رونمایی شود.
مؤخره:
پس از پایان سخنانم – که ظاهراً مورد توجه قرار گرفته بود - آقای تابش
گفتند: بی جهت نیست که وبلاگت این همه طرفدار دارد و قول دادند تا موضوعات
مطرح شده را با جدیت پیگیری کنند، به ویژه مشکلاتی که اخیراً برای سد کارون
4 پیش آمده و منجر به کشته شدن و قطع نخاع چند نفر از پرسنل سد در اثر
تعجیل در افتتاح این پروژه شده است.
چند تن از دوستان عزیز و سبزاندیشم
در منطقه، صبح امروز تصاویری از جنگل کهوری که بیرحمانه مورد تجاوز یک
طبیعتستیز از خدا بیخبر و پولپرست قرار گرفته است، برایم ارسال داشتند
به همراه آن لودر جنایتکار مشهور
که سرانجام در نیمهشب سهشنبه – 31 فروردین 1389 – از حرکت بازایستاد.
خوشبختانه آخرین خبرها حکایت از توقف کامل
عملیات جنگلکُشی در دُمبویان ریگان دارد. همچنین، لودر مزبور توقیف شده و
به سرعت مراحل قضایی این پرونده در حال طی شدن است.
متأسفانه
دوستان من از ترس جانشان حاضر به افشای نام خویش نیستند که این خود
نشاندهندهی مظلومیت بیش از حد طرفداران محیط زیست در استان کرمان است.
به هر حال، ضمن سپاس فراوان از ایشان و نیز از مدیران سازمان جنگلها،
مراتع و آبخیزداری کشور – به ویژه سرهنگ ایروانی و مهندس چنانه عزیز –
امیدوارم هر چه سریعتر این پرونده به سرانجام رسیده و شاهد مجازات
سزاوارانهی قاتل شش هزار درخت کهور در منطقه باشیم.
باورم این است که اگر با هم باشیم و از طبیعتستیزان نترسیم، روزی خواهیم توانست جشن احیای مجدد طبیعت وطن را با چشمان خود ببینیم.
و البته باورم این است که سکوت مطلق دو خبرگزاری محیط زیستی ایران و دیگر خبرنگاران این حوزه در روزنامه ها و سایت های خبری شان در باره این جنایت بی سابقه، ربطی به این ترس ندارد! و این همان درد بزرگ محیط زیست ایران است!!
دیدهبان سختکوش طبیعت بختیاری، دادش از برخی نمایندگان مردم در صحن بهارستان درآمده و به شدت نسبت به تبصرههای 4 و پنج الحاقی به ماده 2 قانون جامع منابع طبیعی و آبخیزداری معترض است؛ تبصرههایی که ظاهراً به پیشنهاد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی قرار است به متن لایحهی پیشنهادی مورد اشاره افزوده شود. البته او حق دارد که نگران بازخوردهای نامیمون چنین پیشنهادهای ناپختهای باشد؛ به خصوص که تجربهی تلخ مادهی 3 و واگذاریهای اجارهای منتج از آن، هنوز ترو تازه بوده و بر روی میز اغلب واحدهای حقوقی ادارات منابع طبیعی کشور، برق میزند!
درود بر هومان خاکپور عزیز ...
یکشنبهی
هفتهی گذشته - 29 فروردین 1389 – در محل شرکت مدیریت منابع آب ایران
(تماب سابق!)، یک نشست بیسابقه برگزار شد. زیرا برای نخستینبار، مدیران
ارشد وزارت نیرو تصمیم گرفته بودند تا با دعوت از مخالفین صنعت سدسازی در
ایران، به صورتی رودر رو به سخنان و استدلالهای ایشان گوش فرا دهند.
از
همه جالبتر این که یک جزوهی دو صفحهای نیز از سوی آقای مهندس انوش نوری
اسفندیاری - مدیرکل دفتر امور اقتصادی شرکت مدیریت منابع آب ایران – بین
حاضرین توزیع شد که به خوبی نیت خیر برگزارکنندگان این نشست را آشکار
میساخت.
در فرازی از آن جزوه که خلاصهای از محتوای گزارش نهایی
کمیسیون جهانی سدها –World Commission on Dams (WCD)- است، هفت مورد طلایی
زیر به عنوان چالشهای سدسازی قابل ذکر هستند:
1- هزینههای اجتماعی سدها، خانمانبرانداز است و تا
حد زیادی نادیده گرفته شده است؛
2- سدها گازهای گلخانهای منتشر
میکنند؛
3- سدها عملکرد اقتصادی ضعیفی دارند؛
4- سدها در
تحقق منافع پیشبینی شده، غالباً ناکام بودهاند؛
5- سدها
عملکرد اقتصادی ضعیفی داشتهاند؛
6- راه حلهای دیگری نیز وجود
دارند، ولی اهمیت یکسانی به آنها داده نمیشود؛
7- تعصبورزی
نسبت به سدهای بزرگ مشاهده میشود.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.
گزارشهای رسیده از منابع مورد اعتماد
حکایت از آن دارد که حدود 300 هکتار از رویشگاه ارزشمند کهور در محور
محمّدآباد ریگان به رحمتآباد – در محلی به نام دم بویان – واقع در استان
کرمان (شهرستان بم) به صورتی کامل مورد پاکتراشی قرار گرفته است. برآوردها
حکایت از آن دارد که در این کشتار بیسابقهی درختان، دست کم 5 الی 6 هزار
اصله درخت نابود شده و بقایای آن شبانه در گودالهایی بزرگ دفن گردیده
است. ساعتی پیش موضوع را به آقای مهندس چنانه، مدیرکل روابط عمومی و امور
بینالملل سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور و نیز سرهنگ ایروانی،
فرمانده یگان حفاظت آن سازمان اطلاع دادم. بلافاصله مراتب از طریق کارشناس
کشیک، جناب عمادی پیگیری شد و تا این لحظه مشخص گردیده که فرد مزبور به نام
م.س.ب با ادعای این که اراضی جنگلی یادشده در شمار مستثنیات ایشان است،
اقدام به چنین کشتار سنگدلانهای کرده و متأسفانه به دلیل قدرت و نفوذ
کاذبی که در منطقه دارد، عملاً کسی هم نتوانسته جلودارش شود. تآسفآورتر
این که گویا وی از شش ماه پیش عملیات تخریب خود را آغاز کرده است.
به
هرحال، خوشبختانه در ساعت 10 شب، رانندهی لودر از محل متواری شده و لودر
در منطقه رها شده است (ولی هنوز محل آن شناسایی نگردیده) . جناب عمادی نیز
به نگارنده قول دادند که موضوع را فردا پیگیری خواهند کرد. ضمن قدردانی از
سرعت عمل و احساس مسئولیت، آقایان چنانه، ایروانی و عمادی، امیدوارم این
موضوع را با جدیت پیگیری کنند.
گفتنی آن که منطقهی محمدآباد ریگان به
دلیل برخورداری از بزرگترین ناهمواریهای ماسهای ایران، کاملاً نامی
آشناست و همهساله به دلیل حرکت ماسههای روان، چندین هکتار از نخلستان های
منطقه در زیر شن مدفون میشوند مانند این تصویر که ملاحظه میفرمایید.
از قوهی قضاییه و به خصوص شخص قاضی کریمی که از نزدیک شاهد تخلفهای ایشان هستند، انتظار میرود با جدیت و قاطعیت بیشتری با چنین جنگلتراشیهای بیرحمانهای مقابله کرده و متخلفین را سزاوارانه متنبه سازند.
نامش آيناز بود ... و نشانش «همخيال» ... و من هنوز هم در خيالِ خويش، او را ميبينم كه مانند آن پنجشنبهي رؤيايي و در كنار آن اتوبوس مشهور و آن دعاي مشهورتر دارد آخرين انشايش را برايمان ميخواند ... ميدانيد موضوع انشايش چه بود؟
«در مدرسه جديد خود چه احساسي داريد؟»
و آن دختر ترکمن به سادهترين و دلنشينترين شكل ممكن برايمان نوشته است كه بعد از رفتن آن اتوبوسهاي فرسوده و آمدن كانكسهاي جديد، چگونه لبخند زندگي را در دشت چالگرد داشلي برون باور كرده است. اين كه حالا ديگه از باد و توفان و باران درامان هستند و وقتي كه گرمشان ميشود، پنكهها خواهند چرخيد تا هواي كلاس را خنك كنند.
و شما نميدانيد كه آيناز، تا چه اندازه آي ناز بود ... ناز بود ... ناز بود ...
بیژن جلالی(1378-1306)
تا ساعتی دیگر راهی ترکمن صحرا هستم. میخواهم خودم را به دانشآموزانی برسانم که خدا را برای نعمتهایی که به آنها داده، دوست میدارند؛ نعمتهایی که شاید خیلی از ماها نتوانیم آنها را ببینیم! دارم میروم پیش آن بچه ها که تا دیروز برای آنچه نداشتند، می خندیدند؛ و امروز برای آنچه که دارند، می خندند! می خواهم ببینم راز و رمز بد نگفتن به مهتاب، اگر تب داشتیم، چیست؟ و این که چرا آنجا، بالای سر بچههای سرخوش دبستان خرد در دشت چالقرب بخش داشلی برون گنبد کاووس، آسمان انگار از همیشه و همه جا آبی تر است؟
ممنون از همهی دوستانی که در این سفر،
بدون آن که اعلام کنم، هدایایی را فراهم کردند تا به آن دانشآموزان عزیز
برسانم ...
دوستتان دارم و میدانم که این دوستیها روزی، ایران را
فراخواهد گرفت.
در نخستین روز کاری مجلس شورای اسلامی در سال 1389، 150 نفر از نمایندگان مردم
در صحن بهارستان بر پای طرحی، مهر تأیید زدند که به موجب آن، تمام چاههای
عمیق و نیمهعمیقی که پیش از سال 1384 و به صورتی غیرقانونی در کشور حفر
شدهاند، مجاز شمرده شده و صاحبان قانونشکن آن چاهها نه تنها میتوانند
به فعالیت خود ادامه دهند، بلکه صاحب سند و مجوز قانونی هم برای چاه
غیرقانونیشان میشوند! و این شاید یکی از نادرترین و شگفتانگیزترین
قوانین مصوب نمایندگان ملت در صحن بهارستان در طول همه سالهای پاگرفتن
مدنیت و نهاد پارلمان در ایران بوده است. مردم ایران، هرگز نام آن 150
نمایندهای که این طرح طبیعتستیزانه را پیشنهاد و به تصویب رساندند،
فراموش نخواهند کرد؛ مردم ایران هرگز از خاطر نخواهند برد که این قانون در
همان مجلسی به تصویب رسید که عالیترین مقامش – دکتر علی لاریجانی – گفته
بود: محیط زیست شاخصی مهم در توسعه کشور است.
و ایرانیان در خاطرشان خواهد ماند که رییس فراکسیون محیط زیست همین مجلس گفته است: برای سنجش عملکرد یک حکمران، میتوان به ارزیابی محیطزیستی اقدام کرد که آن حکمران در آن حکمرانی کرده و میکند! به راستی بازوی مشورتی نمایندگان مجلس و کمیسیون آب و کشاورزی آن چیست و یا کیست؟ کدام استاد دانشگاه،
کدام پژوهشگر، کدام کارشناس و کدام سازمان تخصصی دولتی یا مردمنهادی در
حوزه آب و محیط زیست را میتوان سراغ گرفت که اقدام اخیر نمایندگان مجلس
هشتم را تأیید کرده و بر این مصوبه حیرتانگیز و بینظیر! مهر تأیید
بزند؟ این یک خودکشی بزرگ است و من – محمّد درویش
– به عنوان پژوهشگری که بیش از دو دهه از عمرم را در این حوزه خدمت
کردهام، به صراحت میگویم: تصویب این قانون، به منزله تشدید اُفت سطح
آبهای زیرزمینی، فرونشست پیشبرنده دشتها و مرگ شتابناک رویشگاههای
طبیعی در دشتهای پهنپیکر کشور خواهد بود؛ فاجعهای که به دنبال خویش،
افزایش برهنگی سرزمین و تقویت فرسایش بادی را به همراه داشته و معضل
ریزگردها را دامن خواهد زد. امّا آنچه گفته شد، تنها سهم کوچکی از عمق
فاجعه و عقوبتهای هولناک تصویب چنین طرحی را نشان میدهد! فاجعه بزرگتر،
پیام گمراهکننده و بسیار خطرناکی است که تصویب چنین طرحهایی برای
طبیعتستیزان و عوام دارد؛ این که بتازید و تصرف کنید و غارت نمایید! زیرا
دولتمردان و قانونگذاران سرانجام چارهای نخواهند داشت، جز آنکه کوتاه
آمده و به خواست شما گردن نهند و برای تصرفهای غیرقانونیتان در عرصههای
منابع طبیعی یا حفاریهای مرگآفرینتان در پهنه دشتهای رنجور و تشنه
وطن، مجوز صادر کرده و کامتان را شاد و جیبتان را پرپولتر کنند! هنوز
یادمان نرفته ماجرای تبصره الحاقی بند ۲ لایحه بودجه سال ۱۳۸۹ را
که اگر هوشیاری مسئولان سازمان جنگلها و مراتع کشور و برخورد به موقع
کارشناسان مستقل این حوزه در انتهاییترین روزهای اسفند 1388 نبود، معلوم
نبود چه فاجعه دیگری رخ میداد و چند صد هزار هکتار دیگر از اراضی ملّی ما
به تاراج میرفت که خوشبختانه به کمک برخی از نخبگان و دلسوزان نظام در
مجلس شورای اسلامی و خارج از آن، تبصره مورد نظر به کلی از قانون بودجه
سال 1389 حذف شد.
فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید
امروز در فرهنگسرای پورسینا، نخستین
نشست کانون
فردوسی بزرگ در سال 1389 کلید خواهد خورد و علاوه بر شاهنامهخوانی کم
نظیر استاد امیر صادقی و فرنگیس توسی، شاهد سخنرانی دکتر
امیرحسین ماحوزی، سخنور چیرهدست و تحلیلگر نامی شاهنامه خواهیم بود.
پس آنان که شاهنامه را فردوسی را و ایران را دوست دارند، خود را در ساعت
16 به شهرک غرب-خیابان ایران زمین شمالی-روبروی بیمارستان بهمن-فرهنگ سرای
پورسینا برسانند تا از نزدیک شور و شوق کمنظیر فرزندان پاکنهاد وطن را
ببینند و باور کنند.
در نشست قبلی که در 19 اسفندماه 1388 برگزار
شد، استاد صادقی قطعه شعر بلندی را در مدح حکیم نامی توس سرود که در بخشی
از آن از سیاستهای فرهنگی کشور و جفای آشکار به فردوسی انتقاد شده و
میپرسد:
چرا این همه فیلم فرمایشی
که ما را نمیبخشد آرامشی
به شه نامه هست آنقدر داستان
ز جنگ آوران و همان راستان
شما این نوشته به فیلم آورید
بکوشید و فکر سلیم آورید
چه گفت آن ابرمرد شیرین سخن
که رحمت بر آن شیر پیر کهن
شما خلق ایران، چه پیر و جوان
هر آنکس که باشد ز نیک اختران
بداند که این نیک و بد بگذرد
چونان داند آن سان که داند خرد
به فردوسی هرکس که شد ناسپاس
سر و گردنش یک به یک زیر داس
به کردار او در جهان مرد نیست
نبوده، نباشد و یا بعد نیست
فدای چنین شاعری جان ما
که جان داد و شد زنده، ایران ما
امیدوارم فردا شمار بیشتری از دوستان را در پورسینا ملاقات کنم.
فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید!
کتابک، نام یک درگاه مجازی است که
گروهی از پویندگان شوریدهی معرفت در حوزهی دنیای زیبای کودکان،
کوشیدهاند تا چرخش را در این زمین ناهموار به گردش درآورند.
کتابک را دریابید و به دوستانتان معرفی کنید. زیرا ادعایی ندارد جز آن که
میخواهد پنجرهای باشد به جهان خواندن. خوشبختانه یکی از بخشهای مهم
کتابک، بخش خبرها و تحلیلهای محیط
زیستی است که نگارنده نیز افتخار همکاری با آن را دارد.
به همین مناسبت، مصاحبهی کتابک را با نگارنده میتوانید در این نشانی
بیابید و بخوانید.
عنوان این مصاحبه چنین است : «ما بزرگتر ها مسئول رفتارهای کودکان مان با طبیعت هستیم! »
فردا در برنامه سلام تهران که از سیمای استان تهران (شبکه 5) پخش میشود، موضوع محیط زیست هم قرار است مورد عنایت جدی قرار بگیرد. بدین ترتیب، پس از شبکههای یک و دو و آموزش، اینک ردپای پررنگ ملاحظات محیط زیستی را میتوان در سلام تهران هم ردیابی کرد.
به همین
مناسبت از ساعت 8 صبح و به اتفاق دکتر محمّدرضا نوروزی در استودیو
صبا میکوشیم تا منظری برای نگریستن به مهمترین مشکلات محیط زیستی
کلان شهر تهران بگشاییم. شهری که میتوانست به واسطهی برخورداری از بهترین
اقلیم البرز مرکزی، یک بهشت روحافزا باشد؛ اما تبدیل به یک دوزخ جانفرسا
و دودآلود و پرازدحام شد! شهری که آرام آرام و بی سروصدا دارد نشست میکند
و کابوس زلزله یک دم رهایش نمیسازد.
امید که این نگاه تداوم یافته و محیط زیست وزن درخور خویش را در فرآیند
برنامهسازیهای سیما بیش از پیش بیابد.
برای آگاهی از فرکانسهای ماهوارهای پخش سلام تهران، اینجا را نگاه کنید.
گزارشها
حکایت از آن دارد که در طول 24 ساعت از آسمان ریودوژانیرو به حدی
باران باریده (288 میلی متر) که در طول یک سال هم در ایران نمیبارد! و
البته باران همچنان ادامه دارد ...
آری ریزش 288 میلیمتر باران در
یک سال میتواند برای مردم زابل که از میانگین بارندگی 50 میلیمتر در سال
بهرهمند هستند و سالهاست به جای بلمرانی در هامون به تثبیت شنزارهایش
میپردازند، شیرینترین رؤیا باشد، امّا برای اهالی سبزترین کشور جهان،
هرگز چنین نیست و حتا میتواند علاوه بر مرگ دست کم 200
انسان بی گناه، به افزایش جابه
جایی خاک و تشدید فرآیند تخریب سرزمین (Land degradation)
و بیابانزایی منجر شود!
امّا به راستی چرا اینگونه شده است؟ کافی است نگاهی بیاندازیم به رخدادهای حادثهبار در طول نیم قرن اخیر تا دریابیم که چگونه با افزایش دانایی بشر و تسلطش بر ابزارهای فناورانهی فرامدرن و پیشرفت حیرتانگیز و شتابناک مهندسی سازهای، خسارتهای رخداده بر جان و مال آدمی ناشی از حوادث طبیعی نظیر سیل و طغیان رودخانهها، ریزش کوه و لغزش زمین، زلزله، توفان، آتشفشان و خشکسالی و ... به طرز شگفتآور و نگرانکنندهای افزایش یافته است.
تصویر نیمه مغروق امروز ریودوژانیرو و مردمان دردمندش که در تمامی درگاههای مجازی معتبر جهان قابل مشاهده است، میتواند تداعیکنندهی فردای نیویورک در این کابوس مشهور ناشی از تغییر اقلیم (Climate Change) و جهان گرمایی (Global warming) باشد.
و غمانگیزتر آن که، بشر مغرور امروز،
خود با عدم توجه به اصل
پروانه، با غره شدن به توان مهندسی خویش و با تجاوز
به حریمهای طبیعی در کوهستانها و رودخانهها – مانند سیل قم -
عملن سبب میشود تا به طرز ناعادلانهای رخدادهای طبیعی را با عنوان بلایای
طبیعی - Natural disaster
- بنامیم و نعمتها را نقمت بخوانیم.
و بعد هم بگوییم: خدا خواست
و تمام!
امّا به قول دکتر کوثر عزیز در سخنرانی اخیرشان در
دانشگاه شیراز: خداوند کی میخواهد تا من و تو خانه و کاشانهی خود را
از دست دهیم؟ چرا چنین بیرحمانه در حق آن دوست آسمانی تهمت روا میداریم؟
آنگونه که دیدهبان عزیز طبیعت بختیاری گزارش میدهد، بحران برداشت بیرویهی شن و ماسه از بستر آبرفتی مخروط افکنه ها و رودخانههای استان چهارمحال بختیاری، به مرزهای نگرانکنندهای رسیده و سبب جنگلکُشی بیسابقه در اغلب مناطق استان، به ویژه نواحی جنوبی آن در لردگان شده است.
پیشتر اشاره به بحرانی مشابه در تنکابن و مارون (یهبهان) کرده بودم؛ وضعیت اسفبار پایین دست رودخانهی کرج را هم که اغلب مشاهده کردهایم ...
چنین رخدادهایی به نظر میرسد چشمانداز پایداری بستر رودخانهها را به شدت به مخاطره انداخته و سبب ساز افزایش محسوس فرسایش کنار رودخانهای و تأخیری (lateral erosion) میگردد. این در حالی است که هماکنون هم نرخ جابه جایی خاک در ایران، شش برابر استاندارهای جهانی آن است.
ناگفته پیداست یکی از عوامل تشدیدکنندهی این بحران، به موازات افزایش ساخت و سازها، رشد چشمگیر صنعت سدسازی است که سبب شده میزان آورد طبیعی رودخانهها در پایین دست سدها به شدت کاهش یابد.
این در حالی است که محاسبهی ظرفیت برداشت شن و ماسه با توجه به میزان آورد رودخانهها، کار چندان دشوار و وقتگیری نیست؛ کاری که امیدوارم با یک برنامهریزی مدون جامهی عمل به خود بپوشاند.
مؤخره:
ضمن سپاس مجدد از هموطنان عزیزی که به شکلی بیسابقه از مهار بیابانزایی در مسابقه دویچهوله حمایت کردهاند؛ سیاههی دیگر سایتها و وبلاگهایی که مخاطبین خویش را به حمایت از مهار بیابانزایی تشویق و ترغیب کردهاند، اعلام میکنم. در ضمن تا این لحظه، مهار بیابانزایی با اخذ 12 درصد آرا در ردیف سوّم از مجموع 11 وبلاگ راه یافته به مرحله نهایی قرار گرفته است. البته هنوز شش روز فرصت هست و هر معجزه ای می تواند در این شش روز رخ دهد!
- برای ایران و حمایت از وبلاگستان محیط زیستی به وبلاگ مهار بیابان زایی رای دهیم - سپهر سلیمی
- دوستان گل بیایید مهار بیابانزایی را حمایت کنیم! - نازخاتون
- سه لینک جدید دیگر در بالاترین در اینجا ، آنجا و همچنین در این نشانی
- حمایت از تنها وبلاگ ایرانی حاضر در بزرگترین رقابت بینالمللی بین وبلاگهای جهان - عباس رسول زاده بیدگلی
- لطفاً از مهار بيابانزايي حمايت كنيد - دکتر سیامک معطری
- به مهاربیابان زایی رای می دهیم. - چشمان همیشه بیدار زمین (محیط زیست دماوند)
- لطفا به ایران رای بدهید ... - سروی
- به مهار بیابان زایی رأی دهید - مونترا
- يک وبلاگ ايراني در جمع وبلاگ هاي برتر جهان - خبرگزاری ایرن
- حمایت از مهار بیابان زایی در فیس بوک فرشید فاریابی و تالار ایرانیان گیاه خوار
- پارو بزنید - عبداللطیف عبادی
- این درخواست کمک را جدی بگیرید! - سایت مرجع متخصصین ایران (سروش رازی)
یکی از بدشانسیهای محیط زیستیهای ایران این است که، روزشان همواره عزای عمومی است! دارم از روز جهانی محیط زیست، یعنی پنجم ژوئن حرف میزنم که برابر است با 15 خرداد! روزی که در جمهوری اسلامی ایران – به احترام رخداد 15 خرداد 1342 - به عنوان یک روز عزای ملّی در تقویمها با رنگ قرمز مشخص شده و تعطیل است.
اینک امّا در نوشتار پیش رو که با عنوان: «وقتی روز طبیعت شب میشود»، در مردمک هم منتشر شده است، خواهید دید که بدشانسیها فقط به 15 خرداد محدود نمیشود و انگار ناف محیط زیستیها را در این سرزمین با بدشانسی بریدهاند! نبریدهاند؟
وقتی روز طبیعت شب میشود
«ما و مناسبتهای جهانی»
در طول نیمقرن گذشته میتوان به جرأت ادعا کرد که محیط زیست، همواره در شمار مظلومترین و بدشانسترین حوزههای حیات اجتماعی مردم ایران قرار داشته است؛ مردم ما معمولاً حتا مجال ندارند تا به محیط زیست فکر کنند، چه رسد به این که بخواهند برایش دل بسوزانند و مانند یک سلحشور جان برکف از حقوق و منافع برحقش به دفاع برخیزند؛ همان گونه که در اصل 50 قانون اساسی ایران نیز بر آن تأکید شده و حفظ محیط زیست را در شمار وظایف شهروندی یکان یکان از ایرانیان معرفی کرده است.
در بارهی این که چرا مردمان ساکن در کشوری که برخوردار از یکی از 5 طبیعت و چشمانداز ممتاز جهان است، تا این اندازه باید نسبت به ملاحظات محیط زیستی بیتفاوت و سهلانگار باشند، تاکنون سخنان و تحلیلهای فراوانی گفته شده و به رشتهی تحریر درآمده است. امّا شاید بتوان برآیند همه علتها را در فقر دانایی دانست؛ فقری که از دو نارسایی عمده در کشور، یکی در حوزهی فرهنگ و دیگری در حوزهی مدیریت سرچشمه میگیرد و هم آنها را متأثر میکند.
اینک امّا نمیخواهم به چرایی این فقر بپردازم، بلکه مایلم تا به بهانهی تعطیلات طولانی نوروزی که سرانجام به پایان رسید! به یکی دیگر از بدشانسیهای طبیعتدوستان در ایران اشاره کنم؛ رخدادی که البته ریشه در وزن پایین و ناچیز گرایههای محیط زیستی در وطن دارد و آن هم ریشه در همان آفتی که پیشتر به آن اشاره کردم.
نخستین روز نوروز، روز اعتدال بهاری، بر بنیاد یک رسم دیرین که سابقهاش به سال 1969 میلادی باز میگردد، با عنوان روز جهانی زمین گرامی داشته شده و از سوی سازمان ملل متحد، به رسمیت شناخته میشود. ابتکاری که یک آمریکایی به نام جان مک کانلی آن را بنیان نهاد و مورد استقبال دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و کارشناسان یونسکو هم قرار گرفت. امّا در ایران، هرگز این روز جدی گرفته نشد. میدانید چرا؟ زیرا در نخستین روز فروردین کسی را نمیتوانی پیداکنی که بخواهد برای برپایی و گرامیداشت یک آیین جهانی تدارک دیده و یا شرکت کند! بنابراین، این فرصت تاریخی عملاً از دست رفت و مثل خیلی فرصتهای دیگر در این بوم و بر سوخت!
پس از آن، یعنی در دومین روز بهار، مصادف با 22 مارس، در حالی که مردمان 195 کشور عضو سازمان ملل متحد روز جهانی آب را جشن میگیرند، در ایران به ندرت حتا میتوانی مدیر مسئولی در حوزهی آب یا محیط زیست یا منابع طبیعی را بیابی که بخواهد در مورد فواید آب و ضرورت پاسداشت بهینهی این عنصر حیاتی زندگی و روز جهانی 22 مارس سخن رانده و مصاحبه کند. غمانگیزتر آن که رسانههای دیداری و شنیداری ما هم اغلب در خواب نوروزی به سربرده و دریغ از اندک اشارهی مؤثری به چنین رویداد مهمی، به خصوص برای ایرانیانی که چند سال است در مرز تنش آبی به سر میبرند و از نامدیریتهای بخش آب کشور، آسیبهای فراوانی دیده و میبینند. انگار وقتی روزنامهها تعطیل هستند، صدا و سیماییها هم یه جورایی باید در بیخبری خیامی غوطهور باشند!
و امّا سوّمین رویداد جهانی که برای چهارمین سال پیاپی در ایران شهید شد، ساعت زمین بود. ابتکاری که از سال 2007 در کشور استرالیا جرقهاش زده شد و امسال مردمان حدود پنج هزار شهر در 125 کشور جهان از این ابتکار حمایت کرده و در اعتراض به روند شتابناک انتشار گازهای گلخانهای و جهانگرمایی، از ساعت 20:30 به وقت محلی، چراغهای خود را خاموش کردند. این اتفاق باید در ساعت 8:30 بعداز ظهر روز شنبه، هفتم فروردین ماه (27 مارس) میافتاد، اما دریغ از کوچکترین همراهی بخشهای دولتی و خبررسانی صدا و سیما برای پیوستن ایران به این آیین سبز ارزشمند در جهان. جالب اینجاست که وقتی به میزان صرفهجویی انرژی برق در کشورهایی نظیر چین، روسیه، فرانسه و حتا مصر و پرو و اندونزی پی میبریم و اخبار آن را تعقیب میکنیم، بیشتر افسوس میخوریم که چرا وزارت نیرو باید از چنین ابتکار سودمندی در ایران حمایت نکند؟
و بدینترتیب، حدیث تکراری تعطیلات نوروزی با شهادت سه رخداد مهم زیستمحیطی جهان در وطن به پایان رسید و تا روز جهانی محیط زیست که همه ساله با 15 خرداد (روز عزای ملّی) مصادف شده، طرفداران محیط زیست در ایران میتوانند خوش باشند و دستکم خود را برای مراسم روز دوّم اردیبهشت (22 آوریل) یا روز زمین، آماده کنند.
در ادامه سفرنامهی نوروزیام که تاکنون دو قسمت از آن منتشر شده است، میخواهم شما را با محلهای در لردگان به نام پل قربت آشنا کنم که گویا اشاره به کولیها یا همان قربتیهایی دارد که در سالهای دور در اینجا تردد داشته و به داد و ستد میپرداختند ...
جامعهی امروز به دلیل شتاب حیرت انگیز پیشرفتهای فناورانه و افزایش شگفتآور دادههای تولید شده در آن، قابل قیاس حتا با جامعهی 50 سال پیش هم نیست؛ یعنی زمانی که دغدغههای محیط زیستی برای نخستین بار تبدیل به هویتهایی مدنی در قالب تشکلهای مردمنهاد شد.
چنین است که باید بکوشیم تا به تدریج ضمن درک شرایط جدید و شناسههای حاکم بر آن، نگاه خود را به محیط زیست و دلایل پاسداری از آن، پالوده کرده و تکامل بخشیم.
در همین باره و به عنوان مدخلی برای شروع این جستار، میتوانید یادداشت نگارنده را با عنوان: «نگاه به محیط زیست در عصر دنیای مجازی» در مردمک بخوانید.