ترور یک مدیر سبز به فرمان یک مدیر شهر که باید سبز می‌بود نه سبزستیز!


    حتماً خبر را شنیده‌اید ... این که مدیر اداره حفاظت محيط زيست شهرستان آستارا – آقای ساسان اکبری‌پور – در روز روشن و در حضور مردم توسط راننده‌ی شهردار لوندويل آستارا اقدام به زیرگیری می‌شود! در حالی که به گزارش ایسنا: «شهردار صراحتاً فرياد مي‌زد که رييس اداره محيط زيست را زير بگيريد، خودم ديه آن را پرداخت مي‌کنم
    امّا جرم آن سلحشور سبز چه بود که از سوی شهرداری که باید خود حافظ سبزینه باشد، اینگونه به مرگ نزدیک شد (هرچند خوشبختانه فعلاً جاخالی داده است!)؟
   آیا این شرم‌آور نیست که به جرم پاسداری از کیان سبز سرزمین و جلوگیری از تخریب بستر رودخانه و نابودی تالاب ارزشمند «آق»، مأموری را این گونه تهدید و تحدید کنند؟ یادمان باشد که ساسان اکبری‌پور همان سلحشور سبزپوشی است که پیش‌تر از طرح ضربتی خود برای جلوگیری از برداشت غیرمجاز شن و ماسه خبر داده بود؛ همان مدیری که شجاعانه یک باند صید و فروش پرندگان کم‌یاب را کشف و نابود کرد؛ همان مدیری که از حرکت شیرابه‌ها به سمت دریا خبر داد و برای نجات چکاوک آسمانی خون دل‌ها خورد ...
    به باورم چنین رخدادهایی مظلومیت مضاعف محیط زیست و طرفداران بی‌پناهش را به خوبی نمایان می‌سازد! نمی‌سازد؟
    روایت دیده‌بان عزیز محیط زیست ایران  و  سبزپرس را از این ماجرای غم‌انگیز بخوانید و اگر دوست داشتید، هر گونه که می‌توانید، انزجار خود را از عمل زشت شهردار لوندویل آستارا اعلام دارید و اگر بیشتر دوست داشتید، از ساسان اکبری‌پور عزیز حمایت کنید.

    مؤخره:
    این ماجرای زیرگرفتن انگار خیلی بدآموزی داره! نداره؟ لطفاً دیگه چنین فیلم‌هایی را نه دانلود کنید، نه انتشار بدید و نه اصلاً فیلمبرداری کنید! چون ممکنه بعضی‌ها رو به هوس بندازه! نه؟

درج نظر

در نکوهش دریوزگی مجازی!

    می‌خواهم از بدترین کاری که یک وبلاگنویس می‌تواند با خودش و وبلاگش انجام دهد، سخن بگویم!
مدت‌ها بود که می‌خواستم به یک نکته‌ی عذاب‌آور اشاره کنم؛ امّا هربار می‌کوشیدم تا با اجتناب از آن، سبب‌ساز کدورتی بیشتر را در جماعت سرد و خموش این روزهای وبلاگستان سبز موجب نشوم. به ویژه آن که می‌دیدم و می‌خواندم که این نکته تاکنون بارها و بارها از سوی بسیاری از وبلاگنویسان باتجربه یا حتا کم‌تجربه هم تذکر داده شده است.
    با این وجود، متأسفانه اخیراً شاهدم که این رویه در حال شتاب گرفتن است و شوربختانه‌تر آن که ملاحظه می‌شود که برخی از صاحبان قدیمی وبلاگ نیز چنین می‌کنند که بسیار ناامید‌کننده است!
    آن نکته‌ی ساده این است که لطفاً برای وبلاگی که حوصله‌ی خواندن مطلبش را ندارید، کامنت نگذارید و با نوشتن یک موضوع پرت و یا دعوت ایشان به دیدن وبلاگ خودتان، کار را از اینی که هست، خراب‌تر نکنید.
    این خیلی بهتر است که سکوت کنید تا این که برای طرف عکس گل و بلبل یا شکلک‌های دیگر تقدیم دارید که یعنی من آمدم و به تو سر زدم؛ یا تو را لینک کردم! لطفاً شما هم بیایید و به من سر بزنید و وبلاگم را لینک کنید!! خودخواهی که شاخ و دم ندارد! دارد؟
    این روش را، چیزی جز دریوزگی مجازی نمی‌توان نام نهاد؛ روشی که به هیچ عنوان شایسته‌ی نویسندگان و وبلاگ‌نویسانی که ادعای عشق به طبیعت را دارند، نیست.
    بنابراین، اگر می‌خواهید مطالبتان واقعاً خوانده شود، وقت بگذارید و مطالب دوستانتان را بخوانید و در مورد محتوای یادداشت‌های‌شان نظر دهید. وگرنه بهتر است مثل خیلی‌ها سکوت کنید که این سکوت ارزشش به مراتب بیشتر از گدایی جذب کامنت و بازدیدکننده است.

درج نظر

هر چيزي به رنگ سبز زيباتر است؛ حتا اگر آن چيز بزرگترين انفجار جهان باشد!


نشریه‌ي نیوساينتيست را كه يادتان هست؟ سردبيران اين نشريه‌ي ممتاز علمي جهان، به مناسبت پايان يافتن نخستين دهه از قرن بيست و يكم (پسر! مثل برق و باد گذشت ... نه؟) اقدام به گزينش و معرفي جالب‌ترين رخدادهاي تصويري سال 2009 در حوزه‌هاي مختلف كرده‌اند كه يكي از آنها اين لحظه‌ي جادويي و سبزرنگ است! تصویری از انفجار عظیم و سبز ابرنواختری – supernova - که به فاصله‌ي اندكي پس از انفجار توسط NNSA ASC شكار شده است.
شايد برايتان جالب باشد كه بدانيد انرژی آزاد شده از این انفجار بزرگ برابر بوده است با 10 به توان 27 بمب هیدروژنی؛ آن هم ابربمب‌هايي كه بمب‌هاي معروف هيروشيما و ناكازاكي در برابرشان، ترقه‌بازي بوده است و هر یک بيش از 10 مگاتن TNT قدرت تخريبي دارند!

پس لطفاً بزن زنگو در برابر عظمت انفجار سبز!



درج نظر

چشم‌اندازها و چالش‌های ایران برای رسیدن به پایداری سرزمین

    به دعوت گروه مهندسی نقشه‌برداری و ژئوماتیک دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران، روز چهارشنبه، 16 دی ماه 1388 به ارایه‌ی دیدگاه‌هایم در حوزه‌ی افق دستیابی ایران به پایداری سرزمین می‌پردازم.
    این برنامه که با نمایش فیلم علمی THE DYNAMIC EARTH همراه خواهد بود، رأس ساعت 10 صبح در تالار اجتماعات پردیس دانشکده های فنی دانشگاه تهران واقع در امیرآباد شمالی برگزار می شود.
    ورود علاقه‌مندان آزاد است.

درج نظر

آقای سازمان محیط زیست! متولی تنوع زیستی مگر شما نیستید؟

     مدتهاست که از سوی سازمان ملل متحد اعلام شده بود که سال 2010، سال جهانی تنوع زیستی خواهد بود، اینک نیز چند روزی است که وارد سال 2010 شده و عملاً سال جهانی تنوع زیستی آغاز شده است. امّا باز هم مانند ماجرای کپنهاگ، دریغ از کوچکترین خبری در این حوزه که بر روی درگاه مجازی سازمان حفاظت محیط زیست نقش بندد!
    یادمان باشد: هر چه پایداری، نشاط و شادابی جوامع گونه‌گون گیاهی و جانوری در سرزمینی بیشتر باشد، گواه روشن و بی‌بدیلی است که نشان می‌دهد، مردمان ساکن در آن سرزمین از چه درجه از توسعه‌یافتگی برخوردار بوده و در کجای جدول توسعه‌ی انسانی سازمان ملل متحد قرار دارند.
    به همین مناسبت، کوشیده‌ام تا در طول سه برنامه، در رادیو فرهنگ به موضوع این روز جهانی و دلایل اهمیتش بپردازم. این سلسله برنامه‌ها در قالب بخش «با طبیعت» - که پیش تر صدای طبیعت خوانده می شد -  از برنامه قلمرو، روزهای سه شنبه‌ی هر هفته – حدود ساعت ۱۹:۲۰ – پخش می‌شود.
    برای آگاهی از طول موج پخش برنامه با توجه به استان محل سکونت خویش، می‌توانید از این جدول بهره بگیرید.

     بیشتر بدانید:  

    روایت سام خسروی فرد از سال جهانی تنوع زیستی: سالي براي تنوع زيستي

درج نظر

جاده‌ای که هیچ کس آن را دوست ندارد، جز پیمان‌کار مربوطه!


    در این روزها، اقدام یک قاضی دادگاه در آمریکا، خشم بسیاری از عدالت‌مداران را در سراسر جهان برانگیخته است و حتا وزارت دادگستری آمریکا نیز، نسبت به رأی عجیب قاضی این دادگاه، ابراز تأسف کرده است! آن قاضی برای نخستین بار در طول دوران برپایی عدلیه در جهان، گفته است: از آنجا که متهمان بلک واتر، برای اقرارهای خود تحت فشار نبوده‌اند، سخنان و اعتراف‌های ایشان قابل پذیرش نیست و حکم برائت قاتلین شهروندان عراقی را صادر کرده است! شنبه‌ی گذشته هم برنامه پیک بامدادی رادیو، از این اقدام قاضی دادگاه با عنوان رویکردی شگفت‌انگیز و بی سابقه در جهان یاد کرده و آن را نمونه کامل عدالت مضحک آمریکایی معرفی کرده است.
    خواستم به گردانندگان این برنامه که ظاهراً به دنبال کشف و معرفی و تحلیل چیزهای عجیب و غریب هستند، اطلاع دهم تا سری به خانه‌ی مجازی دیده‌بان طبیعت بختیاری بزنند تا ببینند و بخوانند که چگونه می‌خواهند جاده‌ای را برای مردمی بزنند که آن مردم با نوشتن و امضای تومار، صراحتاً مخالفت خود را با احداث چنین جاده‌ی درخت‌کُشاننده‌ای اعلام داشته‌اند!
    می‌دانم، باور کردنی نیست، امّا حقیقت دارد! می‌گویید نه؟ خبرگزاری مهر را بخوانید!

درج نظر

سرعت تغییرات اقلیمی با کاهش ارتفاع، افزایش می‌یابد!

     نقشه‌ی موزه‌ی لندن را که یادتان هست؟ اینک خبر می‌رسد که گروهی از محققان دانشگاه برکلی و موسسه کارنگی هم با تهیه نقشه‌ای از سرعت تغییرات آب و هوایی بر پایه‌ی مدل‌های مختلف آب و هوایی و انتشار گاز دی اکسید کربن در بوم‌سازگان (اکوسیستم) های مختلف، توانسته‌اند ثابت کنند که مناطق کم‌ارتفاع‌تر آسیب‌پذیری بیشتری نسبت به فرآیند‌های جهان‌گرمایی – global warming – دارند تا کوهستان‌ها.
    بر پایه‌ی ستاده‌های این تحقیق، سرعت تغییرات اقلیمی در بیابان‌ها 71/0 کیلومتر بر سال و در مناطق حاره‌ای 95/0 کیلومتر بر سال است که این رقم در مراتع و زمین‌های هموار حتا به 26/1 کیلومتر بر سال نیز می‌رسد.

   یک نتیجه ساده این پژوهش برای ما این است که آستانه خطرپذیری در مناطق دشتی، تالاب ها و بیابان های ایران در اثر جهان گرمایی می تواند به مراتب بیشتر از آن چیزی باشد که تاکنون گمان کرده ایم. موضوعی که امیدوارم دانشجویان رشته های مرتبط در گروه جغرافیای طبیعی، احیا مناطق خشک و کوهستانی و هواشناسی با جدیت و در قالب دانشنامه های خود به آن بپردازند.

    بیشتر بدانیم:

 - Widespread amphibian extinctions from epidemic disease driven by global warming

                                                           درج نظر

  

بچه‌های امیرکبیر ماکت سبز ساختند و صادر هم کردند!

    این خبر که در لابه لای خبرهای آلرژی‌زای این روزها، تقریباً محو شد و کسی آن را ندید یا جدی نگرفت! اتفاقاً خبر مهمی است. زیرا نه‌تنها مشابه‌ای در جهان ندارد، بلکه در راستای کاهش وابستگی به کارمایه‌های فسیلی، می‌تواند گامی  به سوی دستیابی به آسمانی آبی‌تر و سرزمینی کم‌سر و صدا‌تر به شمار آید.
    درود بر جوانان دانش‌محور دانشگاه امیرکبیر که بی جار و جنجال دارند بر محتوای سبز وطن در نظام جهانی می‌افزایند و می‌کوشند تا آینده‌ای امیدبخش‌تر برای ایران عزیز رقم زنند، حال چه با اختراع یک ماکت سبز که انرژی حرارتی و روشنایی آن توسط نور خورشید و جریان باد تأمین ‌شود و حتا ارزآوری هم داشته باشد؛ یا چه با ساخت ژنراتور خورشیدی که بتواند روزانه چندین کیلوگرم میوه و سبزی را خشک کند و یا چه با روش‌هایی دیگر ...

    یادمان باشد:


    ناچیزترین چرخش امروز
       به
           فردایی بسیار متفاوت
                پرتاب‌مان خواهد کرد! نخواهد کرد؟

درج نظر

پاسخ کامبیز بهرام‌سلطانی به بهمن آرمان!


    کامبیز بهرام سلطانی را همه‌ی آنهایی که دستی در محیط زیست ایران دارند و حتا آنهایی که از دور به ماجرای تکاپوی علمی ایرانیان در حوزه‌ی محیط زیست می‌نگرند، می‌شناسند ... و اگر هستند کسانی که او را نمی‌شناسند، باید در عزم و آرمان خویش به عنوان سلحشور طبیعت ایران، شک کنند.
    بهرام‌سلطانی، انسان نازنینی است که عاشقانه مواهب طبیعی سرزمین مادری را دوست می‌دارد، او هرگز شرافت علمی خود را در پای حجره‌دوزان سبزنما در دکان‌های دونبش پول‌محور، از دست نداده و همچنان از واقعیت دفاع کرده است. هر چند اگر ذکر واقعیت، بیشتر از همه خشم دولت‌سالاران طبیعت‌ستیز یا مشاوران دلار‌محور  و یا محلل‌های تحصیل‌کرده را  برانگیخته باشد و او بیش از همه از آن خشم زیان دیده باشد.
    در همه حال، بهرام‌سلطانی مانند صخره‌های سنگی چکاد بیژن در دنا ایستاده است و مردانه از موجودیت محیط زیست ایران دفاع کرده و می‌کند. او وجب به وجب خاک وطن را پیمایش کرده و یک دایره‌المعارف گویا از توانمندی‌های طبیعی ایران زمین است.
    باشد که قدرش را بیش از این بدانیم و حرمتش را پاس داریم.

   آنچه که خواهید خواند، پاسخ مفصل، دقیق و سزاوارانه‌ای است که او در خطاب به یاوه‌گویانی که اخیراً منتقدان سدسازی و طرفداران محیط زیست در ایران را، فریب‌خوردگان استکبار جهانی معرفی کرده‌اند، به رشته‌ی تحریر درآورده و برای انتشار در مهار بیابان زایی به نگارنده سپرده  است ...

ادامه نوشته

اقدام جالب محیط زیست‌چی‌های عراقی در منع شکار!

    انگار خانم نرمین عثمان، به رغم مشکلات فراوان در کشور دوست و برادر – عراق – دارد نشان می‌دهد که اهل کم‌آوردن نیست! هست؟
    او یک بسیج عمومی را برای هشیاری مردمش در برابر روند شتابناک تخریب میان رودان (بین‌النهرین) آغاز کرده و در حقیقت روزی نیست که به میان خبرنگاران نرود و یا خود خبرساز این حوزه نباشد. به نحوی که بسیاری از مردم منطقه، او را به عنوان مشهورترین وزیر نوری مالکی می‌شناسند!

    پوستری را که ملاحظه می‌کنید، در کشوری منتشر و تکثیر گردیده که بیش از دو دهه است، مثل آب خوردن در آن انسان‌ها را می‌کشند و اجزاء بدن‌شان را از هر سو به آسمان پرتاب می‌کنند.
    حال در چنین کشور ناامنی، این پوستر چه می‌گوید؟ و چگونه می‌خواهد تا مردمی را که هر یک چند سلاح با خود دارند یا برای روز مبادا در جایی امن دفن کرده‌اند! وادارد تا بر روند شکارکُشی مهر پایان زنند؟
    شما را نمی‌دانم؟ امّا من ترجیح می‌دهم تا آفرینندگان این پوستر را تحسین کنم و از آنها الهام بگیرم که بله ... یک شاخه در سیاهی جنگل هم می‌تواند همچنان به سوی نور فریاد ‌کشد! نمی‌تواند؟

    مؤخره:
    ممنون از یار همراه مهار بیابان‌زایی – کوشان مهران عزیز – که مرا از انتشار این پوستر سبز آگاه کرد.

                                                        درج نظر

برای آنها که نمی دانند "بهار" ممکن است بهار نباشد!

     یادداشت مربوط به نگهبانان بهار زمین را که یادتان هست؟ جناب عبداللطیف عبادی، در ارتباط با معانی کلمه‌ی SPRING، نکاتی را به نگارنده متذکر شده‌اند که حقیقتاً برایم ارزشمند بود و به رغم عدم تمایل ایشان، بر خود فرض می‌بینم تا از محتوای آن روشنگری دلپذیر، همه استفاده بریم.
     نامه‌ی آقای عبادی چنین است:

    سلام
    اول اینکه وبلاگتان (درویش اینفو) بخش تماس با ما یا ایمیل ندارد. ظاهراً کامنت‌های آن مستقیماً ظاهر می‌شوند و چون نمی‌خواستم تذکر زیر را علنی بدهم، مجبور شدم بگردم وبلاگ‌تان در بلاگفا و ایمیل موجود در آن را پیدا کنم. و اما:
    کلمه‌ی اسپرینگ در زبان انگلیسی سه معنی اصلی دارد:
    اول بهار
    دوم چشمه و جویبار
    و سوم فقر
    هر وقت در متنی یا جمله‌ای که مربوط به فصول سال، گل‌ها و تغییر هوا بکار برده شود، معنی بهار می‌دهد.
    هر وقت درباره‌ی آب‌های جاری و آبیاری و آبخیزداری و رودخانه‌ها بکار برود، معنی چشمه و جویبار می‌دهد؛
    و هر وقت در مباحث فنی و مکانیکی بکار برود، معنی فنر می‌دهد.
    کتابی که نام برده‌اید، عنوانش می‌شود: «میراب‌ها» یا «نگاهبانان چشمه» و یا «حافظان جویبار»

    البته لزومی به اصلاح تیتر نوشته‌تان و حتی اشاره به آن در مطالب بعدی‌تان هم نیست. چرا که در فرهنگ ما بهار و جویبار و طبیعت زیبا همیشه با هم آمیخته‌‌اند و تیتر انتخابی‌تان زیبا هست. نکات فوق صرفا" جهت اطلاعتان عرض شد.
                                                                                            زنده باشی
                                                                                                         لطیف

    مؤخره:
   خواستم بگویم که خیلی لذت داره که آدم بدونه، چنین خوانندگان پیگیر، دانا و مسئولیت‌شناسی، یادداشت‌هایش را می‌خوانند و مورد پایش مستمر قرار می‌دهند.

همین.

          درج نظر                                                                      

لطفاً چشمه زیرراه را با کهریزک اشتباه نگیرید!

    چشمه زیرراه، بی‌شک هم به دلیل موقعیت استقرارش در 15 کیلومتری برازجان (استان بوشهر)، هم به دلیل ساختار سنگ‌شناسی و معماری ناب طبیعی‌اش و هم به دلیل وجود دره‌های عمیق و پر از درختان تناور و کهنسال پده؛ یکی از واحه‌های کم‌تکرار موجود در آن خطه‌ی سوزان است ...

ادامه نوشته

آخرین خدمت یاقوت جنگل‌های شمال ایران به دانش پزشکی!


    یادش نه به خیر! زمانی نه چندان دور را می‌گویم که دامداران محلی در برخی از مناطق هیرکانی همچون علی آباد کتول و جنگل ابر، سرخدارها را می‌بریدند تا مبادا دام‌هایشان با خوردن برگ این درخت، تلف شوند. آن چنان که اینک این درخت ارزشمند - Taxus baccata - که از آن با عنوان یاقوت رویشگاه هیرکانی یاد می شود، در شمار گونه‌های در معرض خطر و انحطاط قرار گرفته و ترتیبات حفاظتی خاص برای پاسداری از زیستگاهش اعمال می‌شود ...

ادامه نوشته

شاید به کمک این‌ سوسک ، بشود به زندگی در عصر یخبندان هم فکر کرد!

    بعد از ماجرای آن قورباغه‌ی اکوادوری، آن پریوش قرمز، آن حشرات مین‌یاب، آن باکتری‌های هرکولسی توانمند، آن خیار دریایی رفتگر، آن کانگروهای دوست‌داشتنی و ... حالا نوبت به کشف یک مولکول جديد به نام  xylomannan رسیده است؛ مولکولی که راز ماندگاری سوسک‌ها را در سرمای کمتر از منفی 70 درجه سلسیوس آشکار کرده است.
    بنابراین، حالا دیگر نیازی نیست که خیلی نگران دوره‌های یخبندان در چند ده هزار سال آینده باشیم! ما مسلماً مانند دایناسورها به دلیل یخبندان منقرض نخواهیم شد، هر چند مطمئن نیستم تا آن زمان اصولاً رقابت‌های تسلیحاتی و هسته‌ای، آدمی را زنده نگه داشته باشند.
    اطلاعات بیشتر در باره این کشف جدید را می‌توانید در سایت pnas یا سایت technobahn بیابید. همچنین، خبرگزاری ایسنا هم، اختصاراً به این کشف جدید اشارکی کرده است!
    به هر حال، آنچه که مسلم است، سوسک‌ها در شمار جانداران سخت جانی قرار دارند که می‌توانند ژن حیات را چه در شرایط عصر یخبندان و چه حتا انفجارهای اتمی محفوظ نگه دارند. بنابراین – به ویژه - از خانم‌های محترم انتظار می‌رود که نسبت به این سوسک‌های نه چندان دلپذیر، صبورانه‌تر و مهربانانه‌تر رفتار کنند.
              همین!

درج نظر

انتشار کتاب سند راهبردی توسعه تحقیقات منابع طبیعی ایران

    خوشحالم که می‌توانم خبر انتشار کتاب «سند راهبردی توسعه تحقیقات منابع طبیعی ایران؛ مبانی، راهبردها و راهکارها» را اعلام کنم. کتابی که برای نخستین بار کوشیده است تا در یک افق 20 ساله در حوزه منابع طبیعی ایران، برنامه و راهبرد اجرایی و پژوهشی ارایه دهد. فصل مربوط به برنامه مدیریت بیابان – چشم‌انداز 1404 نیز با مسئولیت و نگارش نگارنده و با همیاری تمامی ذینفعان این حوزه تهیه شده است. از همکار عزیزم، سید جعفر سید اخلاقی که مسئولیت ادیتوری کل مجموعه را برعهده داشتند، قدردانی می‌کنم. همچنین همت محمّد حسن عصاره در سامان بایسته‌ی این مجموعه‌ی گرانسنگ و راهبردی ستودنی است.
    درود بر همه‌ی آنانی که به سربلندی ایران عزیز و سرسبزی و شادابی و پایداری‌اش می‌اندیشند.
    گفتنی آن که این کتاب توسط انتشارات مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور و به قیمت 20 هزار تومان، هم‌اکنون آماده‌ی فروش است و به ویژه دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا در رشته‌های مرتبط می‌توانند از صدها عنوان پروژه‌های تحقیقاتی مورد نیاز کشور – که در این مجموعه در رشته‌های جنگل، مرتع، بیابان، گیاهان دارویی، ژنتیک و فیزیولوژی، آفات  و ... گردآوری شده است - بهره‌برداری کرده و پژوهش خود را کلید بزنند.

درج نظر

آنها پارکینگ می‌سازند ؛ ما هم می‌سازیم! نه؟


    تصویر این پارکینگ خورشیدی مسقف را که در درگاه مجازی روزنامه لس‌آنجلس تایمز دیدم، دلم گرفت! با خود گفتم: چرا کارمندان مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور نباید به اندازه‌ی دانشجویان و اساتید دانشگاه سن دیه گو آمریکا از بخت استفاده از چنین پارکینگی بهره‌مند باشند؟

ادامه نوشته

این بار نوبت کانگروهاست تا به درمان سرطان پوست کمک کنند!

 

    گفته بودم که فقط کافی است تا به بشر مجال دهیم تا سر فرصت بر روی موجودات روی زمین به تحقیق بپردازد، آنگاه درخواهد یافت که هیچ موجودی وجود ندارد که نتوان از او برای افزایش کیفیت زیست در زمین سود نبرد. حالا در ادامه سریال خیار دریایی و پریوش قرمز و باکتری نورافشان و ... نوبت به کانگروها می‌رسد که تحقیقات جدید دانشمندان استرالیایی بر روی نوعی از آنزیم مترشحه‌ی این حیوان، امیدهای فراوانی را برای درمان سرطان پوست در جهان برانگیخته است. گفتنی آن که آنزیم مربوطه جاندار را قادر می‌سازد در برابر اشعه‌های قوی نور خورشید در بیابان‌های استرالیا به حیات خویش ادامه دهد.
    گزارش‌های بیشتر را می‌توانید در درگاه‌های مجازی خبرگزاری رویترز، msnbc و Mail Online بخوانید.

    پس توسعه سالاران عزیز! لطفاً زیستگاه های طبیعی را نابود نکنید ... حتا اگر برایشان کارکردی در شرایط کنونی نمی شناسید! 

    مؤخره:

    در ادامه می خواهم یادی هم کنم از سوسک های نازنینی که هجمه ی تاریخ - به ویژه از نوع مؤنثش - پشت سرشان است! نیست؟

درج نظر

گمان نبریم که آن شکاف‌های وارد بر سرزمین مادری را می‌شود جبران کرد!

    طبیعت نیز مانند انسان می‌ماند، زیرا بر هر دو یک نظام آفرینش حاکم است، قصه‌ی میخ‌ها و آدم‌ها را که یادتان هست؟ دیوار اندیشه و روح آنهایی که در اثر نابخردی‌ها و آزمندی‌ها و نیش‌تر‌ها آسیب می‌بیند، دیگر هرگز التیام نمی‌یاید و با آن زخم تا انتها زندگی خواهند کرد ... جراحتی را هم که اینک در اثر برداشت بی‌رویه‌ی آب بر 209 دشت کشور وارد کرده‌ایم، گمان مبرید که با آغاز یک دوره‌ی ترسالی یا چند بارندگی جانانه بتوان کاملاً ترمیم کرد. سخنان سروش مدبری، مدیرکل دفتر بررسی آلودگی آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست کشور، تأییدی است بر این مدعا. او در گفتگو با سبزپرس می‌گوید: «با بهره‌برداري بي‌رويه از آب‌هاي زيرزميني، منافذي كه در زمين وجود دارد، بسته مي‌شود. از اين رو علاوه بر آنكه به صورت غيرقابل بازگشت، سفره‌هاي آب زيرزميني را از دست مي‌دهيم، با فرونشست زمين، ترك‌هاي غير قابل ترميمي نیز در آن ايجاد مي‌شود
    و این همان قصه‌ی تلخ  زلزله‌ی خاموش در اغلب دشت‌های مرکزی، شمال شرق، شرق و جنوب کشور است که حالا برای نخستین‌بار به سوی غرب هم ریشه می‌دواند.

    در همین باره:

    - بررسي نشست زمين در استان خراسان رضوي ( دشت مشهد )

    - مهيب‌ترين بلاي ناپيداي آباد‌بوم‌ها

    - تصاويري از بزرگترين فروچاله شناخته شده در ايران

    - فاجعه ابعادی بین المللی می یابد!

    - رقم‌های حیرت‌انگیز کاهش سطح آب زیرزمینی در شهر شال

    - تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!

درج نظر

پریشان دیگر پریشان نیست! ما چطور؟

   

    خبرهای خیسی که دیده‌بان عزیز پریشان - محمدرضا پولادی – برایمان به تصویر کشیده، حکایت از آن دارد که روزگار پریشان‌حالی بزرگترین اندوخته‌گاه آب شیرین وطن می‌رود تا به پایان رسد و با گیرش طراوتی دوباره، مردمان سخت‌کوش و خونگرم دیار بیشابور و کازرون را نیز نشاط و شادابی دوباره بخشد. بارش بیش از 200 میلی‌متر بارندگی در کمتر از یک‌ماه می‌تواند نوید‌بخش آغازی بر پایان خشکسالی کم‌سابقه‌ی دریاچه‌ی پریشان باشد؛ دریاچه‌ای که عملاً بیش از 90 درصد از توان انباشت آب خود را در سال گذشته از دست داد ...

ادامه نوشته

هشدار: در این محشر مستانه رنگی نشوید!

    سید مهدی دارد به من و تو می‌گوید: شما شراب می‌نوشید تا مست شوید؛ من اما می‌نوشم تا مستی ِ آن شراب ِ دیگر را از سر به در کنم ...
    اما او اشتباه می‌کند! نمی‌کند؟

ادامه نوشته

گزارش یک نشست صمیمانه در دفتر انرژی خورشیدی سانا


    بعدازظهر دیروز به اتقاق دکتر مهدی فرح‌پور به دفتر پیمان کنعان رفتم؛ مدیر متخصصی که سالهاست می‌کوشد تا استحصال انرژی خورشیدی را در این مملکت از آرزو به واقعیت بدل سازد. بهانه‌ی این دیدار معرفی دو هموطن علاقه‌مند به این حوزه بود که می‌خواستند گامی برای عملی‌تر شدن این آرمان بلند بردارند. یکی از آنها هادی جلوانی، یکی از مدیران ارشد شرکت آلمانی dastcom بود که 25 سال است در آلمان زندگی می‌کند و می‌گوید: دوست دارم به ایران برگردم و قدمی برای آبادانی وطن بردارم. آن دیگری نیز یکی از جوانان عزیز اصفهانی‌ است که می‌خواهد خشک‌کنی را به مرحله‌ی تولید برساند که به مدد آن، معضل از بین رفتن کرفس در اصفهان را به دلیل ورود یکباره‌ی آن به بازار در اردیبهشت ماه حل کند.

کنعان می گوید: ایران هم اکنون برق 60 هزار خانه روستایی را با خورشید تامین می کند

    کنعان هم مانند همیشه با روی گشاده برخورد کرد و قول داد تا آنجا که امکان دارد به این دو عزیز مساعدت کند.
    یعنی می‌شود روزی را دید که بالای پشت‌بام منازل ایرانیان هم به مانند یک نیروگاه خورشیدی کوچک عمل کرده و هر ایرانی بتواند تولیدگر باشد تا مصرف‌کننده‌ی صرف؟
    این آن افق سبزرنگی است که برای مام میهن می‌بینم! نبینم؟

درج نظر

در ستایش خیار ؛ منتها از نوع دریایی‌اش!

 

    روزنامه‌ی گاردین در آخرین روز سال 2009 میلادی اقدام به انتشار 10 تصویر برگزیده کرده است که هر یک به نحوی به زندگی اسرارآمیز موجوداتی اشاره دارد که بشر به تازگی با بخشی از ویژگی‌ها و سودمندی‌های ایشان آشنا شده است.
    یکی از آن 10 تصویر، عکس یک موجود آبزی زیبا به نام خیار دریایی شفاف است که در رده‌ی خارپوستان طبقه‌بندی می‌شود و درست همان کاری را می‌کند که کفتار در خشکی‌ها انجام می‌دهد! یعنی اگر کفتار را به درستی «رفتگر طبیعت» می‌نامیم؛ خیار‌های دریایی را نیز باید رفتگر کف اقیانوس‌ها و دریاها بنامیم.

    اما این همه‌ی ماجرا نیست! امروزه ثابت شده که این موجودات آب‌زی، می‌توانند بسیار بیشتر از هر داروی ضد سرطان دیگری که تاکنون به بازار عرضه شده است، رشد سلول‌های سرطانی را مهار کنند؛ به ویژه آن که عوارض داروهای مشابه را هم ندارند. به نحوی که پژوهشگران اميدوارند با استفاده از عصاره‌ی خيار دريايي، دارويي براي مهار سرطان لوزالمعده ابداع كنند؛ سرطانی که از آن با عنوان دهشتناک كشنده‏ترين نوع سرطان در جهان یاد می‌شود.   

     امّا باز هم این تمام ماجرا نیست! هست؟

    خیار دریایی می‌تواند به عنوان فیلتر در مزارع پرورش میگو عمل کند و تازه از این مدل فیلترکردن، کسی را هم ناراحت نمی‌کند! می‌کند؟
    افزون بر آن، از آنجا که خيار دريايي براي دفاع از خود در برابر شکارچيان، پوست خویش را سخت و محکم مي‌کند. به‌تازگي محققان دانشگاه کاليفرنيا، با الهام از اين خصوصيت خيار دريايي، نانوکامپوزيت جديدي را طراحي کرده‌اند. دانشمندان دانشگاه کيس وسترن، اظهار داشتند که اين کشف مي‌تواند در کاربرد‌هاي زيست‌پزشكي ازجمله درمان بيماری‌هاي مغزي سودمند باشد.
    همچنین با استفاده از خیار دریایی می‌توان به جنگ مالاریا هم رفت! باورتان می‌شود؟
    بنابراین، بی‌دلیل نیست که چینی‌های چشم‌بادامی مشرق‌زمین، اینگونه به آینده‌ی درخشان صنعت تولید خیار دریایی خود می‌نازند!
    این‌ها را گفتم تا دوباره یادتان اندازم و یادم بماند که طبیعت و مجموعه زیستمندان آن، بسیار ارزشمند‌تر از آن چیزی هستند که حتا می‌توانید و می‌توانیم در پندار خویش به تصویر کشیم.
    با این وجود، شوربختانه همچنان شاهدیم که عزیزترین پاره‌های بوم‌سازگان (اکوسیستم) وطن همچنان به بهانه‌ی جاده‌کشی، سدسازی، ویلا‌سازی، اشتغال‌زایی، رزمایش، پتروشیمی و توسعه‌ی میدان‌های نفتی در جنگل ابر، مسیله، شهداد، میان‌کاله، دنا، عسلویه، هورالهویزه، پریشان، بختگان، کم‌جان، خجیر، نایبند و ... نابود می‌شوند و ما به این دلخوشیم که با ماتریس‌های بی‌آبرو و بی‌استفاده‌ی ارزیابی‌های EIA سر خودمان را شیره بمالیم! نمی‌مالیم؟

درج نظر

نگهبانان بهار زمین!

     عنوان زیبایی است، نه؟ چه کسی است که دوست نداشته باشد از او و کارهایش با عنوان ستایش برانگیز «نگهبانان بهار زمین» یاد شود؟ چه کسی است که خواهان مرگ زمین باشد؟
    حتا شاید بیشتر خوشحال شوید، اگر بدانید ممکن است این صفت دلپذیر اشاره به پدران ما در ایران باستان داشته باشد!
    فرد پیرس - یک دانشمند بریتانیایی که در سال 1951 میلادی به دنیا آمده – کتابی نوشته با این عنوان: Keepers of the Spring و در بخشی از آن می‌نویسد: «نزديك 3 هزار سال پيش، كشاورزاني باهوش و نوآور دريافتند كه با كندن تونل‌هاي زيرزميني مي‌توانند جريان آب را به كشت‌زارهايشان افزايش دهند. آن تونل‌ها، كه كاريز يا قنات ناميده مي‌شوند، با شيب ملايم از دامنه‌ي كوه، يعني سرچشمه‌ي آب، تا دهانه‌ي كاريز در كشتزارها كشيده شده بودند. همين نوآوري بود كه آب لازم براي امپراتوري پارس‌ها را فراهم مي‌كرد.» او فناوري قنات را اين گونه معرفي كرده است: «يكي از بزرگترين طرح‌هاي مهندسي كه روي كره‌ي زمين انجام شده است و از نظر دانش سازه‌ای مي‌توان آن را با اهرام مصر برابر دانست.» آن گونه كه پیرس در كتاب خود آورده است، اين فناوري در سراسر امپراتوري پارس‌ها گسترش يافت و حتا به اسپانيا هم رسيده است. او این را هم می‌گوید که هم اكنون نزديك 40 هزار کاریز در ايران امروزي وجود دارد كه مي‌توانند هشت برابر رود نيل آب فراهم مي‌كنند!

    امّا شوربختانه ما آن حجم عظیم آب؛ آن رودخانه‌ای که می‌توانست 8 برابر نیل برای ما آب به ارمغان آورد را با زدن و حفر چاه‌های متعدد عمیق و نیمه‌عمیق و با اجرای طرح‌های احمقانه‌ی انتقال آب و احداث سازه‌های نفرت‌برانگیزی به نام سد‌های بزرگ مخزنی خشکاندیم تا امروز – و فردا بیشتر – افسوس تاریخ را بخوریم و هرگز نتوانیم در برابر فرزندان‌مان با افتخار یربلند کنیم. همان گونه که اینک پدران این آب و خاک می‌توانند تا همیشه‌ی تاریخ به ما فخر فروشند و افتخار ایران و جهان باقی مانند.
    گفتنی آن که فرد پیرس در طول 20 سال گذشته به افزون بر 64 کشور جهان سفر کرده و از طرح‌های بزرگ انتقال آب و سدهای آنها بازدید کرده است و در نهایت می‌گوید: اين طرح‌هاي بزرگ و فناوري‌هاي امروزي نتوانسته‌اند از تنگناها و دشواري‌های امروز ما در راه فراهم كردن آب مورد نياز جمعيت در حال رشد بكاهند. ما بايد از آب‌شناسان باستاني بيشتر بياموزيم. آن‌ها از دانش بومی و منطقه‌اي بهر‌ه‌مند بودند و طرح‌هايي را اجرا مي‌كردند كه با منطقه‌ي آن‌ها سازگار بود.
    ممنون از حسن سالاری عزیز که با کامنتی که در یادداشت پیشین، برایم نوشت، مرا با جزیره دانش آشنا کرد.
    بچه ها: آن جزیره را رها نکنید!

                                                          درج نظر

بچه‌ها باورتان می‌شود؟ اینترنت 40 ساله شد! شاید هم پیرتر ...

   

    این موجود غریب و اندکی مارموز که گاه می‌بندیمش؛ گاه نفسش را بند می‌آوریم و گاه محدودش می‌کنیم (و تازه آن زمان است که می‌فهمیم بدجوری اهلیش شده‌ایم! نشده‌ایم؟) ؛ دارد چهلمین سال تولدش را در زندگی آدم‌زمینی‌ها جشن می‌گیرد ... باورتان می‌شود؟
    شگفتا که بعد از 40 سال از ولادتش - و شاید هم بیشتر! هنوز برخی از ما باورش نکرده‌ایم؛ برخی روحش را می‌آزاریم و برخی حتا می‌خواهیم سر به تنش نباشد! نه؟

    راستی مشکل از کجاست؟

    نه ... نگویید! می‌دانم که می‌دانید ... بگذارید و بگذریم! وگرنه ممکن است مشمول قانون مصادیق محتوای مجرمانه در فضای مجازی شویم و نفس خودمان هم به لکنت بیافتد! نه؟
    باز هم گلی به جمال بروبچه‌های شریف که اجازه داده‌اند تا در نوزدهم دی ماه نکوداشت این موجود مشکوک را در سالن جابرابن حیان‌شان برپا دارند ... کاش دست‌کم در آن روز بشود با ایمیل به دوستان خبر داد که رفیق مجازی‌شان 40 ساله شده است! و کاش بتوان در آن روز پیامکی دریافت کرد با این مضمون: 40 سالگی‌ات مبارک! رفیق بارکش و مفید و مظلوم من که دنیا را بی سر و صدا تکان دادی؛ بدون آن که هنوز قدرت را به درستی بدانند و حرمتت را پاس دارند ...
     اطلاعات بیشتر را در درگاه مجازی شیک و پیک شهرام ثبوتی‌پور عزیز بیابید.

درج نظر

نیوساینتیست کلید زد: آغازی بر پایان افسانه‌ی سدسازی در جهان!

       مجله‌ی معتبر نیوساینتیست در آخرین شماره خود – 22 دسامبر 2009 – نتایج تحقیقات گروه عمران و محیط زیست دانشگاه فنی تنسی در کوک‌ویل آمریکا را منتشر کرده که با هدایت دکتر فیصل حسین به انجام رسیده است. این دانشمند بنگالی‌تبار و همکارانش موفق شده‌اند تغییرات آب‌شناختی و نظام بارندگی حوضه‌ی آبخیر 633 سد بزرگ مخزنی موجود در کشورهای مختلف جهان پیش و پس از احداث این سازه‌های غول‌آسا را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند و نتیجه بگیرند که در اغلب این حوضه‌های آبخیز، شدت بارندگی پس از ساخت سدها افزایش یافته و درنتیجه خسارت‌های ناشی از ریزش‌های آسمانی به شکل رخداد سیل‌های حادثه‌خیز فزونی گرفته است.

    نکته‌ی بسیار مهم‌تر این تحقیق که به ویژه می‌تواند برای آب‌سالاران وطنی و دانشجویان علاقه‌مند به صنعت آب کشور حایز اهمیت تلقی شود، هشداری است که حسین و تیم تحقیقاتی‌اش می‌دهد: این که شدت خسارت‌ها متناسب با خشکی سرزمین افزایش می‌یابد. به عبارت دیگر، سدهای بزرگی که در مناطق خشک و نیمه خشک جهان مانند ایران احداث می‌شوند، می‌توانند بارندگی‌های سیلابی با شدت تخریب بیشتری را در زمان کوتاه‌تری بیافرینند!   

    حال دلم می‌خواهد بدانم سرایندگان آخرین لطیفه ی سال! با دیدن نتایج این تحقیق چه پژواکی از خود بروز می‌دهند؟ فقط امیدوارم آنها مانند بهمن آرمان کل این تحقیق را در شمار تازه‌ترین دسایس امپریالیست جهانی قرار ندهند!    شما چه فکر می‌کنید؟ آیا آغاز پایان افسانه‌ی توسعه و سدسازی در جهان فرا نرسیده است؟

   برای آگاهی بیشتر:

- On the Empirical Relationship between Large Dams and the Alteration in Extreme Precipitation.

درج نظر

برای  آن مرد و  زن شریف  سیستانی



   اینجا سیستان است؛ روزگاری انبار غله‌اش می‌نامیدند و در شورمستی‌های هامون پرنعمتش بسیاری از مردمان به همراه میلیون‌ها قطعه پرنده و چرنده پا‌می‌کوبیدند و شادی می‌افروختند و زندگی را جشن می‌گرفتند ...
   امروز اما هامون با سیستان قهر کرده! همسایه‌ی شرقی هم دیگر مثل اون‌وقت‌ها شیر آب هیرمند را به سوی سیستان رها نمی‌سازد ... نتیجه این شده که می‌بینید: کوه خواجه، برهنه‌تر از همیشه و مردمانی که محرومیت و فقر را از نو معنی می‌کنند ... نمی‌کنند؟
ادامه نوشته

 می‌دانید  این سخن سبز از کیست؟ باورتان نمی‌شود ؛  می‌دانم!


     امروز با دیدن این سخن سبزرنگ هم مبهوت شدم، هم خوشحال و هم نگران!
    به این جمله خوب دقت کنید: «اگر سازمان محيط زيست طي چند سال گذشته با بهره‌گيري از متخصصان و نخبگان زيست‌محيطي، برنامه‌اي براي کاهش آلاينده‌ها و در جهت مبارزه با اين امر تدوين کرده بود، اکنون وضعيت بهتري داشتيم
    خوب شاید تصور کنید که این جمله را منتقد ثابت سیاست‌های محیط زیستی دولت‌های نهم و دهم، یعنی معصومه ابتکار بر زبان رانده است؛ کسی که خود 8 سال سکاندار این کشتی به گل نشسته بود و تازه داشت تکانی به کشتی می‌داد که دوران ناخدایی‌اش به سر رسید!
    یا شاید تصور کنید که صاحب این سخن می‌تواند یکی از همان متخصصان و نخبگانی باشد که در دوران ریاست فاطمه جوادی از دستگاه طرد شده بودند، اساتیدی چون مجید مخدوم و اسماعیل کهرم.
    امّا باز هم در اشتباهید؛ این سخنان را همان فردی زده است که 4 سال رییس دولت نهم بود و حالا هم رییس دولت پس از نهم است! بله دکتر محمود احمدی‌نژاد صاحب این سخن سبزرنگ است ...
    حالا به نگارنده حق می‌دهید که از شنیدن این سخنان، مبهوت و حیرت زده شود؟ آخر چگونه ممکن است رییس دولتی اینگونه بیاندیشد و آنگاه معاون خود را در این حوزه 4 سال تمام نگه دارد، در حالی که بیش از نیمی از کابینه‌ی خویش را به دلیل عدم همخوانی آرای ایشان با شخص وی یا لکنت‌های مدیریتی‌شان و یا ... تغییر دهد؟
    دکتر محمود احمدی‌نژاد به این هم اکتفا نکرده است و به گفته‌ی محمدرضا تابش، رییس فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس شورای اسلامی: «ايشان در عين حال از وضعيت زيست محيطي کشور و توليد گازهاي گلخانه‌اي در ايران که ما را در زمره‌ی 15 کشور اول دنيا قرار داده، ابراز نگراني کرد

   

 

    می‌ماند یک نکته!
    دلیل حیرتم را که گفتم؛ دلیل خوشحالیم را هم از شنیدن این سخنان شاید بتوانید حدس بزنید! امّا آیا می‌دانید چرا این سخنان مرا نگران هم می‌کند؟!

                                                                درج نظر

قدر موزه‌های سنگی در مزاین و تیمره را بدانیم!

کوشان مهران؛ یک فعال محیط زیست و البته مخالف حضور دختران در جنبش های سبز!

     چندی پیش، یکی از جدی‌ترین خوانندگان مهار بیابان‌زایی در محل کارم به دیدنم آمد. کوشان مهران (یا همان اشکار خودمان) مطابق معمول با کلی کتاب و سی دی و فلاش و عکس و خبر آمده بود و آنقدر نگارنده را بمباران (از نوع خبری البته) کرد که نفهمیدم به کدامیک از مطالبش بپردازم!

ادامه نوشته

دیدبانان شاخاب پارس

شاخاب پارس را دریابید ...

    شاید این نام در نگاه نخست برایتان عجیب به نظر برسد؛ اما باورم این است که باید بکوشیم تا این نام را زنده نگه داریم و طراوت و پویایی‌اش را چون کرانه‌های آن نیلگون همیشه پارس، مانا و جاودان سازیم.
   لطفاً گشت و گذاری در این ماهنامه‌ی اینترنتی متفاوت انجام داده و به ویژه ماجرای سنگ نوشته شالوف را بخوانید، از پیشینه‌ی نام ایران آگاه شوید و ببینید که آیا این بوقلمون خوردن دارد یا نه؟!
    توضیح آن که : «شاخاب» یا «شاخابه» در زبان پارسی به آبی می‌گویند که در خشکی پیش رفته است، همان چیزی که در زبان تازی «خلیج» می‌نامند.

    پیوست:
   خوزستان را هم دریابید ... کافی است نگاهی به قد و قامت خوش رنگ و هیبت رعنایش بیاندازید تا بفهمید که برای آفرینش این درگاه مجازی ارزشمند، چقدر وقت صرف شده و چه تلاش‌های گرانسنگی به قوع پیوسته است تا من و تو از قصه‌ی هندیجان و  لالی و دژپل و باغ ملک و ... آگاه شویم و بیش از پیش قدر داشته‌های خویش را در این دیار زرخیز بدانیم.
    درود بر آفرینندگان خوزستان.

                                                                 درج نظر

ره‌گیری عبداللطیف عبادی از ماجرای تازه‌ترین سرقت از یادداشت‌های مهار بیابان‌زایی


      صبح امروز کامنت کوتاهی از آقای عبداالطیف عبادی به دستم رسید با این مضمون که یکی از تازه‌ترین یادداشت‌های نگارنده – به فاصله‌ی یک روز از انتشارش - توسط وبلاگ دیگری و بدون ذکر مأخذ اصلی به سرقت رفته و حتا در بالاترین هم لینک شده و مورد عنایت ویژه قرار گرفته است!

      اشاره ایشان به خبر کشف یک گونه‌ی گیاهی در ایالت کالیفرنیا آمریکا بود که بیش از 13 هزار سال قدمت داشت و در روز 22 دسامبر (5 روز پیش) در درگاه مجازی روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز منتشر شده بود. من نیز برگردان مختصری از آن خبر را در مهاربیابان‌زایی بازانتشار دادم.
     جالب این که وقتی به وبلاگ مورد نظر مراجعه می‌کنید، متوجه می‌شوید که صاحب وبلاگ – شخصی که خود را جفا ساکن  کشور روسیه معرفی کرده - حتا زحمت تغییر نشانی عکس را هم نکشیده و تصویر مورد نظر، با همان هاست مهاربیابان‌زایی بازانتشار یافته است!

     در مورد این عمل زشت حرفی ندارم که بزنم، چون به اندازه‌ی کافی در این زمینه زنهار داده شده و توصیه‌ها و نصایح فراوانی ارایه گردیده است؛ امّا شوربختانه این رسم نامیمون همچنان ادامه دارد؛ آن هم در بین بخشی از جامعه که ظاهراً باید از میانگین دانش و فرهنگ بیشتری برخوردار باشند! نه؟
    امّا آنچه مرا واداشت تا این یادداشت را بنویسم، قدردانی از حرکت پسندیده‌ی آقای عبادی بود که مسئولیت‌شناسانه و در عین‌حال محترمانه با این رخداد مواجه شده و هم به صاحب آن وبلاگ و لینک‌ گذار در بالاترین (که هر دو یکی هستند) تذکر دادند و هم نگارنده را مطلع ساختند.
    تصور کنید که اگر همه‌ی ما در مواجهه با رواج چنین بی‌اخلاقی‌هایی در دنیای مجازی به مانند آقای عبادی برخورد کرده، وقت گذاشته و بکوشیم تا سارق را از تکرار این حرکت‌های غیرفرهنگی بازداریم؛ آیا تعداد این رخدادهای شرم‌آور کاسته نخواهد شد؟
    امیدوارم آقای جلال یا جفا – کاربر بالاترین – هم که این مطلب را می‌خوانند، آنقدر شجاعت داشته باشند تا به اشتباه خود اعتراف کرده و قول دهند که دیگر بر چنین روند اخلاق‌گریزانه‌ای در وبلاگستان پویای فارسی دامن نمی‌زنند.