ساعت 20:30 روز 7 فروردین 1389 را فراموش نکنید!

    این برای چهارمین سال پیاپی است که جهانیان در اعتراض به روند شتابناک جهان‌گرمایی و انتشار روزافزون گازهای گلخانه‌ای در نیوار با ریشه‌ی انسانی، می‌کوشند تا با یک حرکت نمادین و به مدت یک ساعت، در ساعت 20:30 روز  27 مارس (شنبه - هفتم فروردین) چراغ‌ها را خاموش کنند. ابتکاری که از شرق و نیم‌کره‌ی جنوبی، یعنی سیدنی شروع شد و آرام آرام تمامی کره‌ی زمین را درنوردید.
    در سال نخست، 2.2 میلیون نفر از مردم سیدنی با این ابتکار همراهی کرده و منازل خویش را خاموش نگه داشتند. در سال دوم (2008)، 50 میلیون نفر از مردمان 35 کشور دنیا به این اعتراض خاموش پیوستند و در سال 2009، بیش از 4 هزار شهر از 88 کشور جهان در این همایش سبزرنگ شرکت کردند.

    و اینک در 27 مارس 2010 همه منتظرند تا ببینند، میزان استقبال از این ابتکار سبز تا چه اندازه گسترش خواهد یافت؛ هر چند که ممکن است مخالفت ناصر کرمی و لطیف با جهان گرمایی، اندکی از شتاب این استقبال را بکاهد، اما به هر حال باید منتظر بود و دید که چند پنجره از ساختمان اسکان در ساعت 20:30 روز هفتم فروردین ماه خاموش خواهد شد؟
    شما چه فکر می‌کنید؟ لطفاً اگر موافق این ابتکار هستید، لوگوی آن را از اینجا برداشته و در وبلاگتان قرار دهید و اگر مخالف هستید، دلایلش را بیان کنید. فقط خواهشن بی‌تفاوت نباشید!

    در همین باره:
    ساعت زمين ؛ فرصتي براي يگانگي ساكنان زمين - فارغ از مرزهاي سياسي و مذهبي و نژادي

                                                             درج نظر

سه ماه از سال جهانی گونه‌گونی زیستی گذشته است، ما چه کرده‌ایم؟


    مثل برق و باد می‌گذرد، انگار همین دیروز بود که اعلام شد 2010، سال جهانی گونه‌گونی یا تنوع زیستی اعلام شده است، پس از آن برخی از دوستان، خواستار اعلام نامگذاری سال پیش‌رو با عنوان سال عزا یا حفظ تنوع زیستی در کشور شدند، اما عملاً اتفاق خاصی نیافتاد! افتاد؟
    تا این که امروز در تارنمای روزنامه‌نگار آزاد خواندم که دولت استرالیا به همین مناسبت دست به اقدام جالبی زده و چندین تمبر به یادبود گونه‌گونی زیستی منتشر کرده است. گفتم: چه خوب می‌شد تا آقای دکتر صدوق هم این موضوع را پیگیری می‌کرد و با همکاری اداره پست و خانه هنرمندان، چندین تمبر یادبود از جانداران شاخص کشور منتشر می‌کرد.
    به هر حال، هنوز فرصت هست و 9 ماه دیگر باقیمانده است. هر چند البته فروردین را همیشه باید ماه مرده به شمار آورد! نه؟

دکتر آهنگ کوثر: سرزمین ما برای انباشت آب در پشت سد، مناسب نیست!

    همان طور که می‌دانید، برای شرکت در برنامه‌های هفته منابع طبیعی در روز 20 اسفندماه مهمان مردم شریف دیار کوروش و سعدی و حافظ بودم تا از گرایه‌های خویش برای حفظ طبیعت وطن با دانشجویان مشتاق شیرازی سخن بگویم. در این نشست که از ساعت 4 بعدازظهر شروع و تا 10 شب ادامه یافت، علاوه بر نگارنده، استاد آهنگ کوثر (دکترای خاک‌شناسی کشاورزی از دانشگاه اورگان) و استاد رامین میری (فوق دکترای شیمی دارویی از دانشگاه آلبرتا ) در باب مسایل مبتلابه توسعه پایدار و محیط زیست سخنرانی کردند.

    دکتر کوثر در این سخنرانی اشاره کرد که سرزمین ایران به هیچ وجه برای انباشت آب در پشت سازه‌های غول‌پیکری به نام سد، مناسب نیست و آنهایی که چنین روشی را در این مملکت ترویج داده‌اند، باید روزی پاسخگو باشند. کوثر که مدارک لیسانس، فوق لیسانس و دکترای خویش را تماماً از معتبرترین دانشگاه‌های آمریکا اخذ کرده و به عنوان چهره‌‌ای جهانی مورد احترام بسیاری از مجامع معتبر بین‌المللی است، در این سخنرانی کم‌نظیر گفت: دو علت مهم وجود دارد که سدسازی را به شکست می‌کشاند؛ یکی ساختار زمین‌شناسی ایران‌زمین است که به دلیل باز شدن دریای احمر و فشار سپر عربستان بر فلات ایران، در حالتی متزلزل قرار داشته و سالانه 52 میلی‌متر در حال بالاآمدن است؛ رخدادی که زمین‌لغزش‌ها، زلزله‌ها و حرکت‌های ریزشی فراوانی را در زاگرس و البرز پدید آورده و می‌آورد. بنابراین، مدیریت سازه‌ای آب در چنین فلات لرزانی محکوم به شکست است (ایشان برای اثبات نظر خود به ذکر چند مورد شاهد هم در استان‌های فارس و مرکزی پرداختند و به مطالعات دکتر قدرت‌الله فرهودی، متخصص مشهور زمین‌ساخت در ایران استناد کردند). کوثر تأکید کرد که در 24 مرداد 1381 مقاله‌ای را در روزنامه خبر جنوب منتشر کرده و در آن به صراحت نسبت به جانمایی اشتباه سد سلمان فارسی بر روی رودخانه قره آغاج هشدار داده است؛ سدی که بر روی یک گسل بزرگ بنا شده و در معرض خطر ویرانی و بروز یک فاجعه‌ی انسانی است. او گفت: من آن زمان در مقام وکیل مدافع خداوند نوشتم تا فردا روزی نگویید: خدا خواست! خدا هرگز نمی‌خواهد که سیل و زلزله‌ای ویرانگر آمده و مردم بیگناه به قتل برسند؛ این کار خدا نیست، نتیجه حماقت و آزمندی خود ماست.

    دومین دلیلی که کوثر ارایه داد، موضوع تبخیر بالای سالانه در ایران است که از 1300 میلی‌متر در دریاچه سد امیرکبیر تا بیش از 4 هزار میلی‌متر در هامون گزارش شده است. وی متوسط تبخیر را در ایران، 2 متر در سال قید کرد و گفت: 2 متر تبخیر در سال، یعنی هدررفت 200 لیتر آب از هر متر مکعب آن. وی گفت: وقتی هزار و صد میلیون نفر در جهان وجود دارند که روزانه فقط می‌توانند از 5 لیتر آب آلوده بهره برند، چرا ما باید کاری کنیم که بیش از نیاز سالانه‌ی این مردم دردمند، آب مملکت را در پشت سدها به هدر دهیم؟ کجای این کار انسانی است؟!

    کوثر ادامه داد که آبیاری سیلابی در هندوستان، قدمتی بیش از 5 هزار سال دارد، اما در کمتر جایی مثل ایران می‌شود 43 میلیون هکتار آبرفت درشت دانه شناسایی کرد که به راحتی قادر هستند تا نیازهای آبی جمعیت ایران را در دل خود و با کمترین هزینه و پرت آب ذخیره کنند. او گفت در سرتاسر خاک مصر حتا یک هکتارآبرفت درشت‌دانه وجود ندارد و آنها حسرت چنین آبرفت‌های ارزشمند و بی‌مانندی را می‌خورند.

    دکتر کوثر، اصطلاح «مدیریت آب» در ایران را خنده‌دار ذکر کرد و در واقع آن را «نامدیریت آب» نامید. آنگاه به تجربه‌ی بی‌مانندش در گربایگان فسا پرداخت که چگونه توانسته با استفاده از شگرد (تکنیک) پخش سیلاب، برای نخستین بار شیب مهاجرت از روستا به شهر را دگرگون کرده و مردم را به روستاهای خود در بیشه زرد بازگرداند. وی اشاره کرد که جنگل دست‌کاشتی را که هم‌اکنون در گربایگان و از سال 1362 بنانهاده است، می‌تواند 2.4 تن در هکتار ترسیب کربن انجام دهد و علاوه بر آن، بقایای هوموس و لاش‌برگ‌هایش به مصرف تعلیف دام‌های محلی برسد و نیز به عنوان یک گردشگاه مورد استفاده مردمان فسا قرار گیرد.

    این تصویر را در انتها استاد کوثر نشان داد، تصویری که در آن همسر و دختر و یکی از پسرانش را می‌بینیم که چگونه به مدت دوسال در یک کانکس در آن بیابان داغ و در کنار مرد خانواده ایستادند تا آرمان کوثر جهانی شود.
    دکتر قدردانی سخاوتمندانه‌ای از نیکی (همسرش) و فرزندانش کرد که او را در تمام طول این سال‌ها تحمل کرده‌اند.

    مؤخره:
    در بیرون از سالن همایش، چند تن از دانشجویان با کنجکاوی نسبت دکتر کوثر را با نیک‌آهنگ کوثر جویا می‌شدند! دکتر با همان طنز شیرین شیرازی‌اش، می‌گفت: من نمی دانم! از این (یعنی من) بپرسید!! و وقتی که برای آن جوان‌ها توضیح می‌دادم که نیک‌آهنگ فرزند بزرگ دکتر کوثر است، عکس‌العمل جوانان دیدنی بود ...
    به استاد گفتم: چه احساسی دارید که پس از عمری تلاش و مجاهدت‌های علمی، حالا شما را با نام پسرتان می‌شناسند؟
    کوثر جوابی به من داد که هرگز فراموش نمی‌کنم:
    او گفت: لذت‌بخش است.
    خواستم از همین جا برای نیک‌آهنگ عزیز درود فرستاده و بگویم: چقدر پدر دوستت دارد و دلش برایت تنگ شده است رفیق ... هرچند شاید تاکنون هرگز این را به تو نگفته باشد.
    و خواستم به خودم یادآوری کنم که چقدر شیرین است روزی محمد درویش را هم با نام اروندش بشناسند ...
    کاش آن روز را ببینم ...کاش آن روز را همه ی پدرها و مادرهای دنیا ببینند ...

                                                                              همین.

   در همین باره:

   - روایت هومان خاکپور از این ماجرا

  - همایش 5 روزه پاسداشت طبیعت

                                                             درج نظر

دکتر کوثر: بیاییم به شیوه اینکاها سلام کنیم!

     شنیدن سخنرانی دکتر آهنگ کوثر، پدر دانش آبخوانداری نوین در ایران، بی‌شک یکی از پربارترین بخش‌های سفرم به شیراز در بیستمین روز اسفند 1388 بود. اندکی بعدتر در باره‌ی این سخنرانی و محتوای مستدل و سدستیزانه‌ی آن با شما سخن خواهم گفت. اینک اما دوست دارم به اشاره‌ی زنهاردهنده‌ی استاد، اکتفا کنم؛ آنجا که خطاب به دانشجویان و علاقه‌مندان شیرازی که در تالار بزرگ دانشگاه علوم پزشکی شیراز گرد هم آمده بودند، گفت: بیایید از این پس به شیوه‌ی قوم اینکا در بولیوی به یکدیگر سلام کنیم! آنها هنگامی که یکدیگر را می‌بینند، چهار کلمه را تکرار می‌کنند:

1- دزدی مکن
2- دروغ مگو
3- تنبلی نکن
و
4- تملق مگو.

    ایشان تأکید کردند که بیایید آن همه چاکرم مخلصم بار هم نکنیم و به اصطلاح تعارف تیکه پاره نکنیم، در حالی که می‌دانیم پشت آن تعارفات اغلب هیچ چیز نیست! هست؟
    دکتر کوثر این را هم اضافه کرد که سلام چهار قسمتی قوم اینکاها در قرن پانزدهم میلادی، تا چه اندازه به آموزه‌ی دیرینه‌ی ایرانیان در 5 قرن پیش از میلاد مسیح شبیه است: آنجا که از پدران خویش در تاریخ شنیده‌ایم:

«گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک»

    آیا حرف بیشتری مانده تا در سومین روز از نوروز 1389 پیشکش شما خوبان کنم؟
    پس لطفاً پند آهنگ کوثر را در سال 89 آویزه‌ی گوش کرده و بکوشید و بکوشیم تا هرگز: دروغ نگوییم، تنبلی نکنیم و از تملق گریزان باشیم (گمان برم هر آن کس که چنین کند، نیازی به دزدی کردن هم نخواهد داشت).
    باورم این است، سرزمینی که دارای چنین مردمان و مدیرانی باشد، هرگز به بلای بیابان‌زایی دچار نخواهد شد. باور شما چیست؟

                                                              درج نظر

رسم خوشایندی که هومان خاکپور ادامه خواهد داد!


    در بین راه بروجن و شهرکرد، در جایی که مشهور است به بام ایران، چند درخت زبان‌گنجشک (ون) در کنار جاده کاشته شده است؛ آن درخت‌ها دقیقاً مرز تقسیمات سیاسی بین دو شهرستان بروجن و شهرکرد را مشخص می‌کنند.
    شش سال از کاشته شدن آن درخت‌ها، توسط یکی از هموطنان عزیزم در دیار چهارمحال بختیاری می‌گذرد و او هر گاه که از این جاده عبور می‌کند، به آن درختان آب می‌دهد ... این بار که به اتفاق هومان خاکپور، دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری در 16 اسفند 88 از کنار آن درخت‌ها عبور کردم، متوجه شدم که یک پرنده – احتمالاً از اهالی تنگ‌صیاد – بر روی شاخه‌های یکی از درختان لانه‌ای زیبا برپا داشته و بدین‌ترتیب، روی زیبا را دو برابر کرده است! نکرده است؟


    امّا قصه‌ی آن درختان ون هنوز تمام نشده ... هومان می‌گوید: آن همکار عزیز از اول فروردین امسال به افتخار بازنشستگی نایل آمده و دیگر مانند سابق برای رسیدن به محل کارش در شهرکرد، در این مسیر تردد نخواهد کرد و بیم آن دارد که درختان در اثر بی‌آبی خشک شوند.
    برای همین، هومان به او قول داده که راهش را ادامه دهد و نهضت آبیاری درختان ون را تا زمانی که بازنشسته نشده است، با کمک دیگر همکاران اداره کل منابع طبیعی استان که در بروجن ساکن هستند، پی بگیرد ...
    خواستم بگویم: دست مریزاد هومان عزیز
    و دست مریزاد به آن هموطنی که دلش با درختان است
    و دست مریزاد به آنانی که وقتی از کنار درختی در جاده‌ای عبور می‌کنند، او را سیراب می‌سازند ...
    پس لطفاً همیشه با خود در سفر، آب به همراه داشته باشید! شاید شما هم بتوانید روی زیبا را دوبرابر کنید و نغمه‌ای شورانگیز بر نغمه‌های دل‌ربای هستی بیافزایید ...
    به قول خالق پیامبر:
        فقط وقتی از رود خموشی می‌نوشید، به راستی نغمه‌سرا هستید.

    این را هم بخوانید، اگر نخوانده‌اید:
    -    قصه‌ی سرو سیمین خجیر

                                                          درج نظر

چه پارادوکسی دارد این تصاویر!

    سالهاست که افغانستان اشغال است. یا به دست انگلیسی‌ها، یا روس‌ها، یا پاکستانی‌ها و یا آمریکایی‌ها ... انگار ناف این سرزمین را با اشغال و جنگ و تجاوز و تعصب و قومیت‌گرایی و تحجر و ... بسته‌اند؛ سرزمینی که سالانه معادل بودجه‌ی  40 کشور آفریقایی در آن هزینه می‌شود تا سنگ روی سنگ بند شده و آتش جنگ همچنان زبانه کشد!

    این دو تصویر را که می‌بینید در همین آغازین روزهای نوروز در اغلب سایت‌های خبری دارد دست به دست می‌شود؛ چه چیز این تصاویر برای شما جالب است؟
    آن نیروهای فرامدرن تا بن دندان مسلح را نگاه کنید که شاید هر کدامشان به اندازه ی تمام دارایی آن خانواده و گله‌ی افغان، تجهیزات با خودشان داشته باشند؛ اما آرامش را در کدام سو بیشتر می‌بینید؟

    من همچنان گمان می‌برم که برای تصرف قلوب انسان‌ها، راه‌های ساده‌تر و قشنگ‌تری هم وجود دارد؛ اگر آمریکا سالی یکصد میلیارد دلار در افغانستان هزینه می‌کرد تا مدرسه و بیمارستان و کارخانه و کتابخانه و جاده و پل و ... بزند، به مراتب حالا جمعیت بیشتری از افعان‌ها، آنها را دوست داشتند.
    امّا حالا چه؟
    حالا حتا آن بز هم دارد از این همه نفرت و ترس و سلاح و نادانی و آزمندی حیرت می‌کند! نمی‌کند؟

                                                                   درج نظر

بزرگ‌ترین سد دنیا!


    امروز می‌خواهم از یک سد برایتان بگویم که شاید بزرگ‌ترین سد دنیا باشد و مهم‌تر این که سد خوبی هم باشد!
    دوشنبه‌ی گذشته در مراسم روز جهانی مقابله با سدسازی، یک نمایشنامه‌ی تأثیرگذار هم به همت مردم سبزاندیش تنکابنی و در حضور مقامات و مدیران اصلی تنکابن به اجرا درآمد. نام این نمایشنامه‌ی کوتاه، «بزرگ‌ترین سد دنیا» بود. کاری از محمّدرضا یوسفی در مقام نویسنده و حسین طوسی‌نژاد در مقام استاد راهنما. دو خواهر دوست‌‌داشتنی و شیرین به نام‌های نیلوفر و نازنین علیزاده ثابت به همراه شمس مدنی (در نقش عمو جنگلبان) این نمایشنامه را اجرا کردند و در نهایت به همه‌ی شرکت‌کنندگان در همایش نهالی را برای غرس هدیه دادند.


حرف اصلی این نمایش این بود که آی مردم شریف گیلان، مازندران و گلستان: اگر می‌خواهید از بلای سیل برای همیشه در امان بمانید، اگر می‌خواهید از مواهب طبیعت استثنایی‌تان همواره بهره‌ند باشید و اگر می‌خواهید روزگاری شیرین‌تر برای فرزندان‌تان به ارمغان آورید، قدر جنگل‌های بی‌نظرتان را بدانید و به هیچ بهانه‌ای اجازه‌ی قطع این درختان ارزشمند را ندهید؛ چون آنها می‌توانند «بزرگترین سد دنیا» باشند در برابر همه‌ی طبیعت‌ستیز‌ها و همه‌ی عواملی که حیات را در نوار ساحلی خزر تهدید می‌کنند.


    یادمان باشد که يک هکتار جنگل راش سالانه نزديک به 1.2 ميليارد، يک هکتار مرتع مصنوعی يا مزارع کشاورزی 30 ميليون و سرانجام يک هکتار مرتع طبيعی تا 10 ميليون کيلوکالری کارمايه (انرژی) را در خود ذخيره میکنند. از طرفی محاسبه شده که هر هکتار جنگل تا سالانه 16 ميليون متر مکعب هوا را جذب کرده، 5400 کيلوگرم کربن را به مواد آلی تبديل و 14400 کيلوگرم اکسيژن آزاد میکند؛ در حالی که اين مقدار (اکسيژن آزاد شده) در فضای سبز معمولی، تنها 2500 تا 3 هزار کيلو گرم در هکتار در سال اندازه گيری شده است.
    و این‌ها البته نکاتی بود که آن دخترکان پاکنهاد تنکابنی نمی‌توانستند در وقت محدودی که در اختیار داشتند، با مخاطبین‌شان مطرح کنند.   


قدر این بزرگ‌ترین سد دنیا را بدانید و بدانیم ... راستی! حالا باید به کدام سد افتخار کرد؟ سدهایی که وزارت نیرو می سازد یا سدهایی که طبیعت وطن در هیرکانی و زاگرس برایمان به یادگار نهاده اند؟

                                                            درج نظر

محدودیت منابع آب، تهدیدی جدی برای پایداری منابع طبیعی کشور است

    در اسفند ماه گذشته، سفری به چهارمحال بختیاری داشتم تا در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه شهرکرد و نیز مدیران و کارشناسان اجرایی و منابع طبیعی استان، به مهم‌ترین چالش‌های سد راه پایداری منابع طبیعی اشاره کنم.
    در این باره می‌توانید، گزارش مشروحی را بر روی درگاه مجازی دانشگاه شهرکرد بخوانید. همچنین مصاحبه‌ی نگارنده با خبرگزاری ایسنا نیز در این نشانی قابل مشاهده است.

    آنچه که در شهرکرد امیدبخش بود، مشاهده‌ی علاقه‌ی روزافزون جوانان به گرایه‌های محیط زیستی بود؛ علاقه‌ای که امیدوارم در سال 1389 منسجم‌تر و سازمانی‌تر عمل کرده و به تأسیس یک نهاد دانشجویی مشخص و شناسنامه دار محیط زیستی منجر شود. نظیر حرکت ارزشمندی که دانشجویان داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز تحت عنوان «رستاک» انجام دادند و در حقیقت، سبب سرخ شدن صورت دانشجویان محیط زیست و منابع طبیعی آن دانشگاه را موجب گردیدند!

    گزارش کوتاه و مصوری از عملکرد رستاکی های نازنین در هفته‌ی منابع طبیعی را هم می‌توانید بر روی تارنمای معاونت فرهنگی دانشگاه شیراز ببینید و بخوانید.
    دست مریزاد به همه‌ی دانشجویان عزیز در دو دانشگاه شهرکرد و شیراز و به امید شنیدن خبرهای سبزتر از آنها در سال 1389.

                                                             درج نظر

وقتی که عنوان یک روز جهانی قیچی می‌شود!

    14 مارس 2010 آیین‌های روز مقابله با سدسازی در جهان برای سیزدهمین سال پیاپی برگزار شد. به همین مناسبت، مراسمی هم در روز 24 اسفند در تالار ارشاد شهرستان تنکابن، به همت گروه دیده بان کوهستان، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست تنکابن و خانه‌ کشاورز برگزار شد و در آن تنی چند از شخصیت‌های علمی و سیاسی کشور و منطقه سخنرانی کردند.
    نکته‌ی جالب اما تغییر عنوان همایش بود که به «همایش بزرگ یک روز با طبیعت» تغییر نام یافته بود! نکته‌ای که در یادداشت پیشین هم به چرایی آن اشاره کردم.
    به راستی چرا باید دایره‌ی نقد علمی و کارشناسی را چنان تنگ بگیریم که حتا انتقاد از مدیریت آب و تمایل افراطی به راهکارهای سازه‌ای در این حوزه باید در شمار خطوط قرمز و حساسیت‌برانگیز قرار گیرد؟
    وقتی از برگزاری همایش روز جهانی مقابله با سدسازی بهراسیم، از چه و که می‌ماند که نهراسیم؟

                                                           درج نظر

سیاه‌بیشه؛ از بهشتی که بود تا جهنمی که شد!

    اگر ایرانیان، هرجایی از طبیعت وطن را ندیده باشند، دست‌کم یکبار در طول عمر خویش از کنار سیاه‌بیشه عبور کرده‌اند و از عطر نسیم بی‌مانند و خنکش سیراب شده‌اند. سیاه‌بیشه برای آن 20 میلیون نفری که سالانه از نوار شمالی و سبز مازندران دیدن می‌کنند، نامی آشنا و پرخاطره است؛ از دوغ و ماست‌های چکیده‌اش بگیر تا دامنه‌ها و دره‌های عمیق، پرآب و پردرختش. برای همین است که منطقه‌ی حفاظت شده و کم نظیر چهارباغ در این عرصه جای دارد؛ چهارباغی که دارای یک دریاچه‌ی بسیار زیبا به نام دریوک بود که در ارتفاع 3 هزارمتری سر به آسمان می‌سایید و حیات زیستمندان و وحوش ارزشمند و تیزپای دامنه‌های سیاه‌بیشه را تأمین و تضمین می‌کرد. اما ...

ادامه نوشته

روز جهانی آب در سکوت متولیان آب کشور آمد و رفت!

    چیزی در حدود 400 میلیارد متر مکعب به صورت سالانه بر ایران‌زمین می‌بارد. از این مقدار و در بهترین شرایط، تنها 140 میلیارد متر مکعب آن قابل استحصال است. یعنی در شرایط کنونی و برای جمعیت 75 میلیون نفری ایران، کمتر از 2 هزار مترمکعب آب در اختیار است. بنابراین، با توجه به میانگین سرانه‌ی آب مردمان جهان که به 7 هزار و پانصد متر مکعب در سال می‌رسد، ایرانیان اندکی بیشتر از یک چهارم میانگین جهانی از موهبت آب شیرین برخوردار هستند. این در حالی است که در 30 سال پیش، نسبت مورد اشاره چیزی در حدود یک دوم بود. به دیگر سخن، اگر فرض را بر آن بگیریم که مدیریت آب در ایران شاهکار است و بتوانیم جلوی خنده‌ی خودمان را از این فرض محال بگیریم! باز هم، رشد شتابناک جمعیت در ایران، به شدت بر ناپایداری سرزمین و افزایش ناامنی زیست در این کشور افزوده و می‌افزاید.
    با چنین پیشینه‌ای، آیا سزاوار نیست تا مراسم روز جهانی آب در ایران، دست کم 4 برابر بیشتر از بازخوردهای جهانی‌اش، اثرگذار بوده و با کمیت و کیفیت مناسب‌تری برگزار شود؟
    شعار امسال روز جهانی آب، «آب پاک برای جهان سالم» است.
    و من تا این لحظه، هنوز نخواستم در باره‌ی کیفیت آب قابل دسترس ایرانیان سخن بگویم!
    تا این لحظه فقط هشدار دادم که کمیت آب قابل استفاده با شتابی دمادم افزاینده دارد کم و کم و کم‌تر می‌شود.

    اما حال می‌خواهم بگویم:
    کمیت را رها کنید! فاجعه‌ای که دارد بر سر کیفیت آب رو و زیرزمینی ما می‌آید، آنقدر بزرگ و آنچنان مهیب است که به سادگی می‌توان خطر اُفت کمی آب را در ایران‌زمین نادیده گرفت و بی‌خیال نشست‌ها و فروچاله‌های هول‌انگیز در خراسان و کرمان و یزد و همدان و تهران و فارس و ... شد.
    و اینک ما چه کرده‌ایم؟
    چند رودخانه از مجموع 180 رودخانه کشور را می‌توان شمرد که آبش هنوز پاک و قابل شرب باشد؟
    چند چاه عمیق و نیمه عمیق را می‌توان شماره کرد که هنوز این امکان وجود دارد تا بدون بازبینی و تصفیه، آبش را نوشید؟
    من به شما می‌گویم:

    تقریباً هیچ!

    به همین سادگی و به همین تلخی ...

     پس چرا در روز جهانی آب، همه ساکت هستیم؟ چرا نه در سایت وزارت نیرو، نه در سایت وزارت جهاد کشاورزی، نه در سایت سازمان حفاظت محیط زیست ، نه در سایت سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور، نه در سایت سازمان هواشناسی، نه در سایت کمیته ملی آبیاری و زهکشی و نه ... خبری نیست که نیست؟ فقط در سایت وزارت نیرو، به پیام دبیرکل سازمان ملل به مناسبت این روز - آن هم آن زیرمیرا اشارکی شده است!

    یادمان باشد، اگر اسپانیا توانست نیاز آبی مردم بارسلونا را در سال گذشته از طریق موناکو و با کشتی تأمین کند، ما نخواهیم توانست! زیرا درآمد سرانه‌ی اسپانیا و موقعیت جغرافیایی آن کشور را نداریم.
    ما دیگر پولی برای جبران ندانم‌کاری‌های مدیریتی خود در حوزه‌ی آب نداریم. باید هر چه سریع‌تر، راندمان آبیاری را در بخش کشاورزی به بالای 70 درصد برسانیم، باید از گسترش و افتتاح صنایع پرمصرف آبی ممانعت کنیم؛ باید شبکه‌های فرسوده‌ی لوله‌کشی شهری خود را ترمیم سازیم و باید به جای انباشت آب در مخزن‌های روزمینی (دریاچه سدها)، آن هم در کشوری که میانگین تبخیر سالانه‌ی آن به 2 متر می‌رسد، آب را در مخازن زیرزمینی انباشته کنیم؛ مخازنی که در سطح 43 میلیون هکتار از وسعت ایران، شناسایی شده و می‌توانند 10 برابر مجموع آبی را که قرار است در ناوگان بزرگ سدهای مخزنی انبار کنیم و به هدر دهیم، در آنجا ذخیره‌سازی کرده و به مصرف درست برسانیم، آن هم با اعمال کمترین فشار ممکن به زیست‌بوم.
    باشد که در نوزدهمین سالگرد روز جهانی آب – در 2 فروردین 1390 – بتوانیم حرف‌های شیرین‌تری در باره‌ی اندوخته‌گاه‌های آب شیرین وطن بزنیم و دیگر از کابوس جنگ آب و آلودگی جان‌فرسایش و نشست‌های دهشتناکش بیم به دل راه ندهیم!

   در همین باره یک گزارش زنهار دهنده را در ایرن بخوانید.

                                                      درج نظر

و سرانجام رسید نوروز بی پدر ...

    یاد ندارم اول فروردینی که پیش پدر نبوده باشیم، همیشه دیدار و دست‌بوسی پدر در آغازین روز بهار، رکن ثابت ماجرای عید بود؛ فکر می‌کردم این ماجرا حالا حالاها ادامه خواهد یافت ... اما بالاخره ماجرا به پایان رسید ... همان طور که یک روز ماجرای من و تو و ما هم به پایان خواهد رسید ...

ادامه نوشته

روز جهانی زمین بر زمینیان مبارک!

    از 1969(1348)، به ابتکار جان مک کانلی، مردی که در 22 مارس 1915 در شهر دیویس از ایالت آیوا آمریکا به دنیا آمده و فردا نود و پنجمین سالروز میلادش را جشن می‌گیرد؛ روز جهانی زمین همزمان با عید نوروز ایرانی، گرامی داشته می‌شود؛ ابتکاری که برای نخستین‌بار در کنفرانس جهانی یونسکو در همان سال اعلام شد و پرچم آن نیز توسط کانلی رونمایی شد. متعاقب آن، یو تانت دبیر کل وقت سازمان ملل متحد از این ابتکار استقبال کرد.
    با این وجود، نمی‌دانم چرا ما از این ابتکار استقبال نکردیم و ترجیح دادیم از ابتکار یک آمریکایی دیگر به نام سناتور گیلرد نیلسون استقبال کرده و 22 آوریل برابر با دوم اردیبهشت ماه را به عنوان روز زمین گرامی بداریم، آن هم با یک عنوان جعلی و مشکوک به نام: "روز زمین پاک"!


    کسی می‌داند چرا؟

درج نظر

وقتی زنبورها در بهار شناور می‌شوند؛ ما چرا نشویم؟

این زنبور را که می‌بینید در باغ گیاه‌شناسی سلطنتی انگلستان، معروف به Kew روزگار می‌گذراند … نگاه کنید که چگونه در این بهار دلفریب دارد خودش را در گرده‌های این گل زیبا غرق می‌کند … انگار او نیز پیام سهراب را شنیده و در ضمیر ناخودآگاهش تکرار می‌کند:

کار ما شاید این است که
میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم
و
در افسون گل سرخ شناور باشیم.

راستی!
وقتی آن زنبور می‌تواند، چرا ما نتوانیم؟ چرا پیمان نبندیم که در سال ۸۹ مانند یک سلحشور جان بر کف از میراث طبیعی زمین – هر جا که باشیم – پاسداری خواهیم کرد.

شادترین لحظه‌ها در نخستین روز فرودین ۱۳۸۹ ارزانی خواننده‌های عزیز مهار بیابان‌زایی باد …

درج نظر

فرازها و فرودهای محیط زیست ایران در سال 1388

    این که ایرانیان در شمار مردم 10 کشوری در جهان قرار دارند که بیشترین تخریب را بر سرزمین‌شان روا می‌دارند، البته واقعیت خوشایندی نیست؛ اما این که بتوانی این حرف را از زبان فردی بشنوی که جانشین بی‌خاصیت‌ترین رییس سازمان حفاظت محیط زیست در همه‌ی دوران 50 ساله‌اش شده است، می‌تواند امیدبخش باشد و نشان دهد که اینک سکان مدیریت محیط زیست در دستان گروهی قرار گرفته که نمی‌خواهند واقعیت‌ها را انکار و صرفاً ویترین را بزک کنند. حضور محمّدباقر صدوق  و علی محمّد نوریان به عنوان دوبازوی اصلی سازمان در معاونت‌های طبیعی و انسانی را می‌توان در این راستا ترجمه کرد و امیدوار بود که میدان برای این دو عزیز کاربلد آنقدر باز خواهد بود تا بتوانند آموزه‌های محیط زیستی را در قلمرو تحت اختیار خویش عینیت بخشند و در پای این عینیت‌بخشی، از هیاهوی طبیعت‌ستیزان قدرقدرت و پول‌سالار هراسی به دل راه ندهند ...

ادامه نوشته

آقا جان: این رسم آب خوردن نیست! هست؟

    در آستانه‌ی روز جهانی آب قرار داریم، روزی که همه ساله به دلیل هم‌زمانی‌اش با نوروز، در ایران مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ اما حقیقت این است که شاید مهم‌ترین روز برای ایرانیان و برای پایداری ایران‌زمین، همین مناسبت مغفول مانده باشد.
    تو گویی همان گونه که این اورانگوتان بانمک باغ وحش اتریش، نمی‌داند که چه موهبت ارزشمندی را دارد هدر می‌دهد، ما نیز نمی‌دانیم، می‌دانیم؟

    امید که در این آغازین لحظه‌های سال 1389 با خویشتن خویش پیمان بندیم که هرگز کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد؛ قدر آب و خاک وطن را بیشتر دانسته و حرمت این طبیعت ناهمتا را بیشتر و بهتر به جا آوریم.

درج نظر

طبیعت ایران در سال 88؛ کم جان بود، جاندار بود یا بی جان بود؟

    آنها که دوست دارند پاسخ این پرسش را بدانند، می‌توانند سری به صفحه‌ی محیط زیست درگاه مجازی دویچه‌وله زده و در آنجا گفتگوی نگارنده را با فریبا والیات بخوانند و یا بشنوند.
    منتها همان‌قدر می‌گویم که هرگز در سال 1378 گمان نمی‌کردم که به فاصله‌ی 10 سال باید شاهد مرگ پریشان، بختگان، کم‌جان، طشک، گاوخونی، مهارلو و هامون باشم و هرگز باور نمی‌کردم ممکن است روزی سخن از خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، فقط یک کابوس ترساننده نباشد، بلکه تلخ‌ترین حقیقتی باشد که ممکن است در سال 1390 همه‌ی ما آن را درک کنیم!حقیقتی که لمس ریزگردها در آسمان تنکابن و رامسر و نوشهر آن را از همیشه رعب آورتر و نزدیک تر ساخته است!

درج نظر

بحران برداشت شن و ماسه از تنکابن تا بهبهان!

    دوشنبه گذشته در همایش روز جهانی مقابله با سدسازی، آقای غلامرضا مشایخی، فرماندار تنکابن هم یکی از سخنرانان بود. او در فرازی از سخنانش به واقعیت تلخی اشاره کرد که اینک در جای جای وطن در حال تکرار است. مشایخی گفت: هم‌اکنون عمق برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه چشمه کیله  - بزرگترین و پرآب‌ترین رودخانه تنکابن - به بیش از 25 متر رسیده است که این می‌تواند یک فاجعه‌ی تمام عیار برای منطقه و بخصوص کوه‌های زیبای سه‌هزار و رویشگاه‌ها و سکونتگاه‌های اطرافش باشد.

ادامه نوشته

زیباترین دهن‌کجی به قانون به روایت دیلی تلگراف!

    گاه برخی دهن‌کجی‌ها لذت‌بخش است ... گاه اصلن چاره‌ای نیست جز آن که در برابر باد خم شد، پایدار ماند و به کار خود ادامه داد ...

ادامه نوشته

وقتی قباد می‌تواند انقلاب فرهنگی کند، ما چرا نتوانیم؟!

    قباد یاری را که یادتان هست؟ همان جوان فرزانه‌ی روستای تاج‌آباد پایین را می‌گویم ... جوانی که حالا دست به یک انقلاب فرهنگی زده و توانسته جامعه‌ی تاج‌آبادی‌ها را چنان اهل مطالعه گرداند که نه‌تنها کتابخانه‌ی پررونقی را بیافرینند، بلکه شمار کتاب‌هایش را از 500 جلد کتاب به بیش از 3 هزار جلد در طول 2 سال افزایش دهند. به نحوی که حالا اغلب دختران روستا می‌خواهند ادامه تحصیل دهند!
    درود بر همت بلند قباد و قبادهای بی نام و نشان این سرزمین.

    راستی! وقتی قباد می‌تواند یکه و تنها اینگونه معجزه بیافریند و انقلابی فرهنگی در جامعه‌ی خویش کلید زند، چرا من و تو نتوانیم برای طبیعت و محیط زیست خود اینگونه افتخار آفریده و شادمانی‌ها را دوبرابر سازیم؟

                                                                  درج نظر

تبریک به ناصر کرمی

    همه‌ی آنها که ناصر کرمی را می‌شناسند، می‌دانند که او هرگز اینگونه در فضای وبلاگستان فعال نبوده است! او بیش از 300 بار وبلاگش را در طول یک سال اخیر به روز کرده است، در صورتی که در طول دو سال قبل از آن، فقط 90 یادداشت نوشته بود.
    حتا برای نخستین بار شاهد بودیم که ناصر کرمی نه‌تنها به برخی از کامنت‌های مخاطبینش پاسخ داد، بلکه لینک هم داد! نداد؟
    به نظر من اوج کار ناصر کرمی را باید در سه یادداشت دانست؛ یکی ماجرای جفت‌گیری دردناک شترها، دیگری عواقب مهار خیلی سفت و سومی، یادبرگ لطیفی که به بهانه‌ی عباث جعفری نوشت.
    او البته یک طرح ناکام هم داشت و در مهم ترین کارزارش به نام «آیش 5 ساله طبیعت ایران» توفیق چندانی نیافت. همچنین یک تئوری توطئه برای اجلاس کپنهاگ هم به راه انداخت که کلی سبب ریختن هیجان در فضای خواب‌آلود و مرده‌ی وبلاگستان سبز در سال 1388 شد. هرچند نباید از کوشش کیهان هم در این حوزه به راحتی گذشت! نه؟
    به هر حال، مجموع این تلاش‌ها سبب شد تا هیأت داوران کمیته‌ی بین‌المللی نجات پاسارگاد، دکتر ناصر کرمی را به عنوان بهترین شخصیت سال 1388 در رشته محیط زیست و میراث طبیعی ایران برگزیند. موفقیتی که سزاوار ناصر کرمی عزیز است و من هم این انتخاب شایسته را به او تبریک گفته و امیدوارم در سال 1389 هم مانند سال 1388 به سراغ همشهری نرود و همچنان سنگر ایرن را تمام قد محافظت کند.

    در همین باره:
    روایت سپهر سلیمی از این ماجرا

درج نظر

آمده بود بلایی، اما به خیر گذشت!

    ماجرای غم‌انگیز تبصره‌ی الحاقي بند 2 لايحه‌ی بودجه سال 1389 که در کميسيون تلفيق اضافه شده و در صحن علني مجلس به تصويب رسيد؛ سرانجام در آخرین لحظه‌های سال 1388 با پادرمیانی برخی از بزرگان نظام، پیگیری سرسختانه‌ی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و اعتراض سزاوارانه‌ی تصمیم‌سازان حوزه‌ی پژوهشی و اجرایی کشور، ختم به خیر شد و در عمل آن تبصره‌ی الحاقی از بودجه سال 1389 حذف گردید. افزون بر آن، مصوبه‌ی جنجالی دیگر مجلس نیز توسط شورای نگهبان حذف شد؛ مصوبه‌ای که می‌کوشید نحوه رفع اختلافات ناشي از مالکيت اراضي زارعي و باغي اوقافي به کشاورزان را حل کند و به موجب آن، دولت موظف مي شد براي مجموعه اراضي زراعي و باغي اختلافي بين مردم و اوقاف به نام زارع سند مالکيت صادر کند و ما به ازاي آن از اراضي ملي با درنظر گرفتن تبديل به احسن وقف، زمين واگذار شود. مصوبه‌هایی که هر دو می‌توانست تمامیت عرصه‌های منابع طبیعی را بیش از پیش مورد خدشه قرار داده و آشکارا با اصل 45 قانون اساسی در تضاد قرار داشته باشد.
    صبح امروز در گفتگوهای جداگانه‌ای با دکتر فرود شریفی، رییس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، دکتر عباس رجایی نماینده مردم اراک و رییس کمیسیون آب، کشاورزی و منابع طبیعی و نیز مهندس  چنانه، مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور موضوع را پیگیری کردم که خوشبختانه هر سه مسئول تأیید کردند که آن تبصره‌ی الحاقی جنجال‌آفرین مورد بحث با درایت رییس و برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و پیش از ارسال به شورای نگهبان تصحیح شده که جا دارد از همه‌ی افراد حقیقی یا حقوقی که کوشیدند تا از شلیک این آخرین و زهرآلود‌ترین تیر به پیکر مجروح منابع طبیعی کشور، جلوگیری کنند، قدردانی کنم.
    امیدوارم این خبر مسرت‌بخش در پیشانی درگاه مجازی سازمان هم قرار گیرد و عیدی خوبی به همه‌ی دوستداران طبیعت وطن داده شود.
    گفتنی آن که فرود شریفی به نگارنده گفت: متأسفانه به دلیل اطلاع‌رسانی ضعیف این موضوع همچنان بیم آن می‌رود که برخی از متجاوزین درصدد باشند تا در ایام تعطیلات نوروزی به عرصه‌های طبیعی تجاوز کنند. بنابراین، شایسته است تا صدا و سیما در این روزهای تعطیل، بیش از پیش نسبت به خبر لغو این مصوبه‌ی خطرناک اطلاع رسانی کنند.

درج نظر

و سرانجام لطیف آمد تا آرام آرام نمیریم!

   

    عبداللطیف عبادی در آخرین روزهای سال 1388 به وعده‌اش عمل کرد و تارنمای مستقل خویش را با نام «روزنامه‌نگار آزاد» کلید زد.
    کمتر وبلاگ‌خوان یا وبلاگنویسی را دیده‌ام که وسعت اندوخته‌های معرفتی‌اش چنین گسترده باشد. با این وجود، آنچه که به باورم لطیف را متمایز کرده است، تنها وسعت دانستگی‌هایش در علوم گوناگون نیست؛ بلکه پیگیری و پایداری‌اش بر آن چه که می‌پندارد، است. همان خصلتی که البته گاه، به جای دوست، برایش نادوست می‌آفریند و یا به جای افزایش تفاهم، سؤتفاهم‌ها را دامن می‌زند.

    و همه ی این ها در حالی است که برای صاحب این قلم ثابت شده که لطیف آدم اهل دلی است که بشریت را بدون هیچ ممیزی - عمیقن - دوست دارد.

   او در نخستین برگ از وبلاگ خوش آب و رنگش که به زیبایی طراحی شده است، از قول شاعره‌ای برزیلی به نام مارتا مدیروس، حرف آخرش را همان اوّل به من و تو می‌زند:

این که دوست ندارد آرام آرام بمیرد
این که دوست ندارد برده‌ی عادات و رسوم خود باشد
این که دوست ندارد زندگی دیروزش را، امروز هم تکرار کند
این که دوست ندارد از بخت بد خویش بنالد
این که دوست دارد بارها و بارها دل بسپارد و مشتاق شود
و این که هرگز بندآمدن باران را به انتظار نمی‌نشیند ...

    برایش آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم، تلاش‌هایش بتواند به ارتقای وبلاگستان سبز کمک کند.

درج نظر

وقتی که پنگوئن‌ها هم عموزنجیرباف بازی می‌کنند!

هر زیبایی و بزرگی
در این جهان
مخلوق اندیشه
یا حرکتی یگانه است
از درون انسان
                        جبران خلیل جبران   

    نوروز در راه است و همه جا رنگ و بوی عید ایرانی به خود گرفته؛ عیدی که قدمتش شاید برسد به پیدایش آغازین تمدن بشری بر روی کره‌ی خاک ...
    و انگار جناب استیون کازلوفسکی هم، کوشیده تا ماجرای تدارک نوروزی پنگوئن‌ها در جنوبگان را به تصویر کشد!

    راستی!
    به نظر شما این عموزنجیرباف زیباتر است یا آن؟ 

درج نظر

یه نفر به این بگه بخنده! نوروز داره می‌آد ...

راز ِ راه
رفتن است
راز ِ رودخانه
پُل
راز ِ آسمان
ستاره است
راز ِ خاک
گُل

                                           عرفان نظر آهاری

    کاش یه نفر می‌تونست خودشو برسونه به بیرمنگام و به این آقا سگ اخموی ما بگه:
    نوروز در راه است ...
لطفن بخند!
    مگر نمی‌دانی هر چهره‌ای با لبخند زیباتر می‌شود؟

    و مگر این زیباترین لبخند جهان را نمی بینی؟

می‌گویند:
راز ِ راه
رفتن است
راز ِ رودخانه
پُل
راز ِ آسمان
ستاره است
راز ِ خاک
گُل

و من امّا می‌گویم:
راز انسان
کشف حقیقت
خنده‌هایش است.

درج نظر

روز جهانی مقابله با سدسازی به ایستگاه آخر رسید

    بعدازظهر امروز در تنکابن، آیین‌های سه روز‌ه‌ی مقابله با سدسازی در ایران به پایان می‌رسد؛ رسمی که 13 سال است در جهان و 2 سال است که در وطن برگزار شده و تکرار می‌گردد.
    باید بکوشیم تا نشان دهیم: سدسازی تنها می‌تواند به عنوان آخرین گزینه در مدیریت آب مطرح باشد و نه نخستین و بهترین و غرورآفرین گزینه.
    به همین مناسبت و همان طور که پیش‌تر هم اعلام شده بود، امروز در حضور علاقه‌مندان به این حوزه در شهر سبز و دوست‌داشتنی تنکابن سخنرانی خواهم کرد.

درج نظر

و اما آن پرنده بر فراز آرامگاه کوروش بزرگ!

تصاویری را که می‌بینید، آشکارا نشان می‌دهد که چگونه به دلیل افزایش رطوبت، هم سبزینه‌ها به این کهن‌زادبوم دیرینه‌ی ایرانی یورش برده‌اند و هم گل‌سنگ‌ها.

    دلم می‌خواهد بدانم آیا باز هم آقایان وزارت نیرو و سازمان میراث فرهنگی جرأت دارند تا چنین گزارش‌هایی را تکذیب کنند و بگویند: سد سیوند نمی‌تواند رطوبت منطقه را افزایش دهد؟

    این در حالی است که خوشبختانه یا متأسفانه، منطقه‌ی عمومی پاسارگاد چند سالی است که دوران خشکسالی را تجربه کرده است و بنابراین، وضعیت زیست اقلیم منطقه در مناسب‌ترین حالت خود برای گسترش سبزینه و یورش گل‌سنگ‌ها قرار دارد ...

ادامه نوشته

تابلویی که در برابر کاخ وزارت جهاد کشاورزی می‌درخشد!

    دکتر صادق خلیلیان، وزیر کنونی وزارت جهاد کشاورزی، در سال 1380 و به همراه اسماعیل شمس‌الدینی، نتایج پژوهشی را منتشر کردند که در بخشی از آن آمده بود: دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزه‌ي محيط‌زيست و منابع‌طبيعي ايران در طول دوره‌هاي پنج‌ساله‌ي نخست و دوم برنامه‌هاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوخته‌هاي طبيعي تجديد‌شونده‌ي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77- 1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايه‌ي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابع‌طبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجه‌ي مؤسسه‌ي تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور در سال 1381) تخمين زده مي‌شود. درحقيقت، ارزش سرمايه گذاريهای صورت گرفته در اين دو بخش که معادل 5/31 درصد کل سرمايه‌گذاري انجام گرفته در بخش كشاورزي بوده (5/446 ميليارد ريال)، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوخته های طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامه‌ي 5 ساله برابر شده است.
    در حقیقت، خلیلیان در آن زمان و به عنوان یک مدرس دانشگاه هشدار داده بود که نباید یک بعدی به ماجرای افزایش محصول در بخش کشاورزی و به هر قیمتی نگاه کرد.
    و این دقیقن با تابلویی که امروز در جوار کاخ وزارت جهاد کشاورزی در بلوار کشاورز نمایان است، تناقض دارد! ندارد؟
    اگر می‌گوییم: میزان محصول تولیدی در بخش کشاورزی از 24 میلیون تن در سال 1357 به 103 میلیون تن در سال 1388 افزایش یافته است؛ باید آنقدر صداقت و شجاعت هم داشته باشیم تا اعلام کنیم: در همین مدت، نرخ فرسایش آبی و بادی چه اندازه افزایش یافته است؟ و چرا تراز آبخوان‌های کشور اینک به حدود منفی 8 میلیارد متر مکعب در سال رسیده! وضعیت حاصلخیزی خاک، تزریق سموم و آفات کشاورزی در آب و خاک، شورشدن اراضی کشاورزی و ... بسیاری مؤلفه‌های دیگر نشان می‌دهد که آیا می‌شود به این افزایش تولید افتخار کرد یا نه؟

    آیا اگر فردی، بدون پشتوانه لازم و با گرفتن رانت‌ها و وام‌های فراوان، توانسته کلبه‌ی محقر خود را به ویلایی مجلل بدل سازد، می‌توان به پایداری زندگی او امیدوار بود؟!
    راست آن است که کشاورزی بر روی گرده‌های منابع طبیعی ایستاده و دارد همچنان بدون لحاظ توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین، کارمایه‌ها را می‌بلعد.

                                                             درج نظر

چه حرفی زده است کامران زلفی نژاد!

   

    کامران زلفی‌نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاری مهر گفته است: «هیچ زباله‌ای در تالاب بوجاق ریخته نشده است. ما که نمی‌توانیم دور تالاب را سیم خاردار بکشیم و از ریختن زباله در آن جلوگیری کنیم
    بدتر از آن گفته: «برای حفاظت از این تالاب نیازی به پیگیری شما خبرنگاران نیست

ادامه نوشته

این پرنده‌ی مغرور ... مغرور ... مغرور ...

    همان لحظه که دیدمش، شیفته‌اش شدم ... انگار داشت بینندگانش را متوجه یک حقیقت تاریخی می‌کرد ... چه صلابتی، چه آرامشی، آدم یاد شکوه و جلال امپراتوری بی‌مثال هخامنشیان می‌افتاد ... به خصوص که رنگش هم رنگ تخت جمشید بود!
    شما فکر می‌کنید این پرنده‌ی مغرور کجا ایستاده است؟!
    می‌خواهم درباره‌اش بیشتر بنویسم ...
                                            امّا نه حالا!

                                                            درج نظر