پلنگ‌چال هنوز هم دوست‌داشتنی است ...

    صبح امروز فرصتی دست داد تا به همراه دوست قدیمی و عزیزم، امیر سررشته‌داری دلی به کوهستان زده و به سوی پلنگ‌چال در یک روز بارانی و خنک بتازیم ... بی‌شک دره‌ی زیبای درکه، امسال یکی از خیس‌ترین و سبزترین بهارهای خود را تجربه می‌کند و همه چیز هنوز عالی و طرب‌ناک است، چه مردمان بالادست و چه مردمان پایین‌دست درکه که هنوز – همان گونه که پیش‌تر هم نوشته بودم – قدر آب و درخت را می‌دانند و حرمت می‌نهند.

    با این وجود، هنوز جای کار هست و می‌شود درکه را به یکی از زیباترین و دلنوازترین و پاک‌ترین مسیرهای کوهپیمایی کشور و منطقه بدل کرد تا دیگر شاهد چنین صحنه‌هایی در بستر یکی از گواراترین رودخانه‌های دامنه‌های جنوبی البرز نباشیم و تا می‌توانیم، ریه‌های لذت را از اکسیژن عشق به البرز مرکزی و سرزمین مادری پر کنیم و خودمان را برای آغاز یک هفته‌ی پرکار و پرثمر دیگر آماده سازیم.

    برای همین است که به شما هم توصیه می‌کنم، در ساعت 7 صبح، صبحانه را در آزغال‌چال میل کنید، در حالی که زمزمه‌ی رود در پایین دست و آواز پرندگان در بالادست، زیباترین موسیقی عالم را برایتان به رایگان اجرا می‌کند ...

    صبحانه‌ی فردا را هم می‌خواهم به اتفاق 80 نفر از بچه‌های دبستان اروند، در آبشار نیاسر صرف کرده و به دیدن مراسم گلاب‌گیری در قمصر رویم ...
    یادتان باشد، از زندگی ممکن است فقط همین لحظه‌ها و نواها و رنگ‌ها و خاطره‌ها بماند و دیگر هیچ ... پس از تلاطم‌ها و ناغافلکی‌های روزگار نترسید و آ«ها را مشتاقانه در آغوش گیرید ...


لب دریا رسیدم تشنه بی تاب
زمن بی‌تاب‌تر، جان و دل آب
مرا گفت: از تلاطم‌ها میاسای
که بددردی است جان دادن به مرداب

                                                 فریدون مشیری


درج نظر

اسکندر فیروز؛ یعنی آخر ِ عشق به طبیعت ایران

    زمستان سال گذشته، نخستین باری بود که به دیدنش رفتم، سرحال‌تر و خون‌گرم‌تر از آن چیزی بود که برای خویش تصویر کرده بودم. وقتی پرویز بختیاری عزیز تصاویری از پرندگان موجود در تهران را برایش نمایش داد، چنان برقی در چشمانش درخشیدن گرفت که مرا حیران کرد ... با وسواس و دقت فراوان به تک تک عکس‌ها نگریست و حتا از دیدن برخی از پرندگان در فضای تهران حیرت کرد و می‌پرسید، دقیقاً در کدام سوی تهران آن پرنده خاص زندگی می‌کند.

    فروردین امسال هم مجالی دست داد تا دوباره او را در پردیسی زیبا ببینم که بسیار دوستش دارد و یکی از بنیانگذاران آن در بیش از 40 سال پیش بود. چند پرسش را با او در میان نهادیم  ... در مورد اصطلاح بیابان‌زدایی، برایم گفت که آن را قبول ندارد و بیابان را باید در جای خود به عنوان یک اکوسیستم (بوم‌سازگان) حفظ کرد؛ نکته‌ای که متأسفانه هنوز بسیاری از مدیران و کارشناسان و علاقه‌مندان و حتا خبرنگاران این حوزه آن را درنیافته و یا بعضاً رعایت نمی‌کنند.
    وی همچنین از برنامه‌های سازمان متبوع خویش در زمان مدیریتش سخن گفت و به صراحت اعلام داشت که هرگز به سازمان به دیده‌ی اداره‌ی شکاربانی نمی‌نگریسته و تلاش‌های گسترده‌ای برای اعمال نگاهی جامع به محیط زیست را آغاز کرده بوده است.
    در مورد این مرد بزرگ و دیدگاه‌های  ارزنده‌اش بیشتر خواهم نوشت و این که چه شد که حتا حکومت محمّدرضا شاه هم نتوانست او را تحمل کند و حکم برکناری‌اش را در سال 1356 صادر کرد.
    همچنین خوشحالم که اغلب خوانندگان مهار بیابان‌زایی اسکندر فیروز را می‌شناسند و نگاه عاشقانه‌اش به طبیعت وطن را حرمت می‌نهند.

آيا كسي هست كه اين مرد را نشناسد؟


   مي خواهم از او بنويسم ... از او كه هنوز عاشقانه به طبيعت وطنش عشق مي ورزد و بسياري از ما آن گونه كه سزاوار است او را نمي شناسيم! چرا؟

خداوندا تو مسئولي

خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است،

چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است  

دكتر علي شريعتي

  درج نظر                                                                       

در بهشت تجاري/ صنعتي/ نفتي/گازي ... ايران - عسلويه - نفس كشيدن دشوار شده است!


    گزارش‌هاي رسيده از عسلويه حكايت از وخامت بي‌سابقه‌ي آلودگي هوا دارد، به نحوي كه در لحظاتي از روز حتا نفس كشيدن براي انسان هم دشوار مي‌شود، چه رسد به زيستمندان بي‌گناهش در پارك ملي و خدابيامرز: نايبند!
    از طرفي به نظر مي‌رسد ميزان آلاينده‌هاي گوگردي نيز در همان حوالي در حال افزايشي نگران كننده است، به نحوي كه براي پوشاندن صورت مسأله، روزانه مقداري گاز شيرين به همراه گازهاي حاوي گوگرد در مشعل سوزانده مي‌شود.


    يادمان باشد: ظهور بيماري‌هاي خطرناكي چون اوتيسم (درخودماندگي)، همواره از كانون بزرگترين شهرك‌هاي صنعتي جهان آغاز شده و بسياري بر اين باورند كه اوتيسم يكي از ناهنجاري‌ها و عقوبت‌هاي عدم توجه به هنجارهاي محيط زيستي در جهان است. ما بايد از خطاهاي غرب در اين حوزه عبرت گيريم و به دست خود نسلي را پرورش ندهيم كه هزينه‌هاي نگهداري و سلامتش بيشتر از منفعت‌هاي ناشي از كارآفريني‌هايش باشد.
    معاونت محيط انساني سازمان حفاظت محيط زيست بايد به طور جدي‌تر وارد ماجرا شده و با بررسي همه جانبه‌ي ابعاد خطر و آزمايش بر روي كاركنان زحمتكش اين واحدهاي توليدي، درصدي از حجم عظيم سرمايه‌گذاري‌هاي ميلياردي صورت گرفته را به مصرف رعايت هنجارهاي محيط زيستي و سلامت كاركنان و ديگر زيستمندان منطقه رساند.
    به عسلويه هنگامي مي‌توان افتخار كرد كه همراه با افزايش درآمد سرانه‌ي ملّي، نشاط و شادابي را هم به مردم منطقه و جوامع گياهي و جانوري‌اش در خشكي و آب هديه كند.

                                                                 درج نظر

فقر فرهنگی یا فقر مدیریتی؟ مسأله این است!

     خوانندگان دیرآشنای مهاربیابان‌زایی، لابد از محتوای پرسشی که از تاریخ 5 مرداد 1387 در وبلاگ مهار بیابان‌زایی مطرح کرده‌ام، آگاهی دارند. تاکنون بیش از 1800 نفر در این نظرسنجی شرکت کرده و 113 نظر هم برای آن به ثبت رسیده است که از این میان، 53 درصد شرکت کنندگان، فقر مدیریتی را مهم‌ترین دلیل تخریب محیط زیست در ایران معرفی کرده‌اند؛ در حالی که 41 درصد نیز، فقر فرهنگی را متهم شماره یک معرفی کرده‌اند ...

ادامه نوشته

چرا بايد از دغاغله در جنوب تا كندس كوه در شمال، آسمان همين رنگ باشد؟!


    خوانندگان گرامي مهار بيابان‌زايي هنوز ماجراي غمبار هموطنان عزيزمان را در گطيش، حموله و دغاغله فراموش نكرده‌اند ...
    قحطي آب و مشكلات بهداشتي در خوزستان – درست يا نادرست و به حق يا ناحق – سالهاست كه دامن اين استان آفتاب‌سوخته‌ي ايران و مردمان خونگرمش را فراگرفته است؛ مشكلي كه البته مي‌توانست و مي‌تواند هرگز وجود نداشته باشد، امّا فقر مديريت و نگاه بخشي و تمركزگرايانه و امنيتي به سرزمين سبب شده تا آن شود كه سزاوار نبوده است.


    اينك امّا ابوطالب عزيز از روستايي به نام کندس کوه از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت (در نزديكي آبشار بسيار زيباي لوه در غرب تنگراه) برايمان تصاويري را به ارمغان آورده كه نشان مي‌دهد آسمان مردمان محرومش، همان رنگي را دارد كه هزار و پانصد كيلومتر آن سوتر در آسمان دغاغله ديده مي‌شود! نمي‌شود؟


    تأمل‌برانگيزتر آن كه چندين سال است اغلب مردم روستا – به ويژه زنان - تمايل خود را براي جابه جايي سكونتگاه خويش اعلام كرده‌اند تا درچارچوب طرح خروج دام از جنگل و كاهش فشارهاي معيشتي به نوار جنگلي خزر، سپر شرقي هيركاني نفسي تازه كند و هم مردم محروم روستا از مصيبت نداشتن راهي ايمن براي عبور و مرور و قطع پي در پي آب و برق نجات يابند و شاهد چنين تلفات و جراحاتي ناشي از نبود امكانات پزشكي و بهداشتي كمتر باشند.
    اميد كه انتشار اين تصاوير عزم مسئولين را در شتاب دادن به جابه جايي اين روستا و پايان دادن به آلام مردم محرومش بيشتر كند.


    نگاهي به لكه‌هاي برهنه شده در دل جنگل‌هاي هيركاني، نشان مي‌دهد كه چگونه به دست خود داريم استعداد سيل‌خيزي منطقه را در يكي از پرباران‌ترين نواحي ايران‌زمين افزايش داده و بالانس ظرفيت گرمايي ويژه منطقه را با افزايش برهنگي زمين، برهم مي‌زنيم.

درج نظر


آقاي فرود شريفي، لطفاً قاطعانه برخورد كنيد!

    متأسفانه با خبر شدم كه مديركل اوقاف استان گيلان، براي قطع درخت كهنسال موجود در رشت، مجوز لازم را از اداره منابع طبيعي و آبخيزداري رشت اخذ كرده است. بنابراين، يگانه اقدامي كه مي‌تواند خشم، تأسف و حيرت طرفداران محيط زيست را اندكي تسكين دهد، مجازات آن مديراني است كه چنين فرمان ننگيني را امضا و مجوز قطع يك درخت كهنسال را در بقعه سيد رقيه رشت صادر كرده‌اند. اين شايد آخرين فرصت براي نهاد متولّي جنگل‌ها و مراتع كشور باشد كه نشان دهد تا چه اندازه نسبت به آنچه مسئوليت پاسداري‌اش را برعهده دارد، عشق مي‌ورزد و حاضر است هزينه‌هاي اين پاسداري را هم بپردازد.
    چنين است كه از دكتر فرود شريفي، عالي‌ترين مقام سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور – كه مي‌دانم عاشقانه طبيعت وطن را دوست دارد - مي‌خواهم و مي‌خواهيم تا دركوتاه ترين زمان ممكن، فرد خاطي را معرفي و سزاوارانه تأديب سازد تا همگان بفهمند كه وزارت جهاد كشاورزي در امر پاسداري از توان بوم‌شناختي سرزمين با احدي سر شوخي نداشته و حاضر به مماشات نيست.

    در همين باره:

    - قطع درختان كهنسال توهين به شعور ماست - محمد درويش

    - یک پیشنهاد سازنده به همه‌ی طبیعت‌ستیزان عزیز!

    - منابع طبيعي استان گيلان دستور قطع درخت كهنسال را صادر كرد نه اوقاف !

درج نظر

تصاویری که آینده سبز وطن را نوید می‌دهد ...

    دیروز در جریان فراخوان بزرگ دوستداران البرز مرکزی، گروه کم‌نظیری از شهروندان عزیز تهرانی را دیدم که خود را با هر مشقت و زحمتی بود به دامنه‌های خیس سیراچال در کیلومتر 52 محور کرج به چالوس رسانده بودند، آن هم در یک روز بارانی و خنک؛ تا به سهم خویش، با غرس نهال اُرس، بخشی از جراحت‌های وارد شده بر پیکر رنجور این رشته کوه گرانسنگ را جبران کنند.

    استقبال به حدی بود که علاوه بر یک اتوبوس پیش‌بینی شده، دو مینی بوس و ده‌ها خودروی سواری هم به کمک آمده بود تا روزی بیادماندنی را در شاخه‌ی کوهستانی باغ گیاه‌شناسی ملّی ایران بیافرینند.
    امّا دو تصویر از بین همه‌ی آن تصاویر برایم امیدبخش‌تر بود:
    یکی مشاهده‌ی این پدر طبیعت دوست که همراه با فرزند خردسالش آمده بود تا نهالی را غرس کند و به تنهایی تمامی مسیر دامنه‌های سیراچال را با فرزندش بالا و پایین رفت و اینگونه خیس عرق شد، اما خم برنیاورد.

    و دیگری مشاهده‌ی چهره‌ی دوست‌داشتنی و سختکوش دکتر انوشیروان شیروانی، استاد گروه جنگل دانشگاه تهران بود که بیشتر از هر فرد دیگری نهال کاشت و به دیگران در حمل ابزار نهال‌کاری کمک کرد و نشان داد که تا چه اندازه عاشقانه طبیعتش را دوست دارد.
    بی دلیل نیست که وی، یکی از محبوب‌ترین اساتید دانشگاه تهران در بین دانشجویان لقب گرفته است.

    برای این همکلاسی عزیز و دیرینه‌ام بهترین‌ها را آرزو دارم ...


درج نظر

جزایر مرگ بر روی دریاچه سد کرج!

    دیروز در جریان فراخوان بزرگ حمایت از البرز، صحنه‌های شورآفرین و امیدبخش فراوانی را دیدم که آشکارا نشان می‌داد، شمار آدم‌هایی که حاضرند – بدون هیچ چشمداشتی - برای حفظ محیط زیست سرزمین‌شان هزینه کنند، در حال افزایش است. رخدادی که اندکی بعدتر به جلوه‌هایی از آن خواهم پرداخت.

    امّا اینک در راستای طرح پرسش در یادداشت پیشین، قصد دارم تا هشداری جدی به هموطنانی دهم که بی‌مهابای فرداها در کار آلوده‌ساختن یکی از راهبردی‌ترین منابع آب شیرین کشور، فرصت را از دست نمی‌دهند!

    به این تصاویر دقت کنید تا دریابید که چگونه برخی از ما، به بهانه‌ی گذراندن یک روز تعطیل در کنار رودخانه‌ی کرج، حاضریم در آفرینش چنین صحنه‌های تأسف‌باری نقش داشته باشیم! و متوجه خطر این جزایر مرگبار بر روی دریاچه سد کرج نباشیم!!

    و البته نمی‌دانم چرا مسئولین مدیریت آب سد کرج، تمهیدات جدی‌تری برای جلوگیری از این آلودگی و یا پاکسازی سریع‌تر آنها اعمال نمی‌کنند؟
    شما چه فکر می‌کنید؟
    مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!

    البته این را هم بگویم که طرح جلوگيري از آلودگي آب شرب تهران با 4 ميليارد تومان اعتبار از  سال 86 اجرا مي شود یا قرار است که اجرا شود و یا به امید خدا بالاخره می شود! نمی شود؟

کیست که بداند اینجا کجاست؟!


این تصویر را امروز شکار کرده ام، در جایی که فکرش را هم نمی کنید! می کنید؟

آیا کسی می تواند حدس بزند که اینجا کجاست؟!

البته یک ساعت بیشتر فرصت ندارید ها!


درج نظر

حال زمین در روز زمین خوب نیست!

    جهانیان امروز – 22 آوریل – برای چهل و یکمین بار، روز زمین را گرامی می‌دارند و با خود عهد می‌بندند که قدر این موهبت ناهمتا را بیشتر بدانند. بارها گفته‌ام که زمینی که نتواند پذیرای گیاهان و جانوران باشد، نخواهد توانست پذیرای انسان هم باشد. بنابراین، شاید بزرگترین اقدام پیشگیرانه‌ی معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید کمک به ظرفیت‌سازی فرهنگی در حوزه‌ی محیط زیست و ارتقای شاخص‌های سلامتی زمین باشد. زیرا این فقط یک زمین شاد است که می‌تواند مردمانی شاد را در خودش بپروراند.

     چند روز پیش داشتم برای فرزندم – اروند – قصه‌های شاهنامه را می‌خواندم ... ناگهان به اینجا که رسیدم نفسم بند آمد و با خود گفتم: آهای محمّد درویش! آیا تو واقعاً فرزند آن فردوسی بزرگ هستی که بیش از یک هزار سال پیش اینگونه مخاطبان خویش را از شکار پرندگان بی‌گناه بازمی‌داشت؟!
    نگاه کنید به این جملات: «فرود (پسر سیاوش) از لابه لای شاخه‌ها، شاهینی را می‌بیند که چون تیر از دل آسمان می‌گذرد، پس فرود، در چشم بر هم زدنی، کمان می‌کشد و شاهین را با تیری سرخ در دلش به زمین می‌دوزد. پیش می‌رود و بر پرهای نرم پرنده دست می‌کشد و می‌گوید: پرهایش هنوز گرمای زندگی را در خود دارد. چرا تیر انداختم؟ شاهین را برای چه می‌خواستم؟ آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود تا لاشه‌اش این چنین پست بر زمین؟»
    و من – محمّد درویش – امروز به همه‌ی آن طبیعت‌ستیزان و شکارکُش‌هایی که یک هزار سال پس از فردوسی بزرگ، همچنان زنهارش را جدی نگرفته‌اند، می‌گویم: این شاید آخرین فرصت برای شما و ما باشد تا نگذاریم حال زمین از اینی که الآن هست، بدتر شود ...
    به راستی آیا شنیدن زمزمه‌ی آشنای جویبارها، نوای دل‌انگیز قناری‌ها و تماشای جبروت اهورایی تالاب‌ها و کلوت‌ها و پرواز بلند شاهین‌ها و ... زیباتر و آرامش‌بخش‌تر نیست از آنچه که امروز به بهانه‌ی توسعه‌ی ناپایدار بر سر سرزمین مادری‌مان آورده و می‌آوریم؟

عزم فراکسیون محیط زیست مجلس برای پاسخگو کردن مدیران کشور در حوزه محیط زیست!

    دوشنبه‌ی گذشته – 30 فروردین 1389- به دعوت محمّدرضا تابش، رییس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی که یکی از بزرگترین فراکسیون‌های مجلس هم در طول 8 دوره‌ی قانون‌گذاری‌اش به شمار می‌رود،  در صحن بهارستان حاضر شدم تا مهم‌ترین دلایل شتاب پس‌رفت در زیست‌محیط وطن را برای حاضرین در آن نشست تبیین کنم. از جمله‌ی شرکت‌کنندگان در این نشست باید به دکتر علی محمّد نوریان (معاون محیط انسانی سازمان حفاظت محیط زیست کشور)، دکتر کامرانی (معاون سلامت وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی)، مهندس صفایی (معاون مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی)، دکتر سعید متصدی (دانشیار دانشگاه شهید بهشتی)، مهندس رشیدی (رییس شرکت کنترل کیفیت هوای شهرداری تهران)، دکتر کوروش خالدی، دکتر ثابت رفتار(مدیرکل دفتر محیط زیست وزارت نیرو)، دکتر شاهسون و زرین احمدزاده (اعضای هیأت مدیره جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست)، محمد مجابی (معاون مرکز مطالعات شهرداری تهران)، سعید مقیسه (مركز پژوهش هاي مجلس)، الهه سلیمانی (دبیر فراکسیون)، دکتر اصیلیان (معاون سابق محیط زیست انسانی)، مهندس زندی (دفتر بررسی آلودگی هوای سازمان حفاظت محیط زیست) و چند تن دیگر از مدیران و متخصصین مخابراتی کشور مانند دکتر احسان میوه‌چی و مهندس مجدمنش اشاره کنم.

    در ابتدای جلسه، آقای تابش خبر از عزم جدی فراکسیون برای فعال کردن 5 کمیته‌ی محیط زیستی این نهاد طبیعت‌محور داد که از آن جمله باید به کمیته‌ی یاوران سبز اشاره کرد؛ کمیته‌ای که قرار است موانع فعال شدن تشکل‌های مردم‌نهاد را بررسی، شناسایی و از میان بردارد. همچنین ایشان از صدور نامه‌ای خطاب به دکتر عزیزی، معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری در تاریخ 9 اسفند 1388 خبر داد که در طی آن، با عنایت به ماده 71 قانون برنامه چهارم و لایحه‌ی برنامه پنجم، نسبت به عدم توجه جدی ملاحظات محیط زیستی در طرح‌های ارایه شده به کمیسیون ماده 32 هشدار داده شده و خواهان بازنگری در این طرح‌ها شده است. افزون بر آن، تابش اضافه کرد که باید با محوریت مرکز پژوهش‌های مجلس، موضوع خطرات حضور و انتشار پارازیت‌ها برای جان شهروندان به صورت جدی مورد بررسی قرار گیرد.

    از نکات جالب مطرح شده در این نشست باید به موارد زیر اشاره کنم:
    مهندس صفایی: در تأیید اظهارات نگارنده در باره‌ی بخشی‌نگری افراطی در حوزه‌ی سدسازی، متذکر شدند که فشار مشاورین قدرتمند سدسازی، یکی از دلایل راضی شدن نمایندگان مجلس به تصویب پروژه‌های جدید سدسازی در کشور است؛ در حالی که هنوز پروژه‌های نیمه‌کاره در این بخش فراوان است!
    دکتر اصیلیان: چه فایده دارد که بکوشیم تا استاندارد یورو 5 را برای خودروها اعمال کنیم، وقتی که استاندارد سوخت مصرفی در کشور حتا یورو یک هم نیست!
    دکتر نوریان: از مشاورین خواسته‌ام تا نسبت به ارزیابی زیست‌محیطی سدهای ساخته شده اقدام کنند. همچنین در صدد هستیم تا شبکه تلویزیونی محیط زیستی راه بیاندازیم. همچنین می‌خواهیم نظام مهندسی محیط زیست را هم با 10 هزار عضو راه بیاندازیم.
    دکتر احسان میوه‌چی: تاکنون 23 میلیون لامپ کم‌مصرف تولید کرده‌ایم که یک و نیم‌میلیارد دلار صرفه‌جویی در مصرف انرژی برای کشور به ارمغان آورده است.
    مهندس مجدمنش: در کشور ما حتا تست سلامت آنتن موبایل (emr) هم صورت نمی‌گیرد، چه رسد به پارازیت‌های ماهواره‌ای! در حالی که این تست در همین کشور ترکیه در حال انجام است. ایشان همچنین به شهرداری تهران انتقاد کرده و گفتند: درخت کاشتن کافی نیست، مثلاً آبیاری فضاهای سبز شهرک غرب کاملاً مورد بی توجهی قرار گرفته و درختان بسیاری خشک شده‌اند.
    مهندس رشیدی: باید فکری به حال دیده‌بانی از قوانین محیط زیستی کشور کرد.
    دکتر خالدی: 60 تا 70 درصد موضوعات مطرح شده در کتاب‌های درسی نوجوانان و جوانان ژاپنی، مربوط به محیط زیست است. در سال گذشته 70 هزار سرطان در کشور ثبت شده است که بسیار زیاد و نگران‌کننده است.
    در ضمن محمد مجابی و جناب تابش نیز موفقیت اخیر تارنمای مهار بیابان‌زایی را در کسب رتبه‌ی سوم در بین برترین وبلاگ‌های محیط زیستی جهان تبریک گفتند. همچنین قرار شد تا همزمان با روز جهانی محیط زیست از سایت فراکسیون محیط زیست مجلس در حضور وبلاگنویسان فعال محیط زیستی کشور رونمایی شود.

    مؤخره:
    پس از پایان سخنانم – که ظاهراً مورد توجه قرار گرفته بود - آقای تابش گفتند: بی جهت نیست که وبلاگت این همه طرفدار دارد و قول دادند تا موضوعات مطرح شده را با جدیت پیگیری کنند، به ویژه مشکلاتی که اخیراً برای سد کارون 4 پیش آمده و منجر به کشته شدن و قطع نخاع چند نفر از پرسنل سد در اثر تعجیل در افتتاح این پروژه شده است.


درج نظر

گوش کنید ... البرز ما را صدا می‌زند!


    فردا همه‌ی آنهایی که البرز را دوست دارند، در سینه‌ی کوه سیراچال گرد هم خواهند آمد تا از سپیده‌دم برای نشاط و سرسبزی البرز مرکزی بکوشند و نهال‌های اُرسی را غرس کنند و آب دهند که مصطفی خوشنویس عزیز آنها را به من و تو هدیه داده است و آماده‌ی انتقال به دامن طبیعت کرده است.

    پس وعده‌ی ما ، فردا صبح در ايستگاه تحقیقاتی سيراچال (شاخه كوهستاني باغ گياهشناسي ملي ايران)، واقع در كيلومتر 52 محور كرج به چالوس (بعد از روستاي سيرا).

    برای کسب اطلاعات بیشتر و دقیق‌تر می‌توانید فرزند ایران را ورق زنید!


    در همین باره:

   - شاخه‌ی کوهستانی باغ گیاه‌شناسی ملّی ایران

   - پاسخ مصطفی خوشنویس به ادعای انحصار‌طلبی در نهال‌کاری اُرس!

   - لبیکی جانانه به فراخوان کاشت نهال اُرس در سیراچال

   - در ستایش مصطفی خوشنویس و فراخوان سبزش


درج نظر

تصاویری تازه از جنایت بی‌سابقه در محمّدآباد ریگان!


    چند تن از دوستان عزیز و سبزاندیشم در منطقه، صبح امروز تصاویری از جنگل کهوری که بی‌رحمانه مورد تجاوز یک طبیعت‌ستیز از خدا بی‌خبر و پول‌پرست قرار گرفته است، برایم ارسال داشتند به همراه آن لودر جنایتکار مشهور که سرانجام در نیمه‌شب سه‌شنبه – 31 فروردین 1389 – از حرکت بازایستاد.

    خوشبختانه آخرین خبرها حکایت از توقف کامل عملیات جنگل‌کُشی در دُم‌بویان ریگان دارد. همچنین، لودر مزبور توقیف شده و به سرعت مراحل قضایی این پرونده در حال طی شدن است.
    متأسفانه دوستان من از ترس جان‌شان حاضر به افشای نام خویش نیستند که این خود نشاندهنده‌ی مظلومیت بیش از حد طرفداران محیط زیست در استان کرمان است.
    به هر حال، ضمن سپاس فراوان از ایشان و نیز از مدیران سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور – به ویژه سرهنگ ایروانی  و مهندس چنانه عزیز – امیدوارم هر چه سریع‌تر این پرونده به سرانجام رسیده و شاهد مجازات سزاوارانه‌ی قاتل شش هزار درخت کهور در منطقه باشیم.

    باورم این است که اگر با هم باشیم و از طبیعت‌ستیزان نترسیم، روزی خواهیم توانست جشن احیای مجدد طبیعت وطن را با چشمان خود ببینیم.

   و البته باورم این است که سکوت مطلق دو خبرگزاری محیط زیستی ایران و دیگر خبرنگاران این حوزه در روزنامه ها و سایت های خبری شان در باره این جنایت بی سابقه، ربطی به این ترس ندارد! و این همان درد بزرگ محیط زیست ایران است!!

یک خبر بد و یک خبر خوب از خبرگزاری بختیاری پرس!

     دیده‌بان سخت‌کوش طبیعت بختیاری، دادش از برخی نمایندگان مردم در صحن بهارستان درآمده و به شدت نسبت به تبصره‌های 4 و پنج الحاقی به ماده 2 قانون جامع منابع طبیعی و آبخیزداری معترض است؛ تبصره‌هایی که ظاهراً به پیشنهاد مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی قرار است به متن لایحه‌ی پیشنهادی مورد اشاره افزوده شود. البته او حق دارد که نگران بازخوردهای نامیمون چنین پیشنهاد‌های ناپخته‌ای باشد؛ به خصوص که تجربه‌ی تلخ ماده‌ی 3 و واگذاری‌های اجاره‌ای منتج از آن، هنوز ترو تازه بوده و بر روی میز اغلب واحدهای حقوقی ادارات منابع طبیعی کشور، برق می‌زند!

     با این وجود، همه‌ی خبرها در بختیاری پرس دوست‌داشتنی وبلاگستان سبز، بد نیست! مثلاً به زودی در باره‌ی این درخت زیبارو و مقاوم بلوط، خبرهای خوشی را خواهید شنید! نخواهید شنید؟

     درود بر هومان خاکپور عزیز ...


درج نظر

دعوت وزارت نیرو از مخالفان سدسازی برای گفتگوی رودررو!


    یک‌شنبه‌ی هفته‌ی گذشته  - 29 فروردین 1389 – در محل شرکت مدیریت منابع آب ایران (تماب سابق!)، یک نشست بی‌سابقه برگزار شد. زیرا برای نخستین‌بار، مدیران ارشد وزارت نیرو تصمیم گرفته بودند تا با دعوت از مخالفین صنعت سدسازی در ایران، به صورتی رودر رو به سخنان و استدلال‌های ایشان گوش فرا دهند.
از همه جالب‌تر این که یک جزوه‌ی دو صفحه‌ای نیز از سوی آقای مهندس انوش نوری اسفندیاری - مدیرکل دفتر امور اقتصادی شرکت مدیریت منابع آب ایران – بین حاضرین توزیع شد که به خوبی نیت خیر برگزارکنندگان این نشست را آشکار می‌ساخت.
    در فرازی از آن جزوه که خلاصه‌ای از محتوای گزارش نهایی کمیسیون جهانی سدها –World Commission on Dams (WCD)- است، هفت مورد طلایی زیر به عنوان چالش‌های سدسازی قابل ذکر هستند:


1-    هزینه‌های اجتماعی سدها، خانمان‌برانداز است و تا حد زیادی نادیده گرفته شده است؛
2-    سدها گازهای گلخانه‌ای منتشر می‌کنند؛
3-    سدها عملکرد اقتصادی ضعیفی دارند؛
4-    سدها در تحقق منافع پیش‌بینی شده، غالباً ناکام بوده‌اند؛
5-    سدها عملکرد اقتصادی ضعیفی داشته‌اند؛
6-    راه حل‌های دیگری نیز وجود دارند، ولی اهمیت یکسانی به آنها داده نمی‌شود؛
7-    تعصب‌ورزی نسبت به سدهای بزرگ مشاهده می‌شود.


    پس همان طور که ملاحظه می‌کنید، مدیران و کارشناسان عالی‌رتبه‌ی وزارت نیرو که در این نشست شرکت داشتند، ظاهراً با پرچم سفید وارد ماجرا شده بودند؛ نکته‌ای که بارها، مجید سیاری، معاون طرح و برنامه‌ریزی، محمودرضا عراقی، معاون هماهنگی حوزه‌های آبریز و مهندس معماری، مشاور عالی تماب به حاضرین متذکر شدند.

    در این باره بیشتر خواهم نوشت.


درج نظر

يك پيشنهاد سازنده به همه‌ي طبيعت‌ستيزان عزيز و به بهانه روز جهانی زمین!

    لابد ماجراي شگفت‌انگيز قطع يك درخت كهنسال ديگر را در استان گيلان شنيده‌ايد؟ درختي كه در بقعه سيد رقيه رشت زيست مي‌‌كرد و ظهر روز 30 فروردين 1389، در حضور جمعي از مردم و مسئولين و به فرمان رييس اداره اوقاف استان گيلان به مسلخ رفت  تا به عنوان ششمین نماد خرافه پرستی در گیلان قرباني جهالت‌هاي شگفت‌آور اين روزگاران شود ...
    آن هم در حالي كه شكايت دو سال پيش نگارنده به همراه 11 نفر از متخصصان منابع طبيعي كشور، از ايشان – حجت‌الاسلام والمسلمين سيدكاظم ميرحسيني اشكوري - بر عليه اقدام پيشين وي به دليل عدم كفايت ادله‌ي لازم، مختومه اعلام شد! چه دليلي از اين بالاتر براي اثبات جرم؟
    کافی است به یاد آوریم که در همین هفته‌ی منابع طبیعی اخیر در اسفندماه 1388، عالی‌ترین مقام جمهوری اسلامی ایران، چگونه بر حفظ درختان تأکید کردند و آیت‌الله امامی کاشانی در خطبه‌های نماز جمعه با چه شور و حرارتی از قطع‌کنندگان درخت به عنوان خارج شدگان از دیدن یاد کردند!
    چیزی که بر غم آدم می‌افزاید، همین پارادوکس‌هاست! نیست؟
    بگذریم ...
    ظاهراً طبیعت‌ستیزان در مملکت همچنان دست بالا را دارند و به راحتی آب خوردن می‌توانند درخت اعدام کنند و تازه از اقدام‌شان در حضور مقامات کشوری و لشکری رونمایی کرده و مصاحبه هم بنمایند! منتها من  - با توجه به آیین های گرامی داشت روز جهانی زمین - یک پیشنهادی برای سهولت بیشتر امور برای وزارتین راه و ترابری، صنایع، نفت، نیرو و بقیه‌ی طبیعت‌ستیزان محترم دارم! لطفاً از الگوی اداره کل اوقاف استان گیلان درس بگیرید و از این پس برای سهولت بیشتر کار درخت‌کشی‌هاتان، قبل از شروع تخریب، یک چند تکه‌ای پارچه‌های رنگی کهنه به درختان مورد نظر ببندید (برای تداعی معانی بهتر نگاهی بیاندازید به فیلم حاتمی کیای عزیز: به رنگ ارغوان!) و آنگاه به بهانه‌ی مبارزه با خرافه‌پرستی دمار از روزگار جنگل ابر و زاگرس و پارک ملی گلستان و ... درآورید!
کسی چه می‌دونه؟ شاید مورد قدردانی ویژه هم قرار گرفتید! و به خاطر رهایی مردم از خطر سوسک و مارمولک و دیگر حشرات موذی، دعای خیری هم پشت‌ سرتان روان شد! نشد؟


  بیشتر بدانید:

- آن پارچه سبز رنگ بر روی این تنه‌ی اعدام شده در رضوان‌شهر … رضوان‌شهر … رضوان‌شهر!

- ماجرای قطع درختان کهنسال ، به دادگاه ویژه روحانیت رسید!

- درخت‌ستیزان در گیلان بر اراده‌ی خود همچنان استوار هستند!

- سریال قتل‌های زنجیره‌ای درختان کهنسال به تهران رسید!

- قتل عام درختان کهنسال، از گیلان به قم رسید!

- بر علیه این جرم آشکار باید ایستادگی کرد

- اعتراض کم‌سابقه به درخت‌سوزان اداره‌ی ‌اوقاف در گیلان!

- قطع درختان کهنسال گیلان به بهانه‌ی مبارزه با خرافات!


درج نظر

یک قتل‌عام باورنکردنی در محمّدآباد ریگان (مرگ 6 هزار درخت کهور)


    گزارش‌های رسیده از منابع مورد اعتماد حکایت از آن دارد که حدود 300 هکتار از رویشگاه ارزشمند کهور در محور محمّدآباد ریگان به رحمت‌آباد – در محلی به نام دم بویان – واقع در استان کرمان (شهرستان بم) به صورتی کامل مورد پاک‌تراشی قرار گرفته است. برآوردها حکایت از آن دارد که در این کشتار بی‌سابقه‌ی درختان، دست کم 5 الی 6 هزار اصله درخت نابود شده و بقایای آن شبانه در گودال‌هایی بزرگ دفن گردیده است. ساعتی پیش موضوع را به آقای مهندس چنانه، مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و نیز سرهنگ ایروانی، فرمانده یگان حفاظت آن سازمان اطلاع دادم. بلافاصله مراتب از طریق کارشناس کشیک، جناب عمادی پیگیری شد و تا این لحظه مشخص گردیده که فرد مزبور به نام م.س.ب با ادعای این که اراضی جنگلی یادشده در شمار مستثنیات ایشان است، اقدام به چنین کشتار سنگدلانه‌ای کرده و متأسفانه به دلیل قدرت و نفوذ کاذبی که در منطقه دارد، عملاً کسی هم نتوانسته جلودارش شود. تآسف‌آورتر این که گویا وی از شش ماه پیش عملیات تخریب خود را آغاز کرده است.

    به هرحال، خوشبختانه در ساعت 10 شب، راننده‌ی لودر از محل متواری شده و لودر در منطقه رها شده است (ولی هنوز محل آن شناسایی نگردیده) . جناب عمادی نیز به نگارنده قول دادند که موضوع را فردا پیگیری خواهند کرد. ضمن قدردانی از سرعت عمل و احساس مسئولیت، آقایان چنانه، ایروانی و عمادی، امیدوارم این موضوع را با جدیت پیگیری کنند.
    گفتنی آن که منطقه‌ی محمدآباد ریگان به دلیل برخورداری از بزرگترین ناهمواری‌های ماسه‌ای ایران، کاملاً نامی آشناست و همه‌ساله به دلیل حرکت ماسه‌های روان، چندین هکتار از نخلستان های منطقه در زیر شن مدفون می‌شوند مانند این تصویر که ملاحظه می‌فرمایید.

    از قوه‌ی قضاییه و به خصوص شخص قاضی کریمی که از نزدیک شاهد تخلف‌های ایشان هستند، انتظار می‌رود با جدیت و قاطعیت بیشتری با چنین جنگل‌تراشی‌های بی‌رحمانه‌ای مقابله کرده و متخلفین را سزاوارانه متنبه سازند.


    آخرین خبر: خوشبختانه در ساعت 23:30 آقای عمادی به نگارنده اطلاع دادند که لودر متخلف در منطقه شناسایی شد و هم اکنون دو مأمور برای جلوگیری از ناپدیدشدن آثار جرم در منطقه مستقر شده تا فردا صبح، مراتب توسط قاضی مربوطه پیگیری گردد. شایان توجه آن که حتا در مستثنیات نیز کسی حق قطع درختان را ندارد و باید دید چگونه این فرد توانسته چنین حجم عظیمی از درختان را تاکنون نابود سازد؟!

فكر نكنم تو را ديگه پيدات كنم!

  نامش آيناز بود ... و نشانش «هم‌خيال» ... و من هنوز هم در خيال‌ِ خويش، او را مي‌بينم كه مانند آن پنج‌شنبه‌ي رؤيايي و در كنار آن اتوبوس مشهور و آن دعاي مشهورتر دارد آخرين انشايش را برايمان مي‌خواند ... مي‌دانيد موضوع انشايش چه بود؟

«در مدرسه جديد خود چه احساسي داريد؟»

    و آن دختر ترکمن به ساده‌ترين و دلنشين‌ترين شكل ممكن برايمان نوشته است كه بعد از رفتن آن اتوبوس‌هاي فرسوده و آمدن كانكس‌هاي جديد، چگونه لبخند زندگي را در دشت چالگرد داشلي برون باور كرده است. اين كه حالا ديگه از باد و توفان و باران درامان هستند و وقتي كه گرم‌شان مي‌شود، پنكه‌ها خواهند چرخيد تا هواي كلاس را خنك كنند.

    و شما نمي‌دانيد كه آيناز، تا چه اندازه آي ناز بود ... ناز بود ... ناز بود ...

ادامه نوشته

و دوباره همان دعا و همان نعمت ها ...

بعد از یک سفر رؤیایی به سرزمین غرق در نور و سبزینه ی ترکمن صحرا و ملاقات با یکی از دوست داشتنی ترین و شریف ترین مردمانی که تاکنون دیده بودم، شب گذشته به تهران برگشتم و به زودی گزارش مفصلی از آن سفر خواهم نوشت.

ضمن قدردانی مجدد از همه ی دوستانی که صمیمانه با مهار بیابان زایی همراهی کرده و تبریک این موفقیت بزرگ به همه ی پاروزنان عزیز، فعلاً این اتوبوس بیادمانی و آن دعای مشهورش را از محمد درویش بپذیرید تا برگردم.


درج نظر

در داشلی‌برون آسمان آبی است!


من اینجا که سرزمین حکمت است، ایستاده‌ام
تابرخاستن خورشید را گواهی دهم
اینجا که سرزمین زمستان است، ایستاده‌ام
تا یاد بهار را زنده نگه دارم
ایستاده‌ام تا از بودن و خوبی سخن بگویم
و یک تنه گواه حقیقت باشم

                                       بیژن جلالی(1378-1306)


    تا ساعتی دیگر راهی ترکمن صحرا هستم. می‌خواهم خودم را به دانش‌آموزانی برسانم که خدا را برای نعمت‌هایی که به آنها داده، دوست می‌دارند؛ نعمت‌هایی که شاید خیلی از ماها نتوانیم آنها را ببینیم! دارم می‌روم پیش آن بچه ها که تا دیروز برای آنچه نداشتند، می خندیدند؛ و امروز برای آنچه که دارند، می خندند! می خواهم ببینم راز و رمز بد نگفتن به مهتاب، اگر تب داشتیم، چیست؟ و این که چرا آنجا، بالای سر بچه‌های سرخوش دبستان خرد در دشت چالقرب  بخش داشلی برون گنبد کاووس، آسمان انگار از همیشه و همه جا آبی تر است؟

    ممنون از همه‌ی دوستانی که در این سفر، بدون آن که اعلام کنم، هدایایی را فراهم کردند تا به آن دانش‌آموزان عزیز برسانم ...
    دوستتان دارم و می‌دانم که این دوستی‌ها روزی، ایران را فراخواهد گرفت.

    همچنین، وظیفه‌ی خود می‌دانم تا از یکان یکان عزیزانی که در فراخوانی کم‌نظیر به حمایت از مهار بیابان‌زایی پرداختند تا نام ایران در بین 11 وبلاگ برتر محیط زیستی جهان خوش بدرخشد، صمیمانه و از ته دل سپاسگزاری می‌کنم.
    باور کنید که آن پاروزدن‌های مثال‌زدنی را هرگز فراموش نخواهم کرد ...
    درود بر شما باد که این روزها محمّد درویش را شور و شوقی مضاعف بخشیدید تا با صبر و استقامت، بتواند همچنان در این کارزار مقدس به دفاع از مواهب ناب سرزمین مادری ادامه دهد و ناامیدی و نامهربانی‌ها را شرمنده سازد!

وقتي مي‌توانيم كيك زرد بپزيم، چرا نتوانيم كيك سبز بپزيم؟


در نخستین روز کاری مجلس شورای اسلامی در سال 1389، 150 نفر از نمایندگان مردم در صحن بهارستان بر پای طرحی، مهر تأیید زدند که به موجب آن، تمام چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیقی که پیش از سال 1384 و به صورتی غیرقانونی در کشور حفر شده‌‌اند، مجاز شمرده شده و صاحبان قانون‌شکن آن چاه‌ها نه تنها می‌توانند به فعالیت خود ادامه دهند، بلکه صاحب سند و مجوز قانونی هم برای چاه غیرقانونی‌شان می‌شوند! و این شاید یکی از نادرترین و شگفت‌انگیز‌ترین قوانین مصوب نمایندگان ملت در صحن بهارستان در طول همه‌ سال‌های پاگرفتن مدنیت و نهاد پارلمان در ایران بوده است. مردم ایران، هرگز نام آن 150 نماینده‌ای که این طرح طبیعت‌ستیزانه را پیشنهاد و به تصویب رساندند، فراموش نخواهند کرد؛ مردم ایران هرگز از خاطر نخواهند برد که این قانون در همان مجلسی به تصویب رسید که عالی‌ترین مقامش – دکتر علی لاریجانی – گفته بود: محیط زیست شاخصی مهم در توسعه کشور است.
و ایرانیان در خاطرشان خواهد ماند که رییس فراکسیون محیط زیست همین مجلس گفته است: برای سنجش عملکرد یک حکمران، می‌توان به ارزیابی محیط‌زیستی اقدام کرد که آن حکمران در آن حکم‌رانی کرده و می‌کند! به راستی بازوی مشورتی نمایندگان مجلس و کمیسیون آب و کشاورزی آن چیست و یا کیست؟ کدام استاد دانشگاه، کدام پژوهشگر، کدام کارشناس و کدام سازمان تخصصی دولتی یا مردم‌نهادی در حوزه‌ آب و محیط زیست را می‌توان سراغ گرفت که اقدام اخیر نمایندگان مجلس هشتم را تأیید کرده و بر این مصوبه‌ حیرت‌انگیز و بی‌نظیر! مهر تأیید بزند؟ این یک خودکشی بزرگ است و من – محمّد درویش – به عنوان پژوهشگری که بیش از دو دهه از عمرم را در این حوزه خدمت کرده‌ام، به صراحت می‌گویم: تصویب این قانون، به منزله‌ تشدید اُفت سطح آب‌های زیرزمینی، فرونشست پیش‌برنده دشت‌ها و مرگ شتابناک رویش‌گاه‌های طبیعی در دشت‌های پهن‌پیکر کشور خواهد بود؛ فاجعه‌ای که به دنبال خویش، افزایش برهنگی سرزمین و تقویت فرسایش بادی را به همراه داشته و معضل ریزگردها را دامن خواهد زد. امّا آنچه گفته شد، تنها سهم کوچکی از عمق فاجعه و عقوبت‌های هولناک تصویب چنین طرحی را نشان می‌دهد! فاجعه بزرگ‌تر، پیام گمراه‌کننده و بسیار خطرناکی است که تصویب چنین طرح‌هایی برای طبیعت‌ستیزان و عوام دارد؛ این که بتازید و تصرف کنید و غارت نمایید! زیرا دولتمردان و قانون‌گذاران سرانجام چاره‌ای نخواهند داشت، جز آنکه کوتاه آمده و به خواست شما گردن نهند و برای تصرف‌های غیرقانونی‌تان در عرصه‌های منابع طبیعی یا حفاری‌های مرگ‌آفرین‌تان در پهنه دشت‌های رنجور و تشنه وطن، مجوز صادر کرده و کام‌تان را شاد و جیب‌تان را پرپول‌تر کنند! هنوز یادمان نرفته ماجرای تبصره الحاقی بند ۲ لایحه بودجه سال ۱۳۸۹ را که اگر هوشیاری مسئولان سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور و برخورد به موقع کارشناسان مستقل این حوزه در انتهایی‌ترین روزهای اسفند 1388 نبود، معلوم نبود چه فاجعه دیگری رخ می‌داد و چند صد هزار هکتار دیگر از اراضی ملّی ما به تاراج می‌رفت که خوشبختانه به کمک برخی از نخبگان و دلسوزان نظام در مجلس شورای اسلامی و خارج از آن، تبصره مورد نظر به کلی از قانون بودجه سال 1389 حذف شد.

برادران بزرگوار در مجلس شورای اسلامی! که می‌دانم دلتان برای مردم حوزه‌ انتخابیه‌تان می‌سوزد که چنین طرحی را ارایه و به تصویب رسانده‌اید؛ باور کنید راه‌های بهتر و خردمندانه‌تری هم برای کمک به این مردم محروم و کشاورزان بی‌پناه وجود دارد. چرا نباید پیگیری کنید و ببینید دلیل متوقف ماندن طرح‌های گسترش آبیاری تحت فشار در ایران چه بوده است؟ مگر قرار نبود که دولت تا پایان برنامه پنج‌ ساله سوم ، سه میلیون هکتار از اراضی کشاورزی را به این سامانه‌ها تجهیز کند؟ چرا در پایان برنامه پنج ساله سوم که هیچ، تا امروز هم این رقم به یک میلیون هکتار نرسیده است؟ چرا عزم جدی برای افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی مشاهده نمی‌شود و چرا سرمایه‌گذاری‌ها به این سو هدایت نمی‌شود؟ مگر 90 درصد آب کشور در این بخش مصرف نمی‌شود؟ آیا این کار سزاوارانه‌تر از تصویب چنین طرح‌ها یا اجازه احداث سدهای جدید در کشور نیست؟ اندکی بیندیشید و آنگاه به این پرسش ساده پاسخ گویید که اگر بتوانیم راندمان آبیاری را در کشور دوبرابر کنیم، آنگاه با نیمی از همین آب موجود هم می‌توانیم همین‌قدر محصول کشاورزی تولید کنیم! یعنی نه به زدن سد دیگری نیاز هست و نه حفر چاه مجاز یا غیر‌مجاز دیگری! آیا فناوری دست‌یابی به چنین آرمانی، دشوارتر از فناوری دست‌یابی به کیک زرد است؟ اگر ما توانستیم به رغم همه تحریم‌ها و تهدیدها، کیک زرد بپزیم و کام ایرانیان را شیرین کنیم، حتما خواهیم توانست تا کیک سبز هم پخته و نگذاریم تا موجودیت پوشش‌های گیاهی کشور بیش از این آسیب ببیند. پس بیاییم شجاعت به خرج داده و اجازه ندهیم تا آن 90 هزار حلقه چاه غیر‌مجاز در کشور (حدود یک چهارم مجموع چاه‌های آب کشور)، بتوانند از این پس با خیال راحت به تاراج اندوخته‌های آبی وطن پرداخته و حیات کودکان پاک‌نهاد ایرانی را به مخاطره اندازند! یادمان باشد در طول 30 سال گذشته، بیش از 15‌متر از عمق سفره‌های آب زیرزمینی‌مان را از دست داده‌ایم! یعنی ایرانیان ذخیره‌ هزارساله آب خود را در طول 30 سال – دانسته یا نادانسته - به تاراج برده‌اند! به خدا ما دیگر اندوخته و مجالی برای یک اشتباه مرگ‌بارتر نداریم.همین!

اين يادداشت، امروز با عنوان : "قانون بي قانوني" ، در صفحه نخست روزنامه پول منتشر شده است.

به کردار او در جهان مرد نیست!

فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید


    امروز در فرهنگ‌سرای پورسینا، نخستین نشست کانون فردوسی بزرگ در سال 1389 کلید خواهد خورد و علاوه بر شاهنامه‌خوانی کم نظیر استاد امیر صادقی و فرنگیس توسی، شاهد سخنرانی دکتر امیرحسین ماحوزی، سخنور چیره‌دست و تحلیل‌گر نامی شاهنامه خواهیم بود.
    پس آنان که شاهنامه را فردوسی را و ایران را دوست دارند، خود را در ساعت 16 به شهرک غرب-خیابان ایران زمین شمالی-روبروی بیمارستان بهمن-فرهنگ سرای پورسینا برسانند تا از نزدیک شور و شوق کم‌نظیر فرزندان پاکنهاد وطن را ببینند و باور کنند.

    در نشست قبلی که در 19 اسفندماه 1388 برگزار شد، استاد صادقی قطعه شعر بلندی را در مدح حکیم نامی توس سرود که در بخشی از آن از سیاست‌های فرهنگی کشور و جفای آشکار به فردوسی انتقاد شده و می‌پرسد:
چرا این همه فیلم فرمایشی
که ما را نمی‌بخشد آرامشی
به شه نامه هست آنقدر داستان
ز جنگ آوران و همان راستان
شما این نوشته به فیلم آورید
بکوشید و فکر سلیم آورید
چه گفت آن ابرمرد شیرین سخن
که رحمت بر آن شیر پیر کهن
شما خلق ایران، چه پیر و جوان
هر آنکس که باشد ز نیک اختران
بداند که این نیک و بد بگذرد
چونان داند آن سان که داند خرد
به فردوسی هرکس که شد ناسپاس
سر و گردنش یک به یک زیر داس
به کردار او در جهان مرد نیست
نبوده، نباشد و یا بعد نیست
فدای چنین شاعری جان ما
که جان داد و شد زنده، ایران ما
امیدوارم فردا شمار بیشتری از دوستان را در پورسینا ملاقات کنم.

    مؤخره:
    از استاد صادقی پرسیدم، چرا رستم برای شکست سهراب از نیرنگ سود جست؟ در حالی که او حتا دیو ددان را در هفت خوان از خواب بیدار کرد و پس از نبردی برابر به هلاکت رساند؟
    در باره‌ی این پرسش اندکی بیاندیشید و نظرتان را اگر مایل بودید، برایم بنویسید.






چرا کودکان ما به درختان و جانوران احترام نمی‌گذارند؟

فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید!


     کتابک، نام یک درگاه مجازی است که گروهی از پویندگان شوریده‌ی معرفت در حوزه‌ی دنیای زیبای کودکان، کوشیده‌اند تا چرخش را در این زمین ناهموار به گردش درآورند.
کتابک را دریابید و به دوستان‌تان معرفی کنید. زیرا ادعایی ندارد جز آن که می‌خواهد پنجره‌ای باشد به جهان خواندن. خوشبختانه یکی از بخش‌های مهم کتابک، بخش خبرها و تحلیل‌های محیط زیستی است که نگارنده نیز افتخار همکاری با آن را دارد.
    به همین مناسبت، مصاحبه‌ی کتابک را با نگارنده می‌توانید در این نشانی بیابید و بخوانید.

    عنوان این مصاحبه چنین است : «ما بزرگتر ها مسئول رفتارهای کودکان مان با طبیعت هستیم! »


درج نظر

شبکه پنج سیما هم به استقبال محیط زیست می‌رود!

فقط تا شامگاه فردا فرصت دارید


   فردا در برنامه سلام تهران که از سیمای استان تهران (شبکه 5) پخش می‌شود، موضوع محیط زیست هم قرار است مورد عنایت جدی قرار بگیرد. بدین ترتیب، پس از شبکه‌های یک و دو و آموزش، اینک ردپای پررنگ ملاحظات محیط زیستی را می‌توان در سلام تهران هم ردیابی کرد.

   به همین مناسبت از ساعت 8 صبح و به اتفاق دکتر محمّدرضا نوروزی در استودیو صبا می‌کوشیم تا منظری برای نگریستن به مهم‌ترین مشکلات محیط زیستی کلان شهر تهران بگشاییم. شهری که می‌توانست به واسطه‌ی برخورداری از بهترین اقلیم البرز مرکزی، یک بهشت روح‌افزا باشد؛ اما تبدیل به یک دوزخ جان‌فرسا و دودآلود و پرازدحام شد! شهری که آرام آرام و بی سروصدا دارد نشست می‌کند و کابوس زلزله یک دم رهایش نمی‌سازد.
   امید که این نگاه تداوم یافته و محیط زیست وزن درخور خویش را در فرآیند برنامه‌سازی‌های سیما بیش از پیش بیابد.
   برای آگاهی از فرکانس‌های ماهواره‌ای پخش سلام تهران، اینجا را نگاه کنید.


درج نظر

با زیباترین بز ایران آَشنا شوید!

    نگاه کنید به این زیباروی افسانه ای ... به فرمانده بزغاله ها که در کنار یکی از زیباترین تالاب‌های ایران در بام وطن چگونه می خرامد و در برابر دوربین طنازی می کند ...

    آیا می‌توانید ردپای خنده را در چشمان و صورت پرصلابتش رصد کنید؟

    آن موجود خندان در دومین روز از بهار 1389 و در کنار تالاب بین‌المللی چغاخور، به نوروز ایرانیانی که خود را به آن چمن‌زار سبز رسانده بودند، طعم و مزه‌ای دیگر داد ...
    انگار در این طبیعت زیبا و ناب، بزغاله‌ها و گوسفندها هم از همیشه زیباتر هستند!

    باور نمی‌کنید به تصاویر نیمای عزیز، دوست هنرمند و عزیزم - در سفری که امسال با هم به بام ایران داشتیم - نگاه کنید تادریابید که زندگی تا چه اندازه می‌تواند با ما مهربان باشد؛ اگر مجال داشته باشیم تا به چشمان بزغاله‌ها خیره شویم.



درج نظر

اين بلوط عجيب را در جنگل خيرود ديده‌ايد؟


    نگاه كنيد كه چگونه حتا مانعي چون سنگ هم نمي‌تواند اين درخت بلوط را در جنگل خيرود نوشهر از رويش و به سوي نور دويدن بازدارد ...
    نگاه كنيد كه چگونه نرم نرمك پيش‌روي را ادامه داده و سرانجام با صبر و استقامت توانسته شكافي بزرگ و عميق بر اين توده‌ي خاراسنگ بيافريند و سر به آسمان بسايد.
    وقتي آن بلوط مي‌تواند هر مانعي را از سر راه بردارد، ما چرا نتوانيم و نخواهيم كه با الهام از مادر طبيعت، معجزه‌ها را در زندگي‌هامان عينيت بخشيم.
    اين كه مهار بيابان‌زايي توانسته در بين 11 وبلاگ محيط زيستي برتر جهان در فاصله‌ي 2 روز مانده به پايان رأي‌گيري، جايگاه خويش را در رتبه‌ي سوّم مستحكم سازد، خود نشان از رخداد شگفت‌آور ديگري دارد.
    كافي است نگاه كنيم به رقباي قدرقدرت مهار بيابان‌زايي از ديگر كشورهاي جهان، تا دريابيم كه هم‌اكنون هم كار ما در حد معجزه بوده است. در حقيقت، زبان فارسي در بين 11 وبلاگ شركت كننده، داراي كمترين شمار رأي دهنده‌ي بالقوه بوده است و ديگر وبلاگ‌هاي حاضر كه از زبان‌هاي چيني، بنگالي، اسپانيايي، اندونزيايي، انگليسي، عربي، آلماني، پرتقالي، فرانسوي و روسي در اين مسابقه حضور دارند، مخاطبان به مراتب بيشتري دارند. امّا با اين وجود تا امروز، مهار بيابان‌زايي توانسته است بيشتر از مجموع آراي شش وبلاگ فرانسوي، روسي، چيني، انگليسي، اندونزيايي و آلماني رأي بدست آورد. اين در حالي است كه در برخي از كشورها، همچون بنگلادش – آنگونه كه از طريق ايميل برايم نقل قول كرده‌اند – فراخوان ملّي داده‌اند و از تمامي تريبون‌هاي دولتي و مردمي به حمايت از وبلاگ محبوب‌شان برخواسته‌اند.


    خواستم بگويم دست مريزاد ...
    دست مريزاد بر دانش‌آموزان آن مدرسه در بندر دير كه خالصانه از كناره‌هاي نيلگون شاخاب پارس به حمايت از مهار بيابان‌زايي پرداخته‌اند؛
    دست مريزاد به اهالي روستاي تاج‌آباد پايين در همدان كه محمّد درويش را شرمنده‌ي محبت‌هاي خويش كرده‌اند؛
    دست مريزاد به بچه‌هاي دوست‌داشتني پادنا در استان كهكيلويه و بويراحمد كه درس شور و شوق را دوباره معنا كردند؛
    دست مريزاد بر كاركنان آن بيمارستاني كه در شيراز، مهار بيابان‌زايي را فرياد زده‌اند؛
    دست مريزاد به كارشناسان شريف وزارت نيرو كه شجاعانه از وبلاگي حمايت كرده‌اند، كه بيشترين انتقاد را به سياست‌هاي اعمال شده در صحنه‌ي مديريت آب كشور منتشر كرده است؛
    و دست مريزاد به هموطنان شريفم در كانادا، آلمان، انگلستان، آمريكا، بلژيك، استراليا و ... كه براي پيروزي مهار بيابان‌زايي به تبليغ چهره به چهره روي آورده‌اند و يا در فيس‌بوك سنگ تمام گذاشته‌اند.
    ياد و حرمت اين همراهي‌ها در ضمير محمّد درويش هرگز خاك نخواهد خورد و چنين پاروزدني و چنين پاروزناني را هيچگاه از ياد نخواهد برد.
    برخي ديگر از روزنامه ها و تارنماهايي كه اخيراً به موج حمايت از مهار بيابان‌زايي پيوسته‌اند را در زير معرفي مي‌كنم و در همين جا عذر مي‌خواهم از مديران سايت‌هايي كه تاكنون از آنها به نام قدرداني نكرده‌ام؛ اميدوارم دوستان خودشان در همينجا لينك مطالب مرتبط را برايم درج كنند تا همه‌ي بازخوردها و حمايت‌ها را بتوانم به طرز سزاوارانه‌تري پوشش دهم.
    پس در اين دو روز باقيمانده هم همچنان پارو مي‌زنيم ...



- ايراني‌ها در مسابقه بهترين وبلاگ دنيا

- می توانید که رای دهید

- به وبلاگ مهار بيابان زايي محمد درويش راي دهيد - كميته بين المللي نجات پاسارگاد

در رقابت جهانی وبلاگ های« جایزه ویژه تغییرات اقلیمی» به وبلاگی نیک، مهار بیابان زایی رای دهید.

به وبلاگ “مهار بیابان‌زایی” رای دهيم

- به مهار بیابان زایی رای دهیم - انجمن كوهنوردان ايران

- برای اعتلای وطنمان

- وبلاگ مهار بیابان زایی بر گردن ما حق دارد!

«مهار بیابان‌زایی» در بین 11 وبلاگ منتخب ‌زیست‌محیطی جهان - روزنامه پول

- مهار بیابان زایی برنده است.... - دانشجويان دانشگاه زابل

- به خاطر تنها زمین موجود

- شاید فردا هم ما در یک مسابقه بین المللی شرکت کردیم!

- مهار بیابان زایی نه ؟

 - به مهار بیابان زایی رای دادم که صدای خش و خش تخریب محیط زیست ایران جهانی شود.

 - حمایت از مهار بیابان زایی!


درج نظر

یادداشتی برای محمّد درویش از سوی ناخدایی که دیگر نیست!


با ناخدا حمید کجوری از زمان انتشار این یادداشت آشنا شدم ... او در 5 مرداد 1387 خبر دیلی‌تلگراف را جدی گرفت و برایم نوشت:

ممد جان:
مطالب‌ات سخت به‌دلم می‌نشینند، لذت می‌برم، با ولع می‌خوانم، خصوصاً با آن قلم شیوایی که داری و خواننده را به‌دنبال مطلب می‌کشد، آفرین. نمی‌گویم نداریم، ولی کم داریم نظیر شما در وبلاگ‌شهر. باید به ‌شما و نوشته‌های شما ارج گذاشت. ضمناً امروز لوگوی زیبایت را در وبلاگت دیدم و با اجازه‌ شما آن‌ را در ستون لوگوها، در وبلاگ میداف، کار گذاشتم.


لطیف می‌گوید: آن لوگو هنوز هم در میداف چشمک می‌زند ...
اما صاحب خونگرم آن وبلاگ و هموطن عزیز بوشهری‌ام، دیگر آنجا نیست و به قول عمو اروند عزیز، چراغش خاموش شده است ...
یادش گرامی باد ... ناخدا طبیعت ایران را بسیار دوست داشت و همواره در دنیای مجازی از محیط زیستی‌ها حمایت می‌کرد ...
آخرین ایمیلش را هرگز فراموش نمی‌کنم:

ممدجان
درود بر تو و کار شایسته‌ای که پیش گرفته‌ای. همیشه در دل ما جاداری. این نوشته‌هایت، این مدارک، این دل‌سوزی‌ها برای زنده نگهداشتن طبیعتِ وطن مان، برای همیشه، خصوصاَ برای آیندگان، در پهنه اینترنت و با نام محمّد درویش، جاودانه خواهند ماند.

آخرین ایمیلش یه جورایی شبیه، یادبرگ استاد کامبیز بهرام‌سلطانی هم هست ...
و من مانده‌ام که محمّد درویش چگونه می‌تواند به ناخدا ادای دین کند و نشانش دهد که لایق و سزاوار چنین اعتمادی بوده است ...
می‌دانم که اگر امروز بود، برای مهار بیابان‌ز‌ایی در مسابقه‌ی انتخاب برترین وبلاگ محیط زیستی جهان، سنگ تمام می‌گذاشت.
اما شاید اگر مهار بیابان‌زایی به چنین جایگاهی رسیده است، از برکت همین همدلی‌ها و همراهی‌های بی‌منت و خالصانه بوده است.
خدایش رحمت کند ...


خلیل جبران می‌گوید:
«من فکر می‌کنم باید در نمک، چیز غریب و مقدسی وجود داشته باشد، چیزی که هم در اشک‌هایمان و هم در دریاست


و امشب برای ناخدا می‌گریم و می‌گرییم و آن نمک‌های دریایی را مزه مزه می‌کنم و می کنیم ...


درج نظر

وقتی که در برزیل نعمت به نقمت بدل می‌شود!

    گزارش‌ها حکایت از آن دارد که در طول 24 ساعت از آسمان ریودوژانیرو به حدی باران باریده (288 میلی متر) که در طول یک سال هم در ایران نمی‌بارد! و البته باران همچنان ادامه دارد ...
    آری ریزش 288 میلی‌متر باران در یک سال می‌تواند برای مردم زابل که از میانگین بارندگی 50 میلی‌متر در سال بهره‌مند هستند و سالهاست به جای بلم‌رانی در هامون به تثبیت شن‌زارهایش می‌پردازند، شیرین‌ترین رؤیا باشد، امّا برای اهالی سبزترین کشور جهان، هرگز چنین نیست و حتا می‌تواند علاوه بر مرگ دست کم 200 انسان بی گناه، به افزایش جابه جایی خاک و تشدید فرآیند تخریب سرزمین (Land degradation)  و بیابان‌زایی منجر شود!

    امّا به راستی چرا اینگونه شده است؟ کافی است نگاهی بیاندازیم به رخدادهای حادثه‌بار در طول نیم قرن اخیر تا دریابیم که چگونه با افزایش دانایی بشر و تسلطش بر ابزارهای فناورانه‌ی فرامدرن و پیشرفت حیرت‌انگیز و شتابناک مهندسی سازه‌ای، خسارت‌های رخداده بر جان و مال آدمی ناشی از حوادث طبیعی نظیر سیل و طغیان رودخانه‌ها، ریزش کوه و لغزش زمین، زلزله، توفان، آتشفشان و خشکسالی و ... به طرز شگفت‌آور و نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است.

    تصویر نیمه مغروق امروز ریودوژانیرو و مردمان دردمندش که در تمامی درگاه‌های مجازی معتبر جهان قابل مشاهده است، می‌تواند تداعی‌کننده‌ی فردای نیویورک در این کابوس مشهور ناشی از تغییر اقلیم (Climate Change) و جهان گرمایی (Global warming) باشد.

     و غم‌انگیز‌تر آن که، بشر مغرور امروز، خود با عدم توجه به اصل پروانه، با غره شدن به توان مهندسی خویش و با تجاوز به حریم‌های طبیعی در کوهستان‌ها و رودخانه‌ها – مانند سیل قم -  عملن سبب می‌شود تا به طرز ناعادلانه‌ای رخدادهای طبیعی را با عنوان بلایای طبیعیNatural disaster - بنامیم و نعمت‌ها را نقمت بخوانیم.
    و بعد هم بگوییم: خدا خواست و تمام!
    امّا به قول دکتر کوثر عزیز در سخنرانی اخیرشان در دانشگاه شیراز: خداوند کی می‌خواهد تا من و تو خانه و کاشانه‌ی خود را از دست دهیم؟ چرا چنین بی‌رحمانه در حق آن دوست آسمانی تهمت روا می‌داریم؟


     مؤخره
:
     ممنون از مدیران عزیز تارنماهای زمستان/ یل قوان، پالاس ایرانی و سبزامین که مخاطبان خویش را به حمایت از مهار بیابان‌زایی در مسابقه‌ی جهانی برترین وبلاگ محیط زیستی ایران فراخوانده‌اند. همچنین از دیده‌بان عزیز محیط زیست ایران بابت تجهیز آن لشکر 600 نفره‌ و تشویق‌شان به پارو زدن، قدردانم.
     آخرین وضعیت رتبه‌بندی 11 وبلاگ برتر محیط زیستی جهان را می‌توانید در این نشانی رصد کنید. فعلن که دوباره جای بنگلادش و اسپانیا تغییر کرد (هر دو 31 درصد آرا را دارند و مهار بیابان زایی با 14 درصد در مقام سوم است).

حتا نیش هم می‌تواند نوش باشد!


    حیف که باباطاهر عزیز این روزها را نمی‌تواند به جا آورد، وگرنه شاید لازم بود پس از شنیدن این خبر، دوباره، عریان شود و در دوبیتی مشهورش تجدید نظر کند!

ته که نوشم نه‌ای نیشم چرایی   ته که یارم نه‌ای پیشم چرایی
ته که مرهم نه‌ای بر داغ ریشم   نمک پاش دل ریشم چرایی

    این بانوی 45 ساله‌ی انگلیسی، نامش Sami Chugg است و از سال 1998 با بیماری ام اس دست به گریبان است. در طول این مدت، هر روشی را آزموده تا بتواند از این نبرد جان‌فرسا، پیروز بیرون بیاید تا سرانجام خود را در معرض نیش یک هزار و پانصد زنبور عسل در طول 18 ماه قرار می‌دهد و حالا پزشکان می‌گویند: آثار بهبودی در این زن چشمگیر بوده و او نه‌تنها می‌تواند روی دوپای خود بایستد، بلکه میزان مقاومتش در تحمل درد هم افزایش یافته است!

    برای همین است که – همان طور که در تصویر می‌بینید - این بانو، نشان زنبور را بر سینه دارد و نیش زنبور را، نوش‌ترین و شیرین‌ترین هدیه‌ای می‌داند که مادر طبیعت به او اهدا کرده است.
    گزارش‌های دیگری از این ماجرا را نیز می‌توانید اینجا یا آنجا بخوانید و یا زندگینامه‌ی این بانوی شجاع را مرور کنید.
    گفتنی آن که هم‌اکنون چیزی در حدود 80 هزار نفر از شهروندان بریتانیایی از این بیماری رنج می‌کشند که به نظر می‌رسد تعداد آنها مشابه رقم برآورد شده در ایران باشد.

    مؤخره:
    گاه در زندگی ممکن است مجبور باشیم نیش‌هایی دردناک را پذیرا باشیم؛ از کجا می‌دانیم که آن نیش‌ها، تحمّل ما را به تدریج در برابر رخدادهایی به مراتب جانکاه‌تر افزایش نمی‌دهد و سبب نمی‌شود تا از بوی اطلسی‌های تازه در بیمارستان، بیشتر لذت ببریم؟
   
   و نترسیم از نیش ؛ شاید نوش باشد!