بلوطهای زاگرس ؛ تازهترین قربانی ریزگردهای عربی؟!
چرا بیابانزایی در ایران مهار نمیشود! می شود؟
خاک را که حفظ کنیم، زندگی را بردهایم!
شاید یکی از با ارزشترین عناصر موجود بر روی کرهی زمین، وجود ریزاندامگان یا میکروارگانیسمهای موجود در خاک باشد که به واسطهی حضور آنها، زمین قدرت بارآوری بدست آورده و بدینترتیب، به عنوان یگانه سیارهی قابل زیستن در تمامی فراخنای فضای بالای سرمان تا عمق 14 میلیارد سال نوری شناخته شده است ...
به استقبال روز جهاني مقابله با بيابانزايي برويم
در سال 1389 ؛ خطر ترسالی کمتر از خشکسالی نیست!
کم جان دیگر بی جان نیست! باورتان میشود؟
یادتان هست که هشت مرداد 1386 نوشتم که کم جان را بی جان کردیم؟ یادتان هست که نوشتم بی جان شدن و مرگ تالابهای اقماری بختگان، بیشتر از آن که متأثر از پدیدهای طبیعی و مرتبط با خشکسالی باشد، نشان از نابخردی و آزمندی نوع انسان دارد؛ انسانی که قرار بوده اشرف مخلوقات باشد، اما مخربترین مخلوقات شده است ...
مغول هم نکرد این کاری که ما با طبیعت وطنمان میکنیم!
آنچه که این هفته در عصر پرتقالی طرح خواهد شد!
در برنامه این هفتهی حال زمین
خوب نیست که در عصر پرتقالی رادیو جوان پخش خواهد شد، با مهران دوستی در
بارهی ماجرای ورود شیر ایرانی به دشت ارژن و ببر روسی به میانکاله، بحران
کمآبی در جیرفت و کهنوج، فاجعهی هورالعظیم و نقش آبخوانداری و آبخیزداری
در پایداری سرزمین ایران گپ زدهایم.
گفتنی آن که عصر پرتقالی از
ساعت 15 الی 17 روزهای شنبه تا چهارشنبه از رادیو جوان و در سراسر کشور پخش
میگردد.
در همین باره:
رد پای رادیو جوان در مهار بیابان زایی!
روزگار رؤیایی گوشهای دوست داشتنی گربه ی ایران!
نه تنها در اردیبهشت ماه 16 درصد از غلظت خشکسالی در کل کشور نسبت به ماه پیش از آن کاسته شد، بلکه به جرأت میتوان گفت که مردمان جلفا، سرخس، ماکو و خوی کمتر به یاد دارند اردیبهشتی چنین خیس و پرباران را ... به نحوی که آمارهای برآمده از کوشش همکاران سختکوش اصفهانیام، نشان میدهد، آنچه که در طول 8 ماههی مهر 1388 تا پایان اردیبهشت 1389 بر آسمان نیمهی شمالی گربهی ایران باریده است، بیش از 60 درصد میانگین بارشی است که در طول 30 ساله گذشته رخ داده است. به دیگر سخن، آسمان گویا به داد مدیریت سهلانگار حوضهی آبخیز دریاچهی ارومیه رسیده و با تمام قدرت خویش، هرآنچه در توان داشته بر سر و روی ارومیهی تشنه باریده است ... نعمتی که متأسفانه از زیستمندان شمال استان کرمان، جنوب یزد، شمال و مرکز سیستان، شرق و مرکز فارس و بسیاری از مناطق استان هرمزگان دریغ شده است. هرچند شاید مردم هیچ نقطهای از کشور به اندازهی مردمان شریف امیدیه خوزستان با چنین شوکی روبرو نشده و به یکباره با کاهش 86 درصدی بارندگی خویش مواجه نشدهاند، رخدادی که مردمان پارسآباد مغان به صورت وارونه آن را درک کرده و میانگین بارندگی ماهانهشان بیش از 76 درصد رشد را نشان میدهد و دست آخر آن که مردمان اصفهان، بروجن و لردگان همچنان مرکزیترین نواحی کشور را شامل میشوند که میزان بارندگی ماهانهشان بین 20 تا 45 درصد بیش از میانگین 30 ساله بوده است ...
آهنگ کوثر: چه کسی سیاستگزار آبِ ایران است؟!
منشا 30 درصد از گیاهان مهم جهان، در سرزمینهای خشک قرار دارند
پهنههای شش گانه تحت حفاظت واجد کدام ویژگیها باید باشند؟ - 10
سدسازان حتا به حريم امن گربايگان فسا هم رحم نكردند!
اما ما با اين سرمايهي بزرگ انساني و شگرد بومي و ارزشمند خود چه كردهايم؟ جز اين كه آن پيرمرد فرزانه را هر روز سوزانديم و دلش را ريش كرديم ...
آخرين ضربه را نيز اخيراً آبسالاران طبيعتستيز با تكميل مطالعات خويش براي احداث يك سد جديد در بيخ گوش طرح آبخوانداري كوثر، ميخواهند بر پيكر اين پيرمرد وارد آورند و لابد در آستانهي هفتاد و چهارمين بهار زندگيش، اين هديهي شوم را به او اهدا كنند تا همه بدانند كه در اين مملكت؛ جايي كه به قول مجتبي پاكپرور: «نادرست بودن گزينه سد مانند سفيدبودن ماست، دليل نميخواهد.» دليل ميخواهد!
يادمان باشد:
بودجه ای که برای بهرهبرداری بهینه از آب سیلاب مازاد در این منطقه به طریقهي پخش سیلاب مورد نیاز است، چیزی حدود یک صدم هزینه احداث سد پیشنهادی است.
چیز دیگری هم باید بگویم؟!
جز اين كه باز هم تأكيد كنم:
اين حق ما نيست! هست؟
نگاه کنید که ریزگردها چه بلایی بر سر گلها در تنکابن آوردهاند!
تصاویری را که ملاحظه میکنید، یکی از هموطنان عزیز و خبرنگاران افتخاری درویش پرس! از تنکابن برایم ارسال داشته است ...
اعتراف یکی از متخصصان سدسازی: ماست ما ترش بود!
دیروز در جریان همایش ناگفتههای
سدسازی، دکتر محمّدرضا چمنی، استاد گروه عمران دانشگاه
صنعتی اصفهان سخنان کوتاهی بر زبان آورد که اثرات بلندی بر حضار گذاشت.
وی اعتراف کرد که به عنوان یک متخصص در حوزه سدسازی باید اعلام کند که
وقتی به عملکرد این بخش و همکارانش نگاه میکند، به رغم آن که هیچ ماست
فروشی نمیگوید: ماست من ترش است، امّا من باید اعلام کنم که ماست من ترش
بوده است! (تشویق شدید حضار) وی ادامه داد که مهندسان عمران و سدسازی و آب
نباید از تعطیلی بخش سدسازی نگران باشند؛ زیرا کارهای فراوان دیگر و
شرافتمندانهتری هنوز وجود دارد که میتوانیم انجام دهیم. ایشان به فاجعهی
سد آسوان در مصر اشاره کردند که پیشتر نگارنده هم به
آن پرداخته بود ... وی گفت: این سد عظیم که 140 برابر سد زاینده
رود گنجایش دارد، به بزرگترین معضل مصر بدل شده و اینک همه در صدد هستند که
چگونه با کمترین هزینه ممکن میشود از شر آن خلاص شد و آن را تخریب کرد؟
رادیو جوان و دلایل خشک شدن بختگان
وقتی که 30 ساله، کار هزارساله انجام میدهیم!
برای این که بدانید معنا و مفهوم این تیتر چیست؛ میتوانید سری به خبرگزاری مهر زده و در آنجا گفتگوی نگارنده را با عنوان:
"ایرانیان ذخیره هزار ساله آبهای زیر زمینی را 30 ساله تمام کردند"
بخوانید.
نمایندگان مجلس اشکال شرعی شورای نگهبان را به راحتی حل کردند!
امروز اما از سبزپرس خبر میرسد که نمایندگان محترم به همراه چند تن از فقهای شورای نگهبان گرد هم جمع شدهاند و در کمال شگفتی، اصلیترین ایراد شورای نگهبان را با سرعت برق و باد حل کردهاند!
در حقیقت، ایراد شرعی اصلی این بود که چاههای غیرمجاز بر میزان آبدهی چاههای مجاز اطراف اثر نامطلوب گذاشته و حق صاحبان آن چاهها را خدشهدار میکند. به همین دلیل، حالا نمایندگان مصوبهی خویش را با اضافه کردن جمله «با رعایت حریم چاه مجاز» اصلاح کردند! به همین راحتی ... باورتان میشود؟
درست مانند آن است که بگوییم: این جمله اشکال دارد که "کودکان زیر 5 سال را مدیران مهد کودک اجازه دهند تا بدون نظارت سرپرستی مشخص، عرض خیابان را عبور کنند." آنگاه برای آن که نگرانی خانوادهها رفع شود، جمله را این گونه تصحیح کنیم:
"کودکان زیر 5 سال اجازه دارند به تنهایی از عرض خیابان عبور کنند، منتها با رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی!"
راستش دیگر عقلم به جایی قد نمیدهد ...
یعنی یک نفر نیست تا برای آقایان توضیح دهد که دلیل غیرمجاز بودن این چاهها همین است که در حریم قانونی و فنی چاههای مجاز احداث شدهاند و یا در دشتی ممنوعه حفر گردیدهاند که دچار زمین نشست شده و بیم افزایش تولید چشمههای گرد و خاک میرود؟
یعنی یک نفر نیست تا برای آقایان بگوید: ترک برداشتن زمین در کرمان و رفسنجان و ورامین و همدان و خراسان و ... و یا خشک شدن دریاچهها و تالابها در پریشان و ارژن و بختگان و طشک و کمجان و گاوخونی و ارومیه و مهارلو و ... و یا برخاستن گرد و خاک بیشتر در هوا، همه از نشانههای سحر است! از نشانههای برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی!
وای بر ما ...
ریزگردها منشأ تالابی دارند نه بیابانی!
وی در تازهترین یافتههای پژوهشی خویش، پرده از یک ابهام بزرگ در بین اقلیمشناسان و بومشناسان در بارهی ریشهی اصلی ریزگردها - که این روزها دوباره آسمان پایتخت را نشانه رفته است - برداشته و به صراحت میگوید: آزمايشهاي متعددي كه با ميكروسكوپ الكترونيكي صورت گرفت نشان داد داخل ريزگردها، دياتوم (Diatom)، نوعي جلبك كه در آبهاي شور و شيرين ديده ميشود، وجود دارد. علاوه براين، ريزگردها حاوي نوعي زئوپلانكتون به نام استراكد (Ostracod) است.
اين يافتهها ثابت ميكند ريزگردها منشأ تالابي دارند نه بياباني.
به عبارت سادهتر، آزمایشهای آخانی که همچنان ادامه دارد، تا همینجا ثابت میکند که عقوبت خشک کردن تالابهای ارزشمند واقع در مرز ایران و عراق، تا چه اندازه میتواند عواقبی دهشتناک و مانا در عرصهای چند ده میلیون هکتاری باقی گذارد.
باشد که از این تجربه تلخ عبرت گرفته و نگذاریم تا دریاچه ارومیه به سرنوشت هورالعظیم و هورالحمار و هورالهویزه بدل شود.
درختان کهنسالی که بیمنت جهان را پایش میکنند و ما با منت، سر از بدنشان جدا میکنیم!
ممنون از آرامکوه عزیز، جناب عباس ثابتان گرامی.
و سرانجام شورای نگهبان به داد طرفداران محیط زیست رسید!
این شاید بزرگترین خدمتی بود که آن
150 نماینده تاریخ ساز به شورای نگهبان کردند تا همه امروز بعد از
شنیدن خبر
عدم موافقت این شورا با مصوبه جنجالی مجلس شورای اسلامی، نفس راحتی
بکشند و ناخودآگاه بگویند: خدا پدر و مادر اعضای شورای نگهبان را بیامرزد
که یک اشکال شرعی از مصوبهی مجلسی که در رأس امور است، بگیرند و نگذارند
تا مجوز قانونی و پروانهی بهرهبرداری به قانونشکنان و متجاوزان به
اندوختههای آبی زیرزمینی کشور داده شود!
شگفتا از آن نمایندگان که چگونه حاضر شدند تا مصوبهای را امضا کرده و به
تصویب برسانند که نه از نظر علمی، نه از نظر فنی، نه از نظر قانونی توجیه
نداشته و جالبتر آن که حالا معلوم شد که از نظر شرعی هم پذیرفته شده نبوده
است! واقعاً من ماندهام که آن 150 نفر نمایندهی محترم با چه تشکل یا
نهاد مشورتی، رایزنی کرده و چگونه به چنین جمعبندی حیرتانگیزی رسیده
بودند!
یعنی آنها نه فریادهای اعتراضآمیز آن نخبگان دانشگاهی استخوان
خردکرده و پیشکسوت را شنیدند و نه حتا اعتراض تشکلهای کشاورزی را و نه هیچ نهاد پژوهشی و اجرایی و
مردمنهاد دیگری را! چرا؟
چرا کسی خشک شدن بزرگترین دریاچه
آب شیرین ایران در پریشان را ندید
و یا نخواست باور کند که علتش ممکن است به حفر صدها چاه غیر مجاز در منطقه
مربوط باشد؟
چرا کسی 5
هزار چاه غیر مجاز را در جنوب کرمان نمیبیند که چه فاجعهای را
بوجود آورده است و یا 3600
چاه غیر مجاز دیگر در بوشهر را؟
چرا حفر 103 هزار
چاه غیر مجاز را شوخی میگیریم؟
مگر نمیبینیم که چاههای غیرمجاز نفس زمین
را بریدهاند؟
و مگر نمیبینیم فاجعهی بزرگ را در شیراز؟
جالب است که آقای
تابش، رییس فراکسیون محیط زیست مجلس هم به نگارنده میگفت که نظر
فراکسیون نسبت به تصویب این قانون منفی بوده است! فراکسیونی که ظاهراً بیش
از 180 عضو دارد! ندارد؟ حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را ...
بگذریم و درود بفرستیم به آن اشکال شرعی ناب! این که اگر مجوز به چاههای
غیرمجاز داده شود، در حقیقت سهم آب چاههای مجاز و قانونی که حقالناس است،
مورد خدشه و هجمه قرار میگیرد. به همین سادگی!
غم بیآبی مگر کم دردی است که زباله هم نثار ارومیه میکنیم؟!
اینجا سواحل دریاچهی تشنهی ارومیه در محل پل آزادراه شهید کلانتری است که کمتر از یک ماه پیش، به صورت رسمی توسط رییس دولت دهم افتتاح شد، اما زبالههای خودروهای عبوری، اینگونه چشماندازها را آزار میدهد! چرا؟
این همه لاستیک به گل نشسته در ساحل خشک ارومیه! چرا؟
به راستی این همه حلقه های لاستیک مستعمل در ساحل تشنه آب دریاچه ارومیه دیروز و تالاب ارومیه امروز نشانه چیست؟
من که جوابی پیدا نکردم! شما چطور؟
تصاویری از سیمای تگرگی ارومیه در غروب چهاردهمین روز اردیبهشت
حدود ساعت 17 روز سه شنبه، 14 اردیبهشت 1389 بارش تگرگ به مدت 10 دقیقه در ارومیه رخ داد که تصاویر پیش رو، وضعیت ریزش تگرگ و آبگرفتگی شدید معابر شهر را پس از این بارش سنگین نشان میدهد.
ارومیه ؛ دریاچهای که دیگر آبی نیست!
ساعتی
پیش از سفر به دیار چی
چست، بازگشتم و در نخستین فرصت، گزارش مشروحی از
روزگار امروز دریاچه ارومیه منتشر خواهم کرد.
تا آن زمان، این
دارکوب زیبارو را در اسکلهی خشک بندر گلمانخانه ببینید که چگونه به پهنهی خشک و
نمکی دریاچهی ارومیه نگاه میکرد و آواز میخواند ...
کسی چه میداند؟ شاید او نیز با خود می اندیشد که آیا بازهم خداوند به این
سرزمین لطف خواهد کرد و دوباره طراوت رفته را بازمی آفریند؟ یا این مردمان
سختکوش دیار چی چست هستند که سرانجام با تمهیداتی بخردانه، آبی
دریاچه را به ارومیه بازخواهند گرداند؟
در این باره بیشتر خواهم نوشت ... این که چرا دریاچه ی زیبا و آبی رنگ ارومیه؛ این بزرگترین آبگیر داخلی ایران و یکی از شاخص ترین دریاچه های 300 گانه ی جهان، دیگر آبی دیده نمی شود، بلکه خاکی رنگ شده است!
دعوت وزارت نیرو از مخالفان سدسازی برای گفتگوی رودررو!
یکشنبهی
هفتهی گذشته - 29 فروردین 1389 – در محل شرکت مدیریت منابع آب ایران
(تماب سابق!)، یک نشست بیسابقه برگزار شد. زیرا برای نخستینبار، مدیران
ارشد وزارت نیرو تصمیم گرفته بودند تا با دعوت از مخالفین صنعت سدسازی در
ایران، به صورتی رودر رو به سخنان و استدلالهای ایشان گوش فرا دهند.
از
همه جالبتر این که یک جزوهی دو صفحهای نیز از سوی آقای مهندس انوش نوری
اسفندیاری - مدیرکل دفتر امور اقتصادی شرکت مدیریت منابع آب ایران – بین
حاضرین توزیع شد که به خوبی نیت خیر برگزارکنندگان این نشست را آشکار
میساخت.
در فرازی از آن جزوه که خلاصهای از محتوای گزارش نهایی
کمیسیون جهانی سدها –World Commission on Dams (WCD)- است، هفت مورد طلایی
زیر به عنوان چالشهای سدسازی قابل ذکر هستند:
1- هزینههای اجتماعی سدها، خانمانبرانداز است و تا
حد زیادی نادیده گرفته شده است؛
2- سدها گازهای گلخانهای منتشر
میکنند؛
3- سدها عملکرد اقتصادی ضعیفی دارند؛
4- سدها در
تحقق منافع پیشبینی شده، غالباً ناکام بودهاند؛
5- سدها
عملکرد اقتصادی ضعیفی داشتهاند؛
6- راه حلهای دیگری نیز وجود
دارند، ولی اهمیت یکسانی به آنها داده نمیشود؛
7- تعصبورزی
نسبت به سدهای بزرگ مشاهده میشود.
پس همان طور که ملاحظه میکنید، مدیران و کارشناسان عالیرتبهی وزارت نیرو که در این نشست شرکت داشتند، ظاهراً با پرچم سفید وارد ماجرا شده بودند؛ نکتهای که بارها، مجید سیاری، معاون طرح و برنامهریزی، محمودرضا عراقی، معاون هماهنگی حوزههای آبریز و مهندس معماری، مشاور عالی تماب به حاضرین متذکر شدند.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.
وقتی که در برزیل نعمت به نقمت بدل میشود!
گزارشها
حکایت از آن دارد که در طول 24 ساعت از آسمان ریودوژانیرو به حدی
باران باریده (288 میلی متر) که در طول یک سال هم در ایران نمیبارد! و
البته باران همچنان ادامه دارد ...
آری ریزش 288 میلیمتر باران در
یک سال میتواند برای مردم زابل که از میانگین بارندگی 50 میلیمتر در سال
بهرهمند هستند و سالهاست به جای بلمرانی در هامون به تثبیت شنزارهایش
میپردازند، شیرینترین رؤیا باشد، امّا برای اهالی سبزترین کشور جهان،
هرگز چنین نیست و حتا میتواند علاوه بر مرگ دست کم 200
انسان بی گناه، به افزایش جابه
جایی خاک و تشدید فرآیند تخریب سرزمین (Land degradation)
و بیابانزایی منجر شود!
امّا به راستی چرا اینگونه شده است؟ کافی است نگاهی بیاندازیم به رخدادهای حادثهبار در طول نیم قرن اخیر تا دریابیم که چگونه با افزایش دانایی بشر و تسلطش بر ابزارهای فناورانهی فرامدرن و پیشرفت حیرتانگیز و شتابناک مهندسی سازهای، خسارتهای رخداده بر جان و مال آدمی ناشی از حوادث طبیعی نظیر سیل و طغیان رودخانهها، ریزش کوه و لغزش زمین، زلزله، توفان، آتشفشان و خشکسالی و ... به طرز شگفتآور و نگرانکنندهای افزایش یافته است.
تصویر نیمه مغروق امروز ریودوژانیرو و مردمان دردمندش که در تمامی درگاههای مجازی معتبر جهان قابل مشاهده است، میتواند تداعیکنندهی فردای نیویورک در این کابوس مشهور ناشی از تغییر اقلیم (Climate Change) و جهان گرمایی (Global warming) باشد.
و غمانگیزتر آن که، بشر مغرور امروز،
خود با عدم توجه به اصل
پروانه، با غره شدن به توان مهندسی خویش و با تجاوز
به حریمهای طبیعی در کوهستانها و رودخانهها – مانند سیل قم -
عملن سبب میشود تا به طرز ناعادلانهای رخدادهای طبیعی را با عنوان بلایای
طبیعی - Natural disaster
- بنامیم و نعمتها را نقمت بخوانیم.
و بعد هم بگوییم: خدا خواست
و تمام!
امّا به قول دکتر کوثر عزیز در سخنرانی اخیرشان در
دانشگاه شیراز: خداوند کی میخواهد تا من و تو خانه و کاشانهی خود را
از دست دهیم؟ چرا چنین بیرحمانه در حق آن دوست آسمانی تهمت روا میداریم؟
مؤخره:
ممنون از مدیران عزیز تارنماهای زمستان/ یل قوان، پالاس ایرانی و سبزامین که مخاطبان خویش را به حمایت از مهار بیابانزایی در مسابقهی جهانی برترین وبلاگ محیط زیستی ایران فراخواندهاند. همچنین از دیدهبان عزیز محیط زیست ایران بابت تجهیز آن لشکر 600 نفره و تشویقشان به پارو زدن، قدردانم.
آخرین وضعیت رتبهبندی 11 وبلاگ برتر محیط زیستی جهان را میتوانید در این نشانی رصد کنید. فعلن که دوباره جای بنگلادش و اسپانیا تغییر کرد (هر دو 31 درصد آرا را دارند و مهار بیابان زایی با 14 درصد در مقام سوم است).
دکتر آهنگ کوثر: سرزمین ما برای انباشت آب در پشت سد، مناسب نیست!
همان طور که میدانید، برای شرکت در برنامههای هفته منابع طبیعی در روز 20 اسفندماه مهمان مردم شریف دیار کوروش و سعدی و حافظ بودم تا از گرایههای خویش برای حفظ طبیعت وطن با دانشجویان مشتاق شیرازی سخن بگویم. در این نشست که از ساعت 4 بعدازظهر شروع و تا 10 شب ادامه یافت، علاوه بر نگارنده، استاد آهنگ کوثر (دکترای خاکشناسی کشاورزی از دانشگاه اورگان) و استاد رامین میری (فوق دکترای شیمی دارویی از دانشگاه آلبرتا ) در باب مسایل مبتلابه توسعه پایدار و محیط زیست سخنرانی کردند.
دکتر کوثر در این سخنرانی اشاره کرد که سرزمین ایران به هیچ وجه برای انباشت آب در پشت سازههای غولپیکری به نام سد، مناسب نیست و آنهایی که چنین روشی را در این مملکت ترویج دادهاند، باید روزی پاسخگو باشند. کوثر که مدارک لیسانس، فوق لیسانس و دکترای خویش را تماماً از معتبرترین دانشگاههای آمریکا اخذ کرده و به عنوان چهرهای جهانی مورد احترام بسیاری از مجامع معتبر بینالمللی است، در این سخنرانی کمنظیر گفت: دو علت مهم وجود دارد که سدسازی را به شکست میکشاند؛ یکی ساختار زمینشناسی ایرانزمین است که به دلیل باز شدن دریای احمر و فشار سپر عربستان بر فلات ایران، در حالتی متزلزل قرار داشته و سالانه 52 میلیمتر در حال بالاآمدن است؛ رخدادی که زمینلغزشها، زلزلهها و حرکتهای ریزشی فراوانی را در زاگرس و البرز پدید آورده و میآورد. بنابراین، مدیریت سازهای آب در چنین فلات لرزانی محکوم به شکست است (ایشان برای اثبات نظر خود به ذکر چند مورد شاهد هم در استانهای فارس و مرکزی پرداختند و به مطالعات دکتر قدرتالله فرهودی، متخصص مشهور زمینساخت در ایران استناد کردند). کوثر تأکید کرد که در 24 مرداد 1381 مقالهای را در روزنامه خبر جنوب منتشر کرده و در آن به صراحت نسبت به جانمایی اشتباه سد سلمان فارسی بر روی رودخانه قره آغاج هشدار داده است؛ سدی که بر روی یک گسل بزرگ بنا شده و در معرض خطر ویرانی و بروز یک فاجعهی انسانی است. او گفت: من آن زمان در مقام وکیل مدافع خداوند نوشتم تا فردا روزی نگویید: خدا خواست! خدا هرگز نمیخواهد که سیل و زلزلهای ویرانگر آمده و مردم بیگناه به قتل برسند؛ این کار خدا نیست، نتیجه حماقت و آزمندی خود ماست.
دومین دلیلی که کوثر ارایه داد، موضوع تبخیر بالای سالانه در ایران است که از 1300 میلیمتر در دریاچه سد امیرکبیر تا بیش از 4 هزار میلیمتر در هامون گزارش شده است. وی متوسط تبخیر را در ایران، 2 متر در سال قید کرد و گفت: 2 متر تبخیر در سال، یعنی هدررفت 200 لیتر آب از هر متر مکعب آن. وی گفت: وقتی هزار و صد میلیون نفر در جهان وجود دارند که روزانه فقط میتوانند از 5 لیتر آب آلوده بهره برند، چرا ما باید کاری کنیم که بیش از نیاز سالانهی این مردم دردمند، آب مملکت را در پشت سدها به هدر دهیم؟ کجای این کار انسانی است؟!
کوثر ادامه داد که آبیاری سیلابی در هندوستان، قدمتی بیش از 5 هزار سال دارد، اما در کمتر جایی مثل ایران میشود 43 میلیون هکتار آبرفت درشت دانه شناسایی کرد که به راحتی قادر هستند تا نیازهای آبی جمعیت ایران را در دل خود و با کمترین هزینه و پرت آب ذخیره کنند. او گفت در سرتاسر خاک مصر حتا یک هکتارآبرفت درشتدانه وجود ندارد و آنها حسرت چنین آبرفتهای ارزشمند و بیمانندی را میخورند.
دکتر کوثر، اصطلاح «مدیریت آب» در ایران را خندهدار ذکر کرد و در واقع آن را «نامدیریت آب» نامید. آنگاه به تجربهی بیمانندش در گربایگان فسا پرداخت که چگونه توانسته با استفاده از شگرد (تکنیک) پخش سیلاب، برای نخستین بار شیب مهاجرت از روستا به شهر را دگرگون کرده و مردم را به روستاهای خود در بیشه زرد بازگرداند. وی اشاره کرد که جنگل دستکاشتی را که هماکنون در گربایگان و از سال 1362 بنانهاده است، میتواند 2.4 تن در هکتار ترسیب کربن انجام دهد و علاوه بر آن، بقایای هوموس و لاشبرگهایش به مصرف تعلیف دامهای محلی برسد و نیز به عنوان یک گردشگاه مورد استفاده مردمان فسا قرار گیرد.
این تصویر را در انتها استاد کوثر نشان داد، تصویری که در آن همسر و دختر و یکی از پسرانش را میبینیم که چگونه به مدت دوسال در یک کانکس در آن بیابان داغ و در کنار مرد خانواده ایستادند تا آرمان کوثر جهانی شود.
دکتر قدردانی سخاوتمندانهای از نیکی (همسرش) و فرزندانش کرد که او را در تمام طول این سالها تحمل کردهاند.
مؤخره:
در بیرون از سالن همایش، چند تن از دانشجویان با کنجکاوی نسبت دکتر کوثر را با نیکآهنگ کوثر جویا میشدند! دکتر با همان طنز شیرین شیرازیاش، میگفت: من نمی دانم! از این (یعنی من) بپرسید!! و وقتی که برای آن جوانها توضیح میدادم که نیکآهنگ فرزند بزرگ دکتر کوثر است، عکسالعمل جوانان دیدنی بود ...
به استاد گفتم: چه احساسی دارید که پس از عمری تلاش و مجاهدتهای علمی، حالا شما را با نام پسرتان میشناسند؟
کوثر جوابی به من داد که هرگز فراموش نمیکنم:
او گفت: لذتبخش است.
خواستم از همین جا برای نیکآهنگ عزیز درود فرستاده و بگویم: چقدر پدر دوستت دارد و دلش برایت تنگ شده است رفیق ... هرچند شاید تاکنون هرگز این را به تو نگفته باشد.
و خواستم به خودم یادآوری کنم که چقدر شیرین است روزی محمد درویش را هم با نام اروندش بشناسند ...
کاش آن روز را ببینم ...کاش آن روز را همه ی پدرها و مادرهای دنیا ببینند ...
همین.
در همین باره:
- روایت هومان خاکپور از این ماجرا
روز جهانی آب در سکوت متولیان آب کشور آمد و رفت!
چیزی در حدود 400 میلیارد متر مکعب به صورت سالانه بر ایرانزمین میبارد. از این مقدار و در بهترین شرایط، تنها 140 میلیارد متر مکعب آن قابل استحصال است. یعنی در شرایط کنونی و برای جمعیت 75 میلیون نفری ایران، کمتر از 2 هزار مترمکعب آب در اختیار است. بنابراین، با توجه به میانگین سرانهی آب مردمان جهان که به 7 هزار و پانصد متر مکعب در سال میرسد، ایرانیان اندکی بیشتر از یک چهارم میانگین جهانی از موهبت آب شیرین برخوردار هستند. این در حالی است که در 30 سال پیش، نسبت مورد اشاره چیزی در حدود یک دوم بود. به دیگر سخن، اگر فرض را بر آن بگیریم که مدیریت آب در ایران شاهکار است و بتوانیم جلوی خندهی خودمان را از این فرض محال بگیریم! باز هم، رشد شتابناک جمعیت در ایران، به شدت بر ناپایداری سرزمین و افزایش ناامنی زیست در این کشور افزوده و میافزاید.
با چنین پیشینهای، آیا سزاوار نیست تا مراسم روز جهانی آب در ایران، دست کم 4 برابر بیشتر از بازخوردهای جهانیاش، اثرگذار بوده و با کمیت و کیفیت مناسبتری برگزار شود؟
شعار امسال روز جهانی آب، «آب پاک برای جهان سالم» است.
و من تا این لحظه، هنوز نخواستم در بارهی کیفیت آب قابل دسترس ایرانیان سخن بگویم!
تا این لحظه فقط هشدار دادم که کمیت آب قابل استفاده با شتابی دمادم افزاینده دارد کم و کم و کمتر میشود.
اما حال میخواهم بگویم:
کمیت را رها کنید! فاجعهای که دارد بر سر کیفیت آب رو و زیرزمینی ما میآید، آنقدر بزرگ و آنچنان مهیب است که به سادگی میتوان خطر اُفت کمی آب را در ایرانزمین نادیده گرفت و بیخیال نشستها و فروچالههای هولانگیز در خراسان و کرمان و یزد و همدان و تهران و فارس و ... شد.
و اینک ما چه کردهایم؟
چند رودخانه از مجموع 180 رودخانه کشور را میتوان شمرد که آبش هنوز پاک و قابل شرب باشد؟
چند چاه عمیق و نیمه عمیق را میتوان شماره کرد که هنوز این امکان وجود دارد تا بدون بازبینی و تصفیه، آبش را نوشید؟
من به شما میگویم:
تقریباً هیچ!
به همین سادگی و به همین تلخی ...
پس چرا در روز جهانی آب، همه ساکت هستیم؟ چرا نه در سایت وزارت نیرو، نه در سایت وزارت جهاد کشاورزی، نه در سایت سازمان حفاظت محیط زیست ، نه در سایت سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور، نه در سایت سازمان هواشناسی، نه در سایت کمیته ملی آبیاری و زهکشی و نه ... خبری نیست که نیست؟ فقط در سایت وزارت نیرو، به پیام دبیرکل سازمان ملل به مناسبت این روز - آن هم آن زیرمیرا اشارکی شده است!
یادمان باشد، اگر اسپانیا توانست نیاز آبی مردم بارسلونا را در سال گذشته از طریق موناکو و با کشتی تأمین کند، ما نخواهیم توانست! زیرا درآمد سرانهی اسپانیا و موقعیت جغرافیایی آن کشور را نداریم.
ما دیگر پولی برای جبران ندانمکاریهای مدیریتی خود در حوزهی آب نداریم. باید هر چه سریعتر، راندمان آبیاری را در بخش کشاورزی به بالای 70 درصد برسانیم، باید از گسترش و افتتاح صنایع پرمصرف آبی ممانعت کنیم؛ باید شبکههای فرسودهی لولهکشی شهری خود را ترمیم سازیم و باید به جای انباشت آب در مخزنهای روزمینی (دریاچه سدها)، آن هم در کشوری که میانگین تبخیر سالانهی آن به 2 متر میرسد، آب را در مخازن زیرزمینی انباشته کنیم؛ مخازنی که در سطح 43 میلیون هکتار از وسعت ایران، شناسایی شده و میتوانند 10 برابر مجموع آبی را که قرار است در ناوگان بزرگ سدهای مخزنی انبار کنیم و به هدر دهیم، در آنجا ذخیرهسازی کرده و به مصرف درست برسانیم، آن هم با اعمال کمترین فشار ممکن به زیستبوم.
باشد که در نوزدهمین سالگرد روز جهانی آب – در 2 فروردین 1390 – بتوانیم حرفهای شیرینتری در بارهی اندوختهگاههای آب شیرین وطن بزنیم و دیگر از کابوس جنگ آب و آلودگی جانفرسایش و نشستهای دهشتناکش بیم به دل راه ندهیم!
در همین باره یک گزارش زنهار دهنده را در ایرن بخوانید.

































به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.