وقتي كه ناصر كرمي، استحاله ي خودش را نقض ميكند! نميكند؟
بگذريم ...
بگذريم ...
پدرسوخته، البته کلمهی قشنگی برای به تصویر درآوردن ارادت آدم به معشوقش نیست! امّا اگر با معشوق ندار باشی، گاه میتوانی او را در اوج طنازیها و عشوهگریهایش، پدرسوخته هم خطاب کنی! نمیتوانی؟
یکشنبه ی گذشته، بهناز محرمزاده و علی عظیمی - آن زوج اوج نشین - به دفتر کارم در مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور آمدند تا مراتب سپاسشان را از خوانندگان عزیز و دریادل این تارنما اعلام کرده و بگویند که منتظر دیدارشان هستند ...
کارون،
روزگاری پرآبترین، باکیفیتترین و یگانه رودخانهی ایران بود که قابلیت
کشتیرانی داشت. اصلاً کارون در روزگاری نهچندان دور، گل بارون بود ... لب کارون
را که یادتان هست! نیست؟
اینک اما چندسالی است که کارون نفسش به شماره افتاده و
بدتر از آن، این که فقط این سدهای پرشمار بالادست و تونلهای عظیم انتقال
آب نیست که روزگار کارون را به خاک سیاه نشانده است؛ چرا که پسابهای
آلودهی صنعتی، کشاورزی و شهری و روستایی را نیز باید به دلایل این
نفستنگی افزود ... به نحوی که بخشهایی از کارون سیمای بیابانی پیدا کرده و
بخشهای دیگرش اینگونه تغییر رنگ داده و از بوی تعفن نمیشود به آن نزدیک
شد ...
تأکید بیش از حد بر مدیریت سازهای، غره شدن بر تواناییهای دانش مهندسی و عدم اعتنا به قوانین طبیعی در شمار مهمترین دلایلی است که میتوان برای افزایش ناپایداری کرهی زمین ذکر کرد. در این میان، شوربختانه باید بپذیریم که کشور عزیز ما نیز از این عقوبت مصون نبوده و دارای یکی از پرشتابترین روندهای پسرفت در حوزه محیط زیست در بین کشورهای جهان است. اما ایران در این مصیبت تنها نیست؛ مصیبتی که سبب شده تا حیات با شتابی دمادم افزاینده از طبیعت ایران عقبنشینی کند …
دنیای شگفت انگیزی دارند زنبورها و آدمها! ندارند؟ یکی را نگه میدارند و پرورش میدهند تا از شیرینیاش بهره برند و دیگری را برای این که روی شیرینی میپرد با روزنامهای لوله شده میکشند و نابود میکنند! برای یکی کندو میسازند و جلوی کندویش قندآب میگذارند تا دور نپرد، امّا آشیان دومی را که دور میپرد و بر اثر پریدن از این گل به روی گل دیگر، گرده افشانی میکند، اگر نزدیک باشد ویران میکنند و ویران کردن لانهاش را بچه ها جشن میگیرند و بزرگترها هم تماشا میکنند و میخندند! چرا؟
پارک ملی خبر (KHABR) را همه میشناسیم و پیشتر هم در مورد آن نوشتهام؛ اینک میخواهم توجه خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی را به روایتهای جدیدی از این پارک کاغذی! جلب کنم که حقیقتاً تأسفبار است ...
امروز از قول مدیرکل محیط زیست استان فارس خواندیم که "استان فارس در آستانه بحران زيستمحيطي قرار گرفته است".
خواستم بگویم:
برادر
عزیز، جناب آقای مهندس ابراهیمی، مدیرکل محترم اداره محیط زیست استان
فارس! به مصیبتی که استان فارس دچارش شده است، نمیگویند: آستانهی بحران؛
نام شرایط حاضر، اتاق مرگ است!