5 شهر بحرانی در نقشه‌ی خشکسالی کشور

    در حالی که روزگار مردمان رفسنجان، زابل، نهبندان، بندرعباس و بندرلنگه در خشک‌ترین شرایط خود در طول 30 سال گذشته قرار دارد، مردمان ایران‌شهر در جنوب شرق و پارس‌آباد مغان در شمال غرب، کبک‌شان خروس می‌خواند! زیرا بین 45 تا 60 درصد بیشتر از آنچه که میانگین سالانه‌ی بارندگی‌شان بوده، تاکنون از ریزش‌های آسمانی بهره برده‌اند. همچنین در حالی که مردمان غرب مازندران (رامسر) در کابوس خشکسالی غوطه می‌خورند، خاورنشینان مازنی (بابل)، همچنان در ترسالی روزگار می‌گذرانند. درمجموع امّا شدت خشکسالی کشور، نسبت به ماه پیش، حدود 11 درصد کاهش یافته و هم‌اکنون مساحت آن بخش از ایران که متأثر از درجاتی از خشکسالی است، به 67 درصد رسیده است. این درحالی است که اگر نوسانات 20 درصد بالا یا کمتر از نرمال را صرف‌نظر کنیم، آنگاه با نگاهی خوشبینانه‌تر می‌شود اعلام کرد که در پایان شش ماهه‌ی نخست سال آبی 89-1388، حدود 69 درصد کشور در شرایط نرمال قرار داشته‌اند؛ وضعیتی که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، نشان از سرسبزی بیشتر فروردین 1389 دارد. این در حالی است که شرایط در استان اصفهان، برعکس بوده و درجه‌ی خشکسالی از نظر شدت و وسعت مناطق تحت اثر افزایش یافته است؛ آن هم در شرایطی که خود شهر اصفهان، بیش از 60 درصد بارندگی‌اش بهتر از ماه قبل بوده است. چنین رخدادهایی بار دیگر نشان می‌دهد که تا چه اندازه پراکنش و دامنه‌ی تغییرات بارندگی در ایران غیرقابل پیش‌بینی و انحراف معیار آن قابل توجه است. واقعیتی که ضرورت کاهش وابستگی معیشتی به سرزمین را در اولویت‌های درازمدت کشور تأکید می‌کند ...

ادامه نوشته

فرازها و فرودهای محیط زیست ایران در سال 1388

    این که ایرانیان در شمار مردم 10 کشوری در جهان قرار دارند که بیشترین تخریب را بر سرزمین‌شان روا می‌دارند، البته واقعیت خوشایندی نیست؛ اما این که بتوانی این حرف را از زبان فردی بشنوی که جانشین بی‌خاصیت‌ترین رییس سازمان حفاظت محیط زیست در همه‌ی دوران 50 ساله‌اش شده است، می‌تواند امیدبخش باشد و نشان دهد که اینک سکان مدیریت محیط زیست در دستان گروهی قرار گرفته که نمی‌خواهند واقعیت‌ها را انکار و صرفاً ویترین را بزک کنند. حضور محمّدباقر صدوق  و علی محمّد نوریان به عنوان دوبازوی اصلی سازمان در معاونت‌های طبیعی و انسانی را می‌توان در این راستا ترجمه کرد و امیدوار بود که میدان برای این دو عزیز کاربلد آنقدر باز خواهد بود تا بتوانند آموزه‌های محیط زیستی را در قلمرو تحت اختیار خویش عینیت بخشند و در پای این عینیت‌بخشی، از هیاهوی طبیعت‌ستیزان قدرقدرت و پول‌سالار هراسی به دل راه ندهند ...

ادامه نوشته

و اما آن پرنده بر فراز آرامگاه کوروش بزرگ!

تصاویری را که می‌بینید، آشکارا نشان می‌دهد که چگونه به دلیل افزایش رطوبت، هم سبزینه‌ها به این کهن‌زادبوم دیرینه‌ی ایرانی یورش برده‌اند و هم گل‌سنگ‌ها.

    دلم می‌خواهد بدانم آیا باز هم آقایان وزارت نیرو و سازمان میراث فرهنگی جرأت دارند تا چنین گزارش‌هایی را تکذیب کنند و بگویند: سد سیوند نمی‌تواند رطوبت منطقه را افزایش دهد؟

    این در حالی است که خوشبختانه یا متأسفانه، منطقه‌ی عمومی پاسارگاد چند سالی است که دوران خشکسالی را تجربه کرده است و بنابراین، وضعیت زیست اقلیم منطقه در مناسب‌ترین حالت خود برای گسترش سبزینه و یورش گل‌سنگ‌ها قرار دارد ...

ادامه نوشته

تابلویی که در برابر کاخ وزارت جهاد کشاورزی می‌درخشد!

    دکتر صادق خلیلیان، وزیر کنونی وزارت جهاد کشاورزی، در سال 1380 و به همراه اسماعیل شمس‌الدینی، نتایج پژوهشی را منتشر کردند که در بخشی از آن آمده بود: دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزه‌ي محيط‌زيست و منابع‌طبيعي ايران در طول دوره‌هاي پنج‌ساله‌ي نخست و دوم برنامه‌هاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوخته‌هاي طبيعي تجديد‌شونده‌ي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77- 1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايه‌ي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابع‌طبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجه‌ي مؤسسه‌ي تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور در سال 1381) تخمين زده مي‌شود. درحقيقت، ارزش سرمايه گذاريهای صورت گرفته در اين دو بخش که معادل 5/31 درصد کل سرمايه‌گذاري انجام گرفته در بخش كشاورزي بوده (5/446 ميليارد ريال)، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوخته های طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامه‌ي 5 ساله برابر شده است.
    در حقیقت، خلیلیان در آن زمان و به عنوان یک مدرس دانشگاه هشدار داده بود که نباید یک بعدی به ماجرای افزایش محصول در بخش کشاورزی و به هر قیمتی نگاه کرد.
    و این دقیقن با تابلویی که امروز در جوار کاخ وزارت جهاد کشاورزی در بلوار کشاورز نمایان است، تناقض دارد! ندارد؟
    اگر می‌گوییم: میزان محصول تولیدی در بخش کشاورزی از 24 میلیون تن در سال 1357 به 103 میلیون تن در سال 1388 افزایش یافته است؛ باید آنقدر صداقت و شجاعت هم داشته باشیم تا اعلام کنیم: در همین مدت، نرخ فرسایش آبی و بادی چه اندازه افزایش یافته است؟ و چرا تراز آبخوان‌های کشور اینک به حدود منفی 8 میلیارد متر مکعب در سال رسیده! وضعیت حاصلخیزی خاک، تزریق سموم و آفات کشاورزی در آب و خاک، شورشدن اراضی کشاورزی و ... بسیاری مؤلفه‌های دیگر نشان می‌دهد که آیا می‌شود به این افزایش تولید افتخار کرد یا نه؟

    آیا اگر فردی، بدون پشتوانه لازم و با گرفتن رانت‌ها و وام‌های فراوان، توانسته کلبه‌ی محقر خود را به ویلایی مجلل بدل سازد، می‌توان به پایداری زندگی او امیدوار بود؟!
    راست آن است که کشاورزی بر روی گرده‌های منابع طبیعی ایستاده و دارد همچنان بدون لحاظ توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین، کارمایه‌ها را می‌بلعد.

                                                             درج نظر

رودخانه‌ها، سدها و زندگی

    عنوان این یادداشت، نام همایشی است که روز 22 اسفندماه در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار خواهد شد. همایشی که با همت پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی و یاری پنج سازمان و انجمن مردم‌نهاد (انجمن علمی کشاورزی بوم‌شناختی  ایران، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محيط زیست، مرکز توسعه پایدار محیط زیست، انجمن کوهنوردان ایران و انجمن زنان ايراني طرفدارتوسعه پايدار محيط‌زيست)، می‌کوشد تا با ارایه‌ی سخنرانی صاحبنظران و هم‌اندیشی علاقه‌مندان، مهم‌ترین چالش‌های سد راه حیاط و نشاط دوباره‌ی رود‌خانه‌های کشور را آشکار سازد و تأثیر احداث سدها را بر این مهم مشخص کند.
    امید که چنین کوشش‌هایی که همزمان با روز جهانی مقابله با سدسازی رخ می‌دهد، استمرار یافته و نور بر تاریکی‌های مدیریت آب کشور تابیده شود!

    تاریخ و زمان برگزاری همایش: شنبه 22 اسفند 88 از ساعت 8 بامداد تا 12:30
    مکان: سالن مرکز رشد فناوری، دانشگاه شهید بهشتی، جنب بانک ملی
    شماره تماس دبیرخانه همایش: 22045266

درج نظر

رخداد ریزگردها در خوزستان از شش بار در سال 80 به 62 بار در سال 88 رسیده‌ است!

    اخیرن مرد نام‌آشنای محیط زیست خوزستان، هرمز محمودي‌راد – مدیرکل محیط زیست استان خوزستان - در جمع خبرنگاران ظاهر شده و اخباری بس نگران‌کننده از وضعیت رو به وخامت طبیعت در خوزستان ارایه داده است. محمودی راد هشدار داده که ميزان آلاينده‌ها در کارون به مرحله‌اي رسيده كه آلوده كردن این رودخانه اینک در ردیف "جرایم خاص" قرار گرفته است. 
    محمودی راد، همان محیط بانی است که چند سال پیش در حضور رییس دولت نهم چنان از محیط زیست سخن گفت که حتا دکتر احمدی نژاد هم چاره‌ای نداشت تا برای آهوها و بلوط‌ها گریه کند ...
    محمودی راد، انسان بسیار با احساسی است و طبیعت ایران را  با تمام وجودش دوست دارد. او که دبیر كارگروه گرد و غبار خوزستان هم هست، آمار تکاندهنده و مستندی از روند شتابناک و نگران‌کننده‌ی افزایش رخداد گرد و غبار در خوزستان ارایه داد. روندی که از سال 1380 آغاز شد (با شش مرتبه و ماندگاري 48 ساعت) و سپس تا امروز به شرح زیر ادامه یافته است:

در سال 81، 10 مرتبه با 72 ساعت ماندگاري؛
سال 82، 11 مرتبه با 36 ساعت ماندگاري؛
سال 83، 9 مرتبه با 48 ساعت ماندگاري؛
سال 84، 12 مرتبه با 60 ساعت ماندگاري؛
سال 85، 19 مرتبه با 120 ساعت ماندگاري؛
سال 86، 32 مرتبه با 84 ساعت ماندگاري؛
سال 87، 59 مرتبه با 240 ساعت ماندگاري
و سال 88 تاكنون  (9 اسفند) 62 مرتبه با 120 ساعت ماندگاري روي داده است.

    به دیگر سخن، شتاب افزایش ریزگردها در آسمان خوزستان نسبت به سال آغازین آن، بیش از یک هزار درصد رشد داشته است؛ آن هم فقط در طول 9 سال!
    و حیرت‌انگیزتر آن که هرگز پژواکی شایسته از مرکز شنیده نشد، تا این که ریزگردها به تهران رسیدند! چرا؟

    به نظرم درد و رنج این چرا برای مردم دردمند خوزستان اگر بیشتر از ریزگردها نباشد ... کمتر هم نیست! هست؟

درج نظر

محمدی زاده: خشکسالی را رها کنید؛ وزارت نیرو را بگیرید!



     در نخستین روزهای اسفندماه 1388، گزارشی از مصاحبه‏ی مطبوعاتی عالی‏ترین مقام سازمان حفاظت محیط زیست کشور در خوزستان منتشر شد که روزنامه‏ی ایران  متن ویرایش‏شده (بخوان تعدیل شده!) آن را به زیور طبع آراست. اما حقیقت گفته‏های محمدی‏زاده نشان از انتقادی بزرگ‏تر نسبت به سامانه‏ی حاکم بر نظام مدیریت آب کشور داشت!
زیرا محمّدی‏زاده صراحتن زبان به انتقاد از وزارت نیرو گشوده و گفته بود: «كاهش دبي رودخانه كارون در نتيجه برداشت‌هاي آب در بالادست بوده است.» وی این را هم اضافه کرده بود که هم‏اینک آب کارون رهسپار استان‏هایی چون قم، كرمان، يزد، اصفهان و لرستان می‏شود.

    به دیگر سخن، محمّدی‏زاده برای اولین‏بار و بر خلاف ادعای مسئولین وزارت نیرو، گناه کم‏آبی و خشکی کارون را یکسره به گردن آسمان و قهر طبیعت و خشکسالی نیانداخته و بر خطای انسانی در بروز این بحران تأکید کرده بود.
    ضمن قدردانی از ایشان برای بیان گوشه‏ای از واقعیت‏های تلخ حاکم بر صحنه مدیریت آب کشور، این انتظار می‏رود اینک تکلیف جایزه‌ای که سازمان حفاظت محیط زیست کشور به وزارت نیرو داده و آن را در دولت نهم به عنوان "وزارتخانه سبز"  معرفی کرده است، روشن شود.

    این البته انتظار زیادی نیست، در ورزش قهرمانی هم هنگامی که کمیته‌ی بررسی دوپینگ اعلام می‌کند که ورزشکار برنده‌ی مدال از مواد نیروزا استفاده کرده، مدالش را پس که می‌گیرند، هیچ؛ با چند سال محرومیت هم از میادین ورزشی مواجه‌اش می‌سازند تا درس عبرتی شود برای دیگران.

                                                              درج نظر

این عاقبت برای کارون، عقوبت کدامین نابخردی است؟!



    تصویری را که ملاحظه می‏کنید، رودخانه کارون را در اسفندماه 1388 نشان می‏دهد؛ رودخانه‏ای که هنوز هم در کتاب‏های جغرافیا به عنوان یگانه رودخانه‏ی قابل کشتیرانی کشور از آن یاد می‏شود و در شمار پرسش‏های امتحانی مقاطع متوسطه قرار دارد. امّا حقیقت این است که دیگر کارون نه استعداد کشتیرانی دارد و نه حتا می‏تواند، خودش را از منجلاب زباله و پساب و تعفن حاصل از آن نجات دهد! چرا؟

    این عاقبت غم‏انگیز، عقوبت کدام خطا، کدام گناه یا کدام نابخردی مدیریتی است که امروز گریبان بزرگترین، طولانی‏ترین و زیباترین رود ایران را گرفته است؟
    آیا کسی هست تا امروز کارون را یاری دهد و دوباره «لب کارون را گل بارون» گرداند؟

    پی‏نوشت:
    از رسول کریمی عزیز که شماره‏ی دیروز روزنامه کارون را برایم ارسال داشت، سپاسگزارم.

    در همین باره:
    -تصاویری از مرگ حیات در کارون، خارک و نایبند!
    -نه! این ماسه‌های روان، بیابان نیست؛ کارون است، پرآب‌ترین رود ایران!
    -در باره این دو تصویر از قدیمی‌ترین پل معلق ایران بر روی کارون!
    - آیا پرآب‌ترین رود کشور هم خشک خواهد شد؟!

رابطه‌ا‌ي حيرت‌انگيز بين ريزگردها و كِشند قرمز در خوزستان!


    اگر با چشمان خودم نمي‌ديدم و فايل پي دي اف روزنامه كارون را نمي‌خواندم، هرگز باور نمي‌كردم كه ممكن است بين ريزش مداوم و فلج‌كننده‌ي ريزگردها بر آسمان هموطنان عزيز خوزستاني‌ام با مهار پديده‌ي ناخوشايند و خطرناك كِشند قرمز در آب‌هاي خليج فارس، رابطه‌اي مثبت وجود داشته باشد! رخدادي كه ثابت كرد به قول جناب حسين باقري (معاون وزير كشور و رييس سازمان مديريت بحران كشور)، چرا بايد همواره نق بزنيم و نيمه‌ي خالي ليوان را ببينيم؟

    حتا اين مقام ارشد دولت دهم در گفتگو با خبرنگاران و در حاشيه‌ي كارگاه آموزشي و تمرين ستادي مديريت بحران در اهواز فرمودند: ريزش مداوم گرد و غبار بر سر انسان‌ها مي‌تواند آنها را مقاوم‌تر سازد و بايد فرقي قايل شد بين مردمي كه 50 بار اين رخداد را تجربه كرده‌اند با ديگراني كه فقط يك بار مزه‌ي ريزگردها را چشيده‌اند.
    امروز با مهندس باقرزاده‌ي كريمي كارشناس ارشد بخش تالاب‌ها در سازمان حفاظت محيط زيست كشور گفتگو كردم تا بدانم آيا واقعاً بين كِشند قرمز و گرد و غبار مي‌توان رابطه‌اي مثبت و مهاركننده يافت؟ ايشان ضمن ابراز حيرت از اين موضوع مرا به آقاي مهندس آرش نكوئيان – مديركل دفتر تالاب‌هاي ساحلي – ارجاع دادند. آقاي نكوييان هم نه‌تنها اين پديده را منتفي اعلام كرده، بلكه اعلام داشتند: تشديد رخداد گرد و خاك و توفان‌هاي بياباني، يكي از دلايل تشديد غلظت ذرات آهن در آب خليج فارس و درياي عمان بوده و موجب افزايش خطر و گسترش كِشند قرمز شده است! نكوييان اين را هم اضافه كرد كه تنها نتيجه‌ي مثبتي كه مي‌توان از فاجعه‌ي طغيان ريزگردها گرفت، آن است كه مردم و مسئولين را بيشتر متوجه ضرورت حفظ و پاسداري از حيات محيط‌هاي تالابي در كشور و مناطق همجوار ساخت.

    پي نوشت:
    گاه با خود مي‌انديشم كه اگر قرار باشد از منظر نگاه آقاي حسين باقري به معضلات شهري نگاه كنيم، شايد بتوان ترافيك تهران را هم مثبت ارزيابي كرد! زيرا سبب مي‌شود كه عده‌اي از خير خيابان‌گردي و شلوغ‌كردن بي جهت معابر عمومي در سطح شهر بگذرند و در خانه‌هايشان بمانند! نه؟

    ممنون از رسول كريمي عزيز كه لينك خبر نشريه كارون را براي نگارنده ارسال داشت.

درج نظر

ترسالی در خاور و خشکسالی در باختر مازندران!

    به دنبال انتشار نقشه‌های خشکسالی کشور مربوط به 5 ماهه‌ی نخست سال آبی جاری، یکی از هموطنان عزیز مازنی‌ام به نام محمّد عرفان، پرسش تأمل‌برانگیزی را مطرح کرده و نسبت به قرارگرفتن مناطق زادگاهی‌اش (بابل، قائم‌شهر و ساری) در شرایط خشکسالی خفیف ابراز تردید کرده بود. موضوع را با دکتر خداقلی، رییس پایگاه خشکسالی اصفهان، تلفنی مطرح کردم و خواستار پاسخ تکمیلی ایشان شدم.
    اینک ضمن سپاس مجدد از مرتضی خداقلی عزیز و همکارانش که در روز تعطیل پاسخ محمّد عرفان گرامی را تهیه و ارسال کردند، متن توضیحات ایشان را درج می‌کنم.

    عرفان عزیز باسلام و تشکر از اظهار نظر جنابعالی
    به منظور رفع ابهاماتی که در مورد نقشه‌ها و اطلاعات داشتید، مطالبی اجمالی برای اطلاع جنابعالی ارایه می‌شود :
    به طورکلی برای ترسیم نقشه‌های خشکسالی از آمار ایستگاه‌های هواشناسی سینوپتیک که از آمار بسیار دقیق و قابل اعتمادی برخوردارند، استفاده می‌شود. آمار نقطه‌ای ایستگاه‌ها (آمار بارش) با یکی از روش‌های زمین‌آمار ((Geostatistics به داده‌های پهنه‌ای تبدیل می‌شوند. با تولید داده‌های پهنه‌ای، امکان ترسیم خطوط هم باران و یا کلاس‌های خشکسالی مقدور می‌گردد. نقشه‌های ترسیم شده با این روش و در این مقیاس از دقت بسیار بالایی برخوردار است. اگرچه دقت نقشه‌ها کاملن متأثر از تراکم نقاط داده مند(ایستگاه‌ها) است.
    عرفان عزیز در استان زیبای مازندران تعداد 13 ایستگاه سینوپتیک به نام‌های بابلسر، رامسر، نوشهر، قراخیل، ساری، آمل، سیاه بیشه، دشت ناز، کیاسر، آلاشت، پل سینه، گلوگاه و بندر امیر وجود دارد و از نظر تراکم ایستگاه احتمالن استان مازندران از بیشترین تراکم در سطح کشور برخوردار است. از این تعداد ایستگاه، برخی در سال‌های اخیر احداث شده و فاقد آمار طولانی است. بنابراین در این گزارش از ایستگاه‌های رامسر، نوشهر، بابلسر، قراخیل، ساری و آمل استفاده شد. آمار بارش این ایستگاه‌ها در جدول زیر درج شده است:

    همان‌طور که ملاحظه می‌شود، تغییرات بارش طی 5 ماه گذشته نسبت به دراز مدت آن در مناظق مختلف استان تفاوت چشم‌گیر دارد. بارش سال آبی جاری ایستگاه ساری 517 میلی‌متر و حدود 32 درصد از بارش دراز مدت آن که معادل 392 میلی‌متر است، بیشتر می‌باشد. در مقابل منطقه رامسر با کاهش 42 درصد نزدیک به شرایط خشکسالی شدید قرار دارد.
     به طورکلی مناطق شرق استان شرایط تر‌سالی و مناطق غرب با خشکسالی مواجه‌اند. شهرهای ساری و بابلسر به ترتیب در شرایط ترسالی متوسط و خفیف قرار دارند (کاملن نظر شما را تأیید می‌کند) در حالی که در مناطق مرکزی (آمل) بارش در حد متوسط دراز مدت و به سمت غرب خشکسالی ظاهر می‌شود؛ به طوری که مناطق نوشهر و رامسر به ترتیب با خشکسالی خفیف و متوسط مواجه‌اند.
    در نهایت عرفان عزیز متوسط حسابی آمار بارش ایستگاه‌های استان مازندران با حدود 8.3 درصد کاهش نسبت به دراز مدت آن در طبقه خشکسالی خفیف قرار می‌گیرد. البته برخی منابع این میزان کاهش را معادل وضعیت نرمال منظور کرده‌اند. امیدوارم در گزارش‌های آینده با کمک کارشناسان محترم پایگاه و خانم مهندس یغمایی از میانگین وزنی داده‌ها (داده‌های پهنه‌ای شده) به جای میانگین حسابی که از دقت بالاتری برخوردار است، استفاده شود. اگرچه با این تراکم و پراکنش نسبتن مطلوب ایستگاه‌ها در استان شما، احتمالن تفاوت محسوسی به چشم نخواهد آمد.

مرتضی خداقلی

درج نظر

 

روزگار سبز بام ایران در برابر روزگار سرخ دشت‌های وطن!

    در بهمن‌ ماهی که گذشت، در حالی که سبزها در شهرکرد کولاک کرده‌اند؛ سرخ‌ها تقریباً همه‌ی مواضع خود را در رفسنجان بازپس‌گرفتند ... و این البته همه‌ی ماجرا نیست! چه، بر بنیاد آخرین ستاده‌های به دست آمده از پایگاه مدیریت خشکسالی استان اصفهان مربوط به مهر تا پایان بهمن 1388 ریزش‌های آسمانی کشور کاهشی قابل توجه را نشان می‌دهد. به نحوی که مجموع بارندگی در 78 درصد از مساحت کشور کمتر از میانگین دراز مدت بوده و خشکسالي خفيف تا بسيار شديد در این مناطق حاکم شده است (نمودار شماره 1). این نواحی در بیشتر قسمت‌های کشور به استثنای بخش‌هایی از شمال غرب و غرب کشور دیده می‌شود. در حقیقت اگر از بام ایران –  شهرکرد و بروجن و مناطق همجوارش در استان چهارمحال بختیاری – که همچنان روزگاری رؤیایی را سر کرده و میزان دریافت ریزش‌های آسمانی‌اش بیش از 60 درصد میانگین درازمدت است، بگذریم؛ در دیگر نقاط کشور، رؤیای سبزی را نمی‌توان دید! هرچند همچنان استان‌هایی چون همدان، آذربایجان شرقی، کرمانشاه، اردبیل و زنجان از لذت ترسالی خفیف (افزایش کمتر از 20 درصد نرمال) بهره‌مند هستند، اما چنین بهره‌مندی لرزانی نمی‌تواند پشتوانه‌ی مناسبی تا انتهای سال آبی محسوب شود. به خصوص اگر یادمان باشد که مثلاً در استانی همچون خوزستان که تا پایان دی‌ماه همچنان با ترسالی هم‌آغوشی می‌کرد، چگونه دوباره کابوس خشکسالی را نزدیک‌تر از هر زمان دیگری به خود احساس می‌کند؛ کابوسی که می‌دانم برای مردم محروم دغاغله، گطیش و حموله می‌تواند تحمل‌ناپذیر باشد. نکته‌ی نگران‌کننده‌ی دیگر کاهش ریزش‌های آسمانی به صورت برف است که حتا میزان آن در بام ایران و یا در ارتفاعات کندوان نیز بسیار ناامید‌کننده می‌نماید، رخدادی که آشکارا توان ذخیره‌سازی اندوخته‌های آبی قابل شرب و کشاورزی کشور را در سال 1389 به چالش خواهد کشید ...

ادامه نوشته

هشدار محمّد خسروشاهی: خطر جهان‌گرمایی در هفت منطقه اصلی کشور جدی است!

      بر بنیاد ستاده‌های به دست آمده از طرح ملّی «بررسی علل افزایش و تشدید سیل در ایران» که نگارنده نیز افتخار همکاری در آن را در کنار محمّد خسروشاهی عزیز برعهده داشته است، مشخص گردیده که در طول 20 سال گذشته روند كلي دما رو به گرم شدن دارد؛ به نحوی که در تمامی هفت ایستگاه مورد مطالعه (فارس - حوضه مهارلو، تهران - حوضه طالقان، خراسان -حوضه کارده، گلستان -حوضه گرگانرود، لرستان - حوضه تيره، هرمزگان - حوضه میناب و آذربايجان شرقي (حوضه صوفی چای) بلا استثنا دماي هوا از کمینه‌ی 64 صدم درجه سانتی‌گراد در ايستگاه بندرعباس تا بیشینه‌ی 1.78  درجه سانتي‌گراد در ايستگاه كرج افزايش يافته است. یعنی تقریباً متوسط افزایش دمای سالانه‌ی کرج سه برابر بندرعباس در طول 20 سال (1365 الی 1384) گذشته بوده است. این در حالی است که متوسط افزایش دمای کره‌ی زمین در طول یکصد سال گذشته، چیزی در حدود 76 صدم درجه سانتی‌گراد بوده است؛ واقعیتی که به خوبی می‌تواند ژرفای خطر جهان‌گرمایی را در ایران به تصویر کشد.

     مؤخره:
    حال باید دید با توجه به افشاگری‌های روزنامه کیهان بر علیه ناصر کرمی – مهمترین مخالف رسمی پندارینه‌ی جهان گرمایی در ایران – و نیز تعبیرهای خواب لطیف در شبانه‌ها، نویسنده‌ی این درگاه طنزناک چگونه به انتشار توافقنامه جدید همت می‌گمارد؟!

                                                                درج نظر

مارها را رها كنيد ... به مردم حموله و گطيش و دغاغله برسيد ... به خوزستان برسيد!

    امروز تصاويري را در درگاه مجازي خبرگزاري مهر ديدم كه هوش از سرم ربود و دلم را به درد آورد ... اينجا روستاي حموله است؛ آنها را هم كه مي‌بينيد، مردمان شريف دغاغله هستند كه روزگاري بهتر از روستانشينان گطيش ندارند! دارند؟

ادامه نوشته

این پسرک چوپان در سیوند ... سیوند ... سیوند!

    یادتان هست گفتم که رسوایی سیوند را فریاد خواهم زد؟ یادتان هست که گفتم سد 80 میلیارد تومانی سیوند به گل نشسته است؟ یادتان هست که گفتم: کشاورزان سعادت‌شهری هم به آب وعده داده خود نرسیدند، چه رسد به مردمان پایین‌دست در کم جان و طشک و بختگان!

ادامه نوشته

حمایت یک استاد پژوهش از پیشنهاد آیش طبیعت ایران

    صبح دیروز مجالی دست داد تا با استاد عزیزم، دکتر بهرام پیمانی‌فرد گفتگویی کنم. ایشان که سال‌ها مسئولیت بخش تحقیقات مرتع را در مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور برعهده داشته است، هم اینک نیز پس از بازنشستگی همچنان با سردبیری فصلنامه‌ی علمی/پژوهشی مرتع و بیابان ایران به فعالیت‌های علمی خود ادامه می‌دهد.
    با او در باره‌ی پیشنهاد ناصر کرمی مبنی بر لزوم توقف هر نوع فعالیت توسعه‌ای در مناطق چهارگانه‌ی تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست، سخن گفتم و نظرش را جویا شدم.
    ایشان فرمودند نگران آینده‌ی طبیعت ایران هستند، چرا که همواره در طول چند دهه‌ی گذشته به بهانه‌ی توسعه، شاهد اصابت زخمی جبران‌ناپذیر بر پیکره‌ی این تن دردمند بوده‌اند. بنابراین، تنها آیش می‌تواند، مجال خودترمیمی دوباره به طبیعت دهد. اما آیش صرف فقط در مناطقی جوابگو است که سرزمین از قدرت رویشی خوب و توان اکولوژیک درخوری به صورت طبیعی برخوردار باشد. به عبارت ساده‌تر، در قلمرو سرزمین‌های خشک کشور (اغلب مناطق مرکزی و شرقی ایران) بعید است بتوان فقط با تکیه بر آیش، این محیط زیست رنجور را به وضعیت مطلوب برگرداند. باید از داروها و درمان‌های اورژانسی دیگری هم استفاده کرد ... و باید تا هنوز فرصت باقی است، هر چه سریع‌تر کاری کرد.

درج نظر

به بهانه‌ی تولید و نمایش مجموعه‌ی مستند گنجینه‌ی تتیس

    همان طور که  وعده داده بودم، در این یادداشت می‌خواهم به ماجرای هم‌اندیشی روز جهانی تالاب‌ها در تالار کرسی حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی تهران بپردازم؛ همایشی که با عنوان: «دانشگاه، مستندهای محیط زیستی و ضرورت حفاظت از اکوسیستم‌های تالابی»  و به همت آقای دکتر لیاقتی و همکارانش در پژوهشکده‌ی علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی تهران  و نیز حمایت گروه اقتصاد شبکه یک سیما و انجمن علمی کشاورزی بوم‌شناختی ایران در سیزدهمین روز از بهمن 1388 برگزار شد ...

ادامه نوشته

آبرویی که - همزمان با روز جهانی تالاب‌ها - از سد سیوند می‌رود! نمی‌رود؟

    امروز به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها در یک همایش کم‌سابقه در دانشگاه شهید بهشتی شرکت کردم و همچنین یک یادداشت را برای دوستان در خبرآن‌لاین فرستادم.
    پیش از آن که از آن همایش و از سعید نبی، سعید آخانی و بهرام حسن‌زاده کیابی عزیز بگویم، دوست دارم یادداشت امروزم را در خبر آن‌لاین بخوانید؛ یادداشتی که به نظرم پاسخی است از سوی دوست آسمانی‌ام به سکوتی که در اردیبهشت ماه 86 و در اعتراض به آبگیری سد سیوند در مهاربیابان‌زایی رخ داد؛ سدی که اینک کوس رسوایی سازندگانش می‌رود تا کارنامه‌ای سیاه برای آب‌سالاران نابخرد به همراه آورد ...
    به زودی و همزمان با مراسم روز جهانی مقابله با سدسازی در اسفندماه سال جاری، در دو سخنرانی مشروح  در دانشگاه شهید بهشتی تهران و نیز تالار اجتماعات فرهنگسرای ارشاد تنکابن می‌کوشم تا گاف‌های صنعت سدسازی را – به ویژه در دهه‌ی گذشته - بیش از پیش آشکار کنم.
    امآ تا آن زمان بخوانید و بدانید که در سیوند چه ماجرایی رخ داده است و تالاب‌ها چگونه می‌توانستند و هنوز هم می‌توانند بر پایداری سرزمین مقدس مادری بیافزایند:

پایداری سرزمین مادری در گرو استمرار حیات تالاب‌ها   

    افرادی که اخیراً از دریاچه‌ی سد بحث‌برانگیز سیوند بازگشته‌اند، شاید هرگز دیدن چنین منظره‌ای را تصور هم نمی‌کردند! اما حقیقت این است که سد سیوند می‌رود تا به سبب وجود یک حفره و آب‌دزدی کم‌سابقه در جدار حوضچه‌ی بالادستش، شرایطی به مراتب تلخ‌تر و شرم‌آورتر از سد لار و سد پانزده خرداد و سد سفیدرود و سد ... را تجربه کند.
    راست آن است که اکنون دریاچه‌ی سد سیوند، عملاً خالی است و نه‌تنها نمی‌تواند به کشاورزان سعادت شهری کمکی کند، بلکه خود به شدت محتاج کمک است!
    امّا این همه‌ی ماجرا نیست! هشتاد میلیارد تومان هزینه کردیم تا زمان رسیدن مرگ برای سه تالاب ارزشمند کم‌جان، طشک و بختگان را در پایاب این سد و رودخانه‌های کر و سیوند سرعت بخشیم و هزاران هکتار به اراضی لم‌یزرع استان فارس بیافزاییم. تالاب‌هایی که می‌توانستند با استمرار بخشیدن به حضورشان، هم بالانس رطوبتی منطقه را حفظ کنند و هم به عنوان عاملی مهارکننده در حوزه‌ی فرسایش بادی استان عمل نمایند؛ آن هم استانی که خود با تراز منفی کم‌سابقه‌ای در بیلان آبهای زیرزمینی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند.
    اما ما با جانمایی غلط در مکان‌یابی سد و استقرار آن در یک آبرفت درشت‌دانه - موضوعی که دکتر آهنگ کوثر 17 سال قبل از بهره‌برداری از سد سیوند آن را در مقاله‌ای مستند گوشزد کرده بود! – حال با جرثومه‌ای سیمان‌اندود و بی در و پیکر بر ویرانه‌های کهن‌زادبوم‌های تنگه‌ی بلاغی مواجه شده‌ایم که سبب‌ساز شرمندگی بیشتر توان مهندسان آب‌سالار ما را فراهم خواهد آورد و البته روح بلند کوروش بزرگ از این شرمساری طبیعت‌ستیزان نابخرد شاد خواهد شد! نخواهد شد؟
این مقدمه را گفتم و نوشتم تا توجه خوانندگان گرامی خبرآن‌لاین را به یکی از عملکردهای کمتر آشکار تالاب‌ها؛ این عزیزترین پاره‌های بوم‌سازگان (اکوسیستم)ها – جلب کنم. اگر کانون‌های بحرانی فرسایش بادی چه از منظر کیفیت و چه از منظر کمیت در حال افزایشی معنی‌دار در سرزمین مقدس مادری، ایران عزیز من و تو است؛ یادمان باشد که داریم به دست خود یکی از مهم‌ترین ابزارها و اهرم‌های مهار ریزگردها را در آسمان وطن از میان می‌بریم.
کافی است به یاد بیاوریم تابستانی را که از سر گذراندیم؛ تابستانی که برای نخستین بار در طول 60  سال اخیر، شاهد هجوم ریزگردها و تصرف آسمان 18 استان غربی و مرکزی کشور توسط این ذرات خطرناک کوچک‌تر از دو میکرون بودیم؛ ذراتی که یکی از چشمه‌های تولیدشان را باید ریشه در تالاب‌های خشک‌شده‌ی میان‌رودان (بین‌النهرین) دانست. اما به موازات این نابخردی حیرت‌انگیز که مشترکاً توسط سه کشور همسایه (ترکیه، سوریه و عراق) رخ داد، طرف ایرانی هم بیکار نبود و با احداث سد کرخه و کوشش برای تغییر مسیر رودخانه‌های مرزی غربی کشور و یا برداشت آب از آنها، کوشید تا به سهم خود از این غافله‌ی نابخردی و کوته‌نظری عقب نماند! افزون بر آن، چند چشمه‌ی تولید گرد و خاک جدید در داخل مرزهای خود؛ یعنی در پایاب زاینده‌رود (تالاب گاوخونی)، پایاب هیرمند (هامون )، پایاب قم‌رود (مسیله)، پایاب زرینه رود و سیمینه رود (دریاچه ارومیه) و دشت ارژن و تالاب پریشان آفریدیم.
    کوتاه سخن آن که بیاییم در روز جهانی تالاب‌ها - سیزدهمین روز از یازدهمین ماه سال – دست به دعا برداریم و از خدای مهربان بخواهیم تا برای مسئولین و مدیران کشوری و نیز کشورهای همسایه این دانستگی را نهادینه سازد که: مرگ تالاب‌ها، مساوی خواهد بود با از دست دادن پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) سرزمین؛ عقوبتی که در صورت رخدادن، با هیچ تمهید مهندسی و هیچ سرمایه‌گذاری میلیاردی هم نمی‌توان ضررهای جبران‌ناپذیرش را جبران کرد.

                                                            درج نظر

روزگار خشك خراسان در برابر  روزگار خيس زاگرس

    برپايه‌ي تازه‌ترين يافته‌هاي آب و هوايي منتج از نقشه‌هاي خشكسالي كه توسط دكتر مرتضي خداقلي و همكاران سختكوشش در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان تهيه و منتشر شده است، دو استان خراسان رضوي و شمالي در سخت‌ترين شرايط اقليمي خود در طول 30 سال گذشته به سر مي‌برند، به نحوي كه ميزان ريزش‌هاي آسماني اين مناطق در طول 4 ماهه‌ي نخست سال آبي 89-1388 بيش از 60 درصد كمتر از ميانگين 30 ساله در مدت مشابه بوده است. چنين است وضعيت سكونتگاه‌هاي ديرينه‌ي ديگري چون شاهرود، خور و بيابانك، كاشمر، سبزوار و بيارجمند.
    درعوض اما، طبيعت همچنان به بام ايران در چهارمحال و بختياري و بسياري ديگر از مناطق غربي كشور لبخند زده و روزگاري خيس‌تر از هميشه را برايشان به ارمغان آورده است.

    نكته جالب در اين ميان، وضعيت شهرستان‌هايي چون زاهدان و جيرفت و بم است كه به صورت غيرمنتظره‌اي، ترسال‌ترين سال خود را در طول دست كم سه دهه‌ي گذشته تجربه مي‌كنند.
    بنابراين از همين حالا، گردشگران نوروزي مي‌توانند اين مناطق را به عنوان يكي از هدف‌هاي سفرهاي خود برگزينند.

    در همين باره:

    - در پایان پاییز ۸۸ ؛ بیش از ۸۰ درصد خاک ایران به تصرف سبزها درآمد!

درج نظر

باورتان می‌شود؟ شکار در گندمان آزاد شد!

    تالاب گندمان چند سال است که در برابر تغییر کاری ناخواسته مقاومت می‌کند؛ چند سال است که در برابر خشکسالی کم‌سابقه ایستاده است و چند سال است که با تمام توان خویش می‌کوشد تا در برابر آتش نابخردی‌های حاکم بر سرزمین مقدسش کم نیاورد و همچنان پذیرای پرندگان هوش‌ربا و جانداران ارزشمندش باشد و همچنان به بالانس آب‌شناختی منطقه کمک کند.
    اما آن گونه که امروز، دیده‌بان عزیز طبیعت بختیازی گزارش داده است، شکارچیان و شکارکش‌ها هم با مجوز و بی مجوز به منطقه هجوم آورده تا آن اندک پرندگان مهاجری که خود را به گندمان رسانده‌اند را نیز از میان ببرند!
    آیا این است رسم مهمان‌نوازی؟ و این است رسم مدیریت بر سرزمین؟!
    رخداد تلخی که بار دیگر نشان می‌دهد تا چه اندازه باید از پیشنهاد آیش 5 ساله‌ی طبیعت ایران حمایت کرد و با تصویب واقعی آن، کوشید تا به سرزمین مادری مجال احیاء و ترمیم جراحت‌های وارده و زیست‌پالایی مجدد داده شود.

درج نظر

و سرانجام نخستین برف تهران در نهمین روز بهمن آغازیدن گرفت!

    از لحظاتی پیش، سرانجام چشمان میلیون‌ها شهروند حسرت به دل تهرانی هم به دیدن جمال بی مثال بلورهای زرین برف آشنا شد و همه با هم دعا می‌کنند تا این برف نو بتواند هم زمین‌های ما را طراوت بخشد و خشکی‌ها را بزداید و هم شادی بیاورد برای دل‌های خشکیده و نگاه‌های رمیده ...
    درود بر رفیق آسمانی که از هر رفیقی برای من و تو مهربان‌تر است! نیست؟

ادامه نوشته

تالاب‌های ایران در اتاق احتضار!


    مرگ تالاب‌ها؛ این گوهر‌ترین گوهر؛ این الماس‌ترین الماس و این یاقوتی‌ترین یاقوت طبیعت ایران شتاب گرفته است ... اما انگار در این دیار دیگر کسی مرگ تالاب‌ها را جدی نمی‌گیرد! اصلاً انگار این «مرگ» هم مثل مرگ‌های دیگر به رخدادی عادی در جامعه‌ی امروز بدل شده! نشده؟
    اما به راستی چرا قدر تالاب‌ها را نمی‌دانیم و چرا دمادم شاهد افزایش شیب منفی در حیات زیباترین و یگانه‌ترین تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور در بختگان، ارومیه، پریشان، گاوخونی،  هامون، شادگان، هورالهویزه، انزلی و ... هستیم؟
    در همین باره گفتگوی نگارنده با حسین صرافی در خبرآن‌لاین، همزمان با نزدیک‌شدن به 13 بهمن، روز جهانی تالاب‌ها را می‌توانید در خبرآن‌لاین بخوانید.

عنوان این گفتگو: تالاب های ایران در مطب دکتر مرگ

درج نظر

توفان در سیستان همچنان حرف اوّل و آخر را می‌زند!

   

    بادهای 120 روزه قرار بود که تا پیش از آبان به پایان رسد؛ اما اینک در یازدهمین ماه سال هم، نفس سیستانی‌ها را گرفته و حتا آن سو تر در خاش یک دختر چوپان را با تمامی گوسفندانش در خود بلعیده است. چرا؟
    علیرضا راشکی عزیز از نقش هامون صابوری در این رخداد کم سابقه می‌گوید. نگارنده هم گفتگویی با فرهیختگان داشته است که می‌توانید اینجا آن را بخوانید.

    در همین باره:
    - هوا در سیستان پس است!

درج نظر

نان ایران به چه قیمتی از فارس می‌رسد؟!

   امروز - اول بهمن 1388 -  روزنامه جوان در صفحه 14 از شماره 3044 خود گزارشی را منتشر کرده به قلم علی شجاعی و با این عنوان: «نان ایران همچنان از فارس می‌رسد»
    مطابق این گزارش، باید فارسی‌ها به خودشان بنازند و جشن بگیرند، زیرا با حدود 461 هزار هکتار گندم‌زار آبی و دیم، توانسته‌اند برای بیست‌یکمین سال پیاپی رکورددار تولید گندم در ایران باشند. البته در جای دیگر اعلام شده که برای بیست و دومین بار صحیح است! هرچند رقیب خوزستانی این ادعا را رد می‌کند! نمی‌کند؟
      به هر حال چه رد کند یا نکند و چه رکورد 21 صحیح باشد یا 22، این همه‌ی ماجرا نیست! هست؟
    راست آن است که هیچ استانی در ایران سراغ نداریم که بحران فرونشست سفره‌های آب زیرزمینی‌اش اینگونه شتابان در حال رشد باشد؛ به نحوی که تقریباً یک سوّم از کل تراز منفی آبخوان‌های ایران در فارس رخ داده است.
    چه شاهدی از این بالاتر که نشان دهد، گندم تولید شده به چه بهای گزاف و غیرقابل جبرانی دارد وارد بازار مصرف داخلی می‌شود؟
    غم‌انگیز‌تر آن که کل تولید گندم این استان چیزی در حدود یک میلیون و 200 هزارتن برآورد شده است که نشان از عملکرد تولید کمتر از 3 تن در هکتار دارد!
    حال اگر به این معضل، وضعیت ناهنجار سامانه‌ی نگهداری و بسته‌بندی و حمل و نقل گندم را هم بیافزاییم و نیز فراموش نکنیم که بازده آبیاری در کشتزارهای گندم، چیزی در حدود 30 درصد بوده است؛ بیشتر درخواهیم یافت که باید برای به دست آوردن این رکورد هورا کشید و جشن گرفت و یا زانوی غم بغل کرد و شرمگین شد؟
     آیا سزاوار است در استانی که صاحب بیشترین جاذبه‌های طبیعی و تاریخی و فرهنگی و ادبی ایران و منطقه است، این گونه نابخردانه فرصت سوزی کنیم و کارمایه‌ها را به هدر دهیم؟ یادتان هست که پورنگ چه گفت! نه؟

   من که فکر می کنم اگر نان ایران از آمریکا برسد بهتر از آن است تا به بهای تشدید ناپایداری اکولوژیک سرزمین (مهمترین وظیفه وزارت جهاد کشاورزی همانا حفظ این پایداری ذکر شده است)، نان ایران از فارس برسد و در عوض سیگار ایران از آمریکا و اروپا و شرق دور و ... 

   شما چه فکر می‌کنید؟

    برای مطالعه بیشتر:

    - اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

    - شیراز و سیوند و گندم و بیابان زایی!

                                                              درج نظر

سرانجام درگاه مجازی پول با ته‌کشیدن سفره‌ها، رونمایی شد!

    سرانجام درگاه مجازی تنها روزنامه‌ی کشور که دارای یک صفحه کامل محیط زیستی در سه روز هفته است، رونمایی شد و ما متوجه شدیم که باید بنویسیم: 26 و بخوانیم 28!
پول در نخستین شماره مجازی‌اش - از قول مدیرکل پیش بینی هواشناسی کشور  - نوشته:  عمق برداشت آب از سفره‌های زیر زمینی از 50 متر به 300 متر رسیده است!
    این یک فاجعه‌ی تمام عیار است؛ این یعنی بالاترین هشدار برای آغاز پایان یک تمدن!
    در حقیقت پرویز رضازاده دارد با زبان بی زبانی فریاد می‌زند: ایرانی‌ها در طول 15 سال گذشته، نه‌تنها سهم خود و فرزندان‌شان را از اندوخته‌های آبی وطن به یغما بردند؛ بلکه همه‌ی آنچه که در طول یک هزار سال گذشته در اعماق آبرفت‌های درشت‌دانه‌ی این سرزمین، ذخیره شده بود؛ از میان رفت ... همانگونه که کاریزهای پرافتخار ایرانی از میان رفت؛ آن هم در جشنواره‌ی رنگارنگ موتورپمپ‌هایی که می‌توان آنها را عاملان مهم‌ترین جنایت قرن در ایران دانست! نمی‌توان؟

    مؤخره:

    - امیدوارم فرجام این خبر خوش، بهتر از آن یکی خبر خوش باشد! نه؟

     در همین باره:

    - «فرونشست زمین» به پایتخت نزدیک می‌شود!

                                                            درج نظر

سرما سرما كه مي‌گن ؛ يعني اين!

   

    از هفته‌ي گذشته يك موج كم‌سابقه‌ي قطبي بخش‌هاي بزرگي از آسياي شرقي و مركزي، اروپا و آمريكاي شمالي را درنورديده و زندگي را در بسياري از سكونتگاه‌هاي فرامدرن و پسا مدرن در خاور و باختر عالم  مختل ساخته است. رسانه‌ي ديداري رسمي كشور هم كه ظاهراً براي پرت كردن حواس مخاطبان اندك خويش! دنبال چنين سوژه‌هايي مي‌گردد، خبرنگاران خود را بسيج كرد تا از نيويورك، لندن، پاريس، برلين و ... گزارش‌هاي داغ داغ از هواي سرد سرد اين روزهاي پايتخت‌هاي ابرقدرت‌هاي از ما بهتران تهيه كنند تا لابد بينندگان عزيز سيما متوجه شوند كه آسمان هر كجا همين رنگ است!
    در اين كه اين رسالت خبررساني تا چه اندازه قرين موفقيت بوده است، حرفي ندارم؛ چون آمار نمي‌دانم و با آمارسازي بيگانه‌ام! نه؟
    فقط گفتم شايد بد نباشد تا به اين اتوبوس قرمزرنگ در نزديكي اُماها (ايالت نبراسكا آمريكا) نگاهي بياندازيد تا تصوري از برودت زير 35 درجه سانتي‌گراد را بتوانيد تجسم كنيد و يا اگر خواستيد سري به ايتاليا بزنيد تا دريابيد كه سرماي زير 43 درجه يعني چه و يا اصلاً بياييد با هم برويم به شمال غربي چين و ماچين تا از نزديك ريزش 8 متر برف و مدفون شدن سين كيانگ با تمامي متعلقاتش را ببينيم و درك كنيم كه خطر تغيير اقليم تا چه اندازه مي‌تواند مصيبت‌بار باشد.

درج نظر

اقدام حیرت‌انگیز شهرداری تهران در سبزکردن دیواره‌های عمودی شهر!

     این تصاویر را که می‌بینید، دست کم صدها هزار نفر از سرنشینان خودروهای عبوری در یکی از پرازدحام‌ترین آزادراه‌های تهران - نیایش – در طول یک هفته‌ی گذشته دیده‌اند؛ امّا تقریباً هیچ کس از کارگران زحمتکشی که در این هنگامه‌ی سرما مشغول نصب این شبکه‌های سبزینه بر دیواره‌ی شمالی بزرگراه نیایش بودند، نپرسید که چگونه می‌شود به بقای این سبزینه‌ها، همزمان با آغاز زمستان امید بست؟ پرسشی که البته نگارنده در روز 15 دی ماه از یکی از آنها پرسید و یک لبخند بزرگ و معنی‌دار هم تحویل گرفت ...

ادامه نوشته

گمان نبریم که آن شکاف‌های وارد بر سرزمین مادری را می‌شود جبران کرد!

    طبیعت نیز مانند انسان می‌ماند، زیرا بر هر دو یک نظام آفرینش حاکم است، قصه‌ی میخ‌ها و آدم‌ها را که یادتان هست؟ دیوار اندیشه و روح آنهایی که در اثر نابخردی‌ها و آزمندی‌ها و نیش‌تر‌ها آسیب می‌بیند، دیگر هرگز التیام نمی‌یاید و با آن زخم تا انتها زندگی خواهند کرد ... جراحتی را هم که اینک در اثر برداشت بی‌رویه‌ی آب بر 209 دشت کشور وارد کرده‌ایم، گمان مبرید که با آغاز یک دوره‌ی ترسالی یا چند بارندگی جانانه بتوان کاملاً ترمیم کرد. سخنان سروش مدبری، مدیرکل دفتر بررسی آلودگی آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست کشور، تأییدی است بر این مدعا. او در گفتگو با سبزپرس می‌گوید: «با بهره‌برداري بي‌رويه از آب‌هاي زيرزميني، منافذي كه در زمين وجود دارد، بسته مي‌شود. از اين رو علاوه بر آنكه به صورت غيرقابل بازگشت، سفره‌هاي آب زيرزميني را از دست مي‌دهيم، با فرونشست زمين، ترك‌هاي غير قابل ترميمي نیز در آن ايجاد مي‌شود
    و این همان قصه‌ی تلخ  زلزله‌ی خاموش در اغلب دشت‌های مرکزی، شمال شرق، شرق و جنوب کشور است که حالا برای نخستین‌بار به سوی غرب هم ریشه می‌دواند.

    در همین باره:

    - بررسي نشست زمين در استان خراسان رضوي ( دشت مشهد )

    - مهيب‌ترين بلاي ناپيداي آباد‌بوم‌ها

    - تصاويري از بزرگترين فروچاله شناخته شده در ايران

    - فاجعه ابعادی بین المللی می یابد!

    - رقم‌های حیرت‌انگیز کاهش سطح آب زیرزمینی در شهر شال

    - تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!

درج نظر

پریشان دیگر پریشان نیست! ما چطور؟

   

    خبرهای خیسی که دیده‌بان عزیز پریشان - محمدرضا پولادی – برایمان به تصویر کشیده، حکایت از آن دارد که روزگار پریشان‌حالی بزرگترین اندوخته‌گاه آب شیرین وطن می‌رود تا به پایان رسد و با گیرش طراوتی دوباره، مردمان سخت‌کوش و خونگرم دیار بیشابور و کازرون را نیز نشاط و شادابی دوباره بخشد. بارش بیش از 200 میلی‌متر بارندگی در کمتر از یک‌ماه می‌تواند نوید‌بخش آغازی بر پایان خشکسالی کم‌سابقه‌ی دریاچه‌ی پریشان باشد؛ دریاچه‌ای که عملاً بیش از 90 درصد از توان انباشت آب خود را در سال گذشته از دست داد ...

ادامه نوشته

در پایان پاییز 88 ؛ بیش از 80 درصد خاک ایران به تصرف سبزها درآمد!

روی نقشه ها کلیک کنید تا بزرگتر دیده شوند

    پیشروی سبزها حقیقتاً حیرت‌انگیز است، معلوم نیست چه اتفاقی رخ داده که ایرانِ سراسر قرمز را در مهرماه، حالا چنین سبز کرده است؟

ادامه نوشته

پنجم دی ماه 1388: یک روز عجیب در تاریخ هواشناسی ایران!

 

وضعیت دمای شهرهای ایران در ساعت 4 بعد از ظهر 5 دی ماه 88

     چند روزی است که هوا گرم شده؛ امروز نگاهی انداختم به نقشه‌ای که بیشینه و کمینه‌ی دمای مهم‌ترین شهرهای ایران را نشان می‌دهد. همان طور که ملاحظه می‌شود، هیچ نقطه‌ای در کشور وجود ندارد که دمایش زیر صفر باشد، آن هم در روزی که قاعدتاً انتظار می‌رود در شمار سردترین روزهای سال طبقه‌بندی شود! در حقیقت سردترین نقطه‌ی کشور امروز چلگرد و فریدون‌شهر اصفهان است که در سردترین ساعت دمای‌شان از صفر درجه کمتر نخواهد شد. نکته‌ی جالب‌تر این که سردترین نقطه‌ی ایران، فقط دو درجه از دمای شمالی‌ترین پایتخت جهان در ایسلند - ریکیاویک – سردتر است! چرا که شبکه‌ی یورو نیوز هم‌اکنون دمای این شهر همواره قطبی را فقط 2 درجه زیر صفر اعلام کرد!


    به هر حال، این ها نشانه‌های خوبی نیست! هست؟